یکشنبه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 20 April, 2025
مجله ویستا
مهارتهای زندگی برای جوانان

۱ـ مهارت تصمیم گیری صحیح در زندگی: همه ما در زندگی روزانه با موقعیتهایی مواجه میشویم كه ناچار به تصمیم گیری هستیم. بعضی اوقات این تصمیم گیری بسیار ساده و مربوط به مسائل عادی زندگی ماست. برای مثال: نوجوانی تصمیم میگیرد از پول توجیبی خود یك عدد ساندویچ از بوفه مدرسه خود بخرد. یا هر كدام از ما تصمیم میگیریم به منظور رسیدن به مكان خاصی از اتوبوس استفاده كنیم یا از تاكسی یا از سواریهای كرایهای و یا از مترو. همین طور است دانش آموزی كه تصمیم میگیرد از حالا به بعد شاگرد مرتب و منضبطی باشد. این مثالها و مسائل بسیار دیگر جزو كارهایی است كه برای ما خیلی اهمیت ندارد و چندین مورد از این دست تصمیم گیری ها در زندگی روزانه اتفاق میافتد. اما زمانی هم هست كه تصمیم گیری در مورد یك موضوع میتواند سرنوشت زندگی فرد را در جهت مثبت یا منفی (از نظر خودش) عوض كند. مثلا نوجوانی كه در پایان سال اول متوسطه انتخاب رشته مینماید، با این كار مسیر زندگی تحصیلی آیندهاش را ترسیم میكند. در مراحل بالاتر همین فرایند میتواند در مورد شغل آینده، انتخاب همسر و... مصداق داشته باشد. با این پیش زمینه حال میخواهیم بدانیم تصمیم گیری چیست؟ و چه فرایندی را میتوان برای آن مدنظر قرار داد؟ اعتقاد بسیاری از روان شناسان این است كه تصمیم گیری میتواند شاخص مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد باشد. به عبارت بهتر كسی كه بتواند در زندگی فردی، تحصیلی، شغلی، خانوادگی و اجتماعی خود بهترین تصمیم را بگیرد، میتوان گفت كه او از نظر ذهنی و عقلی و سایر جنبهها به رشد مطلوب رسیده است. اما اگر كسی نتواند تصمیم مناسبی اتخاذ نماید، احتمالا هنوز به رشد عقلی مناسب دست پیدا نكرده است. روشن است كه از هر كس نمی توان انتظار تصمیم گیری صحیح و عاقلانه داشت. كسی كه درباره موضوعی تصمیم میگیرد، اولا باید نسبت به موضوع مورد انتخاب آشنایی و آمادگی كامل داشته باشد. ثانیا، نقاط قوت و ضعف پیامد تصمیم گیریهای خود را پیش خود سبك و سنگین نموده و طبیعتا آن چیزی كه بیشترین نفع و كمترین ضرر را به همراه دارد، انتخاب كند و ثالثا از روی عقل و اراده تصمیم گرفته باشد، تا بعدا مجبور به تغییر موضوع نباشد.
حداقل دو عامل تصمیم گیری انسان در ارتباط با موضوعی دخیل هستند: الف- سودمندی: یعنی یك فرد جهت اتخاذ تصمیمی فكر سود و زیان آن را میكند. به عبارت بهتر موضوع مورد تصمیم تا چه انداز برای فرد میتواند منفعت و یا حداقل جذابیت داشته باشد. البته یك چیز را نباید فراموش كرد و آن اینكه یك چیز ممكن است برای یك فرد مهم و جذاب و برای فرد دیگر كاملا بیاهمیت باشد.
ب – احتمال موفقیت: چنانچه فردی برای تصمیم در مورد موضوعی احتمال موفقیت را بیشتر بداند، نسبت به انجام تصمیم در آن مورد هیچ تردیدی به خود راه نخواهد داد و بر عكس احتمال شكست در هر كاری انسان را دچار تردید و دو دلی مینماید. با توجه به اینكه همه افراد آگاهیهای لازم در مورد مسائل مختلف را در اختیار ندارند بهتر است در اخذ تصمیم از تجارب افراد آگاه و راهنمایی و مشورت انسانهای متخصص در امور مختلف بهره مند گردند.
۲- مهارت در شناخت خود: بشر همواره تلاش كرده است تا خود را بشناسد. به تواناییها و استعدادهای خود پی ببرد و به واسطه آن محیط پیرامون خود را تغییر دهد. در طول تاریخ خلقت هیچ فردی وجود نداشته كه كاملا شبیه دیگری باشد. این امر بیانگر وجود تفاوتهای فردی در افراد است. بنابراین هر كس در زندگی خود دارای نقاط قوت و نقاط ضعفی است كه باید همیشه درصدد رفع و برطرف كردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت خود باشد. این را هم باید دانست كه در عالم هیچ كس نمیتواند در همه زمینهها كامل باشد. فقط یك موجود در عالم دارای كمال مطلق است و آن خداوند یكتاست. مسئله وجود تفاوتهای فردی باعث میشود كه عدهای از مردم اغلب اوقات خوشحال و بعضی دیگر ناراحت و غمگین باشند. عده ای درون گرا و عدهای برون گرا باشند. برخی مهربان و عدهای نامهربان باشند. بیشك ما بارها از خود پرسیدهایم كه ما چه خصوصیاتی داریم كه دیگران ندارند و یا دیگران چه خصوصیاتی دارند كه ما نداریم؟ چه خصوصیاتی از دیگران را ما دوست داریم داشته باشیم و از چه خصوصیات خودمان خوشمان نمیآید. كدام خصوصیات برازنده شما نیست. و میخواهید آنها را تغییر دهید؟ پاسخ به این پرسشها میتوانند ملاكهای خوبی را جهت تعیین جایگاهمان در اجتماع، فراروی ما قرار دهند. انسان برای اینكه خود را بشناسد باید به ویژگی های فردی افراد توجه كند. همانطور كه اشاره شد، افراد براساس ویژگیهای خاص خود با مسائل مختلف یكسان برخورد نمیكنند و واكنشهای بعضا متفاوتی از خود بروز میدهند. مثلا دو فردی كه یكی از آنها برونگرا و دیگری درونگرا است، دوستان خوبی برای همدیگر نخواهند بود. بنابراین ممكن است دوستان شما چیزهایی را ارزش بدانند كه برای شما هیچ اهمیتی ندارد و بر عكس به چیزهایی بیاحترامی میكنند كه برای شما ممكن است بسیار قابل احترام باشد. لذا جهت شناخت خود، شناخت ویژگیهای فردی افرا دیگر بسیار با اهمیت است. یكی دیگر از مسائلی كه در فرایند شناخت از خود مطرح است، تواناییهای وجودی افراد است. میدانیم كه توجه به تواناییهای فردی (جسمی و روانی) یكی از ملاك ها جهت تعیین سازگاری بین دو نفر است. «كبوتر با كبوتر باز با باز» نمونهای روشن از توجه به همسخنی و هم مشربی دو دوست دارد. اغلب دوستان علایق و تواناییهای مشتركی دارند، هر چند كه در نوع توان و علایق آنان تفاوت وجود دارد، كسی كه ورزشگار است بیشك با كسی دوست میشود كه بتواند در فرایند علایق مشتركش گام بردارد. كسی كه علاقه و توان بازیهای فكری را دارد، تمایل زیادی به دوستی با كسی دارد كه بتواند او را در این راستا همراهی نماید. به هر حال مثالهای فوق نمونههایی از تفاوت افراد نسبت به یكدیگر در ابعاد مختلف است. در بین دانش آموزان كه نگارنده بسیار با آنها سرو كار دارد، ما به طیف بسیار گستردهای از تفاوت در نقطه نظرات و دیدگاهها برمیخوریم. عدهای در ریاضی سرآمد دیگرانند، عدهای در ادبیات مهارت ویژهای از خود بروز میدهند و عدهای دیگر در فیزیك و شیمی یا در هنر و ... از نظر مشاغل هم ظهور تواناییهای فردی در یك پیوستار بسیار متفاوت قرار دارد كه هر كسی با توجه به ویژگیهای شخصیتی و اجتماعی و برداشتها و نگرشها به سمت و شماغل خاصی گرایش نشان میدهند. در هر حال این توانایی (شناخت از خود) به ما این امكان را میدهد تا ضمن آگاه شدن از ویژگیها و خصوصیات خود، نقاط ضعف، نقاط قوت و توانمندیها، ترسها و نگرانیهای خود را بشناسیم. خوشناسی و آگاهی از خویشتن به ما میآموزد كه در چه شرایطی تحت فشار روانی قرار میگیریم و در چه شرایطی میتوانیم به شكل مؤثر و مطلوب رفتار كنیم. خودشناسی، پیشنیاز روابط مؤثر اجتماعی و بین فردی است.
۳- مهارت در برقراری روابط مطلوب با دیگران: انسان موجودی اجتماعی است. او نیاز دارد كه با همنوعان خود ارتباط برقرار نماید، زیرا احساس تنهایی تقریبا برای همه انسانها احساسی دردناك و رنج آور است. نیاز به دوستی و برقراری ارتباط با دیگران موجبات ارتقاء سطح بهداشت روانی و اجتماعی ما را نیز فراهم میآورد. هنگامی كه آدمی با مشكلی یا مسئلهای برخورد میكند كه حل آن به تنهایی امكان پذیر نیست این، وجود دوستان و همفكران است كه به او كمك میكنند و لذا باعث خوشحالی و امیدواری آن فرد میشوند. صحبت كردن با یك دوست مهربان و صبور باعث ایجاد احساس آرامش و حتی سبكی فرد میگردد. امروزه ثابت شده افرادی كه شبكه ارتباطی گسترده و دوستان فراوانی دارند، در مقابله با چالشهای زندگی موفقیت بیشتری را كسب میكنند و از لحاظ سلامت جسمی و روانی نسبت به كسانی كه از لحاظ اجتماعی منزوی هستند، وضعیت بهتری دارند. متخصصان علوم رفتاری دریافتهاند كه یكی از نیازهای اساسی انسان نیاز به محبت، عاطفه ، توجه و مهربانی است. بر همین مبنا انسان بطور غریزی جهت ارضای این نیاز طبیعی، تمایل به ارتباط با دیگران دارد و دوستی و برقراری ارتباط با همنوعان حد اعلای آن میباشد.
دوستی و برقراری ارتباط دوستانه با دیگران دارای كاركردهای مفیدی است. یكی از این كاركردها این است كه دوستی با همنوعان موجب ثبات هیجانی ما میگردد. به عبارت بهتر دوستی با اطرافیان به ما كمك میكند تا موقعیت خود را در برابر دیگران بهتر درك كنیم. در واقع در چنین حالتی می خواهیم ببینیم كه آیا عملكرد مناسبی در قبال جامعه و دیگران داریم یا خیر؟
این موضوع بویژه در مواقع بحرانی و اضطراب آور مصداق بیشتری دارد. وجود دیگران از این حیث برای انسان ارزشمند است كه موجب تحكیم توانایی آدمی برای مقابله با ناسازگاریها و ناهمواریهای زمان و جامعه میگردد. كسانی كه به اجبار در انزوا قرار میگیرند(مثل زندانیها) نیاز به برقراری ارتباط را به مراتب بیشتر از كسانی كه این تجربه را نداشتهاند، احساس می كنند. یكی دیگر ار كاركردهای دوستیهای سالم این است كه مجالی فراهم میآورد تا بوسیله آن انسان درباره هر چیز (از رویدادهای مهم یا جزئی گرفته تا نكات صمیمی و شخصی) اطلاعات مورد نیاز برای زندگیاش را به دست آورد. در واقع ما در رابطه با دیگران از گفتگو و همنشینی با آنان چیزهای جدیدی یاد میگیریم، به مسائل و نكات تازهای برمیخوریم و در نتیجه افق دیدگاهمان وسیعتر میگردد و بیشك هر چه از طریق پیش برویم به آگاهیهای تازهای دست مییابیم. نهایتا اینكه این توانایی به ما كمك میكند تا در برقراری یك رابطه اجتماعی مطلوب (دوست یابی) به نحو موثر و مطلوبی عمل كنیم و در حفظ یك رابطه دوستانه در بهداشت روان ما تاثیر بسزایی میگذارد. میتوان گفت برقراری یك رابطه مطلوب با اعضای خانواده، نقطه آغاز و حركت این توانایی است.یكی از عناصر اصلی در برقراری روابط اجتماعی مؤثر توانایی «ابزار وجود» است. ابزار وجود به معنای گرفتن حق خود و ابراز عقاید، نظریات، احساسات و افكار خویش به طور مستقیم و صادقانه است.
البته به نحوی كه حقوق دیگران هم محترم شمرده شود. بطور كلی ابراز وجود متشكل از هفت جزء است: ۱ـ ابراز نظریات و عقاید متفاوت: یعنی لزومی ندارد وقتی در جمع دوستان و همسالان هستیم همان عقیده و نظری را ابراز مینمائیم كه دیگران میگویند، اظهار نظر ما میتواند متفاوت و یا حتی متضاد نظر دوستان دیگر باشد. ۲- تقاضای تغییر رفتارهای نامطلوب دیگران: چنانچه از دوستان ما رفتارهایی بروز كرد كه مطابق نظر ما نیست، میتوانیم از دوستانمان بخواهیم تا این رفتارها را تغییر دهند. پذیرش بیچون و چرای رفتار و عملكرد دیگران میتواند ناشی از ضعف در توانایی ابراز وجود باشد. ۳- رد درخواستهای نامطلوب دیگران: كسانی كه از توانایی ابراز وجود در وجودشان برخوردار هستند چنانچه تقاضای نامناسبی از طرف دوستان به ایشان پیشنهاد گردد، (مثلا پك زدن به سیگار) و یا هر تقاضایی كه با نقطه نظرات و اعتقادات فرد مطابقت ندارد، به راحتی این درخواستها را رد مینماید و چشم بسته و كوركورانه این تقاضا را نمیپذیرند. ۴- پذیرش كاستیها و ضعفهای خود: او میداند كه به هر حال به دلیل انسان بودن دارای نقاط ضعفی است، آنها را میپذیرد ولی در جهت جبران كاستیها و برطرف نمودن ضعفهایش اقدام میكند. ۵- آغاز و ادامه روابط دوستانه با دیگران: حقیقت این است كه طرح ریزی دوستی با افراد دیگر مهارتهایی را میطلبد كه ممكن است همه افراد كم و بیش با آن آشنا باشند ولی مهمتر از آن توانایی استمرار روابط دوستانه با دیگران است. این ادامه روابط به رفتارهای متقابل افراد بستگی دارد. صادق بودن از فاكتورهای مهمی است كه می تواند به استمرار دوستیها بیانجامد و عدم صداقت به راحتی پیوندهای دوستی افراد را از هم میگسلد. ۶- ابراز احساسات مثبت: توانایی ابراز وجود به انسان اجازه میدهد در كنار دوستان خود خوش باشد، شادی كند و از بهداشت روانی مطلوب برخوردار گردد. ۷- ادای جملات مرسوم و قابل قبول در هنگام رویارویی یا جدا شدن از دیگران: لازمه تداوم دوستیها ابراز احساسات صمیمانه با دیگران در هنگام مواجه شدن با آنان و یا خداحافظی از انها میباشد ضمن اینكه این توانایی نقش موثری در تحكیم روابط دوستانه از خود بجای میگذارد.
۴- مهارت و توانایی مقابله با اضطراب و نگرانی روزانه: برای همه ما تجربه اضطراب و نگرانی میتواند تجارب خوشایند یا ناخوشایندی را به همراه داشته باشد. بنابراین قبل از هر چیز لازم است اضطراب را تعریف كنیم و ببینیم در چه شرایطی مطلوب ودر چه شرایطی نامطلوب هستند. منظور از اضطراب هیجان ناخوشایندی است كه با اصطلاحاتی مانند: «نگرانی»، «دلشوره»، «ترس»، «وحشت» بیان میگردد. اضطراب سبب هیجان و بهم ریختن تعادل موجود زنده میگردد. چون فرد دائما به منظور برقراری تعادل كوشش میكند. می توان گفت اضطراب یك محرك بسیار قوی است كه امكان دارد گاهی مفید و زمانی هم مضر باشد و این بستگی به درجه ترس و مقدار خطر متناسب باشد، آن را اضطراب طبیعی یا متعادل میگویند، زیرا شخص را وادار میسازد تا خطرات را از خود دور نماید. این حد از اضطراب مفید بوده و برای رشد و تكامل شخصیت افراد وحتی یادگیری بیشتر لازم به نظر میرسد. در واقع اكثر افراد انسانی مقداری اضطراب دارند. این نوع اضطراب واكنشهای طبیعی هستند كه در برابر فشارهای روانی انجام میگیرد. اضطراب زمانی نابهنجار تلقی میگردد كه در برابر موقعیتهایی رخ میدهد كه اكثر مردم به راحتی آنها را حل و فصل میكنند. پس از اضطراب متعادل برای رسد و تكامل فرد ضروری است ولی مقدار زیاد آن باعث اختلال در رفتار فرد میگردد.
توانایی مقابله با اضطراب به ما كمك میكند تا هیجان خود را در خود و دیگران تشخیص دهیم و دریابیم كه هیجان ها بر رفتار ما چه تاثیری دارند. اگر خشم، اندوه، نفرت ، پرخاش و غم به صورت كنترل نشده درآیند و برای مدتی ادامه پیدا كنند، بهداشت روان ما را به شدت تهدید میكند. كنار آمدن با فشار روانی نیز در میان مهارتهای زندگی نقش برجستهای دارد. طبیعی بودن حداقلی از اضطراب به این معنی است كه مثلا اگر هیچگونه تنش و استرس نداشته باشیم، ممكن است برای امتحان روز بعد خود تلاش كافی به عمل نیاوریم. هر چقدر آرزوها و اهداف بزرگتری داشته باشیم تنش بیشتر میشود و همراه با آن انگیزه بیشتری برای مطالعه خواهیم داشت. حال با توجه به مسائل فوق میتوان گفت عملكردهای اضطراب میتواند جنبههای گوناگون داشته باشد كه تعدادی از آنها را در زیر میآوریم:
اضطراب میتواند بر نحوه عملكرد و فعالیتهای ما اثر منفی و یا اثر مثبت بگذارد.
اضطراب یك فرایند اكتسابی است و بدن ما طی رشد میآموزد كه در بعضی شرایط مانند زمان امتحان مضطرب شود.
گاهی اضطراب در حد كم آن میتواند انگیزهای برای پیشرفت باشد.
افكار و طرز فكر ما نقش واسطهای مهمی در بروز اضطراب حتی در زمان وقایع منفی و تلخ دارد و كنترل و تعدیل این افكار اثر مهمی بر رفع اضطراب میگذارد.
اضطراب حتی در زمان وقایع منفی و تلخ دارد و كنترل و تعدیل این افكار اثر مهمی بر رفع اضطراب میگذارد.
اضطراب پایههای عصبی و فیزیولوژیك میباشد، لذا با استفاده از روشهای خاص آرامش و عضلانی میتوان تا حدودی آن را كنترل كرد.
بسیاری از مواقع تصور ما این است كه واقعه یا پدیده خاصی باعث بروز احساسات و عواطف منفی و یا مثبتی در ما شده است. برای مثال تاخیر یكی از اعضای خانواده در رسیدن به خانه را، دلیل اضطراب و تنش در خود و دیگر اعضا میدانیم اما در حقیقت نحوه تفكر ما نسبت به پدیدهها و دنیای اطراف دلی اصلی بروز هر نوع احساسی است. اگر به افكار واسطهای خود در زمان مواجهه با موقعیتهای گوناگون توجه داشته باشیم، پی خواهیم برد كه بسیاری از نگرانیها و استرسهایمان بیمورد است. در چنین مواردی آرام سازی عضلانی به ما كمك میكند كه تمركز و آرامش بیشتری برای بررسی افكار خود داشته باشیم، یادآوری موقعیتهای مشابه درگذشته و افكار نادرستی كه در آن موقعیتها داشتهاید، (و پس از مدتی متوجه شدهاید كه چقدر بیاساس بودهاند) كمك زیادی میكند تا بتوانید در موقعیتهای اضطراب زا و بحرانهای زندگی آرامش خود را حفظ كنید.روش مناسب دیگر جهت رفع اضطراب تفكر مثبت است. در هر موقعیت اضطراب زایی كه قرار بگیریم حتی منفیترین افكار كه در ذهن ما نقش میبندد، میتوانیم افكار مثبت را جایگزین افكار منفی نمائیم. مثلا در شرایط بسیار بحرانی مثل زلزله، جنگ، سیل و... میتوان با تفكر مثبت در مورد قدرت مثبت خداوند و حاكمیت او بر تمام اوضاع و به ویژه محبت او نسبت به بندگانش و آزمایش تلقی كردن موقعیت از اضطراب و فشار روانی آزار دهنده كاست. پدیده اضطراب امتحان با درجات مختلف در اكثر دانش آموزان و حتی دانشجویان وجود دارد كه البته با توضیحات فوق میتوان آن را طبیعی تلقی نمده و به عنوان یك نیروی پیش برنده و آگاهی دهنده از انرژی آن در جهت هر چه بیشتر درس خواندن استفاده نمود. لازم به ذكر است كه میزان و كیفیت اضطراب در مورد كسانی كه به موقع جهت خواندن درس برنامه ریزی نمیكنند و همه سعی و تلاش خود را در شب امتحان انجام میدهند، با دیگرانی كه براساس برنامه از پیش طراحی شده نسبت به حاضر نمودن درس اقدام میكنند، كاملا متفاوت است. آنانی كه به هر دلیل نتوانستهاند با برنامه ریزی درست به مطالعه عمیق دروس در فاصله زمانی مناسب اقدام كنند، اضطراب بیشتری را تجربه خواهند كرد.
۵ـ مهارت و توانایی درك ارزشهای فردی و خانوادگی: همانطوری كه قبلا نیز تا حدودی به آن اشاره شد، هر فردی برای خود دارای ارزشهایی است كه ممكن است برای دیگران ارزش تلقی نشود. ارزشهای خانوادگی هم نسبتا منحصر به فرد بوده و برای هر فرد میتواند نوعی ارزش یا ضد ارزش مطرح باشد. تصور كنیم نوجوانی كه در یكی از رشتههای شاخه فنی و حرفهای و یا كار دانش تحصیل میكند (حسابداری – كامپیوتر- گرافیك و...) این فرض قوت میگیرد كه تحصیلات مربوط به شناخت و آموزش یك حرفه و زمینه سازی برای ورود به بازار كار برای او یك ارزش فردی و یا حتی خانوادگی به حساب میآید. اما عدهای دیگر ممكن است این گرایش تحصیلی شما را نپسندند و حتی آن را مورد تمسخر قرار دهند. طبیعی است كه واكنش آنها فقط به درد خودشان میخورد و برای شما هیچ ارزشی ندارد. از طرف دیگر همه انسانها به ویژه نوجوانان بعد از تحصیلاتشان دارای گرایشهای متعددی هستند. عدهای علاقهمند هستند از طریق تحصیل در رشتههای فنی و حرفهای و یا كار دانش تحصیل میكند(حسابداری- كامپیوتر – گرافیك و... ) این فرض قوت میگیرد كه تحصیلات مربوط به شناخت و آموزش یك حرفه و زمینه سازی برای ورود به بازار كار برای او یك ارزش فردی و یا حتی خانوادگی به حساب میآید. اما عدهای دیگر ممكن است این گرایش تحصیلی شما را نپسندند و حتی آن را مورد تمسخر قرار دهند. طبیعی است كه واكنش آنها فقط به درد خودشان میخورد و برای شما هیچ ارزشی ندارد. از طرف دیگر همه انسانها به ویژه نوجوانان بعد از تحصیلاتشان دارای گرایشهای متعددی هستند. عدهای علاقهمند هستند از طریق تحصیل در رشتههای فنی یا غیر فنی ادامه تحصیل دهند و ورود به بازار كار فعلا در ذهن آنها نباشد. برعكس عدهای دیگر ممكن است تحصیل تا مقطع دیپلم را كافی دانسته و ورود هر چه زودتر به بازار كار را خواستار باشند. به هر حال آن طور كه انسان درباره آن فكر می كند و میاندیشد، درباره آن نیز تصمیم گیری میكند و این تصمیم می تواند برای او یك ارزش فردی محسوب گردد حال می توانیم دایره ارزشهای فردی را گسترش داده و مسایل دیگر زندگی را با آن بسنجیم. مثلا بحث ازدواج و تشكیل خانواده بعد از تحصیل و شغل شاید مهمترین مسأله برای یك جوان باشد. در همین مسأله ازدواج ارزشهای فردی و خانوادگی به شدت در انتخاب و تصمیم ما دخالت دارند. بسیاری از جوانان خانواده دختر را كانون توجه خود قرار میدهند و اعتقاد دارند، برآیند آنچه كه در خانواده دختر اجرا شده و به آن عمل شده را میتوان در دختر دید و براساس آن انتخاب كرد. یعنی مجموعه اخلاق، رفتار و كردار تعاملات آنها با افراد دیگر جامعه ملاك انتخاب جوان مورد نظر میباشد. اما عدهای دیگر از جوانان به خانواده دختر به عنوان یك الگو نگاه نمی كنند و شخصیت فردی دختر برای انها مهمتر از سایر الگوهاست. عدهای دیگر حجاب، وقار، متانت و مسایل ایمانی و دینی را برای اننخاب همسر آینده مهم می دانند و بعضی دیگر ممكن است خیلی برای آنها این مسایل مهم نبوده، زیبایی ظاهر و عشق و علاقه شخصی را مهم تلقی میكنند. پس میبینیم كه تفاوتهای فردی در ارزشهای فردی و خانوادگی چقدر گسترده بوده و هر كس براساس برداشتهای ذهنی خود از ارزشهای فرد آن را به مورد اجرا میگذارد. اگر ما از ارزشها تصویر روشنی داشته باشیم میتوانیم تصمیمگیریهای خود را با ارزشهایمان همسو نمائیم. داشتن این تصویر روشن ما را در برابر فشارهای ناشی از ارزشهای منفی و مخالف مقاوم میسازد. مثلا اگر فردی دارای این ارزش باشد كه «تهیه پول كافی برای كمك به خانواده» مهم است و تحقق آن در گروه دستیابی به شغل مناسب است، برای ادامه تحصیل و مطالعه بیشتر تأكید بیشتری خواهد كرد. در واقع این رفتار مطابق و ناشی از ارزشی است كه به آن معتقد است. شناسایی ارزشهای فردی، خانوادگی، مذهبی و اجتماعی زندگی ما را در جهتهای مثبت رهنمون میسازند.
۶- مهارت و توانایی در انتخاب هدف: هدف عبارتست از «آنچه در جهت دستیابی به آن میكوشیم.» اهداف چه كوتاه مدت باشند «چه طی یك روز یا چند » و چه بلند مدت (در ماهها یا سالهای زندگی) چهارچوبی را برای تصمیم گیریهای ما فراهم میآورند و آگاهی ما را نسبت به خود افزایش میدهند. برای رسیدن به هدف ما باید ملاكهایی را در نظر گرفت: الف – اهداف باید مشخص و ویژه باشند: یعنی افراد باید پیش خود مشخص كنند، كدام هدف مدنظر است. مثلا اگر پزشك شدن را در آینده یك هدف برای خود در نظر گرفتیم، طبیعی است كه در راستای رسیدن به آن باید تلاش كنیم. قدر مسلم كسی كه در رشته علوم انسانی تحصیل میكند، دیگر هدفی به نام پزشك شدن برای او منتفی است. چون انتخاب او با آنچه به عنوان هدف در نظر گرفته شده هیچ گونه همخوانی و تناسبی ندارد. برای پزشك شدن تحقیقا باید در رشته علوم تجربی تحصیل كرد و در همان رشته فارغ التحصیل شد. البته مثال فوق صرفا جهت روشن شدن مطلب بیان شده است و در این راستا میتوان مثالهای متعدد و بیشماری را ذكر كرد.
الف ـ زمان لازم برای دستیابی به اهداف را تخمین بزنیم: همانطور كه گفته شد بعضی اهداف كوتاه مدت ولی بعضیها دراز مدت هستند. اهداف كوتاه مدت میتوانند خواسته های فوری ما را تحقق بخشند ولی اهداف دراز مدت زندگی آیندهمان را سامان میدهند. بعضی اوقات ضرورت دارد برای به دست آوردن و تحقق بخشیدن به اهداف دراز مدت از خواستهها و تمایلات روزانه خودمان صرفنظر كنیم. مثلا وقتی زمان امتحان فرا رسیده مسلم است باید از بسیاری تمایلات شخصی زودگذر مثل رفتن به تفریح، بازی كردن، سرگرمی و قدم زدن با دوستان و ... دست كشید. چون خواندن كتابهای درسی و مطالعه موثر آن شما را در رسیدن به اهداف دراز مدت (هرچه كه باشد) یاری میكند.
ب ـ اهدف باید منطقی و دست یافتنی باشند: عقل سلیم حكم میكند هدفی كه فرد برای خود در نظر میگیرد با تواناییها و خصوصیات جسمی، عقلی، عاطفی، اجتماعی و خانوادگیاش هماهنگ بوده و راه دسترسی به آن نسبتا ساده باشند. اهداف جاه طلبانه و غیر قابل دسترس نه تنها فرد را از دست یافتن به آن با شكست مواجه مینماید، بلكه سبب ساز ناكامیها و افسردگیهای افراد خواهند بود. از قدیم گفتهاند: « با یك دست نمیتوان دو تا هندوانه برداشت» این ضرب المثل دقیقا به محدودیت توانایی انسان در همه ابعاد وجودش اشاره دارد. ما انسانها ظرفیت محدود و در عین حال متفاوتی از هر لحاظ داریم. مثلا كسی كه رشتهای را انتخاب مینماید كه شرایط آن رشته داشتن تفكر قوی و قوای استدلالی محكم است، چنانچه كسی فاقد این توانایی باشد، قطعا در این رشته با شكست مواجه خواهد شد و یا برعكس شغلی كه لازمهاش داشتن هیكل درشت و عضلات قوی است، یك فرد ضعیف الجثه نمی تواند دوام بیاورد و در نتیجه چه بسا با شكست مواجه شده و ناكامی و واماندگی و مشكلات دیگر برای او به ارمغان میآورد.
ج – تفكر مثبت داشته و در حال حركت به جلو باشیم: رسیدن به اهداف از قبل طراحی شده نیازمند حركت و فعالیت در جهت رسیدن به آن میباشد. چنانچه كسی در ذهن خود هدفی را متصور شد اما هیچ فعالیتی انجام نداد، در واقع انتخاب یا عدم انتخاب هدف هیچ فرقی با هم ندارند. باید بدانیم رسیدن به اهداف با حرف زدن و شعار دادن به هیچ وجه میسر نیست. باید آستینها را بالا زد و در جهت رسیدن به هدف از هیچ كوششی فرو گذار نكرد. چرا كه به قول مولانا: «عاقبت جوینده یابنده بود چون كه در خدمت شتابنده بود»
نشستن سر جای خود و هیچ گونه كوشش و تلاش نكردن و فقط در فكر هدف خاصی بودن هیچ دردی را دوا نمی كند. البته كسانی كه واقعا در جهت رسیدن به اهداف تلاش می كنند لازم است دارای تفكر و گرایشی مثبت نسبت به ان باشند و همیشه با توكل به خدا و كنار زدن افكار منفی در رسیدن به اهداف خود عجله به خرج ندهند كه خدا با صابران است.
اصغر تنكابنی – روان شناس تربیتی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست