سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
پزشک بیمار
وقتی که پزشکی خود یا یکی از اعضای خانواده اش بیمار می شوند و به پزشک دیگری مراجعه می کنند پزشک و بیمار در شرایط خاصی قرار می گیرند که در بسیاری از موارد هم برای پزشک و هم برای بیمار خوشایند نیست. در اینجا مشکلات خاصی پدید می آید که پزشک با بیماران غیرپزشک ندارد و بیمار هم مراجعاتی غیر از کارهای پزشکی نخواهد داشت. در بسیاری از موارد اگرچه توقع و انتظار چیزی بیش از نتیجه متعارف است اما همان نتیجه متعارف هم به دست نمی آید. برای این حالت اسامی مختلفی هم وضع شده است فی المثل «سندرم سفارشی» می خواهیم ببینیم این مشکلات از کجا ناشی می شوند. چگونه اطلاعات و ارتباطاتی که می توانند به نحو مناسب تری به کار گرفته شوند- و در بسیاری از موارد هم به کار گرفته می شوند- کار را خراب تر می کنند؟ چرا بسیاری از پزشکان بیماران خوبی نیستند و چرا پزشکان با همکاران خود مشکل دارند؟
اولین نکته ای که باید بر آن تاکید کرد این است که اشکال از هر دو طرف است. یعنی در بسیاری از موارد رفتار هر دو طرف میز با شرایط دیگر متفاوت است.بسیاری از اشکالات از آنجا ناشی می شود که پزشک بیمار برای مراجعه خود به یک پزشک دیگر دنبال توجیه مناسبی می گردد. ممکن است این تصور برای او پیش بیاید که نکند او را برای ندانستن این موضوع که باعث مراجعه اش شده سرزنش کنند؟ نکند اصلاً لزومی برای مراجعه وجود نداشته و او مراجعه کرده؟ یا نکند برای مراجعه دیر شده باشد. هرچه که رشته تخصصی پزشک بیمار به پزشک معالج نزدیک تر باشد یا اینکه هم رشته باشند این وجه جنبه بارزتری پیدا می کند.
اگر مراجعه به یکی از استادان باشد باز هم این نکته بارزتر می شود. در مراجعه برای یکی از اعضای خانواده باز هم این جنبه بارز تر است چرا که در اینجا فقط وجدان پزشک نیست که خود را سرزنش می کند بلکه ناظر دیگری هم هست.اگر قبل از مراجعه پزشک تجویزی هم کرده باشد باز این وجه ابعاد بیشتری به خود می گیرد. ممکن است رفتار یا گفتار پزشک معالج هم به این گمانه دامن زده باشد یا دامن بزند.پزشکان باید بدانند دانایی درباره بیماری خود و بستگان از مصائب شغلی آنها است. در این شرایط تصمیم گیری و تجویز بار سنگینی است که هر پزشکی حق دارد آن را حمل نکند و هر پزشکی مثل هر فرد دیگری حق دارد از مزایای حرفه خود استفاده کند که در راس همه این ها حق ندانستن و تسلیم شدن درباره بیماری خود یا یکی از بستگانش است. در اینجا در بحبوحه بیماری و درد و نگرانی و تشویش «ندانستن» حقی گران بها است که هر پزشکی حق دارد آن را داشته باشد.
پس دادن امتحان برای گرفتن درجه دکترا یا افزایش معلومات کاری است نیکو که شرایط مطلوبی می خواهد. اما این زمان به هیچ وجه در زمان بیماری و اندوه نیست. گاه پزشک معالج بخشی از مسئولیت خود را بر دوش پزشک بیمار می گذارد این کار اگرچه گاه نوعی احترام به همکار شمرده می شود ولی در باطن نوعی شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است. ممکن است پزشک معالج بگوید «ببین دکتر جان اگر می خواهی یک آزمایش سی بی سی بده اگر هم می خواهی آنتی بیوتیک شروع کن یا اینکه می خواهی عملش کنیم.» گاه پزشک بیمار نیز به دلایلی بخشی از مسئولیت را می پذیرد یا اینکه خود را برای این کار مشتاق نشان می دهد. هم پزشک بیمار و هم پزشک معالج باید بدانند که کار پزشکی فقط دانستن دوز و نام داروها با توانایی انجام اعمال جراحی نیست بلکه بسیار بالاتر و فراتر از آن تصمیم گیری در مورد حکمتی متعالی تر یعنی مصلحت بیمار است.
تفاوت بین طبیب یا حکیم و تکنولوژیست طب در همین نکته ظریف است. پزشک معالج و پزشک بیمار باید قبل از هر کاری این نکته را برای خود روشن کنند که آیا قرار است پزشک معالج اطلاعاتی درباره داروها در اختیار بگذارد تا پزشک بیمار خود تصمیم بگیرد یا اینکه تصمیم گیری نهایی بر عهده پزشک معالج قرار گرفته. در هر حال اگر فرض اول درست باشد باید هر دو بدانند که علت این تصمیم از دو حال خارج نبوده یا پزشک معالج از زیر بار مسئولیت سنگین تر شانه خالی کرده یا اینکه پزشک بیمار خود را از حق بزرگی محروم کرده است.
مشکل دیگر در ارتباط با مسئله حق العلاج است. در بسیاری از موارد پزشکان معالج از دریافت حق العلاج از همکاران خود ابا دارند. پزشکان هم از عدم پرداخت راضی نیستند تا حدی که شرم حاصل از عدم پرداخت ممکن است مانع از ادامه درمان گردد. در بسیاری از موارد پزشک بیمار تصور می کند که ممکن است عدم پرداخت از مسئولیت پزشک معالج بکاهد و متاسفانه در بسیاری از موارد اینچنین هم هست.گاه ممکن است پزشک معالج به طور ناخودآگاه این طور تصور کند که با عدم دریافت حق العلاج حداقل بخشی از وظیفه خود را به انجام رسانده یا اینکه اگر خطایی هم صورت بگیرد پاسخگویی ای به دنبال نخواهد داشت.
عدم پرداخت حق العلاج از نکاتی است که این معالجه خاص را از حد متعارف خارج و زمینه ای می شود برای «سندرم سفارشی». برای پزشک معالج و پزشک بیمار باید این مسئله جا بیفتد که در بسیاری از موارد این حق العلاج نه برای پزشک بیمار بار سنگینی است و نه برای پزشک معالج اهمیت چندانی دارد اما با پرداخت آن اولاً پزشک بیمار آسوده تر است ثانیاً شرایط معالجه متعارف تر خواهد بود.
بدیهی است پزشک معالج باید در زمانی که همکاری در شرایط خوبی به سر نمی برد یا زمانی که هزینه های درمان از حدود متعارف درمی گذرند شرط همکار بودن را به نحو مناسبی به جا آورد.در عین حال باید مطمئن بود که پزشک معالج، بیماران مستحق تری هم دارد که می تواند مشمول لطف خود گرداند. از سوی دیگر در بسیاری از موارد پزشک بیمار اگرچه آمادگی کامل برای پرداخت دارد اما به سختی زیر بار مقررات تنظیم وقت پزشک معالج می رود و پزشک معالج هم اگرچه ترجیح می دهد دریافتی نداشته باشد ولی میل دارد نظم محل کار او حفظ گردد. درست تر این است که پزشک بیمار همان گونه که میل دارد حق العلاج را بپردازد مقررات وقت دهی پزشک معالج را هم رعایت کند. این نهایت احترام و همکاری با همکارش خواهد بود و به علاوه ویزیت های «با عجله» و «بین مریض» زمینه را برای سندرم سفارشی مهیا می سازند.
در بسیاری از موارد پزشک معالج می کوشد برای همکار خود خدمتی استثنایی عرضه کند. دلایل این تصمیم متنوع هستند؛ ساده ترین دلیل، شایع ترین و واقعی ترین هم هست و آن اینکه پزشک صادقانه می خواهد به همکار خود خدمت بهتری ارائه کند اما دلایل دیگری هم می تواند داشته باشد. پزشک معالج ممکن است امکان مناسبی برای ارائه تمامی هنر خود پیدا کرده باشد. حالا با کسی روبه رو است که ظرافت کار را درک می کند و او می تواند ثابت کند که از همه بهتر است. انجام این کار اضطراب خاصی برای پزشک معالج پدید می آورد و مجموعاً شرایطی خارج از کار معمول روزانه پدید می آید. اضطراب خطرپذیری پزشک معالج را کم و او را محتاط می کند یا برعکس نوعی کمال طلبی حرفه ای کار پزشکی را از حالت حرفه ای آن خارج و به نوعی آماتوریسم هنری یا ورزشی نزدیک می کند. در این شرایط خاص خود پزشک معالج و سایر همکارانش تجربه چندانی برای کارکردن ندارند و همه اینها شانس عوارض عجیب و غریب را زیاد می کند و مبنایی واقعی برای خطری واقعاً موجود به نام «سندرم سفارشی» می شود. نظارت مستقیم و نزدیک و مداوم پزشک بیمار هم بر احتمال این سندرم می افزاید.
بهترین راه برای پیشگیری از سندرم سفارشی، عادت به توجه و دقت نظر بسیار در همه بیماران است. در آن صورت پزشک معالج با اطمینان از اینکه همواره خود و همکارانش دقت لازم را دارند و اینکه به طور معمول نتیجه مناسبی به دست می آورند دلیلی برای دقت و اضطراب بیشتر نمی بیند و با این مورد هم همچون موارد دیگر برخورد خواهد کرد و در عمل زمینه سندرم سفارشی مرتفع خواهد شد. پزشک بیمار هم بهتر است بیشترین دقت و وسواس خود را برای انتخاب پزشک معالج به کار برد ولی در جریان درمان از نظارت و پرس و جوی خود بکاهد و دست پزشک معالج را باز بگذارد.گاه برخی از پزشکان برای اجتناب از «سندرم سفارشی» یا برای حل مسئله حق العلاج خود را به عنوان پزشک معرفی نمی کنند. این هم راه حل مناسبی نیست؛ اولاً به این دلیل ساده که به ندرت این راز مکتوم می ماند و در اکثریت موارد پزشک بیمار طاقت نیاورده و نشانی هایی می دهد که به شناسایی اش می انجامد. ثانیاً این کار به معنی محروم کردن بیمار از یک امکان است.
مگر نه اینکه در بسیاری از موارد یک شرح حال خوب بخش مهمی از کار تشخیص را تشکیل می دهد؟ پس چه کسی بهتر از یک پزشک می تواند شرح حال بدهد؟ از سوی دیگر آیا یک پزشک خوب نباید تجربه ای از آن سوی میز هم داشته باشد؟ و اگر یک پزشک در شرایطی شرح حال دهنده خوبی نباشد چگونه می تواند در شرایط دیگر تشخیص دهنده خوبی باشد؟ آری به راستی تجربه بیماری می تواند آزمونی سخت اما مفید در راه طبابت هم باشد.مشکل دیگر در ارتباط بین پزشک بیمار و همکاران و دستیاران پزشک معالج رخ می نماید. در بسیاری از موارد پزشک بیمار با همکاران پزشک معالج به گونه ای برخورد می کند که گویا آنان همکاران خود او هستند و از آنان انتظار دارد که با او همچون همکاران خودش رفتار کنند. از سوی دیگر این هم واقعیت دارد که در بسیاری از موارد همکاران پزشکان اگرچه به رئیس خود احترام زیادی می گذارند ولی اصرار دارند که با سایر پزشکان کاملاً معمولی رفتار کنند.
گاه کار این چالش به جاهای باریکی می کشد و دو طرف پزشک معالج را وادار می کنند که مجبور به انتخاب بین همکار دستیار و همکار بیمار شود. این چالشی بسیار ناراحت کننده برای پزشک معالج است و در نهایت به ضرر بیمار تمام خواهد شد. پزشک بیمار باید تمام مسائل را از طریق و با نظر پزشک معالج حل کند و پزشک معالج هم باید همیشه از پیش همکاران خود را در مورد نحوه ارتباط با پزشکان توجیه کند. در خاتمه باید یک نکته را افزود که در تحلیل نهایی مسئولیت اصلی درمان به عهده پزشک معالج است نه پزشک بیمار. رفتار نامناسب پزشک بیمار و مشکلات ناشی از آن و کلیه دشواری های برشمرده شده مشکلاتی هستند که پزشک معالج باید شیوه غلبه بر آنها را پیدا کند و بیاموزد.باز هم باید گفت حکمت متعالی طب در دانستن نام چند دارو و یا تحلیل چند یافته بالینی و آزمایشگاهی نیست بلکه فراتر از آن توانایی برقراری یک ارتباط انسانی است با انسان رنجوری که به هر دلیل ممکن است رفتار و گفتار دلخواهی هم نداشته باشد.
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست