سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
تروریسم در اسناد بینالمللی
تروریسم پدیدهای است که در قرن بیست و یکم به موازات رشد یافتههای علمی، از پوسته شیوه کهن خود خارج شده و در پوسته شیوههای نوین درآمده است و اسناد و منشورات بینالمللی هر یک بیآنکه تعریف واحدی از آن ارائه دهند، و بیآنکه آن را از تلاش نهضتهای آزادیبخش باز شناسانند و یا حتی به ریشه یابی علل و عوامل آن بپردازند، به وضع قوانینی برای آن اقدام کردند.
ترویج اخلاق محوری به جای منفعت گرایی در جهان میواند از رویکرد به این پدیده شوم بکاهد و راههای پیشگیری از آن را تسهیل کند.
تدوین منشور واحد و مورد اتفاق جهانیان برای جلوگیری از تروریسم، امری ضروری است و با آنکه اسناد بینالمللی به صورت پراکنده به آن پرداختهاند اما تا کنون منشور واحدی که حاوی تبیین مفاهیم راههای پیشگیری و ضمانت اجرا باشد ارائه نشده است.
● مقدمه:
در اواخر قرن بیستم، این اندیشه در ذهن بشریت نضج گرفت که کشتار جمعی و خشونت بر علیه بشریت و حتی نسلکشی را متعلق به گذشته بداند و آیندهای عاری از هر گونه خشونت را فراروی خود ترسیم کند، این باور دیری نپائید و با بروز انواع گذرهایی که از مرز حقوق اولیه بشریت صورت پذیرفت و اتفاقاتی که به وقوع پیوست به نگرانی عمده بشر تبدیل شد و اکنون همان بشری را که میرفت تا از جهانی عاری از تروریسم سخن بگوید، و آن را متعلق به گذشته بداند بار دیگر بر این باور رساند که هنوز تروریسم در جهان وجود دارد و شاید هنوز زود باشد که بتوان آن را متعلق به نسل گذشته دانست.
مواجهه جهان کنونی با رشد سریع علمی و انتظار تحولات شگرف در عرصه علمی که نوید دستیابی بشر به آن از پیش درآمدهایی که همه روزه در جهان ظهور مییابد، قابل استشمام است، سبب گردیده است تا بشر بر این باور باشد که سرعت رشد علمی و یافتههای جدید دیگر از مرز محاسبات سادهانگارانه گذشته است و تحولات شگرف در عرصه ژنتیک، بیوتکنولوژی و حتی عرصههای فناوری پیشرفته در سالهای آینده خواهد توانست بشریت را به زندگی آسان و بهرهگیری بیاندازه از یافتههای علمی نزدیک سازد ولی آیا خواهد توانست او را به آرامش نیز برساند؟ این سئوال، سئوالی اساسی است که در درون خود باتضاد مواجه است، از یک سو بشر رویکردی آرامشجویانه به بهرهگیری از یافتههای علمی دارد و از سوی دیگر همین یافتههای علمی خود میتواند سلب کننده آرامشی باشد که بشر در جستجوی آن است.
تروریسم یکی از موانع اساسی در برابر دستیابی بشر به آرامش است، تروریسم لذت دستیابی بشر به علم و فنآوریهای نوین را به حداقل خواهد رساند و تا زمانی که اخلاق نتواند خود را در نهادهای تأثیرگذار به عنوان یک واقعیت نه تنها لازم که ضروری پایدار سازد، این نگرانی فزونی خواهد یافت.
● پیشینه واژه تروریسم
واژه Terror و Terrorism واژهای سیاسی است که اولین بار در سال ۱۷۹۵ میلادی برای توصیف حکومت ترس و وحشت که در زمان انقلاب فرانسه و در فاصله مه ۱۷۹۳ تا ژوییه ۱۷۹۴ حاکم بود و از آن با نام حکومت ترور یاد میشود، به کار رفت. البته این واژه به معنی عام آن از اواخر قرن چهاردهم به کار رفته و نمایانگر حالت ترس و وحشت شدید بوده است.
در فرهنگ انگلیسی آکسفور به علاوه توضیح داده شده است که واژه تروریست در حدود سال ۱۸۶۶ میلادی توسط ویلیام فیتزپاتریک - ٌWilliam Fitzpatrick - به معنی کسی که برای اشاعه نظراتش از یک نظام وحشت و ارعاب استفاده میکند به کار رفته است.
در سطح حقوق بینالملل اصطلاح «تروریسم» برای اولین بار در سومین کنفرانس بینالمللی کردن حقوق جزا در بروکسل در سال ۱۹۳۰ به کار رفت.
بسیاری از اندیشمندان قرن بیستم بر این باورند که اطلاق کلمه ترور به حوادثی که با اهداف غیر سیاسی رخ میدهد، نادرست است.
لغت نامه روابط بینالملل، در ذیل کلمه تروریسم چنین آورده است: «ترور و تروریسم به فعالیتهای بازیگران دولتی و غیر دولتی که شیوهها و تمهیدات خشن را دراعمال خود برای رسیدن به اهداف سیاسی به کار میبرند، اطلاق میشود.»
بنابر این میتوان گفت که ترور عبارت است از حذف حریف سیاسی با هر شیوه ممکن و به هر وسیلهای که بتوان نیل به این هدف را تسهیل کند.
بنابر این هر اقدام خشونتآمیزی را نمیتوان ترور نامید اگر چه میتوان آن را جرم تلقی کرد البته این دیدگاه با دیدگاه کسانی که تروریسم را به سیاسی و غیر سیاسی تقسیم میکنند متفاوت است چه آنکه امروزه اقدامات تروریستی عموماً با پیش زمینه سیاسی به وقوع میپیوندند وکمتر میتوان جرایم سازمان یافتهای را سراغ گرفت که عنوان تروریسم را بتوان بر آن اطلاق کرد بیآنکه فاقد انگیزههای سیاسی باشد.
● تروریسم در اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر در دهم دسامبر ۱۹۴۸ میلادی به تصویب رسید و کشورهای جهان به تدریج با پذیرش مفاد آن، پایبندی خود را به این اعلامیه اعلام کردند.
ضرورت تصویب این اعلامیه زمانی احساس شد که جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود وکشتار عمومی پدید آمده در این جنگ که در فاصله نه چندان زیادی از جنگ جهانی اول به وقوع پیوست ، روح بشریت را جریحهدار کرد و بشریت برای ترمیم آن ودستیابی به آرمشی پایدار، یگانه راه را در این میدید که با تدوین موادی که بتواند پایبندی دولتها را به مفاد آن جلب کند، ضرورت توجه به حقوق اولیه بشری را بدون توجه به رنگ، نژاد، جنسیت و حتی مذهب در کانون توجه قرار دهد. از این رو دولتهای تأثیرگذار تلاش کردند تا اصولی را در اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد توجه قرار دهند که مورد اتفاق عموم ملتها است.
این اعلامیهها حاوی مجموعه قواعد و مقرراتی فراملیتی است. یونسکو نیز تلاش وافری را مبذول داشته است تا حقوق بشر اشاعه وگسترش یابد، اولین کنگره بینالمللی آموزش حقوق بشر در سال ۱۹۷۸ میلادی توسط یونسکو در وین برگزار گردید تا مفاهیم حقوق بشر به واقعیتهای اجتماعی تبدیل گردند و در همین جهت دومین کنگره در سال ۱۹۸۷ میلادی در مالت برگزار گردید و همچنین در مارس ۱۹۹۳ میلادی سومین کنگره آموزش حقوق بشر در مونترال کانادا برگزار شد و در همین کنفرانس بود که ضرورت آموزش حقوق بشر به تصویب نمایندگان ۱۷۱ کشور جهان رسید. هدف اصلی این کوششها ایجاد و تعمیم فرهنگ ومفاهیم حقوق بشر و دموکراسی و جلب توجه آحاد مردم جهان به پذیرش این دو ارزش متعالی بشری است.
در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: «هر کس حق دارد از زندگی و آزادی و امنیت شخصی برخوردار باشد.»
تروریسم به طور مسلم باعث سلب حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی افراد است و به همین دلیل میتوان بر این باور بود که تروریسم ناقض حقوق بشر است چه آنکه هم حق زندگی و هم حق آزادی و نیز حق امنیت شخصی را به ناحق از بشر میستاند و این خود مظهر نقض حقوق بشر است.
از آنجا که ترور به معنای ترس زیاد ووحشت است و ترویست (Terrorist) کسی است که میخواهد از طریق ارعاب، تهدید و ایجاد ترس ووحشت در مردم، بر آنها حکومت نماید. این رفتار ناقض حقوق بشری است که اعلامیه جهانی حقوق بشر در صدد تضمین آن است. از همین رو در ماده ۵ اعلامیه مذکور آمده است:
«هیچکس را نمیتوان شکنجه کرد یا مورد عقوبت با روش وحشیانه و غیر انسانی یا اهانتآمیز قرار داد»
این ماده نیز اساساً با مبنای تروریسم که ایجاد رعب و ترس و توسل به شیوههای وحشیانه برای آسیب رساندن به دیگران است، مخالفت دارد و آنرا تقبیح میکند.
جالب آنکه در ماده ۳۰ این اعلامیه تأکید شده است:
«هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر را نمیتوان به نحوی تفسیر کرد که برای دولتی یا گروهی یا فردی متضمن حقی شود که بنابر آن، بتواند به فعالیتی دست زند یا کاری انجام دهد که هدف آن از بین بردن حقی از حقوق و آزادیهای مذکور در این اعلامیه باشد.»
این ماده ضمن آنکه به امری بودن این قانون اشاره میکند به گونهایی که به هیچ روی نمیتوان بر خلاف آن توافق کرد، از افراد، گروهها و دولتها حق نادیده گرفتن حقوق اعطایی در این اعلامیه را سلب میکند.
● تروریسم در اسناد بینالمللی
اسناد متعدد بینالمللی در باره محکوم کردن تروریسم و وضع قوانین متعددی برای بازدارندگی از اقدامات تروریستی وجود دارد که ذیلاً به آنها اشاره میشود.
▪ کنوانسیون ۱۹۶۳ توکیو در مورد ارتکاب جرایم و برخی از اعمال دیگر در داخل هواپیما
▪ کنوانسیون ۱۹۷۱ مونترال در مورد سرکوب اعمال غیر قانونی علیه ایمنی پرواز هواپیماها
▪ کنوانسیون جلوگیری و مجازات جرایم ارتکابی علیه اشخاصی که از لحاظ بینالمللی موردحمایت هستند، از جمله نمایندگان سیاسی مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۳
▪ کنوانسیون بینالمللی علیه گروگانگیری ۱۹۷۹
بالآخره در پاییز سال ۱۹۸۵ اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد به اتفاق آراء اعمال تروریستی را توسط هر کس و درهر کجا که اتفاق بیفتد محکوم کردند و این محکومیت را در قطعنامه شماره ۰۶۱/۱۴۰ مجمع عمومی سازمان ملل متحد ثبت کردند.
این واقعه، واقعه مهم و قابل توجهی بود، از آن رو که اعضای مجمع عمومی اعلام داشتند که تروریسم شامل اعمال مذکور در پنج کنوانسیون بینالمللی پیشین میشود ولی محدود به اینها نیست. چه آنکه این معاهدات وکنوانسیونها هیچ یک تروریسم را معنی نکردهاند.
در کنوانسیون توکیو صریحاً تکلیفی را برای دولتهای امضاکننده کنوانسیون در استرداد مجرمین یا تحویل آنها به مقامات صلاحیتدار برای مجازات ایجاد نکرده است و این در حالی است که کنوانسیونهای ضد تروریسم که با کنوانسیون تصرف غیر قانونی هواپیما (کنوانسیون ۱۹۷۰ لاهه) آغاز میشود تکلیف استرداد مجرمین را به عنوان یک تکلیف اساسی برای دولتها معین کرده است.
این کنوانسیونها بیآنکه تعریف مشخصی از تروریسم ارائه کرده باشند به برداشت ملی مشترکی که دولتها در تبیین مفهوم تروریسم به آن دست یافتهاند تکیه میکنند. ولی به نظر میرسد تعریف واحدی از تروریسم در تمام این کنوانسیونها مورد غفلت قرار گرفته است و شاید از آن رو باشد که «آن کس که از نظر یک شخص تروریست محسوب میشود از نظر دیگری یک مبارز راه آزادی است»
● تروریسم در قوانین ایران و سایر کشورها
▪ ایران
ماده ۱۸۳ق مجازات اسلامی مقرر میدارد: «هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فیالارض میباشد»
عنصر مادی این جرم، دست بردن به اسلحه است و قصد ترساندن مردم و بر هم زدن امنیت جامعه، سوء نیت خاص این جرم است.
اگر چه برخی فقها، محاربه را مخصوص ترساندن مسلمانان آن هم در دارالاسلام دانستهاند ولی این ماده از نظر مشهور فقهاء پیروی کرده است و چنین قیدی را بیان نکرده است و لذا بر اساس این ماده هر کسی که ایجاد رعب و هراس کند و موجب سلب آزادی وامنیت مردم شود حتی اگر مرعوب شوندگان مسلمان نباشند باید به مجازات مقرر در این ماده محکوم شود. نکته جالب اینکه اگر چه در این ماده دست بردن به اسلحه شرط تحقق جرم بیان شده است ولی برخی از فقها حتی داشتن قدرت بدنی را با استناد به اطلاق آیه ۳۳ سوره مائده برای تحقق این جرم کافی میدانند.
▪ انگلیس
در انگلیس قانون جلوگیری از تروریسم در سال ۱۹۸۴ به تصویب رسیده است که بر اساس این قانون عضویت در سازمانهای تروریستی جرم محسوب شده است و این سازمانها باید رسماً توسط مقامات اجرایی و امنیتی به عنوان سازمان تروریستی اعلام شوند والا نمیتوان عضویت در آنها را، عضویت در سازمانهای تروریستی تلقی کرد و بر اساس آن فرد عضو را به مجازات مقرر در این قانون محکوم کرد. در این قانون همچنین جرایم خاصی به عنوان تروریسم نامبرده شده است.
▪ آلمان
قانون جزای آلمان نیز سازمانهایی را که قصد ارتکاب قتل، نسلکشی، آدمربایی ونظایر این جرایم را دارند جزء سازمانهای تروریستی میداند. تشکیل چنین سازمانهایی با حداکثر ده سال حبس قابل مجازات است.
در این قانون همچنین تأکید شده است هر کس در چنین سازمانهایی که از پیش میداند فعالیتهای آنان تروریستی است به عضویت در آید مشمول مجازاتهای مقرر در این قانون خواهد شد.
● ضرورت پیشگیری از تروریسم در جهان کنونی
در عصر کنونی دیگر نمیتوان تروریسم را یک تهدید داخلی تلقی کرد و از وجهه بینالمللی آن غافل ماند. امروزه تروریسم تهدیدی بینالمللی و بر علیه کل بشریت است و تمام جوامع را در بر گرفته است، وجود اشکال گوناگون تروریسم که با نامهای تروریسم ملی، تروریسم بینالمللی، تروریسم سرخ ترویسم سرد ، تروریسم رسانهای و تروریسم دولتی از آنها یاد میشود همه حکایت از عزم جهانی برای شناسایی اقسام تروریسم دارد تا با شناسایی آن، راههای مبارزه نیز باز شناخته شوند.
با رشد تکنولوژی و بهرهگیری گسترده از آن، ضرورت مبارزه با هر یک از این تروریسمها بیش از پیش نمایان میشود.
امروزه دیگر نباید به دنبال مظاهر سنتی تروریسم بود و راههای مبارزه را منطبق با آن طراحی کرد. بلکه باید با شناسایی دقیق مظاهر نوین به دنبال کشف راههای متناسب با آن گشت.
امروز، تروریستها همگام با روند جهانی شدن پیشرفت کردهاند اما هرگز در قید وبندهای بینالمللی گرفتار نشدهاند و از آنجا که تروریستها به بازیگرانی بینالمللی تبدیل شدهاند، میتوانند تقریباً در هر جا که بخواهند اقدامات تروریستی خود را ساماندهی کرده، به اجرا گذراند، از این رو هیچ منطقه، دولت یا ملتی از اقدامات آن مصون نمیماند.
به همین دلیل پیشگیری از وقوع اعمال تروریستی و حذف تدریجی تروریسم از جامعه جهانی ضرورتی انکارناپذیر است.
ضرورتهایی برای دستیابی به موفقیت در پیشگیری از تروریسم
برای دستیابی به موفقیت در پیشگیری از اعمال تروریستی لازم است:
۱) تعریف دقیقی از تروریسم ارائه شود.
متأسفانه هنوز تعریف جامع و کاملی از تروریسم در جهان کنونی ارائه نشده است. و بسته به دیدگاههای هر کشور، تعاریف ارائه شده دستخوش تغییر شدهاند. دولتها عموماً برای آنکه رفتارهای خود و اتباع مورد قبولشان را توجیه کنند اعمال ارتکابی از سوی خود و اتباعشان را از دائره شمول تروریسم خارج ساختهاند و آنرا در قالب تلاشهایی برای احقاق حق تلقی کردهاند.
از سوی دیگر قدرتهای جهانی برای آنکه دولتها وکشورهای مظلوم و ستمدیده را ازدستیابی به حقوق اولیه خود محروم سازند هر رفتاری را که از سر تلاش برای دستیابی به حقوق اولیه از سوی آن کشورها سر میزند منطبق با رفتارهای تروریستی میدانند. بنابر این لازم است، تعریف دقیق و منطبق با نظرات دولتها و کشورها از تروریسم ارائه شود تا تمام واژههای منشعب از این واژه در هر سندی همان مفهوم و معنای واحدی را منتقل کند که برای بشریت و دولتها به یک میزان قابل درک باشد.
۲) تفکیک تلاش نهضتهای آزادیبخش از تروریسم
برخی از قدرت مندان با بهرهگیری از واژه تروریسم به جنگ آزادی خواهان میروند و آنان را که برای دستیابی به حقوق اولیه خود تلاش میکنند به تروریست متهم میکنند و در این مسیر کار به جایی رسیده است که متأسفانه حکومتهای غاصبی همچون اسرائیل، کسانی را که در برابرش مقاومت میکنند را تروریست میخواند، امروزه دولتهایی از خطر تروریسم یاد میکنند که خود نقاط سیاهی از انواع جنایتهای سازمان یافته را در کارنامه خوددارند.
آیا میشود باور کرد که رفتار آمریکا در باره افغانستان، عراق و ایران، رفتاری برای مبارزه با تروریسم است. آیا میشود این ادعا را با تصویری از زندان ابوغریب در کنار هم نهاد و نتیجهای که آمریکا به دنبال آن است گرفت؟!
اساساً آیا نگاه سودجویانه آمریکا در خلیج فارس وچشماندازی او به منابع نفتی ملت این منطقه را نمیتوان مظهر نوینی از تروریست به جامعه جهانی معرفی کرد؟!
اینکه کشورهای قدرتمند برای فروش اسلحههای خود همواره باید جنگی پدید آورند و اینکه برای دستیابی به ثروتمند آنان، باید آنان را از عرصههای معقول جهانی به در سازند خود مظهری از تروریسم نیست؟!
چگونه است که عدهایی برای بازگشتن به وطن تاریخی واصیل خود تروریست خوانده میشوند و عدهایی مظلوم - جهان میداند که ریشه در آن منطقه ندارند - ضد تروریسم قلمداد میشوند.
اینهاست که ضرورت تفکیک تلاش نهضتهای آزادیبخش از تروریسم را بیش از گذشته نمایان میسازد.
قطعنامه ۱۹۸۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز ضمن آنکه اقدامات تروریستی را در هر کجا و توسط هر کسی ارتکاب یابد غیر قابل توجیه میداند به حق غیر قابل نقض «تعیین سرنوشت واستقلال تمامی انسانهایی که تحت استعمار و رژیمهای نژادپرست ودیگر اشکال سلطه بیگانگان واشغال خارجی به سر میبرند را به رسمیت شناخته، مشروعیت مبارزات آنان به ویژه مبارزه جنبشهای آزادیبخش ملی را تأئید میکند.»
در همین اجلاس دو نظر عمده مطرح شد، کشورهای غربی با هر گونه ترور تحت هر عنوانی مخالفت میکردند و آن را موجب بر هم خوردن نظم جهانی میدانستند اما در مقابل کشورهای غیر متعهد و ازجمله جمهوری اسلامی ایران ضمن محکوم کردن ترور دولتی، معتقد بودند که باید حرکتهای آزادی بخش برای رهایی از سلطه خارجی را از تروریسم جدا کرد و ملتهای تحت سلطه مجاز به استفاده از شیوههای انقلابی برای رهایی از سلطه خارجی هستند.
۳) ضرورت ریشهیابی علل وقوع تروریسم و از میان برداشتن آنها
روی آوری به تروریسم همواره از سر ماجراجویی و دستیابی به سلطههای نامشروع نیست گاهی از سر استیصال است: «مردمی که مستأصل و ناامیدند به آسانی جذب سازمانهای تروریستی میشوند.»
نابرابریهای اجتماعی و فقدان حداقلهای عدالت اجتماعی میتواند طرف ضعیف را به رویارویی -که همواره و لزوماً همراه با رفتاری منطقی نیست - سوق دهد و اقدام وی که از سر استیصال است به نادرست اقدامی تروریستی قلمداد گردد. بنابر این تلاش جامعه جهانی برای استقرار عدالت اجتماعی و زودودن فقر و نابرابری از جوامع میتواند از روی آوردن برخی از انسانها به اقداماتی که در اثر ناچاری به آن دست میزنند جلوگیری کند.
در قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل که پیشتر از آن یاد شد نیز از دولتها خواسته شده است تا در حذف و از میان برداشتن علل اصلی تروریسم بینالمللی بیش از پیش سهیم گردند و به کلیه وضعیتها از جمله استعمار، نژادپرستی، وضعیتهایی هم چون سلطه بیگانگان و اشغال خارجی که میتوانند سبب تحقق تروریسم بینالمللی باشند وصلح و امنیت بینالمللی را به مخاطره اندازند، توجه ویژه مبذول دارند.
برخی از نویسندگان معتقدند که دولتهایی که گروههایی را از حق تعییین سرنوشت محروم ساختهاند، قسمتی از مسئولیت اقدامات خشونتباری که توسط آنان انجام شده است را بر عهده دارند.
۴) تدوین منشور ضد تروریسم
امروزه بیش از هر زمان دیگری این ضرورت احساس میشود که جامعه جهانی نیازمند تدوین منشور واحدی است که مورد قبول دولتها قرار گرفته باشد و در ضمن آن جوانب مبارزه با تروریسم تبیین شده باشد و سلیقه دولتها را در اعمال قوانین ضد تروریستی وتشخیص جرایم تروریستی در حدود قانون واحدی محدود نماید.
به نظر میرسد مرحله گسترش تروریسم که از نیمه قرن بیستم آغاز شده و به روشها وابزارهای نوین مجهز گشته و حتی قالب دولتی نیز پیدا کرده است نیازمند مقابله جدی است که جز با تدوین منشور واحد میسر نیست.
۵) رویکرد اخلاق محوری به جای منفعت محوری
خانم شانتال (Schantal) فیلسوف و مورخ فرانسوی در مقدمه کتاب خود تحت عنوان تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، به طور مفصّل در باره ترور بحث میکند و معتقد است که قرن بیستم اصولاً قرن ترور است، زیرا در این قرن تفکر مارکسیستی، سطح ملاحظات اخلاقی را درجامعه بینالمللی پایین آورد مارکسیسم موجودیت و بقای خود را در گرو خشونت میدید و بنابر این در دورهای که بر بخش وسیعی از جهان سلطه پیدا کرد، خشونت و در اوج آن ترور را نیز به همراه آورد.
افول رویکرد اخلاقی و جایگزینی آن با رویکرد منفعتگرا سبب گردیده است که دولت اقتدارگرا وقدرتمند از میزان نفوذ اخلاق در سیاست بکاهند و از همین منظر رفتارهای ضد اخلاقی - که در رأس آن میتوان از تروریسم نام برد – در عرصه دولتی مجال تبلور و بروز یابد. بازگشت اصول گرایانه به اخلاق میتواند بشر را از فرو رفتن بیشتر در گرداب منفعت و رویآوری به رفتارهای غیر بشردوستانه باز دارد. پایبندی به اصول اخلاقی میتواند موانع جدی درونی برای بشر به وجود آورد تا ازگرایش به سمت رفتارهای نامناسب روی باز گرداند.
● نتیجه:
ترور و تروریسم، واژههای خوشایندی برای بشر امروزی نیستند و اگر چه مجامع بینالمللی کوشیدهاند تا با وضع قوانین متعدد، زشتی آنرا نمایان سازند ورویگردانی بشر از این پدیده شوم را مطالبه نمایند ولی باید دانست که بدون درک واحد از این پدیده - که میطلبد تعریف واحدی از آن در جوامع بشری ارائه شود - نمیتوان در انتظار درک مشترک و لزوماً رویگردانی از این پدیده بود. همچنین باید با اتخاذ تدابیر روشن بینانه تمایز پدیده شوم تروریسم از تلاشهای مشروع نهضتهای آزادیبخش را آشکار ساخت وهمچنین بازشناسی علل وریشههای تکوین تروریسم و تلاش در جهت از میان برداشتن این علل میتواند در زدودن غبار این پدیده از چهره جامعه بینالمللی مؤثر افتد و در نهایت توصیه برای رویآوری به اخلاق بشری ـ بیآنکه مقید به مذهب یا نحله خاصی باشد ـ و آنچه که نوع بشر آن را به حساب اخلاق ستوده و پسندیده میآورد میتواند انسانها را در مداری به دور از تروریسم و حول زندگی بشر دوستانه به تداوم زندگی سوق دهد.
ابوذر ابراهیمی ترکمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست