سه شنبه, ۱۳ آذر, ۱۴۰۳ / 3 December, 2024
مجله ویستا
لیبرالیسم
▪ نویسنده: ژرژ بوردو
▪ ترجمه: عبدالوهاب احمدی
▪ نشر: نی
لیبرالیسم در طول تاریخ با آزادی عجین بوده است. اولین بار این واژه را کلود برات در سال ۱۸۲۳ بکار بست. پرواضح است که آزادی برای همه افراد به شکلی یکسان کارآمد نخواهد بود. یک فرد بینوا، آزادیاش تنها مجوز مرگ ، برایش به ارمغان میآورد در حالی که فرد ثروتمند میتواند آزادیاش را در راه خود شکوفاییاش به کار گیرد. لیبرالیسم چنین احتمالاتی را نادیده نمیانگارد اما در عین حال معتقد است که میتواند از چنین وضعیتهایی فرا رود و با طرح اصول موضوعه از قبیل، آزادی در وجود انسان جای دارد»، از آنها فرا رود. از نظر لیبرالها گرچه مقتضیات آزادی وابسته به اوضاع و احوال زمان است اما خاستگاه آن ربطی به زمان و مکان ندارد و از تمایل به دوش گرفتن مسئولیت سرنوشت خود در انسان مایه میگیرد.
لیبرالیسم بر مبنای بازسازی روابط اجتماعی خود را باز مییابد; لذا این مفهوم در حوزه اجتماع است که معنای کامل خود را به دست میآورد، گر چه میتوان به صورت فردی نیز لیبرال بود. لذا به سبب تجلی لیبرالیسم در پهنههای گوناگون زندگی اجتماعی با انواع لیبرالیسم سروکار داریم که بعضا نیز با یکدیگر ناسازگار مینمایند، لیبرالیسم سیاسی، لیبرالیسم اقتصادی، لیبرالیسم دینی و لیبرالیسم فرهنگی. هر یک از اینها از قلمرو مورد نظر خود تاثیر پذیرفتهاند. به عبارتی نمیتوان با اتکا به الزامات لیبرالیسم سیاسی (دموکراسی لیبرالی)، کماکان در حوزه اقتصادی نیز با رعایت دقیق موازین آن، لیبرال باقی ماند; لذا نمیتوان تمامیجنبههای لیبرالیسم را در یک مفهوم معین درهم فشرد. البته جنبه سلبی لیبرالیسم در واژههای متضاد با آزادی نشان داده میشود; واژههایی از قبیل حکومت مطلقه، دولتگرایی و جمع باوری که هر یک به نوبه خود با فشارهایی از بیرون به خنثیسازی تعنیات فردی میپردازند. البته باید گفت لیبرالیسم برخلاف سوسیالیسم یا حداقل مدعیان طرفداران از آن به شکل انسانی و نه بیرحمانهاش آنچنان که در رژیمهای مارکسیستی اروپای شرقی، چین و کره شمالی و کوبا شاهدش بوده و هستیم در یک بازه زمانی، حداقل در فاصله سالهای پایانی قرن ۱۸ تا آغاز جنگ جهانی اول به شکلی عینی پیاده شده است و چون هر امر آزمودهای بر پیشانیاش مهر انتقادهای ویرانگر و بنیانبراندازی را بر خود دیده است; چنانکه عدهای معتقد شدند لیبرالیسم را نیز همچون دنیای کهن باید در گورستانی جست که بشر در برههای از تاریخ برای معنا دادن به زندگی خود به آنها پناه برد و بعدها به دلیل سرخوردگی از زندگی موعود به کنارشان نهاد البته اگر هرگز کنار نهادن این دینها چنان که نویسنده مدعی است هرگز عملی شده باشد; چنانکه باید گفت بشر در طول تاریخ با وجود تحمل سرخوردگیهای فراوان هرگز نتوانست یا نخواست دنیای موعود آرامبخش مورد انتظار خود را به کناری بنهد یا حداقل طیف گستردهای از جمعیتهای بشری کماکان تعلقات دینی خود را با وجود اعمال تاویلهای گسترده بر آن کماکان ثابت و پایدار نگاه داشتند.
اتفاقا باید گفت درست است که در زمان حاضر لیبرالیسم توانایی ساماندهی به روابط اجتماعی آنگونه که یک قرن پیش قادر به آن بود را ندارد، اما در هر حال آنطور خود را بازسازیکرده است که هیچ گفتمانی حتی در ضدیت مطلق با لیبرالیسم موجود یا حتی مبانی لیبرالیسم قادر نیست موجودیت خود را بدون پاسخگویی و در جاهایی انطباق یا تعیین تکلیف با مبانی اولیه لیبرالیسم که البته لیبرالیسم محقق و موجود در حال حاضر این مبانی را زیر پا گذاشته است خود را تعریف نماید. چنانچه تصویر انسانی شده سوسیالیسم یا کمونیسم در حال حاضر برگرفته از کاربست اصول موضوعه و ارزشهای بنیادین لیبرالیسم است.
البته لیبرالیسم همواره نظمی اجتماعی را همراه با خود میآورد که خردکننده آزادی نوید داده شده توسط آن است اما در دیگر سو آزادی خواستهای است که با وجود سرخوردگیهای ناشی از نظم اجتماعی که به نام آن ایجاد میشود، همچنان زنده میماند. به همین ترتیب همواره رفتار دولتها که به بهانه دستیابی به عدالت و رضایت، آزادیهای فردی را زیر سئوال میبرند، مورد تردید قرار میگیرد و به همان نسبت در دل مردمان از خوشبختی بدون آزادی در شهرهای آینده که رضایت به قیمت از دست دادن شخصیتشان است، هراسی ایجاد میشود. بدین ترتیب هر ایدئولوژی چندان مهم نیست که چپ باشد یا راست هنگامیکه فرد ادغام شده در جامعه را به بهانه تحقیر اصالت شخصی مورد ستایش قرار میدهد، تحملناپذیر میشود.
البته در این میان انتقادهای موجود به لیبرالیسم واقعا موجود را نیز نمیتوان نادیده گرفت. لیبرالیسمی که زیر سایه نظم مستقر تا آستانه اضمحلال پیش رفته و آنقدر ذیل عناوین و قوانین و چارچوبها قرار گرفته که ماهیت اصلیاش خدشهدار شده است. لیبرالیسم نتوانسته آن آزادی انتزاعی مورد نظرش را برای همه انسانها به طور یکسان به ارمغان بیاورد و در بیشتر موارد آزادی فرادستان بندگی فرودستان را در پی داشت. لیبرالیسم هر آینه باید بتواند از قیمومیت طبقاتی که نه به واسطه تعلق خاطر به آزادی بلکه به دلیل مواهبی که از قبل آن میبرند، به آن التزام دارند، رهایی یابد.
برای فهم وحدت جریانهایی که ایدهآلیسم از آنها بهره گرفته و همچنین برای درک تضادهایی که لیبرالیسم به ناچار برای تبیین یک وضعیت تاریخی خاص نیازمند آنها بوده و جذابیت یافته باید آن را در چشماندازهای گوناگون مورد بررسی قرار دهیم.
در مجموع باید گفت جداسازی لیبرالیسم از آزادی امکانناپذیر است، این گفتمان در مرحله عمل به طور واقعی تحقق یافته و هنوز همچون خواستههای واقعی پابرجاست.
امین فیروزگر
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست