یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا
«بهارستان» و «پریشان» قرب «گلستان» رنگ و بویی ندارند

از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش بدرآید
(تحمیدیه، آغاز گلستان سعدی (۱))
ء «چو مرغ امرذی بالی ز آغاز
نه ازنیروی حمد آید به پرواز
به مقصد نارسیده پربریزد
فتد زانسان که هرگز برنخیزد
هزاران داستان حمد و ثنا از زبان مرغان بهارستان عشق و وفا که از منابر اغصان فضل و احسان به حسن اصوات و طیب الحان علیالدوام خوانند و به مسامع حاضران مجامع قدس و ناظران مناظر انس علی مرالشهور و الاعوام رسانند» .
(تحمیدیه، آغاز بهارستان جامی) (۲)
ء «توانا خدائی که بیخودان بزم محبت گاهی مست قدرت اویند و گاهی مست رحمت او چه هر چشمی بیخود بر هم زنند برهان قدرت اوست و چون باز کنند دلیل رحمت او پس در هر نظری دو شکر آورند و در هر شکری چندین هزار شکر
جنبش مژگان دلیل جنبش جانست
جنبش جان چیست پیک قدرت یزدان
کی بودش آگهی زجذبه قدرت
آنکه ندارد خبر زجنبش مژگان»
(تحمیدیه، پریشان قاآنی) (۳)
«آخرین اندرزی که درباره سخنان شیخ شیراز به برادران خود میدهیم این است که سعدی را سرمشق سخنگویی باید دانست اما تقلید کردنی نیست . هر کس هم خواسته استبه میدان تقلید سعدی برود، شکستخورده است . سخن را البته باید از سعدی آموخت، اما هر نویسنده باید به روش خود برود و داستان زاغ و کبک را تجدید نکند .» (۴)
و به گفته نغز سعدی علیهال رحمه در دیباچه گلستان:
هر که گردن بدعوی افرازد
خویشتن را بگردن اندازد
خواندن یکبار دیگر جملههایی که در سه بند از سه نفر نویسنده! آمده است آن هم با یک مضمون - تحمیدیه - ، بهویژه بهعنوان مطلع اثر هریک از صاحبان تالیف، تفاوت شگفتانگیزی را نشان میدهد . این تفاوت خواننده را به نتیجهای میرساند که در بند چهارم از «محمدعلی فروغی» آوردهایم: «... هرکسی هم خواسته استبه میدان تقلید سعدی برود، شکستخورده است .» بدون شک نورالدین عبدالرحمن جامی و میرزاحبیب قاآنی شیرازی در پیروی از سبک و سیاق سعدی شیرازی شکستخوردهاند . بهسببهای زیر:
الف) بهسان سعدی «عاشق» نبودند . اگر هم عشق میورزیدند خلجانی گذرا در دلشان پدید میآورد . سطحی بود، نه عمیق . محدود و معدود بود نه فراگیر . اما «عشق» سعدی، مجتبی به ذات هستی و هستیبخش است، با درکی عمیق وبیواسطه، عشقی که در تمام عناصر و آیات هستیسریان و جولان دارد و هرلحظه و آن جلوه میکند .
ب) بهعلت «عشق» سطحی وگذرا، از هستیشناسی کامل عاشقانه و عاقلانه بیبهره بودند لذا ازحس «زیباییشناسی» محروم ماندند . اما سعدی بهدلیل ویژگی محبت نفوذپذیرش در لایههای گوناگون پدیدههای خلقت که از ملک تا ملکوت و از ناسوت تا لاهوت حضور پیدا و پنهان دارند، معرفتی چندلایه نسبتبه خالق و مخلوق دارد و معرفت وی در این تکاپو، سرشار از احساس «زیبایی» و «زیباییشناسی» و درنتیجه «حسنانگیزی» است .
ج) جامی و قاآنی در آثار خود - از نظم و نثر - اعتراف میکنند از «دانش زبانی» لازم بیبهره ماندهاند . اما سعدی از این دانش درحل اعلا برخوردار است . بهویژه «گلستان» و «غزلیات» شیخ اجل مثبت ملکه شدن «دانش زبانی» نزد اوست .
د) این نارساییها نزد «خاتمالشعراء» جامی و «حکیم قاآنی» سبب شد تا ایشان به کنه نیت، شیخ اجل مصلحالدین سعدی راه نیابند و به ظواهر عمل مؤلف عظیمالشانت «گلستان» مشغول گردند . چنین ظاهربینی و توقف در سطح، این دو فرد دچار عوجاج درهدفگذاری و انحراف در راهیابی به مقصد کرده است .
آیا غرض مقایسه «بهارستان» و «پریشان» با «گلستان» است و سنجش مهارت سعدی با جامی و قاآنی؟ هرگز . زیرا هردو بر استادی و قدرت ذهن وقاد و اندیشه خلاق و بینظیر و تتبعناپذیر قلم وی معترفند . بهاعتراف جامی گوش بسپاریم .
«... از برای تلطیف سر و تشحیذ خاطر وی (فرزند ارجمند ضیاءالدین یوسف) گاهگاهی از کتاب گلستان که از انفاس متبرکه شیخ نامدار و استاد بزرگوار مصلحالدین سعدی شیرازی است رحمةالله تعالی;
نه گلستان که روضهای زبهشت
خاک و خاشاک او عبیر سرشت
بابهایش بهشت را درها
فیض ده قصههاش کوثرها
نکتههایش نهفته در پرده
اشک حوران نازپرورده
دلکش اشعار او بلند اشجار
از نم لطف تحتهاالانهار
سطری چند خوانده میشد .» (۵)
با این حال جامی رندانه! ممدوح خود را برتر از سعدی مینهد و هم نمیتواند برتری تخیلی «بهارستان» را به تلویح بیان نکند .
«گذری کن درین بهارستان
تاببینی در اوگلستانها
وز لطایف به هر گلستانی
رسته گلها دمیده ریحانها» (۶)
اما خلاف رای جامی، قاآنی از توهم «خاتمالشعرا» بری است . «حالی آستینم گرفت که خدا را چه باشد همتی گماشتهاید و کتابی بهنظم و نثر برآن نمط نگاشته، برآشفتم و گفتم: ای یار از آن چه گفتی استغفار کن چه مایه من بحدی نیست که با چنین کس (سعدی) تحدی جویم و بر نمط او سخن گویم نه هر متکلمی فصیح است و نه هر معالجی مسیح ... پشه را صولت پیل نیست و قطره را دولت نیل ...
القصه چندان که برآشفتم و از این سخنان گفتم آتشش تیز شد ... ناچار تن زدم و گفتم
مسلم است که گنجشک نیست چون شهباز
ولی علاج ندارد ز پر زدن گنجشک
تفاوتی که بود پشک و مشک را باهم
معین است ولیکن گریزنیست زپشک» (۷)
قاآنی سرانجام «جد و هزلی چند درهم» ریخت و «برخی نظم و نثر بهم آمیخت و آن جمع را بهمناسبتحال خود پریشان» نام نهاد .
دور نیست که عنوان «پریشان» را نیز از گلستان گرفته باشد «مصلحت چنان دیدم که در نشیمن عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفتهای «پریشان» بشویم و من بعد «پریشان» نگویم .» (۸)
هدف در این نوشتار فقط نشان دادن تصویری است که مقلدان «گلستان سعدی» تا چه حد دور از مقصد و مراد سعدی ماندهاند . «مراد ما نصیحتبود و گفتیم حوالتبا خدا کردیم و رفتیم»
و پیش از آن فرمود: «گفتم: گل بستان را چنان که دانی بقایی و گلستان را وفایی نباشد و حکما گفتهاند . هرچه نپاید دلبستگی را نشاید . گفتا: طریق چیست؟ گفتم: برای نزهت ناظران و فسحتحاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعش را بطیش خریف مبدل نکند .» (۹)
سعدی به این تعهد آشکار از دیباچه گلستان که با حمد خداوند و نعت رسول آغاز میشود به علت تالیف کتاب میپردازد و تا نهایت آن در کمال فصاحت و بلاغت و در اوج ایجاز و ملاحت پایبندی بینظیر نشان داده است .
آخرین سرود مستانه سعدی در باب هشتم چنین است:
«دو کس مردند و حسرت بردند; یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد
کس نبیند بخیل فاضل را
که نه در عیب گفتنش کوشد
ور کریمی دو صد گنه دارد
کرمش عیبها فروپوشد»
و در نهایت گلستان بر تعهد خویش پای میفشارد و تاکید اکید میورزد و روش تالیف خویش بازمیگوید: «غالب گفتار سعدی طربانگیزست و طیبتآمیز و کوتهنظران را بدین علت زبان طعن دراز گردد که مغز دفاع بیهوده بردن و دود چراغ بیفایده خوردن کار خردمندان نیست ولیکن بر رای روشن صاحبدلان که روی سخن در ایشانست پوشیده نماند که در موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحتبشهد رافتبرآمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند . الحمدالله ربالعالمین
ما نصیحتبجای خود کردیم
روزگاری درین بسر بردیم
گر نیاید بگوش رغبت کس
بر رسولان پیام باشد و بس (۱۰)
ورود زیبا و بدیع (حسن مطلع) و خروج نیکو و شگفت (حسن مقطع) مؤلف گلستان را بندرت آن هم با این همه رفعتشان در آثار ادبیات فارسی توانیم یافت . در «بهارستان» و «پریشان» که هیچ یافت مینشود .
در برآوردی شتابناک از تحمیدیه بهارستان و پریشان و گلستان به روشنی درخواهیم یافت که جامی و قاآنی نتوانستهاند حتی به سعدی اقتدا کنند . سعدی در تحمیدیه، ستایش خداوند را با جلب توجه مخلوق به خداشناسی، دهش پروردگار را با تحکیم اعتبندگان، در هماهنگی موزون عقل و حس و عاطفه میآمیزد و تجربهای نو و شگفترا در تشریح ارتباط خداوند، با عناصر طبیعت و گل سرسبد خلقت (آدمی) در زیباترین صورت هدیه مخاطبان - از عالم و عامی - میکند . چنین ابتکاری، در همآمیزی اشراق و عقل و حسن برای خداشناسی آن هم در قالب و قوارهای همهفهم و ملموس، نه سابقهای داشت و نه مکرر شد; یگانه ماند و یکتا . این روش خاص، درک شدنی و حسانگیز از آغاز دیباچه مانند فوارهای از چشمه بانشاط ذهن خلاق سعدی جست میزند و به اطراف باغ و راغ بر گل و گیاه و پرنده و چرنده پخش میشود و در تلاقی آفتاب روح مؤلف با قطرههای بلورین برخاسته از فواره، رنگینکمانی هزاررنگ برمیانگیزد; این تصویر و تصور هم چشم سر را نشاط میبخشد و هم عاطفه را برمیانگیزد و هم عقل را متحیر و معترف به تلالؤی زیبای آن میکند و هم دل را شعف میبخشد و حس لامسه را حساس میسازد .
«فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردی بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد . درختان را بخلعت نوروزی قبای سبز ورق دربرگرفته و اطفال شاخ را بقدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده و عصاره نالی بقدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی بتربیتش نخل باسق گشته
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی بکف آری و به غفلت نخوری
همه از بهرتو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری» (۱۱)
اما در ستایشنامه - تحمیدیه - جامی و قاآنی هیچ نشانی از این درک و دانش و تجربه و حس و اشراق مشاهده نمیشود . ارتباط ظریف و دقیق خدا و خلق که ناگسستنی و دوسویه در اثر سعدیجان را طراوت میبخشد و به استحکام بنیادهای معرفت توحیدی میانجامد، اثری در «بهارستان» و «پریشان» نیست . ضمن این که ردی از فصاحت و بلاغتبلند و زلال و تابناک گلستان در کار جامی و قاآنی نه به چشم دل مشاهده و نه به چشم سردیده میشود .
شکی نیست که این هنجار در سراسر گلستان از سویی و ناهنجاری در بخشهای زیادی از بهارستان و پریشان از دیگر سو خود را مینمایاند و مخاطب را به قضاوت برمیانگیزد .
اختلاف و تفاوت دیگر در آن اثر دلانگیز و با این دوتالیف در عنوانبندی خود را نشان میدهد .
مهارت و استادی و ظرافت کار سعدی در عنوانگذاری، با مشخصه ایجاز، روشنی و رسانایی مفهوم هر باب چون آفتابی خود را بر هر معیار زیباشناسانه تحمیل میکند . با حذف حرف اضافه «در» از ابتدای بابهای هشتگانه گلستان، تعداد حرفهای هرباب به ترتیب، ۱۱، ۱۰، ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۰، ۸ و ۸ حرف است . (حداقل ۸ و حداکثر ۱۲ حرف) . و هر باب نیز فقط با دو کلمه ساخته شده است . که از نظر نحوی عنوان شش باب ترکیب اضافی و دو باب دارای «و» ربط است .
در سیرت پادشاهان، در فضیلت قناعت، در عشق و جوانی، در تاثیر تربیت، در اخلاق درویشان، در فواید خاموشی، در ضعف و پیری، در آداب صحبت .
اما در پریشان قاآنی هیچ آداب و ترتیبی رعایت نشده است . عنوان «حکایت» در سراسر تالیف تکرار میشود و حکایتهایی با مفاهیم و موضوعهای مختلف به توالی آمدهاند . مگر بخش نهایی که عنون «خاتمه کتاب در نصیحت ابنای ملکوک» دارد .
و جامی، در عنوانبندی اثرش مانند دیباچه اصل را بر اظهار فضل و بازی لفظی نهاده و آب معنی و مفهوم «روضه» ها را برده است . هر عنوان را به قد «اوزون حسن» ساخته و طراوت را از آن انداخته است:
▪ روضه نخستین: در نشر ریاحین چیده از بساتین دوربینان راه هدایت و صدرنشینان بارگاه ولایت
▪ روضه دوم: در تشریح شقایق دقایق حکم که به رشحات سحاب کرم در زمین قلوب حکما و اراضی خواطرشان و به شرح و بیان آن مطاوی دفاترشان آراسته
▪ روضه سوم: در بیان شکفتن شکوفههای باغستان حکومت و ایالت که متضمن میوههای نصفت و عدالت است .
▪ روضه چهارم: در وصف میوه بخشی درختان باغستان جود و کرم و شکوفه ریزیشان به بذل دینار و درم .
▪ روضه پنجم: در تقریر رقتبلبلان چمن عشق و محبت و حرقتبالا پروانگان انجمن شوق و مودت .
▪ روضه ششم: در وزیدن نسایم ملاطفات و روایح مطایبات که غنچه لبها را بخنداند و شکوفه دلها را بشکفاند .
▪ روضه هفتم: در داستان مرغان قافیه سنجسرابستان سخنوری و طوطیان غزلسرای شکرستان نظم گستری .
▪ روضه هشتم: در حکایتی چند از زبان احوال بیزبانان که خردمندان و نکتهدانان امثال آن وضع کردهاند تا به جهت غرابت و ندرت طبیعتبر آن اقبال نماید و بر روی ابواب فهم حکم و مصالح بگشاید .
و از «خانه» بهارستان، ذیل روضات بیاوریم که «امید به مکارم اخلاق مطالعه کنندگان آن که چون بر خللی مطلع شوند به ذیل عفو و اغماض بپوشند و در افشای آن به زبان عیب و اعتراض نکوشند .
چون بینی ز آشنا عیبی
گر به بیگانگان نگویی به
زانکه در کیش آخراندیشان
عیب پوشی ز عیبجویی به (۱۲)
بنیاد «گلستان» را سعدی «نصیحت» گذاشت که در دل این هدف «تربیت» و آموزش و پرورش اخلاق حسنه نهفته است .
سعدی با اشراف به روانشناسی آدمیان که برخی بلغمی مزاجاند و جمعی مزاج سوداوی دارند، «در موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده و داروی تلخ نصیحتبشهد رافتبرآمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند .» (۱۳)
اما لزوم آمیختگی برای تاثیر بر خلقهای گوناگون سبب نشده است تا پرده عفت از زبان به یکسو زند و بذر مناهی را جهتحسن قبول گروهی برطرف باغ و رود و گلزار بپراکند و صحن و سرای «گلستان» را به علف هرزههایی در ظاهر چون مار خوش خط و خال و در باطن مسموم به زهر مار آلوده کند .
اما جامی و قاآنی پردهدری میکنند و حکایتهای ناستوده و اعمال قبیح را به «داروی تلخ» میآمیزند و آن را مسموم میسازند تا «طبع ملول» را معدوم سازند و از «دولت قبول» ، مطرود گردانند . استنتاجی چنین دور نیست که «تربیت» جامی و قاآنی مانند تربیت و تقوای سعدی نباشد و همان طور که در ابتدای این نوشتار آمده است، معرفت آنان نه معرفتسعدی است .
جامی و قاآنی به برخی داستان نویسان و فیلمسازان دوره جدید و عصر مدرنیته از نظر اخلاقی و درک هنری نزدیکترند که آثارشان را برای جلوه و جلا بخشیدن کاذب و جذب مخاطب به سس پورنو و سکس میآمیزند .
عجیبتر از عمل قاآنی، اقدام جامی است . زیرا وی «بهارستان» را برای فرزندش آماده کرده است: «چون در این وقت دلپسند فرزند ارجمند ضیاءالدین یوسف - عصمه الله عما یفضیه الی التلهفه و التاسف به آموختن مقدمات کلام عرب و اندوختن قواعد فنون ادب اشتغال نمود ... در آن اثناء در خاطر آمد که - تبرکا بانفاسه الشریفة و تتبعا لاشعاره اللطیفة - ورقی چند بر آن اسلوب ساخته شود و جزوی چند بر آن منوال پرداخته گردد تا حاضران را داستانی باشد و غایبان را ارمغانی» (۱۴)
و تازه مزاحهای قبیح خود را به سند سخن رسول خدا (ص) و علی مرتضی (ع) بخواهد محکم کند، (۱۵) که حرف حقی است اما مراد باطل کرده است . و دو نمونهای که از طیبت منقول از نبی اکرم (ص) میآورد (۱۶)، با آنچه خود در جای جای بهارستان میآورد، تفاوت شیرینی با تلخی مسموم است .
و بیشک قاآنی نیز از اخلاق جامی است و زهد وعرفان وی نیز مثل آن چیزی است که در برخی خانقاهها میگذرد . اما طیبتسعدی کجا و هزل جامی و قاآنی کجا!
تفاوت تربیت و نصیحتی که ابزار کار برای رسیدن به هدف را متفاوت میکند در این آثار نشانههایی است که از باب نمونه باید بدانها رجوع کرد :
- گلستان، باب پنجم، حکایت ۲، ص . ۱۳۳: «دانشمندی را دیدم ...»
- گلستان، باب پنجم، حکایت ۱، ص . ۱۴۲: «قاضی همدان را حکایت کنند که یا نعلبند پسری ...»
- بهارستان، روضه ششم، مطایبه ۲، ص . ۱۱۳: «زنی از شوهر خود شکایت پیش قاضی برد ...»
- بهارستان، روضه ششم، مطایبه ۱، ص . ۱۱۴: «پیری که کام جوانی رانده بود و ...»
- بهارستان، روضه ششم، مطایبه منظومه، ص ۱۱۸: «کودکی را پدر آمد ز سفر ...»
- پریشان، حکایت ۱، ص . ۲۴: «زنی را حکایت کنند که ...»
- پریشان، حکایت ۱، ص . ۹۰: «گبری مسلمان شد در همان روز ختنهاش کردند ...»
- پریشان - حکایت ۱، ص . ۱۴۶: «زنی را حکایت کنند که طلعتی از طینت دانا بهتر داشت و .. .»
ر از نثر چند پاره و گونه «پریشان» و «بهارستان» به غمض عین میگذریم و ا ز این که قاآنی «در نصیحت ابنای ملوک» چه استبدادپروریها میکند نیز . و نشانههای عدالتی که در مجموعه پندهای این بخش به دست میدهد مانند عدالت انوشروان دادگر است در افسانه «زنجیر عدالت» و سرب گداخته در حلقوم آن بیچارگان مزدکی!
ر اما به آنچه اشارت رفت، پایمال کردن حق نوادر حکایتها و برخی اشعار قشنگ و ملیح در «بهارستان» و «پریشان» نیست . بویژه که قاآنی بسیاری از حکایات را در زمانه خویش دیده یا شنیده یا خود قهرمان آن است . این مزیت وی استبر جامی . اما جامی را نیز حکایات لطیف در «بهارستان» کم نیست .
ابراهیم زاده گرجی
پینوشتها:
۱ - کلیات سعدی; گلستان، ... ، به اهتمام: محمد علی فروغی، تهران، ۱۳۶۲، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ص . ۲۸
۲ - بهارستان و رسائل جامی، مقدمه و تصحیح: اعلاخان افصح زاد، محمد جان عمراف - ابوبکر ظهورالدین، چاپ اول، ۱۳۷۹، تهران، میراث مکتوب با همکاری مرکز مطالعات ایرانی، ص . ۱۹
۳ - پریشان، قاآنی، تصحیح: اسمعیل اشرف، شیراز، کتابفروشی محمدی، ص . ۲
۴ - شماره ۱ . ص هفده
۵ - شماره ۲، ص . ۲۰
۶ - همان، ص . ۲۱
۷ - شماره ۲، صص . ۱۴ و ۱۵
۸ - شماره ۱ . ص . ۳۱
۹ - همان; ص . ۳۳
۱۰ - همان، ص . ۱۹۳
۱۱ - همان . صص . ۲۸ و ۲۹
۱۲ - شماره ۲ . ص . ۱۶۸
۱۳ - شماره ۱ . ص . ۱۹۳ .
۱۴ - شماره ۲ . ص ۲۱ .
۱۵ - همان . روضه ششم، ص . ۹۶
۱۶ - همان . روضه ششم، ص . ۹۶: «و نیز مرزنی را از انصار گفت: به شوهر خود برس که در چشم وی سفیدی واقع است، آن زن به سرعت و اضطراب تمام پیش شوهر خود دوید . شوهر از وی سبب اضطراب پرسید . آن چه حضرت فرموده بودند باز گفت، گفت: راست فرمودهاند، در چشم من سفیدی هست و سیاهی اما نه به بدی .»
پینوشتها:
۱ - کلیات سعدی; گلستان، ... ، به اهتمام: محمد علی فروغی، تهران، ۱۳۶۲، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ص . ۲۸
۲ - بهارستان و رسائل جامی، مقدمه و تصحیح: اعلاخان افصح زاد، محمد جان عمراف - ابوبکر ظهورالدین، چاپ اول، ۱۳۷۹، تهران، میراث مکتوب با همکاری مرکز مطالعات ایرانی، ص . ۱۹
۳ - پریشان، قاآنی، تصحیح: اسمعیل اشرف، شیراز، کتابفروشی محمدی، ص . ۲
۴ - شماره ۱ . ص هفده
۵ - شماره ۲، ص . ۲۰
۶ - همان، ص . ۲۱
۷ - شماره ۲، صص . ۱۴ و ۱۵
۸ - شماره ۱ . ص . ۳۱
۹ - همان; ص . ۳۳
۱۰ - همان، ص . ۱۹۳
۱۱ - همان . صص . ۲۸ و ۲۹
۱۲ - شماره ۲ . ص . ۱۶۸
۱۳ - شماره ۱ . ص . ۱۹۳ .
۱۴ - شماره ۲ . ص ۲۱ .
۱۵ - همان . روضه ششم، ص . ۹۶
۱۶ - همان . روضه ششم، ص . ۹۶: «و نیز مرزنی را از انصار گفت: به شوهر خود برس که در چشم وی سفیدی واقع است، آن زن به سرعت و اضطراب تمام پیش شوهر خود دوید . شوهر از وی سبب اضطراب پرسید . آن چه حضرت فرموده بودند باز گفت، گفت: راست فرمودهاند، در چشم من سفیدی هست و سیاهی اما نه به بدی .»
منبع : ماهنامه کیهان فرهنگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست