جمعه, ۲۰ مهر, ۱۴۰۳ / 11 October, 2024
مجله ویستا

هزار و یک شب - A Thousand And One Nighhts


هزار و یک شب - A Thousand And One Nighhts
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : ایتالیا و فرانسه
محصول : آلبرتو گریمالدی
کارگردان : پی‌پائولو پازولینی، برمبنای داستان‌هائی از هزار و یک شب.
فیلمنامه‌نویس : پی‌پائولو پازولینی، برمبنای داستان‌هائی از هزار و یک شب.
فیلمبردار : جوزپه روتزولینی
آهنگساز(موسیقی متن) : انیو موریکونه
هنرپیشگان : نینه‌تو داوولی، اینس پلگرینا، فرانکو چیتی، تسا بوشه، مارگارت کلمنتی، سالواتوره ساپی‌ینتسا. فرانکو مرلی و فرانچلیزا نوئل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۰ دقیقه.


در یک حراجی برده، کنیزی به نام «زمرد» (پلگرینا) به «نورالدین» (مرلی)، مردی جوان و بی‌تجربه فروخته می‌شود و همان شب اول میان آن دو عشقی پدید می‌آید. «زمرد» داستانی برای «نورالدین» تعریف می‌کند: «هارون‌الرشید» و «ملکه زبیده» برای اینکه ببینند کدام جنس برتر است، دختر و پسری را کنار هم قرار می‌دهند تا بینند کدام زودتر عاشق دیگری می‌شود و ضعف بیشتری نشان می‌دهد. نتیجه این آژمایش مساوی می‌شود... صبح روز بعد «بسامِ» خائن، «نورالدین» را بی‌هوش می‌کند و «زمرد» را می‌رباید تا به صاحب اصلی‌اش بازگرداند. زنی مهربان به «نورالدین» آشفته حال کمک می‌کند تا بتواند «زمرد» را پیدا کند، اما «نورالدین» وقت قرار خوابش می‌برد و یکی از چهل دزد بغداد، «زمرد» را می‌رباید. «زمرد» با فریفتن سردسته دزدان با لباس مردانه می‌گریزد و در شهر به جای پادشاه بر تخت سلطنت نشانیده می‌شود و با دختری روحانی به نام «حیات» ازدواج می‌کند. در جائی دیگر یک شکارچی به نام «تاجی» با چادرنشینی به‌نام «عزیز» (داوولی) آشنا می‌شود. «عزیز» سرگذشت خود را برای او تعریف می‌کند: روزی که قرار ازدواج با «عزیزه» (بوشه) را داشته، شیفته زنی عجیب به‌نام «بدور» می‌شود و «عزیزه» خودکشی می‌کند. سپس او مجبور به ازدواج با «ارتی» می‌شود و «بدور» او اخته می‌کند. «تاجی» که مفتون داستان «بدور» شده از «عزیز» می‌خواهد که او را نزد زن ببرد. خانه زن متروکه‌ای بیش نیست و او از دو مرد مقدس رهگذر می‌خواهد که در تعمیر خانه به او کمک کنند. «تاجی» از آن دو مرد می‌پرسد که چگونه به این طرز تفکر و شیوه زندگی رسیده‌اند. مرد مسن‌تر می‌گوید که روز یبا کنیزی و صاحب شیطان صفتش (چیتی) روبه‌رو می‌شود که او را تبدیل به انسان می‌شود. «یوان» (ساپی‌ینتسا)، مرد جوان‌تر برای «تاجی» تعریف می‌کند که زمانی که کشتی‌اش در توفان دریا درهم شکسته، او به ساحلی سنگی رسیده و با شکستن بت معبد آنجا، جزیره از بین رفته است. وقتی چشم‌هایش را می‌گشاید از جزیره دیگری سر درمی‌آورد... در این میان «نورالدین» به دام سه دختر دم‌بخت می‌افتد، از آنان کام می‌گیرد و بعد فرار می‌کند. در صحرا شیری او را به سوی شهری که اکنون «زمرد» حاکم آن است، راهنمائی می‌کند. «زمرد» فوراً محبوبش را می‌شناسد و دستور می‌دهد او را به حضورش بیاورند. پس از این که مدتی او را دست می‌اندازد سرانجام هویت واقعی‌اش را آشکار می‌سازد و دو عاشق سرانجام به یکدیگر می‌رسند.
* هزار و یک شب، واپسین قسمت از سه‌گانه‌ای (قسمت اول: دکامرون، 1971 و قسمت دوم: داستان‌های کنتربری، 1972) است که به گفته خود پازولینی تلاش برای تجربه نوع داستان‌سرائی قرن وسطائی وگریز از بن‌بست‌های قصه‌گوئی معاصر است. در این فیلم که مبتنی بر قصه‌های هزار و یک شب است، پازولینی مایه‌ها و عناصر لازم برای بیان و توصیف عواطف و هوس‌های انسانی را بدون فروغلتیدن در قالب‌های ایدئولوژیک روز یافته است. به‌همین دلیل فیلم نیز مثل اصلِ داستان‌ها فاقد «قالب» مشخصی است، چرا که به‌رغم پازولینی «قالب» هنری زائیده گرایش‌های ایدئولوژیک هنرمند است. مکان‌ها، شخصیت‌ها و اشیاء، همگی بدون دخل و تصرف فیلم‌ساز و بی آنکه او قصد تجزیه و تحلیل و تأویل‌شان را داشته باشد، مثل «شهر فرنگ»، در معرض دید تماشاگر قرار می‌گیرد. گزینش چنین رویکردی است که پیشاصنعتی، در همه ابعاد و سویه‌ها تعبیر کنند. از سوی دیگر حاصل این ستایش از گذشته و جلوه‌های آن، نقد زمان حال و جلوه‌های آن نیز هست. اگر دکامرون فیلمی درباره مذهب و داستان‌های کنتربری فیلی درباره جنسیت باشد، هزار و یک شب بدون تردید فیلمی درباره جادو است؛ و پازولینی برای خلق این جادو از تمامی زیبائی‌های بکر و بَدَوی طبیعت از یمن گرفته تا نپال و ایران استفاده کرده است.