شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چگونه جان رالز فلسفه پزشکی را متحول کرد....


چگونه جان رالز فلسفه پزشکی را متحول کرد....
آقای جان رالز مرد خوبی بود. تا به حال آزارش به یک پشه هم نرسیده بود. مالیات خود را به موقع پرداخت کرده بود و در شغلی که داشت هم آدم موفقی بود. آقای رالز رساله‌نویس بود. البته منظورم رساله دکتری و پایان‌نامه نیست که این روز‌ها مد شده و بعضی‌ها با نوشتن آن برای دانشجویان، خرج‌شان را در می‌آورند. آقای رالز رساله فلسفی می‌نوشت و در واقع فیلسوف بود.
یک روز آقای رالز متوجه شد که به سردرد عجیبی مبتلا شده است. سردرد روز‌های بعدی هم ادامه یافت. نه قرص استامینوفن کدیین و نه جوشانده‌های مادربزرگش، هیچ کدام برای درمان افاقه نکرد. رالز با اینکه از دکتر‌ها زیاد خوشش نمی‌آمد، به مرکزی درمانی مراجعه کرد.
پس از چند روز علافی و معاینه و آزمایش‌های کلینیکی و پاراکلینیکی سرانجام پزشکان به جان رالز گفتند که توموری گرد و قلمبه در سرش دارد و مخیر است میان دستان هنرمند یک جراح و دستان ماهر ملک‌الموت یکی را انتخاب کند.
البته دکتر رئالیست آقای رالز به او گوشزد هم کرد که با تکنولوژی‌های آن روز احتمال کمی ‌برای موفقیت جراحی وجود دارد چون محل، گسترش و حدود تومور به خوبی معلوم نیست. جان رالز که هنوز احساس جوانی و ناکامی ‌می‌کرد، اول بالکل قافیه را باخت ولی بعدش سعی کرد خود را جمع و جور کند و هرچند غمگین و افسرده، از این بیمارستان به آن بیمارستان در به در به دنبال دکتری بگردد که بتواند راهی پیش پایش بگذارد.
● پزشکان بیکاری و دلالی
سرانجام پس از مدت‌ها جستجو یک نفر دکتر که از زور بیکاری وارد کار خرید و فروش تجهیزات پزشکی شده بود، به او گفت که تکنولوژی به اسم ام آر آی در حال طی کردن مراحل اختراع شدن است. اگر عمر جان کفاف بدهد و به اختراع کامل این ابزار تشخیصی برسد، با استفاده از آن جراحی تومور او به راحتی آب خوردن است. جان تصمیم گرفت که به هر دری بزند تا با ام‌آر‌آی حدود دست‌اندازی تومورش را ببینند و آن را خارج سازند. ولی پزشکان اعلام کردند که حتی برای نجات یک فیلسوف دانا مانند آقای رالز امکان صرف کردن این همه هزینه از بودجه محدود بهداشت و درمان برای اختراع این دستگاه و رساندن آن به خط تولید وجود ندارد.
چون بودجه بیمارستان‌ها محدود است و انصاف نیست این همه بودجه صرف نجات جان یک نفر شود، هر چند آن یک نفر اسمش جان رالز هم باشد. چون نابرابری‌های اجتماعی باید تعدیل شده و بیشترین سود نصیب کسانی شود که کمترین بهره را از آن می‌برند. بنابراین پول او‌آر‌اس بچه‌های اسهال‌زده را نمی‌توان هزینه تومور جناب رالز کرد.
● رانت فلسفی
رالز که دستش از همه جا کوتاه شده، به بالاترین مراجع رسمی‌از دست نظام خدمات بهداشتی شکایت می‌کند. بالاترین مرجع رسمی ‌هم طرف نظام بهداشتی را می‌گیرد و می‌گوید سیاست‌های درمانی که پایه آن فلسفه طب است، همین‌طور کتره‌ای نیست که یک نفر (هرچند که فیلسوف هم باشد)، بتواند خللی در آن وارد کند. سیاست‌های درمانی بر اساس آرای فیلسوفان بزرگ بنا شده‌اند و حاصل کار و مطالعه فراوان هستند.
رالز می‌فهمد که تنها چاره کار، تغییر فلسفه طب است. پس سریع با یک خط مستقیم که به صورت انحصاری در اختیار فلاسفه است، شماره امانوئل کانت در آن دنیا را می‌گیرد و مشکل خود را با او در میان می‌گذارد. کانت خیلی دلش می‌خواهد به جان کمک کند چون به انسانیت و حرمت جان تک‌تک انسان‌ها و فواید شایان آدمی مانند رالز برای جامعه بشری اعتقاد دارد. در ثانی عضو هیات امنای انجمن دفاع از حقوق صنفی فلاسفه است. ولی از طرف دیگر معتقد است زمانی کار جان رالز در صرف هزینه گزاف دولت برای راه‌اندازی دستگاه ام آر آی درست است که آدم‌های دیگر هم به صورت جمعی بر درستی این کار اتفاق نظر داشته باشند.
رالز می‌فهمد که امانوئل بیشتر از این نمی‌تواند کاری برایش بکند. پس سعی می‌کند پیشنهاد او را جامه عمل بپوشاند یعنی همه متفق شوند که ام آر ای برای نجات جان رالز بیشتر از صرف این هزینه در جاهای دیگر به نفع مردم است.
رالز شماره ویتو کورلئونه، سرکرده باند مخوف مافیا را می‌گیرد. پس از چاق‌سلامتی، موضوع را با او درمیان می‌گذارد. اتفاقا ویتو از طرفداران دانش فلسفه از آب در می‌آید و اعلام می‌کند از دوران نوجوانی عاشق آرای ماکیاویلی بوده است و دوست دارد محض روی گل ماکیا هم شده، به قشر شریف فیلسوف کمکی کرده باشد.
رالز حق فروش کتاب‌هایش را به مدت صد سال به خانواده کورلئونه واگذار می‌کند و در عوض کورلئونه وظیفه متفق‌القول کردن همه فیلسوفان و پزشکان و سیاست‌گذاران درمانی را عهده‌دار می‌شود.
از فردای آن روز وقتی همه فلاسفه و پزشکان و مدیران درمانی با سر بریده گوسفند داخل تخت‌شان مواجه می‌شوند، به این نتیجه می‌رسند که ام‌آر‌آی یک ابزار تشخیصی ضروری برای بیمارستان‌های کشور است.
دو روز بعد، اولین دستگاه ام آر ای در بیمارستانی که جان رالز در آن تحت درمان است، نصب می‌شود. چند روز پس از آن هم کله جان رالز جراحی می‌شود ولی جراح ام آر آی ندیده تصاویرT۱و T۲ را اشتباهی به جای هم تفسیر می‌کند، در نتیجه به جای تومور همه مغز حول تومور را خارج می‌کند. پیامد این اشتباه کوچک تفسیری این است که جان رالز پس از عمل جراحی یکی از توانایی قبلی خود یعنی نفس کشیدن و فکر کردن را از دست می‌دهد و کمی‌تا قسمتی فوت می‌شود! ولی دانش پزشکی، به خصوص فلسفه و اخلاق پزشکی هرگز خدمات این فیلسوف بزرگ را فراموش نمی‌کند!
منبع : هفته نامه سپید