دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا


درباره ساعت عمودی


درباره ساعت عمودی
«دیوید هیر» یكی از پركارترین و بحث انگیز ترین نمایشنامه نویسان بریتانیا با یك تجربه نمایشی ضد جنگ دیگر درباره جنگ عراق و آمریكا به صحنه تئاتر باز گشته است. او كه پیش تر همه نمایش هایش را در بریتانیا اجرا می كرد، این بار در قلب برادوی با اكیپی از هنرپیشگان توانا همچون جولیان مور و بیل نایگی و كارگردانی درخشان سام مندس «ساعت عمودی» را روی صحنه می برد.
□□□
ساعت ۸ شب پنجشنبه است. دیوید هیر با خونسردی منتظر پرشدن سالن نمایش Music Box theatre برادوی برای نخستین اجرای نمایش جدیدش است. «ساعت عمودی» در سالنی با ظرفیت ۸۰۰ نفر كه همه بلیت های آن به فروش رفته، برای نخستین بار روی صحنه خواهد رفت. كمتر از ۳۶ ساعت پیش «هیر» همان دلشوره و اضطراب همیشگی و آشنایش را داشت كه به قول خودش دیگر چیز تازه ای نبود و از سال ها پیش به آن عادت كرده است. این بیست و چهارمین تجربه نمایشنامه نویسی و دهمین كار او در برادوی است . با این حال نخستین نمایش اوست كه در برادوی افتتاح می شود، آن هم در یكی از بهترین سالن های نمایش آن. «ساعت عمودی» همچنین نخستین تجربه حضور در برادوی برای بازیگران آن جولیان مور و بیل نایگی است. هیرتوضیح می دهد: «هیچ كس مطلقاً با یك كار ضعیف، نخست به سراغ برادوی نمی رود. برادوی، آغاز راه نیست بلكه مقصد است.» او سپس با اعتماد به نفس می افزاید: «این مسلماً یكی از دشوارترین و پر اضطراب ترین دوران زندگی من است.» سام مندس كه كارگردانی این نمایش را برعهده دارد در مورد هیر می گوید: «او آدم حساسی است، با این حال هر سال خطر بزرگی را به جان می خرد. روی صحنه بردن یك نمایش در نیویورك همچون كندن كوه است.» هیر نمایش «ساعت عمودی» را- كه یكی از شخصیت های اصلی اش نادیا بلای نام دارد و مثلاً گزارشگر جنگ بوده و در حال حاضر استاد مطالعات سیاسی دانشگاه ییل است- به خاطر علاقه اش به ابراز دیدگاه های ضد جنگ مردم نوشت. او این نمایش را نه به دنبال اثر قبل، بلكه بیشتر به عنوان یك مكمل برنمایش قبلی اش «چیزهایی اتفاق می افتند» می داند كه تجسم عینی وقایعی بود كه به جنگ عراق منجر شد و سیاستمداران واقعی شخصیت های نمایشی آن بودند. هیرتوضیح می دهد: «برای من این نمایش جدید به مجموعه ای از سؤالات شخصی پاسخ می دهد: «زندگی ما در حال حاضر با پنج سال پیش چه تفاوتی كرده؟ و ما باید از چه دیدگاهی به زندگی خودمان نگاه كنیم؟ زندگی غربی مانند یك نقاشی است؛ رنگ (زندگی) ما با رنگ دیگری كه روی آن قرار می گیرد تغییر كرده. ما خودمان را با دید دیگری نسبت به دشمنانمان آنگونه كه خطاب می شوند، می نگریم. همین به دوره ای از كنكاش و بررسی شخصی منجر شده است.»
مندس معتقد است نمایشنامه های هیر پیرو دو جریان غالب اند؛ یكی جریان «برشتی» است كه نمایش هایی درباره حمل و نقل عمومی، نظام قضایی و كلیسا از این دست اند. نمایش «چیزهایی اتفاق می افتند» مندس به این جریان تعلق دارد. دیگر جریان «چخوفی» نام دارد كه نمایشنامه هایی همچون «نورآسمان»، «شورمخفی» و «ساعت عمودی» از این دست اند. او درباره این نمایش جدید هیر می گوید: «ساعت عمودی» خیلی دوپهلو است و همیشه آن را دوست داشته ام، وقتی كارم را روی آن شروع كردم بیش از پیش مجذوب آن شدم. این نمایش بیشتر از آنچه كه فكر می كردم محوریت عاطفی دارد. خود كار درخشان است و به جلوه های ویژه وابسته نیست.
بیشتر داستان این نمایش در باغی در شروپشایر می گذرد؛ جایی كه مرد جوانی به نام فیلیپ لوكاس (اندرواسكات) نامزد آمریكایی اش نادیا (جولیان مور) را برای نخستین بار به دیدن پدرش می برد. او كه طرفدار دو آتشه «نجات عراق» (به گفته خودش) و روی كار آوردن دولتی مردمی در كشورهایی است كه او سابقاً گزارشگر وضعیت آنجا بوده، این بار خود را در وضعیت تازه و ناراحت كننده ای می یابد. اولیور لوكاس (بیل نایگی) كه پدر نامزد اوست پزشكی است كه بنابه دلایلی به این باغ در این منطقه دور افتاده پناه آورده و از مخالفان سرسخت جنگ خودخواسته آمریكا با عراق است. این تضاد و تقابل اندیشه به گفت وگو و در عین حال بحث و جدل لفظی دامن می زند، اما از سویی دیگر به تأملات شخصی در نادیا و در نهایت تحكیم رابطه میان او و نامزدش می انجامد. نادیا و اولیور هنگام آشنایی از اختلاف عقیده خود درباره جنگ عراق خبر داشتند، اما با پیش كشیده شدن موضوع در جریان یكسری گفت وگو ها خیلی از مسائل و دغدغه های شخصی شان نیز رنگ دیگری به خود می گیرند. «ساعت عمودی» نمایشی با گره ها و لایه هایی از مكالمه های نمادین است كه به دلیل اختلاف عقیده سیاسی دو یا چند نفر بار دیگر مردم را متوجه آن زخم های كهنه می كند. عنوان این نمایش برگرفته از یك اصطلاح پزشكی است كه به توصیف لحظه ای می پردازد كه پس از وقوع یك حادثه، شخصی می تواند كمك زیادی به فرد حادثه دیده بكند.
به علاوه این نمایش درباره یك واقعیت مهم و فراموش شده است: تاوان مداخله در زندگی دیگران. این مداخله ممكن است مداخله یك پدر در زندگی پسرانش باشد یا مداخله یك استاد دانشگاه در زندگی دانشجویانش و یا یك دولت در نظام یك دولت دیگر.
هیر اعتراف می كند كه خود در جریان یكی از جلسه های تمرین بازیگران و هنگامی كه نادیا درباره جنگ حرف می زد به گریه افتاد. او وقتی این ماجرا را به مور گفت، این بازیگر در كمال تعجب ادامه داد: «دیوید، فكر می كنم تو تنها كسی هستی كه به خاطر سیاست اشك می ریزی!»
«ساعت عمودی» صمیمیت و سیاست را در هم تنیده است. نادیا در وضعیت دشواری به سر می برد و این به خاطر این نیست كه نمی تواند از موضع خود دفاع كند، بلكه بیشتر به دلیل بی پناهی و استیصال است. او قربانی توهمات خودساخته خویش است و زندگی او در سیاست خلاصه می شود.
نمایش «ساعت عمودی» در آمریكا به نمایش افتتاحیه گذاشته شده است و این امر برای فیلمنامه نویسی كه خود بریتانیایی است و پیشتر همه نمایش هایش برای نخستین بار در سالن های تئاتر بریتانیا به نمایش گذاشته شده اند، كمی دور از ذهن است. انگیزه «هیر» از این كار به برخورد تئاتر ملی بریتانیا با نمایش قبلی او (چیزهایی اتفاق می افتند) بر می گردد. ظاهراً این نمایش پس از چند اجرا به كار خود در تئاتر ملی بریتانیا خاتمه داده بود و این درحالی است كه در همان زمان در سالن نمایش اولیور بر روی صحنه بوده و احتمال می رفت مدت بیشتری در سالن نمایش تئاتر ملی بریتانیا نیز بر روی صحنه باشد. هیر با دلخوری توضیح می دهد: «مدیریت بر تئاتر ملی بریتانیا و تجربه نه چندان خوبی كه از آنجا داشتم، باعث شد این نمایش را به آمریكا بیاورم، اما دلیل اصلی این است كه سه پنجم شخصیت های نمایش «ساعت عمودی» آمریكایی هستند و از طرفی خود نمایش هم به نوعی درباره جنگ آمریكا با عراق است. بنابراین به طور منطقی این نمایش باید اول در آمریكا بر روی صحنه برود و بعد در انگلیس. در مورد بازیگران نیز بهترین گزینه جولیان مور بود، چون هم آمریكایی و هم بازیگر معروفی در تئاتر است». البته این اعتراف منطقی، موفقیت حرفه ای «هیر» در آمریكا را نیز توجیه می كند. اگرچه بیشتر موفقیت حرفه ای هیر در آمریكا بوده (دو نمایش «چیزهایی اتفاق می افتند» و «ساعت عمودی» با استقبال مواجه بوده اند) او هیچ گاه در نوشتن این دو نمایشنامه احساس راحتی نكرده است.
هیر در كالبدشكافی زندگی بریتانیایی، استعداد زیادی دارد، با این حال آمریكا نقش مهم و حیاتی ای را در تجربیات سیاسی و بخصوص نمایشی او بازی كرده است. او برای نخستین بار در ۱۷ سالگی پا به آمریكا گذاشت و در ۲۳ سالگی نخستین نمایشش بر روی صحنه رفت. او در آمریكا به ایالت های مختلف سفر كرد، به كارهای گوناگون و حتی عجیب و غریبی همچون فروش جاروبرقی و یا نقاشی ساختمان روی آورد و در سال ۱۹۸۳ نمایش «Plenty» را در بریتانیا بر روی صحنه برد. این نمایش واكنش های متفاوتی را در پی داشت، اما در برادوی با استقبال مواجه شد و از آن زمان تاكنون این كشور (آمریكا) برای او به عرصه ای برای چالش تبدیل شده است. در حال حاضر هیر در آمریكا ارج و قرب دیگری یافته است. نمایش جدید او تنها نمایشی است كه پائیز امسال برای نخستین بار در برادوی اجرا می شود و از هم اكنون توجه مطبوعات و گزارشگران تئاتر را به خود جذب كرده است. این نمایش با ۲‎/۶ میلیون دلار تهیه شده، درحالی كه تاكنون فروش بلیت های ورودی آن از مرز ۴ میلیون دلار هم فراتر رفته است. در ماه مارس سال آینده هیر، نخستین نمایشنامه دیدیون با نام «سال تفكر جادویی» را كارگردانی خواهد كرد. هیر در مورد مخاطبان تئاتر نیویورك می گوید: «نمایش هایی با پلات ساده و بدون پیچ و خم داستانی معمولاً در برادوی در خطر هستند. نكته ای كه اجرای نمایش های «Plenty» و «ویا دولوروسا» در آمریكا به من آموخت، این است كه اگر نمایش خوب و استخوان داری را در برادوی اجرا كنید، تماشاگران بی نظیری خواهید داشت. در نیویورك مخاطبان تیزبین و هوشیار بسیاری وجود دارند كه شاید در سال یك بار به دیدن تئاتر می روند و وقتی بتوانید این جمع خاص را به سالن ها بكشانید، بهترین تماشاگران دنیا را خواهید داشت.»
بیل نایگی، بازیگر نمایش «ساعت عمودی» كه همكاری ۲۵ ساله ای با هیر در این عرصه داشته، معتقد است هیر نمایشنامه نویسی است كه قادر است بهترین تجربه بازیگری را در اختیار بازیگرانش قرار دهد، اما حفظ كردن دیالوگ نمایشنامه های او برای بازیگران سخت است. این دیالوگ ها بسیار محاوره ای هستند و همین باعث سخت شدن كار می شود. اگر بازیگر یك كلمه، ویرگول یا حتی مكث كوتاهی را فراموش كند، كل نمایش همچون آوار فرو خواهد ریخت. نایگی به طنز می گوید حتی لطیفه های هیر هم حساب شده و جدی هستند. با این حال این بازیگر پیشكسوت تأكید می كند كه هیر مهم ترین شخص در زندگی حرفه ای اش بوده و می گوید: «جادویی در نمایشنامه هایش هست و بازی در آنها حس آشنایی است.»
هیر هم بارها به همكاری صمیمانه خود با نایگی در طول همه این سا ل ها اشاره كرده و حتی گفته است: «شاید در دنیا هیچ چیز به این اندازه مرا خوشحال نكرده است كه مردم به دیدن یك نمایش جدید از من با بازی نایگی بیایند و به همان نتیجه ای برسند كه من سال ها پیش رسیدم، یعنی همان روز اولی كه او را دیدم و تصمیم گرفتم با او كار كنم. زمانی بود كه به مردم درباره منحصر به فرد بودن بازی او توضیح می دادم و حالا همه می خواهند مانند او باشند.» مایكل گامبون زمانی گفته بود: «به هیچ كس حسودی ام نمی شود و تنها استثنا در این زمینه بیل نایگی است.»
نایگی بیشتر در نقش شخصیت هایی ظاهر شده است كه نقاط اشتراك بسیاری با خود هیر دارند. او در «ساعت عمودی» دقیقاً مانند خود «هیر» نیست، اما در نقش شخصیتی ظاهر می شود كه هیر دوست داشت خود آن را بازی كند. در سال ۱۹۹۸ «هیر» در یكی از نمایشنامه های تك بازیگر خود به نام «ویا دولوروسا» (راه پردرد) با موضوع اسرائیل و فلسطین، بازی كرده بود و آن طور كه می گوید، این تجربه بازیگری بر شیوه نمایشنامه نویسی او بسیار تأثیرگذار بوده است.
تا دقایقی دیگر نمایش «ساعت عمودی» بر روی صحنه می رود. برای هیر آن لحظه موعود به بیماری شبیه است و این بیماری یك اضطراب هیستریك است.
این ترس در نگاه بازیگران نیز هست، اما كم كم به آن عادت می كنند. اضطراب صحنه معروف است. این زندگی آنهاست و شاید از دور چندان فریب انگیز نباشد. هیر همیشه این نصیحت را برای مردم دارد: «شما فكر می كنید این حرفه یك جور پز دادن است. اشتباه فكر می كنید.زندگی با تئاتر یعنی زندگی زیر ذره بین. اگر ظرفیت این را ندارید كه مورد پیشداوری یا یادآوری قرار گیرید، پس بدانید برای تئاتر ساخته نشده اید.» او سپس با مكثی كوتاه می افزاید: «گاهی فكر می كنم خودم هم همیشه برای تئاتر ساخته نشده ام، چون همیشه خونسرد نیستم، همچون حالا!»
ترجمه: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران