سه شنبه, ۲۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 18 March, 2025
مجله ویستا
شجریان شدن به زور تقلید

در این صورت، نفر دوم ناخودآگاه در حال بازتولید فیگورها و ژستهای صوتی و آوازی اولی، البته با محدوده امکانات حنجره خودش است. به عبارت دیگر، آگاهانه یا ناآگاهانه میکوشد صدایش و مولفههای آن را به صدای خواننده اصلی نزدیک کند.این اتفاق وقتی برای یک علاقهمند به موسیقی روی دهد که برای دل خود یا تنها در جمع دوستانش میخواند، پدیدهای عادی و طبیعی است، اما اگر خوانندهای حرفهای با تقلید از دیگری کار خود را آغاز کند و به همان روال ادامه دهد، نمیتوان بسادگی از آن گذشت.
فراگیری آواز ایرانی در قالب رابطه استاد و شاگردی است. از این رو در ابتدای راه آموختن، هنرجویان به تقلید از صدای بزرگان و پیشکسوتان میپردازند. در این راه چه بسا ممکن است برخی مولفههای صدای دوم (فرد مقلد) از صدای اصلی (تقلیدشونده) برتر و والاتر باشد و مقلد برای اینکه بتواند به صدای او نزدیک شود، بسیاری از محاسن صدای خود را دانسته یا نادانسته فدا کند. این فرآیند، در صورتی معیوب تلقی نخواهد شد که فرد مقلد، قدرت برونرفت از دایره تقلید را داشته باشد و این امر ممکن نیست مگر با پیدا کردن خویش؛ موضوعی که در این دوره و زمانه از هر سوی با بنبست روبهرو میشود. در این روزگار، خود ماندن بسیار سخت است و به همان میزان نیز آواز خویش را خواندن، بعید و دشوار....
● صداسازی چیست؟
صداسازی در معنای عام، به مجموعه تمرینها، نرمشها، بایدها، نبایدها و دیگر موارد برنامهریزیشدهای میگویند که در تولید بهترین صدای موجود در هر فرد به کار بسته میشود. در ایران از دهههای قبل، در بیشتر رشتههای هنریای که بهنوعی با صدای هنرمند سروکار دارند، کلاسهای پرورش صدا در دورههای آموزشی هر رشته دایر شده است؛ اما در شکلگیری صداسازی به مفهوم مدرن در خوانندگی سنتی، در این راه میتوان سیدحسین طاهرزاده (۱۳۳۴ - ۱۲۶۱) خواننده دورههای قاجار و پهلوی را پیشقدم دانست. او با خودشنیداری، دست به ارتقای صدا و آوازش زد. طاهرزاده را نخستین خواننده موسیقی دستگاهی ایرانیای میدانند که از طریق شنیدن صدای خود در تصحیح معایب آوازش برآمد. وی در این راه از دستگاه نوظهور فونوگراف یاری جست.
پس از طاهرزاده و به موازات همهگیرشدن شیوه او و خواننده متقدمتر از او یعنی جناب دماوندی، در عرصه آواز ایرانی خوانندگانی ظهور کردند که با وامداریهای سبکی و شیوگی کموبیش به این دو بزرگ آواگر پارسی، معمولا صداهایی شستهرفته و گاه برتر از آنها داشتند.
دیگر نکته مهم این است که تا پیش از ورود امکانات ضبط و پخش صوت به ایران، بیشتر خوانندگانی مقبول طبع همگان میافتادند که تحت تاثیر ذاکران و تعزیهخوانان دارای صداهایی بلند و رسا بودند؛ اما زمانی که کلنل علینقی وزیری که در سفر به اروپا با بمخوانی آشنا شده بود، در چند صفحه از آثاری که ضبط کرد، به بمخوانی مبادرت ورزید و با این کار، فصل تازهای را در خوانندگی ایرانی گشود. در ادامه این مسیر نخستین، بنان نیز جلوهای دیگر از بمخوانی را در آواز ایرانی ارائه کرد. بنان از یک نظر دیگر نیز در سده اخیر، خوانندهای متمایز است و آن، اینکه رنگ صدای بشدت کنترلشده و پراحساس او در تمامی نتهای محدوده صداییاش یگانه است و برخلاف بیشتر خوانندگان دهههای اخیر، این رنگ از اوج تا فرود صدای او (و برعکس) کوچکترین تغییری نمییابد.
● تولید صداهای شبیه
پیدایش ضرورت و اصلا خطورکردن فکر صداسازی به صورت مطالبی مدّون، به ذهن علاقهمندان به آواز ایرانی، متعلق به زمانی است که با ورود دستگاه ضبط و پخش صوت و همچنین پدیدهای به نام رادیو، انواع و اقسام صداها و آوازهای بیگانه، با لحنهای انحصاری هر کدام از آنها، به گوش شنوندگان ایرانی سرازیر شد. این گونهگونی ذهن، گوش و سلیقه ایرانی را دستخوش تطور کرد و مرز تمایزی میان آنچه قبلتر اجرا و شنیده میشد با انواع آوازهای سالهای بعد پدید آورد. این درهمتنیدگی لحنها بتدریج در دهههای بعدی هنرجوی آواز ایرانی را در نخستین مواجهه با درسهای آوازی و گوشههای ردیف دچار مشکل کرد.
مجموعه این مسائل، به همراه اضطرارهای پیشگفته دنیای مدرن، سرانجام ضرورت چارهجویی را پدید آورد.
از دیرباز، هر استاد آوازی به شاگردش در جاهایی که لازم میدیده، مطالب و نکاتی را میگفته است؛ شیوهای که امروز نیز پابرجاست و بسیاری از استادان فن، معتقد به آموزش صداسازی در ضمن فراگیری ردیف هستند. در یک شیوه، هنرجو زیر نظر استاد و پس از تمرین حالتهای مختلف و بالقوه، آمیزهای از استعداد بعلاوه تکنیکی را که او باید اجرا کند به کار میبندد که با گذر زمان قطعا هر دوی اینها ارتقاء خواهد یافت و شاگرد به بالندگی خواهد رسید. اما در صورتی که از ابتدا صدایی خاص (در شیوه بشدت رایج امروزی، شجریان یا هر شیوه آوازی دیگر) را بخواهیم در قالب صداسازی پیش از آموزش ردیف به هنرجو دیکته کنیم، دقیقا همه ریلها را برای حرکت در همین یک مسیر تعبیه کردهایم و او را هیچ راهی جز تکرار آوازی که دهها تن دیگر نیز دارند به آن تأسی میکنند، نخواهد بود. صداسازی اینچنینی، بیگمان جوهر آواز ایرانی را از بین خواهد برد.
از بین بردن رنگ و امضای صداها، ایجاد اختلال در حجم آنها، بستن هر گونه راهی بر آشناییزدایی (حداقل در نخستین مواجهه با صدای هر خواننده تازهوارد) و دیگر معایب، همه از اثرات ابتدایی صداسازی به شمار میروند. تا اینجای کار، اینها همه یعنی، به عده زیادی هنرمند نقاش یکی دو رنگ محدود بدهیم و از آنها بخواهیم تا فقط با همین یکی دو رنگ نقاشی کنند. در خصوص شیوه و روش هم طبیعی است که این هنرجویان در ادامه، ردیف و شیوه را هم نزد همان استاد صداساز پی خواهند گرفت، آن وقت شعرخوانی، فضای آواز، تحریرها، قرینهسازیها و ... همه و همه شبیه هم میشوند (که شدهاند)؛ درست مثل اینکه به نقاشانی که در سطور فوق ذکرشان رفت بگوییم همه شما فقط میتوانید یک نقش واحد را بکشید. صداسازی از دیدگاهی، پدیدهای نسبتا تازهوارد به موسیقی ایرانی است. در نوار باقیمانده از تدریس آواز استاد نورعلی برومند به محمدرضا شجریان، میبینیم و میشنویم که او ضمن آموزش صدای مطلوب به شجریان، عیبهای کلی یکی دو خواننده مشهور آن روزگار را نیز برمیشمرد. برومند، در جایی از همان نوار میگوید: وقتی اشکالات صدای یکی از شاگردانم برطرف شد، به من گفتند انگار تو در حنجره او دست بردهای و صدایش را تصحیح کردهای (نقل به مضمون).
اگر برومند در جایی به شجریان میگفت اینجا بهتر است چنین بخوانی، امروز صداسازان همه را به شجریان خوانی هدایت میکنندشجریان بعدها در دهه ۷۰، همین مطالبی که پیش برومند گذرانده بود را به اضافه خودآموختهها و تجربههایش به جمعی محدود منتقل میکند، دورهای که صداسازی نام میگیرد.
اگر برومند با شیوه قدمتدار انتقال سینه به سینه ردیف و به موازات آن برطرف کردن اشکالات صدا در حین آموزش گوشههای آوازی، در جایی به مثلا شجریان یا هر هنرجوی دیگر خود میگفته که اینجا را بهتر است اینگونه بخوانی و صدایت را به این رنگ دربیاوری، امروزیان صداساز، مستقیم و سرراست همه را به شجریانخوانی هدایت میکنند. از این لحاظ میتوان گفت این صداسازی جدید هنوز شکل نگرفته است که هیچ، هنرجویان را هم فقط به تقلید آن هم از نوع دستچندم رهنمون میشود. آواز ایرانی خوانندگی کلاسیک و اپرا نیست تا در آن بتوان هنرجو را از ابتدا با نرمشها و ورزشهایی به سوی صدایی خاص راه برد. صداسازی حقیقی در آواز ما با خوانندگی و خواندن است که شکل میگیرد، اصلی که از گذشتههای دور همواره میوههای شیرین و در عین حال رنگارنگی را به عرصه این هنر گرانقدر هدیه کرده است.
● هنرمند یا تکنسین
آوازخوانان سالهای اخیر در نبود و کمبود امکان و فرصت تمرین و اجرا با میانبرزدن میکوشند به صداسازی و تقلید متوسل شوند. این نکته ناخوشایند صد البته ما را به یاد خلا‡ بزرگ نبود مکانهایی درخور و سزاوار برای خوانندگی مداوم و حرفهای در کشور نیز میاندازد که اگر چنین شرایطی ممکن بود، امروز به تعداد کافی خواننده و صداهای متنوع میداشتیم.
از وقتی انسان از شیوههای زیستی ابتدایی فاصله گرفت و برای بقا به راههای بهبود زندگی اندیشید، بتدریج بر آگاهیهای عینیاش افزود و به همان نسبت از اتکای او بر آگاهیهای شهودیاش کاسته شد. در ادامه این راه، بشر کوشید گستره نامحدود ذهنیاش را به کمک فناوری و ابزارهای دستساز خود درخصوص هر پدیدهای به فرمولهای محدود عینی ذهنی بدل کند. دامنه این فرمولها سرانجام با گذر از مدرنیسم انسان را به هستی رقمی (دیجیتال) رهنمون شد.
از دیگر سو، هنرجوی آواز سنتی نیز با در نظر گرفتن مشقتهایی که پیشینیان این رشته تحمل کرده بودند و نیز عنصر سرعت که در بزنگاه رخدادهای بیشمار عصر دیجیتال مدام خود را بر همگان تحمیل میکند، راههای میانبری را یکبهیک آزمود. یک روز به جای آموختن سینه به سینه گوشههای ردیف دستگاهی و مرور ذهنی علمی هر گوشه در طول هفته، به ضبط هفتگی صدای استاد و تمرین آن از روی نوار پناه برد. روز دیگر، وقتی دید زدن این نعل وارونه جز تنبلی ذهنی و کماثر کردن گوش موسیقایی او حاصلی در پی ندارد، به تقلید تکهبهتکه و موبهموی آوازهای استادان رو میآورد و زمانی که ناتوانی خود در این کار را در آیینه مربیان کمذوق و بیذوق امروزی آواز دید، به کلاس تقلید صدا رفت و نام آن را صداسازی گذاشت؛ غافل از اینکه پناه بردن از سر استیصال و نه اندیشه، به راههای میانبر و دور زدن موانع و نه رد کردن آنها، ذهن و حنجره آدمی را به سینتیسایزر و حداکثر ساز دیجیتال تولید آواز تبدیل میکند.
● صداهای نارس
در واقع، طی این دو سه دهه، ایراد عمده از خلا‡ مبحث صداسازی امروزین در موسیقی آوازی نبود. اشکال از ورود (امکان ورود) صداهای نارسی بود که در خلا‡ صاحبان حقیقی صداهای برتر به بازار خوانندگی راه مییافتند. آنان حسن و عیب را به زعم خود میدیدند، اما در مسیر برطرف کردن عیوب و افزودن حسنها به کارشان، طی طریق نمیکردند، فقط میانبر میزدند، انگار صداسازی مأمور بود تا در کمترین سرعت، معایب صاحبان این صداهای وادیهای ناپیموده آواز و زندگی (زندگی آوازی) را بپوشاند.
در این مسیر، آنها که به صداسازی تن ندادند معایب در آوازهایشان باقی ماند و با همان صداهای نارس و درواقع فقط بخشی از صدای حقیقیشان به خوانندگی ادامه دادند؛ آنها که تن دادند نیز صاحب ماسک شجریان شدند. این نسل ماقبل مقلدان شجریان، خود تاثیر زیادی در ظهور مقلدان صرف شجریان (که صورت مساله را به کلی پاک کرده بودند) داشتند.
اینان با همان مقصدی که چیزی غیر از تقلید نیست، در حقیقت راهی را در آواز شروع نمیکنند که آن را به فرجام نیز برسانند و مگر غیر از این است که آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام؟!
علی شیرازی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست