چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
به سوی فانوس دریایی وحکایت جاودانگی هنر
ویرجینیا وولف۱ (۱۸۸۲ـ۱۹۴۱) رماننویس، منتقد و مقالهنویس انگلیسی، همچون جیمز جویس۲ از مبدعین و پیشروان استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن (Stream of Consciousness) و تکگویی درونی (interior monologue) در رمان است.
رمانهای ویرجینا وولف به خاطر نثر شاعرانه و سمبلیک بودن، مورد توجهاند. در این آثار، پیرنگ و حرکات شخصیتها چندان مورد تأکید نیستند، بلکه جنبه روانشناختی شخصیتهاست که مورد توجه و تأکید است. نویسنده بیشتر به حالات، تفکرات و درک شهود و ترکیب خاطرات، و در کل به دنیای درون میپردازد. دنیای عادی، یا به عبارت دیگر دنیای خارج، برای او فقط نقش زمینه را بازی میکند.
ویرجینیا وولف عمدتاً در نوشتههایش به مسائلی که به زمان مربوط میشوند، میپردازد. متمرکز شدن بر روی موضوع زمان، زمینة توجه به پدیدههایی چون خاطره، تغییر و مرگ میشود. رمانهای این بانوی نویسنده، ریشه در خاطراتش دارد.
همانطور که دوران کودکیاش زمینة رمان به سوی فانوس دریایی۳ است، و مرگ برادر عزیزش، توبی، در رمانهای اتاق یعقوب۴ و امواج۵ منعکس گردیده است.
بیشتر شخصیتهای رمانها از افراد طبقة متوسط و روشنفکری هستند که خود نویسنده متعلق به آن است؛ و محل وقوع بیشتر داستانها در لندن است؛ جایی که خود، بیشتر عمرش را در آن گذراند.
به سوی فانوس دریایی، معروفترین اثر ویرجینیا وولف است؛ رمانی که به نوعی تاریخچة زندگی خود نویسنده است؛ و ویرجیینا وولف خود این موضوع را در نامهها و خاطراتش یادآور شده است.
بیشتر شخصیتهای این رمان، یک همتا، و یا به عبارت دیگر، یک المثنی از خود در زندگی واقعی دارند.
در ۲۷ ژوئن ۱۹۲۵ زمانی که ویرجینیا وولف تصمیم به نوشتن این رمان گرفته بود، در دفتر خاطراتش نوشت: «من نام جدیدی برای کتابهایم اختراع کردهام، که جایگزین واژه «رمان» خواهد شد. یک نام جدید توسط ویرجینیا وولف.اما چه نام جدیدی؟ مرثیه؟»
به سوی فانوس دریایی در واقع مرثیهای است برای پدرش، سوگنامهای برای برادر مردهاش، توبی، و خواهر نیمه جانش، استلا، و برای دوران کودکیاش.
جان هاولی رابرتز۶ معتقد است که به سوی فانوس دریایی بحثی است دربارة روابط انسانی و روابط رسمی. و به این نکته میپردازد که ارزشهای ماندگاری ابدی در زندگی نیست، بلکه در هنر است. این رمان درباره شرح روابط بین والدین نویسنده است.
به سوی فانوس دریایی با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن و در قالب سمبلیسم نوشته شده است. پیرنگ داستان چندان مهم نیست. نویسنده عمدة توجهش را بر توصیف فضا و احساسات، و نثر شاعرانه متمرکز کرده است. حرکات لحظه به لحظة شخصیتها و افکار و حالات درونی آنها، بسیار ماهرانه توصیف شدهاند. داستان دارای سه بخش است: «پنجره»،«زمان میگذرد» و «فانوس دریایی». در بخش اول ـپنجره ـ روز مهمانی در خانوادة رمزی در خانه تابستانیشان کنار دریا است. خانوادة رمزی تصمیم دارند فردا به فانوس دریایی بروند. تغییر ناگهانی هوا برنامه آنها را لغو میکند؛ و این موضوع، جیمز پسر کوچک خانواده را بسیار ناراحت میکند. از نظر وولف، آقای رمزی مردی است دانشمند، که خیلی عاقلانه و سرد رفتار میکند. پدر ویرجیینا وولف، لسلی استفان۷، از جهاتی شبیه آثار رمزی بود: مثل او اهل پیادهروی و کوهپیمایی بود. اشعار را چه خوب، چه بد، با صدای بلند میخواند. مستبد، کم حوصله و غیرقابل پیشبینی بود. بسیار دقیق، و متنفر از مبالغه کردن زنها، مشتاق تعریف و تمجید شنیدن از خود، و درست مثل آقای رمزی، بسیار وابسته به همسرش بود. به طوری که مرگ غیر منتظرة همسرش، جولیا (وقتی ویرجینیا سیزده ساله بود)، خیلی او را تحت تأثیر قرار داد. البته، هیچ شکی نیست که جولیا الگویی برای خلق خانم رمزی زیبا، مهماننواز، خلاق، بخشنده و خوشقلب بوده است. وانسابل۸، خواهر بزرگتر ویرجینیا، در نامهای به خواهرش نوشت که خانم رمزی تصویری از مادرشان است؛ و این موضوع باعث خشنودی و رضایت ویرجینیا شد.
البته مارگریت درابل۹ معتقد است که خلاقیت خانم رمزی در این است که او خالق هارمونی، لحظات زیبا و خاطرات به یاد ماندنی است. او قادر است با صحبتهایش دیگران را آرام سازد، مهر میورزد، و به همه چیز روح میبخشد. برای بچههایش از رؤیاهایی که دوست میدارند حرف میزند، و علاقهمند به همسرش است. در میان مهمانها، لی لی بریسکو۱۰ ـ زنی هنرمند ـ نیز حضور دارد.
مادر ویرجینیا ازخانوادهای بود که هنر را خیلی خوب میشناختند و عقاید هنری لیلی بریسکو، مشابه عقاید راجر فرای۱۱، دوست نقاش و هنرمند ویرجینیا وولف است.
دربخش دوم (زمان میگذرد)، خواننده با خانهای در غیاب ساکنین آن و تأثیر گذشت زمان بر جای جای خانه مواجه میشود. این بخش، توصیف استادانهای است از گذر فصلها، گذشت زمان، و ویرانی تدریجی خانه بعد از مرگ خانم رمزی، تنها باد میوزد، باد، این دلیل روشن ویرانی ...
دربخش سوم (فانوس دریایی)، آقای رمزی به همراه دوستانش به خانة تابستانی برگشته است؛ و عاقبت تصمیم میگیرد به همراه جیمز، که حالا شانزده ساله است و بالاخره در برقراری رابطه با او موفق شده است، به فانوس دریایی برود. در پایان، لیلی بریسکو، نقاشیاش را، که الهام بخش آن خانم رمزی بوده است، تمام میکند.
صحنهپردازی داستان از اهمیت ویژهای برخوردار است، و ریشه در واقعیت دارد. حوادث در یک ویلای تابستانی در اسکاتلند رخ میدهند؛ خانهای که خانوادة رمزی هر سال تابستان آن را اجاره میکنند. همانطور که خانوادة نویسنده نیز تعطیلات خود را در سنت ایوز۱۲، در خانهای به نام تالندهوس۱۳، با چشماندازی به خلیج و یک منظرة زیبا از فانوس دریایی گادروی۱۴ میگذراندند.
قصة رمان بسیار ساده است؛ اما خودِ رمان حاوی تصاویری ایماژهایی) است که کشمکش میان بقا و زوال را خیلی خوب نشان میدهند؛ تصاویری مثل فانوس دریایی، گل سینة گمشده، جمجمة گراز، کارهای هنری، و میز شام. از تصاویر مهم آن، تصویری که نویسنده از دریا میدهد، بسیار برجسته است. از نگاه ایرن سیمون۱۵، ویرجینیا وولف ازتصویر دریا استفاده میکند تا معناهای متضاد را بیان کند: دریا هم نابودکننده و هم حمایتکننده است. از دید آقای رمزی، دریا دشمن است، و برای خانم رمزی، ایجادکنندة دو حالت است: «صدای امواج برای او هشداری برای اندیشدن به ویرانی است. ویرانی جزیره و... اندیشیدن به این موضوع که همه چیز بیدوام و فانی است. و در عین حال، صدای امواجی که به ساحل ضربه میزنند، برای افکار او به مانند صدای منظم و آرامبخش طبلی است که نواخته میشود.» (به سوی فانوس دریایی؛ صفحه ۳۰)
همانطور که گفته شد به سوی فانوس دریایی، یک رمان سمبلیک است. این رمان، شبیه یک شعر منثور است؛ و تمام کتاب، عبارتی است دربارة زمان، مرگ و جانودانگی هنر یکی از مهمترین و شاید بتوان گفت از اصلیترین سمبلهای رمان، فانوس دریایی است. البته معنای مجزا و محدودی ندارد و معنی آن بستگی به طرز نگاه شخص دارد. فانوس دریایی برای خانم رمزی، معنای خاصی دارد. خانم رمزی هم، مثل کلاریسا در رمان خانم دالووی۱۶، قدرت دریافت معنی اصلی را، که تغییر زمان توسط ابدیت است، خیلی خوب داراست. البته رؤیای خانم رمزی بسیار پیچیده است. او همان طور که در کنار پنجره نشسته و غرق در تفکرات خود است، به فانوس دریایی مینگرد ـ مثل نگریستن به اشیاء دیگر ـ و متوجه معنای متناقض آن نیست. فانوس دریایی، محکم و ثابت در میان دریاهای زمان است. گویی هیچ وقت از بین نخواهد رفت، و همیشگی است. اما فانوس دریایی، در عین اینکه احساس جاودانگی و ثبات را انتقال میدهد و تغییرناپذیر به نظر می رسد، از تغییر نیز جدا نیست. بلکه خود بخشی از تغییر است. بنابراین، یک ترکیب اساسی از زمان و ابدیت را به تصویر میکشد.
رابطة بین خانم و آقای رمزی، این نظر را به گونهای دیگر بیان میکند. خانم رمزی برابر با ابدیت و جاودانگی، و آقای رمزی برابر با زمان است؛ و زمان در معرض تغییر است.
خانم رمزی بر زمان پیروز شده؛ به خاطر اینکه خیلی خوب جاودانگی را درک کرده و به آن دست یافته است. اگرچه آقای رمزی به دنبال یک مطلق فلسفی است (آقای رمزی آخرین درجة کمال در اندیشه را z میداند، و تمام مدت، به کسانی میاندیشد که به این مرحله دست یافتهاند) که به توسط آن مسائل مربوط به واقعیت را حل کند؛ اما نمیتواند بدون کمک همسرش خود را از قید و بند زمان برهاند. آنها با یکدیگر کامل، و خالق زندگی هستند.
پروفسور دیوید دیچز۱۷ معتقد است که فانوس دریایی، که تنها در میان دریا ایستاده است، سمبل فردی است که در عین اینکه یک وجود بیهمتاست، بخشی از تغییرات پی در پی تاریخ نیز هست. رسیدن به فانوس دریایی، دستیابی به حقیقتی است بیرون از وجود شخص؛ واگذار کردن فردیت به یک واقعیت غیرشخصی است. سفر به فانوس دریایی، سفر از خودپرستی است به عدم شخصیت. به بیان دیگر، ترک خود و رسیدن به مرحلهای که دیگر خود (منیت) معنا و مفهومی ندارد.
در پایان، بیان این مطلب ضروری است که، زمانی که ویرجینیا وولف مشغول نوشتن رمان «به سوی فانوس دریایی» بود، خود در حال خواندن اثر حجیم مارسل پروست۱۸، نویسندة بنام فرانسوی، «در جستجوی زمان از دست رفته» بود؛ و بدون شک از او تأثیرپذیرفته است.
ویرجینیا وولف نیز مثل مارسل پروست به موضوعاتی چون زمان گمشده و از دست رفته، حس نوستالژیک برای تعطیلات کنار دریا در دورة نوجونی، از دست دادن افراد دوست داشتنی و احیای آنها پرداخته است. برای مارسل پروست و ویرجینیا وولف، هنر وسیلهای است برای جاودانه کردن گذشته و خاطراتی که متعلق به آن است.
به سوی فانوس دریایی اثر بزرگی است که با هر بار خواندن آن، حس و دید تازهای به خواننده منتقل شود. ویرجینیا وولف، خاطرات و دلبستگیهایش را در قالبی از هنر، ماندگار ساخت. هر چیزی که رنگی از هنر دارد ماندگار است؛ همانطور که امروزه پس از گذشت قرنها، هنوز هم افراد از خواندن غزلهای شکسپیر لذت میبرند: آرامش و زیبایی دست در دست هم ... هجوم ویرانگر باد، گویی با اصرار میپرسید: آیا شما پژمرده و نابود خواهید شد؟ و در پاسخ میشنید: ما همواره برقراریم. (به سوی فانوس دریایی؛ صفحه ۱۷۶).
هیچ چیز زیبایی و آرامش را از بین نخواهد برد، چون هر دو جزء لاینفک هنرند. ابدیت و جاودانگی، با هیچ چیز ممکن نیست، مگر با هنر.
مینا صفایی نیک
یادداشتها:
جریان سیال ذهن (Stream of consiousness): شیوهای است در روایت، که به موجب آن، عمق جریان ذهنی یک شخصیت، که آمیزهای از ادراکات حسی و افکار آگاه و نیمه آگاه، خاطرات، احساسات و تداعیهای تصادفی، به همان صورت بیان میشود. این شیوه روایت، بر اساس مفاهیمی استوار است که ایجاد تداعی معانی میکند.
تکگویی درونی (interior monologue): شیوهای است در روایت، که به موجب آن، جریان و آهنگ ضمیر خودآگاه، همانگونه که در ذهن شخص رخ میدهد، بازگو میشود؛ و نویسنده در این کار دخالتی نمیکند. در تکگویی درونی، کسی مخاطب گوینده نیست.
۱.Virginia Woolf
۲.James Joyce.
۳.To The Lighthouse.
۴.Jacob’s Room.
۵.The Waves.
۶.John Hawley Roberts.
۷.Leslie Stephen.
۸.Vanessa Bell.
۹.Margaret Drabble.
۱۰.Lily Briscoe.
۱۱.Roger Fry.
۱۲.St. Ives.
۱۳.Talland House.
۱۴.Godrevy.
۱۵.Irene Simon.
۱۶.Mrs. Dalloway
(رمانی دیگر از ویرجینیا وولف).
۱۷.David Daiches.
۱۸.Marcel Proust.
۱۹.A La recherche du temps perdu.
منابع:
۱.داد سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، انتشارات مروارید، چاپ چهارم: ۱۳۸۰
۱.Merriam Webster’s Encyclopedia of literature. Springfield: Marriam Webster, Incoporated, ۱۹۹۵.
۲.Woolf, Virginia. To The Lighthouse. E. Margaret Drabble. Oxford. Oxford University Press, ۱۹۹۲.
۳.Latham, Jacqueline E.M (ed). Critics on Virginia Woolf. New Delhi. Universal Book Stall, ۱۹۹۴.
یادداشتها:
جریان سیال ذهن (Stream of consiousness): شیوهای است در روایت، که به موجب آن، عمق جریان ذهنی یک شخصیت، که آمیزهای از ادراکات حسی و افکار آگاه و نیمه آگاه، خاطرات، احساسات و تداعیهای تصادفی، به همان صورت بیان میشود. این شیوه روایت، بر اساس مفاهیمی استوار است که ایجاد تداعی معانی میکند.
تکگویی درونی (interior monologue): شیوهای است در روایت، که به موجب آن، جریان و آهنگ ضمیر خودآگاه، همانگونه که در ذهن شخص رخ میدهد، بازگو میشود؛ و نویسنده در این کار دخالتی نمیکند. در تکگویی درونی، کسی مخاطب گوینده نیست.
۱.Virginia Woolf
۲.James Joyce.
۳.To The Lighthouse.
۴.Jacob’s Room.
۵.The Waves.
۶.John Hawley Roberts.
۷.Leslie Stephen.
۸.Vanessa Bell.
۹.Margaret Drabble.
۱۰.Lily Briscoe.
۱۱.Roger Fry.
۱۲.St. Ives.
۱۳.Talland House.
۱۴.Godrevy.
۱۵.Irene Simon.
۱۶.Mrs. Dalloway
(رمانی دیگر از ویرجینیا وولف).
۱۷.David Daiches.
۱۸.Marcel Proust.
۱۹.A La recherche du temps perdu.
منابع:
۱.داد سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، انتشارات مروارید، چاپ چهارم: ۱۳۸۰
۱.Merriam Webster’s Encyclopedia of literature. Springfield: Marriam Webster, Incoporated, ۱۹۹۵.
۲.Woolf, Virginia. To The Lighthouse. E. Margaret Drabble. Oxford. Oxford University Press, ۱۹۹۲.
۳.Latham, Jacqueline E.M (ed). Critics on Virginia Woolf. New Delhi. Universal Book Stall, ۱۹۹۴.
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست