شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نگرانی از آینده لبنان؟ چرا؟


نگرانی از آینده لبنان؟ چرا؟
کشور کوچک لبنان علی رغم مساحت کم همواره کانون تحولات خاورمیانه بوده است. کشوری که زمانی "عروس خاورمیانه" نامیده می‌شد، با آنکه حدود سه میلیون نفر جمعیت دارد، هفده مذهب رسمی از سه دین بزرگ اسلام، مسیحیت و یهودیت در آن جای دارد. از آن گذشته به علت همین تکثر و جایگاه استراتژیکش کلیه کشورهایی که خواهان ایفای نقش در منطقه هستند، ناگزیر به دخالت یا مشارکت در اوضاع لبنان هستند. کشورهای عربی از مصر و عربستان و اردن و سوریه و عراق و لیبی گرفته تا اخیراً قطر و کویت و کشورهای غربی چون انگلیس و فرانسه و آمریکا و نیز ایران از زمان محمدرضا شاه پهلوی تاکنون همه و همه به نحوی خواهان حضور در صحنة تحولات لبنان بوده‌اند.
فلسطینی ها و اسرائیل نیز که به علت سکونت آوارگان فلسطینی و حضور سیاسی و نظامی آنان در لبنان از دیرباز در این کشور حضور دارند و نقش ایفا می کنند. همین کافی است تا لبنان همواره نقطة اول درگیری و زد و خورد و تصفیه حسابهای این کشورها و گروههای حاضر در لبنان باشد. این روزها یادآور آغاز جنگ خانمانسوز داخلی در لبنان است. جنگی که در ۱۹۷۵ و با همان حادثه معروف "عین الرمانه" آغاز شد و هزاران کشته و زخمی و آواره برجای گذاشت و اقتصاد لبنان را ویران ساخت. جنگی که همه گروه‏ها و احزاب درگیر بودند اما آنان به جای تلاش برای پایان دادن به این جنگ‏ها، به دنبال منافع حزبی، طایفی و گروهی خود بودند و برای این آتش هیزم بیشتری فراهم می‏کردند. تعداد زیادی کشته و زخمی شده بودند. با تلاشهای امام صدر و برخی دیگر چند بار آتش‏بس برقرار شد اما بلافاصله با کوچک‏ترین بهانه‏ای جنگ را از نو آغاز می‏کردند. امام موسی صدر برای اینکه جنگ را متوقف کند دست به ابتکار و تاکتیک جالبی می‏زند. به مسجد الصفا در بیروت می‏رود و اعتصاب غذا یا به قول لبنانیها «اعتصام» می‏کند. اعلام اعتصاب غذای امام موسی در بحبوبه کشت و کشتار، برای ختم خونریزی لبنان را به لرزه درآورد.
امام صدر خود در این باره می‏گوید:
"علی رغم تمام تلاشهای من، هنوز بمباران متوقف و آرامش برقرار نشده و شرایط روز به روز بدتر می‏شود. بنابراین ساعت ۲ بعدازظهر تصمیم گرفتم که اعتصاب غذا کنم و روزه بگیرم. توشه من کتاب خدا و چند جرعه آب است. اینجا می‏مانم تا شهادت یا زمانی که کشور به حالت قبلی خود برگردد. با مادر، همسر و فرزندان خود خداحافظی کرده‏ام و به اینجا آمده‏ام تا نماز بخوانم و دعا کنم، خدا این کشور را نجات دهد. من با اعتصاب غذای خود می‏خواهم ثابت کنم که در لبنان سلاح دیگری غیر از سلاح تخریب و خونریزی وجود دارد."
سپس امام موسی صدر بیانیه اعلام اعتصاب غذا را صادر می‏کنند. در قسمتی از این بیانیه آمده است:
"... متأسفانه در لبنان سیاست دیگر وسیله نیست بلکه تبدیل به هدف شده است. افراد، جماعتها، احزاب و شخصیتها بدان وسیله زندگی خود را می‏گذرانند ...
برادران هموطن، من دیگر چیزی جز نفس خود ندارم که عرضه کنم و آن را نیز به عنوان قربانی برای وطن تقدیم می‏کنم..."
ایشان سپس طی بیانیه‏ای خواسته‏های خود را چنین اعلام می‏کند:
۱) توقف خونریزی‏ها و همه فعالیت‏های مسلحانه،
۲) پایان یافتن بحران خلأ دولت و تشکیل دولتی غیر حزبی که بتواند کشور را به حالت طبیعی بازگرداند،
۳) تشکیل سه هیئت در کنار هیئت دولت:
۱) برای انجام تحقیقی جامع برای کشف ریشه‏ها، فرآیندها و مسببین جنگ
۲) برای اجرای طرح‏های توسعه و عمرانی مناطق محروم،
۳) اجرای مصالحه ملی همه‏جانبه
استقبال از اقدام امام موسی کم‏نظیر بود. گروه‏های کثیری از مردم به مسجد آمدند و در اعتصاب غذا شرکت کردند. عده زیادی از بعلبک و جنوب لبنان به سمت بیروت آمدند. اما عده‏ای که پایان جنگ را به نفع خود نمی‏دیدند، خراب‏کاری می‏کردند و از آنجا که تجمع مردم را در مسجد و در اطراف امام موسی، به مصلحت خود نمی‏دیدند، فروش بنزین را قطع کردند، تا جلوی آمدن مردم را بگیرند. مرتب از رادیوهای خود اعلام می‏کردند که خیابان‏ها در اختیار تیراندازان است و هرکس از خانه خارج شود، کشته می‏شود. ولی با همه اینها هزاران نفر به مسجد آمدند و از برنامه‏های امام موسی صدر حمایت می‏کردند.
مسیحیت نیز به حرکت در آمد، روز بعد از اعتصاب غذا، برخی از گروه‏های ارمنی از پیشنهادات امام موسی صدر حمایت کردند. روز دوم تعدادی از کشیش‏ها و پاتریارک‏ها در کلیساهای خود اعتصاب غذا کردند و تعدادی از مسلمانها نیز به آنها ملحق شدند. امام از نظر بدنی در اثر اعتصاب ضعیف شده بود و به سختی حرکت می‏کرد. تعدادی از خانم‏های لبنانی با پای پیاده و در آن شرایط نا امن به مسجد آمدند و به اعتصاب غذا پیوستند.
بزرگان لبنان و سیاستمداران و روحانیون از همه گروه‏ها به مسجد آمدند و اعلام پشتیبانی کردند. مفتی حسن خالد رهبر اهل سنت و عده زیادی از رهبران مسیحی و همچنین یاسر عرفات و عده‏ای از مسئولان مقاومت و حتی وزیر امور خارجه سوریه و رئیس جمهور و نخست وزیر سابق لبنان همه برای اعلام طرفداری، به دیدار امام موسی صدر آمدند. دامنه اعتراض به خون‏ریزی بالا گرفت و بالاخره آتش‏بس پذیرفته شد و بالاخره با انتخاب رشید کرامی به نخست وزیری، و تشکیل دولت، بیروت روی آرامش را به خود دید.
رشید کرامی، یاسر عرفات و خدام، وزیر خارجه وقت سوریه که از طرف حافظ اسد برای کمک به پایان جنگ به لبنان آمده بود همگی از امام صدر خواستند به اعتصاب غذای خود پایان دهد.
اما حادثه‏ای دیگر در شهر بعلبک در حال رخ دادن بود که سبب شد امام علی رغم آن که همه خواسته هایش محقق نشد به اعتصاب پایان دهد. عده‏ای به چند روستای مسیحی نشین در آن منطقه حمله کرده بودند و برای اینکه جنگ‏های فرقه‏ای را توسعه دهند و مانع آتش‏بس شوند تعدادی از مسیحیان را کشته بودند. آنان قصد داشتند این مسئله را بهانه‏ای برای قتل عام مسلمانان کنند. امام موسی صدر پس از آتش‏بس بلافاصله اعتصاب غذا را پایان داد و سریعاً به بعلبک رفت و پس از چهار روز کار مستمر و پیگیر بعلبک را آرام کرد. امام صدر در آنجا جمله معروفی را بیان کرد و گفت:
"اگر در بیروت پسر مرا بکشند، اجازه نخواهم داد که در بعلبک یک مسیحی بی‏گناه کشته شود. این دو مسئله هیچ ارتباطی با هم ندارند." اینگونه بود که امام صدر در نزد همه «رجل صلح و آرامش» نامیده شد.
هم اکنون نیز لبنان لحظات حساسی را می‌گذراند. چند ماهی است که این کشور بدون رئیس جمهور است و بسیاری از جمله آمریکا و اسرائیل خواستار آغاز جنگ داخلی هستند تا از این راه به اهداف خویش دست یابند.
این روزها یش از هر زمانی لبنان به حضور «رجل صلح و آرامش» نیازمند است. مردی از تبار رسول(ص) که با توانایی خارق‌العاده‌اش بار دیگر لبنان و لبنانیان را به آرامش فرا بخواند و صلح را مستقر سازد و سیادت لبنان را به آن بازگرداند.
این ایام هر چند که او خود حضور ندارد اما اندیشه‌اش را باید برای لبنان به کار بست:
ـ خطری که لبنان را تهدید می ‏کند از درون سرچشمه می‏ گیرد و آن خطرْ منفی قلمداد کردن تعدد طوایف است. جز با همکاری، حیاتی برای جامعه متصور نیست. ما باید هم از نظر اندیشه و هم از نظر حکومت و مردم رو به تحول و پیشرفت داشته باشیم وگرنه لبنان از دست می ‏رود.
ـ ما هر قدر در علل و عوامل این نگرانی با هم اختلاف نظر داشته باشیم، در ریشه با هم اختلافی نداریم. یعنی همه ما درباره لبنان احساس نگرانی می‏ کنیم. میان نگرانی و انتظار وقوع مشکلات فرق است. نگرانی احساسی است که علاجی ندارد یا درمان آن بالاتر از سطح امکانات ماست.
ـ کسی که خیال سرنوشتی روشن و تأمین کرامت بدون فداکاری و تحمل دشواریها و سختیها را در سر می‏ پروراند، مطمئناً اشتباه می ‏کند. خطرهایی که لبنان را تهدید می ‏کنند، کدامند؟ نگرانی در کجاست؟ آیا خطرْ همان وجود حکومت نژادپرست و تجاوزگر اسرائیل است؟ یا این قسمتی از خطر است؟ آیا این خطر در استعمار است؟ این نیز می ‏تواند قسمتی از خطر باشد. آیا این خطر در کمونیسم است که در روح و جان طبقات تحصیل کرده و طبقات محروم نفوذ کرده و آن را متوجه یک جنگ داخلی می‏ کند؟ فریبندگی کمونیسم قسمتی از همان خطر است. این ‏همه را می ‏توان مشکلات دانست، ولی نمی‏توان آنها را خطرهایی قلمداد کرد که ما از آن به نگرانی تعبیر می ‏کنیم.
ـ حقیقتِ امت یا جامعه در این تعریف که بگوییم مجموعه‏ای از افراد یا کمیت منفعلی از بشر است، خلاصه نمی‏ شود. میان شَعْب (امت )و ناس (مردم) تفاوت است. شعب یعنی وجود وحدت و وجود فکر و رسالتی واحد که بر دوش مردم قرار دارد و موارد اختلاف را در کوره‏ای می‏ گدازد و ذوب می‏ کند و همه را تبدیل به وجودی منسجم و یگانه می ‏کند. این مفهوم شعب یا امت است. اسرائیل و استعمار با یک امت چه می‏ توانند بکنند؟ آنان را آواره کنند یا بکشند؟این‏گونه تجاوزها تا وقتی که حتی یک نفر از امتی وجود دارد و به وحدتی که شکل دهنده شَعب است ایمان دارد، هیچ آسیبی نمی ‏رساند.
ـ خطری که امت و لبنان را تهدید می ‏کند از درون همین امت سرچشمه می‏ گیرد؛ از جمله طائفه ‏گرایی و فرقه ‏گرایی که در ذهن برخی از ما جای دارد. وحدتْ کلیه محاسبات و معادلات را دگرگون می‏ کند و جامعه را به مرحله تعامل و همکاری می ‏رساند. وی همچنین به ترس مسیحیان از انقلابی که در سرزمینهای عربی و اسلامی روی داده اشاره و تأکید کرد که اسلام هرگز برای برادران مسیحی خود خطری نداشته است و البته که دست خدا با جماعت است. حیات جامعه جز با همکاری میسر نیست و کشورها به واسطه همین همکاری نیرو می‏ گیرند. خطر اصلی در تعدد طوایف نیست، بلکه اگر این تعدد به سوی منفی ‏گرایی سوق پیدا کند، آنگاه است که فاجعه‏ای بزرگ برای وطن روی می ‏دهد. شأن کشور ما والاست، ولی نیاز به دستهای نیرومند و فراموش کردن منیّتها و فرقه‏ گراییها دارد. برماست که عقلانیّت خود را چه در سطح حکومت و چه در جامعه متحول کنیم، وگرنه لبنان از دست خواهد رفت. درمان این خطر با بالا بردن سطح تفکر و مسئولیّت ‏پذیری بیشتر ممکن است.
ـ من از رسیدن به بن‏بست هشدار می‏ دهم. ما نسبت به آینده لبنان سخت نگرانیم.
علیرضا محمودی
*برگرفته از عنوان سخنرانی امام موسی صدر در هتل کارلتون در سال ۱۹۶۹
**پژوهشگر موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
منبع : سایت الف


همچنین مشاهده کنید