سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
تکنولوژی و تکامل انسان
![تکنولوژی و تکامل انسان](/mag/i/2/dt1hd.jpg)
چنین به ذهن میرسد كه جامعهشناسی باید پیشاپیش به طور تمام و كمال به مسألهی تغییرات در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حاصل از تكنولوژیهای جدید و توانایی فزایندهی آن برای دستكاری در طبیعت پرداخته باشد؛ اما تاكنون چنین اتفاقی رخ نداده است. در اینجا اهمیت تكنولوژی با توجه به تجارب و چالشهای اجتماعی كه در قرن بیستویكم پدیدار میشوند مورد بحث قرار میگیرد.
اگر بنا بود از گروهی از تجار كه به طور تصادفی انتخاب شدهاند بپرسید كه «تكنولوژی چیست؟» به احتمال قریب به یقین پاسخهایی كه میشنیدید از این قرار میبود: «ابزار»، «ماشین»، یا شاید، با پیدایش كامپیوتر پاسخ رایجتر این میبود «سختافزار به اضافهی نرمافزار».
هیچ یك از این پاسخها نادرست نیستند؛ تنها اینكه این پاسخها در دنیای امروز ناكافی و نارسا هستند. تجار در پاسخ احتمالاً خواهند پرسید «چرا»؟ چرا باید به چیزی بیش از این دربارهی تكنولوژی نیازمند باشیم؟ آیا كافی نیست كه صرفاً بتوانیم ابزار و ماشین مورد نیاز در حوزهی كاری خود و وسایل مورد استفاده در زندگی روزمره را به كار ببریم؟
نخست، درك این مسأله حائز اهمیت است كه همانا سرشت تكنولوژی در حدود ۲۵ سال گذشته از بنیاد دگرگون شده است. داشتن دست كم شناختی مقدماتی از ویژگیهای این تغییرات بنیادین بیشك بخت شما را در دستیابی به موفقیتهای مستمر تجاری در به اصطلاح عصر اطلاعات، به گونهای چشمگیر افزایش خواهد داد. دوم، اگر مفهوم بهتری از چیستی تكنولوژی در نظر داشته و از پیامدهای اجتماعی تحول تكنولوژیك قدری آگاه باشید بهتر خواهید توانست كاربرد تكنولوژی را به نفع تجارت خود، از نو سازماندهی كنید. اگر از این فرمولهای سادهانگارانه كه میگویند تكنولوژی صرفاً سختافزار به اضافهی نرمافزار است فراتر برویم قادر خواهیم بود كه این گونه بیندیشیم «چگونه میتوان تولیدم را به روشی متفاوت سامان دهم؟ به چه روشهای متفاوتی میتوانم تكنولوژی را سازمان دهم و از آن استفاده كنم؟»
نكتهی مهم این است كه پیوسته از خود بپرسید: «از آنجا كه من در این حوزهی كاری فعالیت میكنم، چگونه میتوانم تكنولوژی را برای افزایش كارآیی، كاهش هزینهها، افزایش سود و غیره به كار برم؟»
اجازه بدهید نمونهای از ماهرانهترین كاربردهای تكنولوژی برای پیشبرد هدفهای تجاری در تاریخ اخیر را ارائه دهیم. فردی آمریكایی به نام فردریك اسمیت رویایی در سر میپروراند. او شركت «فدرال اكسپرس» را تأسیس كرد؛ یك شركت پیك مرسولات كه اكنون در سرتاسر دنیا فعالیت میكند. اسمیت به سراغ شركتهای بزرگ مختلف میرفت و میگفت «ببینید، شما مجبورید كالاهای زیادی را در انبار نگهداری كنید و انبارهای بزرگی بسازید، چون دقیقاً نمیتوانید پیشبینی كنید كه چه هنگام كالای معینی را تحویل خواهید داد. اما من میتوانم ترتیب كار را به گونهای بدهم كه سفارشها با تضمین، ظرف ۲۴ ساعت به مقصد برسد. شما میتوانید از موجودی انبار خود بكاهید و در هزینهها صرفهجویی كنید. كامپیوتر میتواند هر بسته را ردیابی كرده و حمل به هنگام را تضمین كند. فدرال اكسپرس DHL, UPS ـ همهی این شركتها اساساً داشتن «موجودی انبار دم دستی» را امكانپذیر میكنند. كاری كه فردریك اسمیت به هنگام تأسیس شركت فدرال اكسپرس كرد سازماندهی مجدد تولید و توزیع كالا براساس كاربرد تازهای از تكنولوژی بود. این استراتژی موجد كارایی است، هزینهها را كاهش میدهد، مشتری را راضی نگه میدارد و از مشكلات مدیریت موجودی انبوه كالاها در انبار میكاهد. اما تعداد اندكی از مردم این را تكنولوژی تلقی میكنند. آنان شاید فكر كنند كه «خوب، این فقط زیركی شركت فدرال اكسپرس را میرساند». اما آنچه باعث میشود اندیشهی اسمیت به طور كامل جامهی عمل بپوشد، كامیونها، هواپیماها، كامپیوترها، ماهوارههای ارتباطی، پایانههای كامپیوترهای دستی است كه در سرتاسر این شبكه مورد استفاده قرار میگیرد، آن چه در اینجا دارای اهمیت اساسی است سازماندهی اجتماعی است. این تركیب ماهرانهی تكنولوژیهای گوناگون در سیستمی یكپارچه و كارآمد است كه واقعاً كیفیت كار را متفاوت میسازد. اگر به تكنولوژی صرفاً به چشم «سختافزار به اضافهی نرمافزار» نگاه میكردید چگونه میتوانستید تجربهی اسمیت را سرمشق كار خود قرار دهید؟
● ظهور انسان و نخستین تكنولوژی
هسیود، شاعر یونانی، در حدود سال ۸۰۰ پیش از میلاد رسالهی مشهوری نوشت به نام كارها و روزها كه داستان پیدایش انسان را روی زمین حكایت میكند. بر طبق گفتهی هسیود خدایان كه جهان را آفریدند به هر جانوری تواناییهای خاص دادند؛ برخی از جانوران را بسیار چابك آفریده بودند به نحوی كه میتوانستند از خطر بگریزند، به برخی مانند ماهیان توانایی تكثیر بیوقفه داده بودند، به نحوی كه همیشه از آنان، آن تعداد باقی بماند كه بقای گونهی ماهیان را تضمین كند. به برخی از حیوانات استقامت و عضلات نیرومند داده بودند، اما وقتی نوبت به آفرینش انسان رسید خدایی كه همهی تواناییها را تقسیم میكرد، دیگر چیزی در بساطش نمانده بود. به این ترتیب انسان بدون هیچ توانایی معطل مانده بود؛ تا اینكه خدایی به نام پرومته به زمین فرود آمد و آتش را اختراع كرد با آتش، انسان در برابر جانوران شكارچی ایمنی مییافت، میتوانست گرما داشته باشد، غذایش را بپزد، مواد طبیعی را استخراج كند و آنها را تغییر شكل دهد.
پس نخستین تكنولوژی آتش بود. آتش اولین وسیلهای بود كه انسان به كمك آن میتوانست نه تنها با جهان سازگار شود بلكه جهان را تغییر نیز دهد. استفاده از همین اولین تكنولوژی بود كه انسانها را از حیوانات متمایز كرد. اكنون انسان میتوانست آلیاژهایی همچون مفرغ از فلزات پایهی مس و قلع بسازد، میتوانست انواع ظرف، اسلحه، انواع و اقسام ابزارها را بسازد. نكتهی اصلی تكنولوژی در واقع همین است: ساختن چیزها برای به كاربردنشان. ماهیت فایدهطلبانه و ابزاری تكنولوژی برای فهم مقدماتی تكنولوژی بسیار مهم است. تعریفی كه میتوانیم از تكنولوژی به معنای بسیار مقدماتیاش بدهیم این است: ساختن مواد و ابزارها برای سازگاری با طبیعت و تغییر آن.
انسان پس از آن كه به قدرت تكنولوژی پی برد، از امكان برآورده ساختن نیازهای گوناگون خود نیز آگاه گشت. برای مثال یكی از ابتداییترین این نیازها حمل و نقل بود. در آغاز انسانها فقط میتوانستند راه بروند و اشیا را با دست حمل كنند، اما بعد نابغهای ناشناخته چرخ را اختراع كرد. با این پیشرفت جدید تكنولوژیك، یعنی چرخ، مردم اكنون راه بسیار مؤثرتری برای جابهجایی اشیا و نیز خودشان یافته بودند. به این ترتیب یك نیاز به اختراع یك تكنولوژی جدید انجامید و ویژگیهای بدیع این تكنولوژی جدید نیز باعث تداول آن در بیشتر نقاط جهان گردید. با این همه، شماری از تمدنها هرگز چرخ را اختراع نكردند. مایاها كه در جایی میزیستند كه امروزه آمریكای مركزی نامیده میشود، هرگز با چرخ آشنا نبودند. میتوانید تفاوت چشمگیر توسعهی تمدنهای بهرهمند و تمدنهای بیبهره از چرخ را مطالعه كنید. این را كه چرا مایاها به طور جداگانه چرخ را اختراع نكردند نمیدانیم، اما انزوای مایاها از سایر نقاط جهان به این معنا بود كه آنان هرگز به این تكنولوژی انقلابی دسترسی نداشته بودند. در دیگر تمدنهای بزرگ، مانند مصر و بینالنهرین، استفاده از چرخ رواج یافت و به این ترتیب تأثیری عمیق بر توسعه و تكامل جامعه گذاشت.
در اینجا تمایز دیگری نمایان میشود كه برای درك درست ماهیت تكنولوژی بسیار مهم است. لازم است بین اختراع تكنولوژی جدید و انتشار یا رواج آن در میان مردمان دیگر و سایر نقاط جهان تمایز قائل شویم. بنابراین رواج فرهنگ به امری كانونی برای توسعهی تكنولوژی كاربران تبدیل میشود. این شاید نكتهای بدیهی بنماید ولی همان گونه كه بعداً خواهیم دید رواج، اساس مفهوم تكنولوژی است. تمایز میان اختراع و رواج، امروزه درست به اندازهی هزاران سال پیش معنادار است.● انسان ابزارساز و انسان تصویرساز: از تخیل تا آفرینش
در علم ردهبندی، انسان را به عنوان گونهی هوموساپینس طبقهبندی میكنند ـ كه انسان اندیشمند یا دانا ترجمهاش میكنند. با وجود این، وقتی در مورد نقش تكنولوژی بحث میكنیم راههای دیگری نیز برای توصیف انسان وجود دارد كه شاید به روشن شدن موضوع مركزیت تكنولوژی در توسعهی جامعه كمك كند.
انسان نه تنها اندیشمند است بلكه مایلم بگویم ابزارساز و تصویرساز نیز هست. انسان ابزارساز موجودی است كه میتواند چیزهایی بسازد: یعنی موجودی است ابزارساز. انسان تصویرساز موجودی است كه میتواند چیزهایی را تصویر كند: یعنی موجودی است خیالآفرین. بنابراین پرسش جالب این است: اگر بتوانید چیزها را تصور كنید آیا علاوه بر این میتوانید آنها را بسازید؟ این تمایز میانتخیل و آفرینش چیزها عنصر مهم دیگری در درك تكنولوژی است. بسیاری از مردم تخیلی عالی دارند اما توان آنها برای ساختن چیزها بسیار محدود است.
اجازه بدهید به مثال لئوناردو داوینچی بازگردیم. دفترهای یادداشت و طراحیهای معروف او به روشنی به ما میگوید كه او میتوانست انبوهی از ابزارها و ماشینآلات مفید را در ذهن مجسم كند. اما آن چه او نمیتوانست تصورش را كند منبع نیروی بادوام و پایداری بود كه به اندازهای توان داشته باشد كه آن اختراعات را به حركت درآورد. لئوناردو قدرت عضلات انسان را میشناخت و قدرت حیوان و نیروی باد را تصویر میكرد، اما همهی اینها ناكافی بود. بدون یك منبع انرژی، فرآوردههای تخیل او را نمیشد جامهی عمل پوشاند. این مسأله نكتهی مهم دیگری را مطرح میسازد: تبدیل تخیل زودگذر به واقعیت عینی از طریق فرایند فنی، تبدیل اندیشهها و مفاهیم به ابزار و ماشین. این كار در مقیاس كلان با پیدایش انقلاب صنعتی ممكن گردید. از طریق اختراع و پیشرفت ناشی از آن و رواج نیروی بخار، تخیلاتی مانند تخیلات لئوناردو داوینچی را اكنون میشد به واقعیت عینی تبدیل كرد. این چالش و فرصتی است برای كارآفرینان و شركتهای دوراندیش؛ چگونه میتوانیم با ابزارهای تكنولوژیك اندیشهها را به فرآوردهها تبدیل كنیم؟
در اینجا تأكید بر این نكته حائز اهمیت است كه امروز بیش از هر دورهی تاریخی دیگر، امكانات برای پر كردن شكاف میان تخیل و واقعیت وجود دارد. در قرن هجدهم كه نیروی بخار كشف و مهار گردید، گزینههای بسیار كمی وجود داشت. امروز تلاش ما برای اختراع میتواند از منبع گستردهای از ابزارها و تكنولوژیها و نیز گنجینهای از دانش نظری كمك بگیرد كه دانشمندان، پژوهشگران و بازرگانان در طی چند سدهی گذشته انباشته و تدوین كردهاند. این كثرت منابع تحول شگفتآوری است كه در سفر كوتاهمان به تاریخ انقلابهای تكنولوژیك آن را بررسی خواهیم كرد.
● سه انقلاب، سه نوع تكنولوژی
«انقلاب» كلمهی خطرناكی است. این كلمه دستمایهی فرضهای نادرستی قرار میگیرد، از این قرار كه زندگی كل جامعهای ممكن است یه شبه با زدن كلیدی، با آمدن موجی دگرگون شود. در واقع چیزهای اندكی فوراً تغییر میكنند و به ویژه وقتی از ساختارهای اجتماعی یا فرهنگ سخن میگوییم تحول تنها به گونهای تدریجی رخ میدهد. با این همه، وقتی ماهیت تكنولوژی را به مثابهی یك سیستم یكپارچه از چشمانداز تاریخی بررسی میكنیم، به عقیدهی من میتوان تغییرات بنیادینی را تشخیص داد كه اصطلاح «انقلابی» را موجه جلوه میدهد.
اولین انقلاب تكنولوژیك، ظهور نیروی بخار، مستقیماً به گذار از جامعهی پیش صنعتی به جامعهی صنعتی در غرب انجامید. برای نخستین بار نیرویی كه به ابزار قدرت میبخشید جزئی از خود ماشین شده بود. انسان یا حیواناتی كه او به خدمت گرفته بود دیگر مجبور نبودند انرژی لازم برای به حركت درآوردن ابزار را خود تأمین كنند.
نیروی بخار امكان دستیابی به مجموعهای از شاهكارها در زمینهی تكنولوژی را به ما داد كه پیش از آن ناممكن بود. یكی از این دستاوردها تلمبهی بخار بود. انگلستان جزیرهای بود كه روی بستری از زغال سنگ قرار داشت ولی به دلیل وجود حوضچههای بزرگ آب زیرزمینی كه با تلمبههای دستی امكان تخلیهی آن نبود، كاوش در اعماق ناممكن بود. با پمپهای بخار میشد آب را تخلیه و زغال سنگ را استخراج و صنایع آهن و فولاد را ایجاد كرد. بخار ما را قادر ساخت تا راهآهن و كشتیهای بخار را بسازیم، كه این امكان را برای ما فراهم كرد تا به دوردستها برویم و سریعتر از گذشته حركت كنیم. میتوانستیم دستگاههای شانهزنی و نخریسی بسازیم و به این ترتیب منسوجات و پارچه را بسیار سریعتر از انگشتان چالاك ماهرترین زنان تولید كنیم.
به این ترتیب تولد جامعهی صنعتی با اولین انقلاب تكنولوژیك ممكن گردید. جامعهی صنعتی نیز سرمایهداری صنعتی، روند شتابان شهرنشینی و پیدایش طبقهی كارگر را به همراه آورد. گفتنی است كه جامعهی صنعتی واكنشهایی را برانگیخت كه مهمترین آنها ماركسیسم بود.
به نظر من تمایز میان تحولات تكنولوژیك و پیآمدهای اجتماعی ـ اقتصادی این تحولات اهمیت دارد. من هیچ راه یگانه و از پیش تعیینشدهای برای كاربرد تكنولوژیهای جدید در پیش رو نمیبینم. روشهایی كه با آن میتوان تكنولوژیها را جفت و جور یا سازماندهی كرد، تقریباً نامحدود است، منشأ بسیاری از تصمیمگیریهای آگاهانهی متعاقب آن ملاحظات اجتماعی یا سیاسی است. البته هیچ جامعهای هرگز «رأی» به انقلاب صنعتی نداده است، درست مانند انقلابهای سیاسی همچون انقلاب فرانسه یا روسیه كه اقلیتهای فعال آن را برانگیختند و شكل دادند. بنابراین امروز درك این نكته برای ما اهمیتی بنیادین دارد كه هیچ خط مستقیمی نیست كه ما را از انقلاب تكنولوژیك به انقلاب اجتماعی ـ اقتصادی هدایت كند. انقلاب صنعتی در مسیر حركت خود با كمترین مقاومت روبهرو شد و به این دلیل پذیرفته شد كه تولید سود میكرد و كالاهای ارزانتری را عرضه میداشت. هزینههای اجتماعی و زیستمحیطی بعدی به ندرت به حساب میآمد یا به آن پرداخته میشد. با وجود این امروز آگاهی بیشتری از نیروهای به وجود آورندهی تحول و پیآمدهای اجتماعی آنها داریم. ارزشهای نو ما را به تلاش واداشتهاند تا سیاستهایی را به اجرا درآوریم كه دوران گذار و تحولات اجتماعی محصول تكنولوژی جدید را با آرامشی اساسی همراه میسازد.
دومین انقلاب تكنولوژیك تقریباً در نیمه راه دورهی شكلگیری جامعهی صنعتی رخ داد. این انقلاب با دو نوآوری شناخته میشود: برق و توسعهی روشمند علم شیمی. برق شكل جدید و بسیار انعطافپذیری از نیرو را به ما ارزانی داشت كه برخلاف نیروی بخار میشد آن را از فاصلهی صدها كیلومتر انتقال داد و به این ترتیب انواع جدید تمركززدایی را امكانپذیر میساخت كه با تجمع دستگاهها در كارخانهها به دلیل استفاده از نیروی بخار دستنیافتنی بود. برق منبع جدید نور را در اختیار ما گذاشت كه ضرباهنگ شب و روز را برای همیشه تغییر داد. توان آن را به ما داد تا پیامها را رمزگذاری و آنها را از طریق سیم ارسال كنیم و بعدها علائم صوتی را با تلفن و رادیو بفرستیم. شیمی برای نخستین بار به ما این امكان را داد تا موادی مصنوعی بسازیم كه در طبیعت یافت نمیشود، از رنگ گرفته تا پلاستیك و الیاف و وینیل.
آنچه برق و توسعهی علم شیمی انجام داد افزایش قدرت تكنولوژی، بالا بردن بهرهوری و استاندارد زندگی بود. در اینجا نكتهی مهم این است كه گرچه میتوان گذار از تكنولوژیهای بخار به تكنولوژیهای برقی را یك «انقلاب تكنولوژیك» نامید، با این همه ساختار اجتماعی دستخوش تغییرات بنیادین نشد. تكنولوژیهای برقی ما را از دورهی صنعتی بیرون نبرد؛ مجموعهی ترتیبات اجتماعی كه اركان جامعه را تشكیل میدهد بسان روشهای اصلی انباشت و كاربست دانش فنی عمدتاً دست نخورده باقی ماند.
سرانجام به سومین انقلاب تكنولوژیك میرسیم كه پدیدهی بعد از جنگ جهانی دوم است. ما هنوز در میانهی این انقلاب هستیم، اما این روندی است آشكارا برگشتناپذیر. ما از مرحلهی آغازین اختراع و نوآوری به دورهی سرنوشتساز رواج و جهانی شدن گذار كردهایم. پیآمدهای این انقلاب شاید مهمتر از آثار دو انقلاب پیشین باشد كه غرب و پس از آن سراسر جهان را شكل كاملاً تازهای داد.
سومین انقلاب تكنولوژیك، گذار از تكنولوژیهای مكانیكی و برقی به چیزی است كه من آن را تكنولوژیهای فكری مینامم، یا در مقیاسی گستردهتر، گذار از جامعهی صنعتی به جامعهی پساصنعتی. وقتی در این انقلاب كه در برابر دیدگانمان خود را مینمایاند تأمل میكنیم، ناگزیر به ابزارهای فنی و استفادههایی كه از آنها میبریم میاندیشیم: كامپیوتر، مخابرات، اینترنت و نظایر آن. اما اگر چنین بیندیشیم در واقع ابزار و كاربردهای آن را با فرایندهای بنیادینی كه عملاً این انقلابها را تعریف میكند خلط كردهایم. تنها با فرا رفتن از سطح پدیدهها، تنها با شناسایی منطقهای زیربنایی میتوانیم بسیاری از تغییرات احتمالی در ساختارهای اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی در آیندهی نزدیك را نشان دهیم و درك كنیم. تنها در آن هنگام است كه شما در مقام یك تاجر كاملاً قادر خواهید بود از فرصتهایی كه این تكنولوژیهای جدید عرضه داشته است بهره ببرید. اجازه بدهید ویژگیهای اصلی انقلاب سوم را با اندكی تفصیل شرح بدهم.● رمز گذاری دانش: طرحی كلی برای پیشرفت
هر جامعهی انسانی بر پایهی دانش پدید آمده و زیسته، استفاده از ابزارها و تكنولوژیها همواره نیازمند دانش بوده است. انتقال دانش از نسلی به نسل دیگر آن چیزی است كه به جوامع استمرار میبخشد. این فرایند انتقال دانش را «آموزش» مینامیم. اساساً آن چه در مدارس رخ میدهد این است كه شما دانش گذشتگان را جذب میكنید تا آن را در مورد هر گونه مشكلات یا چالشهایی كه در آینده با آن روبهرو میشوید به كار بندید.
با این همه، بیشتر پیشرفتهای تكنولوژیك در گذشته بر هیچ گونه كاربرد روشمند دانش عملی یا نظری تكیه نداشت و اگر به صنایع «كلاسیك» كه امروزه هنوز هم وجود دارد ـ فولاد، برق، تلفن، خودروسازی، هوانوردی ـ بیندیشیم، پی میبریم كه همهی آنها را در قرن نوزدهم افرادی به وجود آوردند كه من آنها را «صنعتگران بااستعداد» مینامم. این مخترعان بزرگ تقریباً همیشه بدون هیچ شناخت جامع از قوانین علمی كار میكردند. برای نمونه، هنری بسمر مبتكر كورهی روباز كه برای صنعت جدید فولادسازی بسیار حیاتی بود، از كار نظری سوربی در زمینهی خواص فلزات اطلاع چندانی نداشت. در واقع بسمر كار خود را عمدتاً با امید به بردن جایزهای كه لویی ناپلئون برای ساخت یك توپ جدید تعیین كرده بود، انجام داد. تامس ادیسون، كه بیتردید یكی از بزرگترین مخترعان تاریخ است كه در كنار سایر اختراعات، لامپ، برق، گرامافون و سینما را اختراع كرده است، توجه چندانی به كار جیمز ماكسول و مایكل فارادی در زمینهی الكترومغناطیس نداشت. گوگلیمو ماركونی، مخترع بیسیم، از كار هاینریش هرتز در مورد امواج رادیویی اطلاع زیادی نداشت. برداران رایت كه پیشگام پرواز با وسیلهای موتوری بودند و هواپیما را اختراع كردند شناخت بسیار كمی از نظریهی آئرودینامیك داشتند. همهی این انسانهای بسیار متسعد كار خود را با یك طرح شروع كردند و بعد كوشیدند تا از طریق فرایند طولانی آزمون و خطای تجربی به آن جامهی عمل بپوشانند.
این رویكرد صنعتگری خلاق در قرن بیستم، به ویژه در نیمهی پایانی آن، تغییر میكند. امروزه تقریباً همهی پیشرفتها در تكنولوژی، ریشه در رمزگذاری دانش نظری دارند، مفهومی كه من برای نخستین بار در كتاب پیدایش جامعهی صنعتی: كاری خطیر در پیشبینی اجتماعی، منتشر شده به سال ۱۹۷۳، به تفصیل شرح دادم. هنوز هم بر این باورم كه این مفهوم برای درك تكنولوژی معاصر و عصر جدید مفهومی اساسی است.
سوای كاربرد گستردهی تكنولوژی، آن چه انسان را از دیگر انواع متمایز و متفاوت میسازد پیدایش زبان است. ما به هنگان سخن گفتن، اصوات را به الگوهای قابل درك و شناسایی برای دو طرف گفتوگو رمزگذاری میكنیم. بعدها انسان توجه خود را از زبان ابتدایی به مفاهیم معطوف كرد كه مجموعهای از ایدههاست كه دستهبندی تجربیات و تعمیم اندیشهها را برای ما ممكن میسازد.
برای نشان دادن اهمیت رمزگذاری، اجازه دهید چند مثال بزنم. در سال ۱۹۰۴، آلبرت اینشتاین ۲۶ ساله، سه مقالهی مشهور نوشت. عنوان یكی از آنها «حركت براونی» بود كه به طور خلاصه حركت مولوكولها در گازهاست. مقالهی دوم «تأثیر فوتو الكتریك» و سومی «نسبیت خاص» بود كه در اصل همان معادلهی معروف e = mc۲ است كه رابطهی جرم و انرژی را شرح میدهد. بعدها ثابت شد كه این سه مقاله برای پیشرفت آیندهی علم، تكنولوژی و در واقع كل جامعه سرنوشتساز بوده است. مقالهی ماده و انرژی در مورد نسبیت خاص راه را برای [ساخت] بمب اتمی هموار كرد كه در اصل تبدیل ماده به انرژی به شكل انفجار بود. مقالهی دوم، در مورد تأثیر فوتوالكتریك، برای توسعهی تكنولوژی حتی مهمتر از اولی بود. این مقاله میگفت كه نور فقط موج نیست بلكه كوانتوم ـ تكانه ـ نیز هست. بنابراین نور را صرفاً نه یك پدیدهی «آنالوگ» بلكه پدیدهای «دیجیتال» نیز میدانستند. این كشف و همهی پیامدهای آن مبنای تمامی مبحث جدید نور قرار گرفت. دوربینی كه از آن استفاده میكنیم براساس اصل تأثیر فوتوالكتریك كار میكند. پرتو نوری كه درهای آسانسور را كنترل میكند با یك سلول فوتوالكتریك به كار میافتد.
لیزر نیز كه امروزه در هر چیز، از جراحیهای چشم تا تكنولوژیهای فضایی، به كار میرود به دست چارلز تاونز در دانشگاه كلمبیا ساخته شد كه او نیز مقالهی اینشتاین را مبنای كار خود قرار داده بود.
همهی این نوآوریهای تكنولوژیك از شالودهای كه مقالههای نظری علمی اینشتاین بنیان نهاده است سرچشمه میگیرد. نكتهی اساسی این است: نظریه برنامهای را طرحریزی كرد كه بعدها وقتی مردم پیامدهای آن را كاوش كردند آشكار گردید. رمزگذاری دانش نظری به سرچشمهی اختراعها و نوآوریهای تكنولوژیك تبدیل شده است.
مثال روشنگر دیگر، ترانزیستور، شالودهی میكروپروسسور، است كه برای كامپیوترهای امروزی بسیار حیاتی است. ساخت ترانزیستور را نظریههایی در فیزیك جامدات و از جمله كار دو نفر ممكن ساخت: نیلز بوهر و فلیكس بلوخ. بوهر و بلوخ شیوهی حركت الكترونها را در مدارهای مختلف اتمها توصیف كردند و با بهكارگیری این نظریه در آزمایشگاهها، تكنسینها سرانجام توانستند مواد نیمه رسانا را بسازند.
بنابراین، امروزه تكنولوژی در رشتههای مختلف یكی پس از دیگری نه از فرایند تصادفی آزمون و خطا بلكه از آشكار شدن رمزگذاری دانش توسعه مییابد. دانشمندان و تكنسینها دیگر مجبور نیستند به هزاران كوشش تصادفی دست بزنند؛ آنان اكنون برنامههای علمی دارند، دستور كاری كه مسیر تحول را نشان میدهد.
● تكنولوژی فكری
اهمیت دانش نظری در همهی تكنولوژیهای غالب جامعهی مدرن بازتاب داشته است. گرچه تكنولوژیهای مكانیكی و برقی «كلاسیك» یقیناً پا بر جا ماندهاند، تكنولوژیهای جدیدتر مانند كامپیوتر و غیره كار میكنند و از این رو به كارهایی كه در زبانشناسی و ریاضی صورت میگیرد، وابستهاند ـ یعنی این تكنولوژیها پیش از رمزگذاری دانش نظری هرگز به وجود نمیآمدند.
تكنولوژیهای جدید را غالباً «تكنولوژیهای اطلاعات» مینامند اما اگر اصول بنیادین كاركرد آنها را ریشهیابی كنیم، به گمانم اصطلاح «تكنولوژی فكری» توصیفی جامعتر و مناسبتر خواهد بود. تكنولوژی فكری براساس الگوریتمهای ریاضی و زبانشناسی استوار است، یعنی قوانین تصمیمگیری كه نوشتن برنامهها را هدایت میكند، در حالی كه تكنولوژی اطلاعات، نرمافزار و برنامههای خاص و ابزارهایی است كه برای كاربرد مورد استفاده قرار میگیرد.
از حدود ۳۰ سال پیش كه برای نخستین بار به موضوع محوریت دانش نظری و تكنولوژی پرداختیم، این گرایش بسیار شدت یافته است. رشد صنایع داروسازی و مهندسی زیستی، بدون رمزگذاری دانش نظری رخ نمیداد. ما اكنون مشغول «ساختن غذا» هستیم كه معنایش تنها تركیب محتویات مختلف، بلكه آرایش مجدد یا دستكاری ساختارهای ژنتیك است. یا پروژهی ژن را در نظر بگیرید كه هدف آن تهیهی نقشهی ژنهای انسانی تا چند سال پس از سال ۲۰۰۰ است. هیچ یك از اینها با تكنولوژی یا با روشهای نوآوری كه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم غالب بودند به دست نمیآمد.
چهار نوآوری تكنولوژیك زیربنای سه انقلاب تكنولوژیك هستند، پیش از بررسی تأثیری كه این گذار بر جامعه داشته است، به اختصار هر یك را شرح خواهم داد.
۱ـ تغییر سیستمهای مكانیكی و برقی به سیستمهای الكترونیكی
در بیشتر تكنولوژیهای عمده، سیستمهای الكترونیكی جایگزین بخشهای مكانیكی شده و از آن پیش افتادهاند. سیستم تلفن در اصل مجموعهای از اجزای مكانیكی (یعنی سیستم شمارهگیر) بود كه در آن حركت فیزیكی به علائم الكتریكی تبدیل میشد. با وجود این، امروزه تلفن تماماً الكترونیكی است. چاپ به مدت قرنها سیستمی بود كه در آن حروف دستی با سطح آغشته به مركب روی كاغذ تماس پیدا میكرد؛ امروزه چاپ الكترونیكی شده است. تلویزیون، كامپیوتر و بسیاری از ابزارهای دیگر نیز كه در زندگی روزمره از آن استفاده میكنیم همین گونهاند. سیستمهای الكترونیكی مسلماً یك سره بر تكنولوژی فكری متكی هستند زیرا محاسبات ریاضی و نوشتن نرمافزار و برنامهها كاركرد آنها را ممكن میگرداند.۲ـ مینیاتوری شدن
یكی از برجستهترین تغییرات، كوچك شدن وسایلی است كه هادی برق هستند یا تكانههای برقی را منتقل میكنند. وسایل اولیه مانند لامپهای خلاء كه در رادیوهای قدیمی دیده میشود حدود ۵ تا ۱۰ سانتیمتر ارتفاع داشتند. اختراع ترانزیستور تغییری شگرف را به دنبال داشت: توانایی تولید وسایل میكروالكترونیك با صدها كاركرد از جمله كنترل، تنظیم، هدایت و حافظه كه میكروپرسسورها به اجرا درمیآورند. در آغاز هر تراشه ۴ كیلو بایت حافظه داشت كه بعدها به ۸، ۱۶، ۳۲، ۶۴ كیلو بایت افزایش یافت و امروزه سازندگان میكروپروسسور تراشههایی تولید میكنند كه ظرفیت ذخیرهسازی آنها چندین مگابایت یا حتی گیگا (میلیارد) بایت است.
امروزه یك تراشهی ریز سیلیكنی حاوی مدارهای الكترونیكی دارای صدها هزار ترانزیستور و همهی اتصالات لازم و بهای آن فقط چند دلار است. مداربندی روی این تراشه میتواند خود میكروكامپیوتری باشد با ظرفیت پردازش ورودی / خروجی و حافظهی دستیابی تصادفی.
۳ـ دیجیتالی شدن
در تكنولوژیهای جدید فكری / الكترونیكی، اطلاعات را با دیجیت نشان میدهند. دیجیتها بیشتر ارقامی مجزا از یكدیگرند تا یك جریان آنالوگ پیوسته و متغیر. حتی امروزه بسیاری از تلفنها و سیستمهای آنالوگ هستند؛ زیرا صدا از جنس موج است. تلفن از طریق سوئیچینگ دیجیتالی به سیستمهای دودویی تبدیل میشود. همین امر در ضبط موسیقی نیز رخ داد، یعنی وقتی كه لوح فشردهی دیجیتالی جایگزین صفحههای ۳۳ دور آنالوگ شد. سومین انقلاب تكنولوژیك مربوط میشود به تبدیل همهی سیستمهای تكنولوژیك پیشین به سیستمهای دیجیتالی.
۴ـ نرمافزار
كامپیوترهای قدیمی دستورالعملها یا سیستم عاملهایی داشتند كه به شكل نرمافزار در درون دستگاه جاسازی شده بود و كاربران صرفاً برای استفاده از دستگاه مجبور به یادگیری زبان برنامهریزی مانند «كوبول» یا «فورترن» یا حتی زبانهای تخصصیتری مثل «پاسكال» یا «لیسپ» بودند.
تكامل نرمافزار، بدان گونه كه امروز میشناسیم، كاربر را آزاد میسازد تا وظایف گوناگون را با سرعت و به راحتی انجام دهد بیآنكه مجبور به یادگیری كامل یك زبان برنامهریزی باشد. كامپیوترهای شخصی برنامههای نرمافزاری خاصی برای حسابداری، واژهپردازی یا عملیات گرافیكی دارند كه سیستم را با نیازهای خاص كاربر منطبق میسازد و در اصطلاح كامپیوتر آن را «كاربر پسند» میكند. بنابراین نرمافزار بنیان ساخت سفارشی است و توسعهی سریع نرمافزار در دههی گذشته به كامپیوترهای شخصی این امكان را داده است كه حتی وارد كسب و كارهای كوچك و خانهها شود.
درك این نكته ضروری است كه تكنولوژی جدید قلمرو جداگانهای نیست كه به راحتی بتوانیم برچسب «تكنولوژی پیشرفته» را به آن بزنیم. این تكنولوژی رشتهی جداگانهای نیست بلكه سازماندهی مجدد یا حتی یكپارچهسازی همهی رشتهها است، از صنایع قدیمیتر مثل نساجی و خودروسازی گرفته تا مجموعهی گستردهی خدمات مالی، بهداشت و آموزش، تجارت و حكومت و بسیاری روابط دیگر در زندگی روزمره.
در اینجا درك این نكته نیز ضروری است كه این سازماندهی مجدد از روی جبر انجام نمیشود؛ در هر جامعهی فرضی در هر برهه از زمان متغیرهای بسیاری بر تغییرات اجتماعی واقعی كه محرك آن نوآوریهای تكنولوژیك است تأثیر میگذارد. در هر صورت تنها هنگام بررسی دورهی قبلی است كه میتوانیم از طیف كامل تغییرات اجتماعی آگاه شویم. حكایتی بسیار جالب این نكته را روشن میسازد.
در سال ۱۸۸۶ آرنولد توین بی ـ عمومی مورخ مشهوری با همین نام ـ سلسله سخنرانیهایی در دانشگاه آكسفورد بر پا داشت. استدلال او این بود كه اگر به صد سال پیش نگاه كنید درمییابید كه مردم آن روزگار آگاه نبودند كه دارند چیزی را از سر میگذارنند كه بعدها «انقلاب صنعتی» نامیده شد. توین بی كتابی منتشر ساخت به نام سخنرانیهایی دربارهی انقلاب صنعتی كه در آن این عبارت (انقلاب صنعتی) برای نخستین بار مورد استفاده قرار گرفت. این تقریباً ۱۰ سال پس از آغاز این انقلاب بود. مردم آن روزگار میگفتند «وقایعی دارد اتفاق میافتد كه همه چیز را در پیرامون ما دگرگون میكند ـ چه اتفاقی دارد رخ میدهد؟ آیا باید از آن هراسان شد؟ این ماشینها به راستی چه میكنند و مهمتر از همه، تكنولوژی چیست؟»
امروزه حتی اگر همگی بپذیریم كه در میان شماری از تغییرات بسیار بنیادین زندگی میكنیم، باز هم از اهمیت دقیق این تغییرات آگاه نیستیم، از ارمغان آن برای نسلهای آینده آگاهی حتی كمتری داریم. بنابراین مردم در تلاش برای نظم بخشیدن به جهانشان یا سازمند كردن آن به برچسبها و عبارات فریبنده دل خوش میكنند. بدبختانه تمامی تمایزات ظریفتری كه برای درك راستین پیامدهای این تغییرات ضروری است، غالباً ممكن است در میان این برچسبها و عبارات گم شود.
● نیروهای محركهی تحول: از موتور تا میكروپروسسور
انقلاب صنعتی عصر موتور را پدید آورد ـ چیزی كه ما آن را بدیهی فرض میكنیم. موتور در همه جا دیده میشود، از اتومبیل گرفته تا قایق و وسایل برقی و حتی در وسایل خانگی مانند مسواك برقی كه با استفاده از كسری از نیروی بخار عمل میكند.
عامل همیشه حاضر در سومین انقلاب تكنولوژیك میكروپروسسور است. كامپیوترها ـ و نه فقط كامپیوترهای بزرگ ـ از هم اكنون ما را در احاطهی خود گرفتهاند. میكروپروسسور همچنان به روشهای گوناگون به دگرگون ساختن همهی تجهیزات و خانههای ما ادامه خواهد داد؛ اتومبیلها، تجهیزات، كامپیوترهای خانگی ـ همهی اینها را توسعهی میكروپروسسور دارد دگرگون میسازد.
از هم اكنون میتوانیم شكل تغییرات گوناگونی را كه میكروپروسسورها به همراه آوردهاند ببینیم. تمایزات قدیمی در ارتباطات میان تلفن (صدا)، تلویزیون (تصویر)، كامپیوتر (دادهها) و فكس / تلكس (متن) كه زمانی روشن بود، از میان رفته است. رسانههایی كه سابقاً مستقل بودند، اكنون از طریق تكنولوژیهای دیجیتال درهم تنیده شدهاند و در مجموعهی واحد و منسجم انتقال دادهها از راه دور با هم سازگار شدهاند. ما به راستی نخستین جلوههای چیزی را مشاهده میكنیم كه به «سیستم چند رسانهای» معروف شده است.
رواج طراحی به كمك كامپیوتر (CAD) و شبیهسازی كامپیوتری انقلابی در مهندسی و معماری به راه انداخته است. تولید به كمك كامپیوتر (CAM) و روبات سازی دارد بخش تولید كارخانهها را در سراسر جهان دگرگون میسازد. كامپیوتر اكنون بخش جداییناپذیر اكثر عملیات تجاری از جمله حسابداری، مدیریت موجودی انبار، برنامهریزی و همهی انواع سیستمهای اطلاعاتی در هر جا، از شركتها تا بیمارستانها، دانشگاهها، نهادهای حكومتی و غیره است.
تكنولوژی جدید فكری به واژگان و استعارههای مسلط جامعه شكل تازهای داده است. زبان روزمره و زبان علوم اجتماعی در گذشته از فیزیك بهره میگرفت (استعارههایی چون «انرژی» «نیرو» و غیره)؛ امروزه استعارههای زیست شناسی («ساختار»، «كاركرد» و غیره) و مهمتر از آن اصطلاحشناسی اطلاعات و علوم كامپیوتری غالب شدهاند. خود تصویر انسانیت، از دیدگاه مكانیستی دربارهی انسان به مثابهی یك ماشین كه در سدههای هجدهم و نوزدهم غالب بود، به دیدگاهی تغییر یافته است كه انسان را به دیدهی پردازشگر اطلاعات مینگرد. گفته میشود كه چشم جهان را میپوید؛ یعنی میلیونها واحد اطلاعات دیداری را پردازش میكند كه بعداً در كامپیوتر مركزی یعنی مغز پردازش میشود.● انقلاب مواد: حد و مرزهای كمبود
بنابراین به نظر میرسد كه كامپیوتر و میكروپروسسور مشهورترین و قدرتمندترین جلوهی سومین انقلاب تكنولوژیك باشند. با وجود این نباید فراموش كرد كه تغییرات اساسی در منابع و مواد را رمزگذاری دانش نظری امكانپذیر ساخت. این انقلاب مواد، نامی كه ما بر آن نهادهایم، پیامدهای گستردهای برای تجارت دارد زیرا ممكن است به گونهای مؤثر به كمبودها پایان دهد.
در سراسر تاریخ هر جامعهای بر منابع طبیعی متكی بوده است. از تركیب كربن و آهن فولاد به دست میآید كه شالودهی انقلاب صنعتی بوده است. بعدها نفت نقشی تعیینكننده ایفا كرد و دیگر منابع طبیعی همچون مس، اورانیوم، طلا، روی و غیره در شكلدهی جامعه در ۲۰۰ سال گذشته نقشی محوری داشتهاند. بسیاری از منازعات بینالمللی از جنگ بر سر منابع كمیاب سرچشمه گرفتهاند. وقتی ژاپن در دههی ۱۹۳۰ خود را با كمبود زغال سنگ روبهرو دید، به منچوری حمله كرد، دست كم برای حصول اطمینان از تأمین این منبع برای تولید صنعتی. تا امروز محل منابع طبیعی، محل استقرار شهرها و صنایع عمده را تعیین كرده است. اگر به نقشهی بخش شمال شرقی ایالات متحده نگاه كنید پنج دریاچهی بزرگ خواهید دید (سوپریور، هورون، میشیگان، اونتاریو و ایری) كه با رودخانههایی به اقیانوس اطلس و خلیج مكزیك متصل میشوند. بالای دریاچهی سوپریور مقادیر متنابهی سنگ آهن، پایین دریاچهی میشیگان در جنوب ایلینوی و غرب پنسیلوانیا بسترهای زغال سنگ قرار دارد. این تركیب آهن و زغال سنگ صنعت فولاد را ایجاد كرد كه پایهی صنعت خودروسازی قرار گرفت و این صنعت نیز خود باعث پدید آمدن صنعت لاسیتكسازی شد. بنابراین اگر این نقشه را مطالعه كنید قطبهای شیكاگو، دیترویت، بوفالو، پیتسبورگ را میبینید كه كانون بزرگ صنعتی ایالات متحده را پابرجا نگه میدارند.
امروزه این وضعیت یك سره در حال دگرگون شدن است. انقلاب مواد، كه متكی به دانش مكانیك كوانتومی و شیمی جدید است، به این معنی است كه ما دیگر به منابع طبیعی وابسته نیستیم و این نكته نیز به همان اندازه حائز اهمیت است كه میتوانیم محصولاتی كاملاً جدید را براساس خواص و یا ویژگیهای مواد مورد نظر بسازیم. طراح یا مهندس دیگر نیازی به تعیین مواد مورد نیاز خود مثل قلع یا روی یا آهن ندارد، بلكه به دنبال خواصی است كه این منابع فراهم میكنند، یعنی انعطافپذیری، كششپذیری، رسانایی و غیره. اكنون از طریق جایگزینی تكنولوژیك میتوانیم تقریباً هر مادهای را درست كنیم، هر چند باید بهای سنگینی بابت آن بپردازیم. این توانایی نه تنها تأثیری بنیادین بر توسعهی صنعتی میگذارد بلكه بحثهای اجتماعی دربارهی كمبود مواد را نیز بیمعنی جلوه میدهد.
بیش از بیست سال پیش باشگاه رم، سازمانی متعلق به بازرگانان، با پیشبینی پایان یافتن سریع منابع طبیعی به شهرتی جهانی دست یافت. اعضای این باشگاه به دنبال شوك نفتی نامنتظر ۱۹۷۳ توجه جهانیان را به خود جلب كردند. با این همه، كمبود نفت نه به دلیل بهرهبرداری از منابع نفت بلكه در نتیجهی اقدامات كارتل اوپك كه انگیزههای سیاسی داشت پدید آمد. با وجود این، موضوع كمبودها، كمبود منابع و پایان احتمالی رونق اقتصادی كه منجر به فروپاشی جامعهی مدرن شد تخیل عموم را تسخیر كرد و آنان را به هراس افكند. هیچ یك از كمبودهایی كه باشگاه رم پیشبینی كرده بود به واقعیت نپیوست، یك دلیل آن برای مثال اكتشاف میدانهای نفتی جدید و نیز انقلاب مواد و افزایش امكانات برای جایگزینی تكنولوژیك بود.
مثالی كه من غالباً برای روشن ساختن موضوع به آن اشاره میكنم كمبود ظاهری مس است. در واقع نخستین كمبود منابع كه باشگاه رم پیشبینی كرده بود كمبود مس بود، پیشبینیای كه بر پایهی تقاضای فزاینده و فرض بیاساس محدودیت منابع مسی متكی بود. در عمل تعدادی از شركتهای نفتی كه پول نقد داشتند در اقدامی احتیاطی معادن مس را خریداری كردند. برای مدتی كوتاه بهای مس واقعاً افزایش یافت و به نظر میرسید كه كمبود مس به مشكلی تبدیل شده است. اما در پانزده سال گذشته مس در بازار به حد اشباع رسیده و قیمتها پایین بوده است. چرا؟ به دلیل پیشرفت در زمینهی تكنولوژیك برای گستردهترین كاربرد مس ـ یعنی برای كابلهای تلفن و مخابرات. فیبر نوری به گونهای فزاینده دارد جای كابلها مسی پیشین را میگیرد. فیبرهای نوری كه از الیاف شیشه ساخته میشود ارزانتر از كابلهای مسی است و انرژی كمتری نیز برای ساخت آن به كار میرود ـ و علاوه بر آن ظرفیت حمل اطلاعات در فیبر نوری ده برابر كابلهای مسی است.
بنابراین مس دیگر كالایی استراتژیك نیست و بیشتر فلزات و كانیهای دیگر نیز چنیناند. در دوران جنگ جهانی دوم به تناسب كنترل منابع طبیعی استراتژیك كارتلهای مس، كارتلهای لاستیك، كارتلهای قلع و غیره وجود داشت. این كارتلها دیگر وجود ندارد ـ نوآوری تكنولوژیك آنها را از سكه انداخته است.
انقلاب مواد مطمئناً پیآمدهای گستردهی اجتماعی ـ اقتصادی خواهد داشت. در اقتصاد جهانی، آن دسته از كشورهایی كه همچنان در بند تولید محصولات اولیه گرفتارند، مانند بسیاری از كشورهای آفریقایی، دچار مشكلات جدی خواهند شد. زندگی در آفریقا عمدتاً بر كشاورزی و مواد و كانیها متكی است. با وجود این، با كاهش تقاضا برای مواد خام كه میتوان در سالهای آینده انتظار داشت و با بهبود روشهای كشت و افزایش محصول در گوشه و كنار جهان، نیاز به محصولات آفریقا همچنان كاهش خواهد یافت. پیش از این طی ۱۰ ـ ۲۰ سال گذشته شاهد تغییرات بنیادین بودهایم؛ به طور میانگین سبد محصولات اولیهای كه از آفریقا در ۱۹۹۰ صادر میشد تنها نیمی از ارزش فروش آن در ۱۹۸۰ بود. اگر نفت را ـ كه منبع عمدهی درآمد نیجریه است ـ از آن كم كنید، ارزش صادرات این قاره تنها یك سوم این مقدار در آن دوره خواهد شد. اگر این قاره نتواند تولید خود را به بخشهای صنعتی و پساصنعتی منتقل كند برای دورهای طولانی دچار مشكلات جدی خواهد شد.
انقلاب مواد نه تنها بر جغرافیای اقتصادی جهانی، بلكه مستقیماً بر سازماندهی و مكانیابی تولید در گوشه و كنارجهان تأثیر میگذارد. دیگر نیازی نیست كه كارخانهها و تولید را نزدیك منابع مواد خام مستقر كنیم، محل استقرار آنها به نحو فزایندهای در ارتباط با ـ یعنی در مجاورت ـ بازارها تعیین میشود نه براساس نزدیكی به منابع مواد خام. این وضعیت انبوهی از فرصتهای جدید را به روی تجارت میگشاید، در چشماندازی وسیعتر، استقلال بسیار بیشتری از طبیعت در شكلگیری جهان پساصنعتی فراهم میكند. اما این كه جهان فنی پساصنعتی جای بهتری برای زندگی باشد، محل مناقشه است ـ و این پرسشی است كه در بخشهای بعدی این كتاب به بررسی آن خواهیم پرداخت.
● دگرگونی جهان اجتماعی
سومین انقلاب صنعتی بسان انقلابهای پیشین جهان اجتماعی ما را بیتردید از بیخ و بن دگرگون خواهد ساخت. البته تلاش برای پیشبینی دقیق تغییراتی كه رخ خواهد داد احمقانه است؛ زیرا انسانها در یافتن كاربردهای جدید و بدیع وسایلی كه در اختیار دارند (دریغا هم برای ویرانی و هم برای آفرینش و تولید) خلاقیتی چشمگیر از خود بروز میدهند.
با این همه، وظیفهی فكری اصلی كسانی از ما كه در جوامع عقلانی زندگی میكنیم و كار میكنیم تنها پی بردن به چگونگی استفاده از ابزارهای خاص برای كاربردهای خاص نیست. وظیفهی اصلی ما این است كه چگونه انبوه تغییراتی را كه با آن روبهرو میشویم به صورت چشماندازهای فراگیر تنظیم كنیم، نه این كه همهی پدیدههای سطحی را كه هر روزه با آن مواجه میشویم به گونهای آشفته توصیف كنیم. برای انجام چنین كاری میبایست از اصطلاحات فنی و شیفتگی كوتهبینانه به تكنولوژی پیشرفته فراتر رویم و جرأت پرداختن به نظریهی جامعهشناختی را به دست آوریم.
در فصل بعد به چارچوب اجتماعیای كه در آن زندگی میكنیم نظر خواهیم افكند. عباراتی مانند «جامعه اطلاعاتی» یا «جامعهی پساصنعتی» غالباً بدون هیچ درك روشنی از پیامدهای این اصطلاحات با بیقیدی تكرار میشود. تكنولوژی به شكلگیری این واقعیت جدید اجتماعی كمك كرده است، اما اینكه چگونه در مقام فرد یا در كسب و كار خود كاربرد این تكنولوژیها را انتخاب میكنید، در درجهی اول به تغییرات اجتماعی و بافت اجتماعیای كه این انتخابها را هدایت میكند وابسته است.
نوشته شده توسط: دانیل بل تر جمه شده توسط: احد علیقلیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست