چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


حسی سرد در «تابستان گرم و طولانی»


حسی سرد در «تابستان گرم و طولانی»
● گزارشی از مجموعه «یك مشت پر عقاب» به كارگردانی «اصغر هاشمی»
مجموعه یك مشت پرعقاب ملودرامی خانوادگی است كه در قالبی معمایی- جنایی در بستر انقلاب روایت می شود. این مجموعه محصول مركز سیمافیلم در ۲۹ شهریور ۸۴ كلید خورده و تاكنون قسمت عمده آن تصویربرداری شده كه در ۱۴ قسمت ۵۰ دقیقه ای پخش خواهد شد. غروب یك روز گرم تابستانی برای تهیه گزارشی از مجموعه «یك مشت پرعقاب» در یكی از لوكیشن های این مجموعه واقع در خیابان بهار شمالی حاضر شدم، یك ساختمان قدیمی و از پا درآمده كه به زحمت بازسازی شده بود.
ساختمان استخوان داری كه معلوم بود زمانی برای خود برووبیایی داشته است. داخل ساختمان یك سالن نسبتاً بزرگ با پله های گرد و زیبایی به طبقه بالا كه اتاق خواب ها قرار داشت متصل می شد،این پلكان موكت شده من را یاد فیلم های قدیمی انداخت كه ستاره داستان خرامان خرامان از آن پایین می آمد .گروه برای برداشت سكانسی از یك شب سرد زمستانی در آن غروب گرم تابستان آماده می شود. سكانسی با حضور حامد بهداد،آهو خردمند، هرمز هدایت . خبری از رضا كیانیان نبود و مجبور شدم برای گفت و گو با ایشان یك بار دیگر هم به این لوكیشن سر بزنم كه گفت و گو با كیانیان را در روزهای آینده می خوانید.
● با حامد بهداد :
▪ بازیگران جوانی در حرفه شما یك شبه ره صدساله رفتند، جوان هایی كه وقتی اولین بار بازی آنها را دیدیم فكر كردیم یك ستاره متولد شد اما حالا به مرور شاهد كاراكترهای تك بعدی و به عبارتی تكراری آنها هستیم. تا جایی كه به نظر می رسد این نه شخصیت پردازی بلكه تنها شخصیتی است كه می توانند ارائه دهند. اما در مورد شما این طور نبود، ما حامد بهداد را در كاراكترهای متفاوت موفق دیدیم، حال در مورد یك مشت پرعقاب و حضور شما در آن، آیا باز هم شاهد بازی متفاوتی از شما خواهیم بود؟
من در این مجموعه شخصیت متفاوتی دارم و امیدوارم قابل قبول باشد.
● بیشتر راجع به نقش تان در یك مشت پرعقاب توضیح دهید؟
▪ اگر به صورت كلی بخواهیم در موردش صحبت كنیم، نقش طول و طویلی است. در واقع «امیرحسین» در همه جای فیلمنامه حضور دارد. تجربه ای كه من سابقاً كمتر داشتم، معمولاً نقش من در یك فیلم كوتاه اما پررنگ بوده است.
● یعنی نقش «امیرحسین» به پررنگی نقش های دیگرتان نیست؟
▪ بله، به همان پررنگی است اما حضور بیشتری دارم و اگر بخواهم دسته بندی كنم معمولاً رل هایی را كه رو به ناهنجاری می رفتند بازی می كردم (و خواهم كرد) اما در اینجا نقشی را ایفا می كنم كه ذاتاً بهنجار است، خانواده هنجار است، تربیت هنجار است و همه چیز بر پایه اصول اخلاقی است اما حالا او می خواهد ناهنجاری كند. نقش های قبلی من ناهنجار بودند و ناهنجاری می كردند اما این پسر هنجار است و به دلایلی می خواهد سركشی كند.
● آیا این نقش تان به هیچ یك از بازی های دیگرتان نزدیك نیست؟
▪ نه اصلاً، من در نقش های دیگر ضدقهرمان بودم اما اینجا قهرمان هستم حتی این سبیل هم كه در گریم در نظر گرفته شده، هیچ ربطی به «سایه آفتاب» ندارد، بیشتر به این دلیل است كه به چهره یك سرباز در آن زمان نزدیك باشد، با گروه گریم به این نتیجه رسیدیم اگر سبیل نداشته باشم چهره ام خیلی خام می شود.
● من اصلاً در گریم چهره شما،حالت منفی ندیدم، بیشتر منظورم میمیك صورت و طرز بیان و رفتار و غیره بود.
▪ نه فكر نمی كنم شباهتی به بقیه نقش های من داشته باشد.
● یك توضیح كوتاه در مورد نقش تان بدهید؟
▪ من نقش امیرحسین پسر خانواده دانشور را بازی می كنم كه یك مرگ مشكوك در خانواده مرا منقلب می كند.
● آیا تا به حال شده بازی خودتان را با «بهروز وثوقی» مقایسه كنید و یا بهتر بگویم از بازی او الگو بردارید؟
▪ اصلاً، من ترجیح می دهم از مارلون براندو الگو بردارم تا از بهروز وثوقی. برای مثال باید بگویم، ممكن است دو نفر از یك فروشگاه لباس مشابهی را بخرند، این به این معنا نیست كه یكی از دیگری تقلید كرده است، بلكه این نشانه سلیقه مشابه این دو است، اگر شباهت هایی به بازی من و بهروز وثوقی می بینید به این دلیل است كه هر دو از مارلون براندو الگو برداشتیم. در حقیقت شباهت در سرچشمه است.
● فكر می كنم شما فیلم «در بارانداز» مارلون براندو را از همه فیلم هایش بیشتر دوست داشته باشید؟
▪ من اگر بخواهم یك فیلم از مارلون براندو را انتخاب كنم همه اش را انتخاب می كنم.
● ولی مسلماً در بارانداز را به «كنتسی از هنگ كنگ» ترجیح می دهید چرا كه مارلون براندوی در بارانداز مثل شخصیت شما در فیلم ها سركش است.
▪ بله، در بارانداز را خیلی دوست دارم، فیلم خوبی است.
● برگردیم به یك مشت پر عقاب، آیا بیشتر بازی شما در رویارویی با آقای كیانیان است؟
▪ نه، بازی ها كاملاً تقسیم شده است. قبل از اینكه فیلمنامه را بخوانم نگران بودم كه مبادا همه نقش ها برای من نوشته شده باشد اما این طور نبود، در حقیقت در این كار همه نقش اولندو حتی اگر از نظر كمی حضور كمتری دارند، از نظر كیفی هم ردیف هستند. فكر می كنم همه تقریباً به یك اندازه با هم روبه رو هستیم. به عبارتی، نقاط قوت فیلمنامه به یك اندازه بین همه افراد تقسیم شده است. یك اشاره ای هم كه باید داشته باشم بازی ها در این كار فوق العاده است، مثلاً «نیره فراهانی» كه نقش زن سرایدار را بازی می كند به رغم اینكه مدت بازی او خیلی كم است اما از دیدن بازی او حیرت خواهید كرد و یا بهرام ابراهیمی كه در دو نقش كاملاً متفاوت ظاهر می شود و نقش بازپرس و سرایدار را بازی می كند بی نظیر است و یك كلید اصلی ماجرا در فیلمنامه در دست سرایدار و زنش است.
● در حقیقت در یك مشت پرعقاب هیچ كلیدی، شاه كلید نیست؟
▪ دقیقاً. نقش ها پررنگ و تیم هم بسیار حرفه ای است، اما در مورد بازی خودم من در مقابل رضا كیانیان با مسرت بیشتری بازی می كنم، من رضا كیانیان را دوست دارم، از نوزده، بیست سالگی كارهایش را دنبال می كردم و به عنوان یك هنرمند واقعی قبولش داشتم و حالا از اینكه رودرروی او قرار گرفته ام خوشحالم. در یك اشل بزرگتر آیا می توان روبه روی مارلون براندو قرار گرفتن را نادیده گرفت؟
● می شود چند دقیقه مارلون براندو را كنار بگذاریم و در مورد...
▪ می شه؟ واقعاً می شه مارلون براندو را كنار گذاشت، «من بی می ناب زیستن نتوانم».
● نه اصلاً، منظور من این بود كمی به مارلون براندو استراحت بدهیم تا صحبت های ما در مورد این مجموعه به حاشیه نرود. به قول شما اگر در اشلی متفاوت بخواهیم مثال بزنیم «كیانوریوز» در گفت وگویی كه در مورد فیلم «وكیل مدافع شیطان» داشته می گوید: «در كنار «ال پاچینو» بازی كردن یعنی در مسیر رودخانه شنا كردن». حالا اگر قبول كنیم كه رضا كیانیان، ال پاچینو ایران است، بازی در كنار او تاثیری روی بازی شما داشته است ال پاچینو را كه قبول دارید؟
▪ صد درصد. امثال ال پاچینو، رابرت دونیرو ومارلون براندو بودند كه سطح توقع مخاطب را بالا بردند. آنها بازی نمی كنند در حقیقت شعر می گویند. مگر می شود اینها را قبول نداشت. در مورد بازی در كنار كیانیان مسلماً وقتی مقابل یك بازیگر خوب بازی می كنی خیلی بهتر می توانی خودت را نشان دهی و كمتر خسته خواهی شد، یك بازیگر خوب بازی را برای طرف مقابلش هم می خواهد چرا كه می داند این یك بازی مثل پینگ پنگ است نه شمشیربازی.
● اتفاق افتاده وقتی یك فیلمتان را نگاه می كنید از بازی خودتان خوشتان نیاید و بخواهید تصویر را جلو بزنید؟
▪ بله، زمانی است كه متن بد نوشته شده، بد كارگردانی شده و یا نقشت را درك نكردی، اول فكر می كنی كه بهترین بازی را ارائه داده ای اما وقتی كار را می بینی واقعاً دلت می خواهد چشم هایت را ببندی.
● در این كار بازیگران تئاتر هم حضور دارند، از آنجا كه به نظر می رسد بازیگران تئاتر یك مقدار دیرتر ارتباط برقرار می كنند و به گونه ای كناره گیری می كنند، ارتباط شما با آنها چطور بوده است؟
▪ فكر می كنم این یك حالت عكس العمل باشد. بازیگران تئاتر فكر می كنند بازیگران سینما و تلویزیون حق آنها را خورده اند كه به نظر من اصلاً این طور نیست. كسی كه در تئاتر خوب ظاهر می شود می تواند در سینما و تلویزیون هم موفق باشد. من خودم تئاتر خوانده ام و اصلاً برایم فرق نمی كند بازیگر مقابلم تئاتری باشد یا سینمایی. حالا اگر بازیگر تئاتر نمی تواند راحت با بازیگر سینما ارتباط برقرار كند این مشكل خود او است. من كار خودم را انجام می دهم. من نقطه نقطه شروع كردم تا به اینجا رسیدم مگر حضور من در «بوتیك» و یا «این زن حرف نمی زند» بیشتر از یك یا دو دقیقه بوده اما حالا نقش اول بازی می كنم و مهم برای من فقط همین است.● با آهو خردمند :
▪ خانم آهو خردمند در مورد نقشتان در یك مشت پرعقاب توضیح دهید؟
نقش من، نقش پیچیده ای نیست كه ویژگی خاصی داشته باشد و یا به قولی چالش های خاص بازیگری را شامل شود. من مادر یك خانواده هستم كه دخترش را از دست داده، مرگ و شایعاتی كه در مورد آن پیش آمده موجب تشنج در این خانواده می شود.
● اینكه می گویید نقش شما پیچیدگی خاصی ندارد آیا به این معنی است كه شما وسواس خاصی در انتخاب نقش ندارید و به راحتی یك نقش ساده را می پذیرید؟
▪ خیر، من داستان و نقش برایم مهم است، منظور من از سادگی نقش بی ارزشی آن نبود. معمولاً وقتی یك فیلمنامه را می خوانم اگر ویژگی و سنگینی یك نقش قابل قبول كه من نیز بتوانم آن را ارائه دهم نداشته باشد، آن را نمی پذیرم. شاخصه دیگری كه موجب تمایلم برای حضور در یك پروژه می شود گروه و عوامل آن است و یك مشت پر عقاب از این حسن برخوردار بود.
● در فیلمنامه چه خصیصه ای بیشتر شما را جذب كرد؟
▪ من به طور كلی فیلمنامه را دوست دارم و در مورد نقشم احساس می كردم جا برای كار كردن دارد.
● شما از قبل از انقلاب فعالیت تان را شروع كردید، با تئاتر ادامه دادید، مدتی بین كارتان وقفه افتاد، برگشتید و دوباره شروع به فعالیت كردید، نظرتان در مورد بازیگری در ایران دیروز، امروز و فردا چیست؟
▪ اگر بخواهیم نوع خاصی از بازیگری در آن زمان را كه اشاره به آن شایسته نیست كنار بگذاریم، قبل از انقلاب كار بازیگر سخت تر بود، از یك طرف تعداد بازیگران كمتر بود و از سوی دیگر به دلیل نگرش های فرهنگی و سنتی خانواده ها روی خوشی به بازیگر شدن دخترها و پسرهایشان نشان نمی دادند و در ضمن ورود به این عرصه بدون داشتن دانش لازم چه به صورت آكادمیك و چه تجربی راحت نبود. اما حالا متاسفانه به جایی رسیده كه اگر در یك مهمانی چشم و ابروی یك جوان مورد پسند قرار بگیرد فردا جلوی دوربین می رود و به یك ستاره تبدیل می شود. درحالی كه خیلی ها دانشگاه می روند، زحمت می كشند اما دور از هدفشان قرار می گیرند، در هیچ حرفه ای تا این اندازه نابسامانی نیست. مثلاً در حرفه پزشكی نمی توان یك شبه دكتر شد اما در حرفه ما یك شبه سوپراستار می شوند.
● آیا این سوپراستارها باقی هم می مانند؟
▪ ماندن یا نماندنشان خیلی مهم نیست، مهم این است كه این گونه حضورها جوها را آلوده می كند. ما توسط استادهایمان مثل آقایان نصیریان و انتظامی تربیت شدیم، پشت در ایستاده ایم تا وارد این حرفه شویم، وارد شدن های یك شبه ما را دلسرد می كند.
● اما فكر نمی كنید شما مخاطب خاص خودتان را دارید كه اگرچه از نظر تعداد كمتر هستند اما قشر روشنفكر جامعه اند؟
▪ این اصلاً كافی نیست، بازیگران یك شبه همه جا را گرفته اند، دیگر جایی نمانده تا بازیگر حرفه ای و یا به عبارتی واقعی بتواند خودش را و هنرش را نشان دهد. به نظر من باید جلوی این اشتباه گرفته شود. وقتی كه با استفاده از یك زوج خوش سیما و خوش استیل می توان ركورد فیلم های یك سال را شكست، كلمه مصلحت روی اشتباه می نشیند، وقتی كه تقاضای زیادی برای یك بازی خوب نیست چه كار باید كرد؟ به نظر من بهترین كار این است كه این مخاطب خاص را از دست ندهید و كناره نگیرید. این صحبت من مقدمه ای شد برای سئوالی كه از هرمز هدایت دارم.
● باهرمز هدایت:
▪ آقای هدایت بعضی از بازیگران با سابقه و حرفه ای به خصوص بازیگران تئاتر خیلی سخت با مردم ارتباط برقرار می كنند، آیا مشكلاتی كه وجود دارد موجب شده كه خواسته یا ناخواسته به آن دامن بزنند، البته منظورم از مشكلات همان هایی است كه خانم خردمند به آن اشاره داشتند.
این سئوال جالبی است البته نه اینكه من بپذیرم حتماً تئاتری ها این گونه هستند چرا كه خود من هم در حال حاضر ارتباط نامحسوسی با تئاتر دارم، اما واقعاً شما می دانید چه بر ما گذشته است. مثلاً خود من، در اوایل دهه ۶۰ تمام پرونده مرا در تئاتر سوزاندند نه اینكه من تئاتر را ترك كنم، من رانده شده از تئاترم. اینها عناصر مختلفی است كه به دنبال خود این نوع برخوردها و بالطبع این گونه گلایه ها را به همراه دارد.
اشاره ای داشته باشم به صحبتی كه شما با خانم خردمند داشتید و گفتید كه بازیگرانی نظیر ما مخاطب خود را دارند، بله درست است و همین موجب شده كه ما هنوز حضور داشته باشیم و خودمان را نبازیم شاید تنها سلاح ما همین باشد. اما این را هم در نظر بگیرید در این عرصه به این مسئله توجه نمی شود كه مثلاً هرمز هدایت و یا امثال او چقدر استخوان در این راه خرد كرده اند و اگر خودمان تلاش نكنیم به یك چشم به هم زدن از صحنه بازیگری محو خواهیم شد. شاید این مشكلاتی كه به آن اشاره شد در خیلی از جاها رسوخ كرده اما حرفه ما و به خصوص بازیگری (در تئاتر كارگردانی هم می كردم) آسیب پذیرترین قشر از این نوع هستند چرا كه در حقیقت این حرفه هم اكنون ضابطه مند نیست. البته تئاتر خیلی مصون تر از سینما است چرا كه بازیگر تئاتر باید صحنه را بشناسد، حس را بشناسد.
این خود بازیگر است كه باید بازی كند و كسی كمك او نیست در حالی كه در سینما ترفندهای زیادی برای اصلاح معایب وجود دارد. مورد بعدی، شما اشاره ای داشتید به ذائقه تماشاگر، اینكه كارهای ضعیف مخاطب دارد و فروش می كند كاملاً درست است اما به این معنا نیست كه مخاطب دنبال آن می رود بلكه در حقیقت فیلمساز و مجموعه مدیریت است كه در پی جلب این نوع مخاطب است. مثلاً بارها این صحبت شده كه مخاطب ما جوانان هستند و طالب بازیگران جوان و به همین دلیل ما كاراكترها را حول محور بازیگران جوان می چرخانیم. این اشكال ندارد و در همه كشورها هم اتفاق می افتد اما مثلاً در «ارتباط فرانسوی» داستان حول محور پسر می چرخد اما كاراكتری كه برای پدر در نظر گرفته شده یك كاراكتر قابل قبول است. فرهاد توحیدی از جمله فیلمنامه نویسان خوب ماست كه من قبلاً هم در كارهای ایشان بازی داشته ام، اما ایشان هم برای نوشتن معذوراتی دارد. در حقیقت مشكل اینجاست. من اعتقاد دارم و می دانم خیلی از دوستان با من هم عقیده اند كه ما از نظر فیلمنامه نویسی و نمایشنامه نویسی بسیار ضعیف هستیم و آنهایی هم كه بهترند ملاحظاتی دارند كه تاوان آن را ما می پردازیم.
● كاملاً با شما موافقم. اصولاً یك فیلمنامه باید نوشته شود و بعد از روی شخصیت های آن بازیگران انتخاب شوند اما متاسفانه در ایران گاهی یك فیلمنامه صرفاً برای حضور یك بازیگر خاص نوشته می شود. از نقشتان در یك مشت پر عقاب بگویید؟
▪ من در یك مشت پر عقاب نقش دانشور پدر خانواده را بازی می كنم كه همان طور كه متوجه شدید مرگ دختر، راز این مرگ و مشكلاتی كه برای پسر خانواده پیش می آید زندگی آنها را به هم می زند.
● صحبت پایانی شما؟
▪ در آخر می خواستم به یك نكته اشاره كنم. شما وقتی به وسواس در انتخاب كار صحبت كردید و بعد در جایی دیگر درباره اهمیت حضور در این عرصه. در حال حاضر كار برای ما به گونه ای نیست كه بتوانیم زیاد وسواس به خرج دهیم چرا كه وسواس مساوی است با عدم حضور. (می خواستم از هرمز هدایت در مورد همسرشان «آزاده پورمختار» سئوال كنم، از زندگی با خالق كاراكتر محبوب كودكان «زی زی گولو» اما فكر كردم در یك مشت پر عقاب نمی گنجد.)
● با اصغر هاشمی:
▪ قرار بود با «اصغر هاشمی» كارگردان این مجموعه هم گفت وگوی كوتاهی داشته باشم اما ایشان عقیده داشتند قبل از پخش نمی توان صحبت خاصی در این رابطه داشت چرا كه هر توصیفی می تواند به طراوت داستان لطمه بزند. گفت وگوی ما به همین دو سئوال خلاصه شد:
● یك مشت پر عقاب كنایه از چیست؟
▪ یك مشت پر عقاب اشاره ای است به نماد آمریكا و این عنوان كنایه ای است به كندن یك مشت از پرهای آن.
● صحبت خاصی ندارید؟
من قبلاً هم به این مورد اشاره كرده ام، قرار بر این بود كه من یك كار سینمایی بسازم. اما به یك مجموعه بدل شد. فكر می كنم مهم تر بود برای این كار از یك كارگردان تلویزیونی كه تعدادشان كم هم نیست استفاده نشود. من نمی توانم در یك روز بیست دقیقه ضبط داشته باشم.و روش كار من و وسواسی كه در كارم دارم موجب طولانی شدن مراحل تولید شده است.
۱- از كارگردان سینمایی دعوت می شود ولی انتظار كار كارگردان تلویزیونی با راندمان روزی بالای پنج شیش دقیقه دارند.
۲-یكی از علت های اصلی طولانی شدن كار عدم پرداخت به موقع قسط های تهیه كننده بوده است.
هما گویا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید