یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا
نقد واقعیت نامرئی
«یکی ز شبگرفتگان چراغ برگرفته است!»
تئاتر توانایی درکِ ضعف و بیماری جامعه را دارد.
تئاتر قادر است علاوه بر درک، ضعف و بیماری جامعه را نمایش دهد.
تئاتر قادر است علاوه بر تشخیص و نمایش مشکلاتِ فرد و جامعه، آن را درمان کند.
تئاتر قادر است بیماری را نقاهت ببخشد و آن را شفا بدهد.
تئاتر میتواند طبیبانه سلامتی را تحقق بخشد.
اما چگونه؟ در عمل چگونه؟ بپرسید آیا یک مورد واقعیِ نمایش اجراشده را میتوان مثال زد که طبیبانه نقشِ خود را ایفا کرده باشد؟
بله، نمایش ملودی شهر بارانی اینگونه بود.
تقریباً در اغلب موارد هنگامی که میخواهم نمایشی ببینم که نویسنده یا کارگردان آن از استادان بنامِ این رشته هستند، از همان ابتدا میدانم (البته به طور ذهنی) که نباید خیلی موشکافانه به آن نگاه کنم، چرا؟ چون آنان استاد هستند و استادان در فرهنگِ رفتاری ما نقدناپذیرند. آنان هر چه بگویند مطاع است و سایرین هر چه در نقد یا نفی آنان بگویند، ناشنیده، محکوم است و به خود گوینده باز میگردد. اصلاً من چه کسی هستم که به خود اجازه دهم به کار یک استاد خُرده بگیرم و اگر چنین کنم چه کسی گوش خواهد سپرد؟
من یک تماشاگر هستم، پس تمامِ حقوقِ من محفوظ است، حقِّ اظهار نظر دارم چون نمایش را در اصل برای من ساختهاند.
منِ تماشاگر با همین ذهنیت به تماشایِ ملودی شهر بارانی نشستم، نور، بد بود، موسیقیِ متن هم بد بود و ذهنیت من نیز.
ادامه دادم، اواسط نمایش بود که احساس کردم چقدر شناورم، چقدر صدای گویندگانِ صحنه خوشنواز است حتی داد و قالهایشان خوشآهنگ بود. خمیازه میکشیدم ولی نه از سرِ خستگی و ملال بلکه از روی آسودگی و امنیت خاطر. به دلیل اعتماد، چیزِ درستی در جریان بود و مرا تله کرده بود. کاملاً شناور بودم. به خود میآمدم و متوجه میشدم که چندین گفتوگو را اصلاً نشنیدهام ولی چیزی را، هم از دست نمیدادم، آنچه قرار بود سیال شود و انتقال بیابد، اتفاق افتاده بود، اتفاق میافتاد.
نورپردازی بد و ناشیانه و موسیقی مرا جدا میکرد، موسیقی که متوقف میشد، دوباره، بدون هیچ زحمتی با نمایش همراه میشدم.
متنِ نمایش، ریتم کندِ زندگی و آرامشِ دهههای قبل را تداعی میکرد. شاهکارِ نمایش را از اینجا درک کردم.
آن ریتم، همان تمپو و تپش در دنیایِ امروز من، در روزمرّة امروز من، کاملاً هماهنگ و مؤثر بود یا شاید خودش بود!
دقت کنید: در این اثر، ریتمِ نامرئیِ معنیداری، بدونِ موسیقی، در بافتِ نمایش اجرا شد، ضربآهنگِ ذهن و ضربآهنگ ِ واقعیت، هر دو منطبق بر یکدیگر به بعد سومی رسیدند. بعدِ سوم چه بود؟ انتقال این حرکت، این حقیقت که ما نیاز به سرعتِ بیشتر نداریم، سرعتِ هیچچیز در واقعیت تندتر نشده است! این حقیقت، کاملاً روانشناسانه به نمایش گذاشته شد.
ضربآهنگِ ذهن، اکتسابی و گزینشی است ولی ضربآهنگِ واقعیت، طبیعی و غیر گزینشی است. وقتی جامعه، فرهنگِ غالبِ جامعه، ذهنی میشود، یعنی امور را بیشتر با ذهنِ خود درک و دریافت میکند، به طور دائم نیاز به سرعتِ بیشتر احساس میشود. چرا؟ چون از سایرِ ابعادِ زیستی که غیر ذهنی است عقب میماند، هماهنگ نمیشود و از آنجا که فقط ذهن است که فعالیت میکند، تنها راهِ چاره را در شتاب مییابد. این خطایِ ادراک بهعلاوة واقعیت طبیعیِ دنیای پیرامون ما، بهعلاوة خودِ جامع و کامل ما، پیوسته ریتم بدون شتاب و هماهنگِ خود را حفظ و سیّال میکند، اگر چه ما آن را درک نکنیم و با آن یگانه نشویم. این نکته در ملودیِ شهر بارانی قابل درک بود.
واقعیتی از دهههای قبل، گفتوگوی آن زمان، تکلم آن دوران، زبانِ عواطف و منطقِ آن روزگار، امروز مرا شناور میکرد. خوب که دقت کردم دریافتم که ما هنوز همان تپش را برمیتابیم، در همان تیکتاکِ پویایی به سر میبریم و با آن یگانهایم، سلامتیم. با ایدهای که از ملودیِ شهر بارانی گرفتم، خود را به گذشتههایِ دور و دورتر بردم. به روزگارِ تولد مادربزرگ و پدربزرگ و حتی اَعقابِ آنها رسیدم و بیشتر کاویدم و همه، همهوقت، آهنگ زندگی را یکسان یافتم. حتی شتابِ ذهنیِ نسل به نسل تا به امروز، تابع تساعد زمانیِ یکسان است... این را تئاتر به من آموخت. اینکه میگویند «در دنیای امروز همه چیز سریعتر است و باید سریع بود تا به جایی رسید» گفته انسانشناسانهای نیست. بلکه یک خطایِ ادراک است. اگر کسی با شتاب از مقابل ویترین یک فروشگاه عبور کند به این معنا نیست که کرة زمین سریعتر به دورِ خود میچرخد. همه چیز به قانونِ خود باقی است. هر چه سریعتر و شتابزدهتر زندگی کنید فقط به استهلاکِ خود سرعتِ بیشتری دادهاید، حتی ذهن ما مجالِ کافی را برای پردازش خود از ما میگیرد بدون شتاب، خود را فربه میکند. هر چه بیشتر شتاب کنید، از طبیعت و واقعیت خود بیشتر تأخیر میکنید، با خود ناهماهنگ میشوید و احساسِ تضاد و اضطراب، ضربآهنگِ ذهن شما را نامرتبتر میکند.
زندههایِ شتافتة تأخیر، پیرِ تعجیل، مرید جوانی!
در متنِ نمایشنامه یک عبارت بسیار زیبا در واقع به طور غیر کلامی نمایش داده شد:
خاطره مثل شراب است، هر چه کهنهتر میشود، زلالتر میشود.
بهندرت کسی در نمایشهای روی صحنه، چنین عارفانه زمان را با مفهوم قرنیهای بَس حقیقی به کار برده است. این اثر با موضوع مرئی خود، زمان را در قالب آهنگ زندگی در گذشته و حال مرئی میکرد و هم بُعد زندة گذشته را در ما فعال میکرد. این کار نمایش است که با سطح و حجم و مادة مرئی، مفاهیم نامرئی را به درکِ بصری بسپارد.
در روانشناسی یک مرحله از بلوغ و درکِ واقعیت، به نامِ درکِ اشعة ایکس خوانده میشود؛ درک آنچه نمیبینیم ولی میدانیم که هست، (transparency realism) این مرحله از درک افراد اگر به خود رها شود و آموزش نبیند، کاملاً ذهنی عمل خواهد کرد و هر لحظه از واقعیت دور و دورتر میشود. یکی از زمینههای آموزش فعال این مرحله، اجرای نمایش زنده و تئاتر است که میتواند درکِ اشعة ایکس را به درکِ بصری پیوند دهد. این مانع ذهنی شدن افراد و باعث تعریف شدنِ بهتر و عمیقتر مفاهیم و بهکارگیری مناسبتر آنها میشود.
این کار تئاتر است.
یک فرض یا پیشنهاد دربارة ملودی شهر بارانی: شاید بشود بار دیگر این اثر را ساخت ولی با آهنگ و موسیقی دیگر.
این نمایش به موسیقی نیاز نداشت یا اگر داشت به آنچه که اجرا شد نیاز نداشت چرا؟ چون ملودی، در متنِ اثر، در ملودیِ شهر باران مستتر بود. نیاز به مرئی شدنِ آهنگ محفوظ در منطقِ اثر باقی میماند. مثلاً، شاید آهنگی تنظیمشده در مجموعه سازهای کوبهایتر با دو سرعتِ متفاوت ولی منطبق بر هم که در فضاهای خالیِ مؤثر در تار و پودِ صحنهها ترکیب و جاسازی میشد...
ارزش پیشنهاد مذکور فقط در حد یک طرح است نه تخصص.
سلامت اندیشه هنرمندان تئاتر هر مرز و این بوم را میستاییم و ارج میگذاریم.
مهشید سلیمانی
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست