جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
شعر برخاسته از ذوق و دانایی
بدون شک داشتن ذوق هنری لازمه کار شاعر راستین زمان است و در همه ادوار شعری تجربه شده که یک حقیقت وراء دانش و معلومات شعری هست که کار سراینده را از دیگران متمایز میکند و آن حقیقت یا موهبت همان «ذوق» و «استعداد» و «آنیت» و «روحیه شاعرانه» است.
اما باید تأکید و تکرار کرد که ذوق و شوق تنها و یا به گفته طعنهآمیز و شوخطبعانه ایرجمیرزا صرف «طبع روان» کارساز نیست و «معانی و بیان» هم باید دانست.
ابن خلدون مورخ تونسی و جامعهشناس دقیق و نامآور قرن هشتم هجری در مقدمة کتاب «تاریخ» خود میگوید: «... شاعر باید چندین هزار بیت از آثار اساتید را چنان مرور کند که همه را به خاطر بسپارد و به حدی در ممارست بکوشد که مضامین آنها مرکوز ذهن وی شود.
چون چنین کرد هنگامی که اراده کند مضمونی را بسراید گنجینه خاطر و حافظة او چنان سرشار است که خود به خود بهترین کلمات و لطیفترین تعابیر و الفاظ را جهت بیان مفاهیم ذهنی خویش در اختیار دارد.» من شاید زیاد معتقد به این گفته نباشم که شاعر باید چندین هزار بیت شعر از بر داشته باشد اما بدون شک آشنایی و حشر و نشر با آثار شاعران سلف یا همزمان خود به توسعه میدان آگاهی، تعمیق دانستهها و نظم فکری و عادت شعری کمک میکند.
برای دست یازیدن به دامن فرشته الهام یا الهه شعر باید هم شایق بود و هم لایق. باید شوق و ذوق شعر را در کنار آگاهیها و اطلاعات جامع شعری دارا بود.
فرشته شعر آنقدر زیبا و باشکوه و متکبر و پرهیمنه است که به آسانی به خانه این و آن قدم نمینهد. نباید منتظر او ماند. باید به طرف آن رفت، بلکه باید به سوی او دوید و مشتاقانه و سختکوشانه گوشهای از دامن او را به دست آورد.
وقتی از شاعری میپرسی که آیا به تازگی شعری سرودهای یا نه؟ گاه با تأسف و تحسر پاسخ میدهد که: نه! چند وقتی است که شعری نگفتهام. یعنی اینکه فرشته الهام به سراغم نیامده. خوب میتوان به او گفت: تو چرا به طرف فرشته الهام نرفتهای؟!
کلامی که زیبا، خیالانگیز، موزون، مقفی، منظم، مرتب، معنوی و ... و ... است۲ شایستگی آن را دارد که برای حشر و نشر با او تلاش بکنید تا به ساحت پاکش راه یابید. باید عشق شاعری را در کنار علم شاعری به طور توأمان به دست آورد. هر کدام از این دو بهتنهایی ناقص و ابتر است بلکه باید با هم و در کنار هم باشند؛ مثل دو بال یک پرنده، مثل دو مصرع یک بیت یا کلمهای از دو کلمه مضاف یا مضافالیه که ادا نشده و پا در هوا بماند.
صاحب المعجم میگوید: «بدان که شعر در اصل لغت دانش است و استدلال راست و از روی اصطلاح سخنی است اندیشیده، مرتب، معنوی، موزون، متکرر، متساوی، حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده ...»۳ (ص ۹۶۰ از چاپ علامة قزوینی) خوب مسلم است برای پدید آوردن یک همچو کلام منبعث از علم و هنر باید به اسباب و لوازم آن مجهز بود. نظامی عروضی هم شاعری را «صناعت» میداند. پس فقط نباید به الهام و جوشش و ذوق و استعداد و غیرِهُم دل خوش داشت.
اگر کسی میخواهد شاعر بشود باید دانش شاعری را کسب کند همچنان که اگر میخواهد طبیب بشود باید علم طب را به دست آورد. من هرگز نمیگویم شاعری را در دانشکدههای ادبیات باید فراگرفت بلکه میگویم باید روحاً، قلباً و عاطفتاً شاعر بود.
باید شاعرانه زندگی کرد، شاعرانه فکر کرد، شاعرانه با کائنات پیرامون خود برخورد داشت و شاعرانه نفس کشید و شاعرانه هم مُرد. در این صورت است که از خاکستر یک ققنوس سوخته ققنوس دیگری پدید میآید و پرواز میکند.
گفتیم از یک سوی شاعر باید «ذوق سلیم» داشته باشد، «لطافت روح» و «شفافیت عاطفه» داشته باشد، هنرگرای باشد از داشتن یک ذهن کریستال متبلور بهره بگیرد که، مزخرفات و مُبتذلات زندگی در خود فرونبرندش و به قول معروف به پوست خربوزهای دلخوش نباشد که مولانا فرمود:
گاو در بغداد آید هر زمان
بگذرد از این سران تا آن سران
از همه عیش و خوشیها مزه
او نجوید غیر قشر خربزه
و در کنار این همه مجهز به دانش شعری باشد و بکوشد که به معنای واقعی شاعر شود.
پس «جوشش» و «کوشش» لازم و ملزوم یکدیگرند. نظامی عروضی در همین مقوله در «چهار مقاله» میگوید: «.... ما اگر جوانی بُوَد که طبع راست دارد اگرچه شعرش نیک نباشد امید بود که نیک شود و در شریعت آزادگی تربیت او واجب باشد و تعهد او فرضیه و تفقد او لازم ...»
ذوق شعری لازم است، اطلاعات شعری نیز لازم. وقتی که سعدی درباره شعر خود میفرماید: «حد همین است سخندانی و زیبایی را «قصد تفاخر و خودستایی ندارد چرا که شأن او اجَلِّ از این شایبههاست بلکه او واقعگویی میکند و حتی با یک دید انتقادی از شعر خود سخن میگوید. او مردی دانشمند و هنرگرای بوده و از مطالعات عمیق و پُردامنهای برخوردار بوده.
میتوان استادان مشایخ مَدْرِسی او را معرفی کرد، حتی دامنه تأثیرات و تأثرات او را به طور مستند پیدا کرد. با اندک جستوجویی در کتب مربوطه مثل تحقیقات محمدعلی فروغی و علی دشتی و خلیل خطیب رهبر و سعدیشناسان و سعدیپژوهان دیگر به سیر مطالعاتی او دست یافت.
او شاعری است که هم اصول سخنوری را با بالاترین معیارهایش میداد و هم زیبایی و کمال و هم کمال زیبایی را به خوبی به کار میبرد، پیراستگی و آراستگی درونی و بیرونی که منبعث از ذوق سلیم و فطرت شاعرانه او است در شعرش حضور دارد. سعدی نیز چون مولوی و حافظ و «دیگرانی چند» هم روحاً شاعر است و هم فکراً.
اگر یک شاعر ایرانی به آثار گذشتگان بیاعتنا باشد، گنجینه دانش و فرهنگ و فرهیختگی این ملت بزرگ را نشناسد، پس چگونه میتواند از کلامی منسجم، متین، فخیم، دلنشین، رساننده و جامع و مانع برخوردار باشد؟
ملاحظه بفرمایید، ما، در کشوری زندگی میکنیم که همواره مهد علم و تمدن و فضیلت و دانایی بوده. کتاب و کتابخانه در جوامع علمی نقش تعیینکنندهای داشته و بعضی از شاعران مطرحمان (مثلاً مسعود سعد سلمان) کتابدار و کتابگزار بودهاند و همچنین ابن سینا دانشمند شاعر جهانی کتابدار بوده و از معاصران نیز خانم پروین اعتصامی که لااقل در عرصه شعر زنان ایران پدیدهای مبارک بوده است کتابدار بوده و یا محمد زهری شاعر نوپرداز صاحب سبک کتابدار و کتابگزار بود و خانم میمنت ذوالقدر (میرصادقی) شاعر و محقق معاصر کتابدار و کتابشناس بود و گروهی دیگر از شاعران شناختهشده که دائماً در کتابخانهها پرسه میزدهاند و به قول معروف «کرم کتاب» (Book worm) بودهاند مثلاً مهدی اخوان ثالث (م. امید) که همیشه در کتابخانة نهچندان بزرگ اما بسیار ارزشمند خودش و یا کتابخانه ملک، ملی، مجلس شورا و کتابخانههای دیگر تفحص و تحقیق داشت.
مقدسی در کتاب احسن التقاسیم خود میگوید: «در دستگاه عضدالدوله دیلمی کتابخانهای بوده عظیم، چنانکه هیچ کتابی در انواع علوم تألیف نمیشده مگر آنکه در آن کتابخانه گرد میآمده و کتب مربوط به هر یک از انواع علوم را در اتاقهایی معین و علیٰحّدِه مرتب ساخته بودهاند و این کتابخانه را فهرستهایی بوده که اسامی کلیه کتب و مشخصات آنها را در آن فهرستها درج کرده بودهاند و خواستاران، هر کتابی میطلبیدهاند میتوانستهاند به آسانی بیابند ...»۴ تاریخ ادبیات، صفا، ج اول).
ابن عمید را کتابخانهای بوده حاوی صد بار شتر کتاب در علوم و فنون مختلف و انواع حِکَم و آداب ... (ابن مسکویه). «کتابخانه صاحببن عباد را در سفرها چهارصد شتر میکشیدهاند ...» (یتیمه الذهر ثعالبی و روضات الجنّات). مطمئناً بسیاری از این کتب و اسناد و مدارک علمی و پژوهشی مورد مراجعه و استفاده شاعران این عصر بهخصوص شاعرانی که به ضرورتهایی با دربار و بزرگان حکومتی، حشر و نشر داشتهاند قرار میگرفته.
ما از مطاوی و مندرجات اشعار شاعران بزرگ میتوانیم به خوبی استنباط کنیم که آنها با کتاب و کتابخانه در تماس و ارتباط بودهاند. کما اینکه فردوسی برای تهیه و تدوین کتاب عظیمش منابعی مکتوب در اختیار داشته و ناصر خسرو و خاقانی و ظهیر فاریابی و کمال اسماعیل و دیگران و دیگران همگی اهل مطالعه و تحقیق و تدقیق بوده و اگر چنین نبودند بیشک دارای شعری به آن فخامت و متانت نمیشدند.
کتابخانه قلعه الموت یکی از مهمترین و معظمترین کتابخانههای دنیای آن زمان بوده. عطا ملک جویینی که با مغولان به الموت رسیده بود در مورد کتابخانه قلعه گوید: «وقتی که پای در پای لم سر بودم؛ بر هوس مطالعه کتابخانهها که صیت آن در اقطار شایع بود عرضه داشتم که نفایس کتب الموت را تضییع نتوان کرد. پادشاه آن سخن را پسندیده فرمود و اشارت راند تا به مطالعه آن رفتم و آنچه یافتم از مصاحف و نفایس کتب را بر مثال یَخْرِجُ الْحَیِّ مِنَ الْمَیِّتْ بیرون آوردم و آلات رصد ... و باقی آنچه تعلق به ضلالت و غوایت ایشان داشت که نه بر معقول استوار بود و نه بر منقولْ معتمد بسوختم» که در اینجا با یکی از اولین مظاهر وحشتناک سانسور و کتابسوزان نیز مواجه میشویم.
مطمئناً کتاب و کتابخانه و وسایط ارتباط جمعی جدید و وسایل اطلاعرسانی گسترده و پیچیده مدرن مانند کامپیوتر یا اینترنت به طور صرف، صد درصد و منحصر هنر و دانش شعر و شاعری را به وجود نمیآورد اما اگر شخصی که ذوق و زمینه و استعداد و روحیه شاعری داشته باشد و آن روحیه و ذوق در جِبِلَّت او به ودیعه گذاشته شده باشد و جلوههای جذاب شعر در وجودش متجلّی باشد و زلال شعر در نهادش بجوشد بدون کوشش در جهت مجهز شدن به دانش و صنایع و بدایع شعری و توسّع مجموعه لغات و اصطلاحات و عبارات و ممارست در آثار ادبی و فکری و فرهنگی جهان شعری یک بعدی، سطحی، ناکامل و نتیجتاً فناپذیر و فراموششدنی خواهد داشت.
آن همه ناظمان و متشاعران متذوّقِ مذکور در جُنگها و کشکولها و تراجم احوال مثلاً آتشکده آذر یا تذکره دولتشاه یا بهار عجم و غیره و غیره که تنها مجهز به «طبع شعر» بودهاند و از آنها تنها ذکری و تک و توک بیتی و بیتکی و شعری و شعرکی به جا مانده همان کسانی هستند که به داشتن ذوق شعری بسنده کرده و به جوشش شعر از به اصطلاح چشمه طبعشان دل خوش داشتهاند.
شاعر باید در خود قدرت شاعری را به نحو پویا و دایمالتّزاید زنده و پُرجان و جنم نگه دارد. بکوشد تا به دانشها و دانستنیهای زمان خود و نیز گذشته احاطه نظر داشته باشد.
کتب لغت و فرهنگها و دایرةالمعارفها و کتب درسی از قدیمالایام تا کنون مشحون و مالامال از مستندات شعری یا منظوم هستند که در بیان معنای یک لغت مشکل و شاد و گاه متروک یا یک اصطلاح علمی و ادبی؛ یک ضربالمثل، یک اسطوره، یک واقعة تاریخی، یک مکان جغرافیایی از سرودههای شاعران گذشته شاهد مثال آورده شده و ای بسا که اگر شاعران و سرایندگان ما آن همه محیط به علوم، فنون، دانشهای ادبی و عقلی و نقلی نبودند ابیات و اشعارشان به عنوان تعریف و توضیح و شاهد مثال آورده نمیشد و آن واژگان و اصطلاحات در اثر به کار بردن شاعران استمرار پیدا کردهاند و با گوشها آشنا و بر زبانها جاری شدهاند.
بیان آرکاییک شاعرِ استاد در دوران خودمان «مهدی اخوان ثالث» که بهحق یکی از اولین بنیانگذاران شعر نوی نیمایی است و به شایستگی آبروی شعر معاصر ایرانزمین است برخاسته از ذوق شعری و مطالعات لاینقطع ادبی و شعری و تاریخی او بود. نیمنگاهی به کارنامه درخشان شاعری او از «ارغنون» تا مثلاً «زندگی میگوید اما باز باید زیست باید زیست» و همه کارها و کتابهایش به ما میباوراند که او هم روحاً شاعر بود و هم فکراً. او فکر و ذکرش شعر بود. نگاهش شاعرانه بود نفس کشیدنش شاعرانه بود دوستانش حلقهای از شاعران و نویسندگان و ادیبان بودند.
بیان او در ادامه و استمرار کلام فاخر و ماندگار فردوسی و خاقانی و ناصرخسرو و ادیبین (پیشاوری و نیشابوری) و ایرجمیرزا و نیما بود. من بسیار بعید میدانم که اگر مثلاً ما فردوسیای نمیداشتیم میتوانستیم اخوان ثالثی داشته باشیم.
شعر معاصر ما نتیجه قهری و جبری و طبیعی اما با جهش شعر قدمایی ماست. میبینیم که برای توضیح و تبیین موازین علمی، اصطلاحات فقهی، علوم مربوط به هیبت و ستارهشناسی، علوم موسیقایی و حتی علوم غریبه مثل جفر و رمل و اسطرلاب و غیره و غیره و نیز عقاید و آرایی که توسط علوم جدید منسوخ شدهاند باید به شواهد شعری شاعران مراجعه کنیم.
ما امروز میدانیم که تمام اجسام در اثر قوه ثقل سقوط مینمایند و تمام اجرام سماوی در اثر قوه جاذبه متحرّکاند و زمین به دور خورشید میچرخد و زمین کروی است نه مسطح و .. و ... و ... در حالیکه قدما نظریات دیگر داشتند؛ زمین را ثابت پنداشته و خورشید را متحرک. زمین را بر شاخ گاوی مستقر میدانستند که سالی یک بار آن گاو کذایی آن را از این شاخ به آن شاخ خود قِل میداد که این اعتقاد حتی در شعر حکیم عمر خیام نیز منعکس شده است.
به هر حال بطلان بسیاری از اعتقادات علمی و آرای فلسفی و حِکمی عالمان و فیلسوفان قدیم منسوخ شده و برای یک بررسی تطبیقی و انتقادی ناگزیر از مراجعه به منابع منظوم هستیم. نظریههای علمی همیشه در سرودههای شاعران ما نقش مشخص متمایزی داشتهاند.
کما اینکه میتوانیم از مندرجات و مطاوی اشعار شاعران قدیم پی به دنیای دگماتیک و گاه خرافی گروهی از عالمان و نظریهپردازان متقدم کشور یا جهان ببریم. تعدادی از مکاتب جدید ادبی از جمله سوررئالیسم محصول نظریهها و تئوریهای جدید علمی مانند (تنازع بقا) و (بقای انسب) داروین یا نسبیت اینیشتین که نظریة (مطلق بودن زمان و مکان) را باطل کرد در آثار ادبی بسیاری از نویسندگان و شاعران جهان مؤثر بوده است و نیز نظریههای فلسفی شوپنهاور و نیچه و هایدگر و ژان پل سارتر و دیگران که توسط گروهی از شاعران مورد تبعیت قرار گرفت و در آثارشان منعکس گردید. آشنایی شاعران با دنیای علم در تکوین و تکون و توسعه و تعمیق شعرشان کاملاً مؤثر بوده است.
همچنان که در شعر قدمایی آشنایی شاعران با زبان عربی و در دوران معاصر آشنایی با زبانهای اروپایی کاملاً تأثیر داشته است. ما نمیتوانیم منکر تأثیر آرام و هنرمندانه شعر کسانی چون مایاکوفسکی یا رابرت فراست یا استیفن اسپندر یا ژاک پروهور یا ژان کوکتو یا ریلکه یا خوان رامون خیمه نز یا الیوت و از راپاند و پل والری و سن ژان پرس و فدریکو گارسیالورکا و شاعران جدید آمریکای لاتین و غیره در شعر شاعران نوپردازمان از جمله احمد شاملو که خود از مترجمان آثار تعدادی از آنان و معرفیکنندگان آنها بود یا در شعر فروغ و نادرپور و براهنی و یا رؤیایی و احمدی و جز آنها گردید و این به هیچوجه نقصی و شکستی برای شعر آنان نیست.
شاعران با همه تفاوتهای تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی در دنیای واحدی سیر میکنند و علقههای مشترک فراوانی دارند بهخصوص شاعرانی که از پیله محدود زمان و مکان خود خارج شده و به بینالملل شعر نزدیک گردیدهاند.
پل والری شاعر و منتقد پُرآوازه فرانسوی میگوید: «شاعر کسی است که دشواریهای همراه هنر در او موجد افکار تازهای شود و شاعر کسی نیست که دشواریها افکار تازه را از او سلب کنند ...» آندره موروا نویسنده ادیب روشنفکر مشهور هموطنش در توضیح و تأیید این کلام او میگوید: «شاعر کسی است که بکوشد تا به وسیله کار مداوم بر همه دشواریهای شعر پیروز گردد.» شعر ساده در بعضی مواقع میتواند زیبا و دلنشین باشد مانند تعدادی از اشعار بوستان سعدی یا بعضی از ابیات غزلهایش یا بعضی قطعات مثلاً ابن یمین از قدما و پروین اعتصامی یا ایرجمیرزا از متأخران و کارهایی از مثلاً اخوان ثالث از معاصران اما سادگی مطمئناً تنها وجه امتیاز آنها نیست.
بدون شک آن شاعران برای سرودن همان شعرهای ساده نیز زحمات زیادی کشیدهاند. وقتی که شاملو شعر معروف پریا را به زبان کودکانه و شاید برای کودکان سرود یا فروغ فرخزاد شعر «به علی گفت مادرش روزی» را سرود ناگهان موج پُردامنهای از کودکانهگویی یا سادهگویی یا عامیانهگویی و به کار بردن گویشهای محلی و واژگان عامیانه در بین شاعران جوان راه افتاد اما هیچکدام نتوانستند توفیق آن دو عزیز به خاک و خاطره پیوسته را به دست آورند.
در کتاب مرجع بسیار مفید مکتبهای ادبی تألیف و گردآوری رضا سیدحسینی این نظریه را از پل والری میخوانیم: اگر شعر کاملترین و خالصترین هنرهاست از این رو است که قهراً باید قیود متعدد گوناگونی را گردن نهد. اجباراً مطلق قیود و قواعد شاعر را وامیدارد که از میان ازدحام انبوه افکار و استعارات که در روحش موج میزنند و از میان مبتذلات گوناگون آنچه را که باید گفت و نوشت به دقت برگزیند.
سید محمود سجادی
منبع : سورۀ مهر