یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

فرازهایی از حیات و عرفان حاج میرزا جواد ملکی تبریزی سالک مستقیم


فرازهایی از حیات و عرفان حاج میرزا جواد ملکی تبریزی سالک مستقیم
آنچه در نوشتار حاضراز نظر خوانندگان عزیز می گذرد بیان گوشه هایی از سیره و سیرت و شرح حال فکری و عرفانی عارف نامی و استاد مبرز اخلاق و عرفان آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی است که به بهانه برگزاری همایش بزرگداشت این شخصیت عظیم معنوی در تبریز تقدیم خوانندگان گرامی می شود . با هم نخستین بخش آن را از نظر می گذرانیم.
● خاندان
خاندان ملکی از طوایف مشهور تبریزند، نیاکان آنان از نواحی شمالی کشور افغانستان به آذربایجان مهاجرت کرده و در این دیار اقامت گزیده اند، از این طایفه شخصیت هایی فرزانه و اهل علم و ادب برخاسته اند، از جمله آیت الله میرزا علی اصغر ملکی تبریزی که در زمره استادان حوزه علمیه نجف اشرف بوده و علامه طباطبایی از محضرش بهره برده است.
آیت الله میرزا محمدحسین غروی اصفهانی نیز با وی مأنوس بوده است. آیت الله حاج حبیب الله ملکی، برادر میرزا علی اصغر، از شاگردان آخوند خراسانی بود که پس از به پایان بردن تحصیلات در مشهد مقدس رحل اقامت افکند.
حاج میرزا لطفعلی ملک التجار تبریزی فرزند حاج میرزا محمد حسین ملک التجار فرزند حاج کاظم است - که در سال ۱۲۸۸ هـ ق متولد گردید، این مرد شجاع، در ابتدای مشروطه به این نهضت پیوست و به عضویت انجمن ایالتی درآمد اما چون مشاهده کرد مشروطه خواهان از مسیر حق خواهی و عدالت طلبی جدا شده اند، از آنان کناره گرفت و در مقابل روشنفکران، ملی گرایان و اهل تجدد به دفاع از مذهب و ارزش های مذهبی پرداخت و سرانجام در سال ۱۳۳۶ هـ ق به دلیل حمایت از دیانت و تقاضای مشروطه مشروعه کشته شد. (۱)
به نظر می رسد مرحوم محمد کاظم ملک التجار که با حکیم میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای انس داشت و چون آن حکیم در بستر بیماری افتاده وی را به خانه برده و پرستاری جلوه را عهده دار شد پدر همین میرزا محمد حسین ملک التجار مقتول و نیز ابوی حاج آقا حسین ملک باشد. (۲)
حاج آقا حسین ملک کتابخانه و موزه ملک را که با صرف عمر و بذل اموال فراوان در تهران دائر کرده بود در سال ۱۳۱۶ ش وقف آستان قدس رضوی نمود. وی در سال ۱۳۵۱ ش و در سن ۱۰۱ سالگی فوت کرد، جنازه اش به مشهد حمل گردید و در غرفه شرقی دارالحفاظ حرم مطهر رضوی دفن گردید. (۳)
به نظر می رسد خاندان ملکی به چند تیره تقسیم می شوند، گروهی در تبریز، عده ای در تهران و نیز شاخه ای از آنان در سلطان آباد اراک ساکن شدند که هر کدام از این خانواده ها در عرصه های علمی، فرهنگی، ادبی و اجتماعی، منشأ خدمات ارزشمندی شدند اما مشهورترین و تاثیرگذارترین آنان حاج میرزا جواد ملکی تبریزی می باشد.
● خانواده و ولادت
حاج میرزا شفیع از خانواده های ثروتمند و بازرگان تبریز بود و در این شهر به عنوان عامل یا کارگزار ناصرالدین شاه، به ضرب سکه می پرداخت، گویا تحولی درونی در زندگی میرزا شفیع پدید آمد و او را به مسائل معنوی علاقه مند ساخت و سرانجام این توفیق را بدست آورد که به محضر مرحوم حاج میرزا علی نقی همدانی برود و از پرتوهای پرمایه این زاهد عارف فروغ بگیرد و درجاتی از تزکیه و تهذیب نفس را طی کند و به مقامات والا نائل گردد و آن شخص که در ناز و نعمت و امکانات مادی غرق بود به عالم معنا روی آورد و آن مرد زمینی آسمانی شد.(۴)
این دگرگونی فکری و روحی علاوه بر آن که برای میرزا شفیع، سعادت واقعی را به ارمغان آورد تحفه ملکوتی دیگری را نیز نصیبش کرد و در اواخر قرن سیزدهم هجری خداوند به وی فرزندی عطا نمود که او را جواد نامیدند. میرزا شفیع به یمن این لطف الهی، به درگاه خداوند سجده شکر و سپـاس به جای آورد و چند روزی مردم محل را از سفره نعمت خویش بهره مند ساخت.
جواد در دامان مادری مومن و پدری وارسته به شکوفایی رسید. خداوند می خواست این کودک که فرزند یکی از افراد ثروتمند بود، به مراتب و کمالاتی ارزشمند از علم و معرفت دست یابد، میرزا جواد به دلیل انتساب به خاندان ملک التجار تبریزی به ملکی معروف شد. (۵)
● کسب معرفت
سال ها یکی پس از دیگری سپری می شد و رفته رفته میرزا جواد رغبت زاید الصفی به کسب علم و معرفت در خود مشاهده کرد و به همین دلیل پای همت و پشتکار به مکتب خانه نهاد و با نهایت فروتنی زانوی ادب در مقابل استاد بر زمین سائیده صرف و نحو، منطق، معانی و بیان و چند درس مقدماتی دیگر را در مدارس تبریز با موفقیت فوق العاده فرا گرفت و به دنبال آن موفق شد در حوزه این شهر طی مدتی کوتاه، دروس سطح را به پایان برساند.
شرایط به گونه ای شد که مربیان تبریز دیگر نمی توانستند از جویبارهای خود این تشنه معارف ناب را سیراب سازند، پس او که دیگر در میانه سنین جوانی بود راهی عتبات عراق شد تا در سه قلمرو فقه، اصول فقه و حدیث دانش اندوزی را پی گیرد.
میرزا جواد در حوزه پربار نجف، به تحصیل فقه و اصول مشغول شد، اولین استادی که محضرش را درک کرد حاج آقا رضا همدانی (۱۳۲۲-۱۲۵۰هـ.ق) بود، همان فقیه ژرف اندیش و محقق کاوشگری که به گواه بسیاری از معاصرین و متاخرین در دانش فقه و اصول اطلاعات گسترده ای داشت و از مجتهدان پارسای عصر خویش به شمار می رفت، دانشوری که تربیت یافته مکتب میرزای شیرازی بود و شب و روز خود را به تحقیق، تالیف و تدریس گذرانید.
میرزا جواد علاوه بر بهره های علمی، از اخلاق و رفتار این مرد عارف درس های آموزنده و ارزنده ای آموخت و در حوزه پربار این مرد الهی با تنی چند از شخصیت های برجسته همچون سیدمحسن امین عاملی، سیدجمال الدین گلپایگانی، شیخ علی قمی (زاهد معروف)، سیدحسن صدر، سیداحمد طالقانی نجفی و... مأنوس گشت.(۶)
آیت الله علامه حسن زاده آملی نوشته است: حاج میرزا جواد آقا بعد از تحصیل مقدمات، در تبریز، به عراق مهاجرت کرد و در نجف اشرف رحل اقامت افکند و در محضر اعلام دین به کسب معارف حقه الهیه پرداخت تا در طبقه علیای دراست فقه و اصول در محضر شریف فقیه بزرگ شیخ آقا رضای همدانی و دیگر فقهای عظام، به مرتبه عالیه اجتهاد نائل آمد و صاحب نظر شد و گاهی فتاوی فقهی به نظر شریف خود را در کتابهای خود عنوان می کند.(۷)
در آن زمان شاگرد دیگر میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، مشغول فیض رسانی به صدها شاگرد بود، البته فقهای دیگری چون میرزا حبیب الله رشتی، شیخ هادی تهرانی و سیدکاظم یزدی مجلس درس و بحث داشتند اما میرزا جواد تصمیم گرفت در محفل آخوند خراسانی حضور یابد، زیرا این استاد مسلم علم اصول آرای فقهی و اصولی را مختصر و در عین حال متقن و روشن مطرح می کرد و شاگردان را یاری می نمود تا تمرکز فکری خود را حفظ کرده و با پرهیز از هرگونه سرگردانی در دریای پرتلاطم نظرات علمای سلف، مغز و جان کلام را دریابند.(۸)
میرزا جواد موفق گردید از دریای دانش محدث نوری، جرعه ها بنوشد و در مکتب این محدث در شناخت حدیث، رجال، مباحث تاریخی و سیره ائمه هدی، مهارت هایی بدست آورد، دل بستگی او به این استاد یک جانبه نبود بلکه وقتی میرزا حسین نوری مشاهده می کند اخلاص و فراست از وجود این انسان پرتلاش در حال ریزش و رویش است، با آغوش باز وی را به حضور خویش پذیرفت، میرزا جواد به برکت آشنایی با چنین عالمی با علم و فضل سرشارش به مقامات چشمگیری از علم و عمل رسید.(۹)
● سلوک عرفانی در محضر مردی الهی
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی پس از طی این مقامات مصمم گشت استادی را بیابد تا سلوک عرفانی و معنوی را نزد وی تجربه کند. سرانجام لطف خداوند قرین او گردید و به محضر عارف زاهد ملاحسینقلی همدانی راه یافت، علامه حسن زاده می نویسد:
«از تاییدات آن سویی که شامل حال میرزا جواد آقا شده بود این که در آن عصر تشرفش به آستانه ولایت در نجف اشرف، توفیق ادراک ساحت اعلای بزرگ ترین معلم اخلاق در عصر اخیر، جمال السالکین جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی را بدست آورد که بر اثر تمامیت قابل و اتمیت فاعل، به سیر و سلوک منازل و مراحل عالیه عوالم نفس نائل آمد. رساله لقاءالله وی بارقه ای از بارقه های آتشین و دل نشین آن محفل عرشی است و اسرار الصلوتش مشتی از خروارها شروق اسرار آن محضر اعلی است و مراقباتش نمودی از درس حضور و شهود آن مجلس اسنادی استاد بزرگ ربانی است...»(۱۰)
در حقیقت میرزا جواد آقا همگام با تحصیل علوم اسلامی در نجف اشرف از تربیت و اصلاح درون غافل نبود و این روش را سرلوحه خویش قرار داد و برای این که در طی چنین طریق پرخطری بیراهه نرود و ظرافت های آن را بشناسد تصمیم گرفت به محضر استادی برود که قدم در سیر و سلوک نهاده و در این وادی پخته و کارشناس است که توفیق شرفیابی به پیشوای اهل دل و عارف کامل ملاحسینقلی همدانی درجزینی را بدست آورد و مدت چهارده سال در خدمتش به کسب معارف ناب و تزکیه و تهذیب نفس نائل شد و خود از استادان برجسته این عرصه شد. این آشنایی برای ملکی چنان تحول آفرین بود که چون آذرخشی سراسر زندگی وی را درخشان و تابناک ساخت.
● نکاتی از سلوک عرفانی
از برخی پویندگان راه عرفان نقل شده است آقا میرزا جواد بعد از دو سال خوشه چینی از خرمن حسینقلی همدانی به استادش عرض می کند: من در این مسیر به جایی نرسیدم، آن عارف زاهد از اسم و رسم او می پرسد، میرزا جواد شگفت زده می گوید مگر مرا نمی شناسید؟ من جواد تبریزی ملکی هستم ایشان می گوید: شما با فلان ملکی ها نسبت دارید؟ آقا میرزا جواد که آنان را از نظر شایستگی و معیارهای ارزشی مورد تایید نمی دانسته، درباره ملکی های مورد نظر زبان به انتقاد می گشاید. آخوند ملاحسینقلی همدانی می فرماید: هر وقت توانستی کفش آنها را که مذموم می دانی پیش پایشان جفت کنی، من خودم به سراغت می آیم، آقا میرزا جواد از فردا وقتی به درس آخوند می رفت در محلی پایین تر از دیگر شاگردان می نشست و رفته رفته طلبه هایی از آن فامیل را که در نجف بسر می بردند و ایشان آنها را خوب نمی دانسته، مورد محبت قرار می دهد تا جایی که کفششان را پیش آنها جفت می کند. چون این خبر به طوایف ساکن در تبریز می رسد، کدورت فامیلی برطرف می شود، بعد آخوند او را ملاقات می کند و می فرماید: دستور تازه ای نیست تو باید حالت اصلاح شود تا از همین دستورات شرعی بهره مند شوی، ضمناً یادآوری می کند کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهایی برای عمل کردن خوب است.(۱۱)
اما این نکات که درواقع تازیانه های سلوک است دلیل عدم ظرفیت میرزا جواد آقا برای رسیدن به قله های معنوی نیست بلکه نائل شدن به چنین مقاماتی به مراقبه و دقت های ویژه نیاز دارد، چنانکه وی می گوید روزی استاد به من فرمود مقام تربیت فلان شاگرد به عهده شماست، آن شاگرد همتی فراوان داشت و عزمی راسخ، مدت شش سال در مراقبت و مجاهدت کوشش کرد تا به مقامی رسید که قابلیت محض بود برای ادراک و تجرد نفس، خواستم این سالک راه سعادت به دست استاد به این فیض نایل و به این خلعت الهی مخلع شود. او را به خانه استاد بردم و پس از عرض مطلوب، استاد فرمود: این که چیزی نیست و بلافاصله با دست خود اشاره کرد و فرمود تجرد مثل این است. آن شاگرد گفت بلافاصله دیدم که از بدنم جدا شده ام و در کنار خود موجودی را مانند خود مشاهده می کنم. آیت الله سیدمحمد حسین حسینی تهرانی که این نکته را نقل نموده است می افزاید شهود موجودات برزخیه چندان شرافتی ندارد و بلکه شرافت همان رؤیت نفس است در عین تجرد تام و کامل، چون نفس در این موقع به تمام حقیقت مجرد خود هویدا می شود و این شهود برخلاف مراحل اولیه جزئی نبوده و از قبیل ادراک کلی معانی است.(۱۲)
بنابراین یگانه استادی که نقش کلیدی در پالایش و پیرایش ملکی تبریزی داشته، آخوند همدانی است، ملکی در خلال آثار و نگاشته های خود از این استادش با حرمت و عظمت نام برده و در فرازهایی از نشئه های عرفانی و عبادی خود می نویسد: ایام تحصیل و توقف در نجف اشرف که مشرف بودیم جناب عالم عامل جلیل و حکیم بزرگوار بی بدیل آخوند ملاحسینقلی همدانی به یکی از طلاب راه آخرت عمل توبه را تلقین فرمودند، دو سه روز به جهت انجام این عمل غایب شد، بعد که آمد دیدیم بدنش کانه نصف شده و رنگش زرد و پریشان گردیده... بعد معلوم شد که مردانه عمل کرده ]است[. و یکی دیگر را شنیدم که در مجلس توبه اش شش ساعت مشغول گریه و زاری بوده است.(۱۳) باز در جایی ملکی تبریزی می گوید: شیخ ما اصحاب و یارانی از اهل تقوا داشت. ازجمله آن ها سیدی از بزرگان همدان بود که جوانی نیکوسیرت و مراقب و مجاهد و با استقامت بود، او در خدمت شیخ به تحصیل فقه و تزکیه نفس اشتغال داشت.(۱۴) ملکی می افزاید: شیخ و پیشوای من در علوم حقه برایم حکایت نمود که از طالبان آخرت احدی به مقامات دینی نرسید مگر آنان که اهل تهجد و شب زنده داری بودند.(۱۵)
وی می نویسد: من از یکی از مشایخ بزرگوار خود که حکیم عارف و معلم خبیر و طبیب کاملی بسان او ندیدم سؤال کردم که کدامین عمل از اعمال جوارح را شما در قلب، کار سازتر یافته اید، فرمود: سجده طولانی در دل شب.(۱۶)
● بازگشت به سوی وطن
سال های اقامت در نجف برای میرزا جواد، برکات فروانی به همراه داشت، تلاش های مداوم وی در تحصیل معارف دینی و علوم شرعی و جدیت و اهتمام در تهذیب درون، ارمغان ارزنده ای بود که وی را به کمالاتی ملکوتی آراسته نمود و درواقع او با این ویژگی ها در سال ۱۳۲۱هـ.ق. ۱۲۷۰ ش آهنگ بازگشت به ایران نمود، جاذبه معنوی وی، ضمیر پاک و روش و موفقیت های علمی و فکری میرزا جواد موجب گردید عده ای از مشتاقان معارف ناب همچون پروانه ای به گرد شمع وجودش به پرواز درآیند تا با اشارات و بشارات وی جامه وجود را از پلیدی ها پاک کنند و در محضرش زانوی تعلم برزمین زدند و از برکت آن شاگردان که در آینده در زمره مربیان فضل و فضیلت درآمدند شهر تبریز از شور معنوی و صفای روحانی لبریز شد.
نقل کرده اند حدود چهارصدنفر از محضر آن مرد الهی بهره می بردند و توشه کمال می اندوختند. علاوه بر دانش پژوهان، مردم عادی نیز وجود چنین سالک زاهدی را غنیمت می شمردند و از جویبارهای باطراوتش جرعه ها می نوشیدند تا آن که ابرهای سیاهی در آسمان معرفت هویدا گردیدند، زیرا واقعه مشروطه پیش آمد و ارتش روسیه بخشی از آذربایجان را اشغال کرد و مردم بی پناه آن خطه را دچار فشارهای سیاسی اجتماعی شدیدی نمود و عده ای را به خاک و خون کشید. گروهی نیز آواره و بی خانمان شدند، شهر تبریز به محاصره متجاوزان درآمد و خشونت و ناامنی شدت یافت، میرزا جواد که مشاهده کرد با پیدایش این باتلاق خطرناک و مرداب متعفن دیگر جایی برای جاری شدن آن چشمه های ناب مکارم و فضایل وجود ندارد تصمیم گرفت مهاجرتی دیگر را درپیش گیرد و سرزمین آبا و اجدادی و خاک پاک وطن را ترک گوید.(۱۷)
علامه حسن زاده آملی نوشته است:
«جناب آقا میرزا جواد آقای ملکی پس از پایان تحصیلات و کسب کمالات معنوی در نجف اشرف به وطن مألوفش، تبریز، مراجعت فرمود و در آن جا به تدریس وتکمیل نفوس مشغول شد که از آن جمله درس اخلاق بود که نوشته اند چهارصد نفر از شاگردان و حضار در درس اخلاق آن جناب بودند و قریب شش سال در آن شهر بیت الشرف او مأمن نفوس بود. تا آن که واقعه مشروطیت پیش آمد و شورش آن منجر به ویرانی شهر تبریز شد، آن جناب ترک تبریز گفت و از آن جا به تهران از تهران به (حرم) حضرت عبدالعظیم و از آن جا به قم مهاجرت نمود و در قم اقامت فرمود و آن را وطن ثانی خود گرفت و به تدریس و تکمیل نفوس مستعد مشغول شد...»(۱۸)
در این که وی چند سال در تبریز اقامت داشته، نظرها گوناگون است و به نظر می رسد این مدت هشت سال باشد زیرا در سال ۱۳۲۱ هـ ق به تبریز رفته و به سال ۱۳۲۹ هـ ق این دیار را ترک نموده است.(۱۹)
از تعداد شاگردان فراوان میرزا جواد در تبریز کسی به درستی شناخته نشد و این امر جای بررسی و تحقیق دارد و آگاهی های ما در این باره اندک است و اصولاً مشخص نیست این حوزه درسی رسمی بود و یا یک محفل انس و جلسه اخلاق و ارشادی بوده است و نیز این سؤال مطرح است که آیا شاگرد ن مذکور علاقه مندان به مراحل سیر و سلوک بوده اند و یا این که به منظور بهره مندی از مواعظ اخلاقی و عرفانی میرزا جواد به این محفل می آمده اند ولی سیر تحقیق برای پژوهندگان این وادی مسدود نیست، زیرا شرکت صدها نفر در این درس عرفانی و اخلاقی به مدت حدود هشت سال می توانسته است منشأ یک تحول فرهنگی و ترویجی در تبریز باشد، به علاوه مربی این شاگردان دارای ویژگی هایی است که نمی توان از تاثیرگذاری فکری و معنوی او صرف نظر کرد چرا که این مربی نفوس، عارفی سترگ بود که می توانسته است مشتاقان معرفت را مدد برساند و شرایط به گونه ای شد که اگر او از فیض رسانی به تشنگان ساکن در تبریز دست برداشت اما حکمت الهی بر این تعلق گرفت که در قم بستر بسیار مناسبی را برای تربیت نفوسی مستعد و تشنه فراهم کند، حجه الاسلام والمسلمین آقا شیخ مهدی حکمی قمی گفته بود: از ثمره مشروطه که خداوند بر ما عنایت کرد این بود که حاج آقا میرزا جواد ملکی در قم ساکن گردد.(۲۰)
● تعالیم ارزنده
بدین گونه در سال ۱۳۲۹ هـ ق شهر مقدس قم میزبان وجودی وارسته و عارف گردید، در آن ایام شهر قم به دلیل فشارهای سیاسی رژیم پهلوی از بسیاری امکانات رفاهی، خدماتی و ارتباطی محروم بود، جمعیت اندکی داشت و هنوز حوزه با برکت قم بدست توانای حاج شیخ عبدالکریم حائری تأسیس نشده بود با این وجود مرحوم ملکی تصمیم گرفت چراغ معرفت را در این شهر روشن و چشمه معنویت را در این دشت تشنه جاری سازد، در آغاز بر پایه کتاب مفاتیح فیض کاشانی درس فقه را ترتیب داد و سپس دو درس اخلاق یکی در مدرسه فیضیه برای عموم و دیگری در منزل برای خواص منعقد ساخت و هم زمان با تدریس، تالیف را از یاد نبرد.(۲۱) این مدرس وارسته به روایات و اخبار منقول از ائمه هدی اشراف داشت و احادیث معتبر را از اخبار جعلی یا ضعیف باز می شناخت، در فقاهت نیز توانایی ها و مهارت های تحسین برانگیزی داشت، حاج آقا سیدحسین فاطمی که از شاگردان برجسته اوست در این باره گفته است: حقیر کتاب غایت القصوایی داشتم که ایشان بر آن حاشیه نوشته و هر وقت آیات عظام شیخ ابوالقاسم قمی و میرزا محمدتقی شیرازی در مسائلی از مباحث فقهی تاملی داشتند و در نکاتی از فقه و مسائل شرعی به نتیجه نمی رسیدند، با میرزا جواد آقا مذاکره می کردند ولی با وجود این توانایی ها، در فکر مرجع تقلید شدن نبود. (۲۲)
درس اخلاق آن عارف الهی همچون ستاره درخشانی بود که قلوب فراگیران را روشن نگاه می داشت، نردبانی برای پیمودن سیر ترقی و کمال تا رسیدن به عروجی معنوی بود و اندیشه ها را به سوی عرش پرواز می داد و مسیر بندگی راستین و خالصانه را برای همه ترسیم می کرد، هر یک از شاگردان با تاثیر کلام و نفوذ سخن آن عارف سالک بذرهای رشد و شکوفایی را در گستره دل ها پراکنده ساختند، انسان هایی که هر کدام در سپهر فقاهت و حکمت درخشیدند و حلقه های دروس اسلامی را از انفاس قدسی خویش گرم و پرحرارت نمودند.
نگاه عمیق این عارف تربیت شده مکتب اهل بیت بود که توانست استعدادها و ظرفیت های این کمال جویان را درک و در پرورش آن کارساز باشد. جامعیت و صلاحیت شیوه حاج میرزا جواد موجب شد که شاگردان طبق تعالیم قرآنی و روایی به سوی عرفان ناب گام بردارند و هرگاه احساس می کرد در جان برخی از آنان خوف حضرت ذو الجلال شعله ورتر از عشق و محبت حق است، برای اندرز و تشویق آن مهیا می گردید و می کوشید در آموزش های عرفانی از شوق و عطوفت با او سخن گوید نه از خوف الهی، او با وجود فروتنی و زندگی ساده و برخورد لطیف با شاگردان، مراقب بود اگر کسی می خواهد این مسیرهای معنوی را وسیله کسب مقام و نان قرار دهد با وی به مبارزه برمی خاست و حتی با عصایش بر سر و روی او می کوبید و تنبیهش می کرد.
آیت الله بهاء الدینی نقل کرده است مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی به کسی «تو» هم نمی گفت، اما شاگردی در مدرسه خیلی ریاکاری می کرد به نحوی که برخی فریبش را خورده بودند، او در حجره مشغول ذکر می شد و اظهار کسالت می نمود و در واقع خودش را به بی حالی و بی رمقی می زد، از طلاب مدرسه یکی می آمد حجره اش را جاروب می کر د، دیگری لباسش را می شست و یکی غذا برایش تدارک می دید و خلاصه خیلی ها را فریب داده بود که اهل معنا و مقرب درگاه خدا و اهل ذکر و ورد است. شبی طلبه ها در مدرسه فیضیه مشاهده می کنند که او می دود! خبر به میرزا جواد آقا ملکی می رسد، آقا میرزایی که حاضر نمی شد به کسی تو بگوید، آمد در حجره او را گشود و عصایش را به سر و کله او زد و گفت دست از این حالات ریاکارانه بردار و بساط جوفروش گندم نمایی را جمع کن.(۲۳) این حالات نشان می دهد که او به کمک نور ایمان و تقوا می داند کجاو چه عملی شایسته است و بدون پروای از ا ین و آن و با هدف کسب رضایت پروردگار وظایف خود را انجام می دهد.
مرحوم ملکی تبریزی یادآور می شود:
«بعضی از مستمعین (جلسه موعظه) را دیدم که هنگام مذاکره در احوال مرگ و مردگان، ظرف چند روز عقلش را از دست داد به نحوی که به معالجه نیاز پیدا کرد و لذا او را از حضور در آن مجلس (یادآوری آخرت) و فکر دوباره مرگ منع نمودم و د ستور دادم که در رحمت خدا و بی کرانگی دریای عفو و بخشش او بیاندیشند و اخباری که در مورد مرگ صالحان و لذت آن چه که اولیاء خدا با مرگ به آن رسیده اند و شوقی که آن ها به لقاء حضرت ذوالجلال و کرامات او را داشته اند را از نظر بگذراند تا از آن حالی که دارد بهبودی حاصل کند.»(۲۴)
● پرورش یافتگان پرمایه
در مکتب تربیتی و عرفانی میرزا جواد آقا ملکی تبریزی شخصیت های برجسته ای به شکوفایی معنوی رسیدند که در ذیل به معرفی برخی از خواص شاگردان این عارف اشاره می گردد:
۱) امام خمینی
به گفته آیت الله سیدمصطفی خوانساری میرزا جواد آقا بحثی خصوصی داشت که امام جزو شرکت کنندگان در آن بحث بود، در آن درس حدود ده الی دوازده نفر شرکت می کردند و عصرهای جمعه هم به مدرسه می آمدند و درس اخلاق می گفتند و بعضی از بازاری ها هم در این جلسات شرکت می کردند، حضرت امام(ره) بعد از رحلت مرحوم ملکی این درس اخلاق عصرهای روز جمعه را با شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری برای جمعی از اهل علم و مومنان بازار ادامه داد، این درس در مدرس مدرسه فیضیه برقرار بود اما عمال رضاخان ملعون خبیث از آن جلوگیری کردند، از این رو، این درس به مدرسه مرحوم حاج ملاصادق منتقل شد.(۲۵)
نسیم سخنان حاج میرزا جواد آقا چنان در عمق جان امام خمینی اثر ژرف گذاشت که در کتاب معراج السالکین آن استاد بزرگ را شیخ جلیل القدر لقب داده، عارف بالله خوانده و مومنان را به خواندن کتاب هایش سفارش می کند.(۲۶)
آیت الله سید محمد حسین تهرانی نوشته است: مرحوم صدیق ارجمند شیخ مرتضی مطهری(ره) به حقیر گفت: من خودم از رهبر عظیم انقلاب آیت الله خمینی شنیدم که می فرمود: در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقا تبریزی است.(۲۷)
وقتی امام به ایران آمد و به قم بازگشت، به قبرستان شیخیان رفت و عمامه خویش را تحت الحنک نمود و با گوشه آن، غبار قبر استاد خود، حاج میرزا جواد ملکی تبریزی را پاک کرد. سپس آن جا نشست و قرآن و فاتحه خواند و اینها نشان احترام امام به ایشان بود.(۲۸)
۲) سید حسین فاطمی قمی
وی در شب نهم محرم سال ۱۲۹۷ در قم به دنیا آمد، پس از گذرانیدن ایام کودکی، مقدمات را نزد پدرش حاج سید اسحاق رضوی فاطمی قمی آموخت، همان کسی که در محضر شیخ انصاری پرورش یافته بود همچنین وی محضر پرفیض عمویش سیدمحمد تقی فاطمی را درک کرد تا آن که مرحوم ملکی تبریزی به قم آمد و حاج آقا حسین محفل پر فیض او را غنیمت شمرد و اصولا این استاد در تعیین مسیر زندگی معنوی ایشان سهم به سزایی داشت و شعاع وجودی او را توسعه داد، شیخ محمد شرف رازی یادآور شده است حاج آقا حسین فاطمی قمی از خواص شاگردان و ملازمین دائمی ملکی تبریزی بود و نسخه خطی کتاب سیر و سلوک این استادش نزد وی نگاهداری می شد.(۲۹)
سیدحسین فاطمی به برکت انس با ملکی تبریزی در طهارت و تهذیب، مقامات والایی به دست آورد، وی تدریس اخلاق و تبلیغ شریعت و تربیت نفوس پاک را عهده دار بود و به درخواست آیت الله حجت کوه کمره ای، روزهای تعطیل در مدرسه حجتیه درس اخلاق برگزار می کرد و شاگردان شایسته ای را پرورش داد. کتاب ارزشمند جامع الدرر در دو جلد از آثار اوست که در آن گوهرهای فراوانی از کلمات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و نیز نکات اخلاقی و عرفانی آموزنده ای دیده می شود.
علامه حسن زاده آملی می گوید چون به خدمت سیدحسین فاطمی رسیدم دیدم پیرمردی است در حدود صد سال و از کار افتاده بود، پس از ادای آداب ورود، از مرحوم آقامیرزا جواد آقا سخن به میان آوردم، تشویق کردند و فرمودند: آقا کسی که در این اوضاع از من در این گوشه خبر بگیرد و دنبال احوال و آداب آقا میرزا جواد آقا ملکی باشد معلوم است که در او چیزی است عرض کردم از مرحوم آقای ملکی دستوراتی به ما مرحمت فرمائید، گفت: او خودش دستورالعمل بود، شب که می شد در صحن خانه دیوانه وار قدم می زد و زبانش به این شعر مترنم بود که:
گر بشکافند سرا پای من
جز تو نیابند در اعضای من
آخرین حرفش این بود که گفت الله اکبر و جان تسلیم حق کرد. آن جناب اجازه نمی داد که از او عکس بگیرند و بعضی از دوستان و ارادتمندانش این نقشه را طرح کردند که در حال نماز از او عکس بگیرند که نتواند مانع شود و درحالی که از عکس گرفتنش بی خبر بود از او در حال قنوت تصویری گرفتند.(۳۰) سرانجام سیدحسین فاطمی در ۲۷ شوال ۱۳۸۹ هـ ق .۱۶ دی ۱۳۴۸ رحلت نمود و پیکرش در قبرستان شیخان قم، مجاور مرقد استادش میرزا جواد ملکی تبریزی دفن گردید.(۳۱)
۳) آقا شیخ اسماعیل فرزند حسین متخلص به تائب تبریزی
وی که در اشعار، سوخته تخلص می کرد، و محضر عارف هم ولایتی خود را به نحو احسن درک کرده بود، قصیده جوادیه را در مرثیه استادش حاج میرزا جواد آقا سرود.
این بزرگوار مکاتبات مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی و سیداحمد کربلایی و محمد بهاری و شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی را جمع آوری کرد که مجموعه ای است عرفانی و فلسفی و حاوی نکته های جالبی در بحث اصالت وجود. (۳۲)
کتاب تذکره المتقین که حاوی مجموعه ای از نامه های شیخ محمد گنبدی همدانی، آخوند ملاحسینقلی همدانی و سیداحمد کربلایی است، توسط تائب تبریزی جمع آوری گردیده است، او آثار دیگر یه صورت نظم و نثر دارد. محمد باقر ساعدی او را از شاگردان شیخ بهایی دانسته است.(۳۳)
۴) آقا سید محمود مدرسی یزدی
وی در نجف مشغول تحصیل بود که میرزا جواد ملکی تبریزی از او می خواهد به قم بیاید، با ورود این روحانی به قم، میرزا جواد آقا ایشان را در منزل خویش (بالاخانه) اسکان داد. وی ضمن استفاده از پرتوهای علمی و تربیتی استادش برای حساب رسی املاک میرزا جواد، مدتی به تبریز رفته است، از اجازه نامه ای که مرحوم ملکی برای وی صادر کرده، برمی آید که آن عارف نامدار، اعتماد و عنایت فراوانی به او داشته است، در این مکتوب از دیدگاه میرزا جواد آقا، سیدمحمود مدرسی به عنوان سید سند صاحب نفس پاک، ثقه اسلام، مصلح مردم، مروج احکام معرفی شده است.(۳۴)
۵) محمدرضا طبسی
آیت الله حاج شیخ محمدرضا طبسی (متولد ۱۳۲۴ هـ.ق) تحصیلات مقدماتی و مقداری از دروس سطح را در زادگاهش و نیز مشهد نزد استادان وقت فرا گرفت و در هیجده سالگی به قم مهاجرت کرد. از استادانش در قم سیدعلی یثربی، سیدمحمد تقی خوانساری، میرزا محمد علی شاه آبادی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و حاج میرزا صادق اصفهانی را می توان نام برد. او کتاب ریاضی را نزد میرزا جواد ملکی خواند، خود وی در مصاحبه ای می گوید: از مقیدین بحث اخلاق مرحوم ملکی بودم و پیش ایشان درس خصوصی داشتم، ایشان دو ساعت به غروب در مدرسه فیضیه «ریاض» می فرمود، یادم هست یک روز بحث این آیه را مطرح کردند: «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» و فرمودند: نمردم و در وادی السلام نجف به رای العین دیدم که ارواح مؤمنین دور هم حلقه زدند.(۳۵)
۶) میرزا عبدالله شالچی
میرزا عبدالله (متولد ۱۲۶۰ش) که در تبریز و تهران مبانی دروس حوزوی و برخی درس های دیگر را خوانده بود در سنین جوانی به قم رفت و حدود سی بهار را سپری کرده بود که با میرزا جواد ملکی تبریزی آشنا شد، از آن زمان دل در گرو ارادت او بست و در زمره شاگردانش قرارگرفت و شعله های شوق معنوی و الهی سراسر وجودش را فرا گرفت. وی می گوید در یکی از روزها که به حرم حضرت فاطمه معصومه(س) مشرف شده بودم، دیدم هنوز درب را نگشوده اند و استادم مرحوم ملکی نیز منتظر باز شدن در بودند، چون مرا دیدند فرمودند کی از خواب برمی خیزی، گفتم اگر یک موقعی برخیزم یک ربع، نیم ساعت مانده به اذان صبح پا می شوم، فرمودند نه خوب نیست، در تابستان دو سه ساعت مانده به اذان صبح و در زمستان چهار ساعت مانده به صبح برخیزید، بعد افزودند وقتی پا می شوی چه می کنی؟ گفتم: اگر وقت داشته باشم قرآن یا دعا می خوانم، پرسیدند چه دعایی می خوانی، گفتم از مناجات خمس عشر خصوص مناجات محبین، از آن به بعد هر وقت با من صحبت می کرد از حالات محبین و ویژگی های آنان می فرمود.
ارتباط معنوی با مرحوم ملکی، شالچی را به شدت متأثر کرد و او ارادت فوق العاده ای به حاج میرزا جواد پیدا کرد چنانکه وی گفته است: وقتی به جلسات مرحوم ملکی می رفتم بسیار لذت می بردم طوری که چون مجلس تمام می شد اصلا میل نداشتم به بازار رفته در حجره ام را باز کنم. او می افزاید: یکی از روزها صبح پس از نماز برای شرکت در جلسه اخلاق میرزا به فیضیه رفتم، به من فرمودند: میرزا عبدالله چه می بینی، این صحبت گویا خود تصرفی بود که آن بزرگ در جان من کرد و حجاب از برابر چهره ام برداشته شد و دیدم ارواح مومنین در صحن مدرسه فیضیه دور هم نشسته اند و با هم مذاکره می کنند، پس از آن استاد فرمودند: فکر نکنی این ها مقاماتی است و به جایی رسیده ای، این ها در برابر سیر و سلوک و تقرب الی الله که به سالک می دهند، هیچ است.(۳۶)
حاج میرزا عبدالله شالچی در ۲۸دی ۱۳۶۳ شمسی با متجاوز از صد سال عمر با برکت دار فانی را وداع گفت و پیکرش در قبرستان باغ رضوان به خاک سپرده شد.
دیگر شاگردان ملکی تبریزی عبارتند از: آیت الله شیخ عباس تهرانی، فقیه وارسته حاج سید جعفر شاهرودی، آیت الله سید مهدی کشفی، شیخ محمدحسین گنبدی همدانی، آخوند ملاعلی علی معصومی همدانی، سیداحمد لواسانی، سیدصادق لواسانی، محسنی ملایری، محمود مجتهدی و...
آثارجاودانه
۱) اسرار الصلوه:
این کتاب حاوی مباحثی در اسرار نماز به زبان عربی است، نکاتی تفسیری درباره سوره حمد و توحید هم در این نوشتار دیده می شود، مدرس تبریزی این کتاب را در موضوع خود بی نظیر دانسته(۳۷) و این اثر مورد توجه امام خمینی بوده و ایشان در تألیفاتی چون شرح دعای سحر مطالبی از اسرار الصلوه را مطرح کرده است، آقای رضا رجب زاده آن را به فارسی برگردانیده است.
۲) المراقبات یا اعمال السنه:
گفته می شود امام خمینی و سیداحمد خوانساری در تدوین و تبویب کتاب المراقبات با استاد خویش همکاری کرده اند. موضوع اصلی آن آیین و آداب سلوک و راه و رسم بندگی است و در آن مؤلف اعمال و عبادتی را که باید سالکان صراط حق بجای آورند توضیح داده و افزوده است مراقبت بر رفتار و کردار باید چگونه باشد که بتواند آراستگی در روح را پدید آورد. در لابلای مطالب اصلی، نکاتی آموزنده به مناسبت های مختلف آمده است، علامه طباطبایی در مقدمه ای که بر این اثر نگاشته، مولف را شخصیت بزرگ، اهل ولاء و از ارباب صدق و صفا معرفی کرده و المراقبات را صحیفه ای جلیل دانسته که برای مؤمنین سودمند است و می افزاید نکاتی در آن آمده که پدید آورنده اش بدانها مراقبت داشته است. آقایان سیدمحمد راستگو، محمد تحریرچی، ابراهیم محدث و علیرضا میرزاحکیم خسروانی بطور جداگانه این نوشتار را به زبان فارسی برگردانیده اند.(۳۸)
۳) رساله لقاءالله:
این کتاب از جالب ترین نوشته های اخلاقی و عرفانی است که اهل نظر و ارباب معرفت آن را مورد توجه قرارداده اند، علامه حسن زاده نوشته است: چون شنیدم آن جناب را رساله ای در لقاءالله است برای تحصیل آن بسیار این در و آن در زدم تا به حکم این که عاقبت جوینده یابنده بود که آن را تحصیل کرده با جان و دلم آن را مطالعه کردم و در حد وسع خودم از آن حظ و لذ برده ام.(۳۹)
آیت الله سیدمحمدحسین حسینی تهرانی یادآور شده است راجع به لقاء الله و امکان وقوع معرفت خداوندی گرچه بسیار گفته اند و نوشته اند اما حقیر تا به حال از جهت اتقان مطلب و ایجاز و شواهد زوائیه و شهودیه و سوار کردن مطالب عرفانیه لقائیه براساس برهان و استحکام دلیل، همچون رساله لقاءالله مرحوم آیت الحق و سند العرفان فقیه ارجمند و آیت ربانی حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی زیارت ننموده ام.
وی در جای دیگر می گوید. کتاب لقاءالله آتش مخصوصی دارد و برای فتح باب سالکین الی الله کلید و رمز موفقیت است.(۴۰) حاج شیخ هادی تالهی نقل می کند حاج شیخ محمد جواد انصاری، شادمان بود که این کتاب را به عنوان سوغات قم تهیه کرده است و گاهی از آن می خواند و من می گریستم و در مواقعی من متن آن را می خواندم و او می گریست.(۴۱) مرحوم آیت الله سیداحمد فهری که این اثر را به فارسی برگردانیده است می نویسد: (رساله لقاءالله که) در حجم کوچک و در معنا و محتوی بسیار بزرگ است یکی از بهترین کتاب های تهذیب نفس و ترسیم کننده روح عرفان و راهنمای نزدیک ترین راه به سوی خداست.(۴۲)
۴) رساله ای در حج
۵) رساله ای در سیر و سلوک
۶) رساله ای در فقه
۷) کتابی در فقه
۸) حاشیه فارسی بر کتاب غایه القصوی،
۹) میرزا جواد ملکی تبریزی کتابی در موضوع اخلاقی و عرفانی نوشته اما چون مشاهده کرده است مرحوم فیض کاشانی در این زمینه اثری دارد، به محو آن اقدام کرده است. (۴۳)
● وصف وارستگی
اسوه عارفان میرزا جواد ملکی تبریزی از افراد کم نظیری است که بصیرت در فقه را با مشاهدات معنوی در هم آمیخته و احکام و عرفان اسلامی در زندگیش تبلور یافته است.
او به معنای واقعی اهل تهجد بود و چون برای عبادت و نوافل شبانه برمی خاست، سر به دیوار می گذاشت و ضمن خواندن آیاتی از قرآن می گریست، سپس به تطهیر خویش می پرداخت و باز می گشت و در کنار حوض می نشست تا وضو سازد، از همان بیدار شدن تا محل خواندن نماز شب چندین جا می نشست و برمی خاست و می گریست و چون به مکان عبادت می رسید دیگر حالش قابل وصف نبود . (۴۴) به دلیل همین گریه های طولانی در نمازها و خصوصاً قنوت، بعضی ایشان را جزء «بکایین»عصر به شمار آورده اند. (۴۵)
او به عبادت عشق می ورزید و از یاد خدا و ذکر و راز و نیاز، لذت فراوان می برد و هر ساله سه ماه پی در پی روزه می گرفت و روزه رجب و شعبان را به ماه رمضان متصل می کرد، وی هر روز در مسجد بالا سر حرم حضرت فاطمه معصومه (س) اقامه جماعت می کرد، امام خمینی و آیت الله بهاءالدینی از جمله افرادی بودند که در این برنامه عبادی و معنوی شرکت می کردند.(۴۶)
محمد شریف رازی می نویسد: اکنون که نزدیک پنجاه سال است از فوت آن عالم ربانی می گذرد(۴۷) در و دیوار مدرسه و فضای مدرسه صدای حزین و گریان و ناله های پرشوق و سوزان او را که می گوید:
«اللهم ارزقنا التجافی عن دارالغرور و الانابه الی دارالخلود و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت». به گوش ارباب هوش می رساند. ارتباط و مراوده اش با حضرت ولی عصر (عج) بسیار، ملازمتش به تقوا و ورع بی اندازه بود و در مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمی، آنی غافل نبود و لحظه ای از یاد خدا بیرون نمی رفت.
فضایل و کرامات آن مرحوم بیشتر از آن است که در این کتاب توان آورد.
درباره اخلاق، زهد و تقوایش، شاگردانش که از علمای معروف معاصرند داستان هایی آورده اند. (۴۸) شیخ آقا بزرگ تهرانی او را چنین معرفی می کند: عالمی است فقیه، اخلاقی، فاضل، پرهیزگار و قابل اعتماد و مورد وثوق، مروجی برای دین و مربی برای مومنین گشت. (۴۹)
● فرزندان
۱) علی آقا که در کسوت روحانیت بود و پدرش در کتاب المراقبات از او در مناجاتش یاد می کند.
وی در سال ۱۳۱۳ هـ- ق ۱۲۷۳. هـ - ش به دنیا آمد و پس از گذرانیدن سنین کودکی تحصیلات مقدماتی حوزه را نزد پدر و دیگران خواند و در هیجده سالگی با راضیه خانم که دختر یکی از بستگانش بود ازدواج کرد، حاج میرزا جواد آقا به آینده این فرزند به دلیل هوش سرشار و فضل و کمالات امیدوار بوده است اما او در سن ۲۳ سالگی و بر اثر بیماری وبا رحلت کرد. (۵۰)
۲) آقا حسینقلی ملکی که در ۱۲۷۴ ش دیده به جهان گشود، وی پس از رشد و شکوفایی، به تحصیل علوم دینی پرداخت.
مرحوم سید ابوالحسن هاشمی قمی از شاگردان میرزا جواد آقا نقل کرده است مرحوم میرزا جواد هر سال روز عید غدیر جلوس داشت و مردم را اطعام می کرد، یک بار حسینقلی خواست در حوض قدیمی خانه، لیوان را بشوید اما پایش سر خورد و سرش محکم به دیواره حوض خورد و بر اثر همان عارضه فوت کرد، مرحوم ملکی اجازه نداد مهمان ها متوجه حادثه شوند و با همان حالت شادمانی قبل از این حادثه، با مردم احوال پرسی می کرد و ظهر هم به مردم ناهار داد اما به شاگردانش فرمود شما نروید کاری دارم، بعد گفت این فرزندمان دار فانی را وداع گفته و باید او را دفن کنیم، آنان کمک کردند و وی را خاک سپردند، آن گاه مرحوم ملکی یادآور شد من چند سال است برای امیرمومنان روز عید غدیر سفره می اندازم، امسال حضرت از من این میهمانی ها را قبول کرد و نشانه اش فوت این فرزند بود، آری او چنین روحیه ای داشت.(۵۱) از لحظه ای که این خبر اسف انگیز به گوش آن عبد صالح رسید تا لحظات به خاک سپاری فرزندش، رایحه سپاس و شکر وی از تمام وجودش مشام جان ها را نوازش می داد، برخی منابع، ماجرای این دو فرزند (علی و حسینقلی) را به شکل دیگر مطرح کرده اند، آیت الله حسن زاده از قول حاج آقا حسین فاطمی نوشته است «علی» اهل علم بود و در زمان حیات پدر وفات کرد اما حسینقلی که به تحصیلات حوزوی تمایل نشان نداد بعد از رحلت پدر، سرای فانی را وداع گفت. (۵۲) حجت الاسلام محمد جواد نورمحمدی از قول فرزندان حسینقلی ملکی خاطر نشان ساخته است وی با بانویی به نام رقیه ازدواج کرد که خواهر میرزاعلی اصغر ملکی تبریزی از اساتید حوزه نجف و استاد علامه طباطبایی بود و صاحب دوازده فرزند شد، اما میرزا حسینقلی در سن ۵۸ سالگی در تهران فوت کرد. (۵۳)
رباب خانم، سکینه خانم و رخساره خانم سه دختر میرزا جواد می باشند.
● رحلت و دفن
حاج آقا حسین فاطمی گفته است روز دهم دیحجه سال ۱۳۴۳ هـ - ق که پنج شنبه و مصادف با عید قربان بود، صبح به مسجد جمکران رفتیم و قبل از ظهر برگشتم، تا به خانه آمدم، خبر دادند حاج میرزا جواد آقا جویای احوال شما شده است، چون از کسالت او آگاهی داشتم با شتاب به خدمت ایشان رفتم وقتی وارد اتاقش شدم، منظره ای شگفت انگیز دیدم. مشاهده کردم او به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته است برحسب ظاهر منتظر بود اذان ظهر بگویند تا نماز بخواند اما گویا مسئله عمیق تر ازاین موضوع بود.
در بستر شروع به خواندن اذان و اقامه کرد که با گفتن هر جمله و ذکری، آرامش او افزایش می یافت، دعای تکبیرات افتتاحیه را خواند و همین که به تکبیره الاحرام رسید و گفت: الله اکبر، روح پاکش از بدن او به سوی عالم قدس پرواز کرد.
پیکرش پس از تشریفات شرعی و تشییعی با شکوه در قبرستان شیخان قم مجاور مرقد میرزای قمی دفن گردید. ماده تاریخ رحلت او بر سنگ قبرش چنین است: «رفع العلم و ذهب العلم» (۱۳۴۳هـ -ق) (۵۴) و در قصیده ای که درباره اش سروده اند، گفته اند:«از جهان جان رفت از ملت پناه».
● گزیده ای از سخنان
انسانیت انسان به صورت نیست بلکه خاصیت انسان، علم و معرفت و اخلاق حسنه است و علم و معرفت حاصل نشود مگر به وسیله تحسین اخلاق، علم در آسمان نیست تا بر شما فرود آید و در دل زمین نیست تا برای شما از دل خاک برآید بلکه در اندرون دل های شما نهفته است و اگر انسان دو عالم حس و مثال خود را تابع عقلش نماید یعنی توجهش را به آن عالم کند و همتش را به آن عالم قرار دهد و قوه آن را به فضیلت بیاورد، فرمانروایی دو عالم بر او موهبت می شود و به مقامی می رسد که بر قلب احدی خطور نکرده از شرافت و لذت و بهجت و معرفت حضرت حق تعالی، بلی آن چه اندر وهم ناید آن شود (لقاءالله، ص ۲۵-۲۴).
باری باید قلب خویش را پاس دارد و بکوشد تا آن را با یاد خدا و با حضور خدا و با انجام عباداتی زنده دارد، زیرا مقصود از احیاء چیزی نیست جز زنده داشتن دل در آن شب ها و زنده داشتن دل نیز جز از راه ذکر و فکر به حاصل نمی آید و دل که از ذکر و فکر غافل مانده، مرده به شمار می آید و آن که در این شب ها از خدا روی گرداند و به چیزی مکروه و ناپسند سرگرم شود از مرده پست تر است. (المراقبات، ص ۸۰) آن چه در دعا بیشترین اهمیت را دارد خضوع و خشوع و تضرع است.
باری بکوش تا غدیر را، صاحب ولایت علی (ع) را بشناسی، دوست بداری و آن چه را لازمه ولایت اوست، به جای آری. از او در رفتارش، اخلاقش، هدایت گری هایش پیروی نمایی و در خرسند سازی او و به دست آوردن رضا و خشنودی او هرچه می توانی بکنی (همان، ص ۴۳۲).
غلامرضا گلی زواره
منبع : روزنامه کیهان