چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا


اجازه دهید دیگران نقد کنند


اجازه دهید دیگران نقد کنند
یكی از ویژگی های انتشار رسانه ای یك یادداشت یا نوشته و یا اظهار نظر، برانگیختن دیگران و یا طرفین به اظهار نظر در آن باره است. پس از انتشار مطلب جناب كربلایی كه تبیینی دقیق از شیوه نوازندگی و منش استاد بهاری به دست داده اند، سعید فرج پوری، كمانچه نواز و آهنگساز شناخته شده كه در نوشته جناب محمدرضا لطفی، مورد خطاب قرار گرفته اند، در مقام پاسخ برآمده اند. نوشته جناب فرج پوری را بخوانید، و نیز نوشته یكی از خوانندگان در پاسخ به متن جناب كیهان كلهر، با این توضیح كه باب این بحث همچنان باز است.
استاد گرانقدر محمدرضا لطفی در بروشور آخرین اثر منتشر شده خود در ایران با عنوان «خموشانه» به مناسبت اجرای ۲۰ دقیقه ای كمانچه نوازی خود در كلیسای بازل سوئیس (۱۹۹۸)، بحث مناقشه برانگیزی را در مورد كمانچه، شیوه های كمانچه نوازی و جایگاه آن در موسیقی امروز ایران پیش كشیده اند، صفت مناقشه برانگیز را از آن جهت بر این متن به كار می برم كه در آن انبوهی از اطلاعات پراكنده تاریخی، دیدگاه های بحث برانگیز سبك شناسی، زیباشناسی و تكامل هنر و نحوه حضور اجتماعی كمانچه در دهه های اخیر آورده شده است. كه هر یك در جای خود قابل بررسی جداگانه هستند. این متن در امتزاجی سهل الوصول به صدور این حكم شگفت آور منجر شده كه: «به جرات می توانم مدعی شوم كه هنوز ساز كمانچه، نوازنده ای را پیدا نكرده كه بتواند حرف اصیل و كارا و پرمتحوا و هنری را ایراد نماید: (بروشور خموشانه ص ۹)
از آن جا كه در همین متن از نگارنده به عنوان یكی از شاگردان استاد لطفی ذكری به میان آمده و خط سیر هنری این جانب تحت عنوان تالی استاد صبا- رحمت الله بدیعی و ویلن نوازان رادیویی جمع بندی شده است و از آن جا كه این عناوین در كنار جمع بندی عام استاد لطفی پیرامون موقعیت كمانچه و كمانچه نوازان سؤالات فراوانی را در ذهن دانشجویان، هنرجویان و علاقه مندان برانگیخته بر آن شدم كه نقطه نظرات خود را برای هر چه شفاف تر شدن مباحث در عرصه عمومی طرح نمایم. پیش از ورود به گفتار اصلی یادآور می شوم كه برای من به عنوان شاگردی كه احترام خاصی برای محمدرضا لطفی قائل است، در بدو امر دست به قلم بردن دشوار می نمود، اما از سوی دیگر به عنوان كسی كه ۳۰ سال زندگی خود را با نوازندگی و تدریس كمانچه گذرانده است، ضروری است كه به توضیح برداشت های خود در این زمینه بپردازم.
در یك برداشت كلی كانون بحث آقای لطفی بر محور كمانچه - ویلن و كمانچه نوازی به سبك ویلن نوازی متمركز شده است. البته طرح موضوع از این زاویه بحث جدیدی نیست، چرا كه در ۵۰ سال گذشته افراد مختلف، با انگیزه های متفاوت و از زوایای مختلف ویلن را چون پتكی بر سر كمانچه نوازان نواخته اند. نگاهی اجمالی به تاریخ ورود ویلن به ایران و تاثیرگذاری آن بر شیوه های كمانچه نوازی، به تبیین افزونتر موقعیت كمانچه در آغاز قرن حاضر كمك می كند. در پایان دوره قاجار حسین خان اسماعیل زاده كه برجسته ترین كمانچه نواز دوران بود و روح الله خالقی در سرگذشت موسیقی توانایی نوازندگی او را همسنگ آقا حسینقلی در نوازندگی تار می داند، با كمانچه درس ویلن می داد. جوان های مستعد آن دوره كه استادان نام آور سال های بعد شدند، چون ابوالحسن صبا، ركن الدین مختاری، رضا محجوبی، حسین یاحقی، ابراهیم منصوری و... نوازندگی ویلن را با حضور در كلاس كمانچه حسین خان اسماعیل زاده فرا گرفتند. دوره فترت كمانچه از همین زمان آغاز شد. كمانچه اندك اندك روبه محاق گذاشت. نفوذ روزافزون جریان تجدد طلبانه ای كه به خصوص بیشتر بر رویه سطحی تجدید نظر در موسیقی ایرانی گرایش داشت و كمتر به تامل در مبانی اندیشگی موسیقی می پرداخت (امری كه تا حد زیادی در آن زمان اجتناب ناپذیر بود) موجب اقتباس بی رویه الگوهای موسیقی غربی و كم رنگ شدن شخصیت سنت های موسیقی ایرانی شد. در این زمان دیگر به استثنای چند تن اساتید شناخته شده مورد احترام نسل قبل همچون باقرخان، علی رضا خان كمانچه، حسین خان اسماعیل زاده، كمانچه صرفاً برای اجرای موسیقی روحوضی و مطربی مورد استفاده قرار می گرفت. دیگر در این زمان نسل جوان به دیده تحقیر به كمانچه می نگریستند و خیل دوستداران موسیقی ویلن را جایگزین آن كرده بودند و كمانچه از خانواده سازهای ایرانی تا چند دهه حذف شد. بعدها استاد بهاری كه خود با توجه به مسائل ذكر شده به ویلن روی آورده بود،به تشویق چند تن از اساتید مسلم آن زمان، دوباره كمانچه به دست گرفت و شروع به كار كرد كه می شود گفت، حدوداً از سال ۱۳۳۰ به بعد تنها نوازنده رسمی كمانچه استاد بهاری بود كه توانست كمانچه را از فراموشی نجات دهد. شیوه استاد بهاری كاملاً با حسین خان اسماعیل زاده متفاوت بود. ساز او تحت تأثیر میرزا علی خان، پدربزرگش، بود و دارای ملاحت و ظرافت های خاصی در ضربی نوازی و رنگ های مختلف و البته از تحرك كمتری برخوردار بود. از طرف دیگر ساز حسین خان دارای تحرك بیشتر و سرعت و چابكی در آرشه و پنجه بود و اتكاء بیشتری به ردیف داشت. در اینجا غرض نگارنده تایید و یا رد هیچكدام از این اساتید نیست، بلكه هر كدام حال و هوا و بیان مخصوص به خود را داشتند. از طرف دیگر استاد صبا با وجود اینكه با ویلن از استادش حسین خان درس می گرفت، بسیار تحت تأثیر او بود و از نظر زمان بندی - جمله بندی و آكسان های آرشه و حتی بسیاری از آوازها و قطعات -كه در كتاب های اول و دوم و سوم به تحریر درآمده- تحت تأثیر حسین خان اسماعیل زاده بود. حال باید از آقای لطفی پرسید كه اگر نوازنده كمانچه ای تحت تأثیر هر كدام از این اساتید باشد و یا نباشد به عنوان مثال سازی زده باشد مبتنی بر ارزش های موسیقی دستگاهی، اما مانند شیوه استاد بهاری نباشد باید انگ ویلن زده است را به او چسباند، آیا همه نوازندگان كمانچه باید شبیه استاد بهاری ساز بزنند و اگر این كار را نكردند، دیگر آن ساز ویلن است؟ این چه نگرشی است كه اجازه می دهد به عنوان مثال در ساز تار- سنتور - سه تار- نی - تنبك و غیره كه از قدیم تا به حال هر استادی دارای بیان و لحن مختص به خود است و به سهم خود بتواند از تكنیك ها و امكانات جدیدی برای ارائه ساز و بیان خود استفاده كند، اما در مورد كمانچه نباید این چنین باشد و با تنگ نظری و تعصب و با مترسك و چوب ویلن نوازی رادیویی - ویلن كمانچه - موسیقی بومی و مناطق ایران جلو هر گونه خلاقیت گرفته شود؟ آیا در ساز تار كه ساز تخصصی شماست، به عنوان مثال اساتیدی چون میرزاحسینقلی- علی اكبر شهنازی - عبدالحسین شهنازی - لطف الله مجد - غلامحسین بیگه جه خانی - جلیل شهناز و... همه دارای یك سبك و شیوه بودند و از نظر زمان بندی و اتكاء به ردیف صدای ساز - ریزها و تك ریزها - پیوستگی جمله ها با ریز - نرمی و لطافت مضراب -سرعت و چابكی در مضراب و پنجه و خلاقیت در ارائه تكنیك های بدیع و نو در نوازندگی و حتی محل قرار گرفتن كاسه تار از روی سینه به روی ران كه باعث تغییراتی در شكل كاسه، وزن آن و جنس دسته ساز شد و... مشكلی وجود ندارد و اینها بلامانع است( كه اینجانب هم تایید می كنم و آن را درست می دانم.) اما در كمانچه این تنوع نباید باشد و باید همه نوازندگان مطابق سلیقه و نظر شما ساز بزنند، در غیر این صورت این آثار به قول خودتان اصیل - كارا - پرمحتوا و هنری نیست. در كشور همسایه ما آذربایجان كه ساز كمانچه ساز اصلی و ردیفی آنهاست و در این زمینه چه در بخش نظری كه كتاب ها و متدهای مختلف دارند و چه در بخش عملی و اجرایی موفقیت های زیادی داشته اند و به مراتب تعدد نوازنده ها و سبك ها و شیوه های مختلف بسیار بیشتر از ایران بوده و هست، اگر به كمانچه نوازهای آنها هم این صفت ها و واژه ها اطلاق می شد دیگر به اینجا نمی رسیدند و همه به جای كمانچه ساز دیگری انتخاب كرده و كار خود را راحت تر می كردند.آیا شما در اجراها و آثار خود كه به خواندن آواز مبادرت می ورزید و با ساز تار و سه تار به شیوه دو تار و تنبور به اجرا می پردازید كه اساسا در سنت تار و سه تار نبوده، این آزادی عمل را فقط برای خود جایز می دانید، اما شاگردان و دیگران نباید اینطور باشند و باید همیشه شاگرد بمانند. به اعتقاد من شما در رأی و سلیقه و نظر خود آزاد هستید ولی اگر به عنوان مثال كسی كار شما را نپسندید و از كار استاد شهناز و یا استاد دیگری خوشش آمد این اجازه را دارد و آیا درست است كه بگوید كار شما هنری - اصیل - كارا و پرمحتوی نیست. همانطوری كه شما به راحتی این جملات را در مورد دیگران به كار می برید.
آیا از خود سؤال كرده اید كه دلیل استقبال و رویكرد جوانان و نوجوانان به ساز كمانچه در حال حاضر كه خود شاهد آن هستید به چه دلیل است؟ آیا شما قبول ندارید كه زحمات همین چند نفر بوده كه حداقل در طول دو دهه آثار فراوانی در زمینه های (تك نوازی - دونوازی - سه نوازی - كارهای گروه نوازی - همراهی با اركسترهای بزرگ سنفونیك چه در ایران و چه در خارج به شكل سولیستی - آثار موسیقی مقامی و نواحی - آثار موسیقی تلفیقی - اجرای ردیف های موسیقی - نشر كتاب آموزشی پایه - ردیفی - قطعات و ضربی ها) تولید كرده اند كه شما آنها را فاقد اصالت هنری دانسته و از طرف دیگر، شما كه برای اولین بار به اجرای ۲۰ دقیقه ساز كمانچه پرداخته اید( كه من آن را به فال نیك می گیرم و این را به نفع ساز كمانچه می دانم) مدعی شده اید كه این اثر دارای ارزش ها و ویژگی های مد نظر است. آیا چنین قضاوتی عادلانه و منصفانه است، آیا اصل تنوع در بیان و آزادی احساس، ابتكار و خلاقیت برای كسانی كه، حداقل ۳۰ سال از عمر خود را در زندگی حرفه ای و تجربه در این وادی و شیوه های مختلف نوازندگی صرف كرده اند، را جایز نمی دانید؟ از شما انتظار می رود كه به شاگردان و نسل بعد، باور داشته باشید، البته نه در حرف و سخن بلكه در عمل. آیا تابو و دست نیافتنی و نوستالژیك كردن احساس خود را از كسانی كه حتی در طول زندگی خود یك ربع ساز كمانچه ضبط شده ندارندو كسی از آنها سازی نشنیده و وجود خارجی ندارد، برای تحقیر دیگران درست است؟ و آیا فكر نمی كنید كه باید با دید عمیق تر به كارهایی كه در این دو دهه روی این ساز انجام شده است، كه به گواهی اساتید دیگر موسیقی ایران، نمره خوبی گرفته اند و با توجه به اینكه شما دو دهه در ایران نبوده اید، وقت بیشتری بگذارید و حداقل یك بار این آثار را گوش كنید و بعد به نقد آن بپردازید. خوشبختانه به طور مشخص در دو دهه گذشته با توجه به زحمات طاقت فرسا و شبانه روزی و تجربه ها و بحث و جدل های فراوان و اختلاف نظرها و تشریك مساعی و تجربه های استودیویی و اجرای زنده كنسرت های بی شمار در داخل و خارج از كشور و با توجه به اینكه این ساز در حال فراموشی بود و مخصوصا نسل جدید از دیدن این ساز در تلویزیون محروم بودند و از گذشته این ساز چیزی كه در دسترس قرار داشت، بسیار اندك بود و از طرف دیگر در مقایسه با سازهای تار - سنتور - سه تار- نی و تنبك چه از نظر نظری و چه از نظر عملی از همه فقیرتر بود، با همت و عشق فراوان تعداد بسیار كمی از نوازندگان این ساز كه به انگشتان یك دست هم نمی رسد، كم كم به بار نشست و توانست جایگاه خود را باز یابد و نقش كارساز خود را به اثبات برساند كه استقبال نسل جوان از این ساز شاهد مدعاست. به جرأت می توانم ادعا كنم پیشرفت این ساز و استقبال از آن در تاریخ موسیقی ایران حداقل از ۱۵۰ سال پیش كه اطلاعاتی در دسترس است، بی سابقه بوده است. اما استاد عزیز برای من و بسیاری از دوستداران شما محمدرضا لطفی یادآور كارهای به یاد عارف - چاووش ۶ (سپیده) سه گاه طوس - تكنوازی تار (اصفهان - سه گاه) و تكنوازی سه تار (درویش خان)- نهان خانه دل - داروك- عشق داند (ابوعطا) و سرای بی كسی و راست پنجگاه جشن هنر و بسیاری دیگر از آثارتان است. مردم شما را به عنوان نوازنده و آهنگساز می شناسند، نه محقق و نظریه پرداز و منتقد. اجازه بدهید كار تحقیق و نقد و نظریه پردازی را كسانی كه در این رشته زحمت كشیده و تخصص دارند انجام دهند. از شما خواهش می كنم كه كار اصلی خود را فراموش نكنید همه ما چشم به راه آثار زیبای شما در آینده هستیم.
●سعید فرج پوری - كارنامه مختصر
متولد: ۱۳۳۹ در سنندج
آثار منتشرشده: در بخش تكنوازی آثار ۱-CD كمانچه ۲-CD سه گاه همایون ۳- كمانچه نوازی (براساس نغمه های كردی)
در بخش آهنگسازی برای گروه سازهای ملی: نقش پندار _ آوات _ زمانه _ یادواره سیدعلی اصغر كردستانی _ ژوان _ شوریده (برنده عنوان شوك موسیقی از مجله موسیقی لوموند و جایزه بهترین موسیقی سال ۲۰۰۳ از وزارت فرهنگ فرانسه) _ كتاب ۲۰ قطعه برای كمانچه
فعالیت ها: تدریس در كانون چاووش _ مركز حفظ و اشاعه موسیقی _ هنرستان های دختران و پسران _ دانشگاه هنر _ دانشگاه علمی كاربردی _ نوازندگی در گروه های شیدا _ عارف _ آوا _ دستان و شركت در ضبط آثار بیشماری از آهنگسازان معاصر و اجرای كنسرت در مراكز فرهنگی و فستیوالی در اروپا _ آمریكا _ كانادا _ آسیا.
●نوشته ای برای كیهان كلهر
جناب آقای كلهر، نواخته ها و آثار شما و دیگر كمانچه نوازان عزیز را بسیار دیده و شنیده ایم، در مورد شما از «بوی نوروز، غزل، نخستین دیدار بامدادی... تا شب سكوت كویر، زمستان است، فریاد و...» . خواستم بگویم شما را چه شده است كه این چنین برآشفته اید؟ (كلاً ما را چه شده است كه دیگر تاب هیچگونه نقد و انتقادی را در هیچ كجای زندگی خود نداریم؟) بهتر بود كمی با تامل و درنگ بیشتری به گفتار جناب لطفی توجه می كردید، حال به فرض كه ساز تخصصی شما را اشتباه گفته باشند، اما ببینیم اصل سخن چیست؟ به راستی آیا حد و اندازه كمانچه نوازی ما این است؟ آیا حد و ظرفیت موسیقی سنتی ما این است؟ چرا در كل این موسیقی دیگر آن حس و حال گذشته نیست؟ زیاد دور نمی روم، نگاه كنید به آثاری چون «دستان، نوا و مركب خوانی، گل صد برگ، یادگار دوست، شورانگیز، بامداد و...» و مقایسه كنید با آثاری كه امروزه تولید می شود، به جای پیشرفت، روز به روز پس رفت كرده ایم. نكند نشستن با دو بزرگ (علیزاده و شجریان پدر) شما را دچار خود بزرگ بینی و توهم كرده باشد؟ آیا شما و خیلی از نوازندگان امروز حكم شاگردان لطفی و علیزاده را ندارید؟ پس چه شد آن حرمتی كه برای استاد وجود داشت؟ آیا سابقه ایشان را فراموش كرده اید؟ آیا نوآوری ها و خدمات آنها را به موسیقی ما از یاد برده اید؟ در این عصری كه موسیقی ما به شدت با چالش های جدی و كمبود مخاطب روبرو شده است آیا بهتر نیست شما فعالان این عرصه كمی یكدل تر و همراهتر شوید؟ بیایید كمی به گذشته بازگردیم و آن یكرنگی را دوباره بدست آوریم. به امید آینده ای بهتر.
منبع : روزنامه همشهری