دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا

معرفت شناسی در اندیشه استاد مطهری


معرفت شناسی در اندیشه استاد مطهری
در دهه‌ سی‌ كه‌ مباحث‌ اصول‌ فلسفه‌ و روش‌ رئالیسم‌ مطرح‌ شد، استادمطهری‌ مباحث‌ معرفت‌شناسی‌ را مورد توجه‌ جدی‌ قرارداد. درمجلدات‌ اول‌ و دوم‌ این‌ اثر نه‌ تنها در حواشی‌ كه‌ برخی‌ مباحث‌ را نیز به‌ صورت‌ مستقل‌ بیان‌ كردند. در این‌ بحثها ایشان‌ به‌ دفاع‌ از رئالیسم‌ پرداخته‌ و صورتهای‌ مختلف‌ شكاكیت‌ را به‌ نقد كشاندند.
مطالبی‌ كه‌ در آن‌ روزگار به‌ وسیله‌ طرفداران‌ ماتریالیسم‌ دیالكتیك‌ مطرح‌ شد، زمینه‌ ساز طرح‌ و نقد و بررسی‌ برخی‌ مسائل‌ شد. البته‌ برخلاف‌ آنچه‌ بسیاری‌ تصوركرده‌اند "هدف‌ اصلی‌ این‌ كتاب‌ فقط‌ انتقاد از فلسفه‌ مادی" نبود، چرا كه‌ دراین‌ صورت‌ نیازی‌ به‌ طرح‌ مسائل‌ دقیق‌ فلسفی‌ نمی‌بود. به‌ گفته‌ خود استاد:
"هدف‌ اصلی‌ این‌ كتاب‌ به‌ وجود آوردن‌ یك‌ سیستم‌ فلسفی‌ عالی‌ بر اساس‌ استفاده‌ از زحمات‌ گرانمایه‌ هزارساله‌ فلاسفه‌ اسلامی‌ ازثمره‌ تحقیقات‌ وسیع‌ و عظیم‌ دانشمندان‌ مغرب‌ زمین‌ از به‌ كاربردن‌ قوه‌ ابداع‌ و ابتكار است، و لذا دراین‌ سلسله‌ مقالات، هم‌ مسائلی‌ كه‌ در فلسفه‌ قدیم‌ نقش‌ عمده‌ را دارد و هم‌ مسائلی‌ كه‌ در فلسفه‌ جدید حائز اهمیت‌ است‌ طرح‌ می‌شود و در ضمن‌ قسمتهایی‌ می‌رسد كه‌ نه‌ در فلسفه‌ اسلامی‌ و نه‌ در فلسفه‌ اروپایی‌ سابقه‌ ندارد."
در دههِ پنجاه‌ نیز كه‌ جریان‌های‌ سیاسی‌ برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ خود به‌ طرح‌ یك‌ سلسله‌ مسائل‌ فكری‌ پرداختند دوباره‌ مسائل‌ معرفت‌شناسی‌ ذهن‌ استاد را به‌ خودجلب‌ كرد. در واقع‌ یك‌ سلسله‌ ضرورت‌ها موجب‌ شد تا ایشان‌ برخی‌ مباحث‌ معرفت‌شناسی‌ را در لابلای‌ درس‌های‌ "شناخت"، "نقد ماركسیسم" و "شرح‌ مبسوط‌ منظومه" بیان‌ كنند. البته‌ در درس‌های‌ منظومه‌ كه‌ قبل‌ از این‌ تاریخ‌ در دانشگاه‌ ارائه‌ شد، توجه‌ به‌ این‌ مسأله‌ را ملاحظه‌ می‌ كنیم. واین‌ امر نشانگر آن‌ است‌ كه‌ توجه‌ به‌ این‌ مسأله‌ فقط‌ به‌ جهت‌ برخی‌ ضرورت‌ های‌ اجتماعی‌ نبوده‌ است.
هرچند در اصول‌ فلسفه‌ و روش‌ رئالیسم‌ برخی‌ آراء علامه‌ طباطبائی‌ را شرح‌ كردند، اما درآن‌ بحثها از بیان‌ برخی‌ آراء خود دریغ‌ نورزیدند، لذا نباید ایشان‌ را فقط‌ شارح‌ اندیشه‌های‌ علامه‌ طباطبائی‌ دانست. علاوه‌ برآنكه‌ دربحث‌ اعتباریات‌ اختلاف‌نظرهایی‌ با علامه‌ طباطبائی‌ نیز دارند.
در بحثهایی‌ كه‌ استاد مطهری‌ درزمنیه‌ مسائل‌ معرفت‌شناسی‌ مطرح‌ كرده‌ به‌ نقد و تحلیل‌ برخی‌ از آرای‌ متفكران‌ غربی‌ پرداخته‌ است. نقد اندیشه‌های‌ دكارت، جان‌ لاك، باركلی، هیوم، كانت‌ و هگل‌ در میان‌ آثار ایشان‌ آشكار است. دراین‌ نقد و تحلیل‌ها هدف‌ ایشان‌ این‌ نیست‌ تا همه‌ اجزای‌ نظام‌ معرفت‌شناسی. فیلسوفان‌ را مطرح‌ نماید، چراكه‌ درصدد آن‌ نبودند تا آثاری‌ را در باب‌ معرفت‌ شناسی‌ این‌ فیلسوفان‌ به‌ رشته‌ تحریر بكشانند. هدف‌ اساسی‌ استاد تبیین‌ نقطه‌ ضعفهای‌ اساسی‌ و محوری‌ این‌ متفكران‌ بوده‌ و این‌ كه‌ هر یك‌ از این‌ نظام‌های‌ معرفتی‌ به‌ گونه‌ای‌ سراز شكاكیت‌ در می‌آورند. و در نتیجه‌ امكان‌ معرفت‌ را از آدمی‌ سلب‌ می‌كنند.
درواقع‌ شكاكیت‌ درمقابل‌ شناخت‌ و معرفت‌ قرار دارد و فردشكاك‌ عناصر سه‌ گانه‌ معرفت‌ را نفی‌ می‌كند.
▪ بر اساس‌ مبانی‌ شكاكیت:
۱) نمی‌توان‌ ادعا كرد كه‌ قضیه‌P مطابق‌ با واقع‌ است.
۲) به‌ مطابقت‌P با واقع‌ باور ندارد.
۳) دلیلی‌ برای‌ باورداشتن‌ به‌P ندارد.
هرچند استاد مطهری‌ به‌ همه‌ شاخ‌ و برگهای‌ شكاكیت‌ و استدلالهای‌ گوناگون‌ آن‌ نپرداخته‌ است، اما با نقد و تحلیل‌ مبانی‌ فكری‌ این‌ فیلسوفان‌ نشان‌ داده‌ كه‌ چگونه‌ هریك‌ از آنها از شكاكیت‌ سردرآورده‌اند. و اگر به‌ این‌ نكته‌ توجه‌ داشته‌ باشیم‌ كه‌ مهمترین‌ مساله‌ معرفت‌شناسی، امكان‌ شناخت‌ است‌ و بسیاری‌ از معرفت‌ شناسان‌ معاصر نیز درآغاز مباحث‌ خودبه‌ نقد ادله‌ شكاكان‌ می‌پردازند، به‌ دقت‌ نظر استاد مطهری‌ دراهمیت‌ نقد شكاكیت‌ در معرفت‌شناسی‌ پی‌ خواهیم‌ برد.
اگر معرفت‌شناسی‌ را به‌ زعم‌ برخی‌ از پژوهشگران‌ پژوهش‌ پیرامون‌ ماهیت، شرایط‌ و حدود معرفت‌ بشری بدانیم، مجموعه‌ آراء استاد مطهری‌ نشانگر ارائه‌ یك‌ نظام‌ معرفت‌شناسی‌ است.
● تعریف‌ شناخت‌
برخی‌ از فیلسوفان‌ براین‌ نظرند كه‌ چون‌ آدمی‌ هرچیزی‌ را با شناخت‌ تعریف‌ می‌كند، لذا خود شناخت‌ یا معرفت‌ قابل‌ تعریف‌ نیست. شناخت‌ را فقط‌ به‌ صورت‌ شرح‌ اللفظ‌ می‌توان‌ تعریف‌ كرد، نه‌ به‌ صورت‌ منطقی. به‌ بیان‌ دیگر فقط‌ می‌توان‌ از واژه‌های‌ مترادف‌ درتعریف‌ آن‌ بهره‌ گرفت‌ یا عناصر آن‌ را مشخص‌ كرد. استاد مطهری‌ در این‌ زمینه‌ می‌گوید:
"تا موقعی‌ كه‌ محتوای‌ شناخت‌ كاملا" دانسته‌ نشود، نمی‌شود روی‌ تعریفش‌ بحث‌ كرد."
معرفت‌ شناسان‌ جدید هم‌ درتعریف‌ معرفت‌ گفته‌اند:باور صادق‌ موجه.
▪ طبق‌ این‌ تعریف، معرفت‌ دارای‌ سه‌ عنصر است:
۱) باور
۲) صدق‌
۳) توجیه‌
فاعل‌ شناسا یعنی‌ نسبت‌S نسبت‌ به‌ قضیه‌P هنگامی‌ معرفت‌ دارد كه:
۱) قضیه‌P صادق‌ باشد.بسیاری‌ ازمعرفت‌ شناسان‌ صدق‌ را به‌ معنای‌ مطابقت‌ با واقع‌ درنظر گرفته‌اند.
۲) به‌ صدق‌ قضیه‌P باور داشته‌ باشد.در غیر این‌ صورت‌S نسبت‌ به‌P علم‌ نخواهد داشت‌ .
۳) در باور داشتن‌ به‌ صدق‌P موجه‌ باشد.به‌ بیان‌ دیگر برای‌ ادعای‌ خوددلیل‌ داشته‌ باشد.
در فلسفه‌ غرب‌ مساله‌ معرفت‌ شناسی‌ ازكانت‌ به‌ بعد اهمیت‌ بسیاری‌ پیدا كرده‌ است. امروزه‌ نیز در كنار مباحثی‌ كه‌ در باب‌ فلسفه‌ زبان‌ و فلسفه‌ ذهن‌ مطرح‌ شده، هنوز توجه‌ به‌ معرفت‌ شناسی‌ از جایگاه‌ خاصی‌ برخوردار است. آنها با توجه‌ به‌ عناصر سه‌ گانه‌ معرفت‌ ، مسائل‌ چندی‌ را در باب‌ شاخ‌ و برگهای‌ آنها مطرح‌ كرده‌اند. نقد و تحلیل‌ شكاكیت، حدود علم‌ بشری، نظریه‌های‌ مختلف‌ در باب‌ صدق‌ و توجیه، تحلیل‌ ادراك‌ حسی، نحوه‌ علم‌ ما به‌ عالم‌ خارج‌ از جمله‌ مسائلی‌ است‌ كه‌ در آثار معرفت‌ شناسان‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ است.
هر چند بسیاری‌ از این‌ مسایل‌ در فلسفه‌های‌ گذشته‌ مورد توجه‌ بوده، اما تحلیل‌ها مجدد بر غنای‌ این‌ مباحث‌ افزوده‌ است.
در باب‌ مسایل‌ شناخت‌ تقسیمات‌ مختلفی‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ و هریك‌ از فیلسوفان‌ گذشته‌ و حال‌ نیز فقط‌ به‌ برخی‌ از آنها پرداخته‌اند.
استاد مطهری‌ نیز مسائل‌ زیر را از مهمترین‌ مسائل‌ معرفت‌شناسی‌ دانسته‌ كه‌ درآثار خود به‌ بررسی‌ برخی‌ از آنها پرداخته‌ است:
۱) تعریف‌ شناخت
۲) ارزش‌ و اهمیت‌ شناخت
۳) امكان‌ شناخت
۴) منابع‌ شناخت،
۵) ابزار شناخت
۶) مراحل‌ شناخت
۷) ملاك‌ و معیار شناخت
۸)محتوای‌ شناخت،
۹) انگیزه‌ شناخت
۱۰) روش‌ شناخت
۱۱) موضوعات‌ شناخت
۱۲) انواع‌ شناخت،
۱۳) ثبات‌ و تغییرشناخت
۱۴) تكامل‌ شناخت
۱۵) موقت‌ یادائمی‌ بودن‌ شناخت.
درفلسفه‌ اسلامی‌ نیزبرخی‌ از مباحث‌ شناخت‌ به‌ طور پراكنده‌ درلابلای‌ مباحث‌ مختلف‌ فلسفی‌ مطرح‌ شده‌ است. به‌ زعم‌ ایشان‌ فیلسوفان‌ اسلامی‌ دربحث‌ از امور زیربه‌ برخی‌ از مباحث‌ شناخت‌ پرداخته‌اند:
▪ مقولات‌ (مقولات‌ اولیه)
▪ مبحث‌ نفس‌
▪ مباحث‌ عقل‌ و معقول‌
▪ باب‌ ماهیات‌
▪ اعتبارات‌ ماهیت‌
▪ وجود ذهنی‌
▪ معقولات‌ ثانیه
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان