پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
«آخرین سفر شاه»
صرفه نظر از ضعفهای كتاب، «آخرین سفر شاه» از نگاه یك فرد غربی برای دریافت تجارب تاریخی ایران، اثر بسیار ارزشمندی است، بویژه اینكه در پایان كتاب، نوع نگاه همگان حتی كسانی كه از قبل شاه سود كلانی بردند و به یك عنصر پشت كرده به مصالح ملت خود، تبدیل شدند. بخوبی بیان شده است. تعابیر آمریكاییها در این زمینه بسیار گویا و عبرت آمیز است.
●●●
«آخرین سفرشاه» نام كتابی است كه ویلیام شوكراس ـ نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی ـ در مورد تحولات سیاسی ایران در دوران پهلوی دوم و انقلاب غیرقابل پیشبینی (البته به زعم كسانی كه ایران را جزیره ثبات میپنداشتند) كه منجر به سفر بیبازگشت وی شد، به رشته تحریر در آورده است.
نویسنده این كتاب هرچند تلاش وافری مبذول داشته تا سیمای روایتگر منصفی را از خود ترسیم كند، اما با استفاده از كلمات توهینآمیز نسبت به رهبر این انقلاب كه به چندین دهه سلطه بیمنازع دول انگلیس و آمریكا در ایران پایان داد، نتوانسته است پایبندی خود را به سیاست خارجی كشور متبوعش پنهان دارد،به ویژه آنكه این روزنامهنگار برجسته در این اثر هرگز به ریشهیابی چگونگی به حاكمیت رسیدن سلسلهٔ پهلوی نمیپردازد و با خلاصه كردن ریشهٔ همه مظاهر فساد در استبداد داخلی، نقش استعمار خارجی را در فجایعی كه خود بخوبی ترسیم میكند، بسیار كمرنگ میبیند.
البته نمیتوان ازیك روزنامهنگار صاحبنام غربی انتظارداشت در مقابل سیاست خارجی كشورش جبههگیری كند و به تعریف و تمجید از انقلاب اسلامی و شخصیت رهبری آن بپردازد. با این وجود به نظر میرسد این كتاب توانسته باشد در حد انتظار از یك ناظر غربی، مسائلی را در مورد رژیم پهلوی و تباهی ناشی از حاكمیت این دودمان برای مردم و كشور ایران انعكاس دهد.
البته سندیت اظهارات شوكراس در این كتاب زمانی بهتر محك میخورد كه با خاطرات انتشار یافته ازجانب وابستگان به دربار پهلوی كه این روزها تنوع بیشتری نیز یافته است، تطبیق داده شود و باید اذعان داشت مستند بودن مطالب این روزنامهنگار انگلیسی در مورد بخشی از آن چه بر ملت ایران رفته است، از این طریق به میزان زیادی به اثبات میرسد.
ویلیام شوكراس در فصلهای مختلف كتاب خود ضمن توصیف وقایعی كه منجر به فرار شاه از ایران شد، به فراخور بحث، نیمنگاهی نیز به روند تحولات سیاسی و اجتماعی در دوران پهلوی میافكند. او گوشههایی از زندگی رضاخان و وقایع گوناگون آن زمان را به تصویرمیكشد، سپس ماجرای به سلطنت رسیدن محمدرضا و اتكای بیش از حد وی به دول انگلیس و آمریكا را مورد بحث قرار میدهد. او به جشنهای دوهزاروپانصد ساله به عنوان یك نمونه از بلند پروازیهای نابخشودنی كه هزینهٔ كلانی را به مردم ایران تحمیل كرد، اشاره میكند، از سیاست همكاری پنهان شاه با صهیونیستها سخن میگوید، به گوشههایی از فساد و بیبندوباری شاه و خانواده و اطرافیان او میپردازد و جزیره كیش را یكی از مظاهر رسوا كننده زیادهرویهای دربار در بیبندوباری معرفی مینماید. به مالاندوزیهای بیحدوحصر اشرف و به طور كلی همه اعضای خانواده شاه و حلقههای نزدیك به آنها اشاره میكند كه نارضایتیهای مردم را در پی داشت و در مقابل، شاه برای خاموش كردن نارضایتیهای مردم ناچار از تكیه بیشاز پیش به «ساواك» میشود.
شوكراس خاطرنشان میسازد: این تمدن بزرگی بود كه شاه از آن سخن میگفت ودر پایان از هویدا به عنوان سپر بلای خود استفاده كرد و او را بازداشت نمود و حتی پس از فرار از كشور او را در ایران باقی گذاشت.
البته شوكراس در كتاب خود به دلایلی كه چندان هم پوشیده نیست،به نوعی تلاش دارد تا از هویدا رفع مسئولیت كند، در حالی كه وی ۱۳ سال در مصدر ریاست دولت با تمام توان و به صورت سازمان یافتهای كوشید تا وابستگی به آمریكا را در ایران در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی نهادینه سازد. تخریب عامدانه كشاورزی در ایران، آزادسازی بیحدوحصر واردات، قرار دادن برنامههای توسعه كشور در چارچوب نیازها و برنامههای منطقهای آمریكا از طریق سازمان برنامه و بودجهای كه مستقیماً توسط آمریكا هدایت میشد، از جمله مسائلی اند كه در این دوران سیزدهساله با جدیت دنبال شدند و البته پرداختن به آنها در این مقال نمیگنجد. بدون شك یكی از دلایل مبرا ساختن هویدا و نادیده گرفتن واقعیتها در مورد وی را باید وابستگی مستقیم او به صهیونیستها و نقشی كه درانتقال یهودیان به فلسطین اشغالی داشت وهمچنین عضویت وی در آژانس جهانی یهود دانست. نكته حائز اهمیت در این زمینه آن كه از جمله مهمترین تدابیر شاه برای فرونشاندن تب انقلاب و نارضایتی مردم، از یك سو، دور ساختن اشرف از ایران و از سوی دیگر دستگیری هویدا وبه زندان انداختن وی بود. بی تردیداگراین دو نفردر میان مردم به دلیل فساد بیحدو حصر منفور نبودند دلیلی نداشت كه چنین اقدامی از سوی شاه صورت گیرد. بهترین گواه بر منشأ فساد بودن چنین عناصری، انتخاب آنان ازسوی رژیم فاسدپهلوی به عنوان سردمداران تباهی در ایران بوده است. هرچند در مورد اشرف و هویدا تاریخنویسان بسیار گفته و نوشتهاند كه یكی در رأس تشكیلات مافیای توزیع مواد مخدر و ... ودیگری به عنوان عامل صهیونیسم و بهائیت در ایران عملكردی از خود به ثبت رساندند كه شاه نیز ناگزیر به دوری جستن ازآنها شد،اما بدون تردید هنوز بسیاری از واقعیتها درمورد مهرههای اصلی بیگانگان در ایران از پرده برون افكنده نشده است.
همچنین شوكراس ترجیح میدهد از ارتباط ساواك با سیا و موساد به عنوان مولود و پرورش یافته آنان نیز چندان سخنی به میان نیاورد. گرچه وی عملكرد پلیس مخفی شاه را مخوف عنوان میكند، اما به دوره دیدن شكنجهگران این پلیس مخفی در آمریكا، انگلیس و اسرائیل و فروش تجهیزات غیرانسانی از سوی این دولتها به رژیم شاه برای اعمال سیاهترین شكنجهها هیچ اشارهای نمیكند.
«آخرین سفر شاه» در مورد بیماری شاه نیز مطالبی را مطرح میكند كه بر اساس واقعیات، غیرمحتمل به نظر میرسد. شوكراس مینویسد: « اگر واشنگتن به بیماری شاه پی میبرد دیگر وی نمیتوانست انتظار پشتیبانی بی قید وشرطی را كه برخوردار بود. از آمریكائیها داشته باشد، لذا به همین دلیل سالها بیماریش را پنهان كرد.» وی باذكر این مطلب درواقع میخواهد چنین ذهنیتی را القا كند كه شاه، آمریكا را در مورد بسیاری از مسائل ایران من جمله بیماری اش بیاطلاع میگذاشت و اگر آمریكا به حمایت از این رژیم فاسد همت میگمارد، به دلیل دور بودن از واقعیتهای ایران بوده است. براستی چنین ادعایی دستكم در مورد بیماری شاه و بر اساس این روایت شوكراس كه هر دو هفته یك بار یك پزشك مشهور و سرشناس فرانسوی برای معاینه وی به تهران میآمد تا چه حد پذیرفتنی است؟ برای روشن شدن زوایای این ادعا،توجه به دو نكته ضرورت دارد: نخست این كه در دوران پهلوی، ایران به بهانهٔ تقابل با دولت سوسیالیستی شوروی به پایگاه منطقهای سرویسهای اطلاعاتی آمریكا، انگلیس، اسرائیل و برخی دول اروپایی تبدیل شده بود. سیا، موساد و انتلیجنت سرویس زبدهترین نیروهای خود را در تهران مستقر كرده بودند و پیشرفتهترین تجهیزات جاسوسی نیز در پایتخت و برخی نقاط حساس كشور نصب شده بود. دوم اینكه دربار شاه پر بود از عوامل دولتهای مسلط بر ایران آن روزگار كه رسماً به عنوان عنصر مرتبط با سرویسهای اطلاعاتی انگلیس، آمریكا و اسرائیل شناخته میشدند و شاه و ساواك نیز از ارتباط آنها مطلع بودند. علاوه بر رجال حتی مستخدمان و محافظان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. بنابراین چگونه میتوان ادعا كرد عوامل موجود در دربار و سرویسهای اطلاعاتی از موضوع بیماری شاه بیاطلاع بودند. سایر مسائل جاری در ایران تحت حاكمیت شاه، چون اعمال شكنجههای قرون وسطایی توسط ساواك و ... نه تنها از چشم دستگاه اطلاعاتی غرب پنهان نبود، بلكه آنها عملاً مربیان و راهنمایان نیروهای پلیس مخفی شاه در چگونگی سركوب قیام ملت ایران بودند. به طور قطع، اشراف كامل اطلاعاتی لازمه انتخاب ایران به عنوان پایگاه منطقهای آمریكا بود، اما در همین زمینه مقولهای كه شوكراس بسرعت از كنار آن گذشته،فساد پنهان در سیستم سیاسی آمریكا است. به عنوان مثال بازگشت مسئولان منطقهای سیا به ایران بعد از پایان مأموریتشان در پوششهای مختلف و اشتغال آنها به امور پرسود و دلالی اسلحه، میزان ضربهپذیری نظام حاكم بر آمریكا را مشخص میسازد.
این مقوله را درارتباط با آخرین سفر شاه به آمریكا برای معالجه، با وضوح بیشتری میتوان دید. پرداخت رشوه به دولتمردان و پزشكان آمریكایی،ارسال گزارشهای خلاف واقعی را از سوی آنها به مركز سبب میشود مبنی براینكه كه گویا در مكزیك برای انجام یك عمل ساده به روی شاه،تجهیزات پزشكی لازم وجود نداردوبنابراین سفروی به آمریكا ضروری است. البته این فساد در هیئت حاكمه آمریكا منجر به بروز انقلاب دومی در ایران شد.در واقع بعد از برچیده شدن بساط استبداد نوبت قطع ید عوامل استعمار بود كه زمینههای لازم برای تحقق این امر، در بستر فساد پنهان در آمریكا فراهم آمد.
ویلیام شوكراس همچنین در كتاب ”آخرین سفر شاه” در مورد افزایش قیمت نفت و نقش شاه در آن، تحلیلی كاملاً خلاف واقع ارائه میدهد كه در تناقض با بقیه روایتهای اوست. شاه كه در روایت شوكراس كاملاً متكی به آمریكا و انگلیس و تسلیم محض در برابر اراده آنان است. به یكباره در مورد قیمت نفت در برابر تمامی غرب میایستد و آن را افزایش میدهد،آن هم در یك مقطع و سپس قیمت نفت روند عادی خود را طی میكند.
به طوركلی در ارتباط با افزایش قیمت نفت دو تحلیل در آن زمان رایج بود: اول اینكه در آن زمان اروپا دلار فراوانی در اختیار داشت ودر قبال آن از آمریكا طلا مطالبه میكرد. واشنگتن كه از این جهت به شدت تحت فشار بود،بایك ضربه نفتی دلارهای اضافی را جمعآوری كرد. یك نگاه دیگر نیز وجود داشت مبنی بر اینكه كه آمریكا پس از شكست درجنگ ویتنام، دچارركود اقتصادی شده وبه شدت نیاز دارد كشورهای تحت سلطهاش قدرت مالی لازم را برای خرید تسلیحات كسب كنند تا بار دیگر صنایع نظامی و تسلیحاتی آمریكا رونق بگیرند و مشكلات اقتصادی این كشور برطرف شوند. لذا همین طور هم شد و پول حاصل از مازاد تولید و افزایش قیمت نفت همگی به خرید تسلیحات از آمریكا اختصاص یافت. در این مقطع، شاه و سایر دولتهای وابسته در منطقه، میلیاردها دلار اسلحه از آمریكا خریداری كردند.
بنابر اسنادی كه بعدها منتشر شد آمریكا قبل از افزایش قیمت نفت، انبارها وذخائر استراتژیك خود را پر كرده بود؛ لذا این اروپا و ژاپن بودند كه باید فشارهای اقتصادی ناشی از افزایش قیمت نفت را تحمل میكردند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست