شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

امام کیست؟


امام کیست؟
«امام کیست؟و چه اثری در زندگی معنوی و مادی ما تواند داشته باشد؟» من به واقع نتوانم شناخت اما توانم بیان آنکس را که به صدق و معرفت،تالی پیمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم بود و اشرف نوع بنی آدم، و وصی بلا فصل مسلم، امیر مؤمنان علی علیه السلام بود و رهبر عارفان کشش بخش دل و جان، و ادب آموز انس و جان، یاد آرم و نقل به مضمون کنم،باشد که روانها را آشنایی دهد و برای دید اهل بصیرت، نمایی روشن پیش آورد. امیر مؤمنان علیه السلام به طارق بن شهاب‏ «که طریق آسمان امامت می‏جست و پیش شهاب (۱) می‏گرفت تا مگرش موسی‏وار «بقبس من النار» رساند و از آن نار،ره به کوی نور الانوار یابد،فرمود:
«امام، کلمه خدائی است، برهان الاهی است، جهت پروردگار است (۲) و نماینده خواست آفریدگار (۳).
امام،نور یزدان است،و واسطه معرفی درست‏خلاق جهان (۴).
امام،آیت کردگار است و نشانه خاص پروردگار.
او را خدای بر می‏گزیند و از همگان برتر و بهتر می‏داند،و آن علم و توفیق و کمال که شایسته مقام امامت است،در او می‏نهد و سپس‏«طاعت و ولایت وی‏»را بر همه آفریدگانش واجب میکند (زیرا خیرشان در اطاعت اوست و کمالشان وابسته قبول ولایت او.)
از آن پس،نماینده حق و ولی مطلق،در آسمانها و زمین‏«امام‏»است.
تمام بندگان خدای در عالم تکوین و تشریع،پیمان‏دار آنند که از این‏«وجود عزیز»بهره گیرند و از رهبری و هدایت او،به جان،استقبال کنند.
هر که بر او پیشی گیرد و بی‏فرمان وی،کاری انجام دهد،نافرمانی خدای کرده و از مرز ایمان،به در رفته است.
امام،هر چه را خدا خواهد،کند و همان که ایزد متعال خواهد،دلخواه او همانست.
بر بازویش به خط قدرت نوشته :«و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا» (۵)
آری،وجود امام،صدق محض است و عدل تام و تمام (خواستار راستی و درستی باید یکسر به او دیده دوزد) و از اعمال و رفتارش دقیقا پیروی کند،و طالب داد و سلامت نفس،بایست در پی او رود و پای، جای پای او نهد تا بدان میزان، خود را سنجد و اعتدال بخشد،و اقامه قسط و عدل تواند.) (۶)
برای امام،ستونی روشن و نورانی نصب شده که سری به آسمان دارد و پائی بر زمین، و بدین روشنی و نور،امام تواند باطنها را بیند و نهانیها را آگهی یابد و آنچه در عالم است‏شناسد و همه موجودات ملکوتی و برتر از آنرا نیز مشاهده کند، و مهم‏تر از همه، اعمال بندگان خدا را واقف شود (و نظارتی که مقام امامت را شاید، بر جهان و جهانیان داشته باشد، و به موقع و به جا،هدایت و دلالت‏خیر نماید.)
امام، سخن پرندگان هم داند،و کلام غیر آدمی نیز شناسد،و بدین سبب‏«ولایت‏بر آنان‏»هم مسلم اوست.
امام، وجودی است که خداوند،شایسته وحی خویش دانسته،و لایق اطلاع از مسائل غیب شناخته، و به کلمه خویش مؤیدش ساخته،و حکمت‏خاصه‏اش بدو تلقین فرموده،و دل وی را جایگاه ظهور شیت‏خویش نموده، و او را سلطنت و چیرگی به عالم بخشیده، و امارت و فرمانروائی جهان داده، و همه را محکوم طاعت او گردانیده.
امامت، میراث انبیاست و مرتبه اصفیا،خلافت‏خدائی است و جانشینی به تمام معنای رسولان الاهی.
و همین مقام است که‏ «ولایت و سلطنت‏» از آن خیزد و «هدایت و عصمت‏» از آن تراود، و چنین مرتبه‏ای، حقیقت‏نمای کامل دین است و از هر میزان و مکتبی،بهتر و عالی‏تر تواند رهبری جانهای کمال جوی کند.
امام، دلیل راهروان طریق حق است، و نور بخش هدایت طلبان.
امام، راه سالکان کوی خداست و خورشید نور افشان دلهای آشنا.
ولایت او مایه نجات است و طاعت او لازمه واقع حیات،و مددکار عالم بعد از ممات.
همین‏«ولایت‏»،مؤمنان را عزت دهد و گنهکاران را سبب شفاعت گردد،محبان را رهائی از بلا و عذاب بخشد و تابعان را به رستگاری و کامیابی رساند.
آری ‏«ولایت‏» شاخص‏ترین علامت اسلام است، و برترین نشانه استسلام،کمال ایمان بدان وابسته،و شناخت‏حدود و احکام، بدان مربوط، سنتها را هم او روشن کند و حرام از حلال، او به درست‏باز نماید.
و چنین مرتبه‏ای را (به نحو مطمئن و اعتماد بخش) جز کسی که خدایش برگزیده و لایق شناخته، حائز نگردد، و غیر آنکه پروردگارش مقدم داشته و امامت و حکمت‏بخشیده واجد نشود.
پس منظور از «ولایت‏»، حفظ مرزهای ‏«اخلاق و دین و انسانیت‏» است و چاره‏سازی نیکو برای امور «دنیوی و اخروی‏» و روزگار را چنان گذراندن که شایسته‏ «آدمیت و کمال‏» باشد.
امام، برای تشنگان، آب گواراست، و برای هدایت‏خواهان، دلیل و راهنما.
نمودار عالی این مرتبت را وجود علی بن ابی طالب و یازده فرزند گرامیش علیهم السلام صورت بود داد،از آنجا که به حق واقع،مرکز دایره ایمان بودند،و قطب حقیقی وجود، و آسمان جود، و شرف موجود، آنان، اصل عز و مجد بودند، و مبدا و منشا بزرگی و جلال، و معنا و مبنای تعالی و کمال.
وه!که امام، چراغ پر نور هدایت است و راه روشن سعادت.
امام، آب حیات بخشی است که پیاپی فرا رسد (۷) و دریائی است که دمادم، فزونی گیرد و غوغا کند (۸).
امام، ماه تابان است و ابر پر باران.
آنگاه که مهالک،دیده‏ها را کور سازد،او راه نماید و دست گیرد،و زمانی که تارهای حیات،نومیدی فراهم سازد،او شمع به میان جمع آورد و همه را امید بخشد.
بحر وجود او را کرانه نیست، و شرافت ذاتش را توصیف ممکن نی،و دست و دیده‏ها را وصول به دامن و جانش میسر نه (۹).
او چشمه جوشان است و بوستان وسیع و بی‏کران (۱۰)، و فزاینده نشاط جان (۱۱).
وجود امام،سرا پا عمل صالح است، و کالای رابح و راجح.
روش مستقیم، او نماید، و داروی درست،او دهد،و پدری، به تمام، او کند، و در پیش آمدهای سخت، او مدد رساند.
حاکم،اوست و آمر به حق، او، و ناهی از خلاف هم،او،بر آفریدگان، از جانب خدا، او نگهبانی کند و امین خدا بر حقایق، هموست.
رهنمائی بندگان را به امر پروردگار، او عهده‏دار است، و تا هر جا که مرز حکومت‏خدائی وسعت‏یافته، مسند دار قضا و داوری (۱۲) ، اوست.
ظاهر وجودش را قدرتی (جز خدا) حاکم نگردد،و باطن او را هیچ فهم و درکی، به درست نشناسد، مثل و مانندش، عصر او بخود نبیند، و کس، درجه و مرتبت وی، هرگز نیابد.
او پرتو جلال کبریاست و شرف ارض و سماء.
عقل را تفکر در مقامش، حیرت دهد، و مغز را توجه به کمالش، مبهوت کند.
(زیرا که شعور را اساس، احساس است و قیاس،و امام، هم از این حد برتر است و هم از آن میزان،فراتر)» (۱۳)
بویژه،امام زمان علیه السلام که خلاصه صفات و کمالات همه انبیا و اوصیای حق است و مکتب وی، جامع جمیع درسهای تعالی و رشد.
تمام پیمبران،مقدمه ظهور نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم بودند،و راه فهم کتاب دانشگاهی وی را،هموار می‏کردند، و جانها را آماده درک آن می‏ساختند تا فراز آید و«دین کامل‏»را به جهان و جهانیان اعلام دارد.
ولی هم اکنون پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و یازده امام و وصی او علیهم السلام منتظر آنند که‏ «حجت‏بالغه منتظر» آید، و آن درسها که داده‏اند و آن تعلیمات که به هر فرصت، اظهار نموده‏اند، صورت واقع و جامع دهد، و آن هدف عالی و جامع که خداوند،از نظام هدایت داشت، نمایان سازد.
آری، او، تحقق بخش هدف انبیا و اوصیا است،و مقصود الاهی و منظور خاص اوست، او برای اصلاح کامل جهان انسانی قیام خواهد کرد، و بساط اهریمنی و شر،به هم خواهد زد، و این همه آشفتگی جان و حال، به سر خواهد آورد.
ما نیز به دنبال همه پیمبران و اوصیای ایشان، با دلی شوریده،ایستاده و نگران راهیم تا کی آن ‏«دولت عدل و صلاح‏» آغاز شود، و آن دوره‏ «کمال و فلاح‏» فرا رسد، طالبان را جانی دیگر بخشد، و مشتاقان را توانی بیشتر دهد.
به خدا که اگر می‏دانستیم عدم حضور امام، چه دردها به وجودمان داده؟
و چه زیانها به فهم و شعورمان رسانده؟
و چه اختلاف در میانمان افکنده؟
و چه بی‏سامانی،در اجتماعمان فراهم آورده؟و چقدر شناخت راه حق را دشوار کرده؟
و چه شبهه‏ها ایجاد نموده؟
و چه اضطرابها و انحرافهائی را موجب شده؟
و چگونه مؤمنان، خوار گشته‏اند و فاسقان، عزت یافته‏اند؟
اهل دین را پریشانی و غربت، سراپا گرفته، و خواستاران هدایت را همه بال و پر شکسته، به خدا که اگر این همه عقب ماندگی از صلاح و رشد را در می‏یافتیم، و آن همه نقص و عیب را درک می‏کردیم، و اثر امام را در اجتماع مسلمین می‏شناختیم، و چاره همه بیچارگی‏ها را در حضور او می‏دانستیم،از فراق وی، فریاد می‏کشیدیم، و شب و روز به زاری از خدای، طلب ظهورش می‏کردیم، و لب به خنده نمی‏گشادیم و در غیبت او به هیچ امری، شادمان نبودیم.
اکنون هم از خدای منان، استدعا می‏کنیم و به جان می‏خواهیم که امام ما را اجازه ظهور بخشد و به یمن مقدم او، ارواح ما را صفا و پاکی دهد و به عزت و اثر وجودی وی، زندگی ما را با عدل و ایمان و عمل صالح همراه کند و به قدرت تعلیم او،این در راه ماندگان را به علم و فهم و کمال رساند.
پی‏نوشتها:
۱.نمل:۷ اذ قال موسی لاهله انی آنست نارا سآتیکم منها بخبر او آتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون (یا شعله‏ای از آتش گرفته می‏آورم تا گرم شوید) .
۲.وجه الله.
۳.وجه الله.
۴.حجاب الله.
۵.انعام:۱۱۵.
۶.حدید:۲۵ لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط... .
۷.الماء الثجاج.
۸.البحر العجاج.
۹.فلا تناله الایدی و الابصار.
۱۰.الروضة المطیرة.
۱۱.الروضة المطیرة.
۱۲.و محجته فی ارضه و بلاده.
۱۳.مضمون قسمتی از فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام در پایان ج ۳ تفسیر البرهان.
علی معیار کمال صفحه ۱۲۰
دکتر رجبعلی مظلومی
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی