چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
دین و سیاست در عصر ما
رژی دبره، نویسنده و فیلسوف فرانسوی مشاور فرانسوا میتران رئیسجمهور فرانسه در زمان ریاست جمهوری او بود. اما پیش از آن او به نظریهپرداز مشی مسلحانه انقلابی مشهور بود. اندیشهها و آثار او، بر فراز انقلابهای چریکی آمریکای لاتین، الهامبخش جوانان دست به اسلحه جهان سوم بود. در کسوت جدید اما او از نخستین کسانی است که به بازگشت مذهب در جهانی که بهظاهر سکولار شده بود، اشاره کرد. حرفهای او در این مقاله برگرفته از آخرین شماره New Perspective Quarterly است. در قاهره، تونس و دیگر حواشی مدیترانه، اولین نشانههای اسلامگرایی در میان دانشجویان دانشکدههای فنی و عاقبت در دانشکدههای علوم اتفاق افتاد. یعنی در قشری از جامعه که تجددگرا و بیش از همه در معرض جهان خارج بود. اما مگر این جامعهشناسان ما نبودند که میگفتند هر آنچه مذهبی است از خاک، تاریخ و سنت نشأت گرفته است؟ مگر یک قرن پیش، مورخان ما، فیلسوفان ما نمیگفتند که پیشرفت علم، صنعتیشدن و توسعه ارتباطات، بدون تردید، مذهب و ناسیونالیسم را برخواهد انداخت؟ چگونه است که مباحث روزانه ما همه بر سر «تضادها»ی میراث قرن نوزدهم (مقدس در برابر نامقدس، غیرعقلانی در مقابل عقلانی، «سنتگرایی» در برابر مدرنیته، ملیگرایی در مقابل جهانیشدن) دور میزند؟ ظاهرا ما اشتباه کردیم. معلوم شد این تصور تجددگرای ما از مدرنیته چیزی بیش از «سنتگرایی» عصر صنعتی نبوده است.
«نابهنگامی» و «سنتگرایی» سیاست جهان معاصر جای خاصی دارند؛ چراکه «مدرن» جایی خاص در زمان را مشخص نمیکند، مقامی است که از آن بر تاثیرات و مقاصد (نه آنهایی که از مد افتادهاند بلکه آنهایی که بنیادیناند، نه آنهایی که عتیقه شدهاند بلکه آنهایی که عمقی دارند و نه آنهایی که به گذشته تعلق دارند که آنهایی که سرکوب شدهاند)، ناظر است. تصادفی نیست که شمار بزرگی از رازهای فرهنگ معاصر تنها با پرتونگاری جوامع ابتدایی قابل درکاند. در این میان آشکار شد شرایطی که در فکر جامعهشناسی مدرن متضاد به نظر میآمد، در حقیقت با هم در ارتباط بود. هرگونه بیتوازنی که در اثر پیشرفت صنعتی پدید آمد، از سوی جامعه، با حرکت اخلاقی تعادلبخشی مواجه شد که حاصل آن پریشانی میان همسانکردن جهان و تاکید بر تفاوتها، آگاهی روشنفکرانه و احساسات ریشهدار، میان ضرورتهای اقتصادی و بلندپروازیهای معنوی شد. هنگامی که زادگاه انسان جایی مبهم شد، تهدید مرگ بزرگتر به نظر میرسد. ما دیگر نمیدانیم «کجا هستیم»، چراکه دیگر نمیدانیم از کجا آمدهایم. آدمها پی میبرند که گم شدهاند و به همین سبب صف مومنان طولانیتر میشود.
رابطهای درونی میان ناپدیدشدن نقاط آشنای ذهن و اوجگیری افسانه «خاستگاه» وجود دارد. صنعتیشدن امری ضدمذهبی است، چراکه سبب حرکت مردم از روستاها، دگرگونی امر اشتغال، مهاجرت، حضور کارگران خارجی، فزونی تحرک اجتماعی و در نتیجه از میانرفتن قوانین اخلاقی اجتماعات بسته میشود. اما درست به دلیل همین جابهجایی است که در ممالک صنعتی از طریق جنبشهایی که در پی«منطقهگرایی» یا «قومگرایی» هستند علاقه به «محلی»کردن آن خیال و آرزو بهشدت دنبال میشود. تا آنجا که رهنمود «محیطزیستی» عصر ما «جهانی فکر کن، منطقهای عمل کن!» است. در کشورهایی با زیربنای اقتصاد کشاورزی که «صنعتیشدن» بدانها یورش برده، بازگشت به سرچشمههای هویتهای فرضیای با هیجان دنبال میشود که در اثر «یکسانسازی» صنعتی ویران شدهاند. این موضوع ایران شاهنشاهی و آزادشده بهدست [امام]خمینی را به یاد میآورد. مدرنیزاسیون ساختار اقتصادی بهجای آنکه اسباب زوال افکار سنتی شود، به رشد آنها میانجامد. وحدت جهان مطمئنا به تعبیری اتفاق افتاده است. جهان یک واحد است و ارتباط درونی بخشهای مختلف آن، بیش از هر زمان دیگر آشکار شده، اما در عین حال که حیات اقتصادی جهانی شده، شکافهایی در عالم سیاست در حال شکلگیری است. جریانهایی شگفتانگیز؛ یک دلمشغولی روانی همراه با تعلقات اقلیمی بیشازپیش با تجارت آزاد به مقابله برخاسته و همراه با توسعه جریان اطلاعات آزاد، مقوله فرهنگ اعتبار بیشتری پیدا کرده است. دهکده ما، همزمان، بیشازپیش جهانی و وطنپرست میشود.
وجود یکی به سبب حضور دیگری است؛ به همین دلیل است که ما عصر ملیگرایی، جداییطلبی، بازخواهی سرزمینهای از دسترفته و طایفهگرایی را تجربه میکنیم که چهره پنهان جداییخواهی، جنگ و هراس از بیگانه است. انگیزه جداییطلبی که اساس کشورهای چند ملیتی فدرال یا کنفدرال را تهدید میکند، گریبان دولتهای کهن «متمدن» اروپا را هم رها نکرده است. ترکیب یکپارچهشدن اقتصاد و فروپاشی یکپارچگی جهان، ما را به نگاهی عمیقتر به وابستگی درونی این دو دعوت فرامیخواند. اوجگیری شوق مذهبی میتواند به واکنشی در برابر یکپارچهشدن فضای اقتصادی تعبیر شود، موقعیتی که صحنه را برای تحمیل مرزهای فرهنگ، هم به عنوان مفری برای بیان تفاوتها و هم بهعنوان ترمزی در مقابل یکسانشدن باز میگذارد. هویت گمشده در یک عرصه، در عرصهای دیگر به دست میآید. جهانیشدن تحمیلی، برانگیزنده «گروهگرایی» است بهمثابه پادزهر یکسانسازی. فضای کلان سلب مالکیت به از دست رفتن احساس تعلق منجر میشود، احساسی که برای تسلط بر فضایی کوچک پدید آمده است. شکاف سیاسی به یکپارچهشدن اقتصادی حمله میکند. انتقال مهارتها به مراکز تصمیمگیرنده غیرقابل دسترس در خارج، به چرخشی به سوی درونگرایی و خودگردانی داخلی میانجامد. به جهانیشدن باید همراه وجه دیگرش، یعنی درونگرایی و قبضوبسط فرهنگی توجه شود. برخلاف ظاهر، منطقهگرایی بهمعنای نفی جهانیشدن نیست.
برعکس منطقهگرایی محصول جهانیشدن است. هر شیوه تازهای برای ریشهکن ساختن، بذر سازوکار مقابله محلی را که در (سرشت خود از جنبه تقدس برخوردار است) در خاک مینشاند. خاک و تقدس همراه یکدیگرند. درست شبیه آن است که حرارتسنج تنظیم هویت مشترک با مکانیسم اسرارآمیز انسانشناسی از طریق افراطگرایی به مداوای زخمهایی پرداخته باشد که به دلیل جابهجایی گروهی از انسانها بر پیکر کرامت فرهنگی آنها وارد آمده است. قرن بیستم، از طریق اساطیر سکولار «مبارزه طبقاتی» و «ملیگرایی»، شاهد درآمیختن بیسابقه مذهب و سیاست است. از زمان شکست آرمانشهر و «هزارهباوری»های جانشین با اندیشه «رستگاری جهانی»، ما شاهد هجوم «هزاره باوری»های منطقهای بودهایم. از قرار، اعتماد به این آخریها از عمر طولانیتری برخوردارست که کمتر در معرض «تحریف»اند. اتلاف سرمایه در عرصه سیاسی توسط کسانی که در این مورد دچار توهم شدهاند، راه را برای سرمایهگذاری توسط مذاهب آسمانی بر مبنای سرشت طبیعی و سرزمینیشان، در «شهر»- به تعبیر قدیم گروهی و دستهبندیشده از یک طایفه- باز کرد. این حرکت آونگی معنویت در تاریخ، میتواند نوسانی روبه عقب جلوه کند. طرفه آنکه، حکومت لیبرال سوداگر حداقلی، اسیر دست معنویتی است که تا زمانی که سکولاریسم جهانی کاملا تسلیم نشود، رحم نخواهد کرد. از آگوست کنت است که «ما تنها چیزی را ویران میکنیم که جانشینی برایاش برپا کنیم».
مذهب آنچنان که بهنظر میآمد، افیون ملتها نیست، ویتامین است. حال تا وقتی که حکومتهای دموکراتیک هیچگونه جذبه عرفانیای جز «بهبود امور مادی» برای عرضه ندارند، چگونه ممکن است نظر فقیرترین فقرا را نسبت به این ویتامین تغییر داد. درست به دلیل فقدان یک مذهب و اعتقاد مدنی، یک معنویت «گنوستیک» و اخلاق اجتماعی و سیاسی معتبر است که یکبار دیگر تعصبات رونق گرفته است. امروز بزرگترین متحد تاریکاندیشی، معنویت تهی «اقتصادباوری» جوامع لیبرال ما است. اگر بدبینان آن بالا، در قله قدرت، کمتر نگران شاخص بازار سهام بودند، بدون شک در این پایین شمار کمتری بنیادگرا میشدند.
رژی دبره
ترجمه: کیوان مهجور
ترجمه: کیوان مهجور
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست