شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


اسب بالدارتک شاخ


اسب بالدارتک شاخ
تا کنون پیرامون نفت، سخن بسیار گفته شده است اما این بار از زاویه ای دیگر به این مهم، نیم نگاهی خواهیم داشت. آنچه درذیل می آید پاسخ به این سئوالات است.
۱) «آیا می توان در نظام فعلی قیمت گذاری، به قیمتهای عادلانه نفت دست یافت»،
۲) «آیا اوپک در حال تقویت یا اضمحلال است و آیا می تواند با اوپک در حال شکل گیری گازی، تعامل بهینه داشته باشد.»
۳) «چرا و چگونه قیمتهای جهانی مهمترین کالای جهان یعنی نفت می تواند در عرض سه ماه به کمتر از نصف کاهش یابد».
۴) «آیا می توان انتظار داشت که نفت دوباره قیمت ۱۴۷ دلار در بشکه را تجربه کند»، ۵-«آیا خام فروشی نفت خوب است»؟
در مطالعه بازار نفت درمی یابیم که آنچه در تعیین قیمت از ابتدا تاکنون، هرگز نقشی نداشته است ارزیابی و بررسی ارزش ذاتی این ماده بی بدیل بوده که به وسیله محاسبه ارزش افزوده آن، براحتی قابل محاسبه بوده است. نقطه کانونی در تعیین قیمت، مکانیزم بازار و تعامل آن با دینامیسم معاملات و قراردادها بوده است که به صورت اجمالی و گذرا به آن خواهیم پرداخت.
بازار نفت در ابتدای کشف آن با انحصار کامل اداره می شد. بعد از آن و با وارد شدن رقبای دیگر در این صنعت، به انحصار چند جانبه تغییر صورت داد. با فعال شدن شرکتهای مستقل نفت، سیمای بازار به مکانیزم انحصار با درجه پایینی از رقابت تغییر ماهیت داد. با ظهور اوپک، بازار به تدریج دستخوش دگرگونی هایی شد و قیمت نفت در مکانیزم جدیدی به نام الیگاپل(چند قطبی ) دو جانبه تعیین شد. در این بین، قراردادهای نفتی به تدریج تغییر شکل یافت تا جایی که نظام قیمتهای اعلان شده، جای خود را به سیستم قیمتهای رسمی داد. در ادامه، با کاهش نقش شرکتهای نفتی و وارد شدن دولت ها به منظور عقد قراردادهای «دولت با دولت» در زمینه تامین نفت مورد نیاز به موازات به وجود آمدن آژانس بین المللی انرژی یا «IEA» که در جهت هماهنگی و اتخاذ تصمیمات مشترک در زمینه سیاستگزاری در زمینه انرژی تشکیل شد، نقش و جایگاه جناح مصرف کنندگان تقویت شد.
با کم رنگ شدن حاکمیت الیگاپول دو جانبه بر بازار نفت و تقویت بازار آزاد، اوپک در سال ۱۹۷۴ با اعلام اینکه قیمت های رسمی را تابعی از قیمت های بازار آزاد می داند، اولین قدم جهشی به سوی بنای بازار آزاد به عنوان سیستم حاکم را برداشت. این حرکت در سال ۱۹۷۹ ابعاد تازه ای به خود گرفت و جهان را با دومین جهش شدید قیمت های نفت مواجه ساخت.
حرکت های آژانس بین المللی انرژی و نقش آفرینی جدیدی که شرکت های بزرگ نفتی به ویژه هفت خواهران برای خود در نظر گرفته بودند به موازات حرکت های اوپک، سنگ بنا برای سیستمی شد که هم اکنون بر مبادلات بین الملل نفت حاکم است. بنابراین یکبار دیگر بازار نفت با ترکیب و مکانیزم جدیدی وارد صحنه شد که از آن می توان به بازار آزاد نفت یاد کرد.
آکینز یکی از مقامات نفتی وزارت خارجه آمریکا در اواخر سال ۱۹۷۹ و در پی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اظهار داشت: «امروز بازار آزادی برای نفت وجود دارد و آخرین چیزی که اقتصاد سرمایه داری نیاز دارد، همین بازار آزاد نفت است.»
ورود به بازار آزاد نفت، با تقویت نقش دولتها و گسسته شدن عملیات مربوط به اکتشاف و استخراج با پالایش و توزیع همراه شد. در دهه هشتاد که تولیدکنندگان نفت در منطقه OECD به صورت تعدیل کنندگان قیمت درآمدند، کشورهای عضو اوپک بالاجبار نقش تعدیل کنندگان حجم نفت عرضه شده (Swing Producer Residual Supplier) را برعهده گرفتند.
به باور نگارنده، سال ۱۹۸۰ را می بایست نقطه عطف تحولات در صنعت جهانی نفت برشمرد. یکی از بارزترین و شاید بارزترین تحول در این صنعت، تغییرات ساختاری در مکانیزم قراردادها بوده است که با بروز و ظهور آن، تغییرات پی در پی در سیستم قیمتگذاری نفت را شاهد بوده ایم.
قیمت در بازار جهانی نفت طی قریب به یک قرن از طریق رژیم امتیازنامه ها و قراردادهای بلندمدت با روش قیمتهای اعلان شده، قیمتهای مبنا در خلیج های مکزیک و فارس، قیمتهای بازار آزاد (با حجم ناچیزی در بازار) و قیمتهای رسمی اوپک تعیین می شد اما از سال ۱۹۸۷ به بعد که اصطلاح قیمتهای نفت شاخص به جای قیمتهای اعلان شده و مبنای متداول شد، قیمتهای جهانی نفت در عمل و از دهه هشتاد تاکنون از تعامل دو بازار فیزیکی و کاغذی نفت با بازارهای مالی جهانی، در بستر نوسانات مربوط به نرخ برابری دلار با سایر ارزها تعیین شده است.
با برنامه ریزی بسیار هوشمندانه اما ظالمانه و از نوع غربی آن، بستر تحولات در مکانیزم معاملات و قراردادهای نفتی بگونه ای آماده شد که قیمتهای نفت و فرآورده به طور تحمیلی در چارچوب بورس کالاهایی تعیین شود که زیر ساخت این بازارها نه برای معامله بر روی محصولی استراتژیک و تجدیدناپذیر بلکه برای کالاهای نظیر شکر، کتان و ذرت طراحی شده است که در تعریف عمومی و بویژه در مقابل نفت، غیراستراتژیک محسوب و در بازار شبه رقابتی کامل عرضه می شوند. مکانیزم این بورسها تا آن اندازه پیچیده شده است که بسیاری از معاملات، صرفا با هدف سفته بازی و سوداگری انجام می شود که در حال حاضر، از هدف اولیه راه اندازی آن یعنی تعیین قیمتهای «کارا»، کاملا فاصله گرفته است. در این بازار، حجم عظیمی از نفت مورد معامله در هر روز نه فیزیکی بلکه صرفاً کاغذی و با اهداف سفته بازی است. البته مکانیزم این بازار بگونه ای است که نفت شاخص برنت (Dated Brent) با حجم کوچک و اندکی از رقم تولید جهانی نفت، با معامله آن در بازار فیزیکی اما در چارچوب بورس نفت لندن، شاخصی برای قیمت‌گذاری حداقل ۰۶ درصد از صادرات جهانی نفت شده است. تعامل بازار نفت با بازارهای پولی و بازارهای مالی همچنین جریانهای عظیم جابجایی سرمایه که به جریانهای «ال نینو» و «سونامی» قابل تشبیه است، همچنین شرکتهای بزرگ و تاثیرگذار نفتی از یک سو و تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم هرگونه تحول سیاسی در جای جای این جهان از سوی دیگر، به موازات اعلام میزان تولید و عرضه نفت هم عرض با انتشار واقعی یا عددسازی از ارقام ذخایر راهبردی نفت در کشورهای صنعتی به خصوص مهمترین کشور صنعتی مصرف کننده یعنی آمریکا، امکان تاثیرپذیری و انفعال قیمت نفت را بگونه ای فراهم ساخته است که در برآیند با ارقام رشد اقتصادی کشورها و تغییرات ساختاری در بازار واقعی نفت و انرژی، در تحلیل نهایی و بلحاظ تئوریک، مکان نوسان قیمت در بازار فعلی نفت را به سهولت از ۳۰ تا ۱۳۰ دلار در هر بشکه در طی یک سال فراهم کرده است.
پس می توان گفت که تا مکانیزم فعلی با راهبری این بورسها در تعیین قیمت بر بازار نفت حاکم است، سخن از قیمتهای عادلانه نفت به مثابه سخن ازاسب بال دار تک شاخ یا پری دریایی است که دلنشین است و زیبا اما دست نایافتنی است.
تا پیش از ورود به قرن جدید و انتخاب حاکمان نفتی جمهوری خواه در سال ۲۰۰۰، بورسهای نفت در نیویورک و لندن، نظارت و کنترل دقیقی نسبت به قراردادها در بازارهای کاغذی نفت و فرآورده داشتند. با پیروزی جمهوری خواهان در سال ۲۰۰، در امریکا قانونی به تصویب رسید که در آن به موسسات مالی اجازه داده شد، که بدون هرگونه رهگیری یا همان مانیتورینگ، اقدام به معاملات اعتباری با ورود به بازارهای آینده نفت و فرآورده کنند. شاید در بدو امر، تصویب این قانون خیلی با اهمیت جلوه نکرد، اما با مراجعه به آمار و ارقام درمی یابیم که از همین طریق، کنترل بازار نفت بدست بازیگرانی افتاد که با هدایت حجم عظیمی از سرمایه های سوداگران، قواعد معامله گران شبه قمارباز را در بازار نفت، جایگزین اصلی قواعد متزلزل شده عرضه و تقاضا در تعیین قیمتهای نفت و فرآورده کردند. وقتی بیشتر به اهمیت و تاثیر شگرف این قانون در بازار جهانی نفت پی می بریم که آن را با قواعد سخت کنترلی و مانیتورینگ بسیار دقیق ورود و خروج سرمایه به بازارهای سهام مقایسه کنیم. در همین راستا بود که قیمت نفت شاخص WTI از حدود ۱۹ دلار در سال ۲۲۰۰ به حدود ۷۵ دلار در هر بشکه در سال ۲۰۰۶ و پس از یک افت نسبی به رقم ۰۵ دلار در سال ۲۰۰۷، به ۱۰۰ دلار در هر بشکه در ژانویه ۸۲۰۰ رسید. حال ببینید که در طلیعه ورود به سال ۲۰۰۸ و افول امید دارو دسته نفتی ها در کاخ سفید به انتخاب مجدد و پیروزی در انتخابات، نفت ۱۰۰ دلاری چگونه به رقم ۱۴۷ و حتی در یک روز تابستانی به رقم بی سابقه ۱۴۸ دلار در هر بشکه رسید؛ تاریخ قضاوت خواهد کرد چه ها کردند و چه ها بردند.
اما در خصوص پیش بینی یا چشم انداز روند قیمت نفت در سالهای آینده و اینکه آیا جهان می تواند حداقل تا نیم دهه آینده، شاهد تکرار تجربه قیمت ۱۴۷-۱۴۸ دلار برای هر بشکه نفت خام باشد، باید اذعان کرد که انتظار کشیدن برای تکرار این رقم تا حداقل پنج سال آینده، همچون انتظار کشیدن برای دیدن یک رویای شیرین در خواب و به انتظار نشستن برای تعبیر شدن آن در بیداری است. اگرچه محال نیست ولی فرد عاقل، ابداً به آن تکیه نمی کند که به انتظارش نیز نمی نشیند. امااگر بخواهیم به مدلی اشاره کنیم که روند آینده قیمت نفت را پیش بینی کند، تاکنون نه مدلی دیده و نه شنیده شده است که توانسته باشد صحت تحقق پیش بینی خود را در روند آتی قیمت نفت و در حد قابل قبول، به اثبات رسانده باشد. تنها مدلی را که می توان در این مقال و مجال بدان اشاره نمود، مقاله ای پژوهشی است که در ماهنامه پترولیوم اکونومیست در سال ۱۱۹۹ منتشر شد. در یک بررسی آماری- تاریخی، نویسنده بخوبی نشان داده است که روند نوسانات قیمتهای جهان نفت از برآیند سه سیکل کوتاه مدت ۲۴. ساله تغییرات فصلی و تغییرات موجودی در انبارها، سیکل میان مدت ۳۸.، ساله تنشها، رویدادها و تحولات سیاسی- اقتصادی، سیکل بلند مدت ۳۰ ساله ناشی از سرمایه گذاریها و تغییرات ساختاری در بازار و در نهایت امواج بلند نوسان یا سیکلهای ۵۰ تا ۶۰ ساله مبتنی بر جریان وامها و بدهی های موصوف به چرخه های «کندراتیف» شکل می گیرد.
در پاسخ به این پرسش که «آیا خام فروشی نفت، خوب است یا بد» یک کلمه می توان گفت؛ بی تردید خوب و صحیح است. طرح موضوع مذمت خام فروشی نفت، کاملا از سر ناآشنایی با بازار جهانی نفت است. اگر قایل به مذمت خام فروشی نفت شویم، این بدان معنا خواهد بود که استراتژی یا همان راهبرد خود را در خروج از اوپک قرار داده ایم!.
قطعا طرح این موضوع در برخی رسانه های داخلی از سر غفلت صورت گرفته است که امیدواریم شاهد تکرار دوباره این خطای واضح نباشیم. برای ضرورت حضور جمهوری اسلامی ایران در بازار فروش و تجارت جهانی نفت خام و اوپک، دلایل بسیار دیگری نیز وجود دارد که نیازی به بیان آن نیست.
بهروز بن سینا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید