دوشنبه, ۱۷ دی, ۱۴۰۳ / 6 January, 2025
مجله ویستا
کارنامه مداخلات نظامی آمریکا
نویسنده این مقاله با نگاهی به جنگ افروزیهای گسترده آمریکا به ویژه در قرن بیستم، تلاش میکند که اهداف پشتپرده این جنگها را برای مخاطبان خود، توضیح دهد.
از زمان حملات ۱۱ سپتامبر به ایالات متحده، اکثر مردم دنیا موافقند که عاملان این حوادث باید محاکمه شوند، بدون این که مجبور باشیم هزاران فرد غیرنظامی را قتلعام نماییم. اما متأسفانه، رهبران ارتش آمریکا همواره قتلعام گسترده شهروندان غیرنظامی را به عنوان بخشی از هزینههای انجام یک جنگ، پذیرفتهاند. ارتش ایالات متحده، امروزه با کشتار هزاران غیرنظامی در فراسوی مرزهای خود، به نبال اثبات این امر است که قتل عام شهروندان آمریکایی، کاری نادرست است.
رسانهها مرتب به ما میگویند که تعدادی از ساکنان منطقه خاورمیانه، تنها به خاطر «آزادی» و «رفاه» ما، از ایالات متحده متنفرند؛ اما آنچه در این مورد ناگفته باقیمانده است، نقش تاریخی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و سایر نقاط دنیا میباشد. در ایم مقاله تلاش میکنم برای آنان که با تاریخ مداخلات نظامی ارتش ایالات متحده در نقاط مختلف دنیا آشنایی ندارند، توضیحاتی ارائه کنم؛ چرا که همه ما در مورد رویکرد کشور خود در عرصه مداخلات خارجی و جنگی که به نام «آزادی» و «حفاظت از شهروندان» برپا شده، نگران هستیم.
ارتش ایالات متحده سالهاست که در نقاط مختلف دنیا مداخله مینماید. در سال ۱۸۹۸ میلادی، این ارتش کشورهای فیلیپین، کوبا و پورتوریکو را از اسپانیا بازستاند و در فاصله سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۸ میلادی و همزمان با برپایی جنگ جهانی اول، ارتش آمریکا بارها برای مداخله نظامی رهسپار آبهای نیکاراگوئه، هندوراس، پاناما، هائیتی و جمهوری دومینیکن شد. همهی این مداخلات نظامی، با تأمین منافع مالی ابر شرکتهای ایالات متحده همراه بوده و در بسیاری از این لشکرکشیها، افراد غیر نظامی، مبارزان و سربازان بسیاری قتلعام شدند.
از سوی دیگر، جرقه مداخله نظامی آمریکا در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۱-۱۹۴۵) با حمله غافلگیر کننده به بندر پرل هاربر، نواخته شد. چندی بعد، نیروی هوایی این کشور اهداف غیرنظامی مختلفی را در خاک آلمان و ژاپن بمباران نمود، تا بدین ترتیب مقاومت این کشورها را در جنگ نظامی بشکند، اما بسیاری از مورخان بر این عقیدهاند که این حملات، تأثیری معکوس بر جای گذاشت و مردم دول متفقین با انگیزه بیشتری به دفاع از کشورهای خویش برخاستند.
به علاوه حمله اتمی آمریکا به دو شهر ژاپن در آخرین روزهای جنگ که بدون هیچگونه هشدار قبلی صورت گرفت، منجر به قتل عام دهها هزار غیرنظامی بیگناه گردید.
جنگ کره نیز (۱۹۵۰-۱۹۵۳) با فجایع گستردهای از سوی هر دو طرف درگیر در جنگ یعنی نیروهای کره شمالی و چین و همچنین سربازان کره جنوبی و ایالات متحده همراه بود. در این جنگ، نیروهای نظامی ایالات متحده با قتل عام وحشیانه آوارگان غیرنظامی، با این بهانه که ممکن است افرادی نفوذی در میان آنها باشند، کارنامه سیاهی از خود به جای گذاشتند. به علاوه، هواپیماهای نیروی هوایی آمریکا با بمباران شهرهای مختلف کره شمالی و تهدید به استفاده از بمب هستهای علیه مردم این کشور، باعث کشتار هزاران زن و مرد و کودک گردیدند. البته بهیاد داشته باشید که از آغاز آن جنگ تاکنون، هیچ تغییری در نظام حکومت کمونیستی کره شمالی رخ نداده است.
در بحرانهای خاورمیانه که در سال ۱۹۵۸ میلادی روی داد، نیروی دریایی ایالات متحده برای سرکوب شورشیان لبنانی وارد عمل شد و در آستانه اشغال کویت نیز دولت آمریکا، عراق را تهدید نمود که در صورت حمله به کویت، این کشور را با بمب هستهای هدف قرار خواهد داد. البته همین کشمکشها باعث شد که ناسیونالیستهای عرب در برابر اقدامات آمریکا علیه حکومتهای عربی، واکنش نشان دهند.
اوایل دهه ۶۰ میلادی نیز آمریکا مجدداً نقش مداخلهگر خود را در دوره پیش از جنگ جهانی دوم و در منطقه کارائیب از سرگرفت. هرچند در ماجرای خلیج خوکها با شکست بدرقه شدند، اما در جریان برگزاری انتخابات جمهوری دومینیکن در سال ۱۹۶۵ میلادی، ارتش آمریکا با اشغال سواحل این کشور و بمباران مناطق و شهرهای این جمهوری، دیگر بار دست به مداخله نظامی در این منطقه زد. همچنین گروهی از کوباییان تبعیدی آموزش دیده از سوی سازمان سیا، حملات مختلفی را به این کشور تدارک دیدند و در آخرین اقدام، یکی از هواپیماهای غیرنظامی کوبا را با هواپیماربایی به خاک ایالات متحده منتقل نمودند. در سالهای جنگ سرد نیز دولت آمریکا با حمایت و یا استقرار رژیمهای دیکتاتوری همسو با سیاستهای خود در ایران، شیلی، گواتمالا، اندونزی و بسیاری دیگر از نقاط دنیا، در پی اجرای سیاستهای خود بود.
جنگ ایالات متحده در اندونزی (۱۹۶۰-۱۹۷۵ میلادی)، نیروهای نظامی این کشور را در برابر دولت ویتنام شمالی قرار داد و شورشیان کمونیست جهت شکست دولتهای دیکتاتور آمریکا که در ویتنام جنوبی، لائوس و کامبوج بر سر کار آمده بودند، وارد عمل شدند.
در این جنگ، برنامهریزان آمریکایی (در حالت خوشبینانه) تمایز اندکی بین نیروهای شورشی و شهروندان غیرنظامی در حملات خود به مناطق مسکونی قایل میشدند و بمباران سراسری هواپیماهای آمریکایی، آسیبهای زیادی را به مخالفان دولت آمریکا و مردم این کشور وارد نمود. در این جنگ دو میلیون نفر کشته شدند که ۰۰۰/۵۵ نفر از آنان به ارتش ایالات متحده تعلق داشتند؛ همچنین در جریان این جنگ، حدود ۱۰ شهروند غیرنظامی آمریکایی هم در جریان حوادث مختلف کشته شدند.
مقاومت چشمگیر انقلابیون ویتنامی در نبرد با آمریکا، در دهه ۸۰ میلادی، نتایج خود را در آمریکای جنوبی نشان داد. در آن دوره، دولت ریگان شدیداً از دولت دست نشانده و طرفدار ایالات متحده در السالوادر و همچنین نیروهای دست راستی مخالف دولت چپگرای ساندنیستها در نیکاراگوئه حمایت مینمود. در آن دوره، نیروهای نیکاراگوئهای آموزش دیده توسط سازمان سیا (کنترا) حملات تروریستی مختلفی را علیه بیمارستانهای غیرنظامی و مدارس وابسته به دولت ساندنیستها انجام دادند. همچنین نیروهای آمریکایی در سال ۱۹۸۳ میلادی، جزیره مستقل «گرانادا» را اشغال نمودند تا یک دولت نظامی دست نشانده را بر سر کار بیاورند؛ همچنین آنان با حمله اتفاقی به یک بیمارستان و کشتار گروهی از کارگران غیرنظامی کوبایی، نقش مهمی در بروز ناآرامی در آمریکای جنوبی و مرکزی ایفا نمودند.
در سال ۱۹۸۰ میلادی نیز ایالات متحده به دنبال انقلاب اسلامی شیعه در ایران که علیه یک دیکتاتوری طرفدار آمریکا [رژیم پهلوی] صورت گرفت، نیروهای خود را به خاورمیانه گسیل داشت.
در همان سال، یک عملیات نظامی چریکی و بمبارانهای برنامهریزی شده که برای نجات گروگانهای سفارت آمریکا در تهران طراحی شده بود، در بیابانهای ایران ناکام ماند. پس از اشغال لبنان از سوی ارتش اسراییل در سال ۱۹۸۲ میلادی نیز نیروی دریایی ایالات متحده به عنوان نیروهای حافظ صلح به کار گرفته شدند؛ اما آنان با حمایت از دولت مسیحی طرفدار اسراییل که در لبنان به قدرت رسیده بود، علیه نیروهای مسلمان جبههگیری کردند و ناوهای آمریکایی حملات زیادی را علیه روستاهای غیرنظامی مسلمان انجام دادند. در تلافی این اقدامات، مبارزان مسلمان شیعه با انجام یک عملیات انتحاری بر ضد مقر تفنگداران دریایی آمریکا و گروگانگیری تعدادی از نیروهای آمریکایی، به این اقدامات پاسخ داند. در مقابل نیز، سازمان سیا در بمبگذاری خودروهای رهبران مسلمان شیعه و ترور آنان، نقشی کلیدی اجرا نمود؛ اما در پایان، دولت سوریه و مجاهدان مسلمان در لبنان به پیروزی رسیدند.
در سال ۱۹۸۶ میلادی، ایالات متحده با بمباران کشور لیبی که به دست داشتن در یک بمبگذاری تروریستی متهم شده بود، فضای خاورمیانه را با چالش روبرو کرد؛ هرچند بعدها دولت سوریه را در این ماجرا متهم معرفی کرد. در این حملات هوایی، تعداد زیادی از شهروندان غیرنظامی لیبیایی قتل عام شدند و بسیاری، این قتل عام را با بمبگذاری در یک هواپیمای آمریکایی که بر فراز «لاکربی» اسکاتلند روی داد، مرتبط میدانند. به علاوه، نیروی دریایی ایالات متحده با دخالت در جنگ ایران و عراق، طی سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ میلادی و با حمله به کشتیهای ایرانی و انهدام «اتفاقی» یک هواپیمای مسافربری غیرنظامی ایرانی، به فعالیتهای فرامرزی نظامی خویش استمرار بخشید.
چندی بعد و در سال ۱۹۸۹ میلادی، نیروهای ایالات متحده، خاک پاناما را به تصرف خویش درآوردند تا دولت ملیگرای مانوئل نوریگا را سرنگون نمایند. اگرچه دولت آمریکا، حکومت سابق این کشور را متهم به زمینهسازی ترانزیت مواد مخدر مینمود، اما در واقع و پس از اشغال این کشور، قاچاق این مواد از پاناما، با رشدی قابل توجه روبهرو گردید. در مجموع، در اثر بمبارانهای آمریکا، حدود ۰۰۰/۲ شهروند پانامایی در شهرهای مختلف این کشور قتل عام شدند.
یک سال بعد و به دنبال اشغال نظامی کویت توسط ارتش عراق، ارتش ایالات متحده برای سرکوب متحد سابقش صدام حسین وارد عمل شد. در این جنگ، ارتش آمریکا با حمایت از دولت پادشاهی کویت و دولت بنیادگرای عربستان سعودی علیه رژیم سکولار ملیگرای عراق وارد عمل شد. در ژانویه ۱۹۹۱ میلادی، ایالات متحده و متحدانش، بمبارانهای گستردهای را علیه دولت عراق و اهداف نظامی انجام دادند که پس از بمبارانهای مربوط به جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام، هیچ مشابهی نداشت. در این بمبارانها بیش از ۰۰۰/۲۰۰ عراقی به قتل رسیدند که بسیاری از آنها در شهرها، روستاها و پناهگاهها اسکان یافته بودند. پس از پایان این جنگ نیز دولت ایالات متحده با وضع تحریمهای شدید غذایی و دارویی علیه دولت عراق، موجب مرگ صدها هزار شهروند عراقی – براساس آمار منتشره از سوی سازمان ملل متحد گردید. به علاوه، دولت آمریکا با تعیین منطقه «پرواز ممنوع» بر فراز این کشور، تا سالها بعد نیز به بمباران مناطق این کشور ادامه داد، هر چند دولت صدام کاملاً ضعیف و ناتوان گردیده بود.در دهه ۹۰ میلادی، ارتش ایالات متحده در عملیاتهایی با عنوان «مداخلات انساندوستانه» که ادعا میشود با هدف تأمین امنیت غیرنظامیان مناطق مختلف دنیا صورت گرفته است، شرکت نمود. شاخصترین عملیاتی که با این عنوان صورت گرفت، اشغال نظامی کشور آفریقایی سومالی بود که موجب بروز قحطی و جنگ داخلی گستردهای در این کشور فقیر گردید. ارتش آمریکا نیز به جای اعلام بیطرفی، با جانبداری از یکی از گروههای شورشی، یکی از مناطق مسکونی اطراف موگادیشو را به شدت بمباران نمود؛ اما با دخالت مسلحانه بعضی از گروههای عرب و قتل ۱۸ سرباز آمریکایی، ارتش ایالات متحده مجبور به خروج از سومالی شد.
یکی دیگر از «مداخلههای نظامی انساندوستانه» دولت آمریکا، در منطقه بالکان و پس از فروپاشی دولت فدرال چند نژادی یوگسلاوی روی داد. ایالات متحده به مدت سه سال شاهد نسلکشی مسلمانان توسط نیروهای صرب بود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ میلادی، اقدام به بمباران گسترده این کشور نمود. حتی در آن زمان هم ارتش آمریکا برای جلوگیری از قتل عام شهروندان مسلمان و صرب توسط نیروهای کروات، دست به هیچ اقدامی نزد؛ زیرا کرواتها از سوی ایالات متحده مورد حمایت قرار داشتند. در سال ۱۹۹۹ میلادی نیز ایالات متحده با بمباران صربستان، که با هدف تحت فشار قراردادن رئیس جمهور این کشور اسلودان میلوشویچ، جهت خروج نیروهای این کشور از استان آلبانیایی تبار کوزوو صورت گرفت، به مداخلههای نظامی خود در خاک اروپا تداوم بخشید. طی بمبارانهای هوایی و موشکی آمریکا، هزاران شهروند کوزوویی به همراه ساکنان شهرهای مختلف صربستان و حتی شهروندان مناطقی که در انتخابات این کشور مخالفت خود را با ریاست جمهوری میلوشویچ اعلام نموده بودند، قتل عام شدند.
حتی زمانی که ارتش ایالات متحده انگیزههایی دفاعی داشته، به اهدافی نادرست حمله نموده است. پس از حمله به دو سفارتخانه آمریکا در قاره آفریقای شرقی، آمریکا علاوه بر واکنش در برابر نیروهای اسامه بن لادن در افغانستان، یک کارخانه تولید مواد شیمیایی را در سودان منهدم نمود، هرچند بعدها اعلام نمود که این مرکز، تنها یک کارخانه داروسازی بوده است. در سال ۲۰۰۰ میلادی و پس از حمله آمریکا به مواضع بن لادن در افعانستان، نیروهای تحت حمایت وی در عملیاتی مقابله به مثل، به یک ناو آمریکایی در سواحل یمن حمله کردند.
به دنبال حملات تروریستی سال ۲۰۰۱ میلادی علیه منافع ایالات متحده، ارتش آمریکا مناطقی را در خاک افغانستان بمباران نمود و تلاش کرد تا به سایر مناطقی نیز که ادعا مینمود تروریستها در آن آموزش میبینند – نظیر سودان و عراق – حمله ببرد. بدون تردید این اقدامات میتواند به گسترش دامنه خشونتها در سراسر جهان با مرکزیت خاورمیانه بیانجامد. افغانستان نظیر یوگسلاوی کشوری چندنژادی است که میتواند به سادگی و در جریان یک جنگ منطقهای فاجعهبار، به چند منطقه مختلف خودمختار تجزیه گردد؛ لذا با اطمینان میتوان گفت که شهروندان بسیار زیادی و حتی بسیار بیشتر از ۰۰۰/۵ نفری که در ۱۱ سپتامبر کشته شدند، در جنگ علیه تروریسم دولت آمریکا، جان خود را از دست خواهند داد.
●در جستجوی درونمایههای مشترک
در بسیاری از این مداخلات نظامی ارتش ایالات متحده، میتوان درونمایهها و مفاهیم مشترکی را یافت که به شرح زیرند:
۱- در همه این جنگها چنین عنوان شده بود که این اقدامات در جهت حفظ جان شهروندان آمریکایی و تأمین حقوق مردم غیرنظامی صورت گرفته است. اما در اغلب موارد، تاکتیکهای نظامی انجام شده، به کشتار گسترده مردم عادی و غیرنظامی انجامیده است؛ چرا که فرماندهان نظامی ایالات متحده، عملاً تفاوت اندکی بین آنان و نیروهای نظامی و تروریستها و همچنین پایگاههای نظامی و مناطق مسکونی قائل میگردند. باید دانست که اصولاً منابع آب و انرژی، خطوط راهآهن، نیروگاهها، کارخانههای کشاورزی و بیمارستانها باید به عنوان مراکز غیرنظامی در جنگها تلقی گردند؛ اگرچه شهروندان آمریکایی چنین میاندیشند که در جنگ بعدی کشورشان، استفاده از تجهیزات نظامی جدید به کاهش تلفات غیرنظامیان خواهد انجامید، اما در عمل و پس از کشتار وحشیانه غیرنظامیان، دولت آمریکا این قتل عامها را همواره «تصادفی» و یا «غیرقابل اجتناب» معرفی مینماید.
۲- اگرچه تقریباً همه مداخلات نظامی آمریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم با نام «آزادی» و «دموکراسی» صورت گرفته، اما میتوان گفت که تقریباً در همه این اقدامات، ایالات متحده برای حمایت و دفاع از رژیمهای دیکتاتوری طرفدار این کشور، وارد عمل شده است. چه در آمریکای مرکزی و ویتنام و یا خلیجفارس، ایالات متحده به دنبال دفاع از آزادی نبوده است بلکه اهدافی اقتصادی (نظیر حمایت از سرمایهگذاری شرکتهای نفتی) و یا سیاسی (نظیر دفاع از سرمایه سالاری) را دنبال میکرده است. در چند مورد محدود نیز که سربازان ارتش آمریکا یک رژیم دیکتاتوری را سرنگون نمودند (نظیر حمله به گرانادا و پاناما)، آنان عملیات خود را به گونهای انجام دادند که مردم این کشورها در محاکمه دیکتاتور سابق خود و همچنین برپایی یک دولت دموکراتیک دلخواه خود، ناتوان باشند.
۳- ایالات متحده همواره به مخالفان خود با عناوینی نظیر «تروریسم»، «پاکسازی نژادی» و یا «جنایت علیه بشریت» حمله میکند، اما در عمل، همین اقدامات به وسیله ایالات متحده و یا همپیمانانش در این کشورها انجام شده است. اگر یک کشور این حق را دارد که دولتهای آموزش دهنده و یا پناه دهنده به تروریستها را سرنگون نماید، آیا کوبا و نیکاراگوئه نیز حق بمباران تدافعی علیه اهداف آمریکا را که در آن مناطق، تروریستهای فراری این کشورها سازماندهی شدهاند، دارند یا خیر؟ استانداردهای دوگانه واشنگتن نیز چنین حکم میکند که حملات نظامی همپیمانان آمریکا را اقدامی «تدافعی»، ولی مقابله به مثل دشمنان این کشور را عملی «تهاجمی» بنامند.
۴- ایالات متحده اغلب خود را به صورت یک نیروی حافظ صلح بیطرف معرفی مینماید که هیچ انگیزهای جز اهداف انساندوستانه خالص ندارد. اما پس از یورش سربازانش به یک کشور، دولت آمریکا، مناطق کشور تصرف شده خود را به دو منطقه «دوستان» و «دشمنان» تقسیم مینماید و ساکنان این دو بخشها را علیه هم تحریک میکند و در برابر هم قرار میدهد. رویکرد آمریکا نیز همانطور که در مناطقی نظیر سومالی و بوسنی نشان داده شد، برافروختن جنگ و یا زد و خوردهای منطقهای و نه فرونشاندن این اقدامات است.
۵- مداخلات نظامی ایالات متحده در اغلب موارد – حتی اگر کسی اهداف و دلایل آغاز آن را پذیرفته باشد – اثرات معکوسی بر جای گذاشته است و به جای از بین بردن ریشههای سیاسی و یا اقتصادی زد و خوردها، نیروهای آمریکا بیشتر به دنبال تقسیمبندی نیروهای داخلی در دو قطب متخاصم و ایجاد ناآرامی در مناطق تحت اشغال خود بودهاند. بدین ترتیب، اکثر کشورهایی که در گذشته مورد حمله نظامی ایالات متحده قرار گرفته بودند، در سالهای بعد بارها کاندیداهای مناسبی برای اقدام نظامی به شمار میرفتهاند.
یکی از خطرناکترین تفکرات حاکم در قرن بیستم، این بود: «مردم ما را دوست دارند» و در سایه این شعار، ظلم و ستمی بر شهروندان غیرنظامی روی نخواهد داد.
- شهروندان ژاپنی و آلمانی به این تفکر اعتقاد داشتند، اما ارتشهای آنان، میلیونها نفر را قتلعام کردند. از سوی دیگر، مردم فرانسه و انگلستان نیز چنین میاندیشیدند، اما ارتشهای وابسته به دولتهایشان، جنگهای استعماری وحشیانهای را در آفریقا و آسیا به راه انداختند.
- شهروندان روسی چنین فکر میکردند، اما ارتشهای آنان مردم بیدفاع کشورهای افغانستان و چین و نقاطی دیگر را به خاک و خون کشیدند.
- و در نهایت شهروندان آمریکایی نیز معتقدند که مردم آنان را دوست دارند، ولی ارتش کشورشان تاکنون میلیونها نفر را در ویتنام و عراق و سایر نقاط دنیا به قتل رسانیده است.
هر کشور، هر نژاد و هر مذهبی، میتواند خشونتهایی را به وجود آورد. هر گروهی نیز دارای اقلیتهایی هستند که با سایر گروهها اختلافاتی دارند و تلاش میکنند تا با کنار گذاشتن و یا حتی کشتن آنان، به اهداف خود دست یابند. به هر حال، هر جنگ تنها در سایه تسلیم و یا سرکوب گروه دیگر، پایان خواهد یافت. حملات ۱۱ سپتامبر، نه تنها آزمونی برای سنجش نگرش شهروندان آمریکایی در مورد گروههای اقلیت نژادی – قومی در کشورشان نبود، بلکه باید آن را به عنوان اتفاقی در جهت آزمایش روابط ما با بقیه دنیا تلقی نمود؛ لذا ما نباید اقدامات خود را با برانگیختن شهروندان کشورهای مسلمان، بلکه با پذیرش مسئولیت تاریخ و اقدامات پیشین خویش و تشدید دایره خشونتها در گذشته آغاز نماییم.
پژوهشگر: زولتان گروسمن
پینوشت:
۱. Zoltan Grossman
منبع: www.Zmag.org/grossmanciv.htm
منبع: ماهنامه سیاحت غرب
پینوشت:
۱. Zoltan Grossman
منبع: www.Zmag.org/grossmanciv.htm
منبع: ماهنامه سیاحت غرب
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست