جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

موفقیت موتزارت


موفقیت موتزارت
پدرش او را با مادرش به پاریس فرستاد، در آنجا تا حدی به موفقیت رسید. سمفونی پاریس شماره ۳۱ که بویژه برای ذائقه محلی آنجا ساخته شده بود، برای آینده کار در پاریس مناسب نبود و به این دلیل لئوپولد به او گفت که به سالزبودگ بازگردد، زیرا که در شهر خودش شغل بهتری برایش پیدا کرده بود. او با تأخیر و با خبر مرگ مادرش به خانه بازگشت.
در سالهای ۸۰-۱۷۷۹ در کلیسای جامع شهر سالزبورگ موسیقی کلیسایی، سنفونی‌، کنسرت، سرناد، و موسیقی‌های دراماتیک مینوشت. اما او همچنان در قلبش به فکر ساختن اپرا بود تا فرصتی پیش آمد که برای شهر مونیخ اپرایی بسازد. او به مونیخ رفت تا در اواخر ۱۷۸۰ اپرایی به نام Idomeneo که یک کار موفقیت امیز بود را نوست. در آن موتزارت به شکل خارق‌العاده‌ای احساسات قهرمانانه یک پادشاه را نشان میداد.
پس از آن موتزارت از مونیخ به وین دعوت شد، جائی ‌که گروه سالزبورگ در خدمت امپراتور جدیدی بود.
زمانیکه کارفرمایش پرنس اجازه ساختن آهنگ دربارهٔ موضوعاتی که مورد علاقه‌اش بود را به وی نداد رنجش او از پرنس آغاز شد تا جائیکه از کارش اخراج گردید. موتزارت درخواست شغلی در گروه امپریال وین کرد ولی بیشتر دلش می‌خواست کارهای آزادانه‌تری انجام دهد.
در سالهای بعد زندگیش را با تدریس موسیقی، چاپ آثارش یا نواختن برای عموم و یا در خانه‌های مشتری‌های دائمی خود اداره می‌کرد. در سال ۱۷۸۷ شغل کوچکی به عنوان رهبر گروه موسیقی بدست آورد که از آن حقوق کافی عایدش می‌شود ولی از نوشتن آهنگ‌های رقص برای گروههای باله چیزی بدستش نمی‌آمد. بر اساس عرف موسیقیدان‌های دوره خودش، درآمد خوبی داشت، از کالسکهٔ شخصی استفاده می‌کرد و نوکر خصوصی داشت، بدلیل ولخرجی‌های زیاد وی از نظر مالی به مشکلات متعددی دچار شد. در سال ۱۷۸۲ با کنستانس وبر خواهر کوچکتر آلوئیزا ازدواج کرد.
در اولین سالهای زندگی خود در وین موتزارت به وسیله‌ نوشتن سوناتهایی برای پیانو و تعدادی سونات برای ویلون و نواختن پیانو برای خود اعتباری کسب کرد. در سال ۱۷۸۲ اپرایی بنام Die Entführung aus dem Serail, K.۳۸۴ اجرا کرد. این اپرا یکی از معروفترین کارهای او بود، و اولین اپرای او بود که داستانش به زبان آلمانی نوشتته شده بود. در این سالها او ۶ رشته کوآرتت نوشت که او را استاد این فن کرد. هایدن می‌گوید آنها برجسته هستند نه فقط بدلیل تنوع بیان آنها بلکه بدلیل پیچیدگی متن‌هایشان. هایدن به پدر موتزارت گفت که موتزارت بزرگترین آهنگسازی است که دیده یا شنیده‌ام، او با ذوق است و از آن بالاتر بزرگترین دانشمند آهنگسازی است.
در سال ۱۷۸۲ موتزارت کنسرت پیانویی نوشت که در آن هم تکنواز و هم آهنگساز بود. قبل از پایان سال ۱۷۸۶ و از اوایل سال ۱۷۸۴ در نهایت پرکاری بود و حدود ۱۵ آهنگ دیگر نوشت. آن آهنگ‌ها از بزرگترین ساخته‌های وی در سبک استادانه‌اش برای ترکیب پیانو و ارکستر بود. این آهنگ‌ها معجونی بود از درخشندگی آهنگسازی و رشد سنفونیک.
از سال ۱۷۸۹ اولین اپرای کمدی خود از سه‌گانهٔ اپراهای کمدی خود را به نام «عروسی فیگارو» در این اپرا و در «دون ژوان» (ارائه شده در ۱۷۸۷ در پراگ) موتزارت تعاملی از مسائل اجتماعی و هویت جنسی را در قالب شخصیتهای انسانی خلق کرد که مجدداً در سایر کمدی‌های هنری سکسی خود به نام Cosi Fan Tutte بکار برده است.
باقیمانده‌ عمر کوتاهش را در وین گذراند. موتزارت مسافرت‌های زیادی در این مدت انجام داده بود، سالزبورگ ۱۷۸۳ برای ملاقات همسر و خانواده‌اش، ۳ بار به پراگ برای اجرای کنسرتها و اپراهایش، به برلین سال ۱۷۸۹ جائی که امیدوار بود منصبی بدست آورد، به فرانکفورت ۱۷۹۰ برای نوازندگی در جشن تاجگذاری.
آخرین سفر او به پراگ برای مقدمه‌ اپرای La Clemenza di Tito «ترحم تیتو» در سال ۱۷۹۱ بود. این یک اپرای سنگین سنتی برای جشن تاجگذاری بود ولی موتزارت در آن از لطافت و شوخ‌ طبعی خاصی از شخصیت‌های اجتماعی اپرا استفاده کرده است.
کارهای سازی او در این سالها شامل سوناتهای پیانو، سه رشته کوآرتت که برای پادشاه پروس نوشته است، تعدادی کوئینتت که شامل یکی از عمیق‌ترین آثار او است (K. ۵۱۶ در G مینور) و یکی از اشرافی‌ترین قطعاتش K.۵۱۵ در C و آخرین سمفونی چهارگانه‌اش بنام (D۳۸) که در سال ۱۷۸۶ در پراگ نوشته شد. سایر آثار وی در سال ۱۷۸۸ عبارتند از: قطعه‌ شماره‌ ۳۹ در E-Flate، اثر تراژیک او بنام شماره‌ ۴۰ در G مینور، و بزرگترین قطعه‌اش برای لژ فراماسون ها (او از سال ۱۷۸۷ یک فراماسون بود ولی آموزشهای ماسون‌ها هیچ‌گونه اثری بر تفکراتش نگذاشت و موتزارت تا آخرین سالهای عمرش در سبک خود باقی ماند).
موتزارت بر خلاف داستانهای متعددی که مربوط به مسمومیت او توسط یکی از همکارهایش به نام انتونیو سالیاری شایع شده، به علت یک بیماری ناشناخته همراه با تب جان خود را از دست داد. موتزارت رکوئیم خود را که یکی از عظیمترین کارهای وی در موسیقی کلیسائی برای مرده ها (رکوئیم مس در C مینور سال ۱۷۹۱) است را به دلیل بیماریش نیمه‌تمام گذاشت. او در حومه‌ شهر وین، با حداقل تشریفات، در یک گور گمنام بخاک سپرده شد.
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید