یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
دیواری از تضاد
دوران مشروطه دورانی است پر از تضاد و تناقض که تا به امروز نیز بسیاری از وجوه آن مبهم و حل ناشده باقی ماندهاند. دورانی با فراز و فرودهای به یکباره از پیروزی کامل و همه جانبه مشروطهخواهان گرفته تا اختلافات داخلی آنان، ازسودجوییهای شماری تا دستهای نهان و آشکار استعمار انگلیس و روسیه و تا به توپ بستن مجلس و قلع و قمع مشروطهخواهان. دوران مشروطه درتاریخ ایران دوران حساس گذار است، گذار از جامعهای سنتی به جامعهای مدرن و به همین دلیل محمل تضادهای فراوانی است که شماری از آنها تا به امروز نیز برای جامعه ایران حل نشده است.
به همین دلیل دوران مشروطه میتواند یکی از مناسبترین و جذابترین سوژهها برای تئاتر باشد؛ چرا که تئاتر هنری است که از تضاد و تقابل سرچشمه میگیرد و در واقع تضاد منشاء دیالکتیک و در عین حال دیالوگ در تئاتر است. مشروطه حوزهای است که به تئاتر اجازه میدهند سنتی را در مقابل متجدد، مستبد را در مقابل آزادیخواه بنشاند و در شکلی کلان دغدغههای کاملا متفاوت دو نسل را بررسی کند، از دیگر سو مشروطه حوزهای است با لایههای زبانی گوناگون که در آن هر نسل و نماینده هر تفکری با زبان و دایره واژگانی خاص خود سخن میگوید و این همه دستمایههای فراوانی در اختیار هنر تئاتر مینهد، دستمایه هایی که نمایشنامهنویسان ما به جز تعدادی نمایشنامه انگشتشمار از آن غافل ماندهاند و امکانات فراوان آن را چه در حوزه زبان، چه در حوزه شخصیتپردازی و چه در حوزه تضاد و تقابل نادیده گرفتهاند.
پس میتوان اذعان داشت که عارفه عنایتی در مقام نویسنده نمایشنامه "عدالتخانه" انتخاب مناسبی داشته است و آنچه بر اهمیت این انتخاب میافزاید این است که وی از دل جنبش مشروطه به حساسترین مقاطع آن پرداخته است.
اما نمایشنامه عنایتی با همان مشکلی مواجه میشود که سوژهاش با آن دست به گریبان است. یعنی همانگونه که جنبش مشروطه سرشار از تضادها، تناقضها و فراز و فرودهای به یکباره است نمایشنامه عدالتخانه نیز با مجموعهای از تضادها و فراز و فرودهای ناگهانی رویارو میشود. از آنجایی که در اجرای عدالتخانه متن به عنوان عنصر غالب عمل میکند و بخش عمده بار اجرا بر دوش آن قرار دارد ما نیز در این نوشتارکوتاه بیش از هر چیز بر عامل متن متمرکز شده و سعی خواهیم کرد عناصر متضاد و فراز و فرودهای آن را به بررسی بنشینیم:
عدالتخانه علیرغم آنکه نمایشنامهای سیاسی است و به برههای مهم از تاریخ سیاسی ایران میپردازد، اما رویکرد آن به سیاست یا تاریخ رویکردی مستقیم نیست، بلکه ازخلال شخصیتهایی که در حاشیه سیاست قرار دارند، سعی دارد به رویدادهای دوران مشروطه نقب بزند و نقطه برجسته چنین رویکردی نقطه شروع قدرتمند متن است و دو خدمتکاری که به واسطه دشمنی دو برادر مدت ۲۵ سال است از پس یک دیوار با هم گفتوگو میکنند و هنوز عاشق هم ماندهاند. از دیگر سو از فرازهای مهم و نقاط قوت متن میتوان به حضورلایههای سمبلیک در نمایشنامه، علیرغم رویه رئالیستی آن اشاره کرد که مهمترین سمبلها در این لایه عبارتند از دیوار، خصومت دو برادر و ...که میتواند مخاطب را به مفاهیم عمیقتری در اثر رهنمون سازد. اما با وجود این عناصر قدرتمند چه به لحاظ مضمونی و چه به لحاظ ساختاری شاهد فرودها و تضادهایی به همین قدرت در متن هستیم که از جمله برجستهترین آنها میتوان به عنصر شخصیتپردازی اشاره کرد.
در عدالتخانه ما با شخصیتهایی تخت و ساده رو به روییم، شخصیتهایی کاملا سیاه و سفید که در مقابل هم قرار گرفتهاند، در یک سو جبهه آدمهای بد را داریم از جمله صفدرخان، جعفرخان و مسیو شوستر قلیاف و در دیگر سو آدمهای خوب همچون مجیر، ملاحت، تراب و حبیبه.شاید پویاترین شخصیتهای نمایشنامه عدالتخانه شخصیتهای زن آن باشند که از پیچیدگی بیشتری برخوردارند اما شخصیت های مرد را کاملا میتوان یکدست وسیاه و سفید دید، در این میان نویسنده تا بدانجا پیش میرود که از شخصیت مجیر یک قهرمان میسازد، قهرمانی که از هر جهت کامل است و گره تمام حوادث قرار است به دست او باز شود. تنها شخصیتی که در طول نمایش متحول میشود ملاحت است که تحول او پس از آشنایی و گفت و گو با مجیر از پس دیوار صورت میپذیرد و دیگر شخصیتها از آغاز تا پایان در همان موضع ثابت خود باقی میمانند. این شاید در نمایشنامههایی که تحت عنوان ابزورد شناخته میشوند به دلیل ساختار دورانی آنها قابل قبول بنمایاند. اما در نمایشنامهای سیاسی که حتی به نوعی میتوان آنرا ایدئولوژیک خواند به هیچ روی قابل پذیرش نیست.
از دیگر مشکلات ساختاری متن میتوان به حوادث متعدد و تو در توی آن اشاره کرد از جمله دشمنی دو برادر، عشق میان دو خدمتکار، عشق ما بین دو عموزاده که هرگز همدیگر را ندیدهاند، حوادث دوران مشروطه، فرزند نامشروع دو برادر و ... این تعدد حوادث از سویی باعث پرگویی متن میشود و از دیگر سو نویسنده در به نتیجه رساندن آنها در میماند چنانکه در پایان نه تنها کلیدی برای حل بسیاری از ابهامات متن در اختیار خواننده گذاشته نمیشود بلکه غلبه حوادث بیرون از متن همچون دستگیری روزنامهنگاران و به توپ بستن مجلس حوادث را هر چه غامضتر و لاینحلتر میگذارد. از جمله مهمترین این حوادث میتوان به خصومت ۲۵ ساله میان دو برادر اشاره کرد که به عنوان حادثه مرکزی و شکلدهنده رویدادهای متن عمل میکند اما در پایان در زیر سایه اعمال قهرمانانه مجیز قرار گرفته وکاملا فراموش میشود و بدون آنکه به سرانجامی رسیده باشد هر دو برادر به یکباره در پایان اثر حذف میشوند و نشانی از آنها باقی نمیماند.
وجود مشکلاتی از این دست باعث میشود متن علیرغم تواناییها و پتانسیل بالایش نتواند به عنوان نمایشنامهای منسجم ارتباط کاملی با مخاطب برقرار نماید.
از دیگر سو اجرا نیز به نوعی دیگر با همان مشکلی مواجه است که نمایشنامه با آن مواجه بود و آن حضور عناصر تضاد و فراز و فرودهای یکباره در طول اجرا.
در اجرای عدالتخانه از یکسو شاهد عوامل قدرتمندی هستیم که مخاطب را آمادهپذیرش اجرایی قدرتمند میسازد و از دیگر سو عواملی چند چنان ضعیف عمل میکنند که اجرا و مخاطب را با تناقضی بنیادین مواجه میسازند.
اگر چه از یک سو شاهد بازیهایی گیرا و قابل قبول علیرغم وجود برخی تپقها از سوی بازیگران هستیم که بسیاری از صحنهها را جذاب و جاندار میسازند و این بالاخص در بازی افشینزارعی، آذر خوارزمی و سلمان خطی نمود بیشتری مییابد در سوی دیگر بخش عمدهای از اجرا و انرژی آن صرف جابهجایی دکورها و تعویض صحنههای پیاپی میشود که در عمل غیرضروری به نظر میرسد و با تمهیدات سادهای از سوی کارگردان و طراح صحنه میتوانست به حداقل کاهش یابد. اگر در برخی صحنهها بالاخص در صحنههایی که در خانه صفدرخان میگذرد و با حضور انرژیک آذر خوارزمی شاهد ریتم جذابی هستیم که تماشاگر را با خود همراه میسازد، در لحظاتی دیگر از جمله گفتوگوهای طولانی تراب وحبیبیه و مجیر و ملاحت از پس دیوار، ریتم صحنه چنان میافتد که تماشاگر را از همراهی باز میدارد و اگر عاملی چون موسیقی آگاهانه برعامل تضاد در فضا میافزاید و با تلفیق فضای موسیقی ایرانی و غربی، فضای دوگانه دوران مشروطه را به خوبی منتقل میکند اما طراح صحنه علیرغم تلاش فراوانش از خلق فضای مناسب اثر در میماند تا جایی که حتی میتوان گفت لطمههای جبرانناپذیری به پیکر اجرا وارد میآورد.
وجود چنین تضادهایی باعث میشود عدالتخانه با وجود تمام تواناییهایش اجرایی قابل قبول از حمیدرضا آذرنگ نباشد، تضادهایی که در پس آنها تنها میتوان یک توجیه یافت: شتابزدگی، عنصری که وجه مشخصه غالب کارهایی است که در جشنواره ها حضور می یابند.
رحیم عبدالرحیمزاده
منبع : ایران تئاتر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست