پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آقای مدیری، خیلی ممنونم!


آقای مدیری، خیلی ممنونم!
بی شک مهران مدیری و گروه خلاق سازنده اش یک سر و گردن از تمام طنزسازان تلویزیون بالاتر و کارشان ارزشمندتر است. وی همیشه با ساخته هایش سطح برنامه های طنز و کمیک تلویزیون را ارتقا می بخشد و حتی به نظر من وی در این شاخه یک نابغه محسوب می شود. البته در بعضی از مقاطع رقبایی مثل مهران غفوریان و یا رضا عطاران داشته است، اما باید پذیرفت که وی اگر بخواهد با حوصله کافی کار کند می تواند به راحتی آنها را از گردونه رقابت خارج کند.
حال آنکه اگر بخواهیم سریال «ترش و شیرین» رضا عطاران که پارسال نوروز پخش شد و با وجود تلاش قابل تحسین و نقاط قوتش با «مرد هزار چهره» قیاس کنیم، بی شک به این نتیجه می رسیم که «ترش و شیرین» به گرد پای این سریال هم نمی رسد. «مرد هزار چهره» در کارنامه پربار هنری «مدیری» یک نقطه قوت و گامی به جلو محسوب می شود در حالی که همیشه اوست که استانداردهای ساختاری سریال سازی طنز را بالاتر می برد. «مرد هزار چهره» که اتفاقاً نامش را از یکی از فیلمهای کلاسیک سینما عاریه گرفته ]فیلمی به همین نام با کارگردانی «جوزف پونی» و بازی «جیمز کاگی»[ در ادامه روند رو به رشد «مهران مدیری» طبق معمول همیشه، نوآوریهایی نسبت به کارهای گذشته او دارد که در این مقال آن را بررسی می کنیم.
● فیلمنامه
از زمان «پاورچین» به نظر می رسد مدیری، فیلمنامه نویس مطلوب خود را پیدا کرده که تا امروز با وی همکاری می کند. پیمان قاسم خانی و اکیپ همراهش «مهراب قاسم خانی»، «امیر مهدی ژوله» و... ثابت کرده اند که کاملاً با سبک کاری و اندیشه های نو و مدرن مدیری آشنا هستند و تعامل قابل توجهی در همکاری با هم دارند. هسته مرکزی این سریال با نیم نگاهی به رمان معروف عزیز نسین «پخمه» بر پایه کهن الگوی «کمدی موقعیت» بنا نهاده شده است که تعریف ساده تر آن قرار گرفتن شخصیت اصلی در محیطی است که با آن آشنایی ندارد و بیگانه است. این اتفاق، منتج به پارادوکس رفتاری و گفتاری وی می شود که اینها فضایی کمیک ایجاد کرده و باعث خنده می شوند.
فرمولی که اتفاقاً «پیمان قاسم خانی» در آن مهارت دارد و تجارب بسیار موفقی هم داشته است (به یاد بیاورید مارمولک را) یکی از نقاط قوت این سریال علاوه بر شوخیهای موفق کلامی و حتی حرکتی، نقد قشرهای مختلف اجتماع و بیان مشکلات به وسیله زبان فوق العاده زیرکانه طنز است که بدین وسیله فیلمنامه نویس طبقات پزشکی و هنری و همچنین محیط «نیروی انتظامی» را ظریفانه مورد هجو خاص خود قرار می دهد.
فیلمنامه نویس سریال برای ایجاد تنوع در شوخی، چهار فضای مختلف «پزشکی، نیروی انتظامی، هنری، مافیایی» را به تصویر می کشد که مشخصاً فضای زندگی شیک و پر زرق و برق خانواده «طبیبیان» محمل بسیار مناسب برای شوخی است و درخشان ترین لحظات سریال به این بخش تعلق دارد. البته بخشهای نیروی انتظامی و شاعران روشنفکر مآب نیز خالی از شوخی نیست و اتفاقاً چند تا شوخی عالی هم در این بخشها دیده می شود، مثل مسأله جوگیر شدن «شصت چی» که با ورزش تمرکز ( M.T) روی آسمان قرار می گیرد، اما آن حجم شوخی را که در بخش پزشکی است کمتر می بینیم.
اما در یک سوم پایانی سریال که شخصیت محوری ما وارد فضای شبه مافیایی «قزاقه مندیان» می شود، وجهه انتقادی اجتماعی کار کمرنگ می شود و ما فقط با هجو فیلم معروف «پدر خوانده» و مناسبات آن در یک فضای غیر واقعی و فانتزی مواجه می شویم که این جا فضاسازی (دکور، لباسها، حیوانات و...) اهمیت ویژه ای پیدا می کنند. یکی دیگر از امتیازهای سریال استفاده از شوخیهای کلامی و حرکت و هم چنین شوخیهای کلامی سوررئال وابسته به تصویر است که همه اینها با توجه به درونمایه و فرمول اصلی «کمدی موقعیت» شکل می گیرند و مدیری و قاسم خانی موفق شده اند تعادلی مناسب بین شوخیهای کلامی و تصویری هجوگونه ایجاد کنند.
در شوخی کلامی، هجو حاصل از واژه «سایه عالی مستدام» که تبدیل به اصطلاحات خنده داری چون «عضلات عالی منقبض» و «فرزند عالی منفجر» و... شده قابل اشاره است. و در مورد شوخیهای تصویری، عموماً شوخیهایی دیده می شود که گرفته شده از سری فیلمهای «جری زوکر» یا «مل بروکس» است، مثل برش بدن بیمار به وسیله اره برقی و یا قطع شدن دسته گل خواستگار با بسته شدن در.البته ردپایی از شوخیهای معروف کمدی کلاسیک هم در این کار دیده می شود از جمله جایی که دکتر «سپهر جندقی» تقلبی (مدیری) می خواهد بیماری را عمل مغز کند و مرتب دستهایش را می شوید که مشابه آن در فیلم «شبی در اپرا» برادران مارکس دیده شده بود.
(آب خوردنهای متعدد هارپو برای فرار از سخنرانی) و اما دسته سوم و مهم همان شوخیهای کلامی وابسته به حرکت است و آن سکانسی است که «شصت چی» قصد فرار از اتاق مار دار خانه «قزاقه مندیان» را دارد و وقتی با سرعت خود را به در می کوبد به دلیل آنکه یک نفر پشت در ایستاده است صورت و بدن آش و لاشش روی زمین ولو می شود و در همان لحظه می گوید «در عالی مستحکم» که این جزء درخشان ترین شوخیهای سریال است. در پایان این قسمت باید گفت «پیمان قاسم خانی» و گروه همراهش موفق شده اند با اوج و فرودهای مناسب، تعلیق و کشش لازم را برای مخاطب ایجاد کنند که نمونه مناسب آن در قسمت آخر و موش و گربه بازی و تعقیب و گریزهای پلیس و «مسعود شصت چی» است که البته بخش اعظم موفقیت فیلمنامه به کارگردانی و اجرای خوب مدیری هم مربوط می شود.
● بازیها
در این سریال مدیری علاوه بر یاران همیشگی اش در سالهای اخیر، مثل «سیامک انصاری»، «فلامک جنیدی»، «شقایق دهقان»، «نصرا... رادش» و «ساعد هدایتی» از برخی بازیگر جدید نیز بهره می گیرد که بعضیها قبلاً کار طنز کرده اند مثل «علیرضا خمسه»، «رضا فیض نوروزی» و «بهاره رهنما» ولی بعضیها به هیچ وجه کار طنزی ارائه نداده اند مثل «پرویز فلاحی پور»، «اکرم محمدی»، «پژمان بازغی»، «پرستو گلستانی» و «اسماعیل سلطانیان».
اما نکته جالب در اینجاست که تمامی این بازیگرهای جدید تحت هدایت مدیری موفق شده اند بازیهای چشمگیر و جذابی ارائه دهند و با اینکه به نظر می رسد خیلی از این بازیگرها با جنس خاص بازی در کارهای مدیری آشنا نبوده اند، کاملاً با بازیگرهای همیشگی کارهای مدیری هماهنگ هستند و سطح بازی همه با وجود تفاوتهای ساختاری، از یک کلیت قابل قبول و هماهنگ برخوردار است و با اینکه «پرویز فلاحی پور»، «اکرم محمدی» و «پژمان بازغی» کاملاً جدی و بدون تیپ سازی بازی کرده اند، تکمیل کننده بازی خود مدیری و سایر تیپ سازان، مثل رادش، فیض نوروزی و خمسه هستند و اتفاقاً بازی جدی آنها کار را از لودگی دور می کند.
در این سریال خود مدیری نقش اصلی را بازی می کند و بازیگران دیگر بیشتر مکمل و همراه او هستند و مدیری در ارائه نقش «مسعود شصت چی» بیشتر کاراکتر یک آدم ساده، خجالتی و بعضاً بی دست و پا و مؤدب را با تکیه کلامهای «به به» یا «خیلی ممنونم» دارد که بعضی جاها یادآور شخصیت «آقای هالوی» «علی نصیریان» است.
اما با وجود آنکه در بعضی جاها مخصوصاُ در اوایل سریال کمی بازی مدیری یکنواخت شده است، اما وی موفق می شود یکی از بازیهای برجسته خود را در این سریال ارائه دهد. مخصوصاً در زمانهای جوگیر شدنش که ما با تغییر و چرخش ناگهانی این شخصیت روبه رو می شویم.
او در این مقاطع فرصت پیدا می کند که به نوعی نقبی هم به کاراکترهای گذشته اش بزند و از آن مؤلفه های جذاب شناخته شده کمیکش بهره ببرد (زمانی که سرهنگ غفاری خشن می شود). هم چنین در سکانس پایانی اش در دادگاه که صداقت و بلاهت خود را نشان می دهد و جایی که می گوید (خدایا تو شاهد باش)، مدیری به زیبایی موفق شده است بین طنز و تراژدی تعادل برقرار کند. یکی از تواناییهای ویژه مدیری در بازیگری کمدی، فن بیان و حالتهای گفتاری وی می باشد مخصوصاً با آکسان و تکرار بعضی واژه ها در یک جمله که کاملاً طنز قضیه را روشن می سازد؛ استفاده مکرر واژه «به به» از آن جمله است.
● نوآوریها
مدیری همیشه در کارهایش نوآوری دارد که مشخصه بارز اوست. اولین نوآوری را ما در تیتراژ این سریال می بینیم که برای اولین بار در یک سریال تلویزیونی علاوه بر بازیگران، ما تصویرصدابردار، دستیار تهیه، فیلمنامه نویسها، تصویربردار و سایر عوامل مهم این مجموعه را هم می بینیم.
اشخاصی که در تولید کار تلویزیونی بسیار زحمت می کشند و چون پشت پرده هستند دیده نمی شوند.اما نوآوری دیگر مدیری در بازی بازیگران است. به عنوان مثال «ساعد هدایتی» همیشه در نقش آدمهای تیپیک ساده و بی دست در کارهایش ظاهر می شد؛ «جان نثار و...» اما اینجا نقش کاملاً جدی رئیس دادگاه را بازی می کند که اتفاقاً با توجه به فیزیک چهره و صدایش جلوه خوبی هم دارد و مخاطب شخصیت او را باور می کند و یا استفاده هوشمندانه مدیری از «رسول نجفیان» در بخش شاعران روشنفکر مآب که در حقیقت نوعی هجو از شخصیت واقعی این بازیگر و ترانه معروف «میرن آدم ها» است و البته بازی بسیار خوب «علیرضا خمسه» در نقش شبه کورلئونی قابل ذکر است که پس از مدتها این بازیگر قدیمی و دوست داشتنی سینمای کمدی جلوه پررنگی دارد.
● شوخیهای برجسته و ماندگار
در پایان چند تا شوخی عالی این سریال قابل اشاره است و حیف است که از کنار آن به سادگی بگذریم.
۱) در یک سکانس بر روی جسد، تعدادی انترن شمع گذاشته اند تا جشن تولد بگیرند. وقتی «سیامک انصاری» (که بازی جالبی هم داشت) یکی از انترن ها را به دکتر قلابی معرفی می کند و آن انترن می گوید: (راد هستم) و مدیری در پاسخ می گوید (سپهر هستم)
۲) سرهنگ غفاری قلابی پس از زدن یکی از مجرمها برای اعتراف می گوید: «با اینکه بیسواده سه تا زونکن اعتراف کرده» و سروان با بازی اسماعیل سلطانیان می گوید: «قربان اونا ارزش قضایی نداره» و مدیری جواب می دهد «استیک که نیست ارزش غذایی داشته باشد» که شوخی با لفظ قضایی است.
۳) یکی از شاعران، با نام «استاد عزلت»، (با بازی خوب رسول نجفیان) برای شعر گفتن هی زور می زند تا به قول خودش شعرش بیاید و نمی آید و «سروش صحت» ملقب به «چه» (که شخصیت و گیریمش هجو «چگه گوارا» است) می گوید: استاد را باید سزارین ادبی کرد!
در پایان باید گفت با وجود بعضی نقاط ضعف این سریال (مثل شوخی ناموفق چائی ریختنهای سرهنگ روی پاهایش و عربده کشی) و یا شخصیت نچسب طبیبیان،به دلیل تعامل در ظرافتهای ساختاری و نقدگونه اجتماعی اش یک اثر قابل تأمل و ماندگار در کارهای مدیری و گروه خلاق سازنده اش (اعم از فیلمنامه نویس، بازیگرها، تهیه کننده و...) محسوب می شود و به قول آقای «مسعود شصت چی»،«سپهر جندقی»،«سرهنگ غفاری» و یا «استاد طوفان»بایدگفت: آقای مدیری:«خیلی ممنونم»
علی باقرلی
منبع : روزنامه قدس