پنجشنبه, ۲۲ آذر, ۱۴۰۳ / 12 December, 2024
مجله ویستا

خشونت جوانان


خشونت جوانان
می توان دوران بلوغ در نوجوانان و جوانان را عبور از یك "گذرگاه مرزی " دانست. به عبارت دیگر این گذرگاه، حد فاصلی است بین پایان دوران كودكی و شكل گیری و رشد بخش اعظمی از شخصیت، خلق، احساسات، تفكر و رشد فیزیكی در طی دوران بلوغ كه باید جوانان و خانواده هایشان در كنار یكدیگر تجربه نمایند . در طی این دوران حیاتی و سرنوشت ساز، اكتساب هویت جنسی و شكل گیری شخصیت در برابر عدم شكل گیری و یا شكل گیری مبهم آن، شناخت و پذیرش توانمندی ها و یا نا توانی ها، خواه جنسی، خواه فكری یا روانی در مقابل عدم شناخت و پذیرش آنها، غلبه بر احساسات پر شور و حرارت نوجوانی در مقابل عدم كنترل این نوع هیجانات كه هر یك در این سنین جداگانه می تواند موجب بروز نا هنجاری هایی گردد كه اصولاً دارای منشأ عاطفی هستند از قبیل : ‏
▪ یأس و نا امیدی و نگرشی منفی نسبت به محیط اطراف
▪ بی هدفی، بی جهتی و بی تحركی‏
▪ پرخاشگری ‏
▪ نوسانات خلقی (افسردگی - سر خوشی) ‏
▪ انحرافات اخلاقی و جنسی ‏
ولی اگر بخواهیم جوانانمان از " بحرانهای اجتناب ناپذیر" و " حاد" این گذرگاه به آرامی عبور كنند، باید به نكات ذیل اهمیت دهیم :‏
▪ ارتباطات كلامی و احساسی
▪ همدلی بموقع
▪ ایجاد اعتماد ‏
مشخص نمودن حد و مرزهای انضباطی و اخلاقی كه قابل مصالحه نبوده و بطور عادلانه انتخاب شده باشند، تا بتوانیم سطح آگاهی جوانان را نسبت به ویژگی های سنی خودشان افزایش دهیم. ‏
در این گذرگاه مرزی باید در ضمن اینكه به نوجوانان و جوانان یـاری داد، بایـد اجـازه داد تا آنان " هویت منسجم "، " شخصیت مستقل " و " اراده مستحكم " خود را پرورش داده، بارور سازند. اینگونه است كه رشد مسیر طبیعی خود را ادامه می دهد.
به همین منظور متخصصان روانشناسی مسیر رشد نوجوانان و جوانان را به سه دوره سنی بشرح ذیل تقسیم كرده اند :
۱) دوره نخستین : كه عموما از سنین ۱۲-۱۱ سالگی (یعنی پایان دوران كودكی) تا ۱۵-۱۴ سالگی بطول می انجامد، می باشد.‏
۲) دوره میانی: كه از سنین ۱۵-۱۴ سالگی شروع و تا ۱۷-۱۶ سالگی می رسد. به این دوره " نوجوانی " گفته می شود.‏
۳) دوره پایانی: كه از سنین ۱۷-۱۶ سالگی آغاز شده و حدوداً تا ۲۰-۱۹ سالگی بطول می انجامد. این دوره " جوانی " نامیده می شود.‏
براستی چرا بیگانگی با حوزه محركات اجتماعی در بین نوجوانان و جوانان شایع شده است ؟ چرا پاسخ دهی نا مناسب به هنجارهای اجتماعی از میان سازمان واكنش های مقابله جویانه نوجوانان به عنوان آموزه های پایدار در درون منبع تولید رفتار تعبیه شده است ؟ مقصر كیست ؟ علاقه مندی به وارونگی ارزشها از كجا سر چشمه می گیرد ؟
همه ما به اعتبار شاخصه جمعیت شاسی متعلق به خانواری هستیم كه مجموع آنها تعداد دوازده میلیون خانوار ایرانی را تشكیل می دهد. از توجه به بخش عظیمی از توده های جمعیتی كشور كه نوجوانان و جوانان را تشكی می دهد، به اهمیت پیامدهای رفتار های واكنشی مقابله جویانه نوجوانان و جوانان پی می بریم. هر روزه شاهد ارتباطات كلامی و حسی خود با فرزندانمان و دیگر نوجوانان و جوانان جامعه هستیم و این ارتباطات بخشی از زندگی ما را می سازد. به همین دلیل شاهد اتفاقاتی بسیار غریب و نا آشنا از درون این سازمان ارتباطات بوده و از نتایج مغموم آن در رنج بسر می بریم. در تمام سطوح فضا های شهری مساحتی مملو از حضور جوانان را شاهد هستیم، بطوریكه حجم حضور آنان تقریباً حضور ما را كم رنگ و بی اثر تركرده است. از یك طرف انرژی های موجود و در حال رشد نوید خلق یك قدرت ملی حساب شده را می دهد و از طرف دیگر نا امنی در حوزه رفتار های عمومی بر میزان نگرانی ما كه تهدید كننده یكپارچگی سازمان قدرت عمومی است می افزاید. ‏
به نظر می رسد برای ورود به بحث باید نظری به مقوله قدرت كه وظیفه كنترل و تنظیم رفتارهای جوانان را به عهده دارد داشته باشیم. از این رو به پردازش و تحلیل قدرت سنتی و قانونی و قدرت فرهمندانه خواهیم پرداخت. علی الاصول نوجوانان و جوانان به دلیل شرایط سنی خاص در حوزه رفتارهای نیمه كنترلی قرار دارند، زیرا از استقلال در اعمال اراده به دلیل نیازمندی های شدید تامینی و حیات بخش به كانون خانواده بر خوردار نیستند و محركات ارادی آنان جز در حوزه مقتضیات سنی و موقعیت رشد، متابعت پذیری از قدرت سنتی خانواده و قدرت قانونی نظام اجتماعی را بعنوان یك شرط واجب، غیر قابل عدول می نماید. این وضع در كلیه جوامع امروزی حاكم است و در هیچ جای دنیا نوجوانان و جوانان جز در شرایط خاص استثنایی قادر به حضور در حوزه رفتار های آزاد ( كنترل نشده ) نیستند. حتی نوجوانان و جوانانی كه به لحاظ خود استقلالی زود رس عهده دار وظایفی در كانون های اشتغالی هستند، محاط در ضوابط روشمند تدابیر كنترلی كار فرما و سپس خانواده قرار دارند. هر چند كه از این طریق قدرت تسلط بر رفتارهای خود را پیدا می كنند ولی لاجرم در حوزه اقتدار فاقد اركان لازمه می باشند، زیرا به هر حال تحت حكومت یكی از سه نوع عمده اقتدار قانونی یا سنتی و یا فرهمندانه بسر می برند. پس بطور قطع باید این نظریه را بپذیریم كه ایراد اساسی در نوع رفتارهای هنجار شكن و اعمال واكنشی مقابله جویانه و یا علاقه مندی به اوباش گری ( لمپنیزم ) توجه به اقتدار قانونی جامعه و اقتدار سنتی خانواده است، و نوجوانان در این زمینه ضامن نتایج حاصله از رفتار خود نیستند. لذا با توجه به این نظریه و منفك كردن نوجوانان و جوانان از حوزه اصابت مسئولیت، نا گزیریم به مقوله های اقتدار قانونی كه متعلق به ساخت اجتماعی قدرت دولت و حكومت در جامعه است، و اقتدار سنتی سرپرست خانواده كه ضرورتاً از مقوله قدرت اجتماعی باید باشد، بپردازیم. ‏
▪ بدوا ً تعریفی از قدرت و استعداد آنرا ارائه می نمائیم. قدرت دارای دو استعداد است :‏
۱) قدرت شخصی : یعنی توانایی مسیر زندگی و انتخاب شیوه مناسب اداره امور فردی.‏
۲) قدرت اجتماعی : یعنی اعمال و رفتار دیگران را بطور موثر تحت كنترل خود در آوردن و اثر گذاری در رفتار دیگران. ‏
این مؤلفه قدرت، عامل كسب اقتدار فرهمندانه است، كه عموماً دولتها در استفاده از این استعداد بنا به طبع اعمال نظم در شكل دهی اقتدار قانونی از آن استفاده می كنند و سرپرست خانواده با بهره گیری از باورهای تقدسی سنتی و استفاده از روشهای مجلوب مهر و عاطفه، اقتدار فرهمندانه را از درون سازمان خانواده كسب می نمایند. ‏
یكی از عوامل تاثیر بر رفتار دیگران و تغییر در آن، نفوذ است كه مولد اقتدار فرهمندانه است و هیچگاه اقتدار قانونی قادر به تولید نفوذ نیست. پس نتیجه می گیریم خانواده بعنوان كانون و هسته تنظیم و كنترل نوجوانان و جوانان از اهمیتی خاص برخوردار است و از آنجا كه نوجوان در درون سازمان خانواده همیشه مشتاق محركات عمودی است و رشد طبیعی و جسمانی نوجوان و جوان به عنوان یك عامل گریز نا پذیر در این امر مدخلیت غیر قابل كتمانی دارد و علاقه مندی به رشد و ترقی جزء ذاتیات مخلوق بشری است، می توانیم همبستگی نوجوانان و جوانان را به علایق آتی محركات عمودی و رشد یابنده به عنوان یك میان بند تتمیمی جزء ابزار كمك رسان و تقویت كننده به خانواده در مسیر رشد و رفتار های نوجوانان و جوانان بدانیم. ‏
حال چرا با وجود چنین بدیهیاتی نوجوانان با گریز از حوزه اقتدار خانواده، تحت نفوذ قدرتهای نامرئی و القائات جاذبه ای قرار می گیرند و با اوباش گری راه آشتی جویانه در پیش می گیرند. در اینجا لازم است به مقوله ای اشاره كنیم كه بر خلاف واقعیت گاهی ابزار توجیه كژ رفتاری های نوجوانان و جوانان ساكن در طبقات خاص اجتماعی می گردد و آن مقوله كیفیت سنجی قدرت شخصی و اجتماعی با ابزار ثروت كلان و رفاه است.
آیا دستیابی به ثروت كلان و رفاه می تواند موجب تحول در استعداد قدرت از ظرف شخصی به اجتماعی گردد ؟
اگر چه پاسخ به این سوال متوقف به یك پیش شرط است، ولی قواعد جامعه شناسی پاسخ مناسبی را ارائه می دهد و آن اینكه ثروتهای كلان و رفاه اجتماعی در صورتیكه حامل منصب حكومتی نباشد، صرفاً دارای استعداد قدرت شخصی است و قادر به تولید نفوذ و تاثیر گذاری بر رفتار دیگران نیست و چنانچه منبعث از قدرت قانونی گردد، باز از ویژگی های قدرت فرهمندانه برخوردار نیست و همچنان حوزه كار كردی آن با استعداد قدرت شخصی است.‏
● چرا خشونت ؟
تجاوز و تهاجم افراد بشر نسبت به یكدیگر ماجرایی است كه قرن هاست تكرار می شود و مشابه ماجرای هابیل و قابیل، در طول تاریخ، میلیون ها انسان قربانی تجاوز و تهاجم و خشونت همنوعان خود شده اند و این روند همچنان ادامه دارد. در پی كشف علت یا علل تهاجم و خشونت بشر نسبت به هم نوعان خویش، فلاسفه و جامعه شناسان و روان شناسان بسیاری مطالعه و تحقیق كرده اند و حاصل تحقیقات خود را در اختیار دیگران نهاده اند. عده ای خشونت را فطری و غریزی دانسته اند و گروهی آن را اكتسابی و تابع اصل یادگیری می دانند. گذشته از این دو تئوری، تهاجم از جنبه فیزیولوژی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. خشم یا تهاجم یا خشونت یا پرخاشگری از تظاهرات شدید هیجانی است كه با واكنش های شدید عصبی خصمانه همراه است. واكنش تهاجمی به درجات مختلف از خفیف تا شدید متغیر است كه در حالت شدید حتی ممكن است به دیگر كشی منجر گردد. ‏
احمد احدی