دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا

عرفان ولایت محور


عرفان ولایت محور
▪ پرسش:
آیا در سیر و سلوک و رسیدن به مقامات عرفانی و معنوی می توان افراد دیگری غیر از پیامبراعظم(ص) و ائمه اطهار(ع) را به عنوان پیشوا و مقتدای خود قرار داد و به آن کمالات عرفان دست یافت؟
ـ پاسخ:
پاسخ اجمالی این است که عرفان منهای امامت و ولایت، عرفان تهی و کاذب و غیراصیل و صادق است. اما پاسخ تفصیلی این است که عرفان بر عنصر توحید و ولایت قرار گرفته و ستون فقرات عرفان همانا «توحید» و «ولایت» است و انسان کامل واسطه فیض خدای سبحان در میان عالم و آدم و خلیفه و حجت بالغه الهی و الگوی تمام عیار و معیار قرب و لقای الهی است، و در عرفان اسلامی از یک منزلت رفیع برخوردار است. راه رسیدن به مقام انسان کامل در اسلام تهذیب نفس، توجه به خدا، رهایی از هرگونه تعلق و تعین است و سالک باید در پرتو هدایت ها و حمایت های معرفتی- معنوی انسان کامل راه به جایی ببرد و به سر منزل مقصود برسد و منازل و مقامات را با اشراف و مراقبت یک انسان کامل و پخته طی کند. اما باید توجه داشت که «انسان کامل به معنای امام و ولی، بالاتر و والاتر از انسان کامل عرفان و قطب و ولی در عرفان و تصوف است که الگو گرفته از آن و نزدیک به آن است.»
عرفان و تصوف اسلامی باید از دو منبع ناب و زلال یعنی قرآن کریم و احادیث و سنت علمی و عملی یا قولی و فعلی معصومان(ع) تغذیه شده باشد و رنگ و بوی ولایی داشته باشد، زیرا قرآن صامت و ناطق، مبدأ هدایت، سعادت، کمال و تعالی وجودی انسان هستند و مرجعیت فکری- معرفتی و رهبر سلوکی و معنوی عارف و صوفی را باید قرآن و اهل بیت پیامبر(ص) به عهده گیرند، چراکه امامت، استمرار خط نبوت و امام، تفسیر علمی و عملی قرآن کریم است و همه شئون حقوقی که برای پیامبر اسلام به عنوان خاتم پیامبران مطرح است، غیر از شأن تشریع، برای امام و ولی متصور است همانند شأن تشریح و توضیح حقایق، تبلیغ، قضاوت و داوری، حکومت و مدیریت و هدایت ظاهری و باطنی که از شئون امامت است. روح عرفان ناب و اصیل همان امامت و ولایت و اشراف ظاهری و باطنی انسان کامل بر همه جوانب و شئون سالک الی الله است. بدین لحاظ منطق وحی و معرفت معصومین(ع) و کشف و شهود تام محمدی(ص) و علوی معیار سنجش، نقد و ارزیابی چنین عرفان هایی خواهد بود. زیرا عرفان اسلامی ناب ولایت محور است و لب عرفان نظری و عملی را همانا ولایت می داند که در اینجا به چند نکته اشاره می شود:
۱) عرفان ناب، عرفان امامت و ولایت است، یعنی عرفان قرآن و عترت.
۲) عرفان صوفیانه که در جهان تسنن شکل یافته، عرفان منهای ولایت است.
۳) عرفان های کاذب اساساً ضدامامت و ولایت هستند.
۴) مسأله قطب، مراد و انسان کامل در عرفان های صوفیانه، به ویژه برخی فرق و جریان های آن با انسان کامل اسلام و امامت و ولایت کاملاً متفاوت و تنها تشابه اسمی مطرح است، به ویژه تصوف پس از قرن دهم که دچار انحراف های مبنایی شده است که شهید مطهری(ره) در این راستا می فرماید: «ازنظر شیعه در هر زمان یک انسان کامل که نفوذ غیبی دارد بر جهان و انسان و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب است و دارای نوعی تسلط تکوینی بر جهان و انسان است همواره وجود دارد و به این اعتبار نام او حجت است.» بنابراین با چنین رویکردی می توان نتیجه گرفت که عرفان منهای ولایت انسان کامل معصوم، عامل انحراف اعتقادی و رفتاری خواهد شد و قطب را به جای امام و مرشد را جای ولی نشاندن و سپس اطاعت کامل را از مرید و سالک در برابر قطب و مرشد و شیخ طریق مطالبه کردن، (آن هم فرقه هایی از صوفیه که قطب و مرشد آنها دین شناس و شریعت شناس نبوده و حتی برخی عوام محض و بی سواد هستند) پیامدی جز فساد فکری و انحراف اخلاقی به دنبال نمی آورد و برای فرار از اصول و آموزه های اعتقادی و شرعی، بحث سقوط تکلیف و وصول به حق و ندیدن و عمل نکردن شریعت مطرح می شود و حتی شاهد بازی، نظربازی، موسیقی مبتذل، شرب خمر، اعتیاد به مواد مخدر و داروهای گیاهی توهم زا و هزاران آلودگی اخلاقی را به دنبال خواهد داشت، به گونه ای که در پی آن، عرفان خدا محور، معادگرا و شریعت محور جای خود را به شاهد بازی و حلقه های نی و دف و ترانه های مهیج و رقص و سماع و... می دهد.
منبع : روزنامه کیهان