سه شنبه, ۲۴ مهر, ۱۴۰۳ / 15 October, 2024
مجله ویستا

چهار زن نمونه و الگو


اگر انسان وارسته شد می‏تواند الگوی دیگر انسان‌ها قرار گیرد. اگر مرد باشد الگوی مردم است نه مردان، و اگر زن باشد باز الگوی مردم است نه زنان. این مطلب را قرآن كریم به‌صورت صریح روشن كرده و چهار زن را به‌عنوان زن نمونه (دو نمونه خوب و دو نمونه بد) ذكر می‏كند.
زن، چه بد و چه خوب نمونه زنان نیست، زن نمونه است. فرق است ‏بین این دو مطلب كه اگر زن خوب شد، آیا نمونه زنان می‏باشد یا زن نمونه است؟ چه این كه مرد، اگر خوب شد، نمونه مردان نیست‏ بلكه مرد نمونه است. قرآن كریم می‏فرماید: آن كه خوب است نمونه مردم است نه نمونه مردان و زن خوب، نمونه زنان نیست، بلكه زن نمونه است، چه این كه زن بد، نمونه زنان بد نیست، بلكه نمونه انسان‌های بد است.
زن لوط و زن نوح
قرآن كریم نمونه مردم بد را با نقل داستان دو زن بد، تبیین كرده و‌‌ می‏فرماید:
ضرب الله مثلا للذین كفروا امراهٔ نوح وامراهٔ لوط كانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قیل ادخلا النار مع الداخلین (۱)
خدا برای كسانی كه كافر شدند زن نوح و لوط را مثل آورده كه هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت كردند و كاری از دست‏ شوهران آنها در برابر خدا ساخته نبود، به آنان گفته شد با داخل شوندگان، داخل آتش شوید.
در اینجا خداوند نمی‏فرماید «ضرب الله مثلا لللاتی كفرن‏» و نمی‏فرماید «ضرب الله مثلا للنساء الكافرات‏» نمی‏گوید خدا نمونه زنان بد را ذكر كرد، بلكه می‏گوید نمونه مردم كافر را ذكر كرد. ضرب الله مثلا للذین كفروا نه «للنساء» ونه «لللاتی كفرن‏» بنابراین معلوم می‏شود این «للذین كفروا» به معنای مردان كافر نیست ‏بلكه به معنای مردم تبهكار و بزهكار است. منظور از خیانت نیز در اینجا، خیانت مكتبی، اعتقادی وفرهنگی است، ولذا ذات اقدس اله به ما فرمود:
لاتخونوا الله والرسول وتخونوا اماناتكم (۲)
خیانت نكنید به خدا و رسول و خیانت نكنید به امانت‏هایتان.
به پیامبر خیانت كردن، یعنی، با دین او بد رفتاری كردن. در اینجا كه فرمود: زن لوط وزن نوح به این دو پیامبر كه یكی از آنها پیامبر اولواالعزم است و دیگری حافظ شریعت ابراهیم علیه السلام، خیانت كردند، یعنی مكتبشان را نپذیرفتند، واینها نمونه مردم تبهكار وكافرند.
بنابراین معلوم می‏شود كه اگر سخن از «الذین‏» و «امنوا» و مانند آن است‏ بنابر فرهنگ محاوره، منظور مردم هستند، نه مردان. و در همین آیه هم كه فرمود قیل ادخلا النار مع الداخلین اگرچه «ادخلا» همانطوری كه تثنیه مذكر است، تثنیه مؤنث هم هست، اما این كه «داخلین‏» را به صورت جمع مذكر سالم ذكر كرد منظور، مردم جهنمی هستند نه مردان جهنمی.
زن فرعون
قرآن كریم دو نمونه خوب از زنان را نیز به‌عنوان الگو ذكر می‏كند، زنان با فضیلتی كه ذات اقدس اله را نمونه مردم مؤمن می‏شمارد و درباره آنها چنین می‏فرماید:
وضرب الله مثلا للذین آمنوا امراهٔ فرعون اذ قالت رب ابن لی عندك بیتا فی الجنهٔ ونجنی من فرعون وعمله ونجنی من القوم الظالمین (۳)
برای كسانی كه ایمان آوردند خداوند همسر فرعون را مثل آورده آنگاه كه گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت‏برای من خانه‏ای بساز ومرا از فرعون و كردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان.
تعبیر قرآن در آیه این نیست كه: همسر فرعون نمونه زنان خوب است، بلكه می‏فرماید: زن خوب نمونه جامعه اسلامی است و جامعه برین از این زن الگو می‏گیرد، نه این كه فقط زنان باید از او درس بگیرند.
ذات اقدس اله در این آیه نیز نمی‏فرماید: «وضرب الله مثلا لللاتی امن امراهٔ فرعون‏» بلكه می‏فرماید: نمونه مردم خوب، زن فرعون است وضرب الله مثلا للذین امنوا امراهٔ فرعون یك چنین زنی در خانه‏ای زندگی می‏كرد كه صاحب آن خانه ادعای:
انا ربكم الاعلی (۴)
پروردگار بزرگتر شما منم.
داشت و شعار:
ما علمت لكم من اله غیری (۵)
برای شما خدایی غیر از خودم نمی‏شناسم.
در سر می‏پروراند وادعای انحصار می‏نمود. ذات اقدس اله در قرآن كریم به صورت حصر می‏فرماید:
سبح اسم ربك الاعلی (۶)
تسبیح كن نام پروردگار والای خود را.
كلمه اعلی مفهومی است كه حصر را همراه دارد، بنابراین، دو نفر به عنوان اعلی نمی‏توانند یافت‏شوند، فرعون نیز با گفتن این كلمه داعیه انحصار داشت واین اعلی بودن را ادعا می‏كرد. او همانطوری كه ادعای ربوبیت را داشت، مدعی توحید ربوبی هم بود. سخن از ارباب متفرقه نمی‏گفت. او می‏فت: نه تنها من خدایم، بلكه من، تنها خدا هستم. به جای «لا اله الا الله‏» شعار «لا اله الا انا» را سر می‏داد ودر چنین خانه‏ای بانویی نشات گرفت كه نمونه مردم متدین است.
قرآن در مقام ذكر فضائل این بانو مهمترین آنها را در بعد دعا می‏داند كه در این دعا شش نكته مهم اخذ شده است.
علت این كه این بانو نمونه مردم خوب است‏به خاطر آن است كه در نیایشش به ذات اقدس اله عرض می‏كند: اذ قالت رب ابن لی عندك بیتا فی الجنهٔ.این زن در كنار خدا، بهشت را می طلبد. دیگران بهشت را می‏طلبند، ودر دعاهایشان از خداوند:
جنات تجری من تحتها الانهار (۷)
بهشت‏هایی كه از زیر آنها نهرها جاری است.
درخواست می‏كنند، اما این بانو اول خدا را می خواهد وبعد در كنار خدا، خانه طلب می‏كند. نمی‏گوید «رب ابن لی بیتا فی الجنهٔ‏» ونمی‏گوید «رب ابن لی بیتا عندك فی الجنهٔ‏» بلكه می‏گوید: رب ابن لی عندك بیتا فی الجنهٔ اول عند الله را ذكر می‏كند بعد سخن از بهشت را به میان می‏آورد. یعنی اگر سخن از:
«الجار ثم الدار» (۸)
اول همسایه بعد منزل خود.
است، این بانو هم می‏گوید: «الله ثم الجنهٔ‏» البته جنتی كه عند الله باشد، با جنتی كه تجری من تحتها الانهار است تفاوت فراوان دارد.
در این نیایش ششگانه یا دعای شش بعدی دو درخواست‏به تولی بر می‏گردد یكی لقاء الله ودیگری بهشت. یعنی یكی «جنهٔ اللقاء» ودیگری جنات تجری من تحتها الانهار وچهار خواسته دیگر هم به تبری بر می‏گردد:
۱- ونجنی من فرعون ۲- و عمله ۳- نجنی من القوم الظالمین ۴- و «اعمالهم‏» كه محذوف است.
آنجا كه می‏فرماید نجنی من فرعون و عمله خواسته او این نیست كه: خدایا مرا از عذاب فرعون نجات بده. ممكن است كسی بگوید خدایا مرا از دست ظالم نجات بده ولی وقتی خود به قدرت رسید، دست‏به ظلم بیالاید. اما این بانو عرض می‏كند: نه تنها مرا از فرعون نجات بده بلكه از ستمكاری هم مرا برهان، مرا نجات بده تا زیر بار شرك فرعون نروم وخود نیز داعیه ربوبیت در سر نپرورانم رب نجنی من فرعون وعمله. سپس می‏گوید ونجنی من القوم الظالمین چون ممكن است كسی از فرعون برهد ولی به دام آل فرعون یا سایر ستمكاران بیفتد. لذا درخواست پنجم را عرض می‏كند ونجنی من القوم الظالمین و «اعمالهم‏» به قرینه نجنی من فرعون وعمله حذف شده است وحذف در این‏گونه موارد جایز است. بنابراین بانویی كه تا به این حد عالی می‏فهمد ودر خواسته‏هایش تبری و تولی داشته ومسائل اجتماعی و فردی را از ذات اقدس اله مسالت می‏كند، آیا این زن نمونه، تنها نمونه زنان است؟ یا به تعبیر قرآن كریم نمونه مردم جامعه است؟
مقام ویژه مریم علیها السلام نمونه چهارمی را كه قرآن بیان می‏كند حضرت مریم است. خداوند پس از معرفی همسر فرعون به عنوان الگوی انسانهای مؤمن در آیه بعد برای گرامیداشت مقام خاص مریم می‏فرماید: و مریم ابنهٔ عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا وصدقت‏بكلمات ربها وكتبه وكانت من القانتین (۹)
ومریم دختر عمران را، كه خود را پاكدامن نگاه داشت ودر او از روح خود دمیدم و سخنان پروردگار خود وكتاب‌های او را تصدیق كرد و از عبادت پیشگان بود.
یعنی «وضرب الله مثلا للذین آمنوا مریم ابنت عمران‏» وچون مقام مریم، بالاتر از مقام زن فرعون بود لذا اینها را یكجا ذكر نكرد، بلكه در دو آیه جدا ذكر فرمود، برخلاف آن دو كافره كه در یكجا ذكر نكرد، بلكه در دو آیه جدا ذكر فرمود، بر خلاف آن دو كافره كه در یك آیه ذكر شدند. حضرت مریم در اثر احصان، صیانت، عفت و در اثر دریافت آن روح غیبی به جایی رسید كه صدقت ‏به‌ كلمات ربها و كتبه و كانت من القانتین گشت.
از این چهار نمونه سوره تحریم به خوبی بر می‏آید كه نه مرد نمونه، نمونه مردان است ونه زن نمونه، نمونه زنان. ممكن است كشاورز نمونه، نمونه كشاورزان، صنعتگر نمونه، نمونه صنعتگران، خطاط نمونه، نمونه خطاطان باشد، ولی انسان نمونه، نمونه همه انسانهاست و اختصاصی به زن یا مرد ندارد.پس در ارزیابی مقام وكمالات مریم نقش مادر آن بانو را نباید فراموش كرد. گرچه در تربیت مریم‏سلام الله علیها حضرت زكریا نیز نقش داشت لیكن این امر در مرحله نهائی بود نه در پیدایش ابتدائی، مادر این بانو لیاقت آن را داشت كه مادر پیغمبر بزاید وآن خضوع را داشت كه فرزندش را به معبد حق اهدا كند، واین كه ذات اقدس اله این گوهر را پذیرفت، برای آن بود كه می‏دانست اگر به او فیض عطا نماید امین در حفظ فیض خواهد بود.خدا به عده زیادی از مردان فضیلت داد و می‏دانست كه از عهده آن برنیامده و سرانجام رسوا خواهند شد واعطای فضیلت ‏به آنها فقط از باب:
معذرهٔ الی ربكم (۱۰)
و اتمام حجت ‏بود لذا به آنها فضیلت داد، ولی سمت و مأموریت نداد. زیرا كسی كه در كار خود انحراف دارد، اگر مأموریت و سمتی پیدا كند به مبانی دین صدمه می‏زند. خداوند به بلعم باعورا فضیلت داد ولی سمت نداد، به سامری فضیلت داد ولی سمت نداد. سامری آدم كوچكی نبود او با چشم درونی‏خود اثر فرشته‏ها را دید وگفت:
بصرت بما لم یبصروا به (۱۱)
من دیدم چیزی را كه توده ناظران ندیدند، ولی به جای این كه از آن اثر فیض گرفته، وراه موسی وهارون را ادامه بدهد، وشاگردی آنها كند، گوساله پرستی را رواج داد. بلعم باعورا نیز، كسی بود كه طبق یك نقل ذات اقدس اله درباره او فرمود:
واتل علیهم نبا الذی اتیناه ایاتنا فانسلخ منها (۱۲)
خبر آن كس را كه آیات خود را به او تعلیم داده بودیم واز آن دور شد برای آنان بخوان. ما یك قشر روشن، یك لباس فاخری بر پیكر او پوشاندیم اما او از این پوست درآمد.
اینها نمونه‏های قرآنی است مبنی بر این كه خدا می‏داند كه به چه كسی سمت‏بدهد، لذا فضیلت را می‏دهد تا معلوم شود، كه عده‏ای عمداً فضیلت را به رذیلت تبدیل می‏كنند. چون ذات اقدس اله از درون وبرون همگان باخبر است، هرگز به كسانی كه لاحقه سوء دارند سمت رسمی نمی‏دهد.
الله اعلم حیث‏یجعل رسالته (۱۳)
ذات اقدس اله می‏داند كه به چه كسی مأموریت‏بدهد. او نظیر بشرهای عادی نیست كه به كسی ابلاغ بدهد، بعد كشف خلاف بشود، و بگوید: من كه درون‏بین نبودم. خداوند مت‏خلافت، رسالت، نبوت، امامت و رهبری را به كسی كه از درون آنها مستحضر است و درونی فاسد دارند نخواهد داد اما كسانی كه ذات اقدس اله می‏داند، با حسن اختیارشان پایدار وپایبند هستند، اینها را می‏پذیرد ومریم از این نمونه بود. بنابراین گرچه او در بدو پیدایش، كودكی بیش نبود اما معلوم بود كه اگر خدا به او فضیلت‏بدهد او در حفظش پایدار واستوار است. لذا در ابتدای زندگی، مادری همچون زن عمران، سرپرستی او را به عهده داشت وبعد وقتی می‏خواهد به نذر خود عمل كند، او را به معبد می‏سپارد، واز آن به بعد است كه:
وكفلها زكریا (۱۴)
خدا زكریا را كفیل او قرار داد.
یعنی «جعل الله سبحانه وتعالی لزكریا كفیلا لها» ، «كفل‏» در این جمله دو مفعول گرفته است «مكفل‏» خدا است و خدای متعال مریم را در تحت‏سرپرستی زكریا علیه السلام كفالت نمود «وكفلها زكریا» نه «تكفلها زكریا» زكریا علیه السلام متكفل نشد مگر به وحی الهی.این چنین نبود كه قرعه خود به خود به نام زكریا علیه السلام بیفتد، لذا فرمود: اینها قرعه زدند و خیلی‏ها شیفته بودند كه این كودك را سرپرستی كنند:
وما كنت لدیهم اذ یختصمون (۱۵)
تو نزد آنان نبودی آنگاه كه مجادله داشتند.
وبنا را بر قرعه نهادند اما قرعه بنام مبارك زكریا علیه السلام خورد، به خواست‏خدا قرعه به نام او در آمد.
وما كنت لدیهم اذ یلقون اقلامهم ایهم یكفل مریم (۱۶)
تو نزد آنان نبودی آنگاه كه قرعه انداختند تا كدام یك مریم را كفالت كند.
خدا می‏فرماید: ما طوری برنامه را تنظیم كردیم كه خود مكفل شویم وزكریا متكفل ومریم تحت كفالت‏باشد. واین در مرحله بقاء است كه پرورش ورشد اوست وگرنه در بدو پیدایش و تكونش، و ظهور و هجرت او از رحم به دامن، در سایه تربیت آن بانو بود.
ارزیابی مقام مریم از نظر مفسرین
نكته‏ای كه در ارزیابی مقام حضرت مریم باید مورد توجه قرار گیرد این است كه قرآن كریم درباره تربیت مریم عذراء علیها السلام می فرماید: هرگاه حضرت زكریا علیه السلام وارد می‏شد روزی خاصی را در حضور آن بانو علیها السلام می‏دید.
كلما دخل علیها زكریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی’ لك هذا قالت هو من عند الله یرزق من یشاء بغیر حساب (۱۷)
هرگاه كه زكریا در محراب بر او وارد می‏شد نزد او نوعی خوراكی می‏یافت. گفت: ای مریم این از كجا برای تو آمده است؟ او گفت: این از جانب خداست، كه خدا به هركس بخواهد بی‏شمار روزی دهد.
وهمچنین فرشتگان بامریم سخن می‏گفتند وسخنان مریم را هم می‏شنیدند بلكه مشافهتاً و مشاهدتاً گفتار را با شهود می‏آمیختند، هم مریم آنها را می‏دید و هم آنها را مرآی مریم قرار می‏گرفتند. اینها تعبیرات بلندی است كه قرآن درباره مریم دارد.
ونیز در تبیین مقام والای مریم می‏فرماید:
واذ قالت الملائكهٔ یامریم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك علی نساء العالمین یامریم اقنتی لربك واسجدی واركعی مع الراكعین (۱۸)
و هنگامی را كه فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را برگزیده وپاك ساخته وتو را بر زنان جهان برتری داده است. ای مریم، عبادت خدا كن و سجده كن و با ركوع‌كنندگان راكع باش.
یعنی فرشتگان فراوانی با این بانو سخن گفته، واو را از مقام اصطفایش با خبر كردند كه تو صفوهٔ الله، مطهره ودر میان زنان عالم ممتازی، دائما به یاد حق باش، سجود، سجود و ركوع را فراموش مكن و از اهل ركوع باش.
و نیز بشارت حضرت مسیح را به او دادند:
اذ قالت الملائكهٔ یامریم ان الله یبشرك بكلمهٔ منه اسمه المسیح (۱۹)
و هنگامی كه فرشتگان گفتند: ای مریم خداوند تو را به كلمه‏ای از جانب خود كه نامش مسیح، عیسی بن مریم است مژده می‏دهد.
اینها نمونه‏هایی از گفتگو و حضور فرشتگان در محضر مریم علیها السلام است.
پی‏نوشت‏ها:
۱- تحریم، ۱۰
۲- انفال، ۲۷
۳- تحریم، ۱۱
۴- نازعات، ۲۴
۵- قصص، ۳۸
۶- اعلی، ۱
۷- فرقان، ۱۰
۸- بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۵
۹- تحریم، ۱۲
۱۰- اعراف، ۱۶۴
۱۱- طه، ۹۶
۱۲- اعراف، ۱۷۵
۱۳- انعام، ۱۲۴
۱۴- آل عمران، ۱۳۷
۱۵- آل عمران، ۴۴
۱۶- همان.
۱۷- آل عمران، ۳۷
۱۸- آل عمران، ۴۲ و ۴۴


كتاب: زن در آینه جلال و جمال، ص ۱۵۳
نویسنده: آیهٔ الله جوادی آملی
منبع : بنياد انديشه اسلامي