دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

توکل، پشتوانه محکمی برای فعالیت


توکل، پشتوانه محکمی برای فعالیت
«توکل» را در لغت به «تکیه و اعتماد کردن» معنی کرده اند. «توکل» از ماده «وکل» به معنای «واگذار کردن» است.(۱) واژه «وکیل» از همین ماده به معنای «کارساز و مدبر» است. «توکل» وقتی با حرف «علی» به کار رود، به معنای «اعتماد کردن» است.
نگارنده قاموس قرآن، درباره معنای توکل به نکته جالبی اشاره می کند. او می نویسد: هر کاری که به وجود می آید و هر بهره ای که از چیزی عاید می شود، مشروط به شرایط بی شمار و خارج از حصر است، حتی بدون اغراق، تهیه یک لقمه نان بستگی به تمام اجزای این عالم دارد. تنظیم این همه شرایط و مقدمات، از عهده بشر خارج است و اگر خداوند آن شرایط و اسباب را فراهم نیاورد، هیچ نفعی عایدمان نخواهد شد و هیچ مقدمه ای به نتیجه نخواهد رسید. پس خدا واقعا بر هر چیز وکیل است و همه کس و همه چیز را کارساز و مدبر خداست.
«توکل بدان معنی نیست که از کار و تلاش باز مانیم، بلکه باید پیوسته تلاش کنیم و در عین حال از خداوند بخواهیم که کارسازی کند و شرایط و اسباب را موافق مرام و مصلحت ما فراهم آورد.» (۲)
«توکل، یعنی انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است، عمل کند و در این راه، به خدا اعتماد کند که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق می باشند. توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه حامی و پشتیبان حق است.» (۳)
● مفهوم توکل در اصطلاح
نگارنده تفسیر نمونه می نویسد: منظور از توکل برخدا، این است که انسان تلاشگر کار خود رابه او واگذار و حل مشکلات خویش را از او بخواهد. خدایی که از تمام نیازهای او آگاه است، خدایی که نسبت به او، رحیم و مهربان است و خدایی که قدرت به حل هر مشکلی دارد. (۴)
در حقیقت کسی که دارای روح توکل است، هرگز یاس و ناامیدی را به خود راه نمی دهد. در برابر مشکلات احساس ضعف و زبونی نمی کند. در برابر حوادث سخت، مقاوم است و همین فرهنگ و عقیده چنان قدرت روانی به او می دهد که می تواند بر مشکلات پیروز شود و از سوی دیگر امدادهای غیبی که به متوکلان نوید داده شده است، به یاری او می آید، و او را از شکست و ناتوانی رهایی می بخشد.
در واقع توکل با این مفهوم عمیق، شخصیت تازه ای به انسان می بخشد و در تمام اعمال او اثر می گذارد، لذا در حدیثی که پیغمبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» در شب معراج از پیشگاه خداوند سوال کرد: پروردگارا!
«ای الاعمال افضل؟»
چه عملی از همه اعمال برتر است؟
خداوند متعال می فرماید:
«لیس شی» عندی افضل من التوکل علی و الرضا بما قسمت»
چیزی در نزد من افضل و برتر از توکل بر من و راضی و خشنود بودن به آنچه میان بندگان قسمت کرده ام نیست. (۵)
● توکل در قرآن و روایات
قرآن مجید مرجع توکل را منحصر به خدای متعال می داند. در ۲۵ مورد از آیات توکل در قرآن، جار و مجرور علی الله، علیه، علیک، بر فعل توکل مقدم شده است و تقدم جار و مجرور بر فعل، افاده حصر می کند. (۶)
آنجا که می فرماید:
«الله لا اله الا هو و علی الله فلیتوکل المومنون» (۷)
جز خدای یکتا، خدایی نیست و مومنان بر او باید توکل کنند.
از مولای متقیان، حضرت علی «علیه السلام» روایت شده که فرمود:
«لاتجعلن لنفسک توکلا الا علی الله و لایکن لک رجا الا الله» (۸)
هیچ گاه به جز خدا توکل نکن و امیدی جز خدا نداشته باش.
توکل یعنی انسان در پیمودن راه حق تزلزل به خود راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در زندگی هدفی صحیح و خداپسندانه برگزیند و فعالیت خود را متوجه آن کند و نتیجه کار خود را به خدا واگذارد، خداوند او را تحت حمایت خود قرار می دهد. در واقع توکل یکی از عوامل معنوی می باشد که در تعالیم اسلامی مورد تاکید قرار گرفته است. قرآن کریم می فرماید:
«و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قدجعل الله لکل شی» قدرا» (طلاق۳/)
و از جایی که گمان نبرد به او روزی عطا می کند و آن کسی که در راه حق به خدا اعتماد کند، خداوند او را بس است. خدا فرمان و حکم خود را به نتیجه می رساند، خدا برای هر چیز قدر و اندازه ای قرار داده است. در این آیه شریفه با اینکه با جمله «قد جعل الله لکل شی» قدرا» نظام عالم یعنی نظام علی و معلولی به رسمیت شناخته شده است در عین حال می فرماید که خداوند فرمان خود را به نتیجه می رساند، یعنی آنجا که پای روابط معنوی و تاییدات غیبی به میان می آید، جریان دیگری واقع می شود و عوامل ظاهری را تحت الشعاع قرار می دهد. (۹)
علامه مولا مهدی نراقی می گوید: «توکل، اعتماد و اطمینان دل در همه امور به خداست و به عبارتی دیگر سپردن و حواله کردن بنده همه کارهای خود را به پروردگار است.» (۱۰)
«من یتوکل علی الله فهو حسبه»
یعنی هر که توکل کند بر خدا پس او بسندست او را.
توکل بر خدا کارگزاری همه امور است و اگر توکل به خدا در دل انسان عینیت پیدا کند، بدون شک خدای عالم او را مورد یاری و نصرت خود قرار می دهد، همانطور که در آیه ۳ سوره طلاق به آن اشاره شده. اینجاست که چون متکی به خداست و نیروی لایزال الهی پشتوانه او می باشد، از نیرومندترین مردم خواهد بود. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» در این رابطه فرموده است:
«ان سرک ان تکون اقوی الناس فتوکل علی الله» (۱۱)
اگر دوست داری که نیرومندترین مردم باشی به خدا توکل کن.
و نیز آن حضرت فرمود: کسی که دوست دارد که با تقوی ترین مردم باشد، پس به خدا توکل کند و کسی که دوست دارد ثروتمندترین مردم باشد پس باید به آنچه که در نزد خداست بیشتر از آنچه که در دست خویش است اعتماد بکند. (۱۲)
حضرت ابراهیم «علیه السلام» درخواست داشت که زنده کردن مرده را با چشم خود ببیند تا یقین در خیال او ثابت گردد، که نفس پیرو خیال است و به آن آرام می گیرد و در آغاز به یقین آرامش و اطمینان نمی یابد تا آنکه به مرتبه نفس مطمئنه برسد، این در بدایت حال میسر نمی شود. و بسا مطمئنی که یقین ندارد، مانند صاحبان آئین ها و مذهب های باطل، زیرا یهودی به یهودیت خود اطمینان قلب دارد و همچنین نصرانی و حال آنکه برای آنها یقینی نیست و تنها از گمان پیروی می کنند و دنبال خواهش های نفسانی اند. چنانکه خدای متعالی می فرماید:
«اولم تومن قال: بلی! ولکن لیطمئن قلبی» (البقره،۲۶۰)
مگر ایمان نداری؟ گفت: چرا! ولیکن برای آنکه دلم آرام گیرد.
رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» از جبرئیل پرسیدند که توکل کردن به خدا چیست؟ پس گفت: علم به اینکه بنده و مخلوق نه ضرر می رساند و نه سودی می بخشد نه (چیزی) می بخشد و عطا می کند ونه منع می کند و مانع می شود و نیز مایوس بودن از خلق، پس اگر بنده ای چنین شد، برای احدی کار نمی کند مگر برای خدا و به کسی امید ندارد و از کسی نمی ترسد به جز خدا، پس این است توکل داشتن. (۱۳)
محقق طوسی می گوید: مقصود از توکل این است که بنده هر کاری که می کند و برای او پیش می آید به خدای تعالی واگذارد زیرا که می داند خدا از خود او تواناتر و قوی تر است و به نحو احسن انجام می دهد و سپس به قضای خدا راضی باشد و با وجود این در اموری که خدا به او واگذار فرموده است کوشش و جدیت کند و خود را با کوشش و قدرت و اراده خویش از اسباب شروطی بداند که موجب تعلق اراده و قدرت خدا به امر او می شود و معنی «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» هم از این بیان ظاهر می گردد.
ابوحامد محمد غزالی درباره توکل گفته است: توکل، اعتماد دل است بر حق تعالی در کارها. از حضرت صادق «علیه السلام» سوال شد، توکل چیست؟ فرمود: اینکه با داشتن خدا از هیچ چیز ترسی نداشته باشی و نیز حضرت فرمود: کسی که می خواهد بفهمد چه ارزشی نزد خدا دارد پس ببیند که خدا نزد او چقدر ارزش دارد. اگر امر دائر شد بین خدا و غیر خدا کدام طرف رامقدم می دارد، که خداوند مقام و منزلت بنده را در نزد خود به همان نسبتی قرار می دهد که بنده منزلت خدا را قرار داده. (۱۴) یا در حدیثی است که کسی از امام رضا «علیه السلام» پرسید: «ما حد التوکل؟ فقال: ان لاتخالف مع الله احد» (۱۵) (حد توکل چیست؟ فرمود: اینکه با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی).
پس می توان گفت توکل تمام نیست مگر به قوت یقین و قوت قلب با هم، زیرا سکون و آرامش دل به این هر دو حاصل می شود و آرامش دل چیزی است و یقین چیزی دیگر. پس چه بسا یقینی که اطمینان و آرامش با آن نیست.
در حدیثی از امام موسی بن جعفر «علیه السلام» آمده است: توکل به خدا درجات مختلفی دارد، از جمله بر آنکه بر او توکل نموده و به هر چه در مورد تو انجام دهد راضی بوده و برای تو یقین حاصل شود که او در خیر تو قصور نمی ورزد و فضل خود را از تو دریغ نمی دارد و یقین نمایی که حکم و فرمان در آنها با اوست. (۱۶)
● حقیقت توکل و فلسفه آن
«توکل» در اصل از ماده «وکالت» به معنی «انتخاب وکیل کردن» است و انتخاب یک وکیل مدافع در کارها در جایی است که انسان شخصا قادر به دفاع نباشد، در این موقع از نیروی دیگر استفاده می کند و با کمک او به حل مشکل خویش می پردازد. بنابراین توکل کردن بر خدا مفهومی جز این ندارد که انسان در برابر مشکلات و در جایی که توانایی برای حل این مشکلات ندارد او را وکیل خود سازد و به او تکیه کند و از کوشش باز نایستد، بلکه در آنجا هم که توانایی بر انجام کاری دارد باز موثر اصلی را خدا بداند، زیرا از دریچه چشم یک موحد سرچشمه تمام نیروها او است.
نقطه مقابل «توکل بر خدا»، تکیه کردن به غیر اوست، یعنی به صورت اتکایی زیستن و وابسته به دیگری بودن و از خود استقلال نداشتن است. چنانکه حضرت علی«علیه السلام» می فرماید:
«من یعمل لغیر الله تکله الله لمن عمل له» (۱۷)
هر کس برای غیر خدا کار کند، خداوند او را به همان غیر او می گذارد.
دانشمندان اخلاق می گویند: توکل ثمره مستقیم توحید افعالی خدا است. زیرا از نظر یک موحد، هر حرکت و کوشش به علت نخستین این جهان یعنی به ذات خداوند ارتباط می یابد. بنابراین یک موحد همه قدرت ها و پیروزی ها را از او می داند.
و باید بگوییم که اولا: توکل بر خدا، سبب افزایش مقاومت انسان در برابر حوادث سخت زندگی (فشارهای روانی) است، به همین دلیل، هنگامی که مسلمانان در میدان «احد» ضربه سختی خوردند، باتوکل بر خدا بر دشمن غلبه کردند. قرآن کریم در آیه ۱۷۳ سوره مبارکه آل عمران در این باره می گوید: افراد با ایمان نه تنها در این لحظه بسیار خطرناک، که قسمت عمده نیروی فعال خود را از دست داده بودند، وحشت نکردند بلکه با تکیه بر «توکل» و استمداد از نیروی ایمان بر پایداری آنها افزوده شد و دشمن فاتح با شنیدن خبر این آمادگی به سرعت عقب نشینی کرد.(۱۸)
خداوند متعال در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران می فرماید:
«فبما رحمه من الله لنت لهم کنت فظا غلیظ القلب لاانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین»
رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوی گردانید و اگر تندخوی و سخت دل بودی،مردم از گرد تو پراکنده می شدند. پس چون امت به نادانی درباره تو بد کنند از آنان در گذر و بر آنها طلب آمرزش کن از خدا، و در کارها با آنان مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده که خدا آنان را که به او اعتماد کند دوست دارد و یاوری کند.
در این آیه فوق برای انجام کارهای مهم، نخست دستور به مشورت و سپس تصمیم راسخ و بعد توکل بر خدا داده شده است. موضوع مهمی که در این آیه به چشم می خورد این است که به هنگام تصمیم نهایی باید توکل بر خدا داشت، یعنی در عین فراهم نمودن اسباب و وسایل عادی، استمداد از قدرت بی پایان پروردگار را فراموش نکرد.
ثانیا: توکل بر خدا آدمی را از وابستگی ها که سرچشمه ذلت و بردگی است نجات می دهد و به او آزادگی و اعتماد به نفس می بخشد.(۱۹)
آیا حقیقت توکل با توسل به علل و اسباب ظاهری منافات دارد؟
معنای توکل این نیست که انسان از وسایل و اسباب پیروزی که خداوند در جهان ماده در اختیار او گذاشته است صرف نظر کند (۲۰) و از کار و فعالیت و تدبیر باز ایستد بلکه بدان معنی است که ضمن به کار گرفتن نیروی فکری و جسمی خود و آنچه از نیروهای انسانی و غیرانسانی که برحسب جریان کار مورد نیاز است، اعتماد و اتکا او تنها به خدا بوده، عامل اصلی موفقیت و پیروزی و نیل به هدف را خدا بداند و با ایمان به اینکه همه نیروها از اوست و اگر او نخواهد کاری انجام بگیرد، هیچ نیرویی کاربرد نخواهد داشت و اگر او بخواهد، هیچ نیروی بازدارنده ای مانع انجام کار نخواهد شد، از اینرو نه به خود و نه به دیگران اعتماد ننموده و اعتماد او تنها به خدا باشد و با چنین اعتقادی به خدا اتکا کرده و امور خویش را به او تفویض نماید. (۲۱) چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم«صلی الله علیه و آلم و سلم» نقل شده که هنگامی که یک نفر عرب، پای شتر خود را نسبته بود و آن را بدون محافظ رها ساخته بود و این کار را نشانه توکل به خدا می دانست به او فرمود: «اعقلها و توکل» یعنی پایش را ببند و سپس توکل کن.
بنابراین، منظور از توکل این است که انسان در چهار دیوار عالم ماده و محدود قدرت و توانایی خود محصور نگردد و چشم خود را به حمایت و لطف پروردگار بدوزد. این توجه مخصوص، آرامش و اطمینان و نیروی فوق العاده روحی و معنوی به انسان می بخشد به طوری که در مواجهه با مشکلات (فشار های روانی) اثر عظیمی خواهد داشت. (۲۲)
و در پایان آیه ۱۵۹ آل عمران می فرماید: «ان الله یحب المتوکلین» و دستور می دهد که افراد با ایمان باید تنها بر خدا تکیه کنند، زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد و از این استفاده می شود که توکل باید حتما بعد از مشورت و استفاده از همه امکاناتی که انسان در اختیار دارد قرار گیرد و در سوره آل عمران آیه ۱۶۰ می فرماید:
«ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذا الذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المومنون»
در این آیه که مکمل آیه گذشته است نکته توکل بر خداوند بیان شده است و آن اینکه: قدرت او بالاترین قدرت هاست. به حمایت هر کس اقدام کند هیچ کس قادر به حمایت او نیست، کسی که این چنین همه پیروزی ها از او سرچشمه می گیرد، باید به او تکیه کرد و از او کمک خواست.
این آیه افراد با ایمان را ترغیب می کند، که علاوه بر تهیه همه گونه وسایل ظاهری باز به قدرت شکست ناپذیر خداوند تکیه کنند. در حقیقت روی سخن در آیه پیش، به پیامبر اکرم «صلی الله علیه و اله و سلم» بود و به او دستور می داد، اما دراین آیه روی سخن به همه مومنان است و به آنها می گوید: همانند پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» باید به ذات پاک خدا تکیه کنند و لذا در پایان آیه می خوانیم:
«و علی الله فلیتوکل المومنون» مومنان تنها بر ذات خداوند، باید توکل کنند.
البته حمایت خداوند یا ترک حمایت او نسبت به مومنان بی حساب نیست و براساس شایستگی ها و لیاقت ها صورت می گیرد. آنها که فرمان خدا را زیر پا بگذارند و از فراهم ساختن نیروی مادی و معنوی غفلت کنند هرگز مشمول یاری او نخواهند بود. (۲۳) و در سوره نحل آیه ۹۹ می فرماید:
«انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون» البته شیطان را هرگز بر کسی که به خدا ایمان می آورد و بر او توکل و اعتماد کرده تسلط نخواهد بود.
از مجموع این آیات نتیجه می شود که منظور از توکل این است که در برابر عظمت مشکلات، انسان احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه با اتکای به قدرت بی پایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند و به این ترتیب توکل، امیدآفرین و نیروبخش و تقویت کننده و سبب فزونی پایداری و مقاومت است.
اگر مفهوم توکل، دست روی دست گذاشتن بود، معنی نداشت که درباره مجاهدان و مانند آنها پیاده شود و اگر کسانی می پندارند که توجه به عالم اسباب و عوامل طبیعی با روح توکل ناسازگار است، سخت در اشتباهند، زیرا جدا کردن اثرات عوامل طبیعی از اراده خدا یک نوع شرک محسوب می شود. مگر نه این است که عوامل طبیعی، هر چه دارند از او دارند و همه به اراده و فرمان او است، اگر عوامل را دستگاهی مستقل در برابر اراده او بدانیم اینجاست که با روح توکل سازگار نخواهد بود. شخص پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» که سر سلسله متوکلان بود، برای پیشبرد اهدافش از هیچ گونه انواع وسایل و اسباب ظاهری غفلت نمی نمود. اینها همه ثابت می کند که توکل، آن مفهوم منفی را ندارد.(۲۴)
پس در حقیقت توکل حالتی است از احوال دل و آن ثمره ایمانست به توحید و کمال لطف آفریدگار و معنی آن حالت، اعتماد دل است بر وکیل و استوار داشتن وی و آرام گرفتن با وی، تا دل در وی بندد و بر خداوند اعتماد کند که روزی به وی رساند. (۲۵)
«نعم المولی و نعم الوکیل» خوب آقا و مولی و خوب وکیلی است خداوند.
و حضرت علی «علیه السلام» می فرماید:
«زلفی لمن ارتقب و ثقه لمن توکل، راحه لمن فوض، و جنه لمن صبر» (۲۶)
نزدیکی است از برای کسی که نگهبانی کند و اعتمادی است از برای کسی که توکل کند و آسایشی است از برای کسی که تفویض کند و سپری است از برای کسی که صبر کند.
یعنی ایمان سبب نزدیکی به حق تعالی است از برای هر که نگهبانی آن کند و رعایت شرایط آن نماید یا نگهبانی خود کند و خود را از معاصی نگه دارد و «اعتمادی است از برای هر که توکل کند»، یعنی هر که با وجود ایمان، توکل بر خدا کند اعتماد بر آن تواند کردو حق تعالی کارگزاری امور او کند و «آسایشی است از برای کسی که تفویض کند»، یعنی هر که با وجود ایمان، تفویض امور خود به حق تعالی نماید در راحت و آسایشی افتد چه حق تعالی متولی امور او گردد و آنچه خیر دنیا و آخرت او باشد پیش او آورد و از تعب و زحمت سعی از برای دنیا آسایش یابد و «سپری است از برای کسی که صبر کند»، یعنی سپری است که او را نگاهدارد از عذاب و عقاب، از برای کسی که با وجود آن صبر کند بر تنگی حالی که داشته باشد یا مصائبی که به او برسد. (۲۷)
معنی توکل، اعتماد دل است بر حق تعالی در کارها، پس آنگاه که اضطرار از دل بیرون رود و تا آرام و اعتقاد تمام حاصل نشود و توکل نباشد. (۲۸)
حضرت علی «علیه السلام» فرمودند: «فی التوکل حقیقه الایقان»(۲۹)
در توکل حقیقت یقین داشتن است، یعنی در توکل بر حق تعالی و واگذاشتن همه امور خود به او.
● آرامش خاطر در سایه توکل
همیشه اضطراب و نگرانی یکی از بزرگترین بلاهای زندگی انسانها بوده و هست به طوری که عوارض ناشی از آن در زندگی فردی و اجتماعی کاملا محسوس است.
تاریخ بشر پر است از صحنه های غم انگیزی که انسان برای تحصیل آرامش، به هر چیز دست انداخته و در هر وادی گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است.(۳۰)
اضطراب و نگرانی (استرس) هم عوامل متعددی دارد و در اینجا فقط به دو عامل مهم آن اشاره می شود تا ارتباط آن را با توکل دریابیم:
۱) گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آینده تاریک و مبهم است که در این خصوص ایمان به خدای جهان و توکل بر او به انسان آرامش خاطر می دهد.
۲)ضعف و ناتوانی انسان در برابر عوامل طبیعی و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلی و خارجی، او را نگران می سازد، اما هنگامی که به یاد خدا می افتد و متکی به قدرت و رحمت او می شود، قدرتی که برترین قدرتهاست و هیچ چیز در برابر آن یارای مقاومت ندارد، قلبش آرام می گیرد.
اما، اگر کسی ایمان خود را کامل کرد، اعتماد و توکل بر آن مبدا و قدرت لا یزال هستی نمود دیگر خوف و وحشت ندارد.(۳۱) چون توکل بر خدا یعنی اعتماد و تکیه کردن بر خدا و همه کارها را به خدا حواله کردن. چنین اعتمادی مبتنی بر این است که شخص اعتقاد قطعی بر این داشته باشد که جز خدا فاعلی وجود نداشته و همه حول و قوه ها در اختیار خداوند است.
پس توکل تحقق نمی یابد مگر در پرتو یقین و اطمینان و در پرتو همین دو عامل است که آدمی به آرامش و طمانینه راه می یابد و این وقتی حاصل می گردد که نور حق بر او انکشاف یافته همه حول و قوه ها را وابسته به خدا ببیند، و بداند علل و اسباب، همه در اختیار قدرت پروردگار قرار دارند.
ضمنا باید به این نکته توجه داشته باشیم که پروردگار همه کارها را از مسیر طبیعی و علل و اسباب عادی انجام می دهد. به عنوان مثال اگر بیماری بخواهد شفا پیدا کند باید نزد پزشک رفته از داروهای طبیعی استفاده نماید و این صحیح نیست که بگوید بدون دکتر و دوا خوب خواهم شد. مگر آن که کسی ایمان و یقین اش آن چنان قوی شده باشد که بطور کلی اطمینانش از علل و عوامل طبیعی بریده شده و با همه وجود متوجه حق گشته باشد و جز پروردگار موثری را باور نداشته باشد. این گونه افراد می توانند از علل عواملی طبیعی اعراض نموده، در همه امور به پروردگار متعال وثوق و اطمینان داشته باشند.(۳۲)
ندانم که ناخوش کدام است یا خوش
خوش است آن چه بر ما خدا می پسندد
اثر توکل و اعتماد به خدا بدان حد است که زن بارداری فرزندش را در محلی که یکه و تنها بود به دنیا آورد، سپس دست به جانب آسمان بلند کرد و به عرض رسانید، ای خدایی که از همه امانت ها نگهداری می فرمایی کودک مرا درامان خودت نگهداری کن. تیر دعای مادر بینوا به هدف اجابت رسید و خدای منان آن کودک را تا هنگامی که جوان برومندی شد در پناه خود نگهداری فرمود و او را به سوی مادرش برگردانید.(۳۳)
و نمونه ای دیگر از اثر توکل و اعتماد به خدا در کتاب شریف «کافی» روایت شده است که: حضرت علی بن الحسین«علیه السلا م» با جذامیان هم غذا شد. بطوری که پیداست ظاهر این حدیث با حدیث از جذامیان فرار کن تناسبی ندارد. مرحوم مجلسی «ره» در جمع میان این دو حدیث اظهار داشته حدیث فوق صراحتی ندارد که امام«علیه السلا م» در یک کاسه با آنها هم غذا شده باشد. از طرف دیگر ممکن است ائمه طاهرین«علیه السلا م» مستثنای از حکم مزبور باشند، زیرا اثر نیروی توکل به خدا و متاثر نشدن نفوس زکیه آنان مانع از هر گونه تاثیرات بر خلا ف انتظار است. گذشته از این پیشوایان راستین دین اسلا م به یقین می دانند که خدای متعال ایشان را به امثال اینگونه بلیات که موجبات نفرت خلق را ایجاد می کند مبتلا نمی گرداند.
برخی از اعلا م به مناسبت جمع میان دو حدیث اظهار داشته; امر به گریزان شدن از جذام برای وجوب نبوده بلکه برای جواز است یا امر مستحبی احتیاطی می باشد، چه بیم آنست که هرگاه از این عده بیماران گریزان نشوند و با آنان معاشرت و خوردن و آشامیدن بپردازند به بیماری واگیردار آنها مبتلا می شوند، لذا حدیث مزبور و امر در آن را حمل بر جواز باید کرد. در پایان برای تایید نظریه خود از طریق عامه از جابر نقل کرده رسول خدا «صلی علیه و آله و سلم» با شخص جذامی هم غذا شد و در پاسخ پرسش سائلی فرمود: با این بیمار هم غذا می شوم چه آن که به خدا اطمینان دارم و از ابتلا به بیماری این مریض به حضرت او توکل می کنم.(۳۴)
از آثار توکل به همین بس که حضرت صادق «علیه السلا م» فرمود: با داشتن خدا از غیر او هیچ ترسی نداشته باش.(۳۵)
همچنین حضرت صادق«علیه السلا م» فرمود: کسی که کار و امور خود را تفویض و واگذار به خدا نماید همیشه در آسایش و در یک زندگی گوارا و خوش است، و آن کسی که واقعا امور خود را به خدا واگذار نماید، از هر گونه فکر و اندیشه ای به جز الله برتر و منزه است. (۳۶)
نوادر راوندی با اسناد خود از حضرت باقر «علیه السلا م» روایت کرده که رسول خدا «صلی الله علیه وآله و سلم» فرمود: آنکس که توکل بر خدا کرده و دارای صفت قناعت و رضا باشد خداوند مهماتش را کفایت خواهد کرد.
و عبدالله بن سنان از حضرت صادق «علیه السلا م» روایت کرده که فرمود: خداوند با عدل و حکمت و علمش آسایش و سرور را در صفت یقین و راضی بودن از خدا قرار داده و شخصی که دارای حالت یقین و رضا باشد همیشه خوشحال و در آسایش است و حزن و اندوه را در صفت شک و دودلی قرار داد که چنین شخصی همیشه در تشویش و اضطراب و ناراحتی است. پس شما راضی و تسلیم امر او باشید. (۳۷)
همچنین از آثار توکل می توان در معیارهای انتخاب همسر استفاده کرد، بدین صورت که عامل ایمان یکی از اساسی ترین معیارها در انتخاب همسر می باشد و شخص با ایمان به علت ارتباط قلبی با خدا، فردی قابل اعتماد است و هرچه ایمان او قوی تر باشد، به همان اندازه بیشتر می توان به قول و تعهد او در امر ازدواج اعتماد کرد. لذا پس از طی تمام مراحل تحقیق و بررسی کافی، باید در مرحله تصمیم گیری به خدا توکل نمود و به یاری او اعتماد کرد که او دانا به ضمیر نهان آدمیان است و هرچیزی برای انسان، از سوی اوست و پیوندی که با نیت الهی و برای انجام فرمان خدا و با توکل و یاری جستن از او آغاز شود، برکات فراوانی به دنبال دارد (۳۸) که از جمله آنها آرامش خاطر است.
معنی توکلی که در شریعت به آن امر شده است: اعتماد قلبی بر خدا در همه امور و بریدن و انقطاع از غیر اوست. منافاتی با تحصیل اسباب وقتی آدمی به آنها اطمینان نیابد ندارد، بلکه آرامش وی باید به خدای سبحان باشد نه به اسباب و در نفس خود روا بداند که خدا مطلوب او را از آنجا که گمان ندارد می رساند نه اسبابی که خود آنها را تحصیلکرده و باور داشته باشد که ممکن است خدا این اسباب را از مسببات آنها قطع کند. (۳۹)
توکل، پشتوانه محکمی برای فعالیت بوده و مشعل امید را در دل روشن نموده و یاس را از آن می زداید. در انسان ایجاد شهامت نموده و روح را تقویت و به آن حالت طمانینه و آرامش می بخشد و ترس و بیم از ناکامی و شکست را از دل بیرون می راند. آنگاه که انسان کاربرد نیروی خویش را به اتمام رسانده و به مرزهای خارج از محدوده قدرت و توان خود رسید با بکار گرفتن توکل در خارج از محدوده قدرتش نفوذ می کند. انسان موجودی است که احساس می کند نیروی خودش به تنهایی کافی نیست و به همین دلیل تکیه گاه می جوید.
شک نیست که اگر انسان به خدای توانایی معتقد باشد که قدرت او نهایتی ندارد و عزت و عظمت به دست او است و بزرگی و جبروت به او اختصاص دارد، به هیچ وجه احساس ناتوانی یا شکست یا مغلوب شدن نمی کند، زیرا که خود را بهره مند و مستفیض از قدرت مطلق فیاضی می بیند که فیض او حدی ندارد وچنین انسانی مقتدر و عزیز و پایدار می شود و به نیروهای محدود نابود شونده اعتنایی ندارد و برای هرکسی که تظاهر به قدرت کند اهمیتی قائل نمی شود.
به خدای بزرگ توکل می کند و به ریسمان اوچنگ می زند و آنچه را که دین الهی بر او واجب کرده است به انجام می رساند، هرچند با موانعی دشوار و بازدارنده همراه باشد. به نیروی خدا نیرومند است و بر او توکل می کند و می داند که خدای فرمانروای جهان او را فرو نمی گذارد و از یاری و تایید او خودداری نمی کند. (۴۰)
به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
به کردگار رها کرده به مصالح خویش
در اخبار صریحه وارد است که هرکس توکل داشته باشد، خداوند او را به اسباب واگذار نمی کند. (۴۱)
و در حدیث قدسی که ثقه الا سلا م کلینی در «کافی» از حضرت صادق «علیه السلا م» روایت کرده آمده است که آن حضرت در یکی از کتاب ها خوانده که خدای تعالی می فرماید: به عزت و جلا ل و بزرگواری و جایگاه مرتفع عرشم سوگند که امید هرکسی را که به جز من امیدوار باشد حتما و حتما به وسیله نومیدی خواهم برید و لباس مذلت و خواری در نزد مردم را حتما و حتما به او خواهم پوشانید و او را از نزدیک شدن به بارگاهم حتما و حتما دور خواهم ساخت. آیا در سختی ها جز مرا آرزو می کند؟ و حال آنکه سختی ها همه به دست من است و به جز من امید بسته؟ و با حلقه فکر در خانه غیر مرا می زند؟ و حال آنکه کلید درهای بسته به دست من است و در خانه من به روی هرکس که مرا بخواند باز است. کیست آنکه در مصیبت هایش مرا آرزو کرد و من رشته اتصال او را با خودم در آن مصیبت ها بریدم؟ و کیست آنکه در مقصودی که داشت امید به من بست و من امیدش را قطع کردم؟ نگهداری آرزوهای بندگانم را خودم به عهده گرفتم ولی آنان به نگهداری من راضی نشدند و آسمان هایم را از فرشتگانی که از تسبیح خوانی من ملا لتی به خود راه نمی دهند پر کردم و دستورشان دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند ولی بندگانم به گفته من اعتماد نکردند... ای بدا به حال آنان که از رحمت من ناامیدند و ای بدا به حال آنکه معصیت مرا بکند و احترام مرا نگاه ندارد. (۴۲)
نویسنده : شریف الزمان پهلوانی نژاد
دبیر منطقه ۳ آموزش و پرورش
پی نوشت ها
(۱)- قاموس قرآن ج ۲۴۰/۷
(۲)- همان / ۲۴۱
(۳)- بیست گفتار / ۱۱۱
(۴)- تفسیر نمونه ج ۲۴ / ۲۳۸
(۵)- تفسیر نمونه ج ۲۳۸/۲۴
(۶) - اخلاق اسلامی / ۱۵۷
(۷) - التغابن / ۱۳
(۸) - غررالحکم و دررالکلم ج ۶/۲۸۹
(۹) - بینش اسلامی ۳۳ و ۲۲
(۱۰) - توکل در آیات قرآن / ۳
(۱۱) - مکارم الاخلاق / ۴۶۸
(۱۲) - بحار الانوار ج / ۱۳۸/۷۱
(۱۳) - اخلاق اسلامی ۱۵۹ به نقل از بحار الانوار ج ۱۳۸/۶۸ و معانی الاخبار ۲۶۱
(۱۴) - توکل در آیات قرآن / ۷
(۱۵) - سفینه البحار ج /۲ ۶۸۲
(۱۶) - توکل در آیات قرآن / ۷، به نقل از اصول کافی شماره ۱۵۸۷
(۱۷) - نهج البلاغه، خطبه ۸۴/۲۳
(۱۸) - تفسیر نمونه ج ۲۹۶/۱۰-۲۹۵
(۱۹) - همان / ۲۹۸-۲۹۷
(۲۰) - تفسیر نمونه ج ۱۴۹/۳
(۲۱) - ارزش ها و ضدارزش ها در قرآن / ۱۴۶-۱۴۴
(۲۲) - تفسیر نمونه ج ۱۴۹/۳
(۲۳) - تفسیر نمونه ج ۱۵۰/۳-۱۴۹
(۲۴) - همان ج ۲۹۷/۱۰
(۲۵) - کیمیای سعادت / ۸۰۸
(۲۶) - غررالحکم و دررالکلم ج ۱۱۵/۴
(۲۷) - توکل در آیات قرآن / ۳۰
(۲۸) - کیمیای سعادت / ۸۰۸
(۲۹) - غررالحکم و دررالکلم ج ۴۰۱/۴
(۳۰) - تکامل در پرتو اخلاق / ۲۳۶ - ۲۳۵
(۳۱)- تکامل در پرتو اخلا ق/ ۲۳۶- ۲۳۵
(۳۲)- مبانی اخلا ق اسلا می/ ۱۴۰و۱۴۴
(۳۳)- سفینه البحار ج ۵۷/۱
(۳۴)- بینش اسلا می/ ۹۵ و توکل در آیات قرآن/ ۸۴-۸۳
(۳۵)- بهارالا نوارج /۷۱ ۱۵۸
(۳۶)- همان/ ۱۴۸
(۳۷) - توکل در آیات قرآن / ۱۹۶ - ۱۹۵
(۳۸) - همان / ۸۴
(۳۹) - علم اخلاق اسلامی / ۲۸۶
(۴۰) - الحیاه ج ۷۶۹/۱ - ۷۶۸
(۴۱) -رساله لقا» الله / ۱۱۱
(۴۲) - رساله لقا»الله / ۱۱۳ - ۱۱۲
منبع : روزنامه مردم سالاری