پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
ارزش شناسی ـ بخش ۱
● پیچیدگی مفهوم ارزش:
یکی از مهمترین پدیدههایی که ذهن کاوشگران علوم انسانی را به خود جلب میکند، ارزشها است. هارولد تیتوس(۱۹۵۹) میگوید: «مساله ارزشها یکی از مهمترین سوالات عصر ماست و شاید بتوان گفت که مهمترین سوال این عصر است، چرا که هنوز یکی از پیچیدهترین مسائلی است که با آن مواجه هستیم.» (محسنیان راد، ۱۳۷۵).
تشخیص و تعیین ضوابطی که به کمک آنها بتوان خوب و بد، رفتار اخلاقی از غیراخلاقی، رفتار انسانی از غیرانسانی را از هم متمایز ساخت و همچنین کیفیت زندگی ما و چگونگی رفتار و مناسبات و روابطی که با دیگر مردم داریم، به طور مستقیم متاثر از نظام ارزشها و اصول اخلاقیای است که بدان پایبندیم.
ارزش از نظر معنا بسیار غنی و از اینرو بسیار پیچیده است و به دشواری میتوان آن را تعریف کرد. سی بوگل (۱۹۷۰) نیز در مورد ارزش چنین نظری دارد و مینویسد: «ارزش به عنوان یک بیان عمومی، حالتی غیرقابل تعریف دارد». ادگار برایتمن میگوید: «برخی از دانشمندان معتقدند که ارزش غیرقابل تعریف است زیرا خوبی، زیبایی و عشق تجربیات آنی و مستقیم هستند، خوب یک خیال و تصور ساده است» ( محسنیان راد، ۱۳۷۵).
● تعریف:
واژه آگزیولوژی (Axiology) که از زبان یونانی به معنی «ارزششناسی» گرفته شده برای مطالعه تئوری عمومی ارزش مورد استفاده قرار میگیرد. این تئوری شامل منشا و خاستگاه طبیعت، دستهبندی و جایگاه ارزش در جهان ماست. در اینگونه مطالعات، اخلاق به مفهوم مطالعه ارزشها در رفتار انسانی، و زیباییشناسی به معنای مطالعهی ارزشها در واقعیت مربوط به زیبایی و هنر از حوزههای ویژه مطالعه در زمینه مفهوم وسیع ارزشهاست.
بشر دائما خود را در برابر این سوال یافته است که چه نوع زندگیای خوب است و چه رفتاری پسندیده و مطلوب بوده و چگونه باید درباره اعمال دیگران قضاوت کرد و ارزشیابی نظامها و مناسبات اجتماعی و فرهنگی بر مبنای چه معیار و اصولی انجام میگیرد. در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا یک سلسله ارزشها و اصول و مبانی اخلاقی ثابتی وجود دارد که در همه حال بشود بر طبق آنها رفتار کرد. اما قبل از طرح این سوالات باید به تعریفهای مختلفی که درباره ارزش وجود دارد، پرداخته شود.
ارزش به "شیوهای از بودن یا عمل اطلاق میشود که یک شخص با یک جامعه به عنوان آرمان میشناسد و افراد یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده میشوند مطلوب و مشخص میسازد." ارزشها در نظامی آرمانی قرار داشته و به مسائلی عینی و حوادث مربوط نمیشود(روشه، ۱۳۶۷).
در فرهنگ فلسفی لالاند چهار معنی متفاوت از ارزش ارائه شده است که یکی از معانی بدین صورت است که بازگوکننده آن چیزی است که فرد یا گروهی به آن تمایل و علاقهمندی دارد. مفهوم دیگر آن چیزی را شامل میشود که کم و بیش در میان عدهای مورد توجه و احترام است. سومین مفهوم وقتی است که فرد یا گروهی در رسیدن به هدف خود ارضا میشود. بالاخره مفهوم دیگر ارزش متکی به جنبه اقتصادی است (محسنی، ۱۳۶۵). در این تعاریف کیفیت چیزها مطرح هستند، کیفیاتی که مورد توجه و احترام انسانها هستند و این تایید گروهی به علت فایدهای است که این اشیاء برای انسانها ارائه میکنند. در کتاب English and English ارزش چنین تعریف میشود: «میزان اهمیت منتسب به یک شیء یا فعالیت» (انتظاری، ۱۳۷۹)
برای آشنایی با برخی از تعاریف در زیر انواع تعاریف ارزش جمعبندی شده و در نهایت یک تعریف کلی از ارزش ارائه میشود:
ـ بروس کوئن نویسنده کتاب درآمدی بر جامعه شناسی میگوید: «ارزشها احساسات ریشهداری هستند که اعضای یک جامعه در آنها سهیمند و همین احساسات غالبا اعمال و رفتارهای اعضای جامعه را تعیین میکند.» (کوئن، ۱۳۷۰).
ـ ارزش دلالت دارد بر جهتگیریهای انتخابی از قبیل علایق، امیال، دلبستگیها، برتریها، وظایف، تعهدات اخلاقی، آرزوها، خواستهها، نیازها، نفرتها، بیزاریها، کششها و جذبهها و بسیاری از سوگیریهای انتخابی (محسنیان راد، ۱۳۷۵).
ـ ارزش عبارت است از ادراکات جمعی از آنچه که در یک فرهنگ خوب، مطلوب، سودمند و یا بد، نامطلوب و غیرسودمند پنداشته میشود.(همان منبع)
ـ یانگ (۱۹۴۹) : ارزش عبارت است از ترکیبی از ایدهها و نگرشها که طیفهایی را برای رجحان غرضها و اعمالی که برای دستیابی به اهداف مورد نظر لازم است در اختیار ما قرار میدهد. همچنین ظرفیتهای تمایل و آرزوهای انسان که میان همه اشیاء، ایدهها و تجربیات و محتواها توزیع شده است، ارزش نام دارد.
ـ لاپییر (۱۹۶۴): ارزش عبارت است از مفاهیمی که مطلوب و نامطلوب است.
- پارسونز (۱۹۵۱): ارزش عنصری است از یک سیستم نهادین و در برگیرنده معیار و ملاکی برای گزینش استاندارد از جهتگیریهای باز و بیپهنه نسبت به موفقیتها. ارزش آن چیزهایی است که افراد به صورت الزام، عبادت، لذت و ... به آن تمایل دارند و میخواهند. چیزی ارزش است که مردم برای ابقاء و یا افزایش آن کوشش کنند.
ـ هورتون (۱۹۸۴): ارزش عبارت است از ایدههایی درباره اینکه آیا تجربیات مهم است یا غیرمهم و یا اینکه آداب و رسوم و حتی فکرها و کنشها صحیح است یا غلط. در یک دید وسیع هر چیز خوب یا بد یک ارزش است.
- گی روشه معتقد است ارزش شیوهای از بودن یا عمل است که یک شخص یا یک جمع آنها را به عنوان آرمان میشناسند و افراد یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده میشود مطلوب و مشخص میسازد.(روشه، ۱۳۷۹).
- در جایی دیگر اندیشمندی دیگر ارزش را الگوهای اجتماعیای میداند که در حد پذیرششان توسط گروهی از افراد، مبنایی برای ایجاد انتظارات مشترک و معیاری برای هدایت و تنظیم رفتار فراهم میکنند.
● ارزش و قضاوت ارزشی:
همانطور که توضیح آن رفت، "ارزشها به شیوهای از عمل که یک شخص با یک جامعه به عنوان آرمان میشناسند و افراد یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده میشود مطلوب و مشخص میسازد، اطلاق میشود." ارزشها باورهای پذیرفته شدهای هستند که گرایش و نظر مثبتی نسبت به آن داریم. داشتن تصویری روشن از ارزشها، مبنای کنشهایمان قرار میگیرد. اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است آیا ارزش و قضاوت ارزشی (ارزشگذاری) با هم متفاوت است، آیا این دو از هم تفکیک پذیرند یا اینکه هر دو به یک معنا هستند؟ در پاسخ به این سوالات، نظرات متفاوتی وجود دارد که آنها را مورد تحلیل قرار میدهیم.
فردریک مک دانلد به وضوح خاطر نشان میسازد که تمایز بین ارزش و ارزشگذاری روشن نیست، او مینویسد: «بعضی اوقات بین طرز فکرها و ارزشها یا بین جریانهای فکری و ارزشیابی تمایزی قائل میشویم (مک دانلد، ۱۳۶۶).. این تمایز همیشه روشن نیست و برقراری آن مشکل است.»
دکتر محسنی مینویسد: «وقتی قضاوت ارزشی یا ارزشیابی اجتماعی مطرح میشود عملا با مقایسه میان بهتر و بدتر سروکار خواهیم داشت.»
در واقع تفکیک دقیقی میان قضاوت ارزشی و ارزش نمیتوان قائل شد ضمن آنکه ممکن است چنین تفکیکی امکانپذیر باشد. هارولد تیتوس (۱۹۵۹) در این مورد مینویسد: «در پاسخ به این سوال که ارزش چیست باید قضاوت واقعی و قضاوت ارزشی (factual Judgment and value judgment) را متمایز کنیم. قضاوت واقعی به این ترتیب توصیف میشود که از مشخصههای قابل مشاهده «شی» استفاده شود. قضاوت ارزشی بهای موضوعات را مطرح میکند(محسنیان راد، ۱۳۷۵).
آبراهام کاپلان (۱۹۶۴) مساله واقعیت و ارزش و یا قضاوت واقعی و قضاوت ارزشی را از طریق تمایز میان بستر و شالوده تحلیل میکند. او مینویسد: «آیا ارزش دارای بستر است و اگر هست این بستر چیست؟» در کنار این سوال، سوال اصلی دیگری مطرح میکند، در حالیکه هر ارزش شالودهای دارد، اگر ارزشها دارای بستر نیز هستند تفاوت میان این شالوده و آن بستر چیست؟ او جواب را از آخرین سوال شروع میکند که تفاوت بستر با شالوده همچون تفاوت باور (Belief) و معرفت و دانش (Knowledge) است. (باور در اینجا مساوی شالوده و دانش مساوی بستر فرض شده است). هر فرد میتواند بدون دلیل و مدرک اعتقاد و باوری داشته باشد. اینجا باور نقش شالوده و دلیل و مدرک نقش بستر را ایفا میکند. ممکن است ارزش وجود داشته باشد بدون اینکه بستر آن مشخص باشد. حال وقتی میگوییم ارزش اصیل و حقیقی است در واقع به آن بستر اشاره داریم. (همان منبع)
سوال بعدی این است که آیا برخی از ارزشها حقیقیتر از بقیه هستند؟ یعنی بستر بیشتری برای آنها وجود دارد؟ به اعتقاد فلسفه معاصر دو پاسخ اصلی برای این سوال وجود دارد: یکی پاسخی است عاطفهگرایانه و دیگری ادراک گرایانه. برای عاطفهگرا هیچ ارزش، بستر و شالوده جدا از هم وجود ندارد. همه ارزشها برای او حقیقی و اصیل است. به این ترتیب برای عاطفهگرا، منبع سندی خالی است. البته اگر همین عاطفهگرا برای ارزشی اهمیتی بیش از ارزش دیگری قائل شود، میتوان در شناخت بستر ارزش برتر از آن استفاده کرد. برای ادارک گرا، میان بستر و شالوده تفاوت وجود دارد. وقتی از بستر یک ارزش صحبت میکند، دنبال دلیل و مدرک برای آن است. ما نباید این دو دیدگاه را مقابل و متضاد هم قرار دهیم، بلکه باید آنها را کنار و مکمل یکدیگر بدانیم.
کاپلان پس از طرح مساله بستر و شالوده مساله زمینه را مطرح کرده و مینویسد: «هر قضاوت ارزشی وابسته به زمینه است (یخ در تابستان ارزش است و گرما در زمستان). هنگامیکه میگوییم ارزش خاص، ذاتی است، باید بپرسیم برای چه کسی و تحت چه شرایطی؟ سه نوع زمینه وجود دارد:
الف) زمینه شخصی (Personal context)
ب) زمینه معیار (Standard context)
پ) زمینه ایدهآل (Ideal context)
زمینه شخصی وقتی است که فردی از اینجا و آنجا پی برده که فلان چیز یک ارزش است و حتی آن را ارزش فطری مطرح میکند. این یک ارزش بر اساس زمینه شخصی است. در واقع این بیشتر یک بیان ارزشی است نه یک قضاوت ارزشی و سهمی از یک ارزیابی است تا یک ارزشیابی.
هرگاه زمینه یک قضاوت ارزشی با زمینه ارزش متفاوت باشد به آن زمینه معیار میگوییم. مثل اینکه بگوییم این فیلم خوب است چون فروشش بالا بوده است. در واقع فروش بالا زمینه قضاوت ارزشها بوده که به آن زمینه معیار میگوییم.
وقتی از زمینه ایدهآل صحبت میکنیم، با وسیعترین گستره پیشبینی برای ارزشهای ذاتی مواجه هستیم. اینجا دیگر نه قضاوت ارزشی داریم و نه بیان ارزشی. به هر حال باید توجه داشت که چه در بیان ارزشی و چه قضاوت ارزشی، خواستهها و علایق انسان به طرز اجتناب ناپذیری دخالت دارد. حتی وقتی میگوییم این مایع زرد رنگ است، اگر چه گفته ما دارای بستر است و بستر آن نیز ادراکی است و قضاوتی ارزشی است، اما با اینکه بگوییم این مایع تحت این شرایط زرد به نظر میرسد تفاوت دارد. گفته اخیر یک قضاوت ارزشی است.
آبراهام کاپلان مساله تفاوت میان ارزش و ارزشگذاری را در قالب هدف و وسیله مطرح کرده و رابطه آن را با قضاوتهای ارزشی اینگونه تبیین میکند. «هر ارزش میتواند اینگونه مطرح شود که آیا خودش ارزش است یا به چیز دیگری که ارزش است وابسته است؟ آیا خودش هدف است یا وسیله است؟ برای عاشق ممکن است یادگاری از معشوق ارزش داشته باشد، آیا یادگاری ارزش است؟ وسیله است یا هدف؟» به چنین موردی ارزش ابزاری (Instrumental value) میگویند و این همان است که کانت آن را قضایای جزمی (Hypothetical Imperation) میگوید. این قضایای جزمی چنین است که اگر الف را میخواهی، ب را انجام بده. چیزی که میتوان آن را معنی گسترده شناختی (extended cognitive meaning) نامید، یعنی "ب" منتهی خواهد شد به الف.
بنابراین قضاوتهای ارزشی به معنای واقعی کلمه باید به امور مطلق مربوط شده و قاطعانه بیان شود. قضایای جزمی به وسایل لازم برای هدفهای مشخص معطوف میشود، در حالیکه امور قاطع فقط دارای وجه نظراست؛ وجه نظراتی که درستی یا نادرستی آنها را نمیتوان دنبال کرد. در واقع بشر[قضاوت کننده] مقیاس اندازهگیری است. ما نمیتوانیم در لحظهای شوق یک معتاد به مواد مخدر را احساس کنیم، اما باید فرض کنیم که این شوق وجود دارد. آیا مواد مخدر ارزش است؟ باید به بشر استناده کنیم که مقیاس اندازهگیری است. هیچ چیز بیش از بشر و آنچه که او میتواند انجام دهد برای مطالعه قضاوت ارزشی به کار نمیآید.
در مورد رابطه ارزشهای ذاتی و ارزشهای ابزاری نیز همین قضیه مطرح است. دنبال کردن اینکه کدام ارزش ذاتی است و کدام ارزش ابزاری، قضیه رشتههای کوه را پیش میآورد. یک کوهنورد به قلهای صعود میکند تا بتواند به قلهای دیگر در پشت آن دست یابد و باز قلهای دیگر و قلهای در پشت آن. همیشه ورای هر قله، قلهای وجود دارد. ما نمیتوانیم ارزش ذاتی را زمانی که روی قله نهایی هستیم تجربه کنیم، یعنی هدف را عامل شناخت ارزش ذاتی بدانیم. لذت باید در سفر تجربه شود نه در مقصد سفر. هدف نهایی فقط امری انتزاعی است. اهداف و وسایل به هم مربوطند. ما ارزیابی خود را بر اساس قیمتها انجام میدهیم. هرچیز گرانتر پر ارزش تر است؛ ضمن آنکه ارزیابی خود را بر اساس رضایت ذاتی از آنچه میخریم نیز به دست میآوریم. در واقع اگر بگوییم آیا هدف وسیله را توجیه میکند مثل این است که بگوییم آیا این کالا قیمت خود را دارد و یا ندارد. جواب تنها میتواند این باشد که بستگی دارد.
ارزشهای ذاتی وجودی برتر و بالاتر از ارزشهای ابزاری ندارند اما به وسیله آنها ساخته میشوند. در زندگی بشر، آنچه در زمان حال اتفاق میافتد همه چیز است. باید به بشر استناده کنیم زیرا که مقیاس اندازهگیری اوست. بنابراین ارزشها در نظامی آرمانی قرار داشته و به مسائل عینی و حوادث مربوط نمیشود، اما قضاوتهای ارزشی را به کیفیت اشیاء با قیمتی که بدان نسبت میدهند، میپردازند.
هر گاه بگوییم که حوادث خوشایندی صورت میگیرد چون سبب پیشرفت مذهب یا لامذهبی میشود به قضاوت ارزشی دست زدهایم. تمایز دیگر بین ارزش و قضاوت ارزشی این است که یک قضاوت ارزشی راجع به افراد یا رفتارهایی است که در پرتو بعضی ارزشها صورت میگیرد. "بنابراین قضاوت ارزشی قضاوتی است که از ارزشها الهام میگیرد." حال که ارزشها الهام بخش قضاوتها هستند، این الهام بخشی از ویژگیهای ارزشهاست که سبب ساختن مدلهای اجتماعی میشود.
جوئل شارون در مورد ارزشها و قضاوتهای ارزشی میگوید: قضاوت درباره دیگران نشان میدهد که چگونه ارزشها وارد زندگی اجتماعی ما میشوند، ما دیگران را بر اساس قضاوتهای ارزشیای که میکنیم دوست داریم. «او یک انسان واقعی است»، «او فرد واقعا جاهطلبی است»، «برای من قابل احترام است که او صریح سخن میگوید»، «او واقعا زیباست»، «چه مرد خوبی» از نمونههای قضاوتهای ارزشی هستند. همچنین بر اساس قضاوتهای ارزشیای که انجام میدهیم از دیگران بدمان میآید. عباراتی چون «او آدم نادرستی است»، «او گستاخ است»، «آنها فاسدند، آنها تنبل هستند، آنها وحشی هستند» بیانگر این نوع از قضاوت هستند. در هر مورد ما معیاری ارزشی به وجود میآوریم و برای قضاوت درباره دیگران از آن استفاده میکنیم. البته قضاوت کردن تنها دوست داشتن و دوست نداشتن دیگران نیست. قضاوت کردن، تصمیم گرفتن درباره این است که چه کسی باید مجازات شود، چه کسی باید ارتقا داده شود، مرگ چه کسی درخواست میشود یا چه کسی باید زندگی سعادتمندانهای داشته باشد. قضاوت تصمیم گرفتنن در اینباره است که چه کسی باید تغییر کند و با چه کسی باید بجنگیم (جوئل شارون، ۱۳۸۲).
هنگامی که میپرسیم چرا دیگران نمیتوانند مانند ما باشند، پرسشی است که بر اساس معیاری استوار است که ما به وجود آوردهایم. این پرسش در اصل یک بیان ارزشی است، بیان اینکه شیوههای زندگی ما بهتر از شیوههای زندگی دیگران است و اینکه برای ساختن جهانی بهتر، دیگران باید همانند ما باشند. همه ما احتمالا گاهی اینگونه قضاوت میکنیم، بعضی از ما اغلب اینگونه قضاوت میکنند. "اما قضاوتهای ارزشی بیان ترجیحات هستند نه واقعیات." هیچ راهی برای اثبات اینکه «پدر من بهتر از پدر شماست» وجود ندارد، مگر اینکه ما مشخص کنیم که منظور ما از بهتر چیست و به محض اینکه این کار را بکنیم قضاوت ارزشی کردهایم، که در واقع فرضی است درباره اینکه چه چیزی در زندگی مرجح است. بسیاری از رهبران سیاسی، مذهبی و اقتصادی استدلال میکنند که ارزشهای ما صرفا به صورت اجتماعی به وجود نمیآید. آنها (ارزشها) یا از جانب ماوراء طبیعی انتقال مییابند یا فرد آزادانه به آن میرسد. بسیاری استدلال میکنند که ارزشهای ما حقیقی و بدیهی هستند و لزومی ندارد که درصدد اثبات آنها برآییم. سرانجام بسیاری استدلال میکنند که قضاوت دیگران اهمیتی ندارد. در واقع از آنجا که ارزشهای ما ارزشهای درست هستند، کسانی که بر خلاف ارزشهای ما عمل میکنند در اشتباه هستند.
اگر بخواهیم از نظر جامعهشناسی انسانها را درک کنیم، عقاید مربوط به ارزشها که از جانب بسیاری از سیاستمداران در جامعه سرچشمه میگیرد باید به شیوهای انتقادیتر بررسی شود. برای جامعهشناسان این اندیشهها به مسائل جدی در درون جوامع و میان جوامع کمک کردهاند. آنها عقایدی نیستند که لزوما نادرست باشند اما عقایدی هستند که باید دقیق مطالعه شوند. در وضعیت موجود آنها بیش از حد، ساده و گمراه کنندهاند. سرانجام آنها باعث میشوند که متفکر با یکی از اساسیترین پرسشهای بشر رویاروی شود و سعی کند به آن پاسخ دهد (جوئل شارون، ۱۳۸۲) .
چه زمانی ضرورت دارد که موضعی اتخاذ کرده و دربارهی دیگران قضاوت کنیم و چه زمانی باید از قضاوت باز ایستاده و تفاوتهای آنها را با خودمان بپذیریم؟ پاسخ دادن به این پرسش آسان نیست، مگر برای عده بسیار کمی که همیشه درباره دیگران قضاوت میکنند و تعداد بسیار کمی که هرگز قضاوت نمیکنند. جوئل شارون در پاسخ به این سوال که به طور معمول جامعهشان چگونه با ارزشها برخورد و درباره دیگران قضاوت میکنند، چهار نکته بیان میکند:
۱) ارزشها مانند اندیشهها و قواعد فرهنگی هستند؛ ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که ارزشهای ما وابسته به زندگی اجتماعی ما هستند. این بدان معنا نیست که آنها نادر و کمیابند. آنها ترجیحات ما هستند و مردم به علت زندگی اجتماعی خود یاد میگیرند که ترجیحات گوناگونی داشته باشند.
۲) انسانها به این باور گرایش دارند که ارزشهای خود آنها حقیقی و درست هستند. آنها به طور مرتب از ارزشهایشان دفاع میکنند و اغلب سعی میکنند که دیگران را متقاعد سازند که خوب بودن آنها را در نظر بگیرند. برای مثال من در زندگی اجتماعی خود یاد گرفتهام که برابری فرصت و آزادی فردی مهم است. هنگامی که این ارزشها نقض میشوند، من خشمگین میشوم و سعی میکنم دیگران را متقاعد سازم که ارزشهایم را باور کنند. همچنین گاهی اوقات کسانی را که خلاف این ارزشها عمل میکنند، محکوم میکنم.
۳) ارزشها مربوط به ترجیحات هستند و اثبات اینکه ارزشهای معینی ارزشهای حقیقی هستند که همه باید از آنها پیروی کنند، غیرممکن است. آنها بیان واقعیت نیستند بلکه تعهداتی هستند نسبت به چیزی که فکر میکنیم در زندگی باید باشد. بیشتر ما سخت کوشش میکنیم که ارزشها واقعی، مطلق و حقیقی به نظر برسند. اما در نهایت این امر مربوط به عقیده و تعهد است نه دلیل و مدرک. اما برای درک کنش انسانی باید بدانیم که قضاوتهای ارزشی هنوز قضاوتهای ارزشی هستند و واقعیات نیستند که بتوان آنها را اثبات کرد.
۴) همه انسانها دارای ارزش هستند و همه انسانها بر پایه آن ارزشها درباره دیگران قضاوت میکنند. من دارای ارزش هستم و نیز درباره دیگران قضاوت میکنم. این ارزشها و قضاوتها به طور اجتماعی ساخته میشوند. بنابراین من به عنوان عضو گروه باید این ارزشها را باور داشته باشم و درباره دیگران قضاوت کنم، من میخواهم که چنین کنم. تبعیض جنسی و نژادپرستی از نظر من نادرست است، آنها با دیدگاه من درباره اینکه جهان چگونه باید باشد در تضاد هستند، ستمگری بر مردم به هر صورتی، با ارزشهایی که من آنها را درست میدانم در تضاد است. اینها ارزشهایی هستند که من تصمیم گرفتهام به خاطرشان مبارزه کنم، اینها ارزشهایی هستند که من از آنها استفاده میکنم تا درباره کنشهای دیگران قضاوت کنم و به آنها بگویم که آنها باید تغییر کنند.
لزوماً همه ارزشها ما را به قضاوت درباره دیگران وادار نمیکنند؛ ما سعی میکنیم برخی از ارزشها را تنها در مورد زندگی خودمان به کار ببریم و درباره دیگران قضاوت نکنیم زیرا که آنها را نقض میکنند. ما به برنامهریزی برای آینده، آموزش رسمی، داشتن خانواده خوب و تلف نکردن وقت اعتقاد داریم. سخت کوشش میکنیم که بفهمیم که چرا دیگران ممکن است با این ارزشها موافق نباشند و اگر موفق شویم درباره آنها قضاوت نمیکنیم زیرا میدانیم که آنها ارزشهای ما هستند نه ارزشهای دیگران. اما بسیار ساده است که گاهی عقاید، ارزشها، قواعد و کنشهای دیگران را به جای آنکه صرفا ویژگیهای متفاوت با ویژگیهای خود بدانیم، تهدیدی علیه چیزهایی بدانیم که نسبت به آنها احساس وفاداری میکنیم.
تدوین: مختار نائیجی
دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس تهران
خبرنگار علوم اجتماعی سرویس مسائل راهبردی ایران
دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس تهران
خبرنگار علوم اجتماعی سرویس مسائل راهبردی ایران
منبع : خبرگزاری ایسنا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست