یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


عصر بخیر آقای‌ هدایت‌


عصر بخیر آقای‌ هدایت‌
یك‌ نویسنده‌ گرچه‌ به‌ واسطه‌ تلاشی‌ كه‌ در حیطه‌ ادبیات‌ می‌كند، نویسنده‌ می‌شود؛ اما مقدار زیادی‌ از تم‌ نوشتاری‌اش‌ را از زندگی‌اش‌ می‌گیرد. زندگی‌ نویسنده‌ به‌ مثابه‌ لحظه‌هایی‌ كه‌ ضمیر ناخودآگاه‌ او را می‌سازند آشكار و نهان‌ در آثار او تجلی‌ پیدا می‌كند: چنانكه‌ ما در نقد آثار یك‌ نویسنده‌ به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ به‌ دانش‌ نقد ادبی‌ نیازمندیم‌، به‌ اطلاع‌ راجع‌ به‌ زندگی‌ نویسنده‌ نیز نیازمندیم‌. اتفاقات‌ زندگی‌ نویسنده‌ مقدار زیادی‌ از شیوه‌ تولید اثر آن‌ نویسنده‌ را پوشش‌ می‌دهند. اینگونه‌ است‌ كه‌ می‌بایست‌ آنها را دانست‌، اگر نه‌ همه‌ آنها را، حداقل‌ باید آنهایی‌ را كه‌ بیشترین‌ اثر را داشته‌اند، شناخت‌.
صحبت‌ از روشنفكری‌ كافه‌یی‌ كه‌ می‌شود، حداقل‌ در نزد ایرانیان‌، نام‌ هدایت‌ به‌ ذهن‌ می‌آید. مشهور است‌ كه‌ هدایت‌ یك‌ پاتوق‌ ادبی‌ به‌ نام‌ «كافه‌ نادری‌» داشت‌. خیابان‌ نادری‌ با گام‌های‌ هدایت‌ آشنا است‌ و میزهای‌ كافه‌ نادری‌ كه‌ اكنون‌ یكی‌ از مكان‌های‌ تاریخی‌ فرهنگی‌ ما محسوب‌ می‌شود، شاهد حضور هدایت‌ در كافه‌ نادری‌ بوده‌اند.
هدایت‌، مسعود فرزاد، مجتبی‌ مینوی‌ و بزرگ‌ علوی‌. اینها گروه‌ ربعه‌ هستند. چهار نفر در یك‌ زمان‌ چنانكه‌ زمانه‌ خودشان‌ را در تولید و نقد آثار ادبی‌ تحت‌ تاثیر قرار دادند. در مورد داستان‌نویسی‌ نمی‌توان‌ انكار كرد كه‌ هدایت‌ پدر داستان‌ نویسی‌ مدرن‌ ایران‌ نیست‌ و بزرگ‌ علوی‌ از بزرگترین‌ داستان‌نویسان‌ ایران‌ به‌ شمار نمی‌ رود. در مورد نقد ادبی‌ و ترجمه‌ نیز مجتبی‌ مینوی‌ و مسعود فرزاد نامی‌ قابل‌ تامل‌ دارند. به‌ هر حال‌ گروه‌ ربعه‌ شكل‌ گرفته‌ بود. كافه‌ نادری‌: پاتوق‌ ادبی‌ روشنفكران‌ ایران‌.
پر بیراه‌ نیست‌ كه‌ در مورد روشنفكری‌ كافه‌یی‌ نیز در اینجا صحبت‌ شود. شاید اولین‌ گروهی‌ كه‌ نشست‌های‌ ادبی‌ خود را در كافه‌ برگزار می‌كرد و از آنجا افكار و اندیشه‌هایش‌ را به‌ دیگر جاها عرضه‌ می‌داشت‌، گروه‌ «مدان‌» بود. امیل‌ زولا كه‌ بی‌ شك‌ بزرگترین‌ آنان‌ بود به‌ همراه‌ همفكرانش‌ در كافه‌یی‌ در فرانسه‌ جمع‌ می‌شدند و همان‌ها بودند كه‌ مكتب‌ ناتورالیسم‌ را در ادبیات‌ به‌ وجود آوردند.
كافه‌نشینی‌ نویسندگان‌ در زمان‌های‌ مختلف‌ معمولا اعتراضی‌ بی‌صدا به‌ وضعیت‌ موجود بوده‌ است‌. این‌ وضعیت‌ هم‌ می‌توانسته‌ وضعیت‌ سیاسی‌ و هم‌ می‌توانسته‌ وضعیت‌ ادبی‌ دوران‌ نویسندگان‌ بوده‌ باشد و این‌ چنین‌ بود كه‌ كافه‌نشینی‌ ایجاد تغییرات‌ و تحولات‌ آینده‌ را نوید می‌داد.
كافه‌، جایی‌ برای‌ صحبت‌ كردن‌، داستان‌ خواندن‌ و نظریه‌ دادن‌. كم‌كم‌ این‌ نظریه‌ ها هستند كه‌ نه‌ تنها از كافه‌ها بیرون‌ می‌روند بلكه‌ یك‌ كشور یا حتی‌ جهان‌ را در می‌نوردند و تحت‌ تاثیر قرار می‌دهند.
از گروه‌ «مدان‌» به‌ بعد انگار یك‌ ساختار تازه‌ برای‌ نویسندگی‌ به‌ وجود آمد. داستان‌ بنویس‌، در كافه‌ در جمع‌ دوستانت‌ بخوان‌ و بعد به‌ دیگران‌ عرضه‌ كن‌. این‌ موهبت‌ كمی‌ نیست‌. وقتی‌ داستان‌ قبل‌ از نگارش‌ در جمعی‌ خوانده‌ شود مكانی‌ برای‌ هتك‌ و اصلاح‌ آن‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ و اینجاست‌ كه‌ داستان‌ از این‌ رو به‌ آن‌ رو می‌شود. درست‌ است‌ كه‌ نویسنده‌ با نوشتن‌ داستانش‌ حداقل‌ ۸۰ درصد كار را انجام‌ داده‌ و هتك‌ و اصلاح‌ بعدی‌ كه‌ در كافه‌ صورت‌ می‌گیرد ۲۰ درصد كار است؛ اما همین‌ ۲۰ درصد نقش‌ تعیین‌كننده‌یی‌ دارد و چه‌ بسا كه‌ داستان‌ را از یك‌ داستان‌ معمولی‌ به‌ داستان‌ فوق‌العاده‌ ارزشمند تبدیل‌ كند.
هر جا واسطه‌ به‌ وجود بیاید كار مشكل‌ می‌شود. در نویسندگی‌ هم‌ همینطور است‌. روشنفكری‌ كافه‌یی‌ می‌گوید داستانت‌ را، نظریه‌ات‌ و هر آنچه‌ می‌خواهی‌ عرضه‌ كنی‌ را ابتدا در گروهت‌ عرضه‌ كن‌ و بعد آن‌ را برای‌ همه‌ منتشر كن‌. كار سختی‌ است‌، به‌ وجود آمدن‌ یك‌ واسطه‌، آن‌ هم‌ واسطه‌یی‌ كه‌ گذشتن‌ از آن‌ بسیار مشكل‌ است؛ اما دقیقا این‌ مشكل‌ بودن‌ كار است‌ كه‌ كار را ارزشمند می‌كند. ادبیات‌ كار مشكلی‌ است‌. این‌ را گروه‌ ربعه‌ خوب‌ می‌دانست‌ چنانكه‌ در جمع‌ خود سخت‌ترین‌ انتقادها را از داستان‌های‌ همدیگر می‌كردند با این‌ دانش‌ كه‌ آثارشان‌ پس‌ از گذشتن‌ از این‌ صافی‌ دیگر كمتر ضربه‌ پذیر خواهد بود.
باری‌ گروه‌ ربعه‌ هم‌ به‌ مانند گروه‌ «مدان‌» و تمام‌ گروه‌های‌ كافه‌یی‌ دیگر كه‌ متشكل‌ از روشنفكران‌ كافه‌نشین‌ بودند، كارهای‌ زیادی‌ كرد. اگرچه‌ هدایت‌ از آن‌ دسته‌ نویسندگانی‌ نبود كه‌ عضویت‌ گروه‌ها را بطور رسمی‌ بپذیرد و مثلا از گروهش‌ برای‌ انتشار عقایدش‌ بهره‌ گیرد اما به‌ هر حال‌ گروه‌ ربعه‌ را هر چند بطور ضمنی‌ و تلویحی‌، اما پذیرفت‌ و این‌ موجب‌ انتشار عقاید و افكارش‌ شد. اكنون‌ بی‌هیچ‌ ترسی‌ می‌توان‌ گفت‌ داستان‌نویسان‌ ایران‌ سخت‌ تحت‌ تاثیر داستان‌ هدایت‌ و هم‌ عصرانش‌ هستند.
هدایت‌ مانند غول‌ بزرگی‌ در بلندترین‌ نقطه‌ ادبیات‌ داستان‌ ما ایستاده‌ و دیگران‌ همه‌ با توجه‌ به‌ این‌ غول‌ خود را می‌سنجند. هم‌ عصران‌ هدایت‌ نیز این‌ چنین‌ هستند هم‌ بزرگ‌ علوی‌ و هم‌ صادق‌ چوبك‌.
كافه‌نشینی‌ كار خودش‌ را كرد. هدایت‌ كه‌ آثار زیادی‌ در زمینه‌ داستان‌، نمایشنامه‌ و پژوهش‌ ادبی‌ داشت‌ به‌ كمك‌ این‌ گروه‌ آثاری‌ دیگر نیز تولید كرد. كارهای‌ مشترك‌ هدایت‌ با مینوی‌ و فرزاد، همه‌ جا ذكر شده‌اند. «وغ‌ وغ‌ ساهاب‌»، «كارنامه‌ اردشیر بابكان‌» و «پروین‌ دختر ساسان‌» از این‌ جمله‌ هستند.
گذشته‌ از اینها، بیشتر اندیشه‌ و نظریات‌ هدایت‌ بود كه‌ در این‌ گروه‌ها تحولی‌ ارزشمند پیدا كرد. شانس‌ یعنی‌ بموقع‌ در جای‌ مناسب‌ بودن‌. هدایت‌ در كافه‌ نادری‌ بود، آنگونه‌ كه‌ زولا چندین‌ سال‌ پیش‌ در فرانسه‌ به‌ كافه‌ می‌رفت‌ یا سارتر معاصر با هدایت‌ و باز هم‌ در فرانسه‌ پاتوق‌ ادبی‌ داشت‌. به‌ نظر می‌رسد همه‌ این‌ نویسندگان‌ شانس‌ آورده‌ باشند.

ناصر جعفرزاده‌
منبع : روزنامه اعتماد