سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا
هاله انسانی

میدان ظریف انرژی اطراف انسان هاله نام دارد. این انرژی حیاتی تجلی چند بعدی انرژی درخشان كیهانی است، كه كالبد فیزیكی را در برگرفته، در آن نفوذ میكند و به آن حیات و معنا میبخشد.
هاله، تصویر كامل زندگی ما است. هاله در برگیرندهی آگاهی ما است، همهی افكار و احساسات و آگاهی ما از آن منشأ میگیرند. هاله شامل تمام تجربیات زندگی ما از لحظهی تولد تا لحظهی مرگ است. همچنین هاله شامل همهی خاطرات گذشته زندگی ما است، كه از طریق سرنوشت )كارما ) پیشاپیش معین شده است.
هاله، كالبد زنده و چند بعدی آگاهی ما است، كه افكار و احساسات واقعی را نشان میدهد، زیرا همواره به واقعیت درونی ما پاسخ میدهد. در واقع، وضعیت كالبدهای نامرئی، لایههای هالهای و چاكراها میتواند به واسطهی تجربیات ماو نحوه پاسخ ما بهآنها، هر روز با روز پیشمتفاوت باشد. با مشاهدهی ساختار و رنگهای هاله میتوانیم اطلاعات مهمی دربارهی سلامت جسمی، عاطفی، ذهنی و روحی فرد كسب كنیم. رنگها بازتاب سلامت كلی هاله هستند. یك هالهی سالم دارای رنگهایی شفاف، روشن و درخشان است. رنگهای كدر در هاله نشان دهندهی مشكل یا بیماری هستند. محل و شدت گرفتگی و عدم كارآیی انرژی میتواند شدت و مرحلهی بیماری را نشان دهد.
رنگها همچنین بازتاب وضعیت ذهنی و عاطفی ما هستند. مثلاً رنگ غالب زرد در هاله، یا تابش رنگ زرد قوی در كالبد ذهنی، نشان دهندهٔ تمایل به زندگی، تجربه و تفكر است. هاله از كالبدهای جداگانه و در عین حال مرتبط با آگاهی و لایههای انرژی اتری تشكیل شده است. چهار كالبد نامرئی آگاهی كه مشخص كنندهی شخصیت، ادراك،روش زندگی و عواطف روحی ما هستند عبارتند از:
كالبد اتری، كالبد عاطفی، كالبد ذهنی و كالبد معنوی
همچنین هاله دارای هفت لایهی مجزای انرژی است، كه به نحو بنیادی با آنچه سیستم چاكرا مینامیم و در طول نخاع قرار گرفته است در ارتباطند. اصولاً تفاوت بین لایهی هالهای و یك كالبد هالهای این است:
« یك كالبد هالهای، كالبدی از شعور و آگاهی است. یك لایهی هالهای نمود فعالیت چاكرا در هاله است.»
● چهار كالبد نامرئی هاله نورانـی انسان
۱) کالبد اول: كالبد علّی / كالبد معنوی
كالبد معنوی، كالبد آگاهی همراه با مسیر واقعی معنوی و خط مشی زندگی ما است. كالبد معنوی والاترین سطح توانایی بالقوه و بازتاب توانایی ما برای آشكار ساختن استعدادهای بالقوه روحی در زمین است. اصل و بنیاد واقعیت وجود ما، ابراز « وجود » است، واین علت نهایی هستی ما است. كالبد معنوی كه كالبد علّی نیز نامیده میشود، بالاترین نوسان را در بین كالبدهای هالهای دارد. بسته به میزان تكامل روحی ما، این كالبد میتواند تا فاصله ۹۰ سانتیمتری از كالبد فیزیكی وسعت داشته باشد. كالبد معنوی، سفید رنگ و درخشان است و حاوی ماهیت واقعی روحی ما است. « آگاهی علّی در رابطه با ماهیت موضوع است، در حالی كه آگاهی ذهنی جزئیات موضوع را مطالعه میكند. كالبد علّی نشانگر ماهیت ماده و علل واقعی نهفته در پس توهم ظاهر است… سطح علّی دنیای واقعیتها است… و با ماهیت و طبیعت بنیادی چیزها در ارتباط است. شفابخشی در این سطح قویتر از كالبد ذهنی است. »
۲) کالبد دوم: كالبد ذهنی
كالبد ذهنی یك نقشهی كلی از پتانسیل روحی ما است. به هر حال این پتانسیل ( توان بالقوه ) برای بروز و به مرحلهی تجربه در آمدن، نیاز به طرحهای انرژی دارد. این طرحهای انرژی به صورت افكار ( آگاهانه و ناخودآگاه ) در كالبد ذهنی ذخیره شدهاند. طرحهای ذخیره شده در كالبد ذهنی، چارچوب مشخصی را برای بروز شخصیت درونی ایجاد میكنند. « خود »، اندیشههای واقعی را از طریق كالبد ذهنی بیان میكند و آشكار میسازد. كالبد ذهنی به صورت یك نور زرد طلایی دیده میشود كه از ناحیه سر و شانهها میتابد و اطراف تمام بدن گسترش مییابد. وقتی فرد روی یك فرآیند ذهنی تمركز میكند، كالبد ذهنی بزرگتر و روشنتر میشود. كالبد ذهنی كه تا فاصله حدود ۳۰ سانتیمتر از بدن امتداد دارد، افكار را به كالبد عاطفی انتقال میدهد، كه نسبت به افكار، واكنشهای عاطفی نشان میدهد، مانند عشق، ترس، شادی، خشم و غیره. یك كالبد ذهنی متعادل برای انسان، روشنی و هدایت به ارمغان میآورد.
۳) کالبد سوم: كالبد عاطفی / اثیری
كالبد عاطفی نسبت به كالبد اتری سیال تر و دارای نوسان بالاتری است. كالبد عاطفی كه بازتاب كیفیت و شدت عواطف است، به صورت ابرهایی رنگین و متحرك دیده میشود. در هنگام ضربه و شوك به نظر میرسد كه این بخش ناگهان از وجود ما بیرون میپرد، و نوعی « بی حسی عاطفی » ایجاد میكند، كه به ما فرصت میدهد تا به تدریج خود را با حادثه تطبیق دهیم. كالبد عاطفی كه كالبد اثیری نیز نامیده میشود، جایگاه عواطف ما است. كالبد عاطفی پل بین ذهن و كالبد فیزیكی است. انرژی عاطفی ما بر ترسها، امیدها، عشقها و دردهای ما حاكمیت دارد. كالبد عاطفی، شدت و طبیعت بروز شخصیت فرد را در سطح فیزیكی كنترل میكند. كالبد عاطفی ( كالبد اثیری ) نمایشگر آرزوها، خلقیات،احساسات، تمایلات و ترسهای ما است. « خود » عاطفی، بیان « خود » ذهنی ما است. كالبد عاطفی بیان كالبد ذهنی است. گرفتگی عاطفی مانع آشكار شدن و شفافیت افكار و خط مشی در كالبد فیزیكی میشود.
انرژی كالبد عاطفی بر كالبد اتری تأثیر میگذارد، كه آن هم به نوبهی خود بر كالبد فیزیكی تأثیر دارد.
۴) کالبد چهارم: كالبد اتری
كالبد اتری به صورت رنگ یا سایهٔ آبی – خاكستری دیده میشود و تقریباً به فاصله ۵/۲ سانتی متر از كالبد فیزیكی وسعت دارد. كالبد اتری مسؤول انتقال انرژی حیاتی از میدان انرژی كیهانی به كالبد فیزیكی است. كالبد اتری از مادهی اتری یا نامرئی تشكیل شده است و طرح بنیادی كالبد فیزیكی را تشكیل میدهد. هر سلول كالبد فیزیكی، یك قرینهی اتری دارد. كالبد اتری به عنوان یك فیلتر نیز عمل میكند. انرژی كیهانی از طریق كالبد معنوی، ذهنی،عاطفی و اتری به جسم فیزیكی میرسد. كالبد اتری، سطح حد واسط بین كالبد فیزیكی و سایر كالبدهای نامرئی هاله است. هرگاه جریان انرژی قطع شود، كالبد فیزیكی دچار اشكال میشود و اگر این عدم تعادل تصحیح نشود، بیماری در كالبد فیزیكی نمودار میشود. هر یك از كالبدهای نامرئی هاله، با سایر كالبدها در ارتباط است.
● هفت سطح هاله نورانـی انسان
۱) لایهی اول: لایهی اتری
كالبد اتری ( تشكیل شده از اتر كه حالتی بین ماده و انرژی است ) از خطوط ظریف انرژی تشكیل شده است، مانند یك شبكهی درخشان از پرتوهای نور سفید – آبی. ساختار شبكه مانند لایهی اتری در حركت مداوم است. این لایه تا فاصله حدود ۵/۰ تا ۶ سانتیمتر از كالبد فیزیكی وسعت دارد. رنگ لایه اتری از آبی روشن تا آبی تیره متغییر است. ساختار این لایه با كالبد فیزیكی یكسان بوده، تمام جزئیات آناتومی و ارگانها را در بر میگیرد.
۲) لایهی دوم: لایهی عاطفی
لایهی احساسات، ساختار آن سیال تر از لایهی اتری است و با كالبد فیزیكی یكسان نیست. این لایه به صورت ابرهایی رنگین، از جنسی ظریف با حركت سیال و مداوم، دیده میشود، كه نشان دهندهی طیف كامل عواطف ما است. فاصلهی حاشیهی این لایه از كالبد فیزیكی ۵/۲ تا ۵/۷ سانتیمتر است.
۳) لایهی سوم: لایهی ذهنی
جنسی ظریفتر از كالبد عاطفی دارد. این لایه به صورت نوری به رنگ زرد روشن كه اطراف سر و شانه میتابد و اطراف كل بدن وسعت پیدا میكند، دیده میشود. حاشیه این لایه ۵/۷ تا ۲۰ سانتیمتر از كالبد فیزیكی فاصله دارد. كالبد ذهنی، یك كالبد ساختاری نیز هست. این كالبد حاوی ساختار اندیشههای ما است… شكلهای افكار در این لایه قابل مشاهدهاند.
۴) لایهی چهارم: لایهی اثیری
كالبد اثیری فاقد شكل ثابت است و از ابرهایی از رنگ تشكیل شده است. وسعت آن تا فاصلهی حدود ۱۵ تا ۳۰ سانتیمتر از كالبد فیزیكی است. این كالبد ما را با بعدهای بالاتری از واقعیت ارتباط میدهد. این سطح، راه ورودی سطح اختری است.
۵) لایهی پنجم: لایهی كلیشهای اتری
این لایه حاوی طرح كلیشهای تمام اشكال موجود در سطح فیزیكی است. این لایه الگوی كاملی برای لایه اتری است. وسعت آن تا فاصله ۴۵ تا ۶۰ سانتیمتر از كالبد فیزیكی است.این سطحی است كه صوت تبدیل به ماده میشود. لایهی كلیشهای اتری هاله، فضایی خالی یا منفی ایجاد میكند، كه منشأ ساختار شبكهای است كه كالبد فیزیكی در آن رشد میكند.
۶) لایهی ششم: لایهی آسمانی
سطح ششم، كالبد آسمانی نام دارد. وسعت آن حدود ۶۰ تا ۱۰۵ سانتیمتر از جسم فیزیكی است. در این سطح است كه ما وجد و شعف معنوی را تجربه میكنیم. از طریق كالبد آسمانی است كه ما عشق بی قید و شرط را میآموزیم. كالبد آسمانی به صورت نوری دیده میشود كه از رنگهای روشن و ملایم تشكیل شده است و درخشش زیبایی دارد. این نور، درخشش طلایی – نقرهای و كیفیت رنگ به رنگ شونده دارد.
۷) لایهی هفتم: لایهی كلیشهای كتری كالبد علّی
كالبد كتری حدود ۷۵ تا ۱۰۵ سانتیمتر از كالبد فیزیكی وسعت دارد، و در برگیرنده همه كالبدهای هالهای همراه باكالبد فیزیكی است. كالبدكتری از رشتههای ظریف نور طلایی – نقرهای تشكیل شده كه فرم كلی هاله را حفظ میكنند. كالبد كتری، حاوی یك ساختار شبكهای طلایی از كالبد فیزیكی و همهی چاكراها است.
● چاكراها
در بدن انسان صدها نقطهی تمركز و تجمع انرژی وجود دارند. نقاطی كه از طریق آنها انرژی به بدن وارد یا خارج میشود، چاكرا نام دارند.چاكرا یك واژهی سانسكریت به معنای «چرخ گردنده» یا «دیسك چرخنده» است. این دیسكهای نور، گردابهایی از انرژی ضرباندار هستند كه درون كالبد فیزیكی و كالبدهای نامرئی هاله نفوذ میكنند و انرژی حیاتی را به آنها انتقال میدهند (انرژی اتری كیهان و انرژی زمینی برای تغذیه و نگهداری كالبد فیزیكی). این گردابهای انرژی چرخنده، جایگاه شعور، آگاهی روحی، شهود و تكامل معنوی هستند.
اگرچه هاله انسان حاوی صدها چاكرای فرعی و حداقل ۱۲ چاكرای اصلی است، تمركز ما بیشتر روی ۷ چاكرا از ۱۲ چاكرای اصلی است: چاكرای ریشه، چاكرای طحال، شبكهی خورشیدی، چاكرای قلب، چاكرای گلو، چشم سوم، و چاكرای تاج. علت توجه به این چاكراها این است كه اینها اساساً با وضعیت فیزیكی ما و سطوح بالاتر آگاهی در ارتباطند. هفت چاكرای اصلی در راستای نخاع قرار گرفتهاند. این گردابهای انرژی با یك خط انرژی به نام ساشومنا كه از مركزنخاع میگذرد، اتصال دارند. در راستای خط ساشومنا، دو كانال انرژی به نام آیدا (زنانه) و پینگالا (مردانه) قرار دارند، كه در هم تابیده شده، مانند شكل ۸ چاكراها را در برگرفتهاند و در بدن از ناحیهی پرینه تا فرق سر امتداد دارند.
در سطح فیزیولوژیك، هرچاكرا با قسمتی از عقدههای عصبی و غدد سیسم درون ریز در ارتباط است. چاكراها، جریان انرژی كیهانی و زمینی را به داخل و خارج هاله تنظیم میكنند و انرژی حیاتی را برای حفظ و نگهداری كالبد فیزیكی تغییر و انتقال میدهند.
در سطحی نامحسوستر چاكراها به عنوان گذرگاههای انرژی، به بعد متفاوتی از آگاهی عمل میكنند، بعدی كه ورای دنیای سه بعدی ما است. هر چاكرا به عنوان یك مركز مستقل آگاهی عمل میكند و بخشی ضروری برای تكامل معنوی ما است. همهی احساسهایی كه در زندگی تجربه میكنیم، همهی افكار و همهی احساسات ما، از جمله تلخترین خاطراتمان، در جایگاههای ویژهای در چاكراها و سیستم هالهای یافت میشوند. این موضوع شامل همهی تجربیات متافیزیك
ما در سطوح اختری در حین رؤیاهایمان نیز هست. اگرچه هر چاكرا به عنوان یك مركز مستقل آگاهی عمل میكند، همهی چاكراها به هم مربوطند و سیستم یكپارچهای را تشكیل میدهند كه ذهن، بدن و روح را به هم ارتباط میدهد. هدف اصلی از شناخت و كار با چاكراها كسب تكامل و یكپارچگی درونی است. به این ترتیب ما بین جنبههای مختلف آگاهی خود، از فیزیكی تا معنوی، یك همبستگی هارمونیك برقرار میكنیم. در نهایت ما در مییابیم كه جنبههای مختلف وجود ما (فیزیكی، عاطفی، ذهنی و روحی) همه با هم كار میكنند و هر جنبه بخشی از یك مجموعه كامل است.
موضوع مهمی كه باید درك كنیم، این است كه چاكراها گذرگاههای آگاهی ما هستند. چاكراها گذرگاههایی هستند كه از طریق آنها نیروهای عاطفی، ذهنی و روحی جریان یافته، به صورت فیزیكی بیان میشوند.
انرژی ایجاد شده بوسیلهی افكار و عواطف ما، از سیستم چاكراها عبور كرده، در سلولها، بافتها و ارگانها توزیع میشود. درك این فرآیند به ما بصیرتی میدهد كه دریابیم چگونه خود ما بر وضعیت جسم، ذهن و شرایط زندگیمان تأثیر میگذاریم.
۱) چاكرای اول – مركز پایه
واژهی سانسكریت برای چاكرای ریشه، مولادهارا به معنی «ریشه» است. چاكرای پایه در انتهای نخاع قرار گرفته و رنگ آن قرمز است. این چاكرا بوسیلهی عنصر زمین كنترل میشود. آگاهی همراه با این چاكرا در ارتباط با موضوعات بقا، اصول و ارتباطهای فیزیكی، الگوها، مادیگرایی و واكنشهای ابتدایی جنگ و گریز است. این چاكرا با الگوهای زندگی جمعی نیز ارتباط دارد. چاكرای ریشه وظیفهی تنظیم جریان انرژی حیاتی (انرژی كیهانی و زمینی) را نیز برای تغذیه و حیات كالبد فیزیكی به عهده دارد. اندامها و ارگانهایی كه با این چاكرا در ارتباطند عبارتند از: پاها، رودهی بزرگ، ستون فقرات، راست روده، استخوانها و سیستم ایمنی.
دكتر گربر عقیده دارد كه «چاكرای ریشه با غدههای جنسی در ارتباط است… ممكن است غدههای جنسی با هر دو چاكرای یك و دو مربوط باشند.»۲) چاكرای دوم – مركز طحال
واژهی سانسكریت برای چاكرای دوم، سوادیستهانا به معنی «شیرین و مطبوع كردن» است. این چاكرا حدوداً نزدیك ناف قرار گرفته و رنگ آن نارنجی است. این چاكرا بوسیلهی عنصر آب كنترل میشود. آگاهی همراه با این چاكرا در ارتباط با نمادگرایی (سمبولیسم)، دوگانه گرایی (تعادل قطبها)، و ارتباطها (چگونگی ارتباط ما با دیگران، عملكرد ما در رابطه با آنها و چگونگی برقراری و حفظ ارتباطهای شخصی) است. این چاكرا بر دیدگاه شخصی و ارتباطهای ما مؤثر است، زیرا نیاز به رشد و تغییر را ایجاد میكند. در سطح ناخودآگاه، چاكرای طحال (خاجی) با امیال جنسی، احساسات سركوب شده و ضربهها در ارتباط است. این چاكرا همچنین در بیان عواطف، لذت، حركت، احساس و توانایی پرورش دادن، نقش دارد. اغلب این بیان، بوسیلهٔ ترسها و ضربههای نهفته كه در دوران كودكی شكل گرفتهاند سركوب میشود. بعضی از این ترسها و ضربهها ریشه در خاطرات گذشته زندگی دارد. این چاكرا كنترل كنندهی ارگانهای جنسی، لگن، قسمت پایین كمر، سیستم ادراری و تناسلی، كولون، رودهی كوچك و سیستم ایمنی است. چاكرای طحال با غدههای جنسی نیز مربوط است.
۳) چاكرای سوم – شبكهٔ خورشیدی
واژهی سانسكریت این چاكرا، مانی پورا به معنی «گوهردرخشان» است، زیرا این چاكرا روشن و درخشان است. این چاكرا كه در شبكهٔ خورشیدی واقع شده و محل آن بالای غدههای آدرنال (فوق كلیوی) و درست زیر جناغ است، نوسانی با فركانس رنگ زرد دارد و توسط عنصر آتش كنترل میشود. در سطح فیزیكی این چاكرا كنترل كنندهی سیستم متابولیك (سوخت و ساز) است و مسؤولیت تنظیم و توزیع انرژی متابولیك در بدن را به عهده دارد، مثل احتراق مواد غذایی برای تولید انرژی. چاكرای سوم با ماهیچهها، غدههای آدرنال، كبد، طحال، كیسهی صفرا، مهرههای كمری و لوزالمعده ارتباط دارد. آگاهی همراه با شبكهی خورشیدی در رابطه با اختیارات شخصی است. دربارهی توانایی شخصی خود چه احساسی دارید؟ آیا قادرید جهت زندگی خود را كنترل كنید یا احساس میكنید كه در این زمینه ناتوانید؟ چگونگی بیان خواستههای شما تعیین كنندهی میزان كنترل شما بر زندگیتان است.
۴) چاكرای چهارم – مركز قلب
نام چاكرای قلب در زبان سانسكریت آناهاتا است. به معنی «صدایی كه بدون برخورد دو چیز ایجاد میشود». این معنی نشان دهندهی ارتباط انرژی بین شخص و دیگران است. چاكرای قلب كه در ناحیهی قلب قرار گرفته است، بازتاب دهندهی توانایی ما برای ابراز عشق است (هم عشق به خود و هم عشق به سایر انسانها).این عشق میتواند به روشهای گوناگون بیان شود، مثلاً از طریق همدردی، توجه به افراد تیره بخت، رابطهی عاشقانه بین اعضای خانواده، یا یك ارتباط صمیمی و دوستانه. این چاكرا همچنین منعكس كنندهی توانایی و ظرفیت ما برای رسیدن از خودپرستی به عشق بی قید و شرط است. چاكرای قلب به خاطر ارتباط متقابلی كه با عواطف و ادراكهای ما دارد مهمترین چاكرا است. این چاكرا انرژیهای والا (معنوی) را با انرژیهای سطح پایین (فیزیكی) متحد میسازد. هماهنگی ذهن و بدن از طریق مركز قلب برقرار میشود. از طریق تمایلات درونی قلب است كه ما قادریم نیازهای درونی خود را درك كنیم. این انرژی عشق نیازهای روحی ما را با تكاپوی دنیای مادی تركیب میكند تا ما واقعیتهای سرنوشت خود را تجربه كنیم. رنگ این چاكرا سبز (و گاهی صورتی) است، و كنترل آن توسط عنصر هوا صورت میگیرد. چاكرای قلب كنترل كننده قلب، غدهی تیموس، سیستم ایمنی درون ریز و سیستم گردش خون است.
۵) چاكرای پنجم – مركز گلو
چاكرای گلو در زبان سانسكریت ویشودهی، نامیده میشود كه به معنی «تصفیه و پالایش» است. این چاكرا در گلو قرار دارد و از لحاظ درك در سطح ناخودآگاه، یكی از آسانترین چاكراهاست.
انسداد این چاكرا مستقیماً بر طنابهای صوتی، دهان و ناحیه اطراف گردن اثر میگذارد. چاكرای گلو بر حیطهی ارتباطات و سطوح بالای خلاقیت تأثیر دارد. منظور از ارتباطات چگونگی ابراز وجود ما، تمایلات ما و چگونگی ارتباط ما با دیگران است. نوسان چاكرای گلو هم فركانس با رنگ آبی است و كنترل آن توسط عنصر اتر (و صوت) صورت میگیرد. چاكرای گلو كنترل كنندهی گلو، طنابهای صوتی، ناحیهی گردن، غدههای تیروئید و پاراتیروئید و همهی اشكال ابراز وجود است.
۶) چاكرای ششم – چشم سوم
نام چاكرای ششم در زبان سانسكریت آجنا است. واژهی آجنا اصولاً به معنی «درك كردن» یا «بطور كامل فهمیدن» است، از طریق این چاكرا ادراك و پیش بینی امكان پذیر است. نوسان این چاكرا به رنگ نیلی است. چاكرای چشم سوم دارای تقابل و قطبیت است. این چاكرا توسط آكاشا كنترل میشود. چشم سوم، مركز نور، رنگ، بینش، آیندهنگری، روشن بینی و واقعیتهای مكتوب است.چشم سوم همچنین بزرگترین آموزگار ما در زمینهی ترس و عشق است. این چاكرا با توانایی ما برای دیدن دنیای اطراف و درك واقعیتها بدون پیش داوری، ارتباط دارد. چشم سوم یك گذرگاه ورودی است. این چاكرا ما را با جهان بیكران كیهانی ارتباط میدهد. این گذرگاه پلی بین سطح فیزیكی و سطوح معنوی است. با باز كردن چشم سوم، راهی به سوی واقعیتها و توانائیهای یك دنیای چند بعدی گشوده میشود. بنابراین چشم سوم مركز بینش است. این چاكرا بوسیلهی عنصر نور كنترل میشود، رنگ آن نیلی است، و كنترل غدهی پینهآل را بر عهده دارد. «در سطح فیزیكی، چاكرای پیشانی (چشم سوم) با غدهی پینهآل، غدهی هیپوفیز، نخاع، چشمها، گوشها، بینی، و سینوسها در ارتباط است.» (دكتر گربر) . در متون خاص، عملكرد غدهی هیپوفیز و غدهی پینه آل اغلب مبادله میشود. بعضی مؤلفان معتقدند كه غدهی هیپوفیز كنترل چشم سوم و غدهی پینهآل كنترل چاكرای تاج را بر عهده دارد چون چشم سوم بوسیلهی عنصر نور و آكاشا كنترل میشود، ما غدهی پینه آل را به چشم سوم ارتباط میدهیم.
۷) چاكرای هفتم – مركز تاج
نام این چاكرا در زبان سانسكریت ساهاسرارا به معنی «هزار گانه» است. این چاكرا در فرق سر واقع شده، رنگ آن بنفش است و توسط عنصر فوهات كنترل میشود. در سطح فیزیكی این چاكرا با ذهن و مغز در ارتباط است. چاكرای هفتم نمایندهی اجزای تفكر آگاهانه و ناخودآگاه ما، نحوهی برخورد ما با عقایدمان در سطح كیهانی و توانایی ما برای دستیابی به شعور جمعی است. آگاهی همراه با چاكرای تاج مربوط به معنویت ما یا درك ارتباطی است كه ما به عنوان موجوداتی معنوی در دنیای فیزیكی داریم. چاكرای تاج، دروازهای به سطوح بالای آگاهی یا ارادهی الهی است. رنگ این چاكرا بنفش است و كنترل قشر مخ، سیستم عصبی مركزی و غدهی هیپوفیز را بر عهده دارد. غدهی هیپوفیز یك غدهی اصلی است و به همین دلیل است كه ما غدهی هیپوفیز را با چاكرای تاج ارتباط میدهیم.
هفت چاكرا نمایندهی هفت مرحله ابتدایی تكامل متافیزیكی ما هستند. هر یك از مراحل، با عملكرد همان چاكرا مطابقت دارد.
سیستم چاكراها، عواطف و پاسخهای عاطفی ما را ذخیره و فعال میكند. همهی افكار، احساسات و عواطف ما كه همه روزه تجربه میكنیم و همهی خاطرات تجربههای گذشته ما، در سیستم انرژی ما ثبت و ذخیره میشوند. هر لایه از كالبد هالهای با یكی از چاكراها تطابق و همبستگی دارد. مثلاً سطح اول كالبد هالهای (كالبد اتری( با چاكرای اول (چاكرای ریشه( همبستگی دارد. كالبد عاطفی با چاكرای طحال همبستگی دارد و به همین ترتیب تا كالبد كتری كه با چاكرای تاج همبستگی دارد. (به مبحث هاله مراجعه كنید). هر گاه میگوییم یك چاكرا دچار «عدم تعادل» شده است، به این معنی است كه در این چاكرا انرژی كاهش یافته، یا مصرف انرژی بالا است. وضعیت این چاكرا میتواند بر وضعیت چاكرای بالا یا پایین آن تأثیر بگذارد. دقیقاً همانطور كه هاله منعكس كنندهی وضعیت كلی سلامت ماست، چاكراها نیز همین حالت را دارند. چاكرا ها را میتوان به آیینههای كوچك تشبیه كرد، كه آنچه را كه در زندگی ما در زمینهی شخصی یا معنوی در حال وقوع است نشان میدهند. زیرا چاكراها نسبت به تحریكات داخلی(دورنمای ذهنی و عاطفی ما) و خارجی واكنش نشان میدهند. چاكراها همه روزه در پاسخ به آنچه ما تجربه میكنیم و اینكه چگونه با این تجربیات كنار میآییم، تغییر میكنند. به هر حال توانایی ما برای كنار آمدن با هر وضعیت، بستگی به وضعیت داخلی هر چاكرا دارد. اگر یك چاكرا در تعادل باشد (یعنی باز باشد و انرژی در آن جریان داشته باشد) ما خواهیم توانست نسبت به آنچه تجربه میكنیم، واكنشی مطلوب و مؤثر نشان دهیم. اما هنگامی كه یك چاكرا مسدود یا دچار عدم تعادل باشد، این توانایی نیز دچار اختلال میشود، زیرا وضعیت نامطلوب چاكرا، ابعاد وجود ما را محدود میكند.
● هـالهٔ نورانـی انسان (مقدمه)
در جهان هیچ چیز غیرطبیعی وجود ندارد، مگر درك محدود ما از طبیعت. آنچه فكر میكنیم میدانیم، تنها قطرهای ناچیز از اقیانوس دانش است.
در گذشتههای دور، مردم به آنچه برایشان قابل توصیف نبود احترام میگذاشتند و آنها را معجزه مینامیدند. مدتها قبل، مردم میتوانستند هاله را ببینند. انسانهای بسیار مقدس مانند بودا، مسیح و شاگردان بلافصل آنها با هالههایی طلایی در اطراف سرهایشان نقاشی میشدند، زیرا بعضی از هنرمندان عملاً قادر به دیدن هالهها بودند. در استرالیا (كیمبرلی غربی) میتوانید در غارها نقاشیهای ما قبل تاریخی با قدمت هزاران سال پیش پیدا كنید، كه انسانها را با هالههایی طلایی تصویر كردهاند.
طبیعت، همهی آن چیزی را كه ما برای دیدن هاله نیاز داریم، به ما داده است. همهی آنچه نیاز داریم، این است كه بدانیم چگونه از حواس و آگاهی خود استفاده كنیم. اگر تلاش نكنید، هرگز قادر به دیدن هاله نخواهید شد. وقتی خودتان چیزی را میبینید، دیگر لازم نیست چشم بسته به دیگری اطمینان كنید. شما خواهید دانست، و دانشتان را برای یادگیری بیشتر بكار خواهید برد. بسیاری از انسانهای بزرگ، از این موضوع گله داشتهاند كه: ما چشم داریم، اما نمیبینیم. بعداً در این متن به منظور آنها پی خواهید برد.
هر كس تا حدی توانایی دیدن هاله را دارد. به جای قرار دادن این توانایی در هالهای از رمز و راز، تلاش ما در این جهت است كه به همه نشان دهیم كه چشمهایشان قادر به چه كارهایی هستند. از آنجا كه همه از جمله كودكان، هاله را به یك گونه میبینند، ما معتقدیم، كه این توانایی بخشی از طبیعت ما است، و ارزش توجه ما را دارد.
● هاله چیست؟
هر چیز در جهان تنها یك نوسان است. هر اتم، هر قسمت از یك اتم، هر الكترون، هر ذرهی بنیادی، حتی افكار و آگاهی ما، همه نوسان هستند. ما میتوانیم هاله را یك نوسان بدانیم، كه هر موجود مادی را احاطه كرده است. این تعریف برای مطالعهی هاله كافی است، به شرط اینكه بتوانیم خود را به دیدن نوسان هاله عادت دهیم.
▪ هالهی اطراف موجودات زنده (انسانها، گیاهان، …) در زمانهای مختلف تغییر میكند و گاهی این تغییر خیلی سریع رخ میدهد.
▪ هاله اطراف موجودات غیر زنده (سنگها، بلورها، آب، …) اصولاً ثابت است.
حقایق بالا بدون هیچ تردیدی، توسط دانشمندان روسی كه در پنجاه سال گذشته، با استفاده از «پدیدهی كرلیان» پیرامون هاله مطالعه كردهاند، اثبات شده است.
هالهی اطراف انسان، تا حدی متشكل از امواج الكترومغناطیس است، كه طیف امواج میكروویو، از مادون قرمز تا فرابنفش را در بر میگیرد. به نظر میرسد كه امواج میكروویو، با فركانس پایین و بخش مادون قرمز طیف (حرارت بدن)، مربوط به سطوح پایین فعالیت بدن ما هستند (ساختمان DNA ، متابولیسم، جریان خون و غیره). در حالی كه بخش فركانس بالا (فرابنفش)، بیشتر مربوط به فعالیت آگاهانهی ما است، مانند: تفكر، خلاقیت، اراده، منش، و عواطف. دانشمندان روسی كه در زمینهی مطالعهی هاله، سه دهه جلوتر از هر كس دیگر هستند، كشف كردند كه با تأثیر بر هالهی میكروویو DNA، میتوان DNA انسان را تغییر داد. بخش فركانس بالا (فرابنفش)، بسیار مهم و جالب و در عین حال بسیار ناشناخته است. این قسمت با چشم غیر مسلح قابل مشاهده است.● چرا باید هاله را ببینیم؟
رنگها و قدرت هاله، مخصوصاً در اطراف سر معانی خیلی مهمی در بر دارند. شما میتوانید با مشاهدهی هالهی یك شخص، عملاً افكار او را قبل از آنكه به زبان بیاورد ببینید، و اگر آنچه میبینید با سخنان او هماهنگی نداشته باشد، شما دروغ را نیز به روشنی مشاهده میكنید. هیچكس نمیتواند در حضور شما دروغ بگوید، بدون آنكه دروغش آشكار شود. هاله را نمیتوان با دروغ و ظاهرسازی تغییر داد. هاله، سرشت و افكار واقعی ما را برای همه آشكار میكند.
هاله، امضای معنوی ما است. وقتی شما شخصی را با یك هالهٔ پاك و درخشان میبینید، میتوانید مطمئن باشید كه او شخصی خوب و دارای روحی والاست، حتی اگر خود او فردی فروتن باشد یا از خصوصیات خود آگاهی نداشته باشد. هنگامی كه شخصی را با هالهای خاكستری یا سیاه میبینید میتوانید مطمئن باشید كه او فردی با افكار ناپاك است، هر چند كه ظاهراً جذاب، خوش سخن، فرهیخته، خوش ظاهر یا خوش لباس به نظر برسد. مخصوصاً بسیار مهم است كه هالهٔ هر استاد معنوی، پیر یا مرشد را بررسی كنید. چنین شخصی باید هالهای درخشان به رنگ زرد طلایی در اطراف سرخود داشته باشد. در غیر اینصورت بهتر است شما از پیروی او دست بردارید و به راه خود بروید.
پیوستن به فرقه یا گروهی كه توسط افراد بیصلاحیت با هالههایی نا مطلوب رهبری میشود، برای آگاهی شما بسیار خطرناك است. خطر كجاست؟ اگر زندگی خود را صرف پیروی از عقاید و آداب چنین گروههایی كنید، هنگامی كه نوبت به استفادهٔ واقعی از اطلاعاتی كه در این دوران در آگاهی خود ذخیره كردهاید میرسد، ممكن است تقریباً هیچ چیز مفیدی در ذهنتان وجود نداشته باشد. در چنین موقعیتی لازم است كه همه چیز را از اول دوباره بیاموزید. اكثر رؤسای فرقهای و سیاسی تنها به دو چیز فكر میكنند: پول و قدرت برای كنترل مردم و شما میتوانید خودتان این را در هالهٔ آنها ببینید؛ تصور كنید كه اگر بسیاری از مردم بتوانند هالههای رؤسای خود را ببینند و شروع به انتخاب آنها بر اساس هالههایشان كنند، زمین چه تغییری خواهد كرد!
با بررسی هاله میتوان اختلالات عملكرد بدن (بیماریها) را خیلی قبل از بروز علائم فیزیكی تشخیص داد. با كنترل آگاهانهی هالهی خود، عملاً میتوانید خود را شفا دهید.
به هر حال بهبود جسم فیزیكی، در مقایسه با آنچه دیدن و مطالعهی هالهها میتواند در جهت ارتقای آگاهی، تكامل معنوی و افزایش دانستههای ما از طبیعت انجام دهد، هیچ است.
هركس هالهای دارد، اما اكثر مردم روی زمین هالههایی بسیار ضعیف و كدر دارند. این، پیامد مستقیم نگرش مادی گرایانهی آنها در طول زندگی است، كه مانع تكامل آگاهی میشود و احساسات منفی از قبیل ترس، رشك و حسد را پرورش میدهد. این طرز نگرش، طبیعت واقعی انسانها را سركوب میكند و به این ترتیب هالهی آنها هم سركوب میشود.
وقتی دیدن هاله را یاد میگیرید، خود را برای یك پرسش خیلی سخت آماده كنید: «میتوانی به من بگویی هالهی من چگونه است؟»، و همچنین موقعیت دشواری كه شما هیچ هالهای نمیبینید یا چیزی میبینید كه نمیخواهید درباره آن صحبت كنید. یكی از بهترین پاسخهایی كه ما پیدا كردهام این است: «چرا خودتان دیدن هاله را یاد نمیگیرید؟» و این یكی از مهمترین علتهایی است كه ما مشاهدهی هاله را به مردم یاد میدهیم.
اگر مردم بدانند كه هالهشان در معرض دید است و افراد بسیاری میتوانند آن را ببینند، مواظب افكارشان خواهند بود و سعی خواهند كرد، هالهی خود را ببینند و اصلاح كنند. بر اثر این تلاش آنها بهتر و خردمندتر خواهند شد و خواهند توانست افكار و اهداف سایرین را دریابند. اگر همهی مردم بتوانند هالهها را ببینند و تفسیر كنند، دنیا حتماً بسیار بهتر از آنچه هست، خواهد شد.
● كودكان و هالهها
كودكان تا سن پنج سالگی بطور طبیعی هالهها را میبینند. نوزادان هر گاه با شخصی روبرو میشوند، اغلب بالای سر او را نگاه میكنند. اگر رنگ هالهای را كه بالای سر آن شخص میبینند، دوست نداشته باشند، یا اگر این رنگ با رنگ هاله والدینشان خیلی متفاوت باشد، گریه میكنند؛ اهمیتی ندارد كه آن شخص چقدر خندهرو باشد.
كودكان هالههایی بسیار تمیز و قویتر از اكثر بزرگسالان دارند، زیرا بزرگسالان معمولاً اسیر دنیای مادی هستند و فطرت خود را با چیزهای سطحی سركوب میكنند. وقتی من به پسر ۱۲ سالهام یاد دادم كه هالهی خود را ببیند، او به من گفت كه وقتی كوچك بود اكثر اوقات میتوانست هالهها را ببیند، اما هیچ كس به این توانایی او توجه نكرده بود. بنابراین او فكر كرده بود كه این موضوع اهمیتی ندارد و احتمالاً اشكالی در بینایی او وجود دارد. نظیر این داستان زیاد اتفاق میافتد. به نظر من بچهها باید دیدن و تفسیر هالهها را یاد بگیرند. در این صورت آنها این توانایی خدادادی را از دست نخواهند داد.
● چشمان ما
چشمان ما میتواند دامنهی بسیار كمی از فركانسهای ارتعاشی الكترومغناطیسی با طول موج ۳/۰ تا ۷/۰ میكرومتر (از بنفش تا سرخ) را ببیند. ما تركیبی از فركانسهای ارتعاشی این محدوده را به صورت رنگ مشاهده میكنیم. این تركیب را میتوان با ثبت طیف نور بوسیله دستگاههای مخصوصی به نام اسپكتروفتومتر به دقت اندازه گیری كرد.
رنگهایی كه توسط چشمان ما مشاهده میشوند، تنها ادراكی ناقص از واقعیتی به مراتب پیچیدهتر است. (نوسان پیچیدهی نور و همچنین سایر نوسانها). برای توصیف این موضوع باید طیف نور و چگونگی درك رنگ را توسط چشمانمان توضیح دهیم.
برای دیدن هاله باید:
▪ حساسیت چشمان خود را افزایش دهیم.
▪ دامنهی نوسانهای قابل مشاهده را ، ورای نور مرئی گسترش دهیم.
برای انجام موفقیت آمیز موارد بالا باید:
▪ دید محیطی خود را مورد استفاده و تمرین قرار دهیم.
▪ تماس خود را با نور افزایش دهیم.
▪ فرآیند حس بینایی را در مغز تقویت كنیم؛ ارتباط بین نیمكرههای راست و چپ مغز را تقویت كنیم.
۱) دید محیطی:
چرا باید از دید محیطی خود استفاده كنیم؟ شبكیهی ما ( صفحهی كانونی چشم كه حاوی سلولهای بینایی است)، در بخش محیطی كمتر از بخش مركزی صدمه دیده است. بخش مركزی شبكیه، همیشه مورد استفاده است و در طول سالها به علت تماس با نورهای شدید و یا مصنوعی (تلویزیون، كامپیوتر و غیره) دچار صدمات متعدد شده است. از سوی دیگر ما دید مركزی خود را طی این مدت طولانی به روشهای خاص استفاده، عادت دادهایم.
توجه كنید كه بچههای خردسال، هالهها را بسیار آسانتر میبینند. زیرا دید مركزی آنها هنوز دچار صدمه نشده است. با ورود به مدرسه، آنها وادار میشوند كه بینایی خود را به روش خاصی به كار ببرند، و به تدریج دید هالهای طبیعی خود را از دست میدهند.
۲) افزایش تماس:
هنگامی كه میخواهیم از یك منظرهی كم نور عكس بگیریم، باید زمان نوردهی فیلم را افزایش دهیم. با خیره شدن به یك نقطه برای مدت ۳۰ تا ۶۰ ثانیه میتوانیم همین كار را برای چشمهایمان انجام دهیم.
هنگامی كه چشمان ما حركت میكنند، یا صحنهای جلو چشمان ما حركت میكند، چشمها میانگینی از تصاویر را مشاهده میكنند (۲۵ عكس تلویزیونی در هر ثانیه، به صورت یك حركت پیوسته دیده میشود). وقتی ما روی یك نقطه تمركز میكنیم، حساسیت چشمان خود را افزایش میدهیم، زیرا نور ورودی به چشمها را به حد متوسط رسانده اثر آن را افزایش میدهیم.
سلولهای حساس به نور شبكیه (سلولهای مخروطی سرخ ، سبز و آبی) مانند حس گرهای نوسانی عمل میكنند، درست مانند سه گیرندهی رادیویی كه برای دریافت سه رنگ تنظیم شدهاند. وقتی میخواهید یك آونگ را با دامنهای وسیع به نوسان در آورید، میتوانید این كار را با نیرویی ضعیف اما مداوم انجام دهید. شما با تمركز چشمان خود روی یك نقطه، دقیقاً چنین كاری را انجام میدهید؛ شما میتوانید با تحریك مختصر، به تدریج سلولهای حساس به نور شبكیهی خود را به نوسانی قابل توجه در آورید، كه منجر به درك یك احساس بینایی در مغز میشود.
▪ تمرین تمركز ( ۱ )
شكل ۱ را روبروی خود در فاصلهی ۵/۱ متری قرار دهید (این شکل پیوست کتاب دانشکده متافیزیک کی آرا می باشد). برای مدت حدود ۳۰ ثانیه دقیقاً به نقطهی سیاه نگاه كنید، و نقاط رنگی را با دید محیطی خود ببینید. در برابر وسوسهی نگاه كردن به هر جای دیگر به جز نقطی سیاه مقاومت كنید.
اگر دقت كنید میبینید كه نواحی رنگی، با هالهای به رنگ دیگر احاطه شدهاند. هنگامی كه حسگرهای محیطی برای مدتی تحریك میشوند، ما رنگها را به نحوی درك میكنیم، كه تفاوت زیادی با زمانی كه از دید مركزی استفاده میكنیم، دارد. هر چه طولانیتر تمركز كنید، حساسیت شما افزایش یافته، هالهی اطراف نواحی رنگی، روشنتر دیده میشود. دیروز شما میتوانستید ساعتها به این عكس نگاه كنید و هیچ چیز نبینید. تمركز روی یك نقطه به مدت كافی، كلید موفقیت شما است. این تمرین به جز دیدن هاله، با آگاه كردن شما از تواناییهای اختصاصی حس بینایی و ادراكتان، اصول مشاهدهی هالهی انسان را به شما آموزش میدهد.
▪ تمرین تمركز ( ۲ )
این تمرین برای تقویت ارتباط بین دو نیمكرهی مغز به شما كمك میكند و در نتیجه قدرت فرآیند لازم را برای دیدن هاله افزایش میدهد. شكل ۲ را روبروی خود در فاصلهی حدود یك متری قرار دهید (این شکل پیوست کتاب دانشکده متافیزیک کی آرا می باشد). دستتان راچنان به جلو دراز كنید كه یكی از انگشتانتان زیر دایرهها و بین آنها قرار گیرد. نوك انگشتتان را نقطهی تمركز قرار دهید و به دایرهها توجه نكنید. در این مرحله باید چهار دایره ببینید. سپس سعی كنید دو دایرهی وسط را بر هم منطبق كنید و آنها را به صورت یك دایره با یك صلیب سفید رنگ در نوك انگشت خود در وسط دو دایرهی اولیه ببینید. دیدن صلیب نشانهی این است كه نیمكرهی چپ مغز (كه به چشم راست متصل است) با نیمكرهی راست مغز (كه به چشم چپ متصل است) ارتباط برقرار میكند.
این تمرین بسیار مفید است: انجام آن به مدت پنج دقیقه، انرژی حیاتی شما را دو برابر میكند و قدرت شفابخشی بدن را ارتقا میدهد. صلیب در ابتدا بیثبات به نظر میرسد و شكل ثابت نمیگیرد. فاصلهی بین چشمها و انگشت خود را كم و زیاد كنید، تا یك صلیب كامل و ثابت ببینید. شما پس از ۳ تا ۵ دقیقه از این تمرین، سود قابل توجهی خواهید برد. مخصوصاً اگر تا حد امكان پلك نزنید. البته به نظر میرسد كه زمان طلایی برای انجام این تمرین ۴۵ دقیقه است، كه تواناییهای ذهنی و هالهای شما را به میزان قابل توجه افزایش میدهد.
بر اساس تجربیات من بهتر است این تمرین را در ابتدا با یك تا دو دقیقه شروع كنید و به تدریج در هر هفته مدت تمرین را افزایش دهید. به نظر میرسد كه تمركز كوتاه و عمیق، بهتر از تمركز طولانی است، كه به علت كمبود مهارت مرتباً قطع شود.
به تدریج با تمرین بیشتر شما خواهید توانست صلیب را بدون استفاده از انگشت ببینید و در میدان دید خود نگه دارید. در هنگام دیدن صلیب، سعی كنید با استفاده از دید محیطی خود از دو دایرهی دیگر و سایر چیزهای اطراف نیز آگاه باشید. شما باید رنگهای هالهای اطراف دایرههای رنگی بالا را با دید محیطی خود ببینید. هر گاه بتوانید بدون گم كردن صلیب (و تمركزتان) با استفاده از دید محیطی خود چیزهای اطراف را تجزیه و تحلیل كنید، آنگاه برای مشاهده و تفسیر هالهها آمادهاید.
▪ سطوح پیشرفتهی تمركز:
به نظر میرسد كه یكی از قطرهای صلیب جلوی دیگری قرار دارد. این موضوع نشان میدهد كه یكی از نیمكرههای مغز شما بر دیگری غالب است. مردان معمولاً قطر افقی را جلوی قطر دیگر میبینند (نیمكرهٔ چپ غالب است)، و زنان معمولاً قطر عمودی را جلوتر میبینند (نیمكرهٔ راست غالب است).
سعی كنید با تمركز، قطر « پنهان» را تا حد ممكن جلو بیاورید. سطح نهایی تمركز، زمانی بدست میآید كه بتوانید صلیبی كاملاً متعادل ببینید، كه هر چهار بازوی آن وضوح یكسان داشته باشند، در نتیجه بین دو نیمكرهی مغز شما تعادل كامل برقرار باشد. در این مرحله بسیاری از افراد نتایج شگفت آوری را تجربه میكنند. ابتدا، تمركز بسیار عمیقتر میشود. سپس بعد از ۲ تا ۳ دقیقه به نظر میرسد كه دید خود را از دست میدهید، و زمینهی روشن به رنگ ارغوانی یا صورتی تیره در میآید. حساسیت و آگاهی شما به شدت افزایش پیدا میكند، و همهی احساسات و عواطف متوقف میشوند. بعضی معتقدند كه پوشیدن «پیراهن چاكرا» این تمركز را به مراتب بیشتر میكند، و تجربیات من هم این موضوع را تأیید میكند.● رنگها و هالهی آنها:
در تمرینهای ۱ و ۲ دیدیم كه رنگهای واقعی بوسیلهی هالههایی با رنگهای متفاوت احاطه شدهاند. رنگهای هالهها اتفاقی نیستند. فهرست زیر، رنگ هالهی هر یك از رنگهای خالص رنگین كمان (رنگهای مونوكروم یا تك رنگ) را نشان میدهد:
▪ رنگ قرمز، هالهی سبزآبی و رنگ سبزآبی هالهی قرمز دارد.
▪ رنگ نارنجی، هالهی آبی و رنگ آبی هالهی نارنجی دارد.
▪ رنگ زرد، هالهی بنفش و رنگ بنفش هالهی زرد دارد.
▪ رنگ سبز، هالهی صورتی و رنگ صورتی هالهی سبز دارد.
فهرست بالا برای رنگهای میانه (تركیبی) نیز قابل استفاده است، مثلاً رنگ زرد – سبز هالهی صورتی – بنفش دارد. توجه داشته باشید كه جفت رنگهای هالهای با جفت رنگهای مكمل تفاوت دارند و از «چرخههای رنگ» و «فضاهای رنگ» كه در عالم مادی از دیدگاه علمی و هنری تعریف میشوند، مجزا هستند. بچهها میتوانند تأیید كنند كه جفت رنگهای هالهای كه در بالا بیان شدند، واقعی هستند.
نگاهی دقیق به اطراف، به شما ثابت خواهد كرد كه طبیعت شیفتهی جفتهای هالهای است. میتوانید مطمئن باشید كه هر پرندهی قرمز رنگ در بدن خود بخشهایی به رنگ سبزآبی نیز دارد. همین رابطه بین جفت رنگهای آبی – نارنجی، زرد – بنفش، و صورتی – سبز نیز وجود دارد؛ نه تنها در پرندگان بلكه در ماهیها، پروانهها، گلها و هر چیز كه طبیعت رنگ آمیزی كرده است همین حالت دیده میشود. گاهی به جای جفت هالهای یكرنگ، رنگ مناسب دیگری را مشاهده میكنید. آیا توجه كردهاید كه اكثر گلهایی كه روی درختان میرویند و بوسیلهی برگهای سبز احاطه شدهاند به رنگ بنفش، صورتی، ارغوانی، یا قرمز هستند؟ جفت رنگهای هالهای در طبیعت بسیار برانگیزاننده هستند و اغلب بیننده را غرق احساس زیبایی و شادی میكنند.
شما باید جفت رنگهای هالهای را بشناسید و به خاطر بسپارید. چرا؟ زیرا اگر شما هالهای صورتی رنگ در اطراف شخصی كه لباسی به رنگ سبز روشن به تن دارد مشاهده كنید، به احتمال قوی آنچه میبینید هالهی لباس است نه هالهی آن شخص.
● مشاهدهی هاله
این تمرین به این منظور طراحی شده است كه هاله را برای اولین بار مشاهده كنید، و یا دیدن هاله را تمرین كنید. انتخاب شرایط مناسب مهم است، زیرا نه تنها هاله را بهتر میبینید، بلكه بهتر میتوانید به آنچه میبینید اعتماد كنید. اول: از شخص مورد مطالعه بخواهید كه روبروی یك زمینهی سفید و ساده با نوردهی بسیار ملایم بایستد. یك زمینهی رنگی، رنگهای هاله را تغییر میدهد و در نتیجه شما به دانش بیشتری دربارهی تركیب رنگها نیاز پیدا میكنید. تركیب رنگهای زمینه و هاله گاهی میتواند در تفسیر رنگ هاله مشكل ایجاد كند. دوم: نقطهای را برای نگاه كردن انتخاب كنید. وسط پیشانی نقطهی مناسبی است. این نقطه، محل چاكرای پیشانی یا چشم سوم است. در بعضی از فرهنگها (در هند) در این محل علامتی میگذارند. در زمان قدیم چنین علامتی بیننده را دعوت به نگاه كردن و مشاهدهی هاله میكرده است. سوم: برای مدت ۳۰ تا ۶۰ ثانیه یا بیشتر به این نقطه نگاه كنید. چهارم: بعد از ۳۰ ثانیه، در حالی كه هنوز به همان نقطه نگاه میكنید، محیط اطراف را با دید محیطی خود بررسی كنید. ادامهی تمركز بسیار مهم است. در برابر وسوسه نگاه كردن به اطراف مقاومت كنید. شما باید ببینید كه زمینهی اطراف شخص روشنتر و دارای رنگی متفاوت با قسمتهای دیگر زمینه است. این ادراك شخصی شما از هاله است. هر چه تمركز شما طولانیتر باشد، هاله را بهتر خواهید دید. به یاد داشته باشید كه تمركز روی یك نقطه با تجمع اثر نوسان هاله در چشم شما حساسیت را افزایش میدهد. پنجم: اكثر تمرینهای پیشرفتهی مشاهدهی هاله، در تاریكی كامل انجام میشوند، اما نیاز به ساعتها تمركز و تمرینهای منظم و اصولی دارند.
▪ یك عكس فوری از یك هاله:
بعد از تمركز به مدت كافی و در حال دیدن هاله، چشمانتان را ببندید. برای یك یا دو ثانیه فقط هاله را خواهید دید. آماده باشید، شما فقط یكی دو ثانیه فرصت دارید و پس از آن سلولهای حساس به نور از نوسان باز میایستند و ارسال پیامهای بینایی به مغز متوقف میشود. اگر این فرصت كوتاه را از دست بدهید، ناچارید دوباره تمركز را آغاز كنید. سعی كنید بفهمید كه باید با چه سرعتی چشمانتان را ببندید.
▪ مشاهدهی هالهی دیگران:
بهترین روش این است كه مستقیماً به چاكرای پیشانی (چشم سوم یا چشم عقل، كه به فاصلهٔ ۵/۱ سانتی متر بالای بینی، بین چشمها قرار دارد) نگاه كنید و برای حداقل ۳۰ تا ۶۰ ثانیه وضعیت ذهنی خود را در حالت تمركز قرار دهید، كه تكنیك آن در بالا توضیح داده شد. من با نگاه كردن به چاكرای گلو و قلب نیز همین نتایج را بدست آوردهام. به هر حال اگر شما روی سینهی كسی تمركز كنید، چنان غیر معمول به نظر میرسد كه شخص مورد مطالعه معمولاً بسیار معذب میشود. وقتی به چاكرای پیشانی كسی نگاه میكنید، عملاً میتوانید گفتگو را نیز ادامه دهید.
در این مورد هم زمینهای با نور خیلی ملایم و بدون سایه بهترین نتیجه را میدهد. با تمرین بیشتر، هر زمینهای با نور یكنواخت (مانند آسمان آبی) برای كار شما مناسب خواهد بود.
▪ مشاهدهی هالهی خود:
روبروی یك آینه با اندازهی مناسب به فاصلهی ۵/۱ متر از آینه بایستید. در آغاز كار بهتر است زمینهی پشت سر شما سفید و ساده و بدون سایه باشد. نور محیط باید خیلی ملایم و یكنواخت باشد. دستورهای بالا را برای دیدن هاله دنبال كنید. هر روز حداقل به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه تمرین كنید، تا حساسیت شما افزایش یابد و دید هالهای شما پیشرفت كند.
▪ دید هالهای و پس تصویرها:
یكی از سئوالهایی كه اغلب در كلاسهای هاله شناسی پرسیده میشود، این است:«آیا چشمان من به من حقه میزنند؟»جواب منفی است. شما فقط یاد گرفتهاید كه به آنچه چشمانتان قادرند انجام دهند، توجه كنید. حسگرهای نور در چشم ما (سرخ، سبز و آبی)، حسگرهای نوسان هستند، كه دارای حافظهاند. اهمیت حافظه در این است كه آنها میتوانند تا چند ثانیه پس از قطع تحریك بینایی به نوسان ادامه دهند.
حافظهی تحریك بینایی اغلب به عنوان پس تصویر درك میشود. پس تصویرها شكلی دقیقاً یكسان با تصاویر اصلی دارند. پس تصویر جسمی كه بوسیلهی هالهاش احاطه شده است، بزرگتر از تصویر اصلی است. افزایش اندازهی پس تصویر، ناشی از نوسان هاله است و عملاً نشان دهندهی یك عكس فوری از یك هاله است. بنابراین خیلی مهم است كه هنگام تماشای هاله، روی یك نقطه تمركز كنیم و در برابر وسوسهی تغییر نقطهی تمركز تسلیم نشویم، در غیر این صورت تصویر هاله با پس تصویر جسم اشتباه خواهد شد.
● معنی هاله و رنگهای آن
هاله، بازتاب ماهیت واقعی ما در هر لحظه است. در اینجا لازم است منظور خود را از «ماهیت واقعی» و اینكه چرا برای كشف آن قدری تلاش لازم است، بیان كنم. در جوامع ما بر سمبولها، كلیشهها، عادتها، آداب و رسوم، رفتارهای سطحی، ظاهرسازی، پیروی از دیگران و تسلیم بی قید و شرط در برابر دیگران تأكید میشود. تعلیم و تربیت ما، عمیقاً بر پایهی دیدگاهها و انتظارات افرادی است، كه سعی میكنند بر مردم تسلط پیدا كنند.
هنگامی كه ما همهی عادتها، كلیشهها، آداب و رسوم، ظاهرسازیها، و رفتارهای سطحی خود را تشخیص میدهیم و كنار میگذاریم، و كاملاً آگاه، طبیعی و آزاد میشویم، آنچه باقی میماند ماهیت واقعی ما است. بعضی از مردم چنان به آداب و عادتهای خود چسبیدهاند، كه كشف ماهیت واقعیشان اگر غیر ممكن نباشد، بسیار مشكل است. تنها راه دستیابی به یك بصیرت فوری پیرامون شخصیت این افراد، تماشای هاله آنها است، زیرا هاله ماهیت واقعی آنها را از ورای پوشش رفتارهای سطحی نشان می دهد .
به طور كلی، هر چه هاله رنگینتر، واضحتر، و روشنتر باشد، صاحب آن دارای شخصیتی بهتر وروحی والاتر است. همچنین هر چه پراكندگی انرژی در هاله یكنواختتر باشد، آن شخص سالمتر و متعادلتر است. پراكندگی انرژی در هاله، میتواند به عنوان یك ابزار تشخیصی قوی در پزشكی مورد استفاده قرار گیرد، البته معمولاً به تجهیزات پیچیده نیز نیاز است.
هاله ما همه بدن را احاطه كرده است، اما تفسیر رنگهایی كه توضیح داده میشود، فقط به هالهی اطراف سر مربوط است. معانی رنگهای هاله اطراف سر، كه توضیح داده میشود، در متون تخصصی مورد اشاره و تایید قرار گرفته است. وقتی دیدن هاله را به خوبی یاد گرفتید، میتوانید خودتان صحت آن را با تمركز روی افكار خاص هنگام تماشای هاله خود، یا بیان افكار دیگران در هنگام مشاهدهی هاله آنها تحقیق كنید.
مردم معمولاً در هالهی خود یك یا دو رنگ غالب دارند. این رنگها (یا جفت هالهای آنها) به احتمال قوی، رنگهای مورد علاقه آنها هستند. علاوه بر رنگهای غالب، هاله، افكار، احساسات و آرزوها را هم منعكس میكند كه به صورت نقاط درخشان، ابرها یا شعلههایی، معمولاً با قدری فاصله از سر، به چشم میخورند. مثلاً یك برق(درخشش) نارنجیرنگ در هاله، نشانگر فكر یا علاقه به اِعمال قدرت و كنترل دیگران است. نارنجی به عنوان یك رنگ غالب، نشاندهنده قدرت و توانایی كنترل مردم است. برقهایی كه به سرعت تغییر میكند، نشاندهنده افكاری هستند كه به سرعت تغییر میكنند.
▪ معنای رنگهای خالص و روشن هاله (رنگهای رنگینكمان؛ رنگهای روشن، درخشان و تكرنگ)
ـ ارغوانی: نشاندهندهی افكار معنوی است. ارغوانی هرگز به صورت رنگ غالب در هاله دیده نمیشود، بلكه فقط به صورت ابرها یا شعلههایی گذرا دیده میشود و نشاندهندهی افكاری واقعاً معنوی است.
ـ آبی: وجود متعادل، تحمل در زندگی، سیستم عصبی آرام، ارسال نیرو و انرژی. افرادی كه دارای رنگ غالب آبی در هالهی خود هستند، افرادی آرام و متعادل هستند كه آمادهاند حتی در غاری زندگی كنند وزنده بمانند. آنها با تحمل زیاد و قدرت بقا متولد میشوند. تفكر آبی، تفكری است دربارهی آرامش سیستم عصبی و كسب تعادل ذهنی، یا دربارهی بقا و تحمل شرایط سخت. هنگامی كه فرد در حال دریافت یا ارسال انرژی یا تلهپاتی است، رنگ آبی درخشان میتواند هر رنگ دیگر را در هاله، تحتالشعاع خود قرار دهد. مثلاً ‹‹میشلدسماركوئت›› مؤلف «پیشگویی تیااوبا» اغلب در سخنرانیهایش هالهای با رنگ آبی درخشان دارد، مخصوصاً هنگامی كه به سؤالهای حاضران پاسخ میدهد.
ـ سبز آبی: نشاندهندهی كیفیت پویای زندگی، شخصیت پرانرژی، قدرت فرافكنی، و تحتتاثیر قرار دادن دیگران است. افرادی كه رنگ سبز آبی در هالهی آنها غالب است، میتوانند كارهای زیادی را همزمان انجام دهند، و قدرت سازماندهی قابل توجهی دارند. این افراد وقتی مجبور باشند روی یك موضوع تمركز كنند، احساس خستگی و كسالت میكنند. مردم، عاشق رؤسایی با هالههای سبز آبی هستند، زیرا چنین رؤسایی به جای اینكه فقط دستور بدهند، اهدافشان را بیان میكنند و به این ترتیب در گروه خود بهتر نفوذ میكنند. تفكر سبز آبی، تفكری است پیرامون سازماندهی و تاثیر بر دیگران.
ـ سبز:آرامش، تعدیل انرژی، قدرت طبیعی شفابخشی. همهی شفادهندگان ذاتی، این رنگ را در هالهی خود دارند. افرادی كه رنگ سبز در هالهی آنها غالب است، شفادهندگان ذاتی هستند. هر چه رنگ سبز در هاله قویتر باشد، فرد، شفادهندهی بهتری است. این افراد، عاشق باغبانی نیز هستند و معمولاً « دستی سبز » دارند، همه چیز برای آنها میروید. بودن در كنار فردی با هالهی سبز و قوی، تجربهای بسیار آرامشبخش است. تفكر سبز، نشانگر حالت آرامش و شفابخشی است.ـ زرد: شادی، آزادی، عدم وابستگی، پخش كردن نیروهای حیاتی. افرادی كه هالهی زرد و درخشان دارند، سرشار از شادی درونی هستند، بسیار بخشندهاند و به هیچ چیز وابستگی ندارند. هالهی زرد رنگ در اطراف سر، نشاندهندهی تكامل بالای روحی است. این امضای یك استاد معنوی است. از كسی كه چنین هالهای ندارد، انتظار تعلیمات معنوی نداشته باشید. بودا و مسیح، هالههای زرد رنگی در اطراف سر داشتند، كه تا بازوهایشان امتداد داشت. امروزه در روی زمین به ندرت میتوان هالهای بزرگتر از یك اینچ (۵/۲ سانتیمتر) پیدا كرد. هالهی زرد رنگ، نتیجهی فعالیت بالای چاكرای پیشانی است(كه افراد زیادی در كلاسهای هاله میتوانند آن را با درخشش بنفش مشاهده كنند). افراد دارای شخصیت والای معنوی، چاكرای پیشانی خود را در طول سالها فعال نگه میدارند، زیرا همیشه در ذهن خود افكاری عمیق و معنوی دارند. وقتی این چاكرا در حال فعالیت بالا مشاهده میشود هالهای زرد رنگ (جفت هالهای رنگ بنفش) اطراف آن پدید میآید كه تمام سر را احاطه میكند. تفكر زرد نشانگر شادمانی، رضایت و خرسندی است.
ـ نارنجی: ترقی و تعالی اخلاقی و معنوی، جاذبه و الهام. نارنجی نشانه قدرت است، توانایی و یا تمایل به كنترل دیگران. هرگاه نارنجی رنگ غالب هاله میشود، معمولاً در كنار رنگ زرد قرار میگیرد و با مشاركت آن رنگ طلایی را پدید میآورد كه نه تنها نشانگر یك استاد معنوی است، بلكه بر یك استاد قدرتمند معنوی دلالت میكند، شخصی با تواناییهای منحصر به فرد. تفكر نارنجی، تفكری است پیرامون اعمال قدرت و تمایل به كنترل دیگران.
ـ سرخ: افكار مادی، افكاری پیرامون جسم فیزیكی. رنگ غالب قرمز در هاله، نشانگر افراد مادیگرا است.
صورتی(= ارغوانی+ سرخ): عشق معنوی. برای پدید آوردن صورتی روشن و تمیز، باید رنگ ارغوانی(بالاترین فركانسی كه میبینیم) و سرخ (پایینترین فركانس) را تركیب كنیم. هالهی صورتی نشان میدهد كه شخص به تعادل كامل بین آگاهی معنوی و وجود مادی دست یافته است. تكامل یافتهترین افراد، نه تنها هالهای زرد رنگ اطراف سر خود دارند، بلكه یك هالهی بزرگ صورتی نیز دارند، كه تا مسافتی زیاد گسترش یافته است. رنگ صورتی در هاله، در روی زمین نادر است و تنها به صورت یك فكر گذرا ظاهر میشود، نه یك رنگ غالب در هاله.
ـ معنی رنگهای كدر : رنگهایی كه تیرهتر از زمینه به نظر میرسند و بیشتر شبیه دود هستند تادرخشش
ـ قهوهای: نا آرامی، آشفتگی، مادیگرایی، نفی معنویت.
ـ خاكستری: افكار تیره، افسردگی، نیات مبهم، بروز جنبه تیره شخصیت.
ـ خردلی: درد، ناراحتی، خشم.
ـ سفید: بیماری شدید، تحریك مصنوعی (اثر داروها). چرا رنگ سفید در هاله نشانهی مشكلات است؟ رنگ سفید در واقع نوعی شلوغی و بینظمی رنگها است نه هارمونی مجموعهای از تك رنگها، بنابراین هالهی سفید نشانگر فقدان هارمونی (نا هماهنگی) در بدن و ذهن است. طبیعت كه ما قسمتی از آن هستیم، مجموعهای هماهنگ است. این هماهنگی ناشی از هماهنگی مطلق و آهنگین نوسانها است، كه در فیزیك كوانتومی مدرن تا حدی توصیف شده است. چند ساعت قبل از مرگ، هاله سفید میشود و وضوح آن به شدت افزایش مییابد. توجه داشته باشید كه در اكثر فرهنگها رنگ سفید نماد مرگ است (نه رنگ سیاه)، زیرا در گذشته مردم میتوانستند عملاً هالهی سفید قبل از مرگ را ببینند. به نظر میرسد كه پیشینیان ما خیلی بیشتر از آنچه ما بتوانیم باور كنیم، میدانستند.
● تقویت نوسان هاله و انرژی حیاتی شما
چیزهایی كه میتوانند هالهی شما را به شدت تقویت كنند عبارتند از:
۱) مدیتیشن (پاك كردن ذهن از هر فكر)
۲) تمركز (تمرین دیدن صلیب)
۳) هماهنگ كردن هالهی خود با محیط
▪ هماهنگ كردن هالهی خود با محیط:
اگر ما فركانسهای نوسانی (طیف رنگهای) آنچه میپوشیم را با فركانسهایی كه بدن ما بطور طبیعی ساطع میكند (رنگ هاله) هماهنگ كنیم، ذهن و بدن ما حالت هارمونی منحصر به فردی را تجربه خواهد كرد. این كار مانند كوك كردن یك ساز است. صدایی كه از یك ساز كوك نشده تولید میشود، اصواتی ناموزون است، نه یك قطعه موسیقی موزون و خوش آهنگ. اصولاً سه روش برای هماهنگ كردن هاله شما با محیط وجود دارد:
۱) هماهنگ كردن محیط اطراف با رنگ غالب هاله:
وقتی رنگ غالب هالهی خود را بشناسیم، میتوانیم سعی كنیم كه محیط اطراف یا لباسهای خود را با هالهمان هماهنگ كنیم. اصلاح و هماهنگ ساختن دكوراسیون خانه با هالهی ما، میتواند تحریك مثبتی برای روح باشد و از جنبههای مختلف باعث ارتقای سلامت شود. برای دستیابی به این هماهنگی باید از رنگ غالب هاله و یا از جفت رنگهای هالهای استفاده كنیم. مثلاً اگر رنگ غالب هالهی شما سبز است، باید در دكوراسیون خانه خود از رنگهای سبز و صورتی روشن استفاده كنید.
۲) هماهنگ كردن محیط اطراف با فركانسهای افكار:
فركانسهای افكار، در بخش مربوط به معنای رنگهای هاله توضیح داده شدهاند. اگر شما درباره آرامش ذهن فكر میكنید (یك فكر آبی) محیط آبی رنگ، فكر شما را تقویت خواهد كرد. صبحگاه كه از خانه خارج میشوید و آسمان آبی را میبینید، قبل از آن كه فرصت كنید دربارهی هر چیز دیگر فكر كنید، احساس آرامش میكنید، زیرا نوسان آبی آسمان همهی افكاری را كه در جهت آرامش ذهن هستند تقویت میكند. هنگامی كه آسمان خاكستری است، افكار افسرده كننده قبل از این كه متوجه شوید به سراغتان میآیند. حتماً توجه كردهاید كه لباس جین آبی خیلی پرطرفدار است، چون در كسب آرامش ذهنی به ما كمك میكند. تلاش برای تبلیغ جین قهوهای ممكن است كاملاً بیفایده باشد.
۳-هماهنگ كردن پراكندگی فركانس در سراسر بدن: این كار بالاترین میزان انگیزش طبیعی را ایجاد میكند، اما به لباسهایی با طراحی ویژه مانند «پیراهن چاكرا» نیاز دارد. نتیجه كار كاملاً مشابه طب سوزنی است. با این تفاوت كه به جای سوزنها از مجموعه ۱۶ رنگ كلیدی استفاده می شود. پوشیدن این پیراهن، ظرف چند دقیقه باعث بهبود خارقالعاده میدان انرژی حیاتی (هاله) فرد میشود. در همهی موارد استفاده از رنگهای روشن و خالص و تك رنگ (رنگین كمان) مهم است. این رنگها میتوانند روشن و ملایم باشند، اما پیراهن باید بطور مشخص دارای یك رنگینكمان خالص و هماهنگی نوسانها باشد.
● عوامل سركوب كنندهی هاله
چیزهایی كه انرژی حیاتی (هاله) شما را به سرعت دچار كاهش، خفگی یا تغییر شكل میكنند عبارتند از:
۱) ترس، استرس، اضطراب، تنفر، حسادت یا هر فكر یا احساس منفی دیگر
۲) بحرانهای فیزیكی در بدن، مانند بیماریها، تحریكهای مصنوعی (داروها) وغیره. این عوامل میتوانند بطور موقت انرژی هاله را افزایش دهند ولی بعد از آن شخص دچار افت انرژی میشود، این اثر شبیه بالا رفتن حرارت بدن شما در هنگام بیماری است. برای تشخیص چنین بحرانی باید بتوانید هاله را تفسیر كنید. چنین هالهی تقویتشدهای به احتمال زیاد سفید خواهد بود.
۳) لباسها و محیطی كه با هالهی شما تضاد دارند. لباسهای دارای رنگهای مات، به جای اینكه انرژی حیاتی شما را تقویت كنند آن را جذب میكنند. جالب است كه بدانید، در زمین به طور كلی مردان صرفنظر از فرهنگ، نژاد و تغذیه، در سنین پایینتری نسبت به زنان میمیرند. به نظر ما علت این است كه مردان برای بیشتر مدت عمر خود از لباسهایی به رنگ سیاه یا خاكستری استفاده میكنند و به ندرت رنگهای دیگر را بكار میبرند، زنان در لباسهای خود از رنگهای متنوعتری استفاده كرده، بطور مكرر آنها را تغییر میدهند. جالب است كه در طبیعت، پرندگان نر اغلب رنگهای روشنتری نسبت به پرندگان ماده دارند، و عمرشان هم طولانیتر است. طبیعت همیشه به ما درس میدهد، و كاری كه ما باید انجام دهیم این است كه از طبیعت ایده بگیریم.
یك اثر فوری پوشیدن لباسهای خاكستری، سیاه یا قهوهای این است كه خستگی شما را تسریع میكنند. آیا توجه كردهاید كه جوانان امروزه به مراتب مسنتر از آنچه هستند، به نظر میرسند؟
منطقی است كه ما تا حد امكان از تمام عوامل بالا دوری كنیم. به سر بردن با هر یك از این عوامل به مدت طولانی، میتواند بر روح و هالهی شما تاثیری پایدار بگذارد.
● كالبد اثیری و هـالهٔ نورانـی
كالبد اثیری اغلب با هاله اشتباه گرفته میشود. كالبد اثیری مهمترین قسمت و به عبارت دیگر بخش جاودانه وجود ما است. زیرا آگاهی ما در آن نهفته است. هنگامی كه كالبد فیزیكی ما میمیرد، نوسان هاله متوقف میشود. كالبد اثیری جاودانه است، دوره حیات آن حدود ۱۰۲۲سال است، كه تقریباً برابر با طول عمر جهان است. كالبد اثیری، یك توده الكترونی حاوی حدود۲۱ ۱۰*۴ الكترون است. الكترونهای كالبد اثیری ما دارای حافظهای با ظرفیت عظیم هستند، و اطلاعات و هوشی را در برمیگیرند كه همهی عملكردهای ذهن و بدن ما را كنترل میكند. از جملهی همه فرآیندهای بهبود را، اینها واقعیتهایی هستند كه فیزیكدانان ما اكنون در حال كشف آنها هستند. كالبد اثیری واقعیت وجود ما است. اگر وجود خود را به یك كامپیوتر تشبیه كنیم، كالبد فیزیكی ما سختافزار این كامپیوتر است و با قسمتهایی مانند حسگرها، فرستندهها، گیرندهها و بخشهای كنترل تجهیز شده است، كالبد اثیری الكترونی حاوی نرمافزار، حافظه، ذخیره دادهها و همچنین آگاهی و بالاخره اراده آزادانه كاربر است، كه تصمیم میگیرد چه كند.
كالبد فیزیكی ما واحدی ناقص است و به آسانی بیمار میشود، زیرا ما هنوز آگاهی خود را تا حدی تكامل ندادهایم كه بتوانیم كالبد فیزیكی خود را بهتر كنترل كنیم. هدف نهایی این است كه بتوانیم فعالیت هر سلول بدن خود را آگاهانه كنترل كنیم و خصوصاً در هنگام نیاز آنها را بازسازی كنیم. در چنین حالتی ما همیشه جوان خواهیم ماند، و قادر خواهیم بود زمان و روش تغییر جسم فیزیكی خود را انتخاب كنیم. همچنین ما خواهیم توانست با آزادی كامل تصمیم بگیریم كه در كالبد فیزیكی باشیم (كه به عنوان ابزاری برای كمك به دیگران لازم است)، یا به منبع آگاهی در كالبد اثیری بپیوندیم. تصور كنید كه این آزادی چه لذت و تفریحی در بردارد. این یك رؤیا نیست، واقعیت است.
تنها دو عامل وجود دارد كه میتواند به اطلاعات ذخیره شده در كالبد اثیری صدمه بزند و ما را دچار لطمههای ماندگار كند: داروها و سر و صداهای بلند.
▪ تجربهی مشاهدهی كالبد اثیری خود:
دو دستتان را چنان نگهدارید كه انگشتان اشاره دو دست تقریباً یكدیگر را لمس كنند. بهتر است این كار را در برابر یك زمینهی تیره و مات انجام دهید. زمینهی سیاه از همه بهتر است. فضای بین انگشتان و اطراف آنها را نگاه كنید و توجه كنید كه زمینه در نزدیك انگشتان شما، روشنتر دیده میشود. تابش متمایل به آبی، شفاف و كمی درخشان كه مسؤول این پدیده است، عملاً قسمتی از كالبد الكترونی اثیری شما است. با به هم پیوستن دودست، شما یك مدار الكترونیك تشكیل میدهید كه كالبد اثیری را واضحترمیكند. شكل كالبد اثیری، به كالبد فیزیكی شما وابسته است. بعضی ازمردم كالبد اثیری قوی و درخشانی دارند كه ۱۰ میلیمتر یا بیشتر، فراتر از كالبد فیزیكی است. این كالبد در افراد سالم در روی زمین، به طور معمول در حد ۲ تا ۴ میلیمتر در نظر گرفته میشود.
● ساختار آگاهی و هـالهٔ نورانـی
در سطح بالاتر آگاهی، كالبد اثیری ما با «آگاهی برتر» یا «خود برتر» كه به مراتب قویتر و هوشمندتر است، ارتباط برقرار میكند. «خود برتر» همهی احساسات ما را دریافت میكند و همهی ادراكات ما را در كل زندگی ذخیره مینماید. علم پزشكی این ارتباط را بین كالبد اثیری و خودبرتر، به خوبی ثابت كرده است. این ارتباط، به صورت یك «تونل» بسیار پر سر و صدا است كه به یك نور بینهایت درخشان (خودبرتر) ختم میشود. وقتی ما میمیریم كالبد اثیری ما (كه خود واقعی ما است) از این تونل عبور میكند و ما با رسیدن به نور درخشان، به سعادت كامل و آگاهی مطلق دست پیدا میكنیم. این نور درخشان راه ورودی هستهی خود برتر ما است. افراد بسیاری كه یك «مرگ بالینی» را تجربه كردهاند، این ارتباط را با جزئیات كامل توصیف كردهاند. این تجربه چنان عمیق، كامل و گیراست و چنان با زندگی روزانه ما متفاوت است، كه وقتی باز میگردیم بیشتر آن را فراموش میكنیم، همانطور كه رؤیاهایمان را از یاد میبریم. خود برتر دارای ۹ طبقه است، كه هر یك قویتر و روشنتر از قبلی است.
روشنایی «خودهای برتر» و صدای تونلهایی كه به آنها ختم میشوند، مربوط به گفتگوهای روحانی بیشمار و دیرین، و به عبارت دیگر «نور و صدای آفرینش» است. بهترین فیزیكدانان ما قبول دارند كه هر چیز در جهان، تنها یك نوسان است.
هدف بسیاری از تمرینهای مدیتیشن و یوگا، رسیدن به نور و سعادت (نیروانا، سامادهی،…) آگاهانه در هنگام زندگی است. اگر بتوانید بارها در طول زندگی خود به این «آگاهی برتر» حتی به مدت چند ثانیه دست پیدا كنید، از تیرگی جهل رهایی پیدا میكنید. شما شروع به درك چیزهایی میكنید كه هرگز قادر به درك آنها نبودهاید. اغلب پس از تماس مستقیم با «خودبرتر» شیوهی زندگی گذشته دیگر برای شما جاذبهای ندارد. پیروی از عادات، آداب و شیوهی زندگی دیگران و وابستگی به مادیات، از آن پس برای شما بیمعنا میشود. روح شما، كاملاً بیدار میشود.
مطلب برازنده
مآخذ: کتاب دانشکده متافیزیک کی آرا، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات کوشامهر
مآخذ: کتاب دانشکده متافیزیک کی آرا، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات کوشامهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست