دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


آرامگاه شهید آیت‌ا... سید حسن مدرس ، کاشمر


این بنا آرامگاه سیدحسن مدرس، از چهره‌های برجسته تاریخ معاصر ایران است كه در ماه رمضان 1357 هـ.ق برابر با آذر 1317 هـ.ش توسط عوامل پهلوی اول، به چای آلوده به سم به شهادت رسید. جسد او را در محلی بیرون از شهر كاشمر كه آن روزها به تپه آخوند معروف بود، دفن كردند. مردم كاشمر ضمن زیارت قبر مدرس كه به قبر آقای شهید مشهور بود، در تاریكی شب‌ بنایی بر آن می‌ساختند و روزها مأمورین شهربانی وقت آن را خراب می‌كردند. پس از سه سال، صورت مزار شهید مدرس علنی شد. مقبره‌ این شهید تا به حال چندین بار تجدید بنا شده است و بنای فعلی آن نیز به امر امام (ره) و كوشش و همت تولیت آستان قدس نوسازی شده است.
بی‌تردید، سیدحسین مدرس یكی از شخصیت‌های برجسته معاصر و مدافع منافع ملی و دینی مردم ایران است. وی اصفهانی‌الاصل بود و چندین دوره به عنوان نماینده مردم اصفهان و تهران در مجلس شورای ملی انتخاب شده بود. نطق‌های مدرس در مجلس كه در دفاع از آزادی و قانون‌گرایی بود، مشهور است و همان‌ها نیز موجبات شهادت وی را فراهم آوردند.
در زیر، قسمتی از یك نطق او را كه در مجلس شورای ملی ایراد نموده است، نقل می‌كنیم :

... حالا هم عرایض خود را عرض می‌كنم. در قرون اخیره وضعیات دنیا در اثر كهنه شدن بعضی دول و غفلت بعضی دول و غرور بعضی دول، در دنیای كهنه بعضی دول به خیال ترقی خود افتاده‌اند : یا از هوشیاری یا از احتیاج یا از تجدد. بالخصوص در اروپا،‌ در قرون اخیره، از صد و پنجاه سال قبل یك دولت‌هایی وجود پیدا كردند و درصدد برآمدند كه دول كوچك دنیا را بخورند. البته وضعیات دنیا همیشه این اقتضائات را داشته است - یك قسمت بزرگش مقارن شده است با عمر و دنیای ما - از زمان اجداد و پیران ما تا رسیده است به امروزه، البته معلوم است همچو دولی مختلف‌اند : عاقل دارد، غنی دارد. بعضی به رویه عقل در مقام بلع دول كوچك نهنگ‌وار حمله می‌كنند و هی دول بزرگ را كوچك كوچك كردند و خوردند و قوی شدند و سایرین ضعیف. بعضی كه عاقل بودند، لقمه‌های درشت درشت را بلعیدند تا كم‌كم قوی شدند. وضعیات دنیا و غفلت سابقینِ ما و وضعیات جغرافیایی، مملكت ما را مبتلا كرده به دولت بزرگ همسایه، آن وقت بعضی از سلاطین هم شاید ملتفت شدند - مثل مرحوم ناصرالدین‌شاه - شاید ملتفت شده بودند كه ما دو دولت بزرگ همجوار پیدا كرده‌ایم؛ البته مقتضای وضعیت ما، مقتضای دیانت ما با این دول مسلم و صحیح است. دیانت ما در این زمان، اقتضای تعرض و حمله ندارد؛ مگر این‌كه متعرض‌مان بشوند و وقتی كه متعرض ما شدند، البته هر ضعیفی را اگر كسی متعرض باشد، باید به قدر مقدور و میسور،‌ عقلاً، دیانتاً، سیاستاً در صدد رفع و دفع برآید. همیشه دولت‌های ما، چه در طرز سابق چه در طرز حالیه، مراقب بودند كه با این دو دولت بزرگ غنی و قوی و اعقل و عاقل به نحو مسالمت رفتار نمایند، و همین قسم كه فرمودند روابط حسنه با آن‌ها داشته باشیم وهمین‌طور هم عمل كرده‌اند و سال‌ها و عمرها گذراندند تا این كه به زمان رسید؛ یعنی انقلاب ایران برپا شد و ملت بیدار شد و حكومت یك‌نفری به حكومت ملی مبدل شد، مسمی به اسم دولت مشروطه. البته این‌ها هم به قدر قوه خودشان در این مسئله هوشیار بودند كه هم مراقب بیابان خشك و هم مواظب دریای تر باشند؛ یعنی مراقب دو همسایه خودمان كه دو دولت قوی و غنی بودند باید باشند. البته معلوم است بعد از آن كه دنیا تولید چنین دول بزرگی را كرد و بالطبیعه آن دول بزرگ هم به یكدیگر نظر دارند؛ خصوصاً اگر رفته‌رفته لقمه‌ها كم شود،‌ بین آن‌ها رقابت تولید شود، این مسئله و این حالت در تمام دنیا هم‌چنین در ایران بود تا جنگ عمومی شروع شد. وقتی این جنگ بین دول بزرگ دنیا برپا شد، بعضی از آن‌ها از حالت عظمت تنزل كردند و بعضی بر عظمت‌شان افزوده شد. ما ماندیم و یك همسایه. مدت‌ها در رژیم سابق و در طرز لاحق، میانه این دو دولت به نحوی زندگی می‌كردیم كه اگر حایلی در بین ما و بحرین اتفاق می‌افتاد، اسمش را عدم وسیله و كِشتی می‌گذاشتیم و اگر میانه ما و بعضی توابع و بلوكات شمال مانعی اتفاق می‌افتاد،‌ حمل بر قصور مأمورین می‌كردیم. لكن بعد از آن‌كه یكی از همسایه‌های ما، در نتیجه جنگ عمومی اظهر شد و دیگر ظاهر، یكی اقوی شد و دیگری قوی، ما ماندیم و یك همسایه دولت یا دولت‌نما یا مادر دایه بهتر از مادر. گرفتاری داخله و فقر و فلاكت مردم و یك طرفی بودن همسایه ما را كشید به قرارداد؛ یعنی انحصار ایران به یك نفر دولت همسایه. البته بعد از این كه رقیب طرف نداشته باشد، مسلماً به مقتضای صلاح خودش رفتار می‌كند و تقصیری هم ندارد؛ چه البته هركس در مقام نفع و ضرر خودش است. به توفیق خداوند و بیداری ملت ایران، از چنگ قرار داد هم خلاصی پیدا شد؛ حتی به وسایل مختلفه هم كه متوسل شدند مثل كابینه آقای سید ضیاء‌الدین (كه اسمش را سفید یا سیاه یا همه رنگ می‌گذارند) باز هم موقعیت پیدا نشد، و توفیق شامل حال ماها شد، و این دوره‌ پارلمان تشكیل شده، قبل از این‌كه پارلمان تشكیل شود. بعضی از نمایندگان اساس سیاست را بر آن گذاردند كه این آثاری هم كه از همسایه جنوبی باقی مانده است، آن‌ها را هم محو نمایند. در تحت این سیاست كه من هم یكی از آن‌ها بودم، این دولت و این پارلمان تشكیل شد و برطبق این سیاست، دولتی خواه‌ناخواه تشكیل شد و به آن دولت گفته شد كه اگر می‌توانی این كارها را بكنی، بسم‌اللّه؛‌والاّ، شما را به خیر و ما را به سلامت ...
... بنده از جانب خودم می‌گویم و یقین دارم همه‌ ملت ایران و نمایندگان هم صاحب این عقیده‌اند؛ زیرا منشأ تمام آن‌ها یكی است. منشأ سیاست ما، دیانت ماست. ما نسبت به دول دنیا دوست هستیم؛ چه همسایه چه غیرهمسایه، چه جنوب چه شمال، چه شرق چه غرب. و هر كس متعرض ما بشود. متعرض آن می‌شویم، هر چه باشد هر كه باشد؛ به قدری كه ازمان برمی‌آید و ساخته است. همین مذاكره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانی كردم، گفتم اگر یك كسی از سرحد ایران بدون اجازه‌ دولت ایران پایش را بگذارد در ایران، و ما قدرت داشته باشیم، او را با تیر می‌زنیم و هیچ نمی‌بینیم كه كلاه‌پوستی سرش است یا عمامه یا شابگا. بعد كه گلوله خورد، دست می‌كنیم ببینیم ختنه شده است یا نه؟ اگر ختنه كرده است، بر او نماز می‌كنیم و او را دفن می‌نماییم. والاّ كه هیچ. پس هیچ فرق نمی‌كند. دیانت ما عین سیاست ماست، سیاست ما عین دیانت ماست. ما با همه دوستیم، مادامی كه با ما دوست باشند و متعرض ما نباشد؛ همان قسم كه به ما دستورالعمل داده شده است رفتار می‌كنیم ....