جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

برو به اسپارتی‌ها بگو - Go Tell The Spartans


برو به اسپارتی‌ها بگو - Go Tell The Spartans
سال تولید : ۱۹۷۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آلن ف. بودو و میچل کانولد
کارگردان : تد پُست
فیلمنامه‌نویس : وندل میز، برمبنای رمان حادثه در موک وا نوشته دانیل فورد.
فیلمبردار : هاری استرادلینگ جونیر
آهنگساز(موسیقی متن) : دیک هالیگن.
هنرپیشگان : برت لنکستر، کریگ واسن، جاناتان گُلداسمیت، مارک سینگر، دالف سوئیت، جو آنگر، کلاید کوساتسو، دنیس هوارد و دیوید کلنن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه.


ویتنام، سال 1964. «سرگرد آسا بارکر» (لنکستر)، فرمانده گروهی از نظامیان آمریکائی در پنانگ، که از دستور نظارت بر اشغال دهکده «موک وا» دل‌خور است، از افراد تازه‌واردش هم رضایتی ندارد؛ از کسانی مثل «ستوان هامیلتنِ» (آنگر) ساده‌لوح اما به شدت میهن‌پرست؛ «کورسی» (واسن)، سرجوخه خوددار اما باهوش و «اولیوفسکی» (گُلداسمیت)، گروهبانی ترسو که «بارکر» از جنگ کره می‌شناسد. با رسیدن دستور «ژنرال هارنیتس» (سوئیت) برای اشغال «موک‌وا»، «بارکر» گروهی از همین تازه‌واردان را همراه جمعی از سربازان ویتنام جنوبی، کشاورزان و سربازان مزدور اعزام می‌کند. گروه در بین راه مورد حمله ویت‌کنگ‌ها قرار می‌گیرد، اما سرانجام به «موک وا» می‌رسد؛ «هامیلتن» دچار اسهال خونی می‌شود و «اولیونوفسکی» فرماندهی را به عهده می‌گیرد، و «کورسی» هم گروهی دهقان ویتنامی را برای کمک گرد می‌آورد. «هامیلتن» در تلاش برای نجات یک سرباز ویتنام جنوبی کشته می‌شود، «اولیونوفسکیِ» ناامید خودکشی می‌کند، و «بارکر» افسر ارشدش، «اولیوِتی» (سینگر) را برای فرماندهی گروه می‌فرستد و خودش سعی می‌کند با رشوه دادن به «سرهنگ مینه» (کوساتسو) از ارتش ویتنام جنوبی، افراد محاصره شده‌اش را حمایت هوائی کند. بالاخره دستور تخلیه «موک وا» می‌رسد، اما گروه در فرار شبانه‌شان، باز هم دچار حمله ویت‌کنگ‌ها می‌شوند (کشاورزهائی که «کورسی» آورده، ویت‌کنگ از آب درمی‌آیند)؛ «بارکر» کشته می‌شود و «کورسی» که مجروح شده، خسته به‌دنبال راه بازگشت به خانه می‌گردد.
* درحالی که مثلاً حمله اولزانا (رابرت آلدریچ، 1972) ژانر وسترن را به کار می‌گیرد تا از جنگ ویتنام سخن بگوید، برو به اسپارتی‌ها بگو از معرکه جنگ ویتنام استفاده می‌کند تا برخی قراردادهای مطمئن ژانر را احیا کند. فیلم در واقع مشتق از آن فرم خاصی است که آلدریچ بسیار دوست دارد - فیلم «گروه گشتی» - که در چندین فیلم جنگی‌اش و نیز حمله اولزانا به کار برده است. در ابتدای کار نیز برو به اسپارتی‌ها بگو این فرمول را به شکلی جذاب به ابهام‌های سَیاسی برسد، مدام عقب‌نشینی می‌کند و سرانجام مصرّانه تراژدی ویتنام را مثل تراژدی رُمانتیک آرمان‌های از دست رفته می‌بیند. این واقعیت که داستان در مقطع موقت و حساب شده دخالت نظامی آمریکا می‌گذارد، به آن حس حسرت‌آمیز مکارانه‌ای می‌بخشد: موضوع فیلم ویرانی قریب‌الوقوع یک سرزمین نیست، بلکه نابودی معصومیت آمریکائی است.