شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ملی شدن نفت، مقدمه استقلال و آزادی


ملی شدن نفت، مقدمه استقلال و آزادی
ملی شدن صنعت نفت تنها حرکتی برای دفاع از موضوع نفت در ایران نبود بلکه آغاز یک جنبش آزادی بخش و استقلال طلبانه به شمار می آید.
ماحصل انقلاب مشروطه قانون اساسی و حاکمیت ملی بود؛ آنچه در دوره های بعد چندان مورد توجه قرار نگرفت. اجرای این قانون در پرتو مداخله استعمار روس و انگلیس و ضعف نیروهای داخل جامعه به محاق رفته بود.
مشکل ایران در آن دوران نوعی اقتصاد آلوده به فساد بود که غالبا تحت تاثیر کشورها و عوامل آن ها در داخل کشور بود.
مصدق از زمان ورود به مجلس تلاش کرد تا دست کم در همان فراکسیون اقلیت پارلمان، صیانت از ملی شدن نفت و تلاش برای آزادی خواهی را پیگیری کند.
مخالفت با واگذاری امتیاز نفت به انگلیس در سال ۱۹۳۲ و به دنبال آن انتقاد از واگذاری نفت به روس ها از جمله مخالفت هایی است که او در عرصه نفت انجام داد.
استدلال مصدق آن زمان بر این بود، مادامی که اراضی ایران در اشغال کشورهای بیگانه است هیچ امتیازی به آن ها ارایه نخواهد شد. در همین حال بود که هنگام واگذاری امتیاز نفت به روس ها و طرح مصوبه آن در مجلس، نمایندگان حزب توده به دفاع از آن پرداختند.
مصدق همچنین بر این باور بود که اگر امتیازاتی در شمال و جنوب به روس ها و انگلیس ها واگذار کنیم آن موقع ایران را به دو منطقه نفوذ تبدیل کرده ایم و استقلالی برای کشور باقی نخواهد ماند.
در همین زمینه نمایندگان نهضت ملی حاضر در مجلس پانزدهم وقتی قرارداد «گس گلشائیان» در صحن مطرح شد با تاکید بر گفته های مصدق به نقد این مصوبه پرداختند و با ارایه نطق های پیش از دستور و اطلاع رسانی در جامعه نگذاشتند که در مجلس پانزدهم این قرارداد به تصویب برسد.
مصدق چه آن زمان که در مجلس حضور داشت و چه آن هنگام که دورادور نمایندگان نهضت ملی و آزادیخواه را هدایت می کرد اگرچه مدام در اقلیت قرار داشت اما توانست عامه مردم را با خود همراه کند.
مصدق در همین حال می دانست که نهادمند کردن مردم نیازمند وجود احزاب قوی و کارآمد است و بارها نیز در صحبت هایش بر این موضوع تاکید کرد.
حتی خودش در راه اندازی حزب پیشگام شد. اما او آفت تشکل گرایی و به وجود آمدن حزب در ایران را قدرت خواهی مردم می دانست، این که افراد صرفا حضور در حزب را به معنای به قدرت رسیدن تلقی می کنند نه آگاه سازی طبقات مختلف اجتماعی و نوعی ایجاد تشکل. مصدق عاقبت نیز در کودتای ۲۸ مرداد گریبانگیر همین آفت سیاسی در ایران شد.
مردم همواره از سیاست های استقلال طلبانه مصدق حمایت می کردند، اما درست در جایی حضور مردم برای دفاع از مصدق کارساز نشد که فقدان وجود حزب و تشکل سازماندهی شده. در کشور احساس می شد.
الگوهایی که مصدق برای نوسازی و توسعه در ایران پیاده کرد، الگویی مبتنی بر ویژگی های جامعه ایران بود اگرچه او در خارج از کشور تحصیل کرده بود.
ما باید خود را به آن حد از استقلال واقعی برسانیم که هیچ چیز جز مصلحت ایران و تمدن و دین خودمان محرک ما نباشد.» جایی نقدی درباره مصدق خواندم که او باید در برابر برخی پیشنهاداتی که هیات های خارجی به او می دادند کوتاه می آمد و اگر این طور می کرد این موضوع بیش تر به نفع ملت ایران تمام می شد و حتی دولت او هم به دست کودتا سرنگون نمی شد.
اما مصدق بر این باور بود که آن چه تاریخ ایران را از توسعه بازداشته حضور استعمار و ردپای بیگانه در تصمیم گیری و تصمیم سازی ها بوده است.
بنابراین او نمی توانست اصل باور خود را تغییر دهد، چرا که اگر حتی مصالحه می کرد و تاریخ طور دیگری رقم می خورد باز هم موضوع نبود استقلال ایران مطرح بود، عاملی که او موجب اصلی عقب ماندگی کشور می دانست.
او بر این باور بود که تا آن هنگام که دموکراسی نباشد آزادی فراگیر و اخلاق اجتماعی نهادینه نمی شود و سازوکار ابتدایی رسیدن به این آزادی همان دستیابی به استقلال است و آن هنگام که زمینه استقلال کشوری فراهم آید از آن پس آزادی اجتماعی، سیاسی و دموکراسی بستر مناسبی برای بروز و ظهور خواهد یافت.
حبیب الله پیمان
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید