چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
پدیده اجتماعی ازدواج
ازدواج به مثابه یک پدیده اجتماعی است که در بستر پیچیدهترین و حساسترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف برقرار میشود و به عنوان مقدمه و منشأ خانواده محسوب میگردد و یکی از مهمترین پدیدههای اجتماعی- زیستی و فرهنگی مربوط به جامعه و انسان است. ازدواج برحسب ماهیت، نوع و انگیزه میتواند پیامدهای مثبت و منفی داشته باشد. لذا بررسی تغییرات اجتماعی آن حائز اهمیت میباشد. بدین لحاظ در این مجال ضمن ارائه نظریات جامعهشناسی خانواده و آثار سازنده ازدواج بر فرد، تغییرات کمّی و کیفی ازدواج در ایران بررسی شده است.
ازدواج پیوند طبیعت با همه سادگی و عینیت آن و فرهنگ با همه پیچیدگی و ذهنیتش میباشد. ازدواج زن و مرد، منشاء تشکیل خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی است و در واقع یکی از پیچیدهترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف در جهان طبیعت میباشد که دارای ابعاد و پیامدهای زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی است و از منظر علوم مختلف نظیر روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی، جمعیتشناسی و ... قابل مطالعه و بررسی میباشد. ازدواج آثار مستقیم و غیر مستقیمی را بر زندگی فردی و اجتماعی افراد بر جای میگذارد؛ هرچند که پدیده ازدواج نیز متقابلاً بر جامعه و فرد تأثیرگذار است.
ازدواج از جنبه جامعهشناختی، دارای ساختار، ماهیت، کارکرد و پیامدهای اجتماعی پیشبینی شده و پیشبینی نشدة مثبت یا منفی، آسیبزدا یا آسیبزا است که کنش و واکنش اجتماعی اعضای جامعه و ساختارهای اجتماعی را متأثر میسازد، خصوصاً پیامدهای نامطلوب ازدواجهای غیراصولی، از یک سو ساختار، ماهیت و کارکردهای خانواده را در طول زمان دچار تغییر و تحول میسازد و از سوی دیگر ارزشهای محوری جامعه به ویژه امنیت اجتماعی و اخلاقی را تحت الشعاع قرار میدهد.
نگرش و دیدگاه نسبت به «ازدواج» به عنوان یک «واقعیت اجتماعی»، تحت تاثیر فرهنگ و نقش و موقعیتی است که در آن به سر میبریم. طبق بینش جامعهشناختی «واقعیت هرگز به ما نمیگوید که چیست، بلکه انسانها باید واقعیت را آن گونه که هست، تفسیر کنند و آن تفسیر با فرهنگی که ما برای راهنمایی خود به کار میبریم آغاز میگردد. هرچند فرهنگ نیز به نوبه خود از گروههای ما و از جامعه ما ناشی میشود». (شارون، ۱۳۷۹: ص۱۳۹) بنابراین دیدگاه فرد نسبت به ازدواج تابع فرهنگی است که به آن تعلق دارد، همچنین ملهم از موضع و جایگاه فرد در جامعه است. به عبارت دیگر برخی باورهای فرد، ناشی از تأثیر فرهنگ و جامعهای است که در آن زندگی میکند، مانند نقش مرد یا زن بودن، مثلاً واقعیتی به نام زن بودن به مفهوم یاد گرفتن «اندیشیدن مانند یک زن» است، یعنی اعتقاد به اینکه عاطفه، حیا، صبر، بردباری، گذشت، خانهداری، بچهداری و مادری، کنشهای ضروری برای یک زندگی خوب و رضایتبخش است و مرد بودن نیز به مفهوم یاد گرفتن «اندیشیدن مانند یک مرد» است، یعنی باور داشتن به اینکه نانآوری، سرپرستی خانواده، احساسی نبودن، تلاش برای کسب معاش، اعتبار اجتماعی، لازمة یک زندگی خوب و سعادتمندانه است.
● تعریف مفاهیم کلیدی
▪ ازدواج
در فرهنگ معین[i] «ازدواج رابطهای حقوقی است که برای همیشه یا مدتی معین، به وسیله عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و به آنها حق میدهد که از یکدیگر تمتع جنسی ببرند». در تعریفی دیگر «ازدواج و زندگی زناشویی یک پدیده طبیعی قراردادی است». (شهید مطهری، ۱۳۵۷) همچنین برخی ازدواج را فرآیندی از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن؛ برخوردی دراماتیک بین فرهنگ (قواعد اجتماعی) و طبیعت (کشش جنسی) و پیوندی دائمی میان دو جنس مخالف میدانند که در یک چارچوب رسمی و قانونی مجاز به برقراری مناسبات جنسی میشوند. (رضوی و دیگران، ۱۳۸۱: ص۸)
در تعریف دیگر، ازدواج به عنوان یک نهاد و کانون اجتماعی ملهم از سه منبع قانون، عقاید اجتماعی و اعتقادات مذهبی بوده و مبتنی بر شش نکته است:
۱) ازدواج یک انتخاب شخصی آزاد است که بر پایة عشق استوار میگردد؛
۲) بلوغ و استقلال یک نیاز مسلم برای اقدام به ازدواج است؛
۳) ازدواج، ارتباطی بین دو جنس مخالف است؛
۴) در یک زندگی مشترک، مرد سرپرست بوده، تأمین معاش و محافظت از خانواده را بر عهده دارد؛
۵) وفاداری جنسی و تک همسری، انتظارات یک ازدواج میباشند؛
۶) ازدواج به طور طبیعی با تولد فرزندان همراه است. (ناک، ۱۳۸۲: ص۱۴)
ازدواج بر حسب فرهنگ و اقوام مختلف دارای انواع گوناگونی است از جمله: ازدواج خارجی، داخلی، تعدد زوجات، وحدت زوجه، تعدد شوهران، ازدواج رسمی، ازدواج خصوصی، ازدواج تولیدی، ازدواج موقت، ازدواج دائم، ازدواج آزمایشی، ازدواج خانوادگی، ازدواج دوشیزهای، ازدواج شبیه، ازدواج تصرفی، ازدواج تطبیقی، ازدواج استبدال، ازدواج شغار (رضوی و دیگران، ۱۳۸۱: ص۹)، ازدواج میراثی، ازدواج تشریفاتی و تصنعی، ازدواج سه ربعی، ازدواج روزانه، ازدواج قبرستانی، ازدواج تطلیقی (مصلحتی، ۱۳۷۹: ص۴۲) هر کدام از انواع ازدواجهای مذکور دارای تعریف خاص خود است.[ii] در این مطالعه، ازدواج دائمی و رسمی که به تشکیل خانواده زن و شوهری منجر میگردد، مد نظر میباشد.
▪ خانواده
خانواده یک گروه خویشاوندی است که مسئولیت اصلی در اجتماعی کردن فرزندان و برآوردن برخی از نیازهای بنیادی دیگر جامعه را به عهده دارد. خانواده شامل گروهی از افراد است که از راه خونی، زناشویی یا فرزندپذیری با یکدیگر ارتباط مییابند و طی یک دورة زمانی نامشخص، با هم زندگی میکنند.(کوئن،۱۳۷۲: ص۱۲۷)
خانواده بر حسب فرهنگ و تاریخ، شرایط اقتصادی و اجتماعی اقوام و جوامع مختلف، به شکل تک همسری، چند همسری، پدرتبار، مادرتبار، دوسوتبار، پدرسالار، مادرسالار، مادرمکان، پدرمکان، نومکان و ... بوده است، اما به طور کلی در طول تاریخ، خانواده برحسب رابطه خونی یا سببی، به دو شکل تکوین یافته است:
۱) خانواده گسترده که مبتنی بر رابطه خونی است و تعدادی از افراد شامل والدین، فرزندان، پدربزرگها، عمهها، داییها، عموها، خالهها، عموزادهها، خالهزادهها، عمهزادهها و داییزادهها را دربرمیگیرد. این نوع خانواده را «خانواده همخون» نیز مینامند. (همان، ص۱۲۸) البته علاوه بر پیوند خونی، نوعی اتحاد خانوادگی نیز در این نوع خانواده وجود داشته که بیشتر در دوران ماقبل صنعتی بوده و وظایف اعضای خانواده، از وظایف خانواده امروزی متفاوت بوده است که در ریشهیابی کلمه خانواده، این نکته محرز میباشد.[iii]
۲) خانواده هستهای که بر حسب رابطه سببی و پیوند ازدواج و زناشویی حاصل میشود و به یک واحد خانوادگی بنیادی مرکب از همسر، شوهر و فرزندانشان اطلاق میگردد که گاه آن را «خانواده زن و شوهری» نیز مینامند. (همان) خانوادههایی که بر حسب رابطه سببی تشکیل میشوند، بر اساس شکل و نوع ازدواج دارای اشکال متعددی نظیر تک همسری، چند همسری، چندزنی و گروهی است. در این مطالعه، خانواده تک همسری مورد نظر است که حاصل ازدواج یک زن و یک مرد میباشد و شکل رایج و متعارف خانواده هستهای است و بعد از انقلاب صنعتی و تا کنون فراوانترین شکل زناشویی در جوامع بشری بوده است.
● نظریات خانواده در دوران نوین
نهاد خانواده معطوف به ازدواج زن و مرد، یکی از نهادهای اجتماعی است که سابقهای دیرینه دارد و از همان ابتدای زندگی اجتماعی، نیاز به جنس مخالف و امنیت مبنای تکوین آن به شمار میرود، به طوری که پیدا شدن انسان بر روی زمین با تشکیل خانواده همزمان بوده و بیتردید دفاع از حریم انسان در برابر جانوران درنده و حوادث طبیعی، زندگی جمعی را برای انسان اجاد کرده است. (حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران، ۱۳۶۹، ص۲۱)
بنابراین علاوه بر نیاز جنسی، نیاز به داشتن حس نظم و احساس امنیت، در واقع از عوامل مؤثر بر تکوین و استمرار اجتماع محسوب میگردد که خانواده به عنوان هسته بنیادین اجتماع، از همان آغاز نقش اساسی در ایجاب و تقویت احساس نظم و امنیت هستیشناختی در زندگی اجتماعی افراد داشته است.
در جامعهشناسی دو دیدگاه در مورد خانواده مطرح است. دیدگاه اول بر مطلوبیت خانواده تأکید کرده و آن را به صورت گروهی خاص و ویژه در نظر میگیرد. مطابق این دیدگاه، خانواده، برتر از جامعه یا در برابر جامعه قرار میگیرد و بدون توجه به مشکلات واقعی موجود در خانواده، به صورت ایدهآل توصیف میشود.[iv] دیدگاه دوم بر ارتباط متقابل جامعه و خانواده تأکید کرده و بازتاب شرایط تعارضی جامعه در خانواده را حائز اهمیت میداند، زیرا خانواده به صورت «طبیعی» وجود ندارد، بلکه در هر زمان، بازتابی از شرایط اجتماعی است، لذا خانواده را باید با توجه به قشری که در آن قرار دارد، مورد بررسی قرار داد.
رنه کونیگ معتقد است که بر طبق تقسیمبندی جامعهشناسی کلان و جامعهشناسی خرد، دو نوع بررسی از پدیده خانواده ضروری است. اول نگرش به خانواده در ارتباط با کل جامعه، با در نظر گرفتن مناسبات کلی جامعه و همچنین بررسی رابطه نظام خانواده با پاره نظامهای دیگر و دوم نگرش به خانواده به عنوان نظامی خاص، یعنی گروه کوچک با ساختار و کارکرد خاص خود. مطابق این دیدگاه، خانواده به عنوان یک گروه اجتماعی با ویژگیهای متفاوت از سایر گروهها مورد بررسی قرار میگیرد. (اعزازی، ۱۳۸۲: ص۷۲)
بررسیهای جامعهشناسانه در مورد خانواده، در قرن نوزدهم توسط دو متفکر اجتماعی به نام فردریک لوپلی[v] فرانسوی و ویلهلم هانریش ریل[vi] آلمانی شروع شد که بعدها به عنوان «پدران جامعهشناسی خانواده» محسوب شدند. آنان در آن زمان، در اوج انقلاب صنعتی اروپا و در دوران گذار، شاهد فروپاشی خانواده گسترده و تبدیل آن به خانواده هستهای بودند و هر دو در نظریههای خود، خانواده گسترده را مطلوب دانسته و از دولتها تقاضا میکردند که با ایجاد محدودیتهایی در «حقوق فردی»، افراد را به زندگی در خانواده گسترده وادار کنند. نظرات آنها تا مدتی طولانی در اروپا حاکم بود تا اینکه در اوایل قرن بیستم با نفوذ افکار جامعهشناسانة دورکیم، بررسیهای جامعهشناختی خانواده و تغییر و دگرگونی آن بدون تأکید بر مطلوبیت شکل خاصی از زندگی خانوادگی آغاز شد. در این زمان خانواده هستهای، یعنی خانوادهای که شامل زن، شوهر و فرزندان است، عمومیت یافته و به عنوان واقعیتی اجتماعی تلقی میشد.
بعدها پارسونز جامعهشناس آمریکایی به تفکیک نقشهای خویشاوندی و شغلی تأکید میکند و خانواده را واحد زن و شوهری میداند. (پارسونز، ۱۳۶۳: صص ۷۱۹-۷۱۸)
پارسونز خانواده را به دو نوع تقسیم میکند: خانواده جهتیاب[vii] (خلفی یا سلفی) یعنی خانوادهای که فرد در آن رشد میکند و خانواده فرزندیاب[viii] که منظور همان خانواده هستهای است و فرد خود تشکیل میدهد و شامل همسر و فرزندان اوست، نومکان است، یعنی دور از خانه والدین زن یا شوهر زندگی میکند و از لحاظ اقتصادی مستقل از خانواده جهت یاب است و پایگاه اجتماعی خانواده نیز تنها از طریق «شغل شوهر» که مستقل از روابط خویشاوندی است، به دست میآید. این نوع خانواده به عنوان یک واحد مشترکالمنافع تلقی میشود که دوام آن مستلزم برآورده ساختن انتظارات و توقعات متقابل زن و شوهر است که مهمترین آن «عشق ورزیدن» به یکدیگر و نیز مستلزم داشتن حق انتخاب ازدواج و همسرگزینی است. (اعزازی، ۱۳۸۲: صص ۷۱-۶۵) بنابراین در خانواده هستهای پارسونز، عشق هم مبنا و هم پیامد است؛ مبنا است از این جهت که فرد برای انتخاب همسر خود آزاد است و زن و مرد بر اساس عشق و علاقه با یکدیگر ازدواج میکنند، از سوی دیگر به نوعی پیامد است، از این جهت که زن و شوهر در خانواده متعهد و موظف هستند که عاشقانه همدیگر را دوست بدارند، زیرا بدون عشق، خانوادهشان از هم میگسلد. مهمترین پیامد اجتماعی مطلوب این ازدواج عاشقانه، اجتماعی کردن کودکان و جامعهپذیری آنان برای ایفای نقش سازنده در آینده و جلوگیری از آسیبهای اجتماعی و بزهکاری کودکان، نوجوانان و جوانان است.
ویلیام جی گود، نظریه همگرایی[ix] را در مورد خانواده مطرح میکند که بر اساس آن، دگرگـونیهای نـظام خویشـاوندی، نتیجـة اجتنـابناپذیر دگرگـونیهای سـاختاری و همچنین دگرگونیهای ایدئولوژیکی است. بدین ترتیب که با دگرگونیهای ساختاری در سـطح کلان ماننـد صنعتی شـدن، شـهرنشینی، پـرولتاریـزه شـدن و نظایـر آن، دگرگونیهای ایدئولوژیکی نیز در سطح کلان رخ میدهد و در نتیجه، سازمانهای سطوح خرد (نظیر خانواده) اجباراً خود را با دگرگونیهای سطح کلان انطباق داده و در جوامع صنعتی نظام خانوادگی به شکل خانوادة زن و شوهری (یا هستهای) خواهد بود. (همان، ص ۱۷)
رنه کونیگ نیز مسأله کاهش کارکردهای خانواده را مورد بررسی قرار میدهد. وی ویژگی خانواده را به عنوان یک گروه اینگونه تعریف میکند: «صمیمیت مشخصه اساسی و غیر قابل تفکیک خانواده است و همین صفت آن را از سایر گروههای اجتماعی متمایز میسازد» (همان، ص ۷۲) چرا که همین «صمیمیت» است که میتواند شخصیت کودکان را شکل دهد. بـه زعم کونیـگ در اثـر صنعتی شـدن، کارکردهای عمـده خانـواده ماننـد کارکرد اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، نگهداری از سالخوردگان و حتی گذران اوقات فراغت به سازمانهای دولتی واگذار شده است و خانواده در دوران نوین قادر گشته است که به کارکرد اصلی و اولیة خود یعنی رشد شخصیت اجتماعی- فرهنگی کودکان بپردازد. (همان، ص۱۷)
هلموت شلسکی، جامعهشناس آلمانی نیز که نظریه خود را بعد از جنگ جهانی دوم و در دوران بیثباتی اجتماعی ناشی از جنگ مطرح کرد، خانواده را به عنوان یک نهاد اجتماعی و به منزلة «تنها باقیماندة ثبات اجتماعی»[x] تلقی میکند. وی برخلاف دیگران که معتقدند خانواده الزاماً باید خود را با دگرگونیهای اقتصادی و سیاسی جامعه وفق دهد و در صورت عدم انطباق، به معنای «تأخر فرهنگی» این نهاد است؛ نکته جدید و قابل ملاحظهای را مطرح میکند. شلسکی مطرح میکند که آیا این دگرگونیهای موجود جامعه الزاماً پیشرفت هستند؟ یا اینکه باید ادعا کرد که پیشرفت در اقتصاد مدرن، همزمان نوعی پیشرفت در جهت فروپاشی است. شلسکی با قبول فرض فوق، انطباق خانواده با نظام مدرن در حال فروپاشی را به معنای حرکت خانواده در جهت زوال و اضمحلال میداند، لذا خانواده را تنها باقیمانده ثبات اجتماعی تلقی میکند و معتقد است که شرایط مادی- اقتصادی جامعه باید خود را با خانواده انطباق دهد، زیرا در جوامع مدرن امروزی که انسان به صورت موجودی منفعل در برابر ساختارهای جامعه قرار گرفته است، تنها راه رهایی او، تحکیم مناسبات خانوادگی است. (همان، ص۱۸)
شلسکی ساختار و روابط موجود در خانواده را ساختاری طبیعی دانسته و ریاست مرد بر زن و فرزندان را ضامن کارکردهای سنتی خانواده میداند. وی با اشتغال زنان در بیرون از خانه مخالف است، چرا که به زعم او در اثر اشتغال زنان، امنیت و موجودیت خانواده به خطر افتاده و سبب نابسامانیهایی در روابط اجتماعی درون خانواده میگردد و از این طریق «کارایی منحصر به فرد خانواده را که تربیت فرزندان در محیطی سرشار از اعتماد و مراقبت است، در معرض مخاطره قرار میدهد». (روزن بام، ۱۳۶۳: ص ۳۳)
● برخی آثار سازنده ازدواج بر فرد
ازدواج را میتوان همانند یک سرمایه اجتماعی تلقی نمود که زن و مرد بر پایه یک سلسله باورها، ارزشها و روابط اجتماعی به طور مشترک سرمایهگذاری میکنند، هرچقدر که قدرت ریسک و خطرپذیری این سرمایهگذاری کمتر باشد، پیامدهای آن قابل پیشبینی و احتمالاً مطلوب است و برعکس هرچه قدرت خطرپذیری آن افزایش یابد، پیامدهای آن در زندگی فردی و اجتماعی زنان و مردان، غیر قابل پیشبینی و احتمالاً نامطلوب است. ازدواجی که در بستر و شرایط مناسب اجتماعی، بر پایة عشق، ایمان، اعتماد و تعهدات متقابل اسـتوار گشـته و مبتنی بـر سیستم پیچیـدهای از وابستگیهای دو جانبه است، پیامدهای اجتماعی آن نیز قابل پیشبینی و مطلوب خواهد بود، لذا خطرپذیری آن نیز کاهش مییابد.
ازدواج، اولین گام یک فرد، برای ایجاد و تکوین زندگی مشترک با فردی از جنس مخالف است. چنانچه این گام در زمان مناسب و به شکل صحیح و سنجیده برداشته شود، کارکردهای مناسب آن در طول زندگی مشترک هویدا خواهد شد. هر چه کارکردهای مناسب ازدواج در زندگی زنان و مردان بیشتر باشد، خانوادههای معطوف به این گونه ازدواجها، سالمتر و مستحکمتر بوده و در نتیجه جامعه مشتمل بر این گونه خانوادهها نیز دارای انسجام و همبستگی زیاد و نظم اجتماعی مطلوب خواهد بود.
مرحوم علامه محمد تقی جعفری (ره) در جواب فیلسوف شهیر اروپایی، برتراند راسل که سؤال کرده بود چرا اسلام این قدر به ازدواج بها داده و برایش قانون وضع کرده است، مینویسد: «اسلام با ازدواج میخواهد انسان به وجود آید، مسأله انسان مطرح است». در فرهنگ اسلامی، ازدواج، پیوندی مقدس و میثاقی محکم[xi]، بنایی محبوب نزد خداوند[xii]، عاملی مؤثر در حفظ دین[xiii]، پذیرش عبادت انسان[xiv] و تکوین مودّت و رحمت[xv] است. ازدواج همچنین شیوة پاسداری از حریم عفّت[xvi] و پاکدامنی، تضمین رزق و روزی[xvii] و تعظیم سنت نبوی[xviii] است. ازدواج آرامشبخش روحهای سرگشته و سرگردان، حیات بخش دلهای افسرده و نگران و هدایتگر افکار گسسته و پریشان است. در مکتب متعالی اسلام، ازدواج وسیلهای برای رشد و کمال، تأمین سلامت جامعه و بقای نسل است. از این رو پیامبر گرامی اسلام (ص) پیروان خود را به تسریع در ازدواج و ترک عزوبت[xix] دعوت میکند. در فرهنگ اسلام، خانواده حاصل ازدواج مشروع زن و مرد، وسیلهای برای اقناع و ارضای مشروع سائقههای جنسی، تولید و تربیت نسل، ایجاد صمیمیت و تفاهم، تعاون و تعاضد، تکمیل و تکامل و آرامش روحی و روانی انسان است (آزرمی سه سارمی، ۱۳۷۹، صص ۸-۷) که در ادامه برخی از این پیامدهای مثبت تأملی کوتاه میشود.
● تکمیل
هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش میکند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بیشمار خود به سوی ازدواج سوق داده میشود و با گزینش همسری مناسب و شایسته، موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم میکند و با احساس مسئولیت اجتماعی، تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خویش را بکار گرفته و بسیاری از شایستگیها و توانمندیهای نهفته در درونش را شکوفا میسازد. بنابراین میتوان رشد و کمال انسان را از پیامدهای مطلوب عمده ازدواج موفق و اصولی دانست، زیرا زن و مرد از نظر روحی و جسمی به هم وابستهاند و با قرار گرفتن در کنار هم، یکدیگر را تکمیل میکنند.
● تسکین
مهمترین نیازی که بر اثر ازدواج تأمین میشود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است. این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج میفرماید: «از آیات و نشانههای خداوند این است که برای شما از جنس خودتان، همسرانی قرار دادیم، تا در کنار آنان آرامش یابید.» بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت خاطر و محیط خانه، وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. در اوایـل جـوانی احساس تنـهایی، بیهودگی و نـداشتن پنـاهگاه، انسـان را فـرا میگیـرد و ازدواج با همسری شایسته، این احساس را از بین میبرد و فرد را به آرامش روحی میرساند. اتکای زوجین به یکدیگر در مقابل فشار امواج و گرفتاریهای ناشی از عوارض حیات اجتماعی، موجب سکون و آرامش آنها میشود. آنها در جهت برطرف کردن موانع سر راه پیشبرد زندگی و رسیدن به اهداف مشترک خود، با یاری و همفکری یکدیگر میتوانند در مقابل مسائل و مشکلات ایستادگی کنند. همچنین به واسطه ازدواج، غریزه جنسی در چارچوب پسندیده و مشروع ارضا میشود و فرد در سایه آن به آرامش میرسد و به جهت ارتباط تأمین این نیاز با سایر جنبههای وجودی انسان، موجبات رشد و شکوفایی فرد فراهم میشود.
● تولید نسل
از ثمرات اصلی ازدواج، وجود فرزندان و بقای نسل آدمی است که مطابق با هدف آفـرینش اسـت و زوجها از طریق فـرزندان خـود رشته پیوند میان اعضای یک نسل را بـه وجـود میآورند و بـا تـربیت و اجتماعی کردن کودکان، زیربنای یک جامعه سالم و امن را پیریزی میکنند.
● احساس شادکامی
به نظر میرسد ازدواج و تشکیل خانواده اثر مثبتی روی شادکامی داشته باشد. تعدادی از مطالعات، گزارش میدهند افرادی که ازدواج کردهاند، نسبت به افراد مجرد شادکامی بالاتری نشان میدهند. تحقیقات اخیر نشان میدهند که وقایع خوشایند زندگی خانوادگی، مستقیماً به شادکامی فرد منجر میشود.
● کاهش ارتکاب جرم
بر حسب بسیاری از مطالعات، کاهش بزهکاری و ارتکاب جرم از جمله پیامدهای اجتماعی ازدواج است. تازهترین تحقیق صورت گرفته از سوی یک محقق انگلیسی، حاکی از آن است که عشق به همسر و زندگی خانوادگی از جمله مواردی است که موجب کاهش جدی ارتکاب جرایم توسط مردان میشود. این تحقیق که توسط پروفسور «جان لاب» یک کارشناس جرمشناسی در انگلیس صورت گرفت، نشان میدهد اشخاصی که در مراحل جوانی ازدواج کرده و تشکیل خانواده میدهند، کمتر ممکن است به انجام امور مجرمانه و خلاف قانون روی بیاورند. بر اساس این پژوهش، ایجاد تغییر در شرایط اجتماعی از قبیل ازدواج، تشکیل خانواده و یافتن یک جایگاه مناسب اجتماعی نیز قادر است تا حد زیادی شرایط و سرنوشت بسیاری از بزهکاران را تغییر داده و آنها را در مسیر سالمی قرار دهد. نتایج تحقیق این جرمشناس انگلیسی تا حد زیادی با آموزههای پیشین جرمشناسی در مورد اولویت تأثیر رفتار و شرایط دوران کودکی و پس زمینههای خانوادگی در بروز رفتارهای خلاف قانون در سنین جوانی و میانسالی ناسازگار است. پروفسور جان لاب تحقیق خود را بر روی ۵۰۰ نمونه از جوانان بزهکاری که در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به مرکز بزهکاران جوان فرستاده شدند، انجام داده است. وی به این نتیجه رسید که از این افراد، کسانی که بعد از آزادی از مرکز بزهکاری، ازدواج کرده و دارای همسر و خانواده شدند، به شدت کمتر از افرادی که مجرد باقی ماندند، مجدداً به بزهکاری روی آوردهاند. تحقیق پروفسور لاب نشان میدهد ۸۰ درصد از بزهکاران جوانی که در سنین رشد، اعمال خلاف را کنار گذاشتند، کسانی بودند که پس از طی دوران بزهکاری دارای همسر و فرزند شده و به این جهت از گذشته خود روگردان شـدند. لاب، اعلام کـرد کـه بیشتر مردان بزهکار پس از ازدواج مجبور بـه داشـتن یک زندگی آرام، منظم و با برنامه برای کسب درآمد شده و معمولاً به دلیل سختگیریهای همسرشان مجبور میشوند تا دایره ارتباطات خود را محدود و کنترل کرده و دست از ماجراجویی بردارند.
● تقویت جنس و جنسیت
عبور از مرحله کودکی به بزرگسالی، نیازمند دستیابی به هویت جنسی و نقش جنسیتی، به دست آوردن مفهوم روشنی از «خود» و رشد و استحکام آن و ارزش گذاشتن به «خود» (یا برخورداری از عزت نفس) است. مرد بودن یا زن بودن (نرینگی[xx] و مادینگی[xxi]) به کیفیتهایی از شخصیت ارتباط دارد که ویژگیهای یک مرد یا یک زن را تشکیل میدهند. وقتی به کسی «مرد» خطاب میشود، این مفهوم نوعی از قضاوتهای ارزشی را منعکس میکند که مبتنی بر ارزیابی خطاب کننده از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری یک مرد است. همین طور، قضاوت یک زن دربارة خود، متأثر از معیارهایی است که در فرهنگ و جامعه برای «زن» وجود دارد. بنابراین «رشد مفهوم مرد بودن یا زن بودن در این معنا از مقولة یادگیری و فرهنگ است» (لطفآبادی،۱۳۷۹: ص۱۸۹) همچنین ایجاد هویت و دستیابی به یک تعریف منسجم از خود، مهمترین جنبه رشد روانی- اجتماعی دوران نوجوانی و جوانی است. انتخاب ارزشها، باورها و اهداف زندگی، شاخصههای اصلی هویت را تشکیل میدهند. اینکه فرد بداند کیست، چه چیزهایی برای او ارزش به حساب میآید و چه راههایی را برگزیده است تا در زندگی دنبال کند. جزئی از تلاش فرد برای کسب هویت است. این جستجو برای کشف خود، نیروی محرکة بسیاری از دل مشغولیها و رفتارهای فرد در جهتگیری جنسی، در انتخاب شغل، در ارتباطات اجتماعی، در آرمانهای اجتماعی، اخلاقی، مذهبی و فرهنگی اوست. (همان، ص۲۱۲)
دختر و پسر با ازدواج، به شناخت از خود عمق داده و زنانگی و مردانگی خویش را ابراز میکنند و به بسیاری از دل مشغولیهای خود پایان داده و باورها و ارزشهای محوری جامعه را درون خود تثبیت کرده و نسبت به آنها متعهد میشوند و در نتیجه خود را از پراکندگی و اغتشاش هویت رهانیده و دارای احساس امنیت هستی شناسی میشوند.
نهایت آنکه ازدواج به عنوان یک کانون اجتماعی که دارای انتظارات، قوانین، اعتقادات و رسوم است، در پردازش و ابراز روابط زناشویی شرکت دارد، ازدواج در واقع ساختار یا مدلی است که پیوسته زنان و شوهران را تحت تأثیر قرار داده و به رفتار آنها شکل میدهد، از همه مهمتر آن که ازدواج باعث تقویت احساس تأنیث در زن و احساس تذکیر در مرد میشود. (ناک، ۱۳۸۲: ص۷۸)
● تقویت و تثبیت مردانگی
ازدواج اصولی مردان، باعث ابقا و تقویت مردانگی آنها میگردد. مردانگی در واقع بیش از آن است که مردان به صورت خودکار توسط خواص آناتومیک، سن یا بلوغ خود به دست میآورند. بر این اساس مردانگی چیزی است که باید فعالانه آن را کسب نمود. یافتههای علمی حاکی از آن است که مردانگی از طریق ازدواج تثبیت و تکمیل میگردد، به عبارت دیگر مردانگی به وسیله سه نقش اجتماعی تعریف و تثبیت میگردد، چرا که در تمامی دنیا برای آن که مردان عضو کاملی از جامعه خود باشند انتظار می رود که حداقل دارای ۳ نقش اساسی باشند:
۱) نقش پدری برای فرزندان همسر خود؛
در تمام دنیا مردانگی با پدر بودن ارتباط تنگاتنگی دارد. در هیچ کجا نیروی شهوانی و قدرت جنسی به تنهایی برای تأیید ادعای مردانگی کافی نیست و مردان میبایست توانایی باروری و تولید مثل نیز داشته باشند که البته این شوهران هستند که مورد انتظار برای انجام فعالیت مزبور میباشند، زیرا وقتی یک زوج بدون فرزند باشند، در اکثریت فرهنگها، شوهر را مقصر اصلی تلقی میکنند. از سوی دیگر، صاحب فرزند شدن خارج از روابط زناشویی در هیچ جامعهای پذیرفته نیست. بنابراین از تلفیق این دو قاعده که مردان میبایست از نظر جنسی در تولید فرزند موفق باشند و فرزندان باید محصول ازدواج رسمی باشند؛ میتوان نتیجه گرفت که در همه دنیا انتظار این است که مردان پدرهایی متأهل باشند.
۲) مسئولیت تأمین معاش خانواده؛
در تمام دنیا، پدران مسئول تأمین معاش زن و فرزندان خود میباشند، مردی که به دلیل بیماری یا معلولیت قادر به چنین امری نباشد، مورد ترحم و دلسوزی دیگران قرار میگیرد، در حالی که اگر مردی عمداً به آن تن در ندهد، مورد استهزاء و بدگویی دیگران قرار خواهد گرفت. زیرا در واقع وی همانند یک عضو بالغ جامعه رفتار نکرده و مسئولیت خویش را نپذیرفته است. انتظار میرود مردان حتی در مواردی که تمایل ندارند، مشغول به کار باشند و هزینهی افراد وابستهی خود را به خوبی تأمین نمایند، همچنین غالباً این انتظار وجود دارد که تا حد امکان برای بازماندگان خود مقادیری به عنوان میراث فراهم نمایند.
۳) حمایت از زن و فرزند؛
از یک مرد انتظار میرود که به هنگام ضرورت برای حمایت از خانوادة خود ایستادگی نماید تا وفاداری و شجاعت خود را به ایشان نشان دهد. همچنین این توقع وجود دارد که از غرور، شرافت و نام و ناموس خود دفاع نماید. در مورد جنبههای رسمیتر، مثلاً برای شرکت در عملیات ارتش، مردان مسئول هستند و حتی زمانی که زنان نیز در جنگ شرکت مینمایند، هیچ جامعهای بر روی سرباز شدن زنان تکیه نمیکند. (همان، صص ۹۲-۹۱)
ازدواج اصولی همچنین بر نقش جنسی و جنسیتی زنان اثرگذار است. نقش مادری به عنوان بخشی از نقش زنان در سایه ازدواج حاصل خواهد شد و سختیها و رنجهای دوران مختلف تولد یک کودک و نیز دمیده شدن روح یک موجود زنده در وجود زن، او را به درجه معنوی خاصی میرساند که در خودسازی روحی و اخلاقی وی تأثیرگذار خواهد بود. مادری همچنین میتواند صبر، حوصله، آستانه تحمل مشکلات و بسیاری از فضایل اخلاقی را در بین زنانی که مادر شدهاند و تلاش میکنند این نقش را به خوبی ایفا نمایند، افزایش دهد.
● کسب موفقیت
جامعه شناسان (از جمله پارسونز) معتقد بودند که در خانواده شوهران و پدران، نقشهای ابزاری و زنان و مادران، نقشهای معنوی را ایفا میکنند. این نقش برای مردان به معنی درگیری ایشان در دنیایی از کار و امور اجتماعی و مدنی است. شوهران از گذشته تاکنون درگیر کسب درآمد و تأمین معاش خانواده هستند تا با استانداردهای بلوغ مردانگی در جامعه مطابقت نمایند. با یک پیشبینی ساده انتظار میرود که مردان متأهل به موفقیتهای بیشتری دست یابند. تأمین معاش خانواده به حدی با ازدواج اصولی و مردانگی توأم است که مردان متأهل علاوه بر آنکه الزاماً میبایست دارای چنین خاصیتی باشند، به دلیل خواص و سابقه زندگی متأهلی خود میبایست نسبت به مردان مجرد، موفقیتهای بالاتر دیگری نیز بدست آورند. مردان در واقع پس از ازدواج، مشاغل و امور خود را بهتر انجام میدهند و کار و درآمد بیشتری فراهم میآورند. (همان، ص ۱۱۱)
● مشارکت اجتماعی
مردان متأهل قاعدتاً به میزان بالاتری در اجتماعات و تشکلات اجتماعی فعالیت داشته و نیز احتمال شرکت آنان در بعضی امور اجتماعی بیشتر است. در واقع مشارکت اجتماعی برای مردان، قسمتی از ایفای جنسیت (ابراز خویشتن) محسوب میگردد.
منبع : شبکه اطلاع رسانی کاوش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست