شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
استقلال روانی

خرس مادر به بچهها آموخت که چگونه شکار کنند، کمین کنند، از درخت بالا بروند و چگونه در برابر خطر از خود محافظت نمایند.
آنگاه یک روز مادر به دلایل غریزی تشخیص داد وقت ترک کردن بچههاست. بچهها را واداشت از درختی بالا بروند و بدون اینکه حتی پشت سر خود را نگاه کند آنها را ترک کرد. برای همیشه!
استقلال روانی یعنی رهایی کامل از روابط اجباری، رهایی از رفتارهایی که منشأ وجودی آنها دیگران هستند. نداشتن استقلال روانی به این معناست که شما ارتباطاتی دارید که انتخاب و اختیاری در آنها نیست؛ روابطی که در آن مجبورید چیزی باشید که نمیخواهید و از کارهایی که در این رابطه مجبور میشوید انجام دهید بدتان میآید. در سرزمین خرسها، خرس مادر تشخیص داده بود تمام مسوولیتها و وظایف مادری را بجای آورده است. سعی نکرد بچهها را وادار کند هفتهای یک روز از او دیدار کنند، آنها را متهم به ناسپاسی نکرد و نیز تهدید به اینکه اگر او را ناامید سازند، دچار حمله عصبی خواهد شد. فقط آنها را گذاشت تا به دنبال زندگی خود بروند.
در سراسر دنیای حیوانات، پدر و مادر بودن به این معناست که به فرزندان مهارتها و فنون لازم برای مستقل بودن را بیاموزند و آنگاه آنها را به حال خودشان واگذارند. در ما انسانها هم غرایز به همانگونه است، ما هم میخواهیم مستقل باشیم، اما نیاز عصبی به مالکیت ظاهرا غالب است و هدف از پرورش کودک به صورت موجودی آزاد و مستقل، به پرورش کودک برای آویختن به او، انحراف پیدا کرده است. بچهها از همان آغاز میخواهند خودشان کارهایی را انجام دهند. «من خودم میتوانم اینکار را بکنم»، «نگاه کن مامان من میتوانم این کار را بدون کمک انجام دهم.» نشانهها پی در پی از سوی بچه نشان داده میشوند. با وجود اینکه در سالهای اولیه کودک نیاز زیادی به وابستگی دارد، میل غریزی به استقلال نیز در همان روزهای اول در او دیده میشود. تمایل فرزندان به مستقل شدن قوی است، اما اگر احساس مالکیت و فداکاری والدین (بخصوص مادر) به صورت روغن موتور ماشین خانواده درآمده باشد، این عمل طبیعی به صورت یک بحران در میآید. به یقین خانواده واحد مهمی در جریان رشد کودک محسوب میشود، اما نباید به صورت یک واحد دائمی در آید و نباید زمانی که اعضای خانواده در جهت استقلال عاطفی و احساسی خویش قدم برمیدارند، مایه ایجاد احساس گناه و بیماری عصبی شود. ممکن است شنیده باشید که پدر و مادرها بگویند:
«من حق دارم فرزندم را آنطور که میخواهم بار بیاورم.» اما حاصل چنین برداشت سلطهجویانهای چه میشود؟ نفرت، آزردگی، خشم و احساس مداوم تقصیر هنگامی که بچه بزرگ میشود. اگر روابط والدین و فرزندانی را که بارور و سازنده و خالی از اجبار و تکلیف و شرط است بررسی کنید، به پدر و مادرهایی برخواهید خورد که با فرزندان خود همانند یک دوست رفتار میکنند. مثلا اگر کودک سس را روی میز بریزد، به او نمیگویند:«تو خیلی بیعرضهای»! بلکه واکنشی دوستانه نشان میدهند: «آیا میتوانم کمکی بکنم؟» هیچ تحقیر نمیکنند و به عذر مالک بچه بودن، سرزنش و ناسزا بر سر او نمیبارند. بلکه برای شخصیت کودک (بخصوص در جمع) احترام قائل میشوند. پس والدین لایق و شایسته به جای ایجاد وابستگی در فرزندان خود احساس استقلال به وجود میآورند و در برابر تمایل طبیعی آنها به مستقل بودن (بخصوص در کارهای شخصی خود)، جنجال به پا نمیکنند.
● وابستگی روانی در زندگی زناشویی
رابطهای که براساس عشق باشد، در آن طرفین بدون توقع و انتظار متقابل به یکدیگر اجازه میدهند شخصیت دلخواه خود را داشته باشد. این ارتباط نوعی همکاری ساده میان دو نفر است که از شدت عشق و علاقه، هیچیک نمیخواهد دیگری چیزی غیر از آنکه میل دارد باشد. اتحادی است که براساس استقلال استوار است نه وابستگی اما اینگونه مشارکت در فرهنگ ما تقریبا به صورت افسانه درآمده است. اصولا رشتهای که در تاروپود غالب ازدواجها تنیده میشود، سلطهجویی و تسلیم است. اگر چه نقشزن و شوهر با توجه به شرایط متفاوت زناشوییها تغییر میکند، ولی به هر حال این رشته تقریبا همیشه وجود دارد و به عنوان شرط لازم اتحاد، یک طرف بردیگری حکمفرمایی میکند.
اما اگر طرف فرمانبردار بعد از چند سال زندگی مشترک از خواب غفلت برخیزد و سعی کند کلیه وابستگیهایش را حذف کند، در حقیقت اعتماد به نفس پیدا میکند. ممکن است شغلی انتخاب کند یا دوستان تازهای پیدا کند و کمکم در برابر همسر سلطهجوی خود ایستادگی کند. اینجاست که این احساس استقلال جدید و تغییر جهت فکر او از جانب مقابل پذیرفته نمیشود و وی احساس خطر میکند. بنابراین احتمال دارد به قصد مقابله، بر تسلط جویی خود بیفزاید که بحران زناشویی به وجود میآید. در اینجا در حقیقت ازدواج ممکن است در شکل قانونی خود باقی بماند، اما هرگونه عشق یا ارتباط واقعی بین زن و شوهر از بین رفته است. معمولا در این مرحله طلاق پیش میآید، اما در صورتی که طرفین از هم جدا نشوند، هر کدام به راه جداگانه خویش میروند و به جای تفاهم، ارتباطی تحقیرآمیز و فرساینده به وجود میآید.
● کلکهایی که موجب دوام وابستگی میشود
رویههای بسیاری موجب حفظ و ادامه رفتار سلطهجویانه میشوند و تنها در صورتی تکرار میشوند که موثر باشند. بعضی از روشهایی که موجب دوام تسلط میشوند عبارتند از:
- فریاد زدن و هرگونه بلند کردن صدا
- رفتارهای تهدیدآمیز: ترکت میکنم، جدا میشوم
- رفتارهای خشمآلود و انفجاری: دشنام دادن، پرت کردن اشیا
- کلک بیماری جسمی: توسل به حمله قلبی، سردرد
- سکوت، حرف نزدن، ترشرویی عمدی
- اشک ریختن
- قهر کردن، بلند شدن و بیرون رفتن
- تهدید به خودکشی: اگر مرا ترک کنی، خودم را میکشم.
تمام تدابیر بالا طرف مقابل را در نقش دلخواه طرف دیگر نگه میدارد. اگر یکی از زوجین تسلیم نشود و آلت دست قرار نگیرد، طرف دیگر از آنها استفاده نخواهد کرد. اگر شما واکنشهای مناسب زیر بار رفتن و اطاعت کردن را از خود نشان دهید، در حقیقت به طرف دیگر میآموزید که تا چه حد تحمیلپذیر هستید. اگر شما به میل دیگران به این طرف و آن طرف کشانده میشوید، مطمئن باشید که خود شما متقاضی آن بودهاید. پس بیاموزید رفتار خود را در برابر دیگران طوری تنظیم کنید که برخوردشان با شما مطابق میل و نظر خودتان باشد. نقطه تمرکز را بر وجود خودتان قرار دهید و شروع به تغییر دادن واکنشهای خود کنید.
● تداوم، نشانه توفیق ازدواج نیست
تدوام ۳۰، ۴۰ یا ۵۰ ساله یک زندگی هیچ گاه نشانه موفقیت آن زندگی نیست. بسیاری از مردم بر اثر ترس از ناشناختهها یا به سبب بیحالی یا تنها با تصور «همین که هست» به زندگی مشترک خود ادامه میدهند ولی در حقیقت هیچ گونه اشتراکی وجود ندارد. در یک ازدواج موفقیتآمیز که طرفین یکدیگر را صمیمانه دوست دارند هیچ یک تمایلی به حکومت بر دیگری ندارد. در چنین ازدواجی مرافعهای دائمی وجود ندارد تا یک طرف پیوسته به جای دیگری فکر کند، سخنگوی او باشد و از او بخواهد وظایف معینی را که به عهده اوست، انجام دهد. نشانه ازدواج موفق و موثر وجود حداقل وابستگی و حداکثر استقلال و اتکای به نفس است.
● برده نباشید
آزادی و استقلال روانی مستلزم بینیازی از دیگران است، مقصود نخواستن دیگران نیست، بلکه احتیاج نداشتن به آنهاست. زمانی که نیاز داشته باشید، آسیبپذیر میشوید، برده میشوید. فرهنگ جامعه ما به ما میآموزد به انبوهی از اشخاص ازجمله والدین، همسر و اطرافیان وابسته روانی باشیم. اگر کسی را که دوست دارید روزی شما را ترک کند یا تغییر عقیده بدهد یا بمیرد، شما به سوی رکود، از پاافتادگی یا حتی مرگ میروید.
پس بگذارید دیگران راه خودشان را بروند، خودتان را از برده بودن رها سازید، دست از فرمان دادن بردارید و به دستور گرفتن از دیگران خاتمه دهید.
معصومه اسدی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست