پنجشنبه, ۳۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 20 March, 2025
مجله ویستا
هنر و اقتصاد

جوامع ابتدائی را بر حسب نوع معیشت گروهبندی میكنند: جامعههای شكارچی، ماهیگیر، گرد آورندگان خوراك-جامعههای كشتكار(باكج بیل) ، جامعههای شبانی وبالاخره جامعههای قشربندی شده. در همه این جوامع میان شیوههای مختلف زندگی ، گوناگونی فعالیتهای اقتصادی با گوناگونی حوزههای زیباشناختی همبستگی وجود دارد.از جمله شكارچیان و ماهیگیران مانند اسكیموهای گروئنلند و امریكای شمالی، بوشمنهای كالا هاری و بومیان استرالیا در زمینه طراحی به ویژه طراحی بدن انسان و حیوانات بسیارپیشرفتهاند. بنا به تحقیق (Hirn- هیرون) در اقتصاد شبانی به علت كوچ نشینی امكان پرداختن به معماری نبوده در عوض دركار بر روی فراوردههای پشمی و چرم بافندگی قلاب دوزی وسوزنكاری تبحرنشان می دهند. در ادبیات جوامع شبانی نوع شعر تغزلی بیشتر از انواع دیگر به چشم می خورد وبدیهه سرایی بر عناصر آوازهای جمعی چیرگی دارد .در كشورهای متمدن درمناطقی كه اقتصاد بر محور دامداری میچرخد همین ویژگیها مشاهده میشود(كاپیستانو دوابرو) بر اساس موضوع اختلاف نژادها و برخورد وآمیزش هنرها مدتهاست مانع از آن میشود كه یك جامعه بتواند هنر مخصوص به خود را داشته باشد .تنها در جوامعی كه طبقاتاجتماعی آن به صورت بسته (كاست) تثبیت شده (همچون جامعه هند)هنر هر طبقه به صورت خاص قابل مشاهده است
تحقیقاتی كه انجام داده از نوعی تمدن چرم در ناحیه نیمه خشك شمال شرقی برزیل سخن میگوید .
(گوستاو بارزو ) كه درباره گاوچرانان همان ناحیه برزیل تحقیق گستردهای انجام داده تنها عناصر هنری موجود در میان آنان را یكی تزئین مهر داغ كردن حیوانات اهلی دانسته كه بوسیله آن دامداران دامهای خود را از دیگران باز می شناسند و دیگری بدیهه سرایی شاعرانه.
تزئین ظروف سفالی نیز بر اساس سنت بجا مانده از بومیان غیر دامدار ساكن این نواحی همچنان ادامه دارد . با مطالعه طرحهای روی مهرها كه به اشكالی چون شكل حروف، صلیب، چرخ، چكش، نرد بان ، شكل ساده شدهی صندلی و... هستند به سادگی این نتیجه بدست میآید كه كاربرد عملی این مهرها بر جنبه تزئینی شان غلبه دارد .در مورد كشتكاران جوامع ابتدائی باید گفت در طراحی به پای اقوام شكارچی و ماهیگیر نمیرسند و هنر تزئینی آنان بیشتر شامل روئیدنیهاست. هنر غالب این جوامع خوانندگی و رقص است كه با جشن های بزرگ دانه افشانی وبرداشت محصول پیوند دارد .(و تآتر در اصل از این جشنها نشات میگیرد).
موضوع اختلاف نژادها و برخورد وآمیزش هنرها مدتهاست مانع از آن میشود كه یك جامعه بتواند هنر مخصوص به خود را داشته باشد .تنها در جوامعی كه طبقاتاجتماعی آن به صورت بسته (كاست) تثبیت شده (همچون جامعه هند)هنر هر طبقه به صورت خاص قابل مشاهده است در حالی كه درجوامع دیگر ویژگیهای هنری طبقات مختلف كمابیش و تنها بصورت نسبی قابل مشاهده است . بعنوان مثال هنر طبقه كشاورز از لحاظ اجتماعی محافظه كاراست . فاقد افراد حرفهای در زمینه هنر است ازهنرمندان به عنوان فرد سودآور استفاده نمیكند تا انگیزهای برای یافتن شیوهها و فرمولهای تازه وابداع هنری باشد .در روستا جوانانی هستند كه به سرامیك سازی مشغولند ولی این فعالیتها درحقیقت كار دوران بیكاری بحساب میآید. زمین تمام وقت و فكرمرد كشاورز را میبلعد و زن نیز وقت خود را صرف مراقبت از كشت و زرع و حیوانات خانگی میكند . هنر در طبقه كشاورز تنها در فصل مرده كاركشاورزی مجال تجلی مییابد ونیز هنر این طبقه سنت مدار است . زیرا كارآموزی همیشه محلی وخانگی است و ناگزیر از ادامه تكنیكهای قدیمی است.با این همه بعضی ازجامعه شناسان كوشیدهاند برای طبقه كشاورز نقش آفریننده درحوزه هنرقائلشوند.اینان(سوروكینوزیمرمن)معتقدندكهكشاورزانخیال پردازترازشهرنشیناناند. درمراكزشهری پریان مردهاند اما درروستا قصه پریان هنوز دهان بهدهان میگردد. ونیزهنرمندان شهری گاه درآرامش وسادگی زندگی روستائی میتوانند آثارهنری خلق كنند.درپاسخ گروهی عقیده دارند:كه كشاورز ازحافظه بهتری برخورداراست ونتیجتا قدرت تخیل وآفرینندگی ضعیفتری دارد.بطوركلی گروه روستائیان گروهی آفریننده هنر نیست.خود (سوروكین) در اثرخود بنام(قشربندی اجتماعی وذكاوت) باآمار وارقام نشان داده كه طبقه كشاورز به نسبت طبقات دیگردرصد ناچیزی نویسنده و هنرمند دارد.بر اساس آمار ارائه شده در انگلیس از ۸۵۹نفر افراد نابغهای كه مورد مطالعه قرار گرفته اند فقط۵۰ نفر به طبقه كشاورز، مالكان زمین ومزرعه داران تعلق داشته اند – زیبایی معماری همواره به شرایط اقتصادی زندگی بنایان، منزلت اجتماعی و روش پرداخت مزد آنان بستگی دارد.در نقاطی كه معماری بوسیله برده گان انجام می شده آفرینش هنری امكانپذیر نبوده است. در معماریهای مصر قدیم ناشیگریهای معماری توجیهی جز بیگاری ندارد.در حالی كه علت ظرافت وكمال بناها در ایران قدیم و نیز اكتشافاتی چون یافتن روش ساخت سقفهای گنبدی شكل این است كه بنایان ایرانی نه بر اساس وقتی كه صرف كار میكردهاند بلكه بر اساس كیفیت كارشان مزد میگرفتند.
بیشترین هنرمندان از میان قشرهای مدیران اریستوكرات برخاستهاند. این قشر برحسب دوران های تاریخی گاه روحانی، نظامی، بازرگان یا بورژوا بودهاند.این طبقه ایست كه از اوقات فراغت خود لذت بیشتری طلب می كند و بیش از هر چیز به تجزیه وتحلیل روانشناسانه احساسات جسمانی توجه دارد. بنابه تحقیق (لالو) هنر كه در اصل دینی بوده توسط این طبقه شهوانی میشود.زیرا عشق،اشتغال مطلوب كسانی است كه كاری ندارند.طبقه متوسط بین عوام واشراف قرار دارد. شاخصه اصلی این طبقه این است كه سعی دارد از (كارگری) شدن خود جلوگیری كند و هرچه بیشتربه سطوح بالا دست یابد. از لحاظ زیباشتاختی این طبقه گرایش به تقلید از هنر اشراف وكپی كردن آن دارد. اما چون درپاره ای موارد آموزش وپول كافی ندارد، در كپی كردن هنر اشرافی آن را از سطح والای تكنیك به سطح پایینتری نزول می دهد. اشراف واربابان نظام فئودالی گالریهائی پر از تصویرهای پدران واجداد خود دارند و زمانی كه خورده بورژوازی تصمیم گرفت به بهای ارزان تر مشابه این تصویرها را برای امروزه بیش از پیش بر گسترش ارتباط میان شهر و روستا افزوده میشود و این گسترش ارتباطات محیط شهر وروستا را از جنبههای مختلف از جمله زیباشناختی دائمآ در یكدیگر مستحمل می كند.
خود دست وپا كند نتیجهی آن مد شدن مینیاتورها و نیمرخ كشی به سبك انگلیسی در آغازقرن نوزدهم بود. تمام طیف كارگران ماهر وخرده بورژوازی كه مایل است آثار هنری طبقات مرفه را داشتهباشد موجب رونق بازار تابلوهای بدلی پر زرق وبرق، تكثیر نقاشیهای مشهور ومجسمه های كوچك گچی به صورت تولید انبوه میشود بدینسان كاركرد طبقه متوسط فراهم آوردن شمار بسیاری از (باسمه)های آثار هنری بوده است. دو حوزه زیباشناسی شهر و روستا را تا حدودی به طور جداگانه میتوان بررسی كرد. زیباشناسی جامعه بطوراجمال مطرح شد ودر مورد زیباشناسی شهرها باید شهرهای نظامی، تجاری، صنفی تفریحی یا جهانگردی را از هم متمایز كنیم.
مطالعه زیبا شناسی شهری یا اداره امور شهرها با مطالعه امور شهرها یا مطالعه آثار تاریخی كه در شهر وجود دارد متفاوت است . زیباشناسی شهری بخشی از اكولوژی است خصوصیات زیباشناختی ناحیه مركزی ، ناحیه داد و ستد و تفریحات، ناحیه مسكونی قشر متوسط، ناحیه خانههای تجملی و محلههای كارگری بترتیب باید مورد مطالعه قرار گیرد .
امروزه بیش از پیش بر گسترش ارتباط میان شهر و روستا افزوده میشود و این گسترش ارتباطات محیط شهر وروستا را از جنبههای مختلف از جمله زیباشناختی دائمآ در یكدیگر مستحمل می كند. در حال حاضر شاهد شهری شدن ذوق وسلیقه و ارزش گذاریهای كشاورزان و جذب آنان در گروههای شهری هستیم .از سوی دیگر به خصوص در موسیقی شاهد آنیم كه بیش از پیش از هنرعامیانه (فو لكلور) در شهرها استفاده میشود یعنی شاهد كشف و باز آفرینی عالمانه فرهنگی قدیمی هستیم كه در دل سنتهای روستائیان نهفته بوده است در اینجا ذكر نقش یك طبقه مهم اقتصادی در هنر ضروریست و آن طبقه سوداگران است این طبقه در هنر كاركرد ویژه دارند . در حالی كه روستائیان حافظ هنراند و شهرها نوآوری میكنند سوداگران و بازرگانان اشاعه دهنده و پخش كننده فرم های هنری هستند . مبادلات اقتصادی بسیار بیش از فتوحات نظامی و تبلیغات مذهبی سبكها و نوعهای هنری را اشاعه میدهند. دریانوردان مدیترانه ای كه در جستجوی عنصر بودند معماری (می سینائی) را تا منطقه بالتیك بردند .بازرگانان سوری هنر شرقی را در منطقه (گل)رواج دادند . مبادلات تجاری میان ایتا لیا و فلاندر موجب تاثیر متقابل نقاشی این دو ناحیه بر یكدیگر شده است .
نمونههائی از این قبیل آنقدر فراوان است كه (فوسیون) از آن نوعی قانون استخراج میكند :
نظام مبادله اقتصادی پایه و اساس نظام مبادله هنری است .هنر از دیدگاه ماتر یالیسم تاریخی دارای زیربنای اقتصادی است .این نگرش برای مجموعه حیات اجتماعی و سیاسی و فكری جامعه قائل به این زیربناست و میگوید :اعتقادات و آگاهـیهای انسانها نیست كه واقعیـت ماتریالیسم تاریخی برای مجموعه روند زندگی اجتماعی ، سیاسی و فكری ، زیر بنای اقتصادی قائل است . به عبارت دیگر، مطابق این جهانبینی اعتقادات و آگاهیهای انسانها نیست كه واقعیت زندگی اجتماعی را می سازد .بلكه بر عكس این واقعیت زندگی اجتماعی و اقتصادی است كه اعتقادات و آگاهی را شكل می دهد .
زندگی اجتماعی رامیسازد، بلكه اساس ضروریات اقتصادی همیشه یك كنش متقابل میان عوامل اقتصاد وعوامل دیگربه وجود می آوردكه در نهایت به چیرگی عامل اقتصادی منجرخواهد شد .البته بنیانگذار ماتریالیسم تاریخی (ماركس) خود ظاهرآ در تعمیم نظریات خویش به حوزه زیباشناختی محتاطانهتر عمل میكند و صادقانه معترف است كه:در هنر دورانهای شكوفائی به هیچ وجه با توسعه كلی جامعه ارتباط ندارد .در نتیجه با زیر بنای مادی جامعه هم بی ارتباط شده است .اما پیروان ماركس كه سعی در تبیین هنر با زیر بنای اقتصادی دارند ناگزیر شدهاند میان این دو (هنر و اقتصاد ) یك سلسله واسطهها قرار دهند.
(لایریولا) تاكید میكند كه: میان علت و معلول عوامل دیگر نیز نقش مهمی بازی می كنند به عنوان مثال نكات اصلی نظر پلخانوف به این قرار است:
۱-وضع نیروهای تولید
۲-روابط اقتصادی شكل گرفته از این نیروها
۳-نظام سیاسی ,اقتصادی بنا شده بر این زیر بنای اقتصادی
۴-وضع روانی انسان اجتماعی كه بخشی از آن مستقیما بوسیله اقتصاد تعیین می شود و بخش دیگر بوسیله نظام سیاسی متكی به این زیر بنای اقتصادی
۵-ایدوئولوژیها و هنرهائی كه بازتاب این وضع روانی هستند .
شمائی كه ایكوویچ عرضه میكند اندكی با شمای پلخانوف متفاوت است :
۱-وضع نیرو های تولید
۲-محیط اجتماعی تعیین یافته به وسیله این نیروها
۳-هنرمند كه با معیار بازتابهای شخصی خود آرزوها احساسات و ایدههای محیط اجتماعی خود را به شیوهای خاص بیان میكند
۴-اثرهنری (كه بدینسان تولد میشود)
هنر نیز از این قاعده مستثنی نیست و مانند امور اخلاقی و سیاسی باید از شیوه تولید مسلط در هردورهای نشات گرفته باشد.البته این گونه تبیین هنر در آثار خود ماركس كمتر به چشم میخورد بلكه این نگرش به هنر بیشتر درآثار پیروان او همچون بلخانوف، بوخارین، بگدانوف، ایكویچ و پللوپاپ ،یافت میشود بوخارین مینویسد : مطالعه و تحلیل دقیق نشان میدهد كه بهر صورتی ، مستقیم یا غیر مستقیم یا به واسطه یك سلسله روابط میانجی ، هنر از جنبههای متفاوتی به وسیله نظام اقتصادی وسطح تكنیك اجتماعی تعیین می شود.
در این جا بد نیست به تبیین هنر از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی نیز اشارهای داشته باشیم .میدانیم كه ماتریالیسم تاریخی برای مجموعه روند زندگی اجتماعی ، سیاسی و فكری ، زیر بنای اقتصادی قائل است . به عبارت دیگر، مطابق این جهانبینی اعتقادات و آگاهیهای انسانها نیست كه واقعیت زندگی اجتماعی را می سازد .بلكه بر عكس این واقعیت زندگی اجتماعی و اقتصادی است كه اعتقادات و آگاهی را شكل می دهد .به این ترتیب ماتریالیسم اقتصادی خود را به مثابه نظریهای معرفی میكند كه عامل اقتصادی را قدرت اصلی تبیین كننده همه چیز میداند .
انگلس می گوید: این درست نیست كه موقعیت اقتصادی را تنها موقعیت فعال و بقیه عوامل را معلول هائی منفعل بدانیم بلكه بر اساس ضروریات اقتصادی ، همیشه یك كنش متقابل میان عوامل اقتصادی وعوامل دیگر وجود دارد كه در نهایت به چیرهگی عامل اقتصادی منجر خواهد شد.
لوكاچ با دقت بیشتری به بررسی موضوع می پرداخت .در نظر او هنر جزئی از كلیتی است كه آن را سبك زندگی یك عصر می نامیم یعنی جزئی از جهان بینی و آیین عمل یك دوره است .از این رو ، این هنر نیست كه مستقیمآ از شرایط اقتصادی منتج میشود بلكه این سبك زندگی با تمام پیچیدگیهای آن است كه روابط اقتصادی میان طبقات اجتماعی را منعكس میكند .
به عقیده (مانهایم) نمیتوان زندگی مادی انسان را از زندگی معنوی او جدا كرد . در عین حال بین عاملهای روبنائی باید تمیز قائل شد و پذیرفت كه هر كدام در پی یكدیگرمی آیند از این رو ظاهرا می توان برای حوزه زیباشناسی نوعی استقلال قائل شد به عبارت دیگرنمیتوان از اوضاع اقتصادی و هنر به عنوان بازتاب آن سخن گفت بلكه بایستی وجود نوعی (خطوط ارتباط) بین آنان را پذیرفت.
منابع:
۱ـ جامعه شناسی هنر، آریان پور
۲ـتاریخ اجتماعی هنر( ۴ جلد ) ، آرتور هاوزر، مترجم :امین موءید
۳ـ ضرورت هنر در روند تكامل اجتماعی ، نویسنده : ارنست فیشر، مترجم: فیروزه شیروان لو
نوشته ی گلرخ پژند
۱ـ جامعه شناسی هنر، آریان پور
۲ـتاریخ اجتماعی هنر( ۴ جلد ) ، آرتور هاوزر، مترجم :امین موءید
۳ـ ضرورت هنر در روند تكامل اجتماعی ، نویسنده : ارنست فیشر، مترجم: فیروزه شیروان لو
نوشته ی گلرخ پژند
منبع : ماهنامه ماندگار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست