جمعه, ۲۰ مهر, ۱۴۰۳ / 11 October, 2024
مجله ویستا
ماجرای شهادت علی علیهالسلام
علی علیهالسلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظاتی چشم گشود و روی به حسین علیهالسلام فرمود پسرم زندگی تو هم ماجرائی خواهد داشت فقط صابر و شكیبا باش كه ان الله یحب الصابرین.
●ماجرای نهروان
علی علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت به كوفه درصدد حمله به شام بر آمد و حكام ایالات نیز در اجرای فرمان آن حضرت تا حد امكان به بسیج پرداخته و گروههای تجهیز شده را به خدمت وی اعزام داشتند.
تا اواخر شعبان سال چهلم هجری نیروهای اعزامی از اطراف وارد كوفه شده و به اردوگاه نخیله پیوستند، علی علیه السلام گروههای فراهم شده را سازمان رزمی داد و با كوشش شبانه روزی خود در مورد تأمین و تهیه كسری ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را به عمل آورد، فرماندهان و سرداران او هم كه از رفتار و كردار معاویه و مخصوصا از نیرنگهای عمرو عاص دل پر كینه داشتند در این كار مهم حضرتش را یاری نمودند و بالاخره در نیمه دوم ماه مبارك رمضان از سال چهلم هجری علی علیه السلام پس از ایراد یك خطابه غراء تمام سپاهیان خود را به هیجان آورده و آنها را برای حركت به سوی شام آماده نمود ولی در این هنگام تقدیر، سرنوشت دیگری را برای او نوشته و اجرای طرح وی را عقیم گردانید.
●خوارج در مكه
فراریان خوارج، مكه را مركز عملیات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان به اسامی عبدالرحمن بن ملجم و برك بن عبد الله و عمرو بن بكر در یكی از شبها گرد هم آمده و از گذشته مسلمین صحبت میكردند، در ضمن گفتگو به این نتیجه رسیدند كه باعث این همه خونریزی و برادر كشی، معاویه و عمرو عاص و علی علیهالسلام میباشند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمین به كلی آسوده شده و تكلیف خود را معین میكنند، این سه نفر با هم پیمان بستند و آن را به سوگند مؤكد كردند كه هر یك از آنها داوطلب كشتن یكی از این سه نفر باشد. عبدالرحمن بن ملجم متعهد قتل علی علیه السلام شد، عمرو بن بكر عهدهدار كشتن عمرو عاص گردید، برك بن عبدالله نیز قتل معاویه را به گردن گرفت و هر یك شمشیر خود را با سم مهلك، زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه این قرار داد به طور محرمانه و سری در مكه كشیده شد و برای این كه هر سه نفر در یك موقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را كه شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بیدار میمانند برای این منظور انتخاب كردند و هر یك از آنها برای انجام ماموریت خود به سوی مقصد روانه گردید، عمرو بن بكر برای كشتن عمرو عاص به مصر رفت و برك بن عبدالله جهت قتل معاویه رهسپار شام شد ابن ملجم نیز راه كوفه را پیش گرفت.
برك بن عبد الله در شام به مسجد رفت و در لیله نوزدهم در صف اول نماز ایستاد و چون معاویه سر بر سجده نهاد برك شمشیر خود را فرود آورد ولی در اثر دستپاچگی شمشیر او به جای فرق معاویه بر ران وی اصابت نمود.
معاویه زخم شدید برداشت و فورا به خانه خود منتقل و بستری گردید و ضارب را نیز نزد او حاضر ساختند، معاویه گفت تو چه جرأتی داشتی كه چنین كاری كردی؟
برك گفت امیر مرا معاف دارد تا مژده دهم: معاویه گفت مقصودت چیست؟ برك گفت همین الان علی را هم كشتند: معاویه او را تا تحقیق این خبر زندانی نمود و چون صحت آن معلوم گردید او را رها نمود و به روایت بعضی (مانند شیخ مفید) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.
چون طبیب معالج زخم معاویه را معاینه كرد اظهار نمود كه اگر امیر اولادی نخواهد میتوان آن را با دوا معالجه نمود و الا باید محل زخم با آهن گداخته داغ گردد، معاویه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (یزید و عبدالله) برای من كافی است. (۱)
عمرو بن بكر نیز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف اول به نماز ایستاد اتفاقا در آن شب عمرو عاص را تب شدیدی رخ داده بود كه از التهاب و رنج آن نتوانسته بود به مسجد برود و به پیشنهاد پسرش قاضی شهر را برای ادای نماز جماعت به مسجد فرستاده بود!
پس از شروع نماز در ركعت اول كه قاضی سر به سجده داشت عمرو بن بكر با یك ضربت شمشیر او را از پا در آورد، همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نیمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته به چنگ مصریان افتاد، چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وی را به عذابهای هولناك عمرو عاص تهدیدش میكردند عمرو بن بكر گفت مگر عمرو عاص كشته نشد؟ شمشیری كه من بر او زدهام اگر وی از آهن هم باشد زنده نمیماند مردم گفتند آن كس كه تو او را كشتی قاضی شهر است نه عمرو عاص!!
بیچاره عمرو آن وقت فهمید كه اشتباها قاضی بیگناه را به جای عمرو عاص كشته است لذا از كثرت تأسف نسبت به مرگ قاضی و عدم اجرای مقصود خود شروع به گریه نمود و چون عمرو عاص علت گریه را پرسید عمرو گفت من به جان خود بیمناك نیستم بلكه تأسف و اندوه من از مرگ قاضی و زنده ماندن تست كه نتوانستم مانند رفقای خود مأموریتم را انجام دهم! عمرو عاص جریان امر را از او پرسید عمرو بن بكر مأموریت سری خود و رفقایش را برای او شرح داد آنگاه به دستور عمرو عاص گردن او هم با شمشیر قطع گردید بدین ترتیب مأمورین قتل عمرو عاص و معاویه چنانكه باید و شاید نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نیز كشته شدند.
●ابن ملجم، وردان و قطام
اما سرنوشت عبدالرحمن بن ملجم؛ این مرد نیز در اواخر ماه شعبان سال چهلم به كوفه رسید و بدون این كه از تصمیم خود كسی را آگاه گرداند در منزل یكی از آشنایان خود مسكن گزید و منتظر رسیدن شب نوزدهم ماه مبارك رمضان شد، روزی به دیدن یكی از دوستان خود رفت و در آنجا زن زیباروئی به نام قطام را كه پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست علی علیه السلام كشته شده بودند مشاهده كرد و در اولین برخورد دل از كف داد و فریفته زیبائی او گردید و از وی تقاضای زناشوئی نمود.
قطام گفت برای مهریه من چه خواهی كرد؟ گفت هر چه تو بخواهی!
قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و یك كنیز و یك غلام و كشتن علی بن ابیطالب است.
ابن ملجم كه خود برای كشتن آن حضرت از مكه به كوفه آمده و نمیخواست كسی از مقصودش آگاه شود خواست قطام را آزمایش كند لذا به قطام گفت آنچه از پول و غلام و كنیز خواستی برایت فراهم میكنم اما كشتن علی بن ابیطالب را من چگونه میتوانم انجام دهم؟
قطام گفت البته در حال عادی كسی نمیتواند به او دست یابد باید او را غافل گیر كنی و به قتل رسانی تا درد دل مرا شفا بخشی و از وصالم كامیاب شوی و چنانچه در انجام این كار كشته گردی پاداش آخرتت بهتر از دنیا خواهد بود!! ابن ملجم كه دید قطام نیز از خوارج بوده و هم عقیده اوست گفت به خدا سوگند من به كوفه نیامدهام مگر برای همین كار! قطام گفت من نیز در انجام این كار تو را یاری میكنم و تنی چند به كمك تو میگمارم بدین جهت نزد وردان بن مجالد كه با قطام از یك قبیله بوده و جزو خوارج بود فرستاد و او را در جریان امر گذاشت و از وی خواست كه در این مورد به ابن ملجم كمك نماید وردان نیز (به جهت بغضی كه با علی علیه السلام داشت) تقاضای او را پذیرفت.
خود ابن ملجم نیز مردی از قبیله اشجع را به نام شبیب كه با خوارج هم عقیده بود همدست خود نمود و آنگاه اشعث بن قیس یعنی همان منافقی را كه در صفین علی علیه السلام را در آستانه پیروزی مجبور به متاركه جنگ نمود از اندیشه خود آگاه ساختند اشعث نیز به آنها قول داد كه در موعد مقرره او نیز خود را در مسجد به آنها خواهد رسانید، بالاخره شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرارسید و ابن ملجم و یارانش به مسجد آمده و منتظر ورود علی علیه السلام شدند.
مقارن ورود ابن ملجم به كوفه علی علیه السلام نیز جسته و گریخته از شهادت خود خبر میداد حتی در یكی از روزهای ماه رمضان كه بالای منبر بود دست به محاسن شریفش كشید و فرمود شقیترین مردم این مویها را با خون سر من رنگین خواهد نمود و به همین جهت روزهای آخر عمر خود را هر شب در منزل یكی از فرزندان خویش مهمان میشد و در شب شهادت نیز در منزل دخترش ام كلثوم مهمان بود.
●امیر مؤمنان در میهمانی ام كلثوم
موقع افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت و از سر شب تا طلوع فجر در انقلاب و تشویش بود، گاهی به آسمان نگاه میكرد و حركات ستارگان را در نظر میگرفت و هر چه طلوع فجر نزدیكتر میشد تشویش و ناراحتی آن حضرت بیشتر میگشت به طوری كه ام كلثوم پرسید: پدر جان چرا امشب این قدر ناراحتی؟ فرمود دخترم من تمام عمرم را در معركهها و صحنههای كارزار گذرانیده و با پهلوانان و شجاعان نامی مبارزهها كردهام، چه بسیار یك تنه بر صفوف دشمن حملهها برده و ابطال رزمجوی عرب را به خاك و خون افكندهام ترسی از چنین اتفاقات ندارم ولی امشب احساس میكنم كه لقای حق فرارسیده است.
●یا علی بگذر و از ما مگذر
بالاخره آن شب تاریك و هولناك به پایان رسید و علی علیهالسلام عزم خروج از خانه را نمود در این موقع چند مرغابی كه هر شب در آن خانه در آشیانه خود میخفتند پیش پای امام جستند و در حال بال افشانی بانگ همی دادند و گویا میخواستند از رفتن وی جلوگیری كنند!
علی علیهالسلام فرمود این مرغها آواز میدهند و پشت سر این آوازها نوحه و نالهها بلند خواهد شد! امكلثوم از گفتار آن حضرت پریشان شد و عرض كرد پس خوب است تنها نروی. علی علیه السلام فرمود اگر بلای زمینی باشد من به تنهائی بر دفع آن قادرم و اگر قضای آسمانی باشد كه باید جاری شود.
علی علیهالسلام رو به سوی مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار نمود و سپس به محراب رفت و به نماز نافله صبح ایستاد و چون به سجده رفت عبدالرحمن بن ملجم با شمشیر زهر آلود در حالی كه فریاد میزد لله الحكم لا لك یا علی ضربتی به سر مبارك آن حضرت فرود آورد (۲) و شمشیر او بر محلی كه سابقا شمشیر عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مباركش را تا پیشانی شكافت و ابن ملجم و همراهانش فورا بگریختند.
خون از سر مبارك علی علیهالسلام جاری شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آن حال فرمود:
بسم الله و بالله و علی ملهٔ رسول الله فزت و رب الكعبهٔ.
(سوگند به پروردگار كعبه كه رستگار شدم) و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود:
منها خلقناكم و فیها نعیدكم و منها نخرجكم تارهٔ اخری. (۳)
(شما را از خاك آفریدیم و به خاك بر میگردانیم و بار دیگر از خاك مبعوثتان میكنیم) و شنیده شد كه در آن وقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:
تهدمت و الله اركان الهدی و انطمست اعلام التقی و انفصمت العروهٔ الوثقی قتل ابن عم المصطفی قتل علی المرتضی قتله اشقی الاشقیاء؛ به خدا سوگند ستونهای هدایت در هم شكست و نشانههای تقوی محو شد و دستاویز محكمی كه میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفی صلی الله علیه و آله كشته شد، علی مرتضی به شهادت رسید و بدبختترین اشقیاء او را شهید نمود.
همهمه و هیاهو در مسجد بر پا شد حسنین علیهما السلام از خانه به مسجد دویدند عدهای هم به دنبال ابن ملجم رفته و دستگیرش كردند، حسنین به اتفاق بنیهاشم علی علیه السلام را در گلیم گذاشته و به خانه بردند فورا دنبال طبیب فرستادند، طبیب بالای سر آن حضرت حاضر شد و چون زخم را مشاهده كرد به معاینه و آزمایش پرداخت ولی با كمال تأسف اظهار نمود كه این زخم قابل علاج نیست زیرا شمشیر زهر آلود بوده و به مغز صدمه رسانیده و امید بهبودی نمیرود .
علی علیه السلام از شنیدن سخن طبیب بر خلاف سایر مردم كه از مرگ میهراسند با كمال بردباری به حسنین علیهماالسلام وصیت فرمود. زیرا علی علیه السلام را هیچگاه ترس و وحشتی از مرگ نبود و چنانكه بارها فرموده بود او برای مرگ مشتاقتر از طفل برای پستان مادر بود!●وصیت امام
علی علیه السلام در سراسر عمر خود با مرگ دست به گریبان بود، او شب هجرت پیغمبر صلی الله علیه و آله در فراش آن حضرت كه قرار بود شجاعان قبائل عرب آن را زیر شمشیرها بگیرند آرمیده بود، علی علیهالسلام در غزوات اسلامی همواره دم شمشیر بود و حریفان و مبارزان وی قهرمانان شجاع و مردان جنگ بودند، او میفرمود برای من فرق نمیكند كه مرگ به سراغ من آید و یا من به سوی مرگ روم بنابر این برای او هیچگونه جای ترس نبود، علی علیه السلام وصیت خود را به حسنین علیهماالسلام چنین بیان فرمود:
▪ "اوصیكما بتقوی الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتكما، و لا تأسفا علی شیء منها زوی عنكما..." (۴) ؛ شما را به تقوی و ترس از خدا سفارش میكنم و این كه دنیا را نطلبید اگر چه دنیا شما را بخواهد و به آنچه از (زخارف دنیا) از دست شما رفته باشد تأسف مخورید و سخن راست و حق گوئید و برای پاداش (آخرت) كار كنید، ستمگر را دشمن باشید و ستمدیده را یاری نمائید.
▪ شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر كه را كه نامه من به او برسد به تقوی و ترس از خدا و تنظیم امور زندگی و سازش میان خودتان سفارش میكنم زیرا از جد شما پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیدم كه میفرمود سازش دادن میان دو تن (از نظر پاداش) بهتر از تمام نماز و روزه (مستحبی) است، از خدا درباره یتیمان بترسید و برای دهان آنها نوبت قرار مدهید (كه گاهی سیر و گاهی گرسنه باشند) و در اثر بیتوجهی شما در نزد شما ضایع نگردند، درباره همسایگان از خدا بترسید كه آنها مورد وصیت پیغمبرتان هستند و آن حضرت درباره آنان همواره سفارش میكرد تا این كه ما گمان كردیم برای آنها (از همسایه) میراث قرار خواهد داد.
▪ بترسید از خدا درباره قرآن كه دیگران با عمل كردن به آن بر شما پیشی نگیرند، درباره نماز از خدا بترسید كه ستون دین شما است و درباره خانه پروردگار (كعبه) از خدا بترسید و تا زنده هستید آن را خالی نگذارید كه اگر آن خالی بماند (از كیفر الهی) مهلت داده نمیشوید و بترسید از خدا درباره جهاد با مال و جا ن و زبانتان در راه خدا، و ملازم همبستگی و بخشش به یكدیگر باشید و از پشت كردن به هم و جدائی از یكدیگر دوری گزینید، امر به معروف و نهی از منكر را ترك نكنید (و الا) اشرارتان بر شما حكمرانی كنند و آنگاه شما (خدا را برای دفع آنها میخوانید) و او دعایتان را پاسخ نگوید.
▪ ای فرزندان عبدالمطلب مبادا به بهانه این كه بگوئید امیرالمؤمنین كشته شده است در خونهای مردم فرو روید و باید بدانید كه به عوض من كشته نشود مگر كشنده من، بنگرید زمانی كه من از ضربت او مردم شما هم به عوض آن، ضربتی به وی بزنید و او را مثله نكنید كه من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه میفرمود از مثله كردن اجتناب كنید اگر چه نسبت به سگ آزار كننده باشد
●از سحرگاه ۱۹ تا اواخر شب ۲۱ رمضان
علی علیهالسلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه شب ۱۹ رمضان تا اواخر شب ۲۱ در خانه بستری بود و در این مدت علاوه بر خانواده آن حضرت بعضی از اصحابش نیز جهت عیادت به حضور وی مشرف میشدند و در آخرین ساعات زندگی او از كلمات گهربارش بهرهمند میگشتند از جمله پندهای حكیمانه او این بود كه فرمود: انا بالامس صاحبكم و الیوم عبرهٔ لكم و غدا مفارقكم؛ من دیروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت میكنم.
مقداری شیر برای علی علیهالسلام حاضر نمودند كمی میل كرد و فرمود به زندانی خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت و شكنجه نكنید اگر من زنده ماندم خود، دانم و او و اگر درگذشتم فقط یك ضربت به او بزنید زیرا او یك ضربت بیشتر به من نزده است و رو به فرزندش حسن علیه السلام نمود و فرمود:
یا بنی انت ولی الامر من بعدی و ولی الدم فان عفوت فلك و ان قتلت فضربهٔ مكان ضربهٔ؛ پسر جانم پس از من تو ولی امری و صاحب خون من هستی اگر او را ببخشی خود دانی و اگر به قتل رسانی در برابر یك ضربتی كه به من زده است یك ضربت به او بزن.
●آخرین دیدار با خانواده
چون علی علیه السلام در اثر سمی كه به وسیله شمشیر از راه خون وارد بدن نازنینش شده بود بیحال و قادر به حركت نبود لذا در این مدت نمازش را نشسته میخواند و دائم در ذكر خدا بود، شب ۲۱ رمضان كه رحلتش نزدیك شد دستور فرمود برای آخرین دیدار اعضای خانواده او را حاضر نمایند تا در حضور همگی وصیتی دیگر كند.
اولاد علی علیه السلام در اطراف وی گرد گشتند و در حالی كه چشمان آنها از گریه سرخ شده بود به وصایای آن جناب گوش میدادند، اما وصیت او تنها برای اولاد وی نبود بلكه برای تمام افراد بشر تا انقراض عالم است زیرا حاوی یك سلسله دستورات اخلاقی و فلسفه عملی است و اینك خلاصه آن:
▪ ابتدای سخنم شهادت بیگانگی ذات لایزال خداوند است و بعد به رسالت محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله كه پسر عم من و بنده و برگزیده خداست، بعثت او از جانب پروردگار است و دستوراتش احكام الهی است، مردم را كه در بیابان جهل و نادانی سرگردان بودند به صراط مستقیم و طریق نجات هدایت فرموده و به روز رستاخیز از كیفر اعمال ناشایست بیم داده است.
▪ ای فرزندان من، شما را به تقوا و پرهیزكاری دعوت میكنم و به صبر و شكیبائی در برابر حوادث و ناملایمات توصیه مینمایم پای بند دنیا نباشید و بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، شما را به اتحاد و اتفاق سفارش میكنم و از نفاق و پراكندگی بر حذر میدارم، حق و حقیقت را همیشه نصب العین قرار دهید و در همه حال چه هنگام غضب و اندوه و چه در موقع رضا و شادمانی از قانون ثابت عدالت پیروی كنید.
▪ ای فرزندان من، هرگز خدا را فراموش مكنید و رضای او را پیوسته در نظر بگیرید با اعمال عدل و داد نسبت به ستمدیدگان و ایثار و انفاق به یتیمان و درماندگان، او را خشنود سازید، در این باره از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیدم كه فرمود هر كه یتیمان را مانند اطفال خود پرستاری كند بهشت خدا مشتاق لقای او میشود و هر كس مال یتیم را بخورد آتش دوزخ در انتظار او میباشد.
▪ در حق اقوام و خویشاوندان صله رحم و نیكی نمائید و از درویشان و مستمندان دستگیری كرده و بیماران را عیادت كنید، چون دنیا محل حوادث است بنابر این خود را گرفتار آمال و آرزو مكنید و همیشه در فكر مرگ و جهان آخرت باشید، با همسایههای خود به رفق و ملاطفت رفتار كنید كه از جمله توصیههای پیغمبر صلی الله علیه و آله نگهداری حق همسایه است. احكام الهی و دستورات شرع را محترم شمارید و آنها را با كمال میل و رغبت انجام دهید، نماز و زكوهٔ و امر به معروف و نهی از منكر را بجا آورید و رضایت خدا را در برابر اطاعت فرامین او حاصل كنید.
▪ ای فرزندان من، از مصاحبت فرو مایگان و ناكسان دوری كنید و با مردم صالح و متقی همنشین باشید، اگر در زندگی امری پیش آید كه پای دنیا و آخرت شما در میان باشد از دنیا بگذرید و آخرت را بپذیرید.
●دستور ویژه علی
امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و كفن بپوشان و خودت مباشر اعمال كفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریكی شب دور از شهر كوفه جنازه مرا در محلی گمنام به خاك سپار تا كسی از آن آگاه نشود.
عموم بنیهاشم مخصوصا خاندان علوی در عین خاموشی گریه میكردند و قطرات اشگ از چشمان آنها بر گونههایشان فرو میغلطید، حسن علیهالسلام كه از همه نزدیكتر نشسته بود از كثرت تأثر و اندوه، امام علیه السلام را متوجه حزن و اندوه خود نمود علی علیهالسلام فرمود ای پسرم صابر و شكیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردباری توصیه میكنم.
سپس فرمود از محمد هم مواظب باشید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.
●سخنی با امام حسین
علی علیه السلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظهای تكانی خورد و به حسین علیه السلام فرمود پسرم زندگی تو هم ماجرائی خواهد داشت فقط صابر و شكیبا باش كه ان الله یحب الصابرین.
●آخرین لحظات مولا
در این هنگام علی علیه السلام در سكرات موت بود و پس از لحظاتی چشمان مباركش بآهستگی فرو خفت و در آخرین نفس فرمود: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله.
پس از ادای شهادتین آن لبهای نیمه باز و نازنین به هم بسته شد و طایر روحش به اوج ملكوت اعلا پرواز نمود و بدین ترتیب دوران زندگی مردی كه در تمام مدت عمر جز حق و حقیقت هدفی نداشت به پایان رسید.
هنگام شهادت سن شریف علی علیهالسلام ۶۳ سال و مدت امامتش نزدیك سی سال و دوران خلافت ظاهریش نیز در حدود پنج سال بود. امام حسن علیه السلام به اتفاق حسین علیه السلام و چند تن دیگر به تجهیز او پرداخته و پس از انجام تشریفات مذهبی جسد آن حضرت را در پشت كوفه در غری كه امروز به نجف معروف است دفن كردند و همچنان كه خود حضرت امیر علیه السلام سفارش كرده بود برای این كه دشمنان وی از بنی امیه و خوارج جسد آن جناب را از قبر خارج نسازند و بدان اهانت و جسارت ننمایند محل قبر را با زمین یكسان نمودند كه معلوم نباشد و قبر علی علیه السلام تا زمان حضرت صادق علیه السلام از انظار پوشیده و مخفی بود و موقعی كه منصور دوانقی دومین خلیفه عباسی آن حضرت را از مدینه به عراق خواست هنگام رسیدن به كوفه به زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام رفته و محل آن را مشخص نمود.
منبع : تبیان
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست