جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دولت در آغاز سال چهارم نقد حال، نقد قال


دولت در آغاز سال چهارم نقد حال، نقد قال
دولت در آخرین سال خدمت ۴ ساله و در آستانه شرکت در انتخابات آینده ریاست جمهوری، شایسته نقد و ارزیابی است. این نقد اگر از زاویه واقعیت های موجود و از منظر شخصیت اول کشور که به هر حال کارآمدی دولت تاثیر مهمی در تحقق اهداف عالیه او دارد، صورت گیرد، اولی تر است. در این نوشتار تلاش شده تا «واقعیت ها» و «رهنمودها» در سنجش دولت کنونی که به «عدالت»، «کار»، «اصولگرایی» و «استکبارستیزی اتصاف دارد، به گونه ای تلفیقی به کار گرفته شوند.در این نوشتار ابتدا «خصلت ها»ی دولت نهم و سپس «باید»های این دولت را مورد بررسی قرار می دهیم. این نوشتار در واقع در پاسخ به دو سؤال عمومی تنظیم گردیده است، مبنای فکری و عملی دولت چیست؟ چشم انداز و موانع آن کدام است.
الف) خصلتها
۱) دولت متفاوت
دولت دکتر محمود احمدی نژاد بیش از هر صفتی «متفاوت» محسوب می شود این تفاوت در نسبت سنجی میان این دولت با دو دولت قبلی که با عناوین «سازندگی» و «توسعه سیاسی» شناخته شده اند، معنا و مفهوم می یابد. دو دولت قبل بر یک دیوانسالاری اداری تکیه داشتند و تلاش می کردند تا اهداف خود را بر آن سو در نمایند از این رو دستگاه دیپلماسی - تا حد زیادی مستقل از رئیس جمهور - کار خود را می کرد، وزرا و استانداران وظایف شناخته شده خود را انجام می دادند و جز درمواردی که رئیس جمهور سوال می کرد با توضیحی می خواست کاری به رئیس جمهور و سایر اعضای کابینه نداشتند. در این سیستم، رئیس جمهور چیزی می دانست که به او منعکس شده بود و یا به دلیل علاقه خاص وی جداگانه مورد پیگیری قرار داده بود. در دولت دکتر احمدی نژاد این روند تا حد بسیار زیادی که حتی گاهی سر به افراط می زند، متحول گردید.
امروز رئیس دولت در قله ای ایستاده و از همکاران خود می خواهد با سرعت به سوی او حرکت کنند. احمدی نژاد به خصوص در دو عرصه اقتصاد و سیاست خارجی منتظر گزارش دست اندرکاران نمی شود. او خود با استفاده از ابزارهایی که در «نهاد ریاست جمهوری» تعبیه کرده است، رویه اقتصادی و رویه سیاست خارجی را به دستگاه های زیربط ابلاغ می کند و از آنها اجرای آن را می خواهد و گاهی برای اجرای آن ماه ها با دستگاه ذیربط چالش می کند. چالش او با بانک مرکزی بر سر تعیین نرخ ارز و نیز چالش با وزارت اقتصاد بر سر شبه اقتصادی دولت دو نمونه از این موضوع است.
احمدی نژاد در عرصه سیاست خارجی به خلق نظریات روی می آورد و از دستگاه سیاست خارجی و شورای امنیت ملی تحت امر خود می خواهد که این نظریات را پی بگیرند. بحث هلوکاست، مکاتبه چالشی با رئیس جمهور آمریکا، رئیس جمهور فرانسه و صدراعظم آلمان، اعلام آمادگی برای مشارکت دادن دولت های غربی که منشا هزاران جنجال علیه او بوده اند. در مسئله کنسرسیوم هسته ای و بحث اخیر جدا کردن دولت صهیونیستی از مردم آن نمونه هایی از نظریه برداری هایی است که در عرصه بین المللی جریان ساز شده است. دولت احمدی نژاد از این رو بدون آن که درصدد رد یا تأیید آن باشیم - دولتی متفاوت است و لذا نمی توان با شاقول دولت های گذشته به نقد و ارزیابی عملکرد آن پرداخت.
در واقع رفتار احمدی نژاد یادآور روحیات سال اول مدیرانی نظیر شهید رجایی است که نظم موجود بین المللی را برنمی تافتند و در عرصه داخلی به هیچ وجه زیر بار تحمل سیستم گذشته نمی رفتند و در صدد دگرگون کردن آن بودند. دکتر احمدی نژاد از روش «انقلابی» استفاده می کند. از همین رو برای داخلی ها و خارجی ها به یک چهره غیرقابل پیش بینی تبدیل شده است. رفتار او در عین حال که شهید رجایی را به یاد می آورد، پختگی یک مدیر کهنه کار را هم تداعی می کند. به عنوان مثال او در عین نفی هولوکاست از حضور در دانشگاه کلمبیا که اداره آن به دست صهیونیستها استقبال می کند و برخلاف باور و تصور مخالفانش، موفق به اداره جلسه می شود و موجی از تنفر را علیه صهیونیستها برمی انگیزد. احمدی نژاد یک چهره انقلابی است اما در عین حال از مراوده با بعضی از چهره هایی که اساسا انقلاب را یک پدیده منفی دانسته و از مختصات جهان سوم معرفی می نمایند، پرهیز نمی کند. دیدار او با همسر دکتر سیدحسین فاطمی وزیر خارجه محمد مصدق و جلسه او با چهره های نسبتا سرشناس ایرانی مقیم آمریکا که نوعا انقلاب اسلامی را قبول ندارند، نمونه ای از این مسئله است. در عین حال باید اذعان کرد که او این تناقض را با گرفتن تأیید از مخالفان خود حل می کند و نیروهای انقلاب داخلی کشور می پذیرند که مواجهه او در نهایت مثبت بوده است. این در حالی است که اقدام مشابه رئیس جمهور سابق و اسبق در ملاقات با اپوزیسیون بدگمانی زیادی را به آنان سبب می شد. چرا که در آن جلسات نوعا این نظام و انقلاب بود که باید از موضع خود می کاست تا طرف مقابل به آن یک لبخند تحویل دهد.
بر همین اساس باید به کسانی که با دید مخالف و یا موافق او را یک «پدیده» می دانند و حتی یکی از هواداران نزدیک وی او را «پدیده هزاره سوم» خوانده است، حق داد.
۲) دولت کار
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر هیئت دولت با ایشان فرمودند: این دولت واقعا دولت کار است؛ دولت حرکت و اقدام است. انرژی و نشاط کار این دولت یک امر برجسته است. مشهود است که احمدی نژاد آنقدر کار می کند که گاهی دچار ضعف شده و فشار او می افتد. او به دو سه ساعت استراحت در شبانه روز اکتفا می کند. سفرهای پی درپی او به استانها و شهرستانها و کشورهای خارجی که اولی حدود ۱۰۰برابر سفرهای دولت های قبلی و دومی حداقل برابر سفرهای دولت های قبلی است، جلوه های این روحیه است. این روحیه البته به زیرمجموعه حداقل رده اول و دوم سرایت کرده است و از این رو سرعت فعالیت های اقتصادی دولت به نحو چشمگیری افزایش یافته و عمر پروژه های اقتصادی را شدیدا گاهی تا یک سوم کاهش داده است. براساس گزارشی که او اخیرا در حضور حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته ارائه کرد: رشد اقتصادی کشور که در سال ۸۳ بدون نفت- ۵.۳درصد بوده است در سال گذشته به ۷.۷ درصد؛ سهم درآمد نفتی در بودجه عمومی کند که سال ۸۳، ۶۳درصد بوده و در سال گذشته به ۵۳.۴درصد رسیده است. او در جریان سفرهای دور اول استانی ۶۱۱۱ مصوبه در پروژه های کلان گذرانده که حدود ۹۰درصد آن اجرایی شده و نیمی از آن به مرحله بهره برداری رسیده است. در مرحله دوم سفر به ۱۱استان ۱۸۱۳ مصوبه در پروژه های کلان گذرانده که طبعا تا پایان سفرهای دور دوم عدد آن به حدود ۵۱۰۰مصوبه خواهد رسید. کاملا مشخص است که تصویب حدود ۱۱۲۰۰ پروژه که سهم هر استان به طور متوسط به حدود ۳۶۱پروژه می رسد چهره استانها و شهرستان های کشور را در پایان دوره اول ریاست جمهوری او تا حد بسیار زیادی متحول می کند. بر همین اساس رئیس جمهور در گزارش خود گفت، در بخش عمرانی کشور در حالی که در فاصله سال۷۹ تا نیمه اول سال ۸۴یعنی سال پایانی دولت اول حجه الاسلام خاتمی و چند ساله دوم آن دولت تعداد پروژه های خرد و کلان حداکثر ۴۳ هزار عدد بوده است در این دولت تعداد آنها به حدود ۱۰۰ هزار پروژه جدید به اضافه تکمیل پروژه های عمرانی دولت سازندگی و دولت اصلاحات رسیده است.
در حالی که در آغاز کار دولت نهم تنها ۶ میلیون نفر تحت بیمه خدمات درمانی بوده اند این تعداد در این دولت به ۱۷ میلیون یعنی نزدیک سه برابر رسیده است. رشد بودجه مناطق روستایی کمتر از ۱۵ هزار سکنه در دولت جدید ۲۶۲ درصد بوده است. استحصال گاز که پیش از این دولت ۲۰۳ میلیون مترمکعب در روز بوده اینک به ۴۷۰ میلیون مترمکعب یعنی دو و نیم برابر رسیده است. بر همین اساس خطوط انتقال گاز به مناطق مختلف کشور که پیش از این ۱۰۲۰۰ کیلومتر بوده طی سه سال اخیر ۹۰۰۰ کیلومتر افزایش پیدا کرده است. گازرسانی واحدهای صنعتی که پیش از این دولت ۸۲۲۵ واحد بوده در این دولت با افزایش حدود ۱۰.۰۰۰ واحد صنعتی به ۱۸۲۰۰ واحد رسیده است در بخش صنعت صدور پروانه بهره برداری با ۱۷۲ درصد رشد نسبت به سه سال قبل از آن رشد تقریبا دو برابری داشته است.
جالب این است که در بخش تولید برق که اخیرا رئیس اسبق دولت با استناد به خاموشی های اخیر دولت را به ناکارآمدی در تامین برق متهم کرد برابر گزارش رئیس جمهور ظرفیت تولید برق در ۸ ساله ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۵، ۸۶۰۰ مگاوات بوده است در حالی که در این دولت افزایش ظرفیت تولید به ۱۲۶۰۰ مگاوات یعنی دو برابر آن سال رسیده است که البته این عملکرد تا حدود زیادی به عملکرد وزارت نیروی دولت حجه الاسلام خاتمی که ظرفیت افزایش ۱۲۳۰۰ مگاوات بوده نزدیک است. در بخش تربیت بدنی در این دولت تا پایان سال ۷۸، ۴۳۰۰ مجموعه ورزشی به بهره برداری می رسد در حالی که مجموعه های ورزشی پیش از آن ۳۷۰۰ واحد بوده است. مجموعه طرح های زیست محیطی در دولت های قبلی ۳۶ طرح بوده است. دولت فعلی ۲۷۰ طرح را به مرحله اجرا گذاشته که ۴۵۰ درصد رشد را نشان می دهد.
نگاهی به این آمار هر چند ممکن است با درصدی خطا هم توام باشد به خوبی نشان می دهد که این دولت از فرصت کار برای کشور به نحو مطلوبی استفاده کرده است و شایسته است آن را «دولت کار» بدانیم.
۳) بازگشت به امام
بازگشت پیروان انقلاب به بنیانگذار انقلاب یک اتفاق نادر به حساب می آید چرا که در نوع انقلابها به مرور جامعه و دولتمردان از راه ترسیم شده توسط بنیانگذار فاصله می گیرند. در ایران نیز عملا این اتفاق افتاده بود. در فاصله سال های ۰۷ تا ۴۷ اگرچه از «امام» در دولت تکریم و تجلیل می شد ولی در اکثر برنامه ها و رویکردها کنار گذاشته شده بود. در عرصه سیاست خارجی به جای مطالبه از دنیا و مقابله با سیاست های استکباری در مقام پاسخگویی نشسته و «گفت وگوهای انتقادی غرب» که پذیرش یکجانبه گرایی آنان بود را رسما پذیرفته بودیم. انطباق با اقتصاد بین المللی، پذیرش نقش خاص و نه عمومی در این سیستم و انکار رسمی و عملی دیدگاه اقتصادی اسلام بخشی از هویت دولت ایران شده بود. با این وصف اگرچه از امام تجلیل می شد ولی در عمل کنار گذاشته شده بود.
دولت احمدی نژاد به احیای اندیشه امام در سیستم عمومی دولت روی آورد و تلاش کرد تا آن را اجرایی کند. در این بین عدالت خواهی و استکبارستیزی به عنوان دو جلوه مهم داخلی وخارجی «راه حضرت امام خمینی» از جایگاه ویژه ای در دولت برخوردار بودند. حجم عظیم پروژه هایی که در این دوره در روستاهای کشور و شهرهای کوچک اجرا شد، نشان می دهد که اینک بیش از نیمی از بودجه عمومی کشور صرف این طیف جمعیتی می شود. در عرصه خارجی دولت موفق شد طی یک دوره کوتاه سه ساله، «استکبارستیزی» را در خاورمیانه و جهان اسلام به پدیده ای عمومی تبدیل کند به گونه ای که او، سیدحسن نصرالله و بشاراسد به دلیل برخورداری از این روحیه به برترین شخصیت های خاورمیانه تبدیل شدند.
ایستادگی دولت ایران بر سر اصول اسلامی، خاورمیانه را وارد یک صف بندی کاملا جدید کرد. در این دوره در بخش هایی از خاورمیانه دولت های اسلامی پدید آمدند. دولت حماس در فلسطین، دولت نوری مالکی در عراق، دولت عبدالله سامبی در کومور، دولت مورد نظر سیدحسن نصرالله در لبنان و تداوم دولت های اسلامگرا در ترکیه، سوریه و سودان نمونه هایی از تأثیر «امام گرایی» و به تبع آن «مقاومت» در برابر جبهه استکباری است. اگر موقعیت و مساحت این کشورها را در منطقه خاورمیانه مورد مطالعه قرار دهیم، درمی یابیم که بخش عمده خاورمیانه به خصوص بخش استراتژیک تر آن در تسخیر اسلام گراهاست.۴) عزت ملی
یک ملت در مواجهه با منافع ملی و مصالح خود می تواند روش های مختلفی را اتخاذ کند که البته تنها بعضی از این روشها به نتیجه دلخواه می رسد. دولتها نوعاً با تکیه بر ابزار دیپلماسی و محاسبه دقیق روی توانایی های خود و نیز با در نظر گرفتن توان چانه زنی خود، روشی را برمی گزیند و سپس برای همراه سازی مردم، آن را «مطابق مصلحت» کشور ارزیابی می کنند و طبعاً در بسیاری از موارد میان مصلحت و عزت ملی و اقداماتی که دولت در پیش می گیرد، فاصله زیادی وجود دارد. به عنوان مثال در ایران انعقاد توافق سعدآباد در سال ۱۳۸۲ درباره برنامه هسته ای ایران که به توقف کامل فعالیت ها و مطالعات هسته ای ایران در یک دوره سه سال منجر شد از سوی دولت وقت به عنوان اقدامی مصلحت جویانه و مطابق با منافع و امنیت ملی ایران ارزیابی می شد؛ در حالی که در این داستان ما حقوق قانونی خود را وانهاده بودیم.
دولت دکتر احمدی نژاد با شجاعت در برابر کشورهای تحمیل کننده بیانیه سعدآباد و توافق پاریس ایستاد و به تهدیدات آنان بها نداد. آن دسته از مسئولان ایرانی که نادیده گرفتن بیانیه و توافق مذکور را به منزله آغاز جنگ علیه ایران ارزیابی می کردند به شماتت دولت پرداختند و آن را به ناپختگی و عدم شناخت مسائل جهانی متهم کردند، ولی دولت با ایستادگی بر مواضع هسته ای خوب، غرب را به عقب نشینی و دادن امتیاز پی در پی واداشت. در این دوره هر چند پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل رفت و قطعنامه های ۱۶۹۶، ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ علیه برنامه هسته ای ایران صادر شد و تحریم های جدیدی نیز علیه ایران شکل گرفت ولی در عمل اتفاق مهمی علیه ایران نیفتاد و دولت توانست «عزت ملی» کشور را ارتقا بخشد. دولت امروز حدود ۶۰۰۰ سانتریفیوژ را فعال کرده است در حالی که مسئولان پیش از آن از کسب مجوز برای راه اندازی چند سانتریفیوژ عاجز بودند.
عزت طلبی دولت با تلاش برای حفظ استقلال کشور ارتباط مستقیم دارد. در واقع اگر دولت آقای احمدی نژاد نیز به تلاش غرب برای متوقف کردن ماشین هسته ای ایران تمکین می کرد، استقلال کشور را به حراج گذاشته بود چرا که پذیرش توقف هسته ای به داعیه های ضدایرانی غرب نقطه پایان نمی گذاشت. کمااینکه غربیها در قطعنامه های ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ از لزوم قطع تلاش ایران در توسعه صنایع نظامی خود سخن گفته بودند و مذاکره کنندگان غربی از سیاست ایران در مسائل منطقه ای انتقاد کرده و خواستار فاصله گرفتن ایران از پرونده های عراق، لبنان و فلسطین بودند. مجموع این تحرکات نشان داد که آنان نه فقط صنعت هسته ای ایران بلکه «استقلال کشور ما را نشانه رفته اند و از این رو حضرت آیت الله خامنه ای- دامت برکاته- در دیدار اخیر با هیئت دولت فرمودند: استقلال به این نیست که انسان شعار استقلال بدهد یا حتی مثلا در زمینه های اقتصادی هم به یک رشد بالایی دست پیدا کند؛ نه، استقلال این است که یک ملت به هویت خود و به عزت خود معتقد و برای او اهمیت قائل باشد؛ برای حفظ او تلاش و کار کند و در مقابل متعرضین و مستهزئین، شرمنده اظهارات و جایگاه خود نباشد.»
۵) مواجهه با غرب و غرب زدگی
غرب را بعضی یک موقعیت جغرافیایی به حساب می آورند و نه یک فرهنگ و رویه.
غرب اگر یک جغرافیا باشد، هیچ مشکلی با ما ندارد و ما نیز با آن مشکلی نداریم چراکه به هرحال جهان که بی شرق و غرب نمی شود. بالاخره جایی غرب و جای دیگری شرق است. اما واقعیت این است که «غرب» به هیچ وجه یک قطعه جغرافیایی نیست. مثلاً استرالیا، ژاپن، کره جنوبی و... که در شرق هستند به عنوان بخشی از غرب خوانده می شوند. امروزه غرب یک شیوه خاص زندگی است که بر اساس فزون خواهی، سلطه طلبی، تجاوز به حقوق دیگران، تلاش برای هفته فرهنگ، اقتصاد، امنیت و سیاست دیگران در فرهنگ، اقتصاد، امنیت و سیاست غرب شکل گرفته است. آنان برای رسیدن به این اهداف، دیگران را به انواع اتهامات می نوازند و ساز و کارهای خود را برای انهدام آنان به کا رمی گیرند.
دولت های قبلی ایران- حتی اگر د رمقام ابراز عقیده، غرب را توأم با استعمار می دانستند، در مقام عمل، ایران را ملزم به هماهنگ شدن باآنان می دانستند. مسئولان دولت های قبل ایران گمان می کردند که مخالفت با غرب و دفاع از هویت ایرانی و اسلامی، کشور را دچار مشکل حیاتی می کند. از همین رو ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت را «خط قرمز» ایران معرفی کرده و معتقد بودند به «هر قیمتی» باید مانع آن شد.
دولت جدید ایران، غرب را مجموعه ای پرمدعا و در عین حال پر از ضعف و کاستی ارزیابی کرد و معتقد به چالش با آن بود. در این چالش چیزی به ادعای غرب افزوده نشد، ولی ایران توانست ضعف های فراوان آن را برملا کند و موقعیت آن را شدیداً به مخاطره اندازد. از این رو مذاکره کنندگان گروه شش (۵+۱) از رفتن «آبرویی» حرف می زدند که ایران با ایستادگی در برابر شورای امنیت سازمان ملل به کشورهای عضو این شورا تحمیل کرده است. آنان به مذاکره کنندگان ایرانی می گفتند لازم نیست شما واقعاً فعالیت خود را متوقف کنید کافی است که اعلام کنید به دلایل فنی برای چند هفته فعالیت غنی سازی را رها کرده اید!
روی دیگر مواجهه دولت دکتر احمدی نژاد با «غرب زدگان» بود. مشکل نظام در گذشته این نبود که عده ای از شهروندان ایرانی «غرب زده»اند چراکه غرب یا شرق زدگی عده ای از شهروندان طبیعی و بی ضرر است. مشکل نظام در دولت های پیشین این بود که عده ای از مدیران سطوح عالی و میانی گرفتار بیماری مفرط غرب باوری بودند و این غرب باوری توأم با انکار توانایی اسلام بود. وزیر اقتصاد دولت سازندگی با صراحت می گفت: «ما دو تیم اقتصادی بیشتر نداریم، سیستم اقتصادی سوسیالیسم و سیستم اقتصادی کاپیتالیسم. اولی به بن بست رسیده و لذا راهی به جز پیروی از سیستم اقتصادی کاپیتالیسم- سرمایه داری- نمانده است» یکی دیگر از چهره های برجسته آن دولت هم اخیراً اعلام کرد که: «اسلام، سیستم اقتصادی، سیستم قضایی و سیستم سیاسی ندارد و ما باید از تجربه های موفق و آزموده بشری- که منظور او کاپیتالیسم است- کمک بگیریم و خود را درگیر آرمان های غیرقابل اجرا که منظورش اسلام است- نکنیم». اینها کشور را با همین دیدگاه در عرصه های مختلف اداره کردند و از این رو در پایان ۱۶ سال تسلط آنان بر دولت های هفتم و هشتم در حوزه اجرایی از اسلام و «جمهوری اسلامی» جز نامی برجای نمانده بود.
دولت نهم صراحتا اعلام کرد که ادامه این روند را برنمی تابد و اسلام را نسخه شفابخش همه دردهای بشری می شناسد. دکتر احمدی نژاد در مجامع جهانی و نشست های رسمی از جامعیت اسلامی سخن می گفت که مقامات دولتهای قبلی از ذکر آن در خصوصی ترین جلسات نیز اجتناب می کردند. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار فرمودند: «گرایش های سکولاریستی در بدنه «مجموعه مدیران کشور» نفوذ کرده بود و شما آن را متوقف کردید. این چیز مهمی است. حالا یک عده ای در جامعه، ممکن است به هر دلیلی شیفته یک تمدن یا یک کشوری باشند اما این وقتی به بدنه مدیران انقلاب و مجموعه های انقلاب نفوذ می کند، چیز خیلی خطرناکی می شود. این دیده می شد، خب، جلوی آن- توسط شما- گرفته شد.»
حضرت آیت الله خامنه ای- دامت برکاته- با دردمندی افزود: «در حالی که این مدت برای برپایی نظام انقلابی بر پایه دین و بر مبنای اسلام و بر مبنای قرآن، جانهایشان را کف دستشان گرفتند و جوانهایشان را به میدانهای خطر فرستادند، آن وقت مسئولان یک چنین نظامی دم از مفاهیم سکولاریستی بزنند یعنی خودشان بنشینند و بنا کنند بن این مبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلی چیز خطرناکی بود. خب. الحمدالله جلوی اینها گرفته شد.»
۶) ساده زیستی
ساده زیستی در «فرد» یک امتیاز است چرا که باعث استقلال فرد و چالاکی آن در عمل می شود. فرد ساده زیست که موونه است و پرفایده. ساده زیست با دنیای اطراف خود به سادگی ارتباط برقرار می کند و مسایل آن را دقیق تشخیص می دهد و راه ترقی جامعه را می شناسد و راه برون رفت آن از مشکلات و موانع را درمی یابد. از این رو ساده زیستی برای فرد «مسئول» اهمیت مضاعف می یابد و به «ضرورت» تبدیل می شود. از این رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با هیئت دولت فرمودند: «امتیاز سوم هم روحیه مردمی و خاکی این دولت است؛ این هم خیلی با ارزش است؛ این را قدر بدانید... ساده زیستی بخصوص در خود آقای رئیس جمهور خوب و برجسته است و چیز با ارزشی است. در مسئولین- دیگر دولت- هم کمابیش بحمدالله هست. ساده زیستی چیز بسیار با ارزشی است. اگر بخواهیم تجمل، اشرافی گری، اسراف و زیاده روی را که واقعا بلای بزرگی است از جامعه ریشه کن کنیم با حرف و گفتن نمی شود باید عمل کنیم. شما فاصله آن را با طبقات ضعیف کم کرده اید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید.»
ساده زیستی مسئولان سبب صیانت از اموال عمومی و استفاده بهینه از فرصت ها نیز می شود ولی از این مهمتر، ساده زیستی مسئولان، برای جامعه «الگو»ست بر همین اساس ساده زیستی مسئولان باعث کار بیشتر در مردم و در عین حال مصرف کمتر می شود.
این رویه بخصوص در جامعه ای که سالها در معرض تبلیغات مصرف گرایانه قرار داشته اهمیت مضاعف می یابد. براساس آمارهای موجود در ایران ۱.۹۰۰.۰۰۰واحد صنفی داریم که ۵۰۰.۰۰۰ تای آن فاقد پروانه کسب است. این واحدهای صنفی عمدتا به ارایه مواد غذایی و البسه اختصاص دارند یعنی به ازای هر ۳۵ شهروند ایرانی یک واحد صنفی وجود دارد این در حالی است که مطابق استانداردهای علمی بین المللی به ازای هر ۱۵۰ نفر یک واحد صنفی نیاز است. حالا فرض کنید که هر واحد صنفی فقط ۱۰۰ کیلو کالا در انبار خود ذخیره کرده است در سطح کشور ما با ۱۹۰.۰۰۰ تن کالای خارج از چرخه مصرف مواجه ایم. تاثیر تورمی این انبارها در اقتصاد ایران چند درصد است؟ این تعداد از واحدهای ارایه کالا و خدمات در دامن زدن به «تب مصرف» چه نقشی دارند؟ چه تعداد نیروی کار در این واحدها به صورت کاذب فعالیت می کنند؟ تأثیر تورمی نیروی کار کاذب بر اقتصاد ما چقدر است؟
بیماری اقتصادی مصرف بی رویه و کار بی حاصل با ساده زیستی علاج می یابد. بر همین اساس ساده زیستی مسئولان و ارزش شدن آن نقش تعیین کننده ای در جامعه دارد. روی دیگر مصرف زدگی در جامعه دستیابی بخش وسیعی از جامعه به «درآمدهای آسان» است. در چنین جامعه ای ارزش کارهای سخت و نیز کارهای تخصصی از بین می رود و درصد اشتغال در این بخش ها را به نسبت درصد اشتغال در کارهای استان و مصرفی شدیداً کاهش می دهد.
ساده زیستی مسئولان امکان دسترسی جامعه به آنان را فراهم می کند. چه بسیارند انسان هایی که مایلند مسئولان کشور را در اهداف ملی کمک کنند و چه بسیار نیروهایی که برای ارایه خدمت و کار به حمایت مسئولان احتیاج دارند. اگر مسئولان در دسترس باشند از یک سو راه کمک به مسئولان هموار می شود و از سوی دیگر گره های زیادی از کار جامعه گشوده می گردد.
نکته دیگر در ساده زیستی مسئولان این است که طبقات محروم جامعه احساس عزت کرده و حس حقارت از میان آنان رخت برمی بندد. وقتی مردم با مسئولان ساده زیست مواجه باشند در برابر توانگران احساس ضعف نمی کنند. چرا که دولت و حکومت را از آن خود و مربوط به طبقه خود می دانند. دقیقاً به همین دلیل توانگران یارای تحقیر محرومین را ندارند. چرا که احساس می کنند عنان اختیار جامعه و کشور در اختیارشان نیست و روند عمومی آنان را کمک نمی کند. از این رو حضرت امیرالمؤمنین(ع) به والی جدید مصر- مالک اشتر- توصیه می کند که بر سر سفره توانگران ننشیند و خود را به ننگ همزیستی با آنان نیالاید.
حضرت امام خمینی(ره) در کتاب پر ارج «اربعین حدیث» در ذیل روایتی به نقل از یکی از عرفای صاحب نام اینگونه مناجات می کند: «خداوندا اگر مرا در رفتن به جهنم و هم نشینی با فقرا و یا رفتن به بهشت و همنشینی با اغنیا مخیر گردانی من جهنم را ترجیح می دهم». در روایت داریم که امام سجاد(ع)- مانند فقرا- بر درازگوش سوار می شد، با فقرا هم سفره می شد و با دست خود به آنان می خوراند. این رویه شناخته شده همه انبیاء و ائمه علیهم صلوات الله اجمعین- بود.
به همان میزان که ساده زیستی مسئولان، کرامت های انسانی را در میان مردم ترویج می کند اشرافی گری و اسراف مسئولان باعث رشد رذایل اخلاقی و روحی در میان مردم می شود.
ب) بایدهای دولت
دولت کار، دولت ارزش های اسلامی و دولت مردمی احمدی نژاد در عین حال نقایصی هم دارد که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با هیئت دولت به تصریح یا اشاره نکاتی را فرموده اند که بعضی از موارد آن در پی می آید:
۱) رعایت قوانین- دولت در طول سه سال گذشته از زاویه رعایت قوانین با مجلس شورای اسلامی چالش هایی داشته است و بعضاً با آن دسته از مصوبات «نهاد قانونگذار» که با مصالح دولت مطابق نمی دانستند، برخورد فعال نداشته و از این رو با انتقادات متداوم مجلس شورای اسلامی مواجه بوده است.
رهبر معظم انقلاب با ظرافت و صراحت فرمودند: «قانون وقتی که با ساز و کار قانون اساسی پیش رفت حتمیت و جزمیت پیدا می کند... اگر قانون نقص دارد، ضعف دارد و غلط است، عوض بشود اما تا مادامی که قانون قانون است حتماً بایستی به آن عمل شود.»
۲) نظارت بر زیرمجموعه- رئیس جمهور و دولت تلاش زیادی برای بهبود فعالیت ها انجام می دهد. زیرمجموعه نیز باید هماهنگ با مسئولان ارشد فعالیت کند وگرنه سرعت عمل بالای دولت در رأس و کندی عمل دولت در قاعده، کمکی به پیشرفت جامعه و حل مسایل نمی کند. از سوی دیگر مسئولان قاعده می توانند با گزارش های غیرواقعی و یا گزارش های کلی سبب انحراف ذهن مسئولان بالای دولت شوند و در نهایت چهار سال بگذرد تا مسئول بالای دولت بفهمد گزارش های مثبت که مبالغه شده بر روی واقعیات پرده انداخته است از این رو به تعبیر حضرت آیت الله خامنه ای «چشم های بینا و بصیر رئیس جمهور و وزرا وقتی در دایره مسئولیت شان می چرخد می تواند صحت و پیشرفت کار را تضمین کند.»
۳) استقلال وزرا و نظارت رئیس جمهور- اگر به فرآیند انتخاب وزرا نظری بیاندازیم درمی یابیم که وزیر توسط رئیس جمهور به مجلس معرفی شده و از آن رأی اعتماد گرفته و سپس با حضور سایر وزرا هویتی را تحت عنوان «دولت» یا «کابینه» به وجود می آورد.
این وزیر در برابر مجلس شورای اسلامی پاسخگوست و می تواند توسط این مجلس مورد سؤال قرار گرفته، استیضاح و یا حتی برکنار شود از سوی دیگر وزارتخانه متبوع او می تواند مورد تحقیق و تفحص قرار گیرد. وزیر البته در برابر رئیس جمهور نیز پاسخگوست و می تواند توسط او عزل شده و یا بعضی از اختیارات او سلب گردد. رئیس جمهور در انتخاب وزرا و یقین خط و مشی آنها اقتدار دارد ولی نمی تواند در حیطه مسئولیتی آنان و صلاحیت آنان دخالت کند و مانع از انجام وظایفشان گردد. تردیدی وجود ندارد که رئیس جمهور محترم در مواردی در حیطه وظایف و صلاحیت بسیاری از وزرا وارد شده و استقلال آنان را خدشه دار کرده است.
۴) تعامل با قوا و نخبگان- لزوم تعامل قوه مجریه و دو قوه دیگر بسیار بدیهی تر از آن است که برای اثبات ضرورت آن نیاز به بحث وجود داشته باشد. دولت به همراهی قوه مقننه و قوه قضائیه نیازمند است تا در یک همکاری جمعی به ساماندهی امور عمومی مردم دست یابد. به عنوان مثال در بخش اقتصادی کشور عواملی وجود دارند که فضای فعالیت سالم اقتصادی را مخدوش می کنند در این میان تهیه یا اصلاح قوانین، اجرای دقیق قوانین و مقابله با عوامل برهم زننده فضای اقتصادی ضرورت دارد به عبارت دیگر برای سالم سازی اقتصادی، کشور به «رویه جامع» نیازمند می باشد و برای رسیدن به آن همکاری قوا ضرورت دارد. امروز نبود این همکاری به لجام گسیختگی در عرصه تولید و عرضه کالاها انجامیده است. به گونه ای که مردم هر روز با نرخ جدید در بازار مواجه می شوند. دولت به بهبود وضعیت اقتصادی توده های مردم اهتمام دارد ولی دستگاه قضایی از مقابله با عوامل اخلالگر طفره می رود این موضوع سبب معکوس شدن نتایج کار دولت شده است یعنی فعالیت گسترده دولت در بخش های مختلف به جای آنکه به بهبود وضعیت اقتصادی جامعه بیانجامد، جامعه را دچار التهاب کرده است. این التهاب توسط عوامل خودسر صورت می گیرد ولی هزینه آن را دولت و مردم می پردازند.
تعامل دولت با نخبگان نیز تأثیر مهمی در سرنوشت جامعه دارد. دولت به طور طبیعی تنها بخشی از نخبگان را در اختیار دارد ولی نیاز دولت به همکاری نخبگان بسیار فراتر از نخبگان دولتی است. از این رو دولت نمی تواند با این استدلال که روی طرح ها کار کارشناسی کرده و هزاران ساعت برای آن وقت صرف می نماید از جلب نظر هزاران نخبه غیردولتی اجتناب ورزد. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیر خود در جمع اعضای هیأت دولت از «تعامل نظام مند با نخبگان و اهل نظر و حتی آن دسته از نخبگانی که با دولت مخالفند» سخن گفتند و به ضرورت توجه دولت به نظرات اسلامی آنان تأکید کردند. منظور از تعامل نظام مند آن است که دولت باید برای استفاده از نظرات آنان برنامه داشته باشد نه اینکه به صورت تشریفاتی و موردی به سراغ آنان برود.
در همین جا بحث انتقادها مطرح می شود. کمک گرفتن از نخبگان بدون پذیرش نقدهای آنان میسر نیست. چرا که اگر نخبگان دریابند که قرار نیست منشأ اثر باشند خود را درگیر مباحث بیهوده نمی کنند.
نقدهای نخبگان البته همواره از انسجام لازم برخوردار نیست و الزاما «وارد» هم نیست تا بتوان به آن ترتیب اثر داد ولی «شنیدن» حداقل کاری است که دولت در مواجهه با منتقدین باید انجام دهد. به قول سعدی علیه الرحمه در «گلستان»: «متکلم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.» دولت زمانی که نخبگان را وا می نهد و یک سره به کار عوام مشغول می شود از برآوردن نیاز آنان باز می ماند چرا که نخبگان در این راه مددکار او نیستند. باید اذعان کرد که دولت در این بخش دچار اشکالات مهمی است از این رو روند فعالیت دولت در هر جایی به یک نتایجی می رسد نه اینکه همه آنان یک نتیجه را به دست دهد.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان