جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به عصر غیبت صغرا


نگاهی به عصر غیبت صغرا
● تاریخ غیبت و چگونگی آغاز آن
الف) آغاز غیبت امام مهدی(ع)
در میان علمای اسلام در مورد آغاز »غیبت صغرا« چند نظر وجود دارد:
۱) برخی، آغاز »غیبت صغرا« را از جریان سرداب می دانند؛ یعنی زمانی كه مأموران »معتمد«، خلیفه عباسی منزل آن حضرت را در »سامرا« مورد تاخت و تاز قرار دادند تا آن حضرت را دستگیر كنند، آنان معتقدند: حضرت »حجت« از این تاریخ به بعد از دیده ها پنهان و »غیبت صغرا«ی آن حضرت آغاز شد.
ما در صفحات آینده در بحث داستان سرداب، خواهیم گفت كه این سخن از اساس نادرست است و امام مهدی(ع) از هنگام حمله عباسیان به سرداب از دیده ها پنهان نشد، بلكه قبل از آن، غیبت آن حضرت(ع) آغاز شده بود.
۲) برخی همانند شیخ مفید، آغاز غیبت صغرا را از هنگام ولادت آن حضرت می دانند.۱ این نظر برخلاف نظر مشهور است و اكثر علمای امامیه این نظر را قبول ندارند.
۳. نظر سوم این كه، آغاز غیبت صغرا از هنگام شهادت ابو محمد، امام حسن عسكری(ع) و آغاز سفارت اولین سفیر امام مهدی(ع)، »عثمان بن سعید عمری« از تاریخ هشتم ربیع الاول سال (۲۶۰ق.)، آغاز شد و این دوره تا تاریخ پانزدهم شعبان سال (۳۲۹ق.) هنگام درگذشت آخرین نایب خاص حضرت، »علی بن محمد سمری« به مدت ۶۹ سال و اندی ادامه داشت.۲
این دیدگاه مورد قبول اكثریت قاطع علمای امامیه است.۳ دوره اختفای امام مهدی(ع) جزو غیبت صغرای آن حضرت نیست؛ زیرا غیبت صغرا، مربوط به عصر امامت آن حضرت است و در طول غیبت صغرا، حضرت چهار سفیر داشت.
چند سالی كه آن حضرت در زمان پدر گرامی اشان (امام حسن عسكری(ع)) در اختفا به سر می برد، دوره امامت آن حضرت است، به بیان دیگر در دوره غیبت صغرا دو خصیصه و جود داشت، یكی امامت امام مهدی(ع) و دیگر سفارت و نیابت »نواب اربعه«، كه با توجه به این دو خصیصه دوره اختفا جزء غیبت صغرا به حساب نمی آید.۴ چون كه هیچ یك از این دو خصیصه در دوره اختفا وجود نداشت.
ب) شهادت امام حسن عسكری(ع)
»معتمد« خلیفه عباسی همواره از محبوبیت و پایگاه اجتماعی امام ابو محمد عسكری(ع) نگران بود و هنگامی كه دانست با وجود همه محدودیتهایی كه نسبت به آن حضرت روا داشته بود، نه تنها از پایگاه مردمی و نفوذ معنوی آن حضرت كاسته نشده، بلكه بیش از پیش محبوب دلهای مردم گردیده، بر نگرانی و وحشتش افزوده شد و سرانجام در صدد قتل آن حضرت برآمد و به شكل مرموزانه و مخفیانه، حضرت را مسموم نمود،۵ و شیعیان را از بهره مندی انوار هدایت آن امام همام محروم ساخت.
این گونه به شهادت رساندن در گذشته نیز وجود داشت و در موارد متعددی خلفای اموی و عباسی این سیاست را به اجرا درآورده بودند و امامان شیعه(ع) نیز كوشیده بودند تا نقشه های شوم آنها را به شكلهای گوناگون برای مردم آشكار نمایند تا چهره واقعی آنان برای آیندگان روشن شود.
امام عسكری (ع) با دانش ویژه ای كه داشت، پیش بینی كرد كه در آینده ای نه چندان دور زندگی دنیا را ترك خواهد كرد و راهی پیشگاه خداوند خواهد شد. آن امام همام، شهادت خود را در آینده نزدیك به مادر بزرگوارش خبر داد و گفت: در سال (۲۶۰ق.) حادثه ای اتفاق می افتد و آن شهادت امام توسط عمال حكومت عباسی خواهد بود.
قلب مادر از این خبر هولناك به درد آمد و آثار غم و اندوه در او پدیدار گردید و گریست. امام(ع) مادرش را تسلی داد و گفت:
مادر! امر خدا حتمی است، بی تابی مكن!.
در سال (۲۶۰ق.) آن مصیبت اتفاق افتاد و همان گونه كه آن حضرت خبر داده بود در آن سال، امام عسكری(ع) به شهادت رسید.۶
چند روز قبل از شهادت، آن حضرت را نزد طاغوت زمان »معتمد« عباسی بردند، در حالی كه »معتمد« سخت ناراحت بود، چون می دید و می شنید كه مردم همگی، امام ابومحمد(ع) را تعظیم و احترام می كنند و او را در فضیلت، بر همه علویان و عباسیان، مقدم می دارند. از این جهت در پی قتل آن حضرت برآمد و زهر كشنده ای را به وی خوراند.۷
امام(ع) همین كه آن زهر را خورد، تمام بدن شریفش مسموم شد و در بستر بیماری افتاد و به درد شدیدی دچار گردید.
»معتمد« به پنج نفر از خواص و درباریانش از آن جمله به »نحریر« دستور داد كه مواظب خانه امام(ع) باشند و تمام امور و جریانها را زیر نظر بگیرند، همچنین به پزشكان دستور داد كه هر صبح و شام از حال امام(ع) باخبر باشند، همین كه روز دوم فرا رسید به »معتمد« خبر دادند كه بیماری حضرت وخیم شده است. »معتمد« به پزشكان فرمان داد كه حق ندارند از منزل امام بیرون روند. و به دلیل این كه حال امام عسكری(ع) رو به وخامت نهاده بود، گفت: از كنار بستر او جدا نشوند. »معتمد«، »حسین بن ابی شوارب«، قاضی القضاهٔ را به همراه ۱۰ نفر به منزل امام فرستاد و به آنان دستور داد كه شب و روز در آنجا باشند و جریانها را زیر نظر بگیرندو بعد شهادت دهند كه امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. با این وجود به جز پزشكان مأمور خلیفه، ۱۵ نفر دیگر از سوی »معتمد« خلیفه عباسی در خانه حضرت بودند.
امام عسكری(ع) در شب رحلت در یك اتاق، به دور از چشم مأموران حكومت نامه های بسیاری به نقاط مختلف شیعه نشین نوشت و آن را به وسیله پیكی ارسال نمود.۸ حال امام بدتر شد، پزشكان از او ناامید شدند و هر لحظه به مرگ نزدیك تر می شد. در لحظات آخر زندگی، همواره زبانش به ذكر خدا مشغول بود و او را ستایش می كرد و لبهای مباركش از تلاوت قرآن مجید باز نمی ایستاد. سرانجام امام(ع) رو به سمت قبله كرد و روح پاكش به پیشگاه خدا پرواز نمود.
این حادثه جانگداز، روز جمعه هشتم ربیع الاول سال (۲۶۰ق.) بعد از نماز صبح اتفاق افتاد.
ارتحال نابهنگام آن امام بزرگوار ضایعه بزرگی بود كه در آن روزگار بر مسلمانان وارد شد و آنان رهبر و پیشوای محبوب و مصلح بزرگ خود را از دست دادند؛ كسی كه همواره غمخوار ضعیفان و یتیمان و مستمندان بود.
ناله و شیون از خانه امام (ع) بلند شد و كم كم صدای ضجه و ناله زنان و مردان و كودكان آل علی در سراسر »سامرا« به گوش رسید.
خبر شهادت امام(ع) در سراسر شهر »سامرا« پیچید. این خبر همچون صاعقه ای هولناك بود كه تمام مسلمانان را به سرعت به منزل امام(ع) رسانید. همگی مشغول گریه كردن و نوحه سرایی بودند. تمام ادارات دولتی شهر تعطیل شد. مردم به احترام امام(ع) بازارها را بستند و در شهر عزاداری كردند. گویی شهر »سامرا« به صحرای قیامت تبدیل شده بود.۹
»سامرا« در تمام طول تاریخ خود چنان تشییعی را نادیده بود كه امواج خروشانی از انسانها از طبقات مختلف با گرایشها و عقاید گوناگون همه را گرد هم آورد و همگی سخن از فضایل، ویژگیها و صفات امام بزرگوار، امام حسن عسكری(ع) می گفتند و درباره خسارت و زیان جبران ناپذیری كه به مسلمانان وارد شده بود، بحث می كردند.۱۰
»عثمان بن سعید عمری« متصدی امر غسل، كفن و دفن حضرت شد.۱۱
این سخن با اعتقاد شیعه به این كه امام را باید امام بعدی غسل دهد، كفن كند و نماز بخواند، منافاتی ندارد، چون كه اولاً: این امر مربوط به حالت عادی است، نه در شرایط سخت و مورد تقیه، ثانیاً: »عثمان بن سعید عمری« به نیابت از حضرت مهدی(ع) عهده دار تجهیز پپكر مطهر امام عسكری(ع بود.
و ثالثاً: ممكن است در همین شرایط به صورت مخفی حضرت مهدی(ع) به این امر مبادرت نموده بود، لیكن به جهت شرایط خفقان و تقیه به ظاهر »عثمان بن سعید عمری« تصدی این امر را برعهده گرفته باشد. در هر حال، »عبیداللَّه بن خاقان« می گوید:
وقتی جنازه امام(ع) آماده دفن شد، خلیفه برادر خود »ابوعیسی بن متوكل« را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی كه جنازه را برای نماز بر روی زمین گذاشتند »ابو عیسی« نزدیك شد و صورت آن حضرت را باز كرد و آن را به علویان، عباسیان، قاضیان، نویسندگان و دیگر شاهدان، نشان داد و گفت: این »ابو محمد عسكری« است كه به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از قضات و پزشكان و خدمتگزاران خلیفه نیز شهادت می دهند! بعد روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند و فرمان داد كه جنازه را برای دفن ببرند.
این شیوه تجربه شده حكام عباسی در مورد امامان شیعه(ع) بود و مردم به ویژه شیعیان نیز كم و بیش با این شیوه آشنایی داشتند.
بنا به نقل »شیخ صدوق« قبل از اقامه این نماز، نمازی دیگر بر بدن آن حضرت در لحظاتی قبل در درون خانه اقامه شد. »عقید خادم« از منزل خارج شد و به »جعفر« كه بر درخانه ایستاده بودو شیعیان به او تعزیت می گفتند، گفت:
سرورم برادرت را كفن كردند. پس بر او نماز بخوان.
ناگهان امام مهدی(ع) جلو آمد و گفت:
عمو عقب بایست من سزاوارترم كه بر جنازه پدرم نماز بخوانم.۱۲
طبق نقل مشهور، امام عسكری(ع) در اول ماه ربیع الاول (۲۶۰ق.) با زهری كه »معتمد« برای آن حضرت تدارك دیده بود بیمار شد و در هشتم همان ماه رحلت نمود. بنابراین، امامت امام مهدی(ع) از همین تاریخ آغاز شد و آن حضرت تا به امروز در پس پرده غیب قرار دارد. به امید روزی كه آن حضرت ظهور و جهان را پر از عدل و قسط كند.
ج) تلاش حكومت برای یافتن امام مهدی(ع)
اخبار امامت دوازده امام(ع) از پیامبر(ص) و عترت آن حضرت، در بین شیعیان رواج داشت. خلفای عباسی به مقابله با این باور و جلوگیری از عملی شدن این خبرها كه مربوط به آینده بود، سخت كوشیدند. آنان به مانند فرعون كه از ولادت »موسی بن عمران«، واهمه داشت، از تولد حضرت مهدی(ع)، امام دوازدهم شیعیان نگران بودند كه نكند ظهور كند و بساط حكومت و عیاشی آنان را برهم زند.
از همین روی، امام عسكری(ع) را در محاصره قرار دادند و در پی آن بودند كه اگر فرزندی از او به دنیا آمد، او را به قتل برسانند و نگذارند »مهدی« دوازدهمین امام شیعیان به امامت برسد و مشكلی برای آنان به وجود آورد.
امامان اهل بیت(ع) با دانش برتری كه داشتند، پیشاپیش غیبت امام مهدی(ع) را خبر دادند و این نقشه عباسیان را باطل نمودند. به همین جهت خبر ولادت امام مهدی(ع) مخفی نگهداشته شد و تنها برخی از خواص شیعه به این موضوع آگاه بودند.
بعد از شهادت امام عسكری(ع) كم كم این خبر پخش شد كه از آن امام(ع) پسری متولد شده و او امام دوازدهم و »مهدی موعود« است.
پخش این خبر موجب هراس در بین عباسیان شد؛ چرا كه معلوم شد از »ابو محمد«، پسری به جا مانده است. از این رو، به دستور »معتمد« عباسی عده ای از مأموران وارد منزل امام(ع) شدند و اثاثیه منزل آن حضرت را بازرسی و سپس مهر و موم كردند. و در صدد یافتن فرزندش برآمدند، ولی موفق نشدند.
»معتمد« دستور داد كه عده ای از قابله ها، زنان و كنیزان آن حضرت را معاینه كنند و اگر اثری از حمل در آنان مشاهده كردند، به خلیفه گزارش دهند.
روایت شده است كه یكی از قابله ها احتمال داد، یكی از كنیزان حضرت حامله باشد، این خبر به گوش خلیفه رسید و او دستور داد تا آن كنیز را در محلی زیر نظر داشته باشند. پس یكی از درباریان و پیشكاران مخصوص خلیفه به نام »نحریر« به همراه تعدادی از زنان مراقب حال وی شدند تا درستی و یا نادرستی این گزارش معلوم شود.
مدتی مراقب آن كنیز بودند تا سرانجام روشن شد كه این گزارش درست نبوده و اثری از حمل وجود ندارد.۱۳
همچنین نوشته اند: »نرجس خاتون« مادر گرامی امام مهدی(ع) همواره تحت نظر بود تا این كه حوادث گوناگونی حكام عباسی را به خود مشغول كرد و از آن بانو در جهت دستیابی به حضرت دست كشیدند. آن حوادث از این قرار است:
۱) درگیری با »یعقوب بن لیث صفاری« كه پس از غلبه بر »فارس« به سوی »بغداد« حركت كرد و در درگیری با »موفق«، پسر »متوكل« شكست خورد و به »فارس« عقب نشینی كرد.
۲) خروج »معتمد« و »متوكل« از »سامرا« و سفر به »بغداد« به خاطر غائله »یعقوب لیث«.
۳) مرگ »عبیداللَّه بن یحیی بن خاقان«، وزیر »معتمد« در سال (۲۶۳ق.)
۴) مرگ قاضی القضاهٔ، »حسین بن ابی شوارب« در سال (۲۶۱ق.) كه او مأمور كنترل »نرجس خاتون« و دیگر زنان بود.
۵) ادامه قیام »صاحب زنج« یا »زنگیان« كه مشكلات زیادی برای عباسیان به وجود آورد.
د) اقدامات جعفر
»جعفر« برادر امام عسكری(ع) بر خلاف سیره پدر و برادر گرامی اش رفتار می كرد. از امام هادی(ع) درباره پسرش »جعفر« روایت شده است كه به بعضی از اصحابش فرمود:
از فرزندم »جعفر« دوری كنید؛ چرا كه او (در سیره ما نیست و) نسبت به من، به منزله فرزند نوح است...«.۱۴
»جعفر« پس از رحلت امام عسكری(ع) به یك سری اقدامات روی آورد كه در شأن او نبود. اینك به برخی از آنها اشاره می كنیم.
● نماز بر پیكر امام(ع)
»جعفر« در آغاز، خواست كه بر پیكر برادر، نماز بخواند كه ناگهان امام مهدی(ع) ظاهر شد و فرمود:
ای عمو! كنار برو، من شایسته ترم كه بر جنازه پدرم نماز بخوانم.۱۵
● ادعای امامت و جانشینی
»جعفر« به وزیر عباسی »عبیداللَّه بن یحیی بن خاقان« گفت: مقام برادرم را به من بدهید، من سالانه مبلغ ۲۰/۰۰۰ دینار بابت آن به شما می پردازم.
وزیر در پاسخ به این خواسته »جعفر« گفت: »ای احمق! سلطان برای كسانی كه گمان می كنند پدر و برادر تو امام بودند شمشیرش را آماده كرده است، با این وجود موفق نشده است آنان را از این عقیده منصرف نماید، اگر تو نزد شیعیان از همان مقام پدر و برادرت بهره مندی نیازی به تأیید سلطان و یا غیر سلطان نداری و اگر آن مقام را نداری سلطان نمی تواند این مقام را به تو بدهد.
سپس وزیر، او را مورد اهانت قرار داد و دیگر اجازه نداد كه »جعفر« به نزدش برود. او پس از ناامیدی از وزیر، به نزد سلطان رفت و این خواسته را با او در میان گذاشت و مانند همان پاسخ را از خلیفه عباسی نیز دریافت نمود.۱۶
با توجه به همین ادعای دروغین است كه »جعفر« پسر امام هادی(ع) در تاریخ به »جعفر كذاب« معروف شده است.
● ادعای ارث
»جعفر« در اقدامی دیگر كوشید تا اموال امام(ع) را تصاحب نماید. او گفت، برادرش ابومحمد(ع) فرزندی ندارد و تنها وارث برادر او است. حكومت هم اجازه داد تا بر اموال برادر مسلط شود.۱۷
● تحریك حكومت برای دستگیری امام مهدی(ع)
»جعفر« با داشتن آگاهی به وجود فرزندی برای برادرش امام حسن عسكری(ع) و پس از ناامیدی از این كه خود را جانشین برادر قرار دهد، به معرفی امام مهدی(ع) به حكام عباسی و سعایت از او اقدام نمود، و این پس از ناكام شدنش در برابر هیئت قمی ها بود. »جعفر« از پاسخ دادن به آنان عاجز ماند و برای سعایت از آنان به نزد خلیفه رفت و خلیفه هم به هیئت قمی ها گفت: پولهایی كه برای »ابو محمد« آورده اید به »جعفر« بدهید، آنان گفتند: ما تنها با شرایطی این پول را تحویل می دهیم؛ زیرا مردمی كه این پولها را به ما داده اند چنین شرطی را قرار داده اند. »جعفر« خواست كه خلیفه آنان را زندانی كند، اما خلیفه به خواسته »جعفر« پاسخ منفی داد و آنان را آزاد نمود.
در خارج از شهر امام مهدی(ع) خادمش را به سوی آنان فرستاد و با دادن نشانی و گزارشهایی كه حضرت بیان داشت، آنان اموال را تحویل دادند.
»جعفر« مجدداً به نزد »معتمد« خلیفه عباسی رفت و گفت: هیئت قمی ها اموال را به مهدی(ع) تحویل داده اند. به این ترتیب مقدمات هجوم به بیت امام(ع) فراهم شد. آنان منزل امام را غارت كردند، امام(ع) از غفلت آنان استفاده كرد و از منزل خارج شد، اما مادر گرامی حضرت را دستگیر و بازجویی كردند و...
● توبه جعفر
در پایان این بحث متذكر می شویم كه امام مهدی(ع) در توقیعی در پاسخ به پرسش یكی از شیعیان درباره عمویش »جعفر«، به »محمد بن عثمان بن سعید عمری« می نویسد كه: عمویش »جعفر« و فرزندانش؛ مانند برادران حضرت یوسف(ع) سرانجام كار توبه كرده اند.۱۸
ه’) داستان سرداب
راستی امام مهدی(ع) در كجا و چگونه غایب شد؟ آیا در سرداب منزل پدرش غایب شد و هنوز نیز در آنجا است؟
در این باره به شیعه تهمتهایی زده اند و می گویند: شیعه معتقد است كه مأموران خلیفه عباسی به منزل حضرت در »سامرا« هجوم آوردند، تا او را دستگیر كنند و آن حضرت كه در آن هنگام در سرداب بود، از دیده ها پنهان شد و تا كنون در آنجا بدون آب و غذا زندگی می كند و روزی از آنها ظهور خواهد كرد. این داستان چنان شهرت یافته است كه وی را »صاحب سرداب« لقب داده اند.
این در حالی است كه در منابع شیعی و كتابهای امامیه، هیچ نامی از »سرداب« نیست. نویسندگان اهل سنت در نوشته های خود بر این نظر اسرار می ورزند و متأسفانه این سخن دستاویزی برای حمله برخی از آنان به »تشیع« گردیده است.۱۹
آنان پنداشته اند كه شیعیان در میان سرداب، امام خود را می جویند و ظهورش را از آن نقطه انتظار می كشند؛ از این جهت، تهمتهایی به شیعه زده و در این زمینه به خود زحمت مراجعه به منابع شیعه را نداده اند.
در حالی كه براساس تاریخ و روایات شیعه، امام مهدی(ع) از هنگام ولادت در اختفا به سر می برد و بنا به مصالحی تولد و زندگی او آشكار نبود و بعد از رحلت پدر گرامی، غیبت صغرای آن حضرت، آغاز شد. امام مهدی(ع) بعد از نماز گزاردن بر پیكر پاك پدر و تدفین آن حضرت، وارد منزل شد و دیگر كسی آن حضرت را در اجتماع و در میان مردم ندید.۲۰
آن حضرت بنا به روایات شیعی در میان مردم زندگی می كند و در موسم حج حاضر می شود، ولی مردم او را نمی شناسند.۲۱
خانه ای كه از آن سخن گفته می شود، دو قسمت داشت؛ یك سمت برای مردان و قسمت دیگر برای زنان، یك سرداب هم زیر اتاقها قرار داشت. كه در روزهای گرم، اهل خانه در آن سرداب زندگی می كردند.
شیعه این خانه و این سرداب را محترم می دارد؛ زیرا امامانشان در این خانه زندگی می كردند، و در همین خانه، امام هادی(ع)، امام عسكری(ع) و نیز امام مهدی(ع) خداوند سبحان را عبادت می كردند. این یك امر معقول و طبیعی است كه به جهت علاقه مندی به پیشواو رهبر دینی، آن چه متعلق به او است محترم داشته شود، در میان تمامی ادیان و مذاهب چنین است و شیعه از این عشق و احترام به مكانهای مقدس و مشاهد مشرفه دفاع می كند. و آن را از مصادیق »فی بیوت أذن اللَّه أن ترفع...« می داند؛ اما این احترام، غیر از آن تهمتهای مخالفان، به شیعه است.
حقیقت این است كه داستان غیبت حضرت مهدی(ع) در سرداب »سامرا« و زندگی كردن آن حضرت در این مكان، دروغ و بهتانی بیش نیست و هیچ یك از بزرگان شیعه، چنین باوری نداشته و ندارند.۲۲
● دو گزارش تاریخی درباره سرداب
در آغاز خلافت »معتضد« عباسی، در سال (۲۷۹ق.) دو بار خانه امام عسكری(ع) از سوی حكومت تفتیش شد.
یك بار »معتضد« سه نفر را به صورت مخفیانه به خانه حضرت فرستاد و فرمان داد: هر كسی را كه در آن خانه یافتید، بكشید و سرش را برای من بیاورید، این سه نفر وارد خانه شدند و یك اطاق مخفی یافتند كه پرده ای زیبا داشت. هنگامی كه پرده را بالا زدند، گویا دریایی پر از آب دیدند كه در انتهای آن مردی با بهترین هیئت، روی حصیری بر آب ایستاده و مشغول نماز است. دو نفر وارد آب شدند، و آنگاه كه نزدیك بود غرق شوند با اضطراب از آن خارج شدند. ساعتی بیهوش ماندند؛ سر انجام سرپرست آنان از فرد نمازگزار عذرخواهی كرد، ولی آن فرد نمازگزار بدون التفات به آنان نمازش را ادامه داد. این سه نفر پیش خلیفه رفتند و آنچه را كه دیده بودند برای او بیان داشتند. خلیفه گفت: این سخن را به هیچ كس نگویید.
بار دیگر در پی این حادثه »معتضد« حمله دیگری را ترتیب داد و گروه بیشتری را به خانه امام عسكری(ع) فرستاد، این گروه وقتی وارد خانه شدند، از درون سرداب صدای قرائت قرآن شنیدند، پس بر در سرداب ایستادند و مراقب بودند تا كسی از آنجا خارج نشود. فردی كه درون سرداب بود (گویا امام مهدی(ع)) از غفلت آنان استفاده كرد و از سرداب خارج شد. وقتی رئیس آنان آمد، گفت: داخل سرداب شوید و فردی را كه قرآن می خواند دستگیر كنید، گفتند: مگر او را ندیدی كه خارج شد؟ گفت: پس چرا او را دستگیر نكردید؟ گفتند: گمان كردیم تو او را دیده ای. بنابراین، اقدامی نكردیم.۲۳
تنها موردی كه نام سرداب در ارتباط با حضرت مهدی(ع) در روایات شیعی وجود دارد این دو مورد است و مربوط به ۱۹ سال پس از شروع غیبت صغرا است؛ آن هم با این مضمون كه آن حضرت از سرداب خارج شد. این داستان كجا و داستان ساختگی شروع غیبت از سرداب و بقای حضرت در آن سرداب و اجتماع شیعه در آن مكان در هر صبح و شام و انتظار خروج حضرت كجا؟!.
● ویژ گیهای دوره غیبت صغرا
همان گونه كه قبلاً بیان شد برای امام مهدی(ع) بعد از دوره اختفا و رحلت امام عسكری(ع) دو نوع غیبت وجود دارد؛ یكی »غیبت صغرا« و كوتاه مدت است كه با پایان دوره اختفا آغاز شد، و دیگر »غیبت كبرا« و دراز مدت كه بعد از دوره »غیبت صغرا« شروع شده است و هنوز ادامه دارد.
دوره »غیبت صغرا« كه از زمان شهادت امام حسن عسكری(ع)؛ یعنی آغاز امامت امام مهدی(ع) شروع و با درگذشت سفیر چهارم آن حضرت؛ یعنی »ابوالحسن علی بن محمد سمری« پایان پذیرفت، ویژگیهایی دارد كه به آن اشاره می گردد:
۱) زمان »غیبت صغرا« محدود است و از نظر زمانی نزدیك به هفتاد سال طول كشید. به خاطر همین محدودیت و كوتاهی زمان، از آن به »غیبت صغرا« تعبیر نموده اند، برخلاف »غیبت كبرا« كه زمانش طولانی است و مدت آن را جز خدوند كسی نمی داند.
۲) در دوره »غیبت صغرا«، امام مهدی(ع) به كلی از دیده ها پنهان نبود، بلكه با وكلا و سفیران خاصش در تماس بود، و گاهی سفیران آن حضرت ملاقات برخی از افراد را با امام مهدی(ع) ترتیب می دادند.۲۴
مردم پرسشهای خود را به وسیله سفیران چهارگانه، با امام(ع) در میان می گذاشتند و پاسخهای خود را دریافت می كردند. درا ین دوره توقیعاتی از ناحیه مقدسه و با واسطه سفیران چهارگانه برای شیعیان صادر می شد.۲۵
اما در دوره »غیبت كبرا« و بعد از درگذشت »سمری«، این رابطه قطع شد. امام مهدی(ع) چند روز قبل از درگذشت »سمری«، مرگ قریب الوقوع او را به وی خبر می دهد و آنگاه بیان می دارد كه، این ارتباطهای ۷۰ ساله، در دوره »غیبت كبرا« وجود نخواهد داشت.
۳) در دوره »غیبت صغرا« امام(ع)، چهار وكیل و یا نماینده داشت كه برای تك تك آنان و یكی پس از دیگری، حكم وكالت صادر نمود و دیگر نمایندگان حضرت از سوی این چهار نفر مأموریت داشتند. اما بعد از پایان این دوره، فرد خاصی به عنوان نائب ویژه آن حضرت وجود ندارد، بلكه به فرموده ائمه(ع) هر كس شرایط وكالت را داشته باشد، می تواند وكیل و نماینده عام آن حضرت باشد. بنابراین، دوره بعد از »غیبت صغرا« را می توان به »دوره رهبری، یا وكالت فقیهان« معرفی نمود.
۴) در دوره »غیبت صغرا« ممكن بود برخی از افراد، آن حضرت را ببینند و امام مهدی(ع) را بشناسند، ولی در دوره »غیبت كبرا« كسی او را نمی بیند و اگر هم ببیند او را نمی‌شناسد.
حسن عاشوری
پی نوشتها :
× برگرفته از كتاب تاریخ عصر غیبت: نگاهی تحلیلی به عصر غیبت امام دوازدهم(ع).
۱ . الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۳۴۰.
۲ . تاریخ الغیبهٔ الصغری، ص۳۴۵.
۳ . حیاهٔالامام محمد المهدی(ع)، باقر شریف القرشی، ص۱۱۵-۱۱۴.
۴ . سیدمحمد صدر در این باره می نویسد: »از برخی نقل شده است كه مدت غیبت صغرای حضرت حجت(ع) ۷۴ سال بود. این یا مبنی بر تسامح است و یا آن كه آغاز غیبت صغرا را از هنگام ولادت حضرت مهدی(ع)؛ یعنی سال (۲۵۵ق.) دانسته اند. و البته این ادعا مبنی بر تسامح است. زیرا حضرت مهدی(ع) گرچه در زمان حیات پدر گرامی اش مخفی بود، ولی این اختفا را نباید جزء غیبت صغرا به حساب آورد. چون كه حضرت مهدی(ع) در زمان حیات پدر بزرگوارش مسئولیت امامت را بر دوش نداشت. به هر صورت بعد از پدر، این منصب به آن حضرت موكول گردیده است.« (تاریخ الغیبهٔ الصغری، سیدمحمد صدر، ص۳۴۱).
۵ . سیرهٔ الائمهٔ الاثنی عشر، هاشم معروف الحسنی، ج۲، ص۴۹۲.
۶ . نهج الدعوات و منهج العبادات، علی بن موسی بن محمد بن طاووس، ص۲۷۵، (به نقل از: حیاهٔالامام العسكری(ع)، باقر شریف القرشی).
۷ . الارشاد، مفید، ص۳۸۳ (به نقل از: حیاهٔ الامام العسكری(ع)).
۸ . كمال الدین و تمام النعمهٔ، صدوق، ج۲، ص۴۷۴-۴۷۳؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، ص۳۲۹-۳۲۷؛ الكافی، كلینی، ج۱، ص۵۰۵.
۹ . الارشاد، مفید، ص۳۶۲ (به نقل از حیاهٔالامام العسكری(ع)).
۱۰. حیاهٔ الامام العسكری(ع).
۱۱. الغیبهٔ، شیخ طوسی، ص۲۱۶.
۱۲. كمال الدین و تمام النعمهٔ، صدوق، ج۲، ص۴۷۵.
۱۳. الكافی، كلینی، ج۱، ص۵۰۵ ؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، ص۳۲۹-۳۲۸؛ كمال الدین و تمام النعمهٔ، صدوق، ج۲، ص۴۷۶.
۱۴. سیرهٔالائمهٔ الاثنی عشر، هاشم معروف الحسنی، ج۲، ص۵۳۴.
۱۵. كمال الدین و تمام النعمهٔ، ج۲، ص۴۷۵.
۱۶. همان، ج۲، ص۳۷۹؛ سیرهٔالائمهٔ الاثنی عشر، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۴؛ الكافی، كلینی، ج۱، ص۵۰۵.
۱۷. الغیبهٔ، شیخ طوسی؛ الكافی، ج۱، ص۵۰۵.
۱۸. الغیبهٔ، شیخ طوسی، ص۱۷۶؛ كمال الدین، ج۲، ص۳۸۴.
۱۹. منتخب الاثر، لطف اللَّه صافی، ص۳۷۲.
۲۰. ر.ك: حیاهٔالامام محمد المهدی(ع)، باقر شریف القرشی، ص۱۲۰-۱۱۵.
۲۱. الكافی، كلینی، ج۱، ص۳۳۷: كمال الدین و تمام النعمهٔ، صدوق، ج۲، ص۴۴۰.
۲۲. اقتباس از: مجله حوزه، ش۷۰-۷۱، ویژه بقیهٔاللَّه الاعظم(ع)، ص۴۵-۴۴.
۲۳. بحارالانوار، مجلسی، ج۵۲، ص۵۱.
۲۴. الغیبهٔ، شیخ طوسی، ص۲۱۶.
۲۵. ر.ك: »كمال الدین و تمام النعمهٔ« شیخ صدوق، ج۲، ص۵۲۲-۴۸۲.
۲۶. پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان(ع)، علی غفارزاده، ص۳۳.
۲۷. ر.ك: مجله حوزه، ش۷۰-۷۱ ویژه بقیهٔاللَّه الاعظم(ع)، ص۱۲۲-۷۲.
۲۸. فرقه هایی كه پس از درگذشت امام حسن عسكری(ع) به وجود آمدند، در كتاب »فرق الشیعهٔ، نوبختی« ۱۴ فرقه بیان شده است و در كتاب بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد ۳۷، و الفصول المختاره، شیخ مفید نیز همان ۱۴ فرقه بیان شده است. اما سعد بن عبداللَّه در كتاب المقامات و الفرق، تعداد آن را به ۱۵ فرقه رسانده است.
۲۹. مسعودی در مروج الذهب می نویسد: پس از وفات حسن بن علی(ع) پیروان وی اختلاف كردند و ۲۰ فرقه شدند و ما دلایل هر فرقه را درباره عقیده مذهبی كه دارد و آنچه درباره غیبت می گویند در كتاب »سیرالحیات« و كتاب »المقالات فی اصول التدیانات« آورده ایم. (مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۵۷۲).
۳۰. الفصول المختاره، ص۳۲۱، مجله حوزه، ش۷۰-۷۱، ص۷۰.
منبع : ماهنامه موعود