شنبه, ۲۱ مهر, ۱۴۰۳ / 12 October, 2024
مجله ویستا

الکترال کالج چه خواهد گفت؟


الکترال کالج چه خواهد گفت؟
نظرسنجی روزهای دهم تا سیزدهم ژانویه سال ۲۰۰۸ که روز شانزدهم ژانویه جاری بر روی خروجی سایت موسسه گالوپ رفت چنین نشان می دهد که افکار عمومی امروز ایالات متحده هنوز خواهان یک جمهوریخواه و آن هم ژنرال سابق ارتش ایالات متحده جهت رهبری آتی کاخ سفید است. آیا واقعا ً آمار ونظرسنجی اخیر گالوپ معرف این حکم اند؟
اگر فرضهای چهارگانه ذیل را بر اساس آمار تغییر ناپذیر همراه که حداقل تا نوامبر امسال ثابت خواهد بود مدنظر قرار دهیم، نتیجتا ً حکم دیگری به اثبات خواهد رسید.
۱) رییس جمهور ایالات متحده برایند رای مستقیم مردم نیست، بلکه کالج الکترال وی را برمی گزیند.
۲) رییس جمهور آتی ایالات متحده یک جمهوریخواه نخواهد بود.
۳) ایالات متحده قابلیت پذیرش یک سیاه جهت ریاست جمهوری آتی خود را ندارد.
۴) جنسیت رییس جمهور آتی ایالات متحده، یک مرد نخواهد بود و هماهنگ با تساهل و تسامح بین المللی پذیرفته شده است.
در نگاه اول به چهار فرض بالا، به دلیل برخی باورهای ذهنی شاید مورد پذیرش واقع نگردد، ولی آمار توزیع جمعیتی ایالات متحده و آمار جهانی انتخاباتهای اخیر به دنبال ساده سازی معادلات، مؤید درستی چهار فرض و نتیجتا ً اثبات حکم دیگری خواهد بود.
پیش از ورود به بحث یادآور می شوم ۱۰ ماه تا انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده باقیست و تغییرات در نظرسنجی های آتی موسسه گالوپ اجتناب ناپذیر است ولی مفرضات چهارگانه ذکرشده دستخوش تغییر واقع نخواهد گردید و درصورت تغییر، درنتیجه نهایی بی تاثیر است.
۱) فرض اول جزء قوانین کنونی انتخابات ریاست جمهوری است که رییس جمهور ایالات متحده به طور مستقیم توسط مردم انتخاب نمی شود، بلکه مردم، کالج الکترال را برمی گزینند و این افراد کالج الکترال هستند که رییس جمهور انتخابی خود را به کاخ سفید می فرستند. بدون اغراق چنین سیستم های انتخاباتی دومرحله ای در سراسر دنیا وجود دارد که ایالات متحده نیز به دلیل مهاجر پذیری و ترکیب جمعیتی آن و در راستای به حداقل رسانیدن درصد ریسک مدیریت عالی کشور فعلا ً چنین سیستمی را داراست.
۵۳۸ الکتور یا نماینده کالج الکترال، برابر با مجموع اعضای مجلسین نمایندگان ۴۳۵ عضو و سنا ۱۰۰ عضو، بعلاوه ۳ عضو برای دی سی در اولین دوشنبه پس از چهارشنبه دوم ماه دسامبر در مرکز ایالت خود تشکیل جلسه داده و رییس جمهور و معاون اول وی را بر می گزینند و در صورت عدم اکتساب حداقل ۲۷۰ رای از مجموع ۵۳۸ رای، رییس جمهور را خانه یا مجلس نمایندگان و معاون اول را سنا برمی گزیند.
نکته ظریف این روش انتخابات اینجاست که قرار نیست حتما ً رییس جمهور انتخابی، کمیت نسبی آرای عمومی را نیز از آن خود کرده باشد. جهت گشودن این بحث کافیست به آرای الکترال ایالتها به خصوص ایالتهای تاثیرگذار یا هسته ها توجه شود. ایالتهای کالیفرنیا با ۵۵ رای الکترال، تگزاس با ۳۴ رای الکترال و نیویورک با ۳۱ رای الکترال، ایالتهای موثر در انتخابات آتی اند. چرا که با پیروزی عمومی در یک ایالت، کل آرای الکترال از آن حزب برتر می شود، اگرچه در مواردی تغییر رای نماینده الکترال به حزب رقیب مشاهده شده است! ولی در صورت پیشروی عادی انتخابات و با مقایسه درصد پراکندگی جمعیتی دموکراتها و جمهوریخواهان و نمایندگان کنونی آنها در کنگره شاهدیم، در مجموع همین سه ایالت (بیش از ۲۰ درصد آرای الکترال کل) وزنه الکترال دموکراتها سنگین تر است.
در زبان آمار توضیح اینچنین است:
▪ اگر اندیس های ۱ تا ۵۰ معرف ایالتهای پنجاه گانه امریکا در یونیون باشد،
▪ x معرف ایالت،
▪ n معرف آرای دموکراتها در یک ایالت،
▪ m معرف آرای جمهوریخواهان در یک ایالت،
▪ k کل آرای واجدین شرایط در انتخابات باشد،
خواهیم داشت:
اگر به عنوان مثال n۱ معرف آرای دموکراتها در ایالت x فرضا ً کالیفرنیا باشد، m۱ معرف آرای جمهوریخواهان در این ایالت می باشد، چه با اختلاف یک رای چه با اختلاف یک میلیون رای، اگر یکی از دوحزب دموکرات یا جمهوریخواه، n یا m آرای نسبی عمومی را از آن خود کند کل ۵۵ رای الکترال ایالت کالیفرنیا به نام آن حزب تمام خواهد شد، که کاندیدا نمودن جان ادوارد هنرپیشه و سناتور سابق ایالت کارولینای شمالی در مرحله رقابتهای درون حزبی و در نهایت خروج وی به نفع کاندیدای نهایی حزب دموکرات، جهت جذب مطمئن تر این هسته غربی قدرتمند دموکرات در آرای آتی کالج الکترال می باشد و از سوی دیگر هیلاری کلینتون نیز سناتور ایالت نیویورک است و بالطبع آرای ایالتهای کالیفرنیا و نیویورک از آن دموکراتهاست. اگر مثال را در کل ایالت های ایالات متحده تعمیم دهیم خواهیم یافت، شرط لازم برای داشتن حداکثر نسبی کالج الکترال (۲۷۰ رای) داشتن حداکثر نسبی آرای شهروندان در کل ایالات متحده نیست بلکه حداکثر نسبی ایالتی است. اگر توجه کنیم حاصل جمع برتریهای نسبی می تواند برتری نسبی کلی نباشد، به بیان دیگر رییس جمهور می تواند با ۵۱ درصد آرای الکترال راهی کاخ سفید شود در حالیکه ۴۹ درصد آرای عمومی یا ۴۹ درصد k را داراست، که آن را می توان به دلیل عدم تناسب پراکندگی جمعیت با تعداد آرای مجلس سنا دانست که به ایالتهای کم جمعیت و پر جمعیت حق یکسان تعلق می گیرد و همین تناقض نما در انتخاب کالج الکترال نیز نمود می یابد. لذا تحلیل براساس آرای عمومی در کل ایالات متحده و آن هم ۱۰ ماه پیش از انتخابات که آمار هم نشان می دهد با نزدیکی به موعد مقرر انتخابات، افکار عمومی نیز تغییر قابل توجهی می یابد، فاکتور مورد پذیرشی در تحلیل و پیش بینی انتخابات نیست و در این سیستم انتخاباتی ترفندی رسانه ای است.
۲) رییس جمهور آتی ایالات متحده یک جمهوریخواه نخواهد بود.
آمار ریاست جمهوری ایالات متحده از سال ۱۹۲۳- رییس جمهورجمهوریخواه کالوین کولیج ((Calvin Coolidge - به این سو نشان می دهد هیچ یک از احزاب دوگانه اصلی ایالات متحده در حالت عادی موفق به رهبری کاخ سفید برای سه دوره متوالی نشده اند ومرتبا ً دو دوره بین طرفین تقسیم شده است، ولی احتمال شکست در دوره دوم گاهی بوده است که موارد اخیر، آن هم به دلایل رخدادهای بسیار بسیار نادر از جمله شکست دموکراتها در دور دوم در سال ۱۹۸۱ متاثر از ماجرای تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران، و اتفاق نادر دیگر وقایع رقابت الگور و بوش پسر است که عملا ً دادگاه فدرال رییس جمهور را برگزید. در نهایت در بازه زمانی پیش و پس از جنگ جهانی دوم که آن هم اتفاقی نادر و عملا ً بحران امنیتی – سیاسی و ملی بود که ماجراهای فرانکلین روزولت و هری ترومن را به دنبال داشت که منجر به اقامت طولانی مدت دموکراتها در کاخ سفید شد، ولی در سایر موارد این رویه رعایت شده است، پس آمار سده گذشته هم مبین این توالی در تقسیم قدرت درشرایط عادی است و هم اکنون شرایط قرمز یا نارنجی اعلام نشده است.
۳) ایالات متحده ظرفیت پذیرش یک سیاه جهت ریاست جمهوری آتی خود را ندارد.
پراکندگی آماری نژادی درایالات متحده حاکی از آن است که:
▪ نژاد سفید: ۴/۷۴ درصد یا حدود ۳/۲۱۵ میلیون نفر،
▪ نژاد سیاه یا امریکایی – افریقایی: ۳/۱۴ درصد یا حدود ۴/۴۰ میلیون نفر،
▪ نژاد آسیایی – امریکایی: ۳/۴ درصد یا ۵/۱۲ میلیون نفر،
▪ نژاد هندی امریکایی (بومی آلاسکا): ۸/۰ درصد یا ۴/۲ میلیون نفر،
▪ نژاد بومی هاوایی یا ساکنین جزایر اقیانوس آرام: ۱۴/۰ درصد یا ۴۳/۰ میلیون نفر،
▪ نژاد های دیگر: ۶ درصد یا ۳/۱۷ میلیون نفر،
▪ سایر نژاد های ترکیبی: ۳/۱ درصد یا ۶/۵ میلیون نفر،
با مقایسه آمار نژاد سفید و مجموع سایر نژادها و ترکیب نژادی رؤسای جمهور سابق ایالات متحده پیداست - اگرچه نص صریح قانون اساسی آنستکه همه افراد از لحاظ نژادی باهم برابرند - ترکیب نژادی حرف آخر را خواهد زد، و استفاده حزب دموکرات از باراک اوباما، کاندیدای رنگین پوست تنها جهت جلب افکار عمومی غیر سفیدها و همچنین ۵/۱۴ درصد برابر ۹/۴۱ میلیون جمعیت لاتین یا هیسپانیک این کشور است که با کنار کشیدن وی به نفع کاندیدای نهایی حزب، طبیعی است آرای وی نیز به سوی هم حزبی اش تغییر جهت خواهد داد. ناگفته پیداست پیروزی اوباما در انتخابات داخلی این حزب عملا ً شکست حزب دموکرات در انتخابات سراسری است، چرا که هنوز این ترکیب نژادی ملی آمادگی چرخش به سوی اقلیت نژادی را ندارد.
۴) جنسیت رییس جمهور آتی ایالات متحده، یک مرد نخواهد بود و هماهنگ با تساهل و تسامح بین المللی پذیرفته خواهد شد.
آمار جهانی انتخاباتهای اخیر می گوید: با توجه به تساهل وتسامح پذیرفته شده بین المللی جهان بدین سوی می رود که زنان قدرت را به دست گیرند و آمار رشد مشارکت زنان در سطوح اول قدرت ومدیریت مبین این مطلب است.
زنانی که در کشورهای مختلف جهان در عرصه اول قدرت بوده و هستند بدین شرح است:
▪ آرژانتین:
کریستینا فرناندز دی کرشنر در اولین دور انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۷ آرژانتین قاطعانه بر رقیب خود الیزا کاریو نماینده زن پارلمان آرژانتین پیروز شد.
▪ هند:
پراتیبها پاتیل، در ژوئیه سال ۲۰۰۷ به عنوان رئیس جمهور هند انتخاب شد. وی اولین زنی است که در هند به سمت ریاست جمهوری دست یافته است. قدرت اجرایی در هند در دست نخست وزیر است اما رئیس جمهور نیز در تشکیل دولت در سطح ملی و محلی اختیاراتی دارد.
▪ شیلی:
میشل باشله در ژانویه سال دو هزار و شش به عنوان رئیس جمهور شیلی انتخاب شد و در ماه مارس همان سال فعالیتهای خود را در این سمت آغاز کرد. میشل باشله در واقع اولین زن در شیلی و حتی در امریکای لاتین است که از طریق آرای مستقیم مردم به ریاست جمهوری دست یافت.
▪ لیبریا:
الن جانسون سیرلیف، اولین زنی است که در افریقا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. سیرلیف در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر سال ۲۰۰۵ به پیروزی رسید و در ژانویه سال ۲۰۰۶ به عنوان رئیس جمهور لیبریا سوگند یاد کرد.
▪ فیلیپین:
گلوریا ارویو معاون رئیس جمهور فیلیپن در ژانویه سال ۲۰۰۱ به عنوان رئیس جمهور فیلیپین منصوب شد و جای جوزف استرادا را گرفت. استرادا مجبور شده بود به علت دست داشتن در فساد مالی از سمت خود کناره گیری کند. گلوریا ارویو در سال ۲۰۰۴ نیز به عنوان رئیس جمهور فیلیپن انتخاب شد.
▪ فنلاند:
تارجا هالونن اولین زنی بود که در سال دو هزار به ریاست جمهوری فنلاند دست یافت. وی در ماه مارس سال ۲۰۰۶ برای یک دوره دیگر در سمت خود ابقا شد.
▪ ایرلند:
ماری مک الیس، در اکتبر سال ۱۹۹۹به عنوان رئیس جمهور ایرلند انتخاب شد و جای مری رابینسون را گرفت. رابینسون اولین زنی بود که در ایرلند به ریاست جمهوری دست پیدا کرد. ماری مک الیس در اکتبر سال ۲۰۰۴ بار دیگر به عنوان رئیس جمهور ایرلند انتخاب شد.
▪ کنفدراسیون سوئیس:
میشلین کالمی ری وزیر امور خارجه سوئیس در ماه دسامبر سال ۲۰۰۶ توسط نمایندگان پارلمان فدرال به عنوان رئیس کنفدراسیون سوئیس برای سال ۲۰۰۷ انتخاب شد. میشلین کالمی پس از روت ریفوس،‌ که در سال ۱۹۹۹در عرصه قدرت بود،‌ دومین زنی است که به عنوان رئیس کنفدراسیون سوئیس انتخاب می شود.
▪ آلمان:
انگلا مرکل که در نوامبر سال ۲۰۰۵ به عنوان صدر اعظم آلمان انتخاب شد اولین زنی است که در تاریخ آلمان در این سمت انتخاب شده است.
▪ کره جنوبی:
هان میونگ سوک در ماه مارس سال ۲۰۰۶ به عنوان نخست وزیر کره جنوبی انتخاب شد. این سومین بار است که یک زن به عنوان نخست وزیر کره جنوبی انتخاب شده است.
▪ موزامبیک:
لوئیزا دیه گو از فوریه سال ۲۰۰۴ به عنوان نخست وزیر موزامبیک فعالیت میکند.
▪ نیوزیلند:
هلن کلارک در دسامبر سال ۱۹۹۹ به عنوان نخست وزیر نیوزیلند انتخاب شد و جای جنی شیپلی را در این سمت گرفت. در تاریخ نیوزیلند جنی شیپلی اولین زنی بود که فعالیت در سمت نخست وزیری این کشور را تجربه کرد.
شاهدیم جهانی که ادعای تساهل و تسامح سیاسی و مذهبی آن در حد ایالات متحده نیست حاضر به متلاشی نمودن فرهنگ غالب مردسالاری شده و ایالات متحده در برابر چنین جهانی که همچنین ادعایی هم ندارد عقب مانده است. البته دولت سایه و انتخاباتهای اخیر کنگره نمایان ساخت، ساخت قدرت ایالات متحده آمادگی خود جهت واگذاری قدرت اول کشور به یک زن را در حال تست زدن است و عملا ً کشور هم اکنون در حال تجربه یک رییس جمهور زن در درجه سوم مدیریت عالی کشور است. چرا که درصورتیکه رییس جمهور و معاون اول وی در قید حیات نباشند، سخنگوی مجلس نمایندگان - هم اکنون خانم نانسی پلوسی است - عهده دار پست ریاست جمهوری خواهد بود. یعنی دولت سایه در داخل ساخت تقنینی کشور در حال تست موفق یک رهبری زن برای آینده ایالات متحد است.

فرض های چهارگانه فوق با استناد به آمار ذکر شده، مؤید چنین حکمی است که احتمال پیروزی برای یک نماینده زن دموکرات که کسی جز هیلاری کلینتون در این مجموعه نیست، بسیار بالاست، اگر و فقط اگر شرایط تا موعد انتخابات به حالت فوق العاده تغییر نیابد.
با تصور یک دید کلی از جهان سیاسی، واضح ومبرهن است امروز جهان به سویی می رود که پست های اول اجرایی نقاط استراتژیک به زنان سپرده می شود و این واقعیتی انکارناپذیر است. متاسفانه ترور خانم بی نظیر بوتو در پاکستان نیز که به وقوع پیوست منتج از همین واهمه مردسالارانه از بازگشت زنان به قدرت در کشورهای بنیادگراست. البته اینچنین رخدادهایی مبین این مطلب است که جنبش زنان به دنبال تجدید قوا، در حال اعمال نیروست ولی متاسفانه بعضاً در برابر برخوردهای حذفی مردسالارانه موقتا ً تاکتیکی پس می کشند ولی شکست نمی خورند و استراتژیک پیش می روند، و بدون اغراق در تحلیلهای جامعه شناختی می باید حساب جداگانه ای روی این جنبش باز نمود.
پر واضح است در ایالات متحده نیز حمایت معنوی مردان تساهل منش به رهبری بیل کلینتون از همسرش هیلاری کلینتون در کمپینگ های انتخاباتی وی نیز برگ برنده پیروزی وی است که این پختگی در پس شعارهای انتخاباتی نمایان است. به عنوان مثال در کمپینگ انتخاباتی جهت سناتوری ایالت نیویورک، هیلاری که در ناحیه شمالی نیویورک از نام خوشی هم برخوردار نبود و بعضاً لقب "عفریته سیاسی" بر وی نهاده بودند در یک موضعگیری تبلیغاتی به جمهوریخواهان چنین عنوان نمود: "من نمی گویم شما دموکرات شوید، تنها رای خود را به یک دموکرات بدهید." و اینچنین رای جمهوریخواهان را ستاند. شاهدیم دنیایی پختگی سیاسی پشت این شعار سیاسی نهفته است و چنین تیمی که وی را مرحله به مرحله به سنا رهنمون شد، قادر خواهد بود سنگر به سنگر وی را به کاخ سفید بازگرداند، واین بار تواماً به عنوان بانوی اول و رییس جمهور.
در این اثنی مسئله اساسی که ذهن ایرانیان را از هم اکنون به خود مشغول نموده، نقشی است که رییس جمهور آتی ایالات متحده و تفکر تیم همراهش در مناقشه فیمابین و اعلان جنگی احتمالی علیه سرزمین مادریمان برعهده خواهد داشت است. به طوریکه چنین تصور می شود که در صورت راه یافتن یک جمهوریخواه دیگر به کاخ سفید احتمال اعلان جنگ از سوی وی بالاست، حال آنکه قانون اساسی این وظیفه را از اختیارات کنگره می داند نه کاخ سفید که آنهم هم اکنون در اختیار دموکراتهاست، ولی با توجه به ترکیب آرای کنونی مجلسین، کاخ سفید قدرت اعمال فشار در حالت فوق العاده دراختیار دارد، ولی در حالت عادی کاخ سفید تنها قادر خواهد بود به اصطکاک روابط فیمابین بیفزاید که آنهم با توجه به برخی نرمش ها و موضعگیریهای اخیر جمهوریخواهان در کوتاه مدت بعید می نماید و شاهدیم عملا ً روی به "جنگ سرد" واطلاعاتی آورده اند. ولی متاسفانه شاهدیم در سوی دیگر، با تحرکات مشکوک مدیریت جنگی سیاست ورزان ایران، برخلاف سیاست شوندگان، از روشهای دیپلماتیک استقبال نمی شود و راس هرم قدرت، مدیریت جنگی را مرحله به مرحله، به مدیریت صلح تغییر نمی دهد که این سیاست ورزی در اوج چنین حیرانی سیاسی، عواقب خانمانسوزی حتی در صورت عدم به وقوع پیوستن "جنگ گرم" برای کشور در پی خواهد داشت، چرا که سرمایه های مادی و معنوی کشور متاثر از این نابسامانی مدیریتی در کوتاه مدت به هدر می رود و در دراز مدت دستخوش تغییرات بنیادین سوء و غیر قابل بازگشت قرار خواهد گرفت.
مهدی حسین زاده