شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا
اخلاق فردی جوانان
● جوان چگونه میتواند اخلاق خود را اصلاح کند؟
یکی از پرسشهای مهم در زمینهی اخلاق که برای بیشتر جوانان مطرح است، این است که چگونه میتوان از رذایل اخلاقی فاصله گرفت و به فضایل اخلاقی نزدیک شد؟ چگونه میتوان خود را از اخلاق رذیله دور کرد و به صفات حمیده آراسته نمود؟
اصلاح اخلاق هر چند برای قشر جوان، امری دشوار مینماید، ولی با بروز و ظهور برخی حوادث تلخ و مصایب زندگی، از مهمترین دغدغههای ذهنی آنان است؛ چرا که جوان، طالب کمال و سعادت خویش است و نیک میداند که با فساد اخلاقی و رفتار ناشایست، به این مطلوب نخواهد رسید و اگر با تبعیت و پیروی از هوای نفس، به ناهنجاریهای اخلاقی دست میزند، یا به خاطر جهالت و غفلت است و یا به جهت ضعف اراده؛ اما به هر حال این پرسش در ذهن او مطرح است و در باطن و درون خود، خواهان اصلاح رفتار و اخلاق خویش است.
راه حلی که بزرگان دین در این مقام ارائه دادهاند، میتواند عامل مؤثری برای اصلاح و بازسازی اخلاق به حساب آید. علاّمه طباطبایی(ره) میفرمایند:
اصلاح اخلاق و هوای نفس و تحصیل ملکات فاضله، تنها و تنها یک راه دارد، آن هم عبارت است از: تکرار عمل صالح و مداومت بر آن؛ البته عملی که مناسب با آن خوی پسندیده است، باید آن عمل را آن قدر تکرار کند و در موارد جزئی که پیش میآید آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس روی هم قرار گیرد و در صفحهی دل نقش بندد و زوال نپذیرد.
این تکرار عمل از دو طریق دست میدهد.
۱) لحاظ کردن فواید دنیایی، فضایل و فواید علوم و آرایی که مردم آن را میستایند؛ مثلاً میگویند: عفت نفس و قناعت (کنترل شهوات نفسانی و اکتفا به آنچه خود دارد) دو وصف پسندیده است؛ چون فواید خوبی دارد، آدمی را در دنیا عزت میدهد و در چشم همگان، بزرگ جلوه نموده و نزد عموم محترم میسازد. این طریقه همان طریقهای است که علم اخلاق قدیم، یعنی اخلاق یونان بر آن اساس، بنا شده و قرآن، اخلاق را از این طریق استعمال نکرده و زیربنای آن را مدح و ذم مردم قرار نداده و ملاک را مدح و ذم اجتماعی نمیداند.
۲) اصلاح اخلاق بدین صورت است که آدمی فواید آخرتی را در نظر بگیرد و این طریقه، روش قرآن است که ذکرش در قرآن مکرر آمده است؛ به عنوان نمونه، میتوان به آیه ۱۰ سورهی زمر، آیهی ۲۲ سورهی ابراهیم، آیهی ۲۵۷ سورهی بقره و آیهی ۲۲ سورهی حدید اشاره کرد.[۱]
از مفاد آیات مزبور چنین برمیآید که انسان نتایج و آثار اعمال و ملکات روحی خود را به صورت مجسم، فردای قیامت خواهد دید؛ یعنی همین ملکات درونی و اعمال ظاهری، تجسم عینی و خارجی پیدا میکند و او را متنعّم یا معذّب خواهد کرد؛ به عنوان مثال آیهی ۱۰ سورهی زمر میفرماید:
ای پیامبر، بگو ای بندگانی که به خدا ایمان آوردهاید، خدا ترس و پرهیزکار باشید. برای کسانی که در این دنیا خوبی کنند، خوبی هست و زمین خدا بسیار پهناور است؛ همانا صابران به حد کامل و بدون حساب پاداش داده خواهند شد.
و یا در آیهی ۲۲ سورهی ابراهیم آمده است:
و چون حکم به پایان رسد، در آن حال شیطان گوید: خدا شما را به حق و راستی وعده داد و من شما را وعده دادم؛ پس خلف وعده کردم و برای من علیه شما هیچ حجت و دلیلی نبود؛ مگر این که شما را به باطل دعوت کردم و شما مرا اجابت کردید، پس امروز شما ابلهان که سخن بیدلیل مرا پذیرفتید مرا ملامت نکنید؛ بلکه نفس پر طمع خود را ملامت کنید که امروز نه شما فریادرس من توانید بود و نه من فریادرس شما. من به شرکی که شما به اغوای من آوردید، معتقد نیستم. آری در این روز، ستمکاران عالم را عذاب دردناک خواهد بود.
فردی که میخواهد در مقام اصلاح آداب و رفتار خویش برآید، توجه به آثار و نتایج اخروی میتواند تأثیر به سزایی در او داشته باشد؛ چون وقتی که خداوند اخلاق زشت را مذمت میکند و دارندگان چنین اخلاقی را تهدید به آتش دوزخ مینماید، قطعاً هر عاقلی عزم بر ترک و دوری آن را اختیار میکند و یا وقتی که ذات حق، اخلاق پسندیده و نیکو را میستاید، شخص بر انجام آن تحریص و تشویق میشود؛ البته این شیوه اختصاص به مکتب انسانساز اسلام ندارد؛ بلکه در سایر ادیان الهی و کتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل، بدان تأکید شده است.
● چگونه میتوان اخلاق پسندیده را در خود تداوم بخشید؟
بسیاری از آداب و رفتاری که از ما صادر میشود، ناشی از خُلقیاتی است که در باطن ما وجود دارد. در واقع خُلقیات باطنی موجب بروز و ظهور آن آداب است. به تعبیر زیبای عرفا، صادرات انسان، هماهنگ با واردات او است و هر آنچه را در باطن خویش وارد کرده و جزء ملکات نفسانی او شده است، غالباً از او ظاهر میشود.
پرسشی که در این بین مطرح است، این است که چه باید کرد تا این صفات اخلاقی در ما دوام و قوام یابد و از حالت مقطعی و گذرا بیرون آید؟
پیشنهاد علمای علم اخلاق این است که باید خُلقیات، در نفس انسانی به صورت ملکه درآید و از حالت حال بودن خارج گردد؛ یعنی آن قدر باید به رفتارهای پسندیده و اوصاف کمالیه توجه داشت تا آن رفتارها و اوصاف، جزء جان و نفس انسان گردد و این مقام به دست نمیآید، مگر با تکرار عمل. با تکرار عمل میتوان اخلاق پسندیده را در شخصیت خویش متجلی ساخت و آن را جزئی از صفات ذات خود قرار دارد؛ چنان که علاّمه طباطبایی(ره) میفرمایند:
طریقهی آن این است که آن قدر آن عمل را تکرار کنی تا در نفس تو رسوخ یابد و چون نقشی که در سنگ میکنند ثابت گردد و راه علمیاش این است که به خوبیهای آن اذعان و ایمان پیدا کنی و این طرز فکر را در خود تکرار کنی؛ یعنی راهش، تلقین علمی و عملی است.[۲]
علمای علم اخلاق، رعایت سه اصل کلی را در این زمینه توصیه مینمایند و هرگاه کسی بخواهد متخلّق به اخلاق الهی گردد و آن را در خویشتن خویش دوام و قوام بخشد، لازمهاش مراعات این سه اصل است:[۳]
۱) مشارطه: در هنگام صبح، وقت برخاستن از خواب و شروع به کار، با نفس خویش شرط کند که از حدود و احکام الهی تخطّی نکند و گناه و معصیتی را مرتکب نشود و در حد توان خود خدمت به خلق نماید.
۲) مراقبه: یعنی از شرطی که در ابتدای صبح با نفس خود بسته، محافظت و مراقبت نماید. او باید در طول روز با همان شرط ابتدایی زندگی کند؛ چون هر عقل سلیمی حکم میکند که تخلّف از شرط حرام است، پس همواره باید کشیک نفس بکشد و مراقب باشد که از مسیر حق منحرف نشود.
۳) محاسبه: در وقت خواب باید آنچه را که در روز انجام داده، محاسبهی کامل نماید و اگر خیانتی از نفس او سرزده، فوراً توبه نمود، و نفس را تأدیب نماید که اصطلاحاً به این اصل، معاقبه و معاتبه هم گفته میشود؛ یعنی تعقیب نمودن و مورد عتاب قرار دادن نفس؛ و اگر خطایی از او سر نزده است خدای تعالی را شکر کند و مواظب باشد و توجه و عنایت داشته باشد که شاید در این خواب به او موهبت و عنایتی از جانب حق بشود؛ چون برای بسیاری از انبیا و اولیا، اولین بار در عالم خواب مکاشفاتی دست داده است.
آنان که متخلق شده، و این مسیر را طی کردهاند و به کمالاتی دست یافتهاند، بر این اصول تأکید بسیار دارند و عرفا هم گفتهاند که مواظب اعمال روزانهتان باشید تا شب چیزی نصیب شما شود. پیامبر(ص) خطاب به اصحابش فرمود:
آیا همان طور که حیواناتِ خود را در شب علوفه میدهید و آنها را در جایی میبندید که خوردند و سپس شبی را به روز آوردند و شبی حیوانی داشتهاند، شما هم آنچنان شب را به روز آوردهاید؟ یا شبی انسانی داشتهاید که شکارهایی کردهاید و مبشّراتی دارید؟ خداوند فرمود: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً.[۴]
و نیز در دقت و توجه به اعمال و رفتار و نیّات باطنی فرمود:
حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا؛ قبل از این که به حساب اعمال شما برسند و آن را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهند، خود به آن بپردازید.[۵]
و یا امام کاظم(ع) فرمودند:
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسَبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَوْمٍ فَاِنْ عَمَلَ حَسَنَةً اسْتَزادَ اللهَ تَعالی وَ اِنْ عَمَلَ سَیِئَةً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْها و تابَ اِلَیْهِ؛ از ما (اهلبیت) نیست کسی که هر روز از خویشتن حساب پس نگیرد، پس اگر عملش نیک و پسندیده بود، از خداوند متعال بخواهد که آن را زیاد نماید و اگر عمل زشت انجام داد، از خداوند طلب استغفار نموده، توبه کند.[۶]
باشد که بتوانیم با توجه به نیات و اعمال فردی و اجتماعی به کمالات انسانی دست یابیم.
● شرایط پذیرش توبه چیست؟
بسیاری از نوجوانان، بر اثر ارتکاب گناه یا جرمی، به نفس خویش تلقین مینمایند که خداوند با دیدهی غضب آلود به آنها نگاه میکند و هیچ اعتباری در درگاه او ندارند و با نا امیدی و یأس کامل و اضطراب، نه تنها کار خیری انجام نمیدهند، بلکه به گناه و جرم خود ادامه میدهند؛ اما باید گفت که این حالت یأس از رحمت حق نیز خود گناهی جداگانه به حساب میآید؛ چون او میتواند و قادر است با قدرت و نیروی جوانی تصمیم بگیرد که بر تمام اعمال و کارهای گذشتهی خویش پوشش گذارد و به درگاه خدا روی آورد؛ یعنی با همان قدرتی که مرتکب جرم و گناه میشد، مرتکب عمل خیر گردد و بهترین عمل خیر برای او رویآوردن به درگاه الهی است. هرچند که اعمال زشت آدمی و رفتار ضد اخلاقی و انسانی، معصیتی بزرگ به شمار میآید، ولی ناامیدی از بخشش و عفو و رحمت الهی، گناهی بسیار بزرگتر از گناهی است که انجام داده است؛ چون هیچ کس جز کفار از رحمت الهی مأیوس و نا امید نیستند.
پس امید به رحمت الهی، خود بزرگترین توفیق الهی است؛ البته امیدی که همراه با عمل باشد و همین امیدواری به رحمت حق، بزرگترین انگیزه برای بازگشت به سوی خداست و نوعی توجه و عنایت الهی به اوست؛ چون توبه بذر حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروی انجام حسنه از خداست. اوست که توفیق میدهد؛ یعنی اسباب فراهم مینماید تا بنده موفق به توبه شود، و بتواند از لجنزار گناه بیرون آید و به سوی پروردگارش برگردد.[۷]
اما اینکه چگونه بفهمد توبهی او پذیرفته شده یا نه، باید به این نکتهی مهم توجه داشته باشد که خداوند رحمان، تنها هنگامی توبهی گنهکار را میپذیرد که معصیت او ناشی از استکبار و یا نوعی تمسخر نسبت به خدا نباشد؛[۸] یعنی با عناد و لجاجت گناه نکرده باشد؛ بلکه از روی جهالت و نادانی مرتکب معصیت شده باشد و هنگامی که توبه میکند، بدین صورت نباشد که بلا فاصله مرتکب گناه گردد.
یک جوان مسلمان باید بداند که توبه از مختصات دین اسلام است؛ چون در شریعت مسیح و یهود، اگر چه بحث توبه آمده، اما حقیقت توبه که در دین اسلام آمده، با آنچه در سایر ادیان الهی آمده، متفاوت است.
و نیز باید بداند که اگر توبه صرفاً در حد گفتار و زبان خلاصه نشود و با عمل همراه باشد، قطعاً پذیرفته است. و همچنین به این نکته باید علم داشته باشد که خداوند توبهی جوان گنهکار را بسیار آسانتر از گناه فرد سالخورده پذیرا است؛ چون او جوان توبه کننده را بسیار دوست دارد. و به همین جهت توبهی جوان را بهتر و آسانتر میپذیرد.
و دیگر اینکه، باید بداند توبهی حقیقی در نفس و قلب آدمیان اثر اصلاحی دارد و جان آدمیان را میسازد و او را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار میدهد؛ زیرا توبه در واقع از بین بردن پلیدیها است.
سیوطی در تفسیر الدر المنثور از پیامبر اسلام(ص) روایت میکند که فرمود:
خدای ـ عزّوجلّ ـ توبهی بندهاش را میپذیرد و یا گناهانش را میآمرزد، مادامی که پرده را نینداخته باشند. شخصی پرسید: انداختن پرده یعنی چه؟ فرمود: بیرون شدن جان در حال شرک.
از امام باقر(ع) در همان تفسیر روایت شده که فرمودند:
گناهان مؤمن اگر موفق به توبه شود، آمرزیده میشود؛ پس بر مؤمن است که مراقب خود باشد که بعد از توبه و آمرزش، خود را به هیچ گناهی آلوده نسازد.[۹]
به نظر میرسد که یک جوان همانگونه که با اراده و اختیارش به سمت معصیت و گناه روی میآورد، با همان نیرو و اراده میتواند عزم خود را جزم نموده و به سمت پلیدیها نرود و یا اگر نا آگاهانه به آن سوی کشیده شد، باز گردد؛ یعنی به همان راحتی که مرتکب معصیت شده، به همان آسانی و حتی راحتتر از آن، عمل خیر و نیک انجام دهد؛ اما آن چه جوان را به این کار سوق نمیدهد، عدم توجه است؛ چون آن قدر احساسات و شور و هیجانات جوانی، او را محاصره کرده است که اجازهی هرگونه تفکر و تأمّل را از او سلب نموده است. پس هرگاه توجه و تنبّه باشد، توبه به دنبال آن خواهد آمد و چون تأمّل نیست توبه کمتر است.
● چرا نگاه به نامحرم در اسلام تحریم شده است؟
اسلام برای این که با تعالیم و دستوراتش، انسان را به کمال و سعادت انسانیاش برساند، تمام مقدمات طریق کمال را برای او هموار کرده و همهی موانع را از سر راهش برداشته است؛ به همین جهت میتوان گفت که بهترین راه رسیدن به کمالات انسانی، عمل به تعالیم آسمانی اسلام است. این مطلب آن قدر آشکار و روشن است که بسیاری از مفسران مسلمان گفتهاند که: اگر کسی مسلمان نباشد ولی به تعالیم اسلام عمل نماید، در حیات و زندگی مادی به کمال و سربلندی میرسد. این نکته را علامه(ره) در موارد متعددی ادعا کردهاند. یکی از موانع اصلی رسیدن به کمال انسانی برای زنان، عدم رعایت حجاب، و برای مردان رها کردن چشم در مقابل نوامیس دیگران است. این دستور صریح قرآن است که:
مسلمانان چشم خود را از نامحرمان بپوشانند و عورت خود را حفظ نمایند که این کار، ایشان را پاکتر میکند.[۱۰]
در شأن نزول آیهی مزبور از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: جوانی از انصار در کوچههای مدینه زنی را دید. در آن ایام زنان مقنعهی خود را پشت گردن میانداختند؛ وقتی زن از او گذشت، او را تعقیب کرد، و از پشت او را مینگریست تا داخل کوچهی تنگی شد. در آن جا استخوان و یا شیشهای که در دیوار بود، به صورت مرد گیر کرد و آن را شکافت. همین که زن از نظرش غایب شد، متوجه گردید که خون به سینه و لباسش میریزد؛ با خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(ص) میروم و جریان را به او خبر میدهم. جوان نزد آن بزرگوار رسید. حضرت چون او را دید، پرسید چه شده؟ وقتی جوان جریان را گفت، جبرییل نازل شد و این آیه را آورد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ».[۱۱]
علاّمه طباطبایی(ره) میفرمایند:
شبیه همین روایت از حضرت علی(ع) نیز نقل شده است و ظاهر آن این است که مراد از امر به چشمپوشی در آیهی شریفه، نهی از مطلق نگاه به زن اجنبی است و مطابق روایات وارده، آنچه که از نگاه به زن نامحرم حلال است، صورت و کفین میباشد.[۱۲]
و اگر آن هم با لذت همراه باشد بدون اشکال نیست. پس حفظ و حراست از چشم سر برای باز شدن چشم دل (بصیرت) بر جوانان لازم است. و همین طور حجاب برای زنان آن قدر در اسلام حایز اهمیت است که امام صادق(ع) فرمودهاند:
سزاوار نیست برای زن که در برابر زنان یهود و نصارا برهنه شود؛ چون میروند و نزد شوهران خود تعریف میکنند.[۱۳]
این که نگاه به نامحرم برای زن و مرد در اسلام حرام شمرده شده، به خاطر این است که نگاه حرام خلاف فلسفهی وجودی چشم در انسان است. و کسی که این نعمت بزرگ الهی را در راه خدا به کار نگیرد، حق آن را انجام نداده است، ضایع نمودن این حق، ظلم بزرگی است و هر ظلمی نیز معصیت به شمار میآید. به همین دلیل است که در روایات بر مواظبت از چشم تأکید شده است.
امام صادق (ع) فرمودهاند:
و فُرِضَ عَلیَ الْبَصَرِ اَنْ لا یَنْظُرَ اِلی ما حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ؛ و بر چشم واجب است که به چیزی که خداوند نظر کردن بر آن را حرام کرده است نظر ننماید.[۱۴]
و نیز حضرت علی(ع) عفت چشم را موجب دوری از هلاکت دانسته و فرمودهاند:
هر که چشمپوشی کند تأسفش کم و از هلاکت برکنار است. هیچ جوانمردیی مانند چشمپوشی نیست.[۱۵]
در روایتی دیگر آمده است:
چه بسا نگاه حرامی که حسرت طولانی را به دنبال داشته باشد.[۱۶]
همهی این تأکیدها در محافظت از چشم، برای این است که نگاه حرام، علاوه بر این که نوعی ظلم به آن است، موجب آلودگی قلب و پلیدی باطن نیز میگردد.
پس برای این که بتوانیم در مسیر عدالت گام برداشته، از طهارت باطن برخوردار باشیم، باید بتوانیم از این عضو، همانند سایر اعضا محافظت نموده، آن را در همان طریقی به کار گیریم که خداوند برای آن هدف خلق کرده است.
۱. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۶۹ – ۳۸۰ .
۲. المیزان، ج ۱، ص ۳۶۹.
۳. رک: حسینی تهرانی، رسالهی لب اللباب، ص ۳۱؛ و میرزا جواد ملکی تبریزی، رسالهی لقاء الله، ص ۶۵ به بعد.
۴. علامه حسنزادهی آملی، مجموعهی مقالات، ص۲۱.
۵. بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۴۰؛ امالی شیخ طوسی، ج ۱، ص ۳۴.
۶. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۵۳.
۷. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۴.
۸. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۷.
۹ . المیزان، ج ۴، بحث روایی، ص ۲۵۸.
۱۰. سورهی نور، آیهی ۳۱ ـ ۳۰.
۱۱. سورهی نور، آیهی ۳۰.
۱۲. المیزان، ج ۱۵، ص ۱۱۷.
۱۳. نور الثقلین، ج ۳، ص ۵۹۳.
۱۴. تفسیر صافی، ج ۲، ص ۱۶۵.
۱۵. غررالحکم، لفظ «بصر».
۱۶. وسایل الشیعه، ج ۷، ص ۱۳۸.
تهیه کننده:جواد نصیری
۲. المیزان، ج ۱، ص ۳۶۹.
۳. رک: حسینی تهرانی، رسالهی لب اللباب، ص ۳۱؛ و میرزا جواد ملکی تبریزی، رسالهی لقاء الله، ص ۶۵ به بعد.
۴. علامه حسنزادهی آملی، مجموعهی مقالات، ص۲۱.
۵. بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۴۰؛ امالی شیخ طوسی، ج ۱، ص ۳۴.
۶. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۵۳.
۷. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۴.
۸. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۷.
۹ . المیزان، ج ۴، بحث روایی، ص ۲۵۸.
۱۰. سورهی نور، آیهی ۳۱ ـ ۳۰.
۱۱. سورهی نور، آیهی ۳۰.
۱۲. المیزان، ج ۱۵، ص ۱۱۷.
۱۳. نور الثقلین، ج ۳، ص ۵۹۳.
۱۴. تفسیر صافی، ج ۲، ص ۱۶۵.
۱۵. غررالحکم، لفظ «بصر».
۱۶. وسایل الشیعه، ج ۷، ص ۱۳۸.
تهیه کننده:جواد نصیری
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست