یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


جهان پهلوان تختی در آینه ادبیات


جهان پهلوان تختی در آینه ادبیات
یکی از شاخص‌های برجسته فرهنگ و تمدن هر سرزمینی، حضور ورزش در متن آن جامعه و نگرش پویا و باورمند نسبت به آن است.
در سرزمین پهناور ایران از دیر باز به ورزش، و منش و روحیه پهلوانی ارج بسیار گذاشته شده، و در منابع تاریخی از ایرانیان به عنوان مردمانی یاد شده است که نه تنها در پرورش جسم خویش، و کسب مهارت و توانمندیهای افزونتر کوشا بوده‌اند، بلکه در تربیت فرزندان و نسل‌‌های آینده نیز سعی وافری داشته‌اند. در آثار سخنوران و مشاهیر فرهنگ این دیار همواره کاهلی و تن‌آسایی مذمت شده و سخت‌کوشی و ورزش مورد ستایش قرار گرفته است.
از جمله ویژگی‌های بسیار ارزنده و تحسین برانگیز در تاریخ ورزش ایران، ترویج خصلت‌های جوانمردی و نوعدوستی بوده است که موجب شده تا ورزش ایران همواره همانند پرنده‌ای با دو بال <توانایی> و <دانایی> اوج بگیرد و لذا در همه دورانها ورزشکاران حامیان مردم در دشواری‌ها و از مبارزان و مجاهدان علیه زور و ستمگری بوده‌اند.
در شاهنامه‌ حکیم فرزانه توس، پهلوانان، اشخاص زورمند و اخلاق‌گرا هستند که در هنگامه‌های سخت به میدان آمده و به کمک توده‌های مردم، و نجات زاد و بوم خویش برمی‌خیزند.
در واقع فرهنگ حاکم بر تاریخ ورزش ایران، فرهنگی اخلاق‌گرا، مردم‌دار، شعورمند و تابع مهر و آیین است، و به همین سبب پهلوانان ایرانی همواره مردانی مورد احترام و وثوق مردم، و تکیه‌گاه جامعه در توفانها و بحران‌ها بوده‌اند.
به گواه تاریخ از دل جامعه ورزش ایران در هر عصری چهره‌هایی برخاسته‌اند که به لحاظ نیرومندی و نیز خصایص انسانی مورد توجه اجتماع قرار گرفته و مصدر انجام امور ارزشمندی بوده‌اند، تا جایی که برخی از این رادمردان، ناخواسته به اسطوره‌هایی در نزد مردم مبدل شده‌اند و آنچه که بیشتر موجب چنین عاملی شده است خضوع و خشوع، فروتنی، دستگیری از نیازمندان، حمایت از فرودستان، ادب، بی‌نیازی به دنیا و عدم چشمداشت به مقام و منصب، غلبه بر خشم و شهوت، دین‌داری و پارسایی و... بوده است.
در ورزش کهن ایران، پوریای ولی، اسطوره‌ای جاودان و هماره ستایش شده است، به آن جهت که وی در عین توانگری و قدرتمندی در میادین مبارزه، در میدان غلبه بر نفس و هواهای گذرای دنیوی نیز فاتح بود که در فرهنگ ورزش ایران غلبه بر نفس اوج پهلوانی است:‌
مردی نبود فتاده را پای زدن‌
گر بر سر نفس خود امیری، مردی‌
در تاریخ ورزش معاصر ایران روانشاد غلامرضا تختی از چهره‌هایی است که علاوه بر ورزش، در دیگر زمینه‌ها نیز به فعالیت پرداخت و نه تنها در عرصه ورزش بلکه در بین تمامی اقشار جامعه ایران و نیز دیگر ورزشکاران و علاقمندان به ورزش جهان احترام و محبوبیت فوق‌العاده‌ای پیدا کرد.
تختی علاوه بر افتخار‌آفرینی در عرصه ورزش کشتی، انسانی متین و مودب و با اخلاق، شخصیتی دردمند و در پی امداد به محرومان جامعه، و فردی دیندار و با روحیه انقلابی بود و مجموعه‌ تمامی این خصوصیت‌ها که کمتر در انسانی جمع می‌شود، از او چهره مقبول و محبوب و اسطوره‌ای ساخت، که پس از سالها هنوز مورد تکریم است.
● اسطوره‌ای به نام تختی:
روانشاد غلامرضا تختی در روز پنجم شهریورماه سال ۱۳۰۹ در محله <خانی‌آباد> تهران دیده به جهان گشود، چنان که خود نوشته است: <پدرم روی اصل اعتقادات مذهبی‌اش و ارادت خالصانه‌ای که به امام هشتم داشت، نام غلامرضا را برمن نهاد.
(جهان پهلوان تختی - ص۷)
تختی با تلاش و جدیت فراوان و علیرغم فقر مادی شدیدی که خانواده‌اش با آن دست به گریبان بود، توانست در ورزش کشتی رشد کرده و به مراتب بالایی دست پیدا کند.تختی دارای شخصیتی مذهبی بود، نماز خواندن را از کودکی آموخته بود و برای شرعیات اهمیت خاصی قایل بود. به امام هشتم - حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) - علاقه ویژه‌ای داشت و اکثرا به تنهایی و یا به اتفاق برخی ازدوستان نزدیک، قبل از عزیمت به مسابقه‌های مهم خارجی، به پای‌بوسی امام‌ رضا(ع) مشرف می‌شد.‌
‌(جهان پهلوان تختی - ص ۱۰)
تختی در مصاحبه‌ای که در آن روزگار با یکی از مجلات ورزشی داشته با ایمان و صراحت از اعتقادات مذهبی خود چنین سخن گفته است: <من همیشه قرآن کریم را در جیب خود دارم و هیچ‌گاه خداوند را فراموش نمی‌کنم.‌
‌(کیهان ورزشی - شماره ۵۷ مورخ شنبه ۲۲/۱۰/۱۳۳۵)
در عرصه ورزش کشتی تختی در شمار پرافتخارترین ورزشکاران این رشته در سطح ملی و جهان است و وی را در شمار نوادر این ورزش می‌شناسند، اما آنچه که از تختی اسطوره‌ای شگفت آفریده است ادب، تواضع، نوعدوستی و خصوصیات پهلوانی اوست که ریشه در باورهای فرهنگ ملی و آموزه‌های دینی دارد.
در شرایط اختناق تختی مبارزه خود را با فساد و چپاولگری رژیم پهلوی آغاز کرد و بی‌پروا به مخالفت با سیاستهای دستگاه حاکم برخاست. وی با بسیاری از مبارزان و مجاهدان مشهور آن روزگار مانند آیت‌الله سیدمحمود طالقانی ملاقات و ارتباط داشت.
(جهان پهلوان تختی - ص ۶)
بی‌گمان این ملاقاتها و مبارزات از چشم ساواک پنهان نبود و چنان که از اسناد به جا مانده از آن دوران استفاده می‌شود، نگرانی رژیم را برانگیخته بود. در نتیجه روز به روز فشارها و محدودیتهای افزونتری برای تختی در نظر گرفته شد، تا جایی که علیرغم آوازه فرامرزی و محبوبیت فراوان تختی از حضور او در سالن‌های تمرین و مسابقات جلوگیری می‌کردند و تضییقات فراوانی برایش به وجود می‌آوردند. حتی حقوق پهلوانی و قهرمانی جهانی وی و سایر مزایایش را نیز قطع کردند.
(جهان پهلوان تختی - ص ۵۶)
علیرغم تمامی مشکلاتی که برای او به وجود آوردند، مردم او را با مهر و اشتیاق فریاد می‌زدند و بی‌سابقه‌ترین ابراز احساسات را نثارش می‌کردند، تا جایی که همین موضوع سبب خشم شاهپور غلامرضا - برادر شاه،‌ که ریاست کمیته ملی المپیک را داشت - شد و کینه شدیدی از تختی به دل گرفت، به‌گونه‌ای که در مراسم جشن کوهنوردان که در تالار فرهنگ برگزار شده بود، به نشانه اعتراض به حضور تختی، قهر کرده و سالن را ترک کرد.
(جهان پهلوان تختی - ص ۴۸)
شخصیت <کاریز ماتیک> تختی برای رژیم وقت نگرانی بزرگی به شمار می‌آمد و از گسترش نفوذ و محبوبیت او که روز به روز بیشتر می‌شد، هراس و اضطراب فراوانی در سران حکومت پدید آمده بود.
تختی در نتیجه سفر به کشورهای پیشرفته جهان و درک پیشرفتهای آنان در مقایسه با محرومیتها و عقب‌ماندگی کشورش بسیار اندوهگین بود و علت این فاصله اسف‌انگیز را در بی‌لیاقتی و خیانت پیشگی رژیم وابسته و مستبد می‌دانست. نفرت تختی از دستگاه حاکمه به گونه‌ای بود که در سالهای آخر زندگی، مبارزات حزبی را بی‌فایده می‌دانست و خواستار اقدامات عملی در جهت سرنگونی رژیم بود و این نکته را بدون پرده‌پوشی نه تنها با دوستان نزدیک، بلکه بطور آشکار نیز بیان می‌کرد.
(حماسه جهان پهلوان تختی - ص ۲۶۵)
هنوز چهارماه از تولد <بابک> فرزند تختی نگذشته بود که در روز ۱۸ دیماه ۱۳۴۶ خبر هولناکی منتشر شد. در خبر آمده بود: <غلامرضا تختی خود را کشت!>
(روزنامه اطلاعات - شماره ۱۲۴۸۰ - ص ۱)
اما اکثر مردم می‌گفتند: <تختی راکشتند.> جمله فاعل نداشت اما کشنده‌ی <مجهول> گویی در ذهن همگان <معلوم> بود: دستگاه؛ و مقصود حکومت بود. انتشار وصیت‌نامه تختی و کوشش‌های دیگر نتوانست این اتهام را از ذهن مردم پاک کند، و خون این کشته بر گردن حکومت ماند.
(میراث پهلوی - ص ۷۷)
مردم در تشخیص خویش اشتباه نمی‌کنند، آنان در مراسم باشکوه تشییع پیکر تختی به قبرستان <ابن بابویه> - که عکسهای آن موجود است - برایش کلمه <شهید> را به کار برده‌اند. این کلمه شاید امروز عادی به نظر برسد اما آن روز...
(تختی مرد همیشه جاوید - ص ۲۴۳)
بی‌تردید رژیم پهلوی با طراحی سناریو پیچیده و مکرآلودی تختی را از ۲ جهت نشانه گرفت که عبارت بود از:
۱) ترور فیزیکی
۲) ترور شخصیتی.
در این روش کارگزاران دستگاه جهنمی ساواک کوشیدند تا با خودکشی جلوه دادن شهادت مردی که محکم‌ترین اعتقادات مذهبی را داشت، شخصیت وی را در نزد جامعه‌ای که او را به جان دوست می‌داشت خرد کنند. از سوی دیگر مرگ چنین قهرمانی که سه دوره پهلوان ایران شده بود و در کمال صحت و سلامتی و سمبل تندرستی بود، از هیچ طریق و بهانه‌گیری غیر از خودکشی امکان‌پذیر نبود، و مشاهدات و بررسی مستندات بعدها این واقعیت را به اثبات رساند که جهان پهلوان قربانی توطئه‌ای کثیف و ناجوانمردانه، و شایسته شهادتی مظلومانه شده است.
به گفته بزرگان زندگانی هر انسانی به طور حقیقی با فاصله‌ای که پس از مرگش آغاز می‌شود سنجیده می‌شود، به این اعتبار می‌توان نتیجه گرفت که با گذشت زمان عظمت شخصیت تختی به نحو چشمگیری آشکار شده، و مردم قدردان و حق‌شناس ایران تلاشها، مبارزات، و تمامی ارزشهای تختی را بازشناخته و پاس داشته‌اند.
● ورزش و اهمیت رویکرد هنر و ادبیات‌
یکی از نکات بسیار مهم و شایان توجه در تاریخ جهان آن است که علیرغم اینکه در طول تاریخ حیات بشر اشخاص بزرگی قدم به عرصه وجود نهاده‌اند و مصدر انجام کارهای بزرگی شده‌اند، اما تمامی این اشخاص این اقبال را نداشته‌اند که مورد رویکرد اهل هنر و ادبیات واقع شوند و گام در قلمرو وسیع و سحرانگیز هنر و ادبیات بگذارند.
به عبارت دیگر می‌توان گفت که یکی از مشخصه‌های شخصیت‌های سترگ استقبال اهل قلم و هنر از آنان است و هر چقدر این استقبال، استمرار یابد و بر آثار خلق شده در این زمینه افزوده شود، می‌توان نتیجه گرفت که آن شخصیت تا چه میزان دارای عظمت و محبوبیت بوده است. زیرا چه بسا کسانی که در طی دوره‌ای مورد توجه تنی چند از هنرمندان، ادبا و سخن‌سرایان قرار گرفته‌، لیکن با گذشت زمان بتدریج این استقبال رنگ باخته و به فراموشی سپرده شده است.
در سرزمینی کهنسال چون ایران که مهد ظهور شاعران بلندآوازه‌ای است که وارثان خرد و روشنایی و ستایشگران جوانمردی و فضیلت و انسانیت بوده و هستند، راه‌جستن به خلوتهای شاعرانه و مورد تمجید و تحسین قرا رگرفتن، امری چندان سهل و ناچیز نیست، خصوصا آنکه شخصیتی از شمار ورزشکاران چنان قد برافرازد که قامتش در بین هزاران قامت دیگر آشکارا به چشم آید.
در ورزش ایران در عصر حاضر علیرغم ظهور قهرمانان بسیار در رشته‌های گوناگون هیچکدام به اندازه غلامرضا تختی به چنین مرتبه‌ای صعودنکرد که گام در عالم ادبیات نهاده و با رویکرد شعرا و نویسندگان عصر حاضر روبرو گردد و این مهم مرتبه اندکی نیست.
● تختی و شعر
غلامرضا تختی را می‌توان محبوب‌ترین ورزشکاری در تاریخ ورزش ایران دانست که نگاه شاعران عصر خویش و نیز پس از آن را به خویش جلب کرد. و بار دیگر پلی شد تا شعر و ورزش در این سرزمین به یکدیگر نزدیک شوند.درخصوص تکریم شخصیت تختی در آیینه زلال شعر معاصر با کثرت آثاری روبرو هستیم که سرشار از عاطفه و احساس، و اندوهی عمیق و جانکاه است.
نکته جالب توجه در این باره این است که تاکنون هیچ شخصیت ورزشی تا به این پایه مورد علاقه و احترام شاعران نبوده، و از دیگر سو اکثر شاعرانی که درباره تختی مرثیه سروده‌اند از شاعران معتقد و دین‌باور بوده‌اند.
اشعاری که تاکنون درباره غلامرضا تختی سروده شده است به چند دسته تقسیم می‌شود:
۱) اشعاری که به طور خودجوش سروده شد و در زمان حیات تختی توسط مردم زمزمه می‌شده.
۲) اشعاری در قالبهای کلاسیک به صورت سوگ سروده.
۳) اشعاری در قالبهای نو که آمیزه‌ای از مرثیه و حماسه است.
۴) اشعاری با مضامین اجتماعی و ملهم از شخصیت تختی.
از مجموعه خاطرات و یادداشتهایی که درباره تختی چاپ و منتشر شده‌
است، می‌توان دریافت که تختی خود شعر نمی‌سروده، اما با شعر و شاعران بیگانه نبوده است و به لحاظ ارتباطی که با مجامع فرهنگی و اهل قلم داشت، خصوصا با شاعرانی که آثار روشنگرانه‌ای داشتند آشنا و در ارتباط بوده است.
از جمله شاعرانی که تختی با وی آشنا بوده و وی را در رفع مشکلاتش یاری رسانیده است کارو دردریان سراینده مجموعه‌های <شکست سکوت> و <ماسه‌ها و حماسه‌‌ها> است.
(حماسه جهان پهلوان تختی - ص ۳۲۰)
همچنین باقر عالیخانی در یادداشتی که متاثر از درگذشت تختی در آن روزگار نوشته و در مجله <فردوسی> به چاپ رسیده است، خاطره‌ای نقل می‌کند از حضور تختی در دفتر مهندس توفیق و نقل این نکته که در لحظات آخر، هنگام رفتن به یاد شعر معروف <پریا> اثر احمد شاملو افتاده و در گوشه روزنامه بامداد می‌نویسد:
<رستم از شاهنومه رفت‌
برکت از کومه رفت.>
تختی با دیدن شعر با کنجکاوی می‌پرسد:
- چی نوشتی؟ رستم چی؟
پاسخ می‌شنود که این نوشته بخشی از یکی از شعرهای شاملو است و تختی در حالیکه می‌خندد خطاب به توفیق می‌گوید:
- مگه میشه رستم از شاهنامه بیرون برود، آنوقت چه می‌ماند؟
و پس از لحظه‌ای تفکر می‌گوید
- راستی آدمو به فکر می‌اندازه، جدا اگر رستم تو شاهنامه نباشه برکت شاهنامه هم از بین میره...
تختی دوباره زیرچشمی نگاهی به نوشته می‌اندازد و آهسته شعر را می‌خواند، آنگاه سرش را بالا می‌آورد و تند و محکم می‌گوید:
- نه، نمیشه!
(حماسه جهان پهلوان تختی - ۳۴۰)
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که ورزش باستانی ایران که از آن به عنوان ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای یاد می‌شود، ورزشی است آمیخته باشعر و ادبیات غنی پارسی، و هنگامی که ورزشکاران در گود زورخانه به ورزش مشغول هستند، <مرشد> با نوای <ضرب>، اشعار دلپذیری از شاعران نامدار ادب پارسی را در مدح و منقبت خاندان پاک وحی(ع) ونیز ترویج ادب و اخلاق و جوانمردی به آواز بلند و مردانه می‌خواند و یقینا تختی گوش و جانش با روح پیام انسان‌ساز ادبیات پارسی که یکی از مقدس‌ترین جلوه‌های ادبیات جهان است و ملهم از آیات شریف قرآن‌کریم، احادیث نبوی و روایات اهل بیت علیهم‌السلام، مانوس و آشنا بوده است.‌
ورزش باستانی ایران را از این نظر می‌توان یکی از فرهنگی‌ترین ورزشهای جهان دانست، زیرا دین و اخلاق با این ورزش آمیخته و عجین است و اگر از گود چنین زورخانه‌هایی ورزشکارانی چون تختی برخیزند، جای تعجب چندانی نیست.
در این مجال به نمونه‌هایی از آثار شاعران معاصر درباره تختی اکتفا می‌کنیم با این توضیح که شمار سروده‌ها درباره تختی بسیار فزونتر است.
ـ سیاوش کسرایی:
جهان پهلوانا، صفای تو باد
دل مهرورزان سرای تو باد
بماناد نیرو، به جان و تنت‌
رساباد صافی سخن گفتنت...
(حماسه جهان‌پهلوان تختی - ص ۳۱۰)
ـ نعمت میرزاده (م. آزرم):
...‌ از این پس راویان قصه‌های پهلوانی - این بهین تاریخ‌های زنده‌ی هرقوم - نقالان./ تو را در قصه‌های خود برای نسل‌های بعد/ می‌گویند/ تو اندرسینه‌های گرم خواهی زیست/ تو با انبوه پاک مردمان خوب قلب شهر، خواهی ماند..
(تختی مرد همیشه جاوید - ص ۱۳۸)
ـ دکتر رضا براهنی:
...‌ و مثل آب رها کرد بازوانش را/ که برسواحل تابان شانه‌های بلند/ حمایلی زافق‌های روشنایی بود...
(تختی مرد همیشه جاوید - ص ۱۴۲)
ـ دکتر قاسم‌رسا:
خوشا آنانکه با عزت به گیتی‌
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته‌بازار
محبت را پسندیدند و رفتند...
(تختی مرد همیشه جاوید - ص ۱۴۵)
ـ ‌ محمدجواد محبت:
این نام آشنای جوانمردی/ این چهره ستوده ایران است/ سکوی قهرمانی ورزشگاه/ هرچندگاه یکبار/ با رستم زمانه...
(جهان‌پهلوان تختی - ص ۷۷)
ـ مهدی سهیلی:
...‌ در اقلیم بزرگی، پهلوان نامداری بود/ دلیر شیرگیر ما/ به میدان نبرد پهلوانان تک‌سواری بود/ به فرمان سلحشوری به هر کشور سفرها کرد/ دلش ماننددریا بود/ نهنگ بحرپیما بود...
(حماسه جهان‌پهلوان تختی - ص ۳۲۳)
ـ کارو دردریان:
...‌ بازکن سینه‌ات را، ای خاک همه نقره!/ باز کن سینه‌ات را، ای خاک همه طلا!/ اینک برسینه تو، یک مدال ابدی.../ اینک برسینه تو، آفتابی به نام تختی!
(حماسه جهان پهلوان تختی - ص ۳۲۲)
ـ دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی:
...‌ او کاوه بود/ رستم دستان گرد بود/ او نام آب و خاک وطن را به زور خویش در ماورای خاک وطن زنده کرده بود/ اما درون خاک وطن نام زنده‌اش/ تا زیر خاک رفت/ لیکن چه پاک رفت/ او خودکشی نکرد/ او خودکشی نکرد که این رنج تلخ را / هم در زمان زندگی خویش برده بود...‌
‌(حماسه جهان پهلوان تختی - ص ۳۲۷)
ـ احمد الوند:
خبر تلخ است/ سنگین است/ خبر سنگین‌تر از تلخی است؛/ تختی رفت...
(جهان‌پهلوان تختی - ص ۷۸)
ـ دکتر حبیب چینی:
...‌ از او مردمی مایه‌ای تازه یافت/ و رستم پس از قرنها زنده شد/ و مردانگی جان گرفت/ صفا بود و مردمی/ و نیرو و نام‌آوری/ دریغا که نیست...
(حماسه جهان پهلوان تختی - ص ۳۱۴)ـ سیدکریم امیری فیروزکوهی:
آن کوه را ببین که چو کاهی ز جای خاست‌
و آن گرد را نگر که چو گردی زپا نشست‌
آن تهمتن که دعوی روری در او نبود
و آن پیلتن که خاطر موری از او نخست‌
آن در شرف به سنت اسلاف هشته پای‌
و آن هر طرف به خدمت اخلاف برده دست‌
کم گوی و شرمگین و خداجوی و پاکدین‌
حق‌جوی و حق‌شناس و حق آیین و حق‌پرست‌
با آن همه صلابت چون اولیای دین‌
هرگز به زور بازو نه مدعی، نه مست...
(دیوان امیری فیروزکوهی - ج ۲ - ص ۱۱۵۰)
‌ ـ ناهید ارض رومچی:
می‌توان در پناه یاد تو/ از پستی گریخت/ و رذالت را گردن خم نکرد/ می‌توان زخم نامردی‌ها را/ تنها با یاد مروت تو/ مرهم نهاد و نمرد...
(حماسه جهان‌پهلوان تختی ص ۳۳۰)
ـ ‌ محمدعلی مردانی:
ای تختی ای دلاور نام آور
ای داده جان خود به ره داور
ای جاودانه مرد که جان دادی‌
با افتخار در ره آزادی‌
ای قهرمان ملی ایرانی‌
ای مظهر خصایل انسانی‌
تا برقرار انجم و خورشید است‌
همواره نام نیک تو جاوید ست‌
ای پیرو طریق علی، تختی‌
همتای پوریای ولی، تختی‌
دادی به راه دین و وطن جان را
یاری نمود سعی تو قرآن را
(یوسف دل ص ۳۲۴)
‌ ـ عبدالعلی ادیب برومند:
برفت از جهان تختی نامدار
که ناید چنو قهرمانی دگر
به جز تختی از باستانی هنر
که نوکرد نام و نشانی دگر
پس از تختی آن پهلوان جهان
نیابی جهان پهلوانی دگر...
(حماسه جهان پهلوان تختی - ص ۳۱۲)
ـ ‌ کامران شرفشاهی:‌
مردی که به اوج می‌برد ورزش را
برقامت او ندیده کس لرزش را
تختی است که جاودانه‌ی تاریخ است‌
بر ورزش ما فزوده او ارزش را
ـ ‌محمدرضا سهرابی‌نژاد:
تندیس پهلوان/ با گردنی افراخته/سینه‌ای ستبر/ در دل پارک به تماشا نشسته است/ گرداگردش / شمع‌های بی‌فروغ/ جوانانی دروغ/ در بازی بطالت و کبریت و زرورق پژمرده‌اند/ دریغا! تختی‌های فردا / دیروز مرده‌اند!‌
‌(پیغمبری به امت خود پشت کرده است - ص ۵۳)
و...
چنان که از فضای شعرها پیداست، اکثر آثار متعلق به هنگام فاجعه تلخ درگذشت تختی است، شعرها عموما آکنده از اندوه و لبریز از اعتراض است. حال و هوای این شعرها که در زمستان غم‌انگیز سال ۱۳۴۶ سروده شده نمایانگر این واقعیت است که شاعران بلندآوازه ایران نیز مرگ تلخ و زودهنگام تختی را باور نداشته و وی را شهید راه دین و میهن می‌دانند، و به طور مستقیم و غیرمستقیم بر این واقعیت صحه می‌نهند.
در آخرین شعر که مربوط به روزگار ماست، شاعر با الهام از اسطوره تختی که می‌بایست الگوی جوانان قرار گیرد، به جوانانی می‌پردازد که در گرداب اعتیاد غرق شده‌اند و این شعر اجتماعی با این دریغ پایان می‌پذیرد که این جوانان نیز می‌توانستند راه تختی را برگزینند و قربانی دسیسه‌های دشمنان این مرزوبوم نشوند.‌
در عرصه ترانه‌سرایی نیز پس از پیروزی انقلاب و ظهور آزادی، آثاری با محتوای تجلیل از غلامرضا تختی سروده و برخی از این آثار توفیق ضبط و انتشار پیدا کرد، از جمله این آثار می‌توان به ترانه‌ای با نام <فاتح خفته> که عنوان آلبومی نیز به این نام بود و در سال ۱۳۵۸ از سوی شرکت <جهان موزیک> انتشار یافت، اشاره کرد.‌
سراینده ترانه <فاتح خفته> محمدحسین دانش‌ است و آهنگساز آن روانشاد بابک بیات که با ملودی زیبا و دلنشینی عهده‌دار تنظیم این اثر نیز بوده است.
ترانه <فاتح خفته> با صدای عارف و با دکلمه ترانه‌سرا ضبط شده است و در ایام پس از پیروزی انقلاب با استقبال خوبی مواجه شد. این آلبوم دربرگیرنده آثاری بود با محتوای انقلابی و ترانه‌ای نیز با صدای روانشاد مازیار با عنوان <شهید> نیز در آن ضبط شده بود. لیبل این کاست طرح بسیار ساده‌ای داشت و در زمینه‌ای خاکستری‌رنگ، عنوان فاتح خفته می‌درخشید.
وقوع جنگ تحمیلی که هشت سال به طول انجامید، موجب شد تا شاعران، نویسندگان و هنرمندان توجه خویش را از پرداختن به انقلاب اسلامی و شخصیتهای انقلابی، به سمت واقعه دفاع مقدس معطوف نمایند و ناگزیر به واقعه بزرگ انقلاب و شخصیت‌های انقلابی کمتر پرداخته شد.
نکته دیگری که شایان ذکر است اشعاری است که در زمان حیات تختی گفته شده و بر سر زبان مردم کوچه و بازار جاری شده است، این شعرها که هنگام استقبال از تختی و یا در ستایش جوانمردی و پهلوانی او سروده شده، بدون نام سراینده است و گردآوری این اشعار که بیشتر جنبه <شعار> دارد، می‌بایست با مراجعه به دوستان و نزدیکان و یا کسانی که آن دوران را درک کرده‌اند انجام پذیرد. در کتاب <تختی> نوشته حبیبه جعفریان نمونه‌ای از این شعر یا شعارها دیده می‌شود:‌
‌<رستم ایران کیه؟ غلامرضا تختیه> (تختی - ص ۱۱)
● تختی و ادبیات داستانی‌
زندگی و شخصیت غلامرضا تختی برای نویسندگان معاصر از جذابیت‌های خاصی برخوردار بوده است، به‌ویژه آنکه غالبا کسانی درباره تختی دست به قلم برده‌اند که در شمار مطرح‌ترین چهره‌های ادبیات داستانی معاصر بوده و آثار موثری را در این عرصه آفریده‌اند.
درواقع آغاز اظهارنظرها و نگارش داستان درباره زندگی تختی را می‌توان شوک بزرگ ناشی از درگذشت اسرارآمیز و ناباورانه وی دانست که موج عظیمی از تاسف و اندوه را به همراه داشت.
آثار مربوط به تختی را در قلمرو ادبیات داستانی ایران می‌توان به چند گروه تقسیم کرد:‌
۱‌) آثاری کوتاه، با بیانی روشنگرانه درخصوص درگذشت رازآلود تختی.
۲) آثاری با طرح خاطره و یا خاطراتی از تختی.‌
۳‌) آثاری که گویی به سفارش <ساواک> رژیم پهلوی نوشته شده و با تئوریزه علمی ابلهانه‌ای درصدد تحمیق جامعه و تحمیل خودکشی تختی به اذهان است.‌
۴‌) داستان زندگی و یا داستان‌هایی از زندگی تختی، بدون هراس از ساواک و پیامدهای آن، که عمده این آثار مربوط به سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که به قول فریدون صدیقی داشتن عکس تختی و یا از او سخن گفتن جرم شمرده نمی‌شد.
مهم‌ترین و گویاترین اثر از زمان درگذشت تختی، دل نوشته‌ای است از روانشاد جلال آل احمد که از نویسندگان دین‌باور، غرب‌ستیز و مبارز عصر پهلوی بود. جلال آل احمد نیک دریافته بود که زندگی پهلوانی که کوچکترین لکه سیاهی در کارنامه ندارد و در شمار مبارزین علیه نظام استبداد است، نمی‌تواند در ۳۵ سالگی با خودکشی به پایان برسد. یادداشت جلال را که زیرکانه و هوشمندانه اذهان را به تردید در پذیرفتن شرح فرمایشی صفحه حوادث روزنامه‌ها فرامی‌خواند، مرور می‌کنیم:‌
...<‌ از آن همه جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی‌کرد. آخر جهان پهلوان باشی و در <بودن> خودت جبران کرده باشی <نبودن>های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی؟!>
(تختی جاودانه تاریخ - ص ۶)
چندی پس از این یادداشت، جلال آل احمد نیز در تنهایی به طرز ناباورانه و رازآلود، پذیرای مرگ می‌شود. جامعه ایران هیچگاه مرگ جلال آل احمد را نیز مرگی طبیعی به حساب نیاوردند، از مرگ جلال نیز بوی توطئه‌ای شوم می‌آمد که این روش بعدها باز هم گریبان دیگر چهره‌های محبوب و مبارز را نیز گرفت.‌
از جمله آثاری که پس از انقلاب به گونه‌ای داستانی درباره زندگی تختی به رشته نگارش درآمده می‌توان به کتابهای <تختی> نوشته حبیبه جعفریان و نیز تاب <تختی افسانه نبود> از امیرحسین فردی نویسنده نام‌آشنای کودکان و نوجوانان و مدیر مسئول هفته‌نامه <کیهان بچه‌ها> اشاره داشت.‌
ضمن تقدیر از تمامی آثاری که تاکنون در این زمینه خلق شده است، ذکر این نکته لازم به نظر می‌رسد که هنوز جای اثری که درخور شان و زندگانی سراسر تکاپو و حماسه جهان پهلوان تختی باشد، خالی است و باید به انتظار آینده ماند تا نویسنده‌ای توانا و چیره‌دست این مهم را به انجام برساند.‌
همت‌الله (سینا) میرزایی از پژوهشگران معاصر و نویسنده کتابهای <از سرگذشت لوطی‌ها> و <طیب> بر این باور است که تختی در قلب و جان مردم، خصوصا علاقمندان به ورزش زنده است و آنان که او را دیده‌اند و یا ارتباطی با وی داشته‌اند، داستانهایی دارند شنیدنی که هر یک جلوه‌ای از عظمت جهان پهلوان داستان‌های روزگار ماست و دریغ است که گردآوری و ضبط نگردد.‌
● تختی و هنرهای تجسمی‌
علیرغم تمام تمهیدات و فعالیتهایی که در دوران رژیم پهلوی برای به فراموشی سپردن نام و یاد تختی به کار برده شده بود، با اوج گرفتن انقلاب اسلامی ایران، نام تختی به عنوان ورزشکاری پهلوان، آزاده، دین‌باور و میهن‌دوست، بیش از گذشته بر سر زبانها افتاد و عکسها و نقاشی‌هایی از او که به صورت پوستر چاپ شده بود در سطح وسیعی منتشر و مورد استقبال مردم قرار گرفت.‌
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نام بسیاری از اماکن تغییر یافت و در هر شهری کوچه‌ها، خیابان، میدان و مراکزی به نام غلامرضا تختی نامگذاری شد.
شدت علاقه مردم به تختی به گونه‌ای است که به طور مثال در شهر تهران بیش از ۲۰ کوچه و خیابان به نام وی نامگذاری شده است!‌
اهمیت ذکر این موضوع در آن است که تابلو شناسایی و خصوصا تابلوهای سردر ورودی مراکزی که به نام تختی نامگذاری شده است، توسط هنرمندان خوشنویس به تحریر درآمده و در مواردی این هنر با هنر کاشیکاری نیز همراه گردیده است که از هنرهای تجسمی ملی ایرانیان است.
علاوه‌بر این در هنر مجسمه‌سازی نیز تندیس‌های متعددی از تختی ساخته و در مکانهای مختلفی نصب شده است که شاید معروفترین آن نصب مجسمه برنزی تختی در پارک خانی‌آباد محله زادگاه او باشد.‌
در عرصه هنر نقاشی و گرافیک نیز با الهام از شخصیت تختی آثار ارزنده‌ای خلق شده است که این آثار در نمایشگاه‌ها، باشگاه‌های ورزشی و زورخانه‌ها در معرض دید عموم قرار گرفته است، برخی از این آثار نظر به علاقه زوال ناپذیر مردم به شخصیت جاودانه تختی در تیراژ بسیار گسترده‌ای به صورت پوستر و کارت پستال چاپ و عرضه شده است.‌
از مشهورترین آثار نقاشی در این زمینه، می‌توان به پرتره تختی اثر روانشاد استاد علی‌اکبر صنعتی اشاره کرد که در موزه ۱۳ آبان تهران در معرض دید همگان قرار گرفته است همچنین تابلو رنگ و روغنی از آندره گوالویچ مربی کشتی تختی که وی را با لباس ورزش باستانی و بازوبند پهلوانی ترسیم نموده است.‌
● تختی و هنر هفتم‌
شادروان غلامرضا تختی از چهره‌های فراموش‌ناشدنی تاریخ ورزش معاصر ایران است و زندگی پرفراز و نشیب او همواره موضوع روز و پرمخاطب رسانه‌هاست، چنانکه علیرغم گذشت سالهای متمادی از روزگار او، هنوز زندگی وی برای اقشار مختلف مردم و نیز هنرمندان از جذابیت فراوانی برخوردار است.‌
به تحقیق تاکنون درباره زندگانی هیچیک از ورزشکاران ایرانی، به اندازه تختی فیلم مستند ساخته نشده است و کثرت آثار در این زمینه به راستی اعجاب‌آور و جلوه دیگری از مرتبه و محبوبیت تختی است که نسیان و نقصان نمی‌پذیرد، و این همه آثار نشانگر عطش و علاقه جامعه ایرانی برای شنیدن و دیدن درباره تختی است که اسطوره نامیرای ورزش ایران است و چنین استقبالی از یک ورزشکار رفته رفته توجه جهانیان را نیز به خود معطوف داشته است.
یکی از شاخص‌ترین آثاری که در خصوص زندگی تختی به رشته نگارش درآمده و به صورت فیلم سینمایی ساخته و پخش شده است؛ فیلمی با عنوان <جهان پهلوان تختی> است. این فیلم دارای حکایت عجیبی است و نخست قرار بوده که روانشاد علی حاتمی این فیلم را در نیمه دوم دهه‌ی هفتاد بسازد. در واقع ساختن فیلمی از زندگانی رسول اکرم(ص) با عنوان <آخرین پیامبر> و فیلمی درباره زندگی تختی آخرین آرزوهای این کارگردان بزرگ سینمای ایران است که اجل مجال انجام آن را به وی نداد.
در کتاب <معرفی و نقد فیلم‌های علی حاتمی> در این باره آمده است: ...<(حاتمی) فیلم‌نامه دیگری می‌نویسد با عنوان جهان پهلوان تختی. به تعبیر خودش او همواره در سینما خواسته است نمادها و اسطوره‌ها و پهلوان‌ها را معرفی کند، و در جهان پهلوان تختی هم هدفش همین است. درباره اسطوره شخصیت تختی می‌گوید: <مطالعه و بررسی شخصیت‌هایی چون غلامرضا تختی در آغاز کار آسان می‌نماید؛ چرا که پژوهش در مورد افراد سرشناس معاصر حداقل مدارک و مستندات زنده و تازه‌ای را در دسترس پژوهش‌گر می‌گذارد. اما شاید مورد تختی استثنایی و شگفت باشد. جهان پهلوان تختی در ذهن و باور توده‌ها نشانه‌ی قهرمانی‌ها و پهلوانی‌ها بوده.> این طور به نظر می‌رسد که حاتمی بیش از آنکه ذهن خود را بر واقعیت شخصیت تختی معطوف کند به <ذهن و باور توده‌ها> به منظور پرورش مایه و موضوع کار رجوع کرده است، زیرا به تعبیر او چیزی جز <باور همگان مردم> صحت ندارد. متاسفانه تدارکات و ساختن فیلم جهان پهلوان تختی مصادف می‌شود با شدت بیماری سخت و دردناک حاتمی، و اگرچه او مدتی در انگلیس و ایران تحت مداوا بوده است و جسما تحلیل رفته است، اما فیلم‌برداری جهان پهلوان تختی را باشور و حرارت فوق‌العاده‌ای آغاز می‌کند.>
(معرفی و نقد فیلم‌های علی حاتمی - ص ۱۶۵)
انتشار خبر ساختن فیلمی درباره جهان پهلوان تختی بوسیله علی حاتمی که بی‌گمان کارگردان و نویسنده بزرگ و باسابقه‌ای است - خصوصا تسلط حاتمی بر بازسازی و بازآفرینی وقایعی که در گذشته‌های دور به وقوع پیوسته - مورد استقبال عمومی قرار می‌گرفت و نشریات با تیترهایی مانند: (جهان پهلوان تختی در خانی‌آباد جان می‌گیرد - روزنامه اخبار - شماره ۸۵ مورخ ۲۴/۴/۱۳۷۴)، (تختی در قلب مردم در همسایگی پوریای ولی - مجله سینما شماره ۲۳۸ مورخ ۲۳/۸/۱۳۷۵) و... به پیشواز این واقعه شتافتند.‌
فیلم جهان پهلوان تختی سرانجام به کارگردانی بهروز افخمی بصورت رنگی در ۱۰۰ دقیقه ساخته شد، در این فیلم که محصول سال ۱۳۷۶ <هدایت فیلم> است، بازیگران نام‌آشنایی همچون فریبرز عرب‌نیا، نیکی کریمی، محمدرضا شریفی‌نیا، فتحعلی اویسی، جمشید گرگین، عزت‌الله انتظامی، افسانه بایگان و... ایفای نقش کرده‌اند، و نقش تختی به خسرو نظافت‌دوست که کشتی‌گیر است و دارای شباهت به تختی سپرده شده است.‌
فیلمبرداری این اثر به عهده نعمت حقیقی و موسیقی متن آن به وسیله روانشاد بابک بیات ساخته شده است.
بهروز افخمی در دیباچه <فیلمنامه جهان پهلوان تختی> درباره مراحل انجام ساخت این فیلم سینمایی می‌نویسد: <یک چیز مسلم است و آن اینکه با مرگ علی حاتمی، صورت مسئله‌ی تولید فیلم <پهلوان> عوض شده است. این فیلم، قبل از مرگ سازنده‌اش هم یک کار حساس و توقع برانگیز به حساب می‌آمد. مردمی که <پهلوانشان> را دوست دارند و شمایل او را در کنار تمثال معصومین در خانه و دکان می‌آویزند، گوش به زنگ بودند تا کار حاتمی را زیر ذره‌بین ببرند، اما امروز با از دست رفتن علی حاتمی، موقعیت آدمی که در جای او قرار می‌گیرد خیلی حساس‌تر و توقع برانگیزتر شده است. اکنون داوطلب کارگردانی فیلم <پهلوان> با سایه سنگین دو پهلوان روبروست، یکی تختی - که سالهاست تبدیل به افسانه شده - و دیگری علی حاتمی که با بدرقه‌ی باشکوه مردم، پا در راه تبدیل شدن به افسانه گذاشت و مثل هر هنرمند واقعی، در اثر خویش ذوب شد. شاید دیگر هیچ فیلمی نتواند توقع مردم را در باب این موضوع برآورده کند. شاید حتی اگر روح علی حاتمی در جسم من حلول کند و خودش فیلم را بسازد، بازهم مردم از تماشای آن راضی نشوند و بعد از دیدن آن بگویند: اگر علی حاتمی می‌ساخت، بهتر از آب درمی‌آمد. مردم از پهلوانان خود توقعی فوق طاقت بشری دارند. هیچ پهلوان زنده‌ای نمی‌تواند انتظار آنان را چنان که باید برآورد و...>‌
‌ (فیلمنامه جهان پهلوان تختی - ص ۶)
فیلم <جهان پهلوان تختی> با جمله‌ای که در تاریکی به این شرح ظاهر می‌شود، آغاز می‌گردد: <به یاد غلامرضا تختی و علی حاتمی که روی دوش مردم حقیقت را دریافتند.> تیتراژ فیلم با موسیقی مرموز وهم‌آلودی آغاز می‌شود و تصاویر مربوط به صحنه‌هایی از کشتی است که اندک اندک به تصاویری از صحنه‌های کشتی تختی وصل می‌شود که همه این تصاویر سیاه و سفید است.
(فیلمنامه جهان پهلوان تختی - ص ۹)
فیلم که دارای حالتی گزارش‌گونه است درحالی به پایان می‌رسد که این جمله در تاریکی ظاهر می‌شود که از خورخه لوییس بورخس است:‌
‌ <روزگار فرسوده‌ی ما نمی‌تواند طعم غریب پهلوانی واقعی را بدون تردید و سوءظن باور کند.>
(فیلمنامه جهان پهلوان تختی - ص ۱۰۰)
از جذاب‌ترین مستندهایی که تاکنون ساخته شده است فیلمی است درباره <ورزش باستانی> که حاصل اقامت یک گروه فرانسوی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲ در ایران با عنوان <زورخانه> است.
در این فیلم مستند ۵۲ دقیقه‌ای که نویسنده فیلمنامه و تدوین‌کننده آن فرانسوا اسکولیه، و فیلمبرداری آن توسط فرزین خسروشاهی انجام شده است، به القای حس روحانی و مذهبی موجود در ورزش ایران و توجه به اخلاق و روح جوانمردی در بین ورزشکاران ایرانی پرداخته شده، و به عنوان نماد این موضوع به مرور زندگی مرحوم غلامرضا تختی نیز توجه شده است.
(سینمای ورزشی - ص ۳۰۳)
● تختی و ما
پس از گذشت سالهای دراز، تختی هنوز زنده است و با ماست که به قول سعدی <مرد نکونام نمیرد هرگز و مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.>
عشق شورانگیز مردم این دیار به جهان پهلوان تختی سرمایه‌گرانبهایی است که می‌بایست قدر شناخته شود. خصوصا جامعه ورزش در الگوسازی برای ورزشکاران حاضر و نسل‌های آینده نیازمند ارائه چهره‌ای است که مقبول و محبوب، و از جنس عصر حاضر باشد.
بی‌گمان جامعه ما نیازمند شناخت افزونتری از شخصیت این چهره مبارز در چندین میدان است و در این راه ادبیات و هنر می‌تواند جذاب‌ترین و موثرترین روش معرفی این چهره ملی و جهانی باشد.
در عصری که نشریات ورزشی غالبا به دنبال طرح موضوعات فرعی و مسایل خصوصی و شخصی بی‌اهمیت زندگی ورزشکاران هستند و درحالی که اخلاق ورزشی نه تنها در ورزشگاهها و باشگاهها، بلکه در متن جامعه، روز به روز می‌بایست حضوری پررنگتر و ملموس‌تر داشته باشد، نباید فضایی فراهم شود تا میان تختی و ما فاصله‌ای پدیدار شود. از این رو می‌توان با بزرگداشتهای پویا و هدفمند علمی در قلمرو ورزش در قالب جشنواره‌های گوناگون ادبی، هنری، اجتماعی و... امکان آفرینش آثار تازه‌تری را در این خصوص فراهم کرد.
همچنین با تولید محصولات فرهنگی براساس زندگی تختی و عرضه آن در بین نوجوانان و جوانان انگیزه‌های آنان را برای کسب اخلاق و خصوصیات پهلوانی براساس فرهنگ ایرانی و آموزه‌های دینی ارتقاء بخشید.
این نکته را هیچگاه نباید فراموش کرد که جهان غرب با کمک ادبیات و هنر در حال الگوسازی از شخصیت‌های کاذب خویش به عنوان الگو برای جهان سوم است <راکی>، <آرنولد>، <رمبو> و شخصیتهایی از این قبیل با هدفهای پیچیده و پنهان درصدد تهی کردن جامعه از هویت و پیشینه خویش است و دریغا اگر....
اهم منابع:
- هدی صابر، ابراهیم مختاری / میراث پهلوانی - تهران: سازمان میراث فرهنگی - چاپ اول ۱۳۸۱
- مهدی عباسی / تاریخ کشتی ایران - تهران: انتشارات مجید - چاپ دوم ۱۳۷۷
- محمدعلی سفری / حماسه جهان پهلوان تختی - تهران: نشر نامک - چاپ دوم ۱۳۸۰
- محمدحسین توحیدی اقدم / درآمدی بر ورزش در اسلام - قم: نشر دارالثقلین - چاپ دوم ۱۳۷۹
- محمود رفعت / تختی مرد همیشه جاوید - تهران: نشر علم - چاپ اول ۱۳۶۶‌
- اسماعیل شفیعی سروستانی / داستان ورزش غرب - تهران: نشر موعود عصر - چاپ اول ۱۳۷۸
- محمدرضا سهرابی‌نژاد / (مجموعه شعر) پیغمبری به امت خود پشت کرده است - تهران: نشر مدیا - چاپ اول ۱۳۸۳
- بهروز افخمی / فیلمنامه جهان پهلوان تختی - تهران: نشر ساقی - چاپ اول ۱۳۷۸
- هوشنگ فتحی / سینمای ورزشی - تهران: انتشارات برگ - چاپ اول ۱۳۷۶
- حبیبه جعفریان / تختی - تهران: انتشارات سروش - چاپ دوم ۱۳۸۳
- غلام حیدری / معرفی و نقد فیلم‌های علی حاتمی - تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی - چاپ اول ۱۳۷۵
- اسماعیل شفیعی سروستانی / داستان ورزشی ایران - تهران: نشر موعود عصر - چاپ اول ۱۳۷۸
- حسن باستانی راد، سیدامیرحسینی، دکتر هایده صیرفی / تاریخ‌نامه ورزش ایران زمین(۱) - تهران: انتشارات کمیته ملی المپیک جمهوری اسلامی ایران - چاپ اول ۱۳۸۶
- بیژن رویین‌پور / جهان پهلوان تختی - تهران: موسسه کتاب همراه: چاپ اول ۱۳۷۴
- سیدکریم امیری فیروزکوهی / دیوان - به کوشش امیربانوی امیری فیروزکوهی - تهران: انتشارات سخن - چاپ دوم ۱۳۶۳ - ج ۲
- امیرحسین فردی / تختی افسانه نبود - تهران: نشر سبزخامه - چاپ اول ۱۳۸۲
- حمید کرم‌بخش / تختی جاودانه تاریخ - تهران: معتضد - چاپ اول ۱۳۶۴‌
- محمدعلی مردانی / یوسف دل (مجموعه شعر) - تهران: انتشارات حوزه هنری - چاپ اول ۱۳۶۸
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید