یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا
دیوارهای یخی را آب کنید
از مدرسه که میآید، یک سلام و بعد یکراست به اتاقش میرود. فقط برای صرف غذا و احیانا تماشای تلویزیون در جمع خانواده حاضر میشود. بندرت میتوان درباره مدرسه و وقایعی که در طول روز برایش اتفاق افتاده، از او حرفی شنید. حاضر است ساعتها با دوستانش صحبت کند، ولی در گفتگو با والدین به جملات کوتاه و احیانا پاسخهای آری یا نه اکتفا میکند. یخ ضخیمی در روابط بین او و خانواده وجود دارد که شکستن آن به هنر والدین بستگی دارد.
برای برقراری ارتباط میان پدر و مادر و نوجوانان باید به دنبال فرصتهای مناسب بود. اگر فرزند شما به همراه دوستانش در اتومبیل نشسته و شما راننده آنها هستید، فرصت را از دست ندهید.
این بهترین زمان برای پی بردن به مسائلی است که نوجوان شما با آنها درگیر است. اینجاست که میتوانید درباره رفت و آمدهای گذشته و قرارهای آینده او، بگو مگوهایی که با دبیران و مربیان داشته است، امتحانی که فردا خواهد داشت و حتی احساسات رومانتیکی که در حال شکل گرفتن است، اطلاعاتی به دست آورید.
اگر قدر این فرصت را ندانید، ممکن است براحتی آن را از دست بدهید. اما برای این که بتوانید از این مذاکرات بهترین استفاده را ببرید، باید کمی صبور و خوددار باشید.
بچهها در صندلی عقب مینشینند و ابتدا درباره موضوعات بیارزش با انرژی و حرارت زیاد صحبت میکنند (و البته حواسشان نیست که شما صرفا یک راننده نیستید). فراموش نکنید شما باید کاملا صبور و خوددار باشید. معمولا بعد از چند دقیقه یکی از آنها جملهای میگوید یا نظری میدهد تا شما را امتحان کند. شما در یک آن باید تصمیم بگیرید که یا چیزی بگویید یا همچنان ساکت بمانید.
اگر موضوع زیاد خارج از ادب و نزاکت نیست و احیانا مشکلی آنها را تهدید نمیکند، بگذارید به سخنان خود ادامه دهند. پس از مدتی موضوع بحث آنها جالب میشود و اینجاست که استراق سمع مزه دارد. آنها کمکم درباره اتفاقاتی که برایشان افتاده و شما از آن بیخبرید، صحبت میکنند. بچهها به قدری گرم گفتگو میشوند که فراموش میکنند شما با آنها هستید و صحبتهای آنها را میشنوید.
در این زمان دومین پدیده جالب رخ خواهد داد: حالا شما به یک راننده نمونه تبدیل میشوید: در مقابل تمام تابلوهای ایست دو ثانیه کامل توقف میکنید، با سرعت مطمئنه یا حتی کمتر از آن رانندگی میکنید، در مقابل چراغ زرد یا حتی کمی هم در مقابل چراغ سبز توقف میکنید؛ زیرا دوست دارید این وضعیت همچنان ادامه یابد.
وظیفه شما در این لحظه این است که همچنان ساکت بمانید. این روشی است که نوجوان برای این که برخی جزییات را درباره زندگی خود به گوش شما برساند، انتخاب کرده است. با پرسیدن سوالات پی در پی این لحظه را خراب نکنید. اجازه دهید دوستانش از او سوال بپرسند و نکات را روشن کنند. شما فقط ساکت بمانید و گوش کنید.
پس از این که آخرین دوست او پیاده شد، لحظه بزرگ فرا میرسد. زمانی که نوجوانتان جای خود را عوض میکند و میآید که در صندلی جلو بنشیند، یکایک سلولهای بدنتان فریاد میکشند و به شما میگویند از او بپرسید: من نمیدانستم خانم «الف» آخر هفته مهمان دارد؛ فلانی که به او اشاره کردی، کیست و من کی میتوانم او را ببینم؟ و...؛ اما خوددار باشید.
حالت چهره شما به او میگوید: من کلمه به کلمه حرفهای شما را شنیدم و به نظرم لازم است با هم صحبت کنیم. اما بهتر است کمی صبر کنید و او را نترسانید. در این صورت در سیمای آرامش یافته او میخوانید: من میدانم همه حرفهای ما را شنیدید و من میدانم آنقدر خونسردی خود را حفظ میکنید که نخواهید از من در باره جزییات بازجویی کنید؛ و سپس به بیرون نگاه خواهد کرد.
باز هم خودداری خود را حفظ کنید. اگر لازم است مدتی سکوت کنید و با نگاه خود به او آرامش دهید. سپس دوباره به جلو نگاه کنید و به رانندگی خود ادامه دهید. اگر درست عمل کرده باشید، از گوشه چشم خواهید دید که دختر شما همان موقع صدای رادیو را بلند تر خواهد کرد. این کار او نشانه پایان چند لحظه مذاکره غیرکلامی شماست.
اگر درست متوجه شده باشید، نوجوان شما بسیار ماهرانه و با زیرکی رفتار کرده و در طول یک رانندگی بدون این که مجبور باشد به تعداد زیادی سوال پاسخ دهد، شما را در جریان جزییات وقایعی که اخیرا برای او افتاده، قرار داده است.
اکنون شما به اندازه کافی درباره درگیریهای اخیر او میدانید: این که دوستش او را به مهمانی آخر هفته دعوت نکرده است، معلم به او اجازه نداده است امتحانی را که به خاطر یک بازی والیبال از دست داده بود، دوباره برگزار کند و غیره. او اکنون میتواند روی همکاری و حمایت شما حساب کند. حالا اگر در اتاق خود گریه کند و شما بپرسید چه اتفاقی افتاده است، او دلیلش را به شما خواهد گفت، زیرا پیش زمینه کافی دارید که وقتی او جزییات را برای شما تعریف میکند، بتوانید او را درک کنید.
او میگوید: دوستم با دیگران بیشتر از من رفت و آمد دارد. اکنون او انتظار دارد شما آنچه را که آن روز هنگام رانندگی گفته بود، به یاد آورید و با در کنار هم گذاشتن این اطلاعات متوجه شوید که دوستش قبلا با او صمیمیتر بوده است. شما اکنون درک میکنید که نوجوانتان با مشکلی روبهروست که او را ناراحت میکند.
فرض کنید شما این گفتگوها را در اتومبیل نشنیده بودید، حالا وقتی وارد اتاقش میشوید و از او میپرسید چرا گریه میکنی؟ سرش را بر میگرداند و به سوال شما پاسخ نمیدهد یا به خاطر سوالی که میکنید، ناراحت میشود و واکنش شدید نشان میدهد.
علت این است که بدون پیشزمینه ذهنی احتمالا نمیتوانید بخوبی شرایط او را درک کنید و او آنقدر صبور نیست که بخواهد همه ماجرا را از ابتدا برای شما تعریف کند. به طور خلاصه، او از دست شما به خاطر چیزی که هرگز قبلا توضیح نداده است، عصبانی است.
بنابراین یک گردش کوتاه با اتومبیل به همراه دوستان دختر یا پسر نوجوانتان و ساکت ماندن و گوش کردن در زمانی که او مسائل خود را مطرح میکند، به شما این امکان را خواهد داد در صورت بروز مشکل به عنوان والدینی دلسوز و مهربان از فرزندتان حمایت و مراقبت کنید. در جریان این رانندگی نوجوان شما جواهراتی را به سوی شما پرتاب میکند، این به عهده شماست که آنها را بگیرید و ارزش آنها را برای تقویت رابطه دوستانه بین خود و فرزندتان تشخیص دهید.
● میز شام را دست کم نگیرید
درباره ارزش و اهمیت غذا خوردن اعضای خانواده در کنار یکدیگر زیاد شنیدهایم. وقتی فرزند شما پا به دوران نوجوانی میگذارد؛ شام خوردن در کنار یکدیگر باز هم اهمیت دارد، اما به شکلی دیگر. بندرت اتفاق میافتد که میز شام مکان مناسبی برای تبادل اطلاعات و توضیحات مهم، آن طور که در زمانی که کودک شما در سن دبستان یا راهنمایی بود، باشد. با توجه به این موضوع که زمان متوسط برای صرف یک شام خانوادگی حدود ۱۰ دقیقه است، انتظار نمیرود موضوعات جدی را بتوان در طول این مدت مطرح کرد.
نتایج تحقیقات محققان، نشان داده است تا حدود ۱۱و ۱۲ سالگی اگر از کودک بپرسید در صورت بروز مشکل با چه کسانی صحبت خواهد کرد، در پاسخ میگوید: والدین، معلمان و دوستان. اما در سنین نوجوانی به دوستان، معلمان و والدین اشاره میکند. این نشان میدهد نوجوان شما در مدرسه، پشت تلفن، هنگام کار و بازی درباره همه چیز صحبت میکند، اما پشت میز شام و معمولا جایی که پدر و مادر حضور دارند، این کار را نمیکند.
در دوران نوجوانی، میز شام پلی است که راه را برای گفتگوهای مهمتر در فرصتهای بعدی باز میکند. شام، زمان صحبتهای کوتاه است. این زمانی است که کمی با یکدیگر شوخی کنید و بخندید و مقدمات را برای صحبت آخر شب یا روز بعد آماده کنید. این تبادلات پلهای برقراری ارتباط بین والدین و نوجوانان را میسازند. بدون این مقدمات سایر مذاکرات مهم رخ نخواهد داد. بین گفتگوهای کوتاه زمان شام و گفتگوهای بلند و طولانی بعد از آن، ارتباط مستقیمی وجود دارد.
برای بعضی این گفتگوهای طولانی مدت در یک رانندگی پس از شام انجام میشود، برای عدهای هنگام پیادهروی، شستن ظرفها با یکدیگر یا حین خوردن یک فنجان چای یا شکلات داغ در حیاط منزل. این که این گفتگوها چگونه انجام میشود، مهم نیست، اما اغلب بین شام و زمان استراحت افراد، زمان مناسبی است.
● مسیر طولانی یک سفر خانوادگی
عصر جمعه بود و ما از تعطیلات به خانه برمیگشتیم. مسافتی که باید طی میشد، ۴ ساعت طول میکشید. ابتدا من، همسر و دختر ۱۶ سالهام بیحوصله و پکر بودیم. پس از مدتی، همسرم تصمیم گرفت به سیدی یکی از روانشناسان معروف که درباره نوجوانان صحبت میکرد، گوش کند. دخترم شروع به غر زدن کرد، اما وقتی همسرم تصمیم به انجام کاری میگیرد، او مجبور است ساکت شود.
من تا آن موقع سخنان این روانشناس را نشنیده بودم، اما باید اعتراف کنم که پس از چند دقیقه، بسیار علاقهمند شدم. حرفهای او کاملا معقول و منطقی بود. پس از چند لحظه، این سخنرانی باعث شروع بحث بین ما و دخترم شد.
سیدی فقط ۴۵ دقیقه بود، اما با صحبتها و نظرات دخترم حدود ۳ ساعت طول کشید تا ما به همه آن گوش دهیم. من و همسرم خوشحال بودیم از این که دخترم درباره خودش با ما صحبت کرد و چیزهایی را گفت که قبلا هرگز درباره آنها با ما حرف نزده بود. از همه مهمتر این که فکر میکنم دخترم هم از این گفتگو خوشحال بود.
پس از رسیدن به خانه، هیچ کدام از ما دیگر درباره آنچه در خودرو گذشته بود، صحبت نکردیم؛ دوباره به همان وضعیت عادی برگشتیم، اما با کمی تفاوت.
داستانهای مشابه زیادی از والدین دیگر شنیدهام. معمولا انگیزه این گفتگوها شبیه گفتگوهای رادیویی به وجود میآید و والدین و نوجوانان را روبهروی هم قرار میدهد. آنها هم شنونده هستند و هم حین رانندگی و در طول سفر میتوانند مخالف یا موافق باشند و با هم گفتگو کنند.
والدین و فرزندان در این شرایط در موقعیت یکسان قرار دارند؛ اما والدین زیرک تا وقتی نوجوانشان حرف میزند و عقاید و اسرار خود را مطرح میکند، ساکت میمانند و فقط گوش میکنند. بعدها در موقعیت مناسب، سوالاتی را که ماهها در ذهن خود نگه داشته بودند، با نوجوانشان مطرح میکنند.
در طول این گفتگوها، اگر به نوجوانتان و دیدگاههای او دقیق شوید، خواهید دید که او ناگهان روشنفکرتر و بالغتر میشود؛ به طور خلاصه او دقیقا همان کسی میشود که شما تلاش میکردید بار آورید؛ به این ترتیب او نهتنها شما را شگفتزده میکند بلکه خودش نیز از خودش تعجب خواهد کرد.
گفتگوهای شفاف و صادقانه بین والدین و نوجوانان شبها نیز اتفاق میافتد. ارتباط دوجانبه خوبی که نوجوان، به این شکل شما را در جریان مسائل مربوط به خودش قرار میدهد.
در کارگروههایی که با والدین و نوجوانان دارم، اغلب مخاطبان خود را در گروههایی متشکل از ۵ تا ۷ نفر از اولیا و ۲ یا ۳ نوجوان قرار میدهم؛ به طوری که هیچ کدام از اعضای گروه به هم مربوط نمیشوند. سپس به آنها موضوعات و سوالاتی میدهم تا بحث کنند.
آنان دایرهوار مینشینند و صحبت میکنند و مهمتر این که به حرفهای یکدیگر گوش میدهند. در پایان روز، والدین شگفتزدهاند از این که میبینند این نوجوانان چقدر خوب صحبت میکنند. بزودی آنها متوجه میشوند که نوجوان خودشان نیز به همین خوبی است؛ زیرا در پایان کار، از والدین دیگر میشنوند که «فرزند آنها خیلی خوب و منطقی صحبت میکند».
این رویداد برای نوجوانان، عجیب و متفاوت است. عجیب به این دلیل که مدتی را با بزرگسالانی که روی هر کلمه خود پافشاری میکنند، به سر بردهاند. به عبارت دیگر، اغلب نوجوانان انتظار ندارند که بزرگترها به حرفهای آنها گوش دهند، در واقع آنها چنین چیزی را تجربه نکردهاند، حداقل در مواردی بجز مسائلی که همیشه از آنها پرسیده میشود: چه ساعتی به خانه برمیگردی؟ با چه کسی میروی؟ و نظایر آن و آنچه باعث شگفتی نوجوانان میشود، این است که یک بار بزرگسالان با آرامش و توجه کامل به آنها گوش داده و متوجه شدهاند که این نوجوانان چه حرفهایی برای گفتن دارند. سخنان یکی از این نوجوانان را بخوانید:
من واقعا خوشحال بودم از این که میدیدم این والدین به من این همه توجه میکنند. منظورم این است که خیلی عجیب بود. من معمولا سعی میکنم فاصله خود را با والدین حفظ کنم، اما این بار خیلی فرق میکرد؛ و من بقدری شگفت زده ام که نمیتوانم بیان کنم. میدانم والدینم از چیزهایی که من امشب گفتم شگفتزده شدهاند. هم شگفت زده و هم خوشحال. من این طور فکر میکنم و حداقل امیدوارم که این طور باشد.
● یک گردش دو نفره
اگر تغییرات ایجاد شده در روابط میان خود و فرزندتان از زمان کودکی تا امروز که به سنین نوجوانی رسیده است را مرور کنید، خواهید دید گفتگوهای درون اتومبیل اهمیت زیادی دارند. در اتومبیل شانه به شانه نوجوانتان مینشینید. این حالت، وضعیت مناسبی برای رابطه مشاورهای است و برای آنها این راحتترین موقعیت فیزیکی است که میتوانند صحبت و درددل کنند.
در طول سالیان درازی که با کودکان در دوره راهنمایی و متوسطه مشاوره داشتهام، آموختهام که هرگز مستقیما روبهروی آنها ننشینم، بلکه همیشه در جایی مینشینم که از نگاه مستقیم آنها دور باشم. به این ترتیب فضایی را در مقابل آنان باز میگذارم که بتوانند به آن زل بزنند.
آنها اغلب وقتی صادقانه با من صحبت میکنند یا درباره خود اطلاعات پراکندهای میدهند، به فضای مقابل خود مینگرند، افکار خود را با صدای بلند بیان میکنند و سپس برای دیدن واکنش و شنیدن نظرات، نگاه خود را به سمت من برمیگردانند.
این وضعیت به شکل طبیعی وقتی که فرزندتان در صندلی کنار راننده نشسته است، ایجاد خواهد شد. نشستن شانه به شانه به نوجوان شما جسارت میدهد که راحتتر و آزادانهتر صحبت کند و این دقیقا همان چیزی است که شما میخواهید.
به نظر من، پدرم خیلی باهوشتر از آن بود که من فکر میکردم. در تمام دوران دبیرستان او همیشه اصرار میکرد در سفرهای یکساعته که او ماهی یک بار برای سرکشی به خانهمان در شهرستان داشت، او را همراهی کنم.
او روز جمعهای که قرار بود به آنجا برویم، صبح زود مرا بیدار میکرد و کشان کشان به سمت صندلی کنار راننده میبرد. من میخوابیدم و وقتی به مقصد میرسیدم، بیدار میشدم. او سرکشی خود را که به یک چرخ زدن در اطراف خلاصه میشد، انجام میداد. سپس در یک رستوران کوچک برایم صبحانه میخرید.
هنگام صبحانه روزنامه میخواندیم و درباره اخبار و ورزش صحبت میکردیم. سپس سوار اتومبیل میشدیم و برمیگشتیم. همیشه در ۳۰ دقیقه آخر رانندگی متوجه میشدم که دارم درباره اتفاقاتی که برایم افتاده است، چیزهایی که هیچ وقت فکر نمیکردم درباره آنها با پدرم گفتگو کنم، صحبت میکنم.
او هرگز سخنرانی یا نصیحت نمیکرد، بلکه فقط گوش میکرد. وقتی به خانه میرسیدیم، از من به خاطر این که همراهیاش کردهام، تشکر میکرد (طوری که گویا من به او افتخار دادهام) و بعد هر کدام به سراغ کار خود میرفتیم... امروز که نوجوان خودم را بزرگ میکنم، میفهمم چرا پدرم صبر کرد تا من دوره دبیرستان را تمام کنم و بعد آن خانه شهرستان را فروخت.
مترجم: سعیده کافی
منبع: parent,s Education
منبع: parent,s Education
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست