سه شنبه, ۲۷ شهریور, ۱۴۰۳ / 17 September, 2024
مجله ویستا
داستان دو دیپلمات
۱) مجادله جواد لاریجانی و علی اکبر ولایتی
علیاكبر ولایتی و محمد جواد اردشیر لاریجانی چگونه در مسیر دیپلماسی گام نهادند؟
رابطه علیاكبر ولایتی و محمد جواد لاریجانی را گویی جرقهای كافی بود تا هر یك بر آتش اختلافات خود با دیگری بدمد و اسرار دیگری هویدا سازد؛ گویی این زخم كهنه را زمانی لازم بود تا سر، باز كند و بیرون بریزد.
یك گفتار و یك نوشتار از علی اكبر ولایتی و دو نوشتار از محمد جواد لاریجانی، چه اسرار كه نهان نساخت و چه اخبار مگو را كه عمومی نكرد و چه پردهها كه از زندگی آنها بالا نبرد. داستان این منازعه اما اهمیتش از آن روی فراوان بود كه محمد جواد لاریجانی و علی اكبر ولایتی، نه دو سیاستمدار تازه از راهرسیده كه دو دیپلمات كهنهكار ایرانی بودند؛ با سابقهای به قدمت عمر ۳۰ ساله جمهوری اسلامی. اكنون اما داستان زندگی این دو دیپلمات را به روایت باید نشست؛ در زمانهای كه آن دو تیشه بر ریشه خود میزنند و چه بسا خود نیز فراموش كردهاند كه چگونه برای سه دهه مسیر ناهموار سیاست را با كیاست مداوم خویش هموار كردند و راه صعود خویش در آسمان دیپلماسی كشور را گشودند. داستان دو دیپلمات را دوباره مرور باید كرد.
۱) محمد جواد اردشیر لاریجانی؛ دیپلمات لیبرال اما محافظهكار
«آقای لاریجانی بیدلیل به آن طرف (جناح راست) رفت، البته این طرف (جناح چپ) او را راه نمیدهند... آن طرف او را به لحاظ پرنسیپ نه به لحاظ عقیده راه میدهند و این طرف به لحاظ عقیده به او راه میدهند و نه از لحاظ پرنسیپ. او بین عقیده و پرنسیپ، پرنسیپ خود را انتخاب كرده است.»(۱)
چنین توصیف و تصویری را شش سال پیشتر عباس عبدی، سیاستمدار چپگرای ایرانی مطرح كرد، در گفتوگویی با یك طنزنویس مشهور ایران و آنگاهی كه طنزنویس گفتوگو، نظر این سیاستمدار را در خصوص دیپلماتی میپرسید كه غربیها «كسینجر ایرانی» مینامندش: محمد جواد اردشیر لاریجانی.
محمد جواد لاریجانی، سیاست مردی كه در این سالها گاه در پرده مانده و گاه از پرده برون آمده است، كمتر سخنی میگوید كه خبرساز نشود. یكبار سال ۱۳۶۸ است كه فتوای قتل سلمان رشدی صادر میشود و او اما میگوید: «دولت ایران نقشی در اجرای حكم اعدام سلمان رشدی ندارد.» بار دیگر نیز همزمان با نو شدن لباس دیپلماسی ایران در ماجرای هستهای و در پس روی كار آمدن محمود احمدینژاد است كه او ظاهر میشود تا بگوید: «از ابتدا اشتباه بود كه به مذاكره با سه كشور اروپایی با تمدن وحشی – انگلیسی و فرانسه و آلمان –نشستیم.» باری نیز – چندی پیشتر تابوی سخن را در گفتوگو با روزنامه اسراییلی اورشلیم پست بود كه شكست تا بگوید: «اگر برای مصالح ملت لازم باشد، در قعر جهنم هم مذاكره میكنیم.» و البته نمیتوان فراموش كرد گفتوگوی صریح و بیپرده او را با نیك براون انگلیسی در گرماگرم رقابتها بر سر كسب كرسی ریاست جمهوری در انتخابات سال ۱۳۷۶.
بدین ترتیب در پس مواضع رنگارنگ محمد جواد لاریجانی در این سالهاست كه میتوان او را مرد هزار چهره نامید؛ سیاستمردی كه در نقطه تلاقی سیاست و دیپلماسی حركت میكند و از همین روی تمییز مصلحتگوییهای او از حقیقتگوییهایش، چندان ممكن به نظر نمیرسد. داستان، داستان مرد هزارچهره است: مردی كه یك دیپلمات است و پیش از آن اما یك ریاضیدان؛ درس حوزه خوانده است و اما سودای فلسفه دارد، در پی فلسفهای اسلامی و بومی میدود و اما خود را لیبرال میخواند. تحصیلكرده غرب و علوم غربی است اما علیه غرب و علوم غربی نیز گاه سخن میگوید؛ همه اینها هست و هیچیك اما نیست. داستان ما آیا داستان مرد هزارچهره نیست؟
محمد جواد لاریجانی فرزند میرزا هاشم آملی است؛ آیتاللهی كه زاده روستای پردمه لاریجان – از توابع شهرستان آمل و در استان مازندران – است و در سال ۱۳۱۱ (در ۲۸ سالگی) در حالی كه درجه اجتهاد خود را از آیتالله حائری یزدی در دست دارد، راهی نجف اشرف میشود. روحانیای كه ۳۰ سال را در نجف میماند تا فقیهی كامل شود. میرزا هاشم آملی اما در سال ۱۳۴۰ در حالی به ایران بازگشت كه فرزندان ذكور احاطهاش كرده بودند؛ علی، صادق، فاضل و محمدجواد. فرزندان آیتالله را البته مادری آیتاللهزاده نیز بود كه مادرشان دختر آیتالله حاج سید محسن اشرفی بود.
میرزا هاشم آملی اما آنگاهی به ایران آمد كه فرزندانش یك به یك لباس روحانیت بر تن دوختند و آداب فقاهت آموختند. محمد جواد اكنون یك روحانی جوان بود كه در بازگشت به ایران راهی دانشگاه صنعتی آریامهر میشد تا «مهندسی الكرونیك» بخواند. او پس از تحصیل روحانیت و علمانیت چه بسا در كار مهندسی فرهنگی بود كه راهی فرنگ شد؛ به كالیفرنیا رفت و وارد دانشگاه بركلی شد تا دكتر ریاضی شود و نقابی دیگر بر چهره كشد. انقلاب پیروز شده بود كه محمد جواد اردشیر لاریجانی به ایران آمد و در كار سیاست شد.
از اولین مشاغل او در آغاز دهه ۶۰، نمایندگی آیتالله موسوی اردبیلی، رییس دیوان عالی كشور، بود در شورای سرپرستی صداو سیما. محمد جواد لاریجانی در میانه عهدهداری این سمت، برای یك روز نیز بر صندلی ریاست سازمان صدا و سیما نشست. سیام تیرماه ۱۳۶۲ بود كه در پی اختلافاتی میان شورای سرپرستی سازمان و ریاست آن، محمد هاشمی از مدیرعاملی صدا و سیما عزل شد و حسن روحانی نماینده پارلمان در شورای سرپرستی، بر صندلی او نشست. ظهر اما به شب. رسیده بود كه خبر استعفای محمد هاشمی با اعلام خبر سرپرستی موقت محمد جواد لاریجانی بر سازمان صدا و سیما همرا شد! ماجرایی كه اكبر هاشمی رفسنجانی شنیدن خبر آن را در خاطرات روزانهاش چنین ثبت كرده است: «تعجب كردم، آقای موسوی اردبیلی تلفنی كردند و گفتند امام عصبانی شدهاند و دستور دادهاند فورا شورای سرپرستی عزل شوند. احمد آقا هم تلفنی همین را گفتند. من گفتم دخالت نمیكنم. آقای روحانی وقت خواست.»(۲)
شبی گذشت، حسن روحانی به دیدار اكبرهاشمی برود و از ریشه اختلافات شورا با محمد هاشمی بگوید در حالی كه همان روز به روایت هاشمی رفسنجانی: «احمد آقا آمد و جریان ناراحتی امام از عزل محمد را گفت و اضافه كرد كه امام معتقدند قانون اساسی معنایش این نیست كه سه قوه در اداره صداوسیما شركت كنند و تاكید داشت كه من به آقایان زوارهای و روحانی (نمایندگان مجلس در شورای سرپرستی صدا و سیما) بگویم (از شورای سرپرستی) استعفا دهند.»(۳)
امام وارد ماجرا شده بود و گویی همین كافی بود تا تلاش محمد جواد لاریجانی برای ملاقات و گفتوگو با اكبر هاشمی رفسنجانی ناكام بماند. راهها برای دیدار و مذاكره با آیتالله نیز بسته بود كه شورای سرپرستان از استعفای خود سخن گفتند و نامهای نیز به رهبر انقلاب نوشتند. بخت یار محمد جواد لاریجانی نبود و بدین ترتیب او كامی از ریاست خود بر صدا و سیما نگرفت و بازگشت. «اخوی محمد» به دستور امام، تار از پود ریاست او برید.
علی اكبر ولایتی، نخست وزیر ایران نشد اما وزیری امور خارجه در كابینه میرحسین را عهدهدار شد. اكنون محمد جواد لاریجانی، سیاستمرد از فرنگ بازگشته نیز، راهی دستگاهی رابطه با فرنگیان میشد و لباس معاونت وزارت بر تن میكرد؛ محمد جواد لاریجانی معاون علی اكبر ولایتی شد و به دستان او بود كه سنگ بنای «دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه» گذاشته شد. اختلافات اما وزیر و معاون را از یكدیگر جدا ساخت. اگر چه اكنون ولایتی آن جدایی را بر مدار توصیه وزارت اطلاعات تعریف میكند و جواد لاریجانی اما از قهر و خروج خود سخن میگوید. جواد لاریجانی از دولت برید و جانب پارلمان را گرفت. او نماینده چهارمین مجلس ایران شد؛ مجلسی كه ریاست آن با سیاستمدار همسو، علی اكبر ناطق نوری بود. اینچنین شد كه او خشت پژوهشگاهی دیگر را نیز گذاشت تا سیاستمداری موسس نام بگیرد.
محمد جواد لاریجانی خشت اول «مركز پژوهشهای مجلس» را گذاشت؛ مركزی كه چه بسا فواید آن بسی بیشتر از تصویر سادهدلافهای است كه رئیس وقت باز میگوید: «آنگاهی كه علیاكبر ناطقنوری از مشاورههای این مركز برای نخستین سخنرانی خود در باب «سنگ در جهانبینی اسلام» یا در كنگره «دامپزشكها» یاد میكند. كه علیاكبر ناطقنوری اكنون خرسند از آن است كه با مشاورت این مركز در نمایشگاهی درباره انواع سنگ و فرآوردهها و صادرات آن سخن گفت و به تبعش وزیر صنایع و معادن عربستان كه در نمایشگاه حضور داشت به دوستان ما گفته بود كه آقای ناطق از متخصصین بهتر حرف زد.»(۴) كه علیاكبر ناطقنوری اكنون سخنرانیای از خود در كنگره دامپزشكها را به یاد میآورد و اینكه در نتیجه مشاورههای این مركز او توانسته بود از بیماریهای دامی و بیماریهای مشترك انسان و حیوان در سخنرانیاش بگوید و كارشناسان حاضر را انگشت در دهان تحیر بگذارد.(۵)
محمد جواد لاریجانی اما در كسوت معاونت وزارت خارجه به یك دیپلمات تبدیل شده بود و بدین ترتیب او اكنون در خانه ملت نه صرفا یك وكیل بوروكرات كه یك دیپلمات آماده به یراق بود.
اینچنین بود كه او اكنون پا به ركاب مقام ریاست، راهی فرنگ میشد تا چرخ دیپلماسی را به واسطه نمایندگی ملت و به موازات دستگاه دولت روغن كاری كند. باری با ناطقنوری به كرواسی میرفت و باری دیگر نیز به اوكراین و آذربایجان و زمانی نیز به ایتالیا. خود، اهل صراحت در مذاكره بود اگر چه در صراحتپیشگی، چه بسا در كنار ناطقنوری درس شجاعت میآموخت. با علیاكبر ناطقنوری به كرواسی رفته بود كه ناطق (به روایت خاطرات خود) جلسهای خصوصی را با رییس جمهور كرواسی ترتیب داد تا بر سر ارسال سلاح برای مسلمانان بوسنیایی به مذاكره بنشیند. درخواست مشخص بود: راه ارسال سلاح را بگشایید و درصد خود را از روی سلاحها بردارید.
ناطقنوری: «گفتم من آدم صریحی هستم و خارج از پروتكل حرف میزنم. رئیس مجلس هم هستم. صاف بگویید چند درصد بدهیم... وقتی كه این حرفها رازدم، آقای (محمد جواد) لاریجانی تعجب كرده بودند و دچار وحشت شده بودند كه این آقا (رئیسجمهور كرواسی)، یك دفعه ببرد».(۶)
محمد جواد لاریجانی چه بسا اینچنین با صراحت در مذاكره آشنا شد اگر چه گاهی توصیههایش به رئیس، سودمند نیز میافتاد. ناطقنوری به جلسهای خصوصی با رئیسجمهور اوكراین نشسته بود تا بر سر خرید تسلیحات نظامی از اوكراین به مذاكره بپردازد و صراحت او آنگاهی كه در مسیر فروش تسلیحات میپرسید: «تا كجا با ما هستید؟»، آنقدر برای طرف خارجی، متعجبكننده بود كه محمد جواد لاریجانی، حاشیهساز مذاكره شود. «آقای جواد لاریجانی كه آدم زرنگ و باهوشی است، نامهای از زیر میز به من داد كه (در آن نوشته بود) ایشان جا خورده است و خیال میكند كه شما میخواهید بمب اتم از ایشان بگیرید به او بگویید چه میخواهید».(۷)
محمد جواد لاریجانی اكنون به یك دیپلمات ماهر و باهوش تبدیل شده بود. او دیپلمات بود و البته همزمان در كنار سیاست از علم و فلسفه نیز سخن میگفت.
او اگر زمانی لباس مهندسی و منطق و حسابت بر لباس روحانیت پوشیده بود، اكنون نیز لباس سیاست و نقاب یك دیپلمات با كیاست را بر تن پوشانده و البته افزوده بود: اینچنین بود كه در مجلس پنجم – چهار ساله دوم وكالت – راهی ایتالیا نیز شد تا در اجلاسی متشكل از روسای مجلس كشورهای دارای تمدن كهن – ایتالیا، ایران مصر و یونان – در مسیر گفتوگوی تمدنها از تمدن ایتالیاییها سخن بگوید. محمد جواد لاریجانی مرد هزارچهره، اینچنین، چهرهای دیگر آشكار میساخت و پرده از رخسار بر میداشت؛ این بار اما در چهره یك دیپلمات فیلسوف.
سال ۷۵، محمد جواد لاریجانی صرفا وكیل مردم در مجلس نبود كه او اكنون وكیل و سخنگوی محافظهكاران در اردوگاه راست نیز بود. رئیسمجلس در اندیشه دستیابی به كرسی ریاستجمهوری بود و محمدجواد لاریجانی را اكنون تلاشی افزون انتظار میرفت كه در این سالها اگر الطاف رئیس، شامل حال دیپلمات معذور از وزارت خارجی نمیشد، رقابت دو دیپلمات ممكن نبود و به واقع این حمایت علیاكبر ناطقنوری بود كه محمد جواد لاریجانی را به رغم خروج از دستگاه دیپلماسی، دیپلمات نگه داشته بود. سكه حمایت از علیاكبر ناطقنوری اما برای جواد لاریجانی روی دیگری هم داشت كه چه بسا كافی بود كلید اتاق ریاست جمهوری به علی اكبر ناطقنوری رسد تا محمد جواد لاریجانی نیز مهر خاتمنت بر وزارت ۱۶ساله دیپلمات رقیب علیاكبر ولایتی، زند و تكیه بر صندلی رقیب زند. اینچینن بود كه محمد جواد اردشیر لاریجانی راهی لندن شد و در تبلیغ رئیسجمهوری، رئیس خود، صراحتی به خرج داد كه به كار رقبا آمد و برای او دردسر آفرید. دیپلماسی كه مدعی انجام سه هزار مذاكره دیپلماتیك برای جمهوری اسلامی بود در سه هزار و یكمین مذاكره خود، نه مقهور بیگانه كه مقهور خودیها شد.
او به مذاكره با نیك براون، مدیر كل خاورمیانه وزارت خارجه انگلستان و در تبلیغ كاندیداتوری ناطق نوری به توجیه بیگانگان نشست غافل از آنكه حریف در ایران چشم بر او دوخته است و مترصد فرصتی است تا پرده از چهره او بردارد و نشستن احتمالی او بر كرسی خود در دولت احتمالی آینده را غیر ممكن سازد.
محمد جواد لاریجانی مصاحبهای مطبوعاتی را در لندن ترتیب داد و برنامههای علی اكبر ناطقنوری برای كشورداری را به گوش خبرنگاران بیگانه خواند. مهمتر از این مصاحبه مطبوعاتی اما صراحت لاریجانی بود در گفتوگو با نیك براون انگلیسی، آنچنانكه با افشا و انتشار متن مذاكرات در ایران، گره در كار رئیس و مشاور دیپلماتش افتاد. لاریجانی به طرف انگلیسی خود گفته بود كه ناطقنوری، سیاستمردی لیبرال است و رقیب او – سید محمد خاتمی – اما از جرگه سیاستسازانی است كه در سال ۵۸ سفارت آمریكا در تهران را به اشغال خود درآوردند. او حتی گفته بود ریاست بنیاد ۱۵ خرداد – كه زمانی جایزه برای اعدام سلمان رشدی معین كرده بود – را نیز یكی از هواداران محمد خاتمی عهدهدار است و حامیان خاتمه در ایران تندروهای چپمزاج تشكیل میدهند – متن مذاكرات منتشر شد محمد جواد لاریجانی جانب تكذیب را گرفت. تكذیب اما كارساز نبود كه او متن دیگری منتشر كرد و آن را متن اصلی خواند، متنی كه البته هفتهنامه «عصر ما» ارگان مجاهدین انقلاب، چنین به ارزیابی آن پرداخت: «ایشان (لاریجانی) در بدو امر تلاش كرد متن منتشره (اولیه) را تكذیب كند. این اقدامات موثر نیفتاد چرا كه نفر دوم سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن كه در ملاقات حضور داشته و از مذاكرات صورتبرداری كرده بود، ضمن تایید متن، شجاعانه آمادگی خود را برای ادای توضیح و شهادت در هر مرجعی، اعلام كرد. پس از این مرحله، آقای لاریجانی به سفارت ایران در لندن متوسل و از ایشان درخواست ارسال متن دیگری كرده است. در متن جدیدی كه به آن عنوان «متن كامل مذاكرات» داده شده و گفته میشود با رایزنی خود آقای اردشیر لاریجانی تهیه و ارسال شده است تلاش ناموفقی در جهت پوشاندن نقاط ضعف متن قبلی به عمل آمده است. برای این منظور حداقل ۲۰ جمله و عبارت كه در خلاصه مذاكرات وجود داشته باشد، حذف شده است. ضمنا جملاتی نیز در جهت تلطیف اظهارات قبلی اضافه شده است.»(۸)
در برابر محمد جواد لاریجانی اینك نه فقط رقیب ساكت و پنهان او و نه فقط سیاستمداران چپگرا حاضر بودند كه خط سومیها یا همان حامیان محمدیریشهری نیز لباس انتقاد بر تن كرده بودند.
روحالله حسینیان، روحانی عضو جمعیت دفاعی از ارزشها از جمله این منتقدان بود كه محتوای مذاكرات را یك «مصیبت» و «تكاندهنده» خواند و به اعتراض گفت: «لاریجانی خیال كرده اكنون سال ۱۳۲۰ است كه سفارت انگلیس برای ما وزیر و وكیل تعیین كند!»
در پس این ماجراها دیپلمات نابختیار، محمد جواد لاریجانی، آرامش همیشگی خویش را فرو نگذاشت و اینچنین است كه این دیپلمات صریحالدجه اما پیچیده محافظهكار، همچنان صراحت خویش در سخن را تعدیل نكرده است اگر چه بر پیچیدگیهای خود افزوده و لایه بر لایههای شخصیت خویش كشیده است.
محمد جواد لاریجانی اما در این سالها نه فقط معاونت و وزارت و وكالت در خانه ملت را عهدهداری كرده كه بسی صندلیهای دیگر را نیز از آن خود ساخته است. او زمانی مشاور دیپلماتیك برای آیتالله هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه بوده است و اكنون نیز اگر چه در خلوت مشاور برادر خویش در مذاكرات هستهای و دیپلماتیك است – و گاه از سایه به روشن دیپلماسی نیز میآید و سخن میگوید و سفری میكند – اما در جلوت به ریاست «مركز تحقیقات نظری فیزیك و ریاضیات» اكتفا میكند؛ مركزی كه او خود پایه آن را گذاشته و اكنون عنوانش را نیز متحول كرده است: «پژوهشگاه دانشهای بنیادی». مركزی كه به هدایت او اولین واردكننده تكنولوژی اینترنت به ایران بوده است: «زمانی كه اینجا تاسیس شد، مصادف بود با آغاز پیدایش شبكه اینترنت در دنیا به طوری دانشگاههای استنفورد و بركلی تازه اینترنت راه انداخته بودند و ما از همان زمان فناوری اینترنت را وارد كشور كردیم و عدهای را به مونپلیه فرستادیم تا آموزش ببینند و بعد این آموزش را تكثیر كردیم.»
اینچنین است كه محمد جواد لاریجانی در كنار سیاستورزی و مذاكرات دیپلماتیك، به ریاضیات و علوم بنیادین نیز میاندیشد و از همین روی در كار بنا نهادن یك «رصدخانه ملی» در كویر ایران نیز هست. دیپلمات ریاضیدان ما، اما اهل فلسفه نیز هست و از این روی در پژوهشگاه تحت مدیریت خود، كرسیای را برای فلسفه تحلیلی در نظر گرفته و هدایت آن را به دكتر وحید دستجردی داده است تا مروج فلسفهای باشد كه ره به سوی پستمدرنیسم میبرد؛ فلسفهای كه از یك سو او را به فیلسوفان نوگرای غربی پیوند میدهد و خرج فرنگیمآبی او میشود و از سوی دیگر، مواجهه او با مدرنیته غربی را ممكن میسازد و خرج مصارف و سیاستورزی داخلی او میشود. حالا آیا محمد جواد لاریجانی را جز به «مرد هزارچهره» توصیف میتوان كرد؟
۲) علیاكبر ولایتی؛ دیپلمات محافظهكار اما نه لیبرال
«آنها میگویند (ولایتی ) ضعیف است چهره نیست یا سابقه افتخارآمیز مبارزه ندارد و من میگویم دینامیك و پر كار(است) و پشتكار دارد و متقی و مكتبی است.»(۹)
توصیف فوق را روز چهارشنبه ۲۹مردادماه سال ۱۳۶۰، اكبرهاشمی رفسنجانی در تقویم خاطرات خود به ثبت رسانده است آنگاهی كه بهزاد نبوی در توجیه مخالفت خود با نخست وزیری ولایتی، به همراه دو عضو دیگر مجاهدین انقلاب به دفتر اكبرهاشمی رفسنجانی در پارلمان رفت و در مخالفت با ولایتی سخن گفت و در مخالفت با خود سخن شنید. علی اكبر ولایتی یكبار در هنگامه ریاست جمهوری بنیصدر تا نزدیكی صندلی نخستوزیری رفته و تشنه از چشمه كامی نگرفته، برگشته بود و اكنون ماجرا مكرر میشد. به رغم مخالفتها، ولایتی برای عهدهداری پست نخستوزیری در سیام مهرماه ۱۳۶۰ به مجلس معرفی و با تقدیر سیاسی خویش روبهرو شد. «۷۴ رای موافق در برابر ۸۰ رای مخالف» میرحسین با رای نمایندگان پارلمان به پست نخستوزیری تحمیل شد تا دو جناح حزب جمهوری منازعه و مواجهه خود را از دفتر حزب به دفتر نخستوزیری و ریاست جمهوری منتقل كنند. علیاكبر ولایتی اما اگر نخستوزیر ایران نشد وزیر امور خارجه كشور شد تا برای ۱۶سال متوالی- ۴ دوره پیاپی و در دول دو رئیسجمهور متفاوت- سكان هدایت دیپلماسی كشور را به دست بگیرد.چه در خلوت چه در جلوت، چه در سایه و چه در روشن، ولایتی در این سالها بر مسیر راست حركت كردند در دستگاه دیپلماسی ایران ستاره شد و نه گذاشت تا ستاره اقبال سیاسیاش كم فروغ شود. اما اهل بلندپروازی نبود و ترجمان محافظهكاری سیاستمدارانی بود كه آهسته میروند و راه بیحاشیه میپیمایند. سكانداری او در دستگاه دیپلماسی هیچ گاه نه جانب فراز گرفت و نه سمت و سوی فرود. تنها گاهی در دولت میرحسین بود كه شكایت از چپروی نخستوزیر میكرد كه به هر حال او یك محافظهكار كامل بود و سخنان چپگرایانه میرحسین، خواب محافظهكاری او را در روابط بینالملل، آشفته میساخت. اینچنین بود كه یكبار از سخنان میرحسین در جمع سفر او، كارداران نمایندگیهای ایران در كشورهای اروپایی و آمریكای لاتین شكایت نزد اكبرهاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس ایران بردند و از رئیس مجلس خواستند تا نخستوزیر را توصیه به محافظهكاری كند. میرحسین موسوی در جمع سفرای ایرانی از اهمیت تسخیر سفارت آمریكا سخن گفته و سپس اعلام كرده بود: «ما برای آنها (سازمانهای بینالمللی) اصالتی قائل نیستیم و با آنها به صورت ابزاری جهت رساندن پیام انقلاب اسلامی به جهان استفاده میكنیم.» موسوی همچنین گفته بود كه ما سقف سیاست داخلی و خارجیمان را بر ستون شعار استراتژیك «مرگ بر آمریكا» استوار میكنیم.(۱۰)
ولایتی در نزدیكی با رئیسجمهوری و رئیس مجلس، گلایه از نخستوزیر نزد آنها میبرد كه به هر حال او و آن دو رئیس قوه، همگی سازندگان جناح راست حزب جمهوری بودند و مخالف با چپگرایان درون حزب و خارج حزب. مجادله ولایتی و میرحسین البته باسابقه بود كه به هر حال در جلسه حزب به تاریخ هشتم خردادماه ۱۳۶۲ نیز ولایتی از لزوم بركناری موسوی از دفتر سیاسی سخن گفته و فریاد برآورده بود. بعدها نیز او از جمله وزاری راستگرایی بود كه به رهبر كشور نامه نوشتند و علیه میرحسین موسوی، رئیس دولت خویش سخنپراكنی كردند.
علیاكبر ولایتی اما سیاست را با وزارت آغاز نكرد اگرچه صبغه سیاسی او پیش از آن نیز چندان پررنگ و پرفروغ نبود. دیپلمات محافظهكار ما ۶۲سال پیشتر در شمیرانات تهران به دنیا آمده و فارغالتحصیل رشته طبابت از دانشگاه تهران بود. او- برخلاف محمدجواد لاریجانی – محافظهكارتر از آن بود كه در سفر به آمریكا رشته تحصیل خود را از گذشته بگسلد و درسی دیگر بخواند. بهرغم علاقهاش به تاریخ، به دانشگاه جانهاپكینز رفت و فوق تخصص در بیماریهای عفونی گرفت.
اینچنین بود كه با انقلاب ایران ابتدا بر صندلی معاونت در وزارت بهداری نشست و قوت سیاست از سفره تحصیلات خود چید. از طبابت كه به سیاست روی آورد اما وارد مجلس شد و لباس وكالت در اولین مجلس انقلابی ایران را بر تن كرد. دیپلمات آینده، اگر چه سیاستورزی خود را در سال ۱۳۴۰ با پیوستن به جهبه ملی آغاز كرده بود اما گذشت زمان او را در اردوگاه راستگرایان مذهبی قرار داده و از او یك راستگرای واقعی ساخت بود.
اینچنین بود كه پس از انقلاب، در ماجرای بازداشت «مجتبی» فرزند آیتالله طالقانی او و «انجمن اسلامی پزشكان» كه عضوی از آن بود اولین حامیان بازداشتكنندگان بودند. علی محمد بشارتی كه از تیم بازداشتكنندگان مجتبی طالقانی بود اكنون به یاد میآورد كه در پس آن ماجرا ولایتی در جلسهای از او پرسیده است كه «چطور میتوانیم به شما كمك كنیم؟» (۱۱)
و بدین ترتیب همراهی خویش با آن تصمیم را به نمایش گذاسته است.
علیاكبر ولایتی و محسن رفیقدوست تنها راستگرایان كابینه میرحسین موسوی بودند كه در دومین دوره نخستوزیری موسوی نیز، حضورشان در كابینه تمدید شد. او وزیر امور خارجه باقی ماند و محسن رفیق دوست نیز در پست وزارت سپاه همچنان خود را به كار وزارت مشغول ساخت. ماجرای ماندن آنها هم مبتنی بر رای امام خمینی بود وگرنه، میرحسین را چندان رضایتی از آنها نبود. میرحسین، نخستوزیر تحمیلی بود و آنها نیز وزرایی تحمیلی. ولایتی - اما آنچنانكه گفته آمد - در دوری از نخستوزیری، متمایل به روسای مجلس و جمهوری بود؛ تمایلی كه اكنون و در گذر زمان نیز محفوظ مانده است چه آنكه او با پایان دوران وزارتش ۱۰ سالی است كه مشاورت رهبری در امور بینالمللی را عهدهداری میكند و اما از سوی دیگر آنگاهی كه (در سال ۱۳۸۴) پای كاندیداتوری اكبر هاشم رفسنجانی به میان میآید، به احترام مراد خویش،ترك میدان میكند و به علامت مشایعت كلاه از سر خود برمیدارد و حمایت خویش روانه او میسازد؛ كه او اهل بلندپروازی نیست و جانب احتیاط را در زمین سیاست فرو نمیگذارد.
علیاكبر ولایتی در مقام وكالت در مجلس اول اما مسیر ورود خود به عرصه دیپلماسی را نیز گشوده و به تمرین بود كه دیپلمات شد. ولایتی از اعضای كاروانی بود كه به سال۱۳۶۰ روانه كوبا شدند تا در اجلاس بینالاجلاس شركت جویند، نمایندگان مجلس ایران به تعدد و كثرت در گروهی گرد آمده و راهی هاوانا شده بودند. به روایت علی اكبر ناطق نوری «چون ناشی بودیم، نمیدانستیم اصلا چند نفر باید شركت كنند فكر میكردیم هرچه تعدادمان بیشتر باشد بهتر است».(۱۲)
كاروان پر تعداد ایرانی در كوبا نیز ماجراها داشتند و ولایتی چه بسا در لابهلای همین ماجراها بود كه مشق دیپلماسی نوشت: «از محل استقرارمان تاكنفرانس راه زیادی نبود. گاهی اوقات پیاده میرفتیم... گاهی هم با اتوبوس قراضه جلوی كنفرانس میرفتیم. در حالی كه همه شركتكنندگان با ماشینهای مدل بالا میآمدند، آنها ما را متعجب نگاه میكردند كه با چه وسیلهای به آنجا آمدهایم.»(۱۳)
ولایتی بر صندلی مخصوص نماینده ایران در آن اجلاس نشست در حالی كه در دوسوی او نیز نمایندگان اسرائیل و عراق بروكرسی نشسته بودند. آنها سخن گفتند و ولایتی باید ترك جلسه میكرد و چنین نیز كرد در نهایت اما علیاكبر ولایتی سخنان خویش گفت و پایان برد گویی نوبت كاروان پرتعداد ایرانیان حاضر در اجلاس بود كه فریاد به تكبیر بگشایند:« بعد از صحبت ایشان یك دفعه همه تكبیر گفتیم. به دنبال آن در سالن اجلاس، اوضاعی پدید آمد كه نزدیك بود همه فرار كنند.»(۱۴)
ولایتی اما در مدتی كوتاه آنقدر جامه پاره كرد كه از یك وكیل دیپلمات در خانه ملت به یك وزیر دیپلمات در كابینه دولت مبدل شود و سكان هدایت دیپلماسی ایران را برعهده بگیرد؛ آن نیز در سالهایی كه بحرانهای بینالمللی فزاینده بود و وزارتخارجه ایران را تدبیر دوچندان لازم مینمود.
كه یك روز ماجرای بازداشت تودهایهای وابسته به شوروی به میان میآمد و روابط با همسایه شمالی تیره و تار میشد؛ و روز دیگر دیپلماسی در مواجهه با همسایه غربی كشور تعطیل میشد و ناقوس جنگ درغرب كشور به صدار در آمد؛ روز دیگر نیز این آمریكای ابرقدرت بود كه در كار نگارش قطعنامه الجزایر با ایران در میآمد و بر بحرانها میفزود.
علی اكبر ولایتی اما گویی چندان معتقد به انداختن طرحی نو در عرصه روابط دیپلماتیك نبود كه در این سالها هیچگاه جانب محافظهكاری فرو نگذاشت و سخن جز به اختصار و به وقت ضرورت نگفت.
دیپلمات محافظهكار ما برخلاف رقیبش لیبرالمسلك نبود. ولایتی سیاست را در كنار طبابت آموخته بود حال آنكه رقیبش درس سیاست را پس از ریاضی و حسابت آموخته بود و مگر نه آن است كه طبابت عرصه احتیاط است و حسابت اما عرصه آزمون و خطا.
سر تفاوت و تقارق علی اكبر ولایتی با محمد جواد لاریجانی نیز چه بسا بر چنین مبنایی است كه رمزگشایی میشود: دیپلمات طبیب در برابر دیپلمات حسیب و به تاویلی دیگر دیپلماسی مبتنی بر احتیاط، در برابر دیپلماسی مبتنی بر استقرا و آزمون و خطا. ولایتی دیپلمات در برابر لاریحانی دیپلمات.
۲) آتش در نیستان
آتش در نیستان دیپلماتهای ایرانی افتاده است. چند ماهی بود كه سید حسین موسویان، سخنگوی سابق پرونده هستهای ایران، خبر اول ایران بود و هر روز این سایت یا آن خبرگزاری به نقل از وزیر اطلاعات و آن نماینده، از پرونده جاسوسی كه برای موسویان گشایش یافته، سخن میگفتند و «ابعاد» دیگر آن را روشن میكردند. هنوز تكلیف آن دیپلمات روشن نشده بود كه دو دیپلمات پر سابقه دیگر علیه هم شمشیر كشیدند؛ علی اكبر ولایتی كه ۱۶ سال سابقه صدارت در وزارت خارجه ایران را دارد، جواد لاریجانی معاون سابق خود را در یك گفتوگوی كوتاه نقره داغ كرد.
ماجرا خیلی ساده بود. محمد جواد لاریجانی در یك برنامه تلویزیونی علت ترك وزارت خارجه را «اختلاف سلیقه خیلی سنگین» با دكتر ولایتی دانسته بود و در توضیح ریشههای این اختلاف به نحوه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ ایران و عراق اشاره كرده و گفته بود كه «آقای ولایتی خیلی نسبت به عكسالعمل مطبوعات حساس نبود. اگر كسی یك كلمه در مطبوعات راجع به قطعنامه مطلبی مینوشت، ایشان حاضر بود كه این پروژه را متوقف كند در حالی كه من معتقدم اگر یك پروژهای مبنا داشته باشد و مسیر تعریفی را در نظام طی كرده باشد، چون كار حكومتی، كارتك فردی نیست، باید ... در مواجهه با مطبوعات و رسانهها در اصطلاح باز بود ولی با قدمهای محكم پیش رفت.»
بلافاصله علی اكبر ولایتی، در گفتوگو كوتاهی كه با روزنامه جمهوری اسلامی ایران انجام داد در حدود پاسخگویی به اظهارات لاریجانی بر آمد. ولایتی اختلاف سلیقه را امری طبیعی دانست، اما در خصوص افكار عمومی، یادآور شد: «افكار عمومی مردم پشتوانه سیاست خارجی هستند... لذا حق دارند در این موضوع خاص (قطعنامه) حساسیت بیشتری داشته باشند.»
ولایتی در قدم بعد علت رفتن جواد لاریجانی از وزارت خارجه را این دانست كه «در زمان تصدی جناب آقای ریشهری در وزارت اطلاعات ادامه كار ایشان از سوی آن وزارت مصلحت دانسته نشد و از ما خواستند كه به فعالیت ایشان خاتمه دهیم.»
فراز پایانی سخن ولایتی، چنان بمب خبری، در رسانهها منفجر شد. بلافاصله این گفتوگوی كوتاه در صدر خبرگزاری و سپس روزنامههای روز بعد نشست.
جواد لاریجانی، نیز نامهای بلند نوشت و آن را روی سایت خبری بازتاب منتشر كرد.
گفته میشد كه همان روز عدهای با نشریات و برخی روزنامهها تماس گرفتند و خواستار آن شدند تا نامه جواد لاریجانی، كه پاسخی صریح به ولایتی بود منتشر نشود. یكی از نزدیكان جواد لاریجانی روایت میكرد كه پنج نفر از افراد سرشناس واسطه شدند تا لاریجانی این نامه را منتشر نكند و او نپذیرفت، فراز پایانی سخن ولایتی و استناد به نظر وزارت اطلاعات برای جواد لاریجانی كه این روزها مشاور وزیر خارجه ایران، مشاور دبیر شورای عالی امنیت ملی و مرد پشت پرده سیاست خارجی ایران است، بسیار گران آمده بود.
به رغم آن تلاشها، «بازتاب» نامه را منتشر كرد. برخی روزنامهها همانند اعتماد ملی، با سكوت از كنار آن گذشتند و حتی منعكس نكردند و برخی همچون روزنامه اعتماد آن را كامل چاپ كردند.
جواد لاریجانی در نامه خود منطق كاری دكتر ولایتی را زیر سوال برده و گفته بود كه در منطق او «ابتدا باید تیر را رها كرد و هر كجا تیر اصابت كرد، دور آن را خط كشید و آن را هدف اعلام كرد و برای آن پیروزی جشن گرفت و تیرانداز را تشویق كرد... لذا عجیب نیست كه آقای ولایتی در مدت سه دهه كه از انقلاب میگذرد، به رغم عناوین مفصلی كه همواره یدك كشیدهاند، هرگز ایدهای را كه تا حدی جدید باشد، ارایه نكردهاند.»
او در فراز دیگری از نامه خود، به ماجرای قطعنامه ۵۹۸ نیز اشاره كرد و اینكه در تمام مراحل، این وی بوده كه ماجرا را پیگیری میكرده ولی ولایتی «حتی یك لحظه هم حاضر نشد به موضوع، نتایج، متن و مسیر توجه كند و همواره میگفت كه چون حساسیت عمومی وجود دارد، من مخالفم».
لاریجانی همچنین به فشاری كه آمریكا بر ایران آورد تا قطعنامه را بپذیرد نیز اشاره میكند و بلافاصله یادآور میشود كه پس از این مساله، «آقای ولایتی در اتاق آقای شیخالاسلام جلسه برگزار كرد و مرا كه مسوول مذاكرات قطعنامه ۵۹۸ بودم، صدا كرد و گفت تا من وزیر خارجهام، اجازه نمیدهم كه این قطعنامه (۵۹۸) قبول شود. درست ۱۲ ساعت بعد مرحوم حاج احمد آقا زنگ زدند و گفتند كه حضرت امام فرمودهاند بروید نیویورك و آنها را متقاعد كنید كه ما قطعنامه را رد نكردهایم و قصد رد كردن هم نداریم.»
در این میان، لاریجانی، همچون ولایتی، تعریضی نیز نسبت به وی انجام میدهد. اگر ولایتی نامی از وزارت اطلاعات به میان آورد و صلاحیت لاریجانی را برای ادامه كار زیر سوال برد، لاریجانی از «چرت ملوكانه» ولایتی در جلسات شورای عالی امنیت ملی سخن به میان آورد و یادآور شد كه هنگام آن چرتها «حقیر دقیقترین تحلیلها و گزارشها را ... ارایه میكردم».
اگر چه این مباحثه قلمی امروز بر پرده افتاده، اما بنابر آنچه كه لاریجانی گفته، اختلافات و تفاوت دیدگاهها در طول این سالها وجود داشته است.
اتفاقا علی اكبر ولایتی نیز در طول این ایام، خط فكری خود را از برادران لاریجانی متمایز كرده و تعارض خود را نیز با آنها به نمایش گذاشته است. چه در ماجرای انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶ و چه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴.
در ۲۸ بهمن ماه سال ۷۵، جواد لاریجانی، به لندن سفر میكند. ایران و انگلستان روابط خوبی در آن ایام نداشتند اما جواد لاریجانی، از آنجایی كه علاقهمند است در پشت پرده، نقشآفرینی كند، به بریتانیا میرود و با نیك براون، سفیر سابق انگلیس در ایران، دیدن میكند. این سفر و این دیدار از چشم وزارت خارجه ایران پنهان نماند.
بلافاصله خبر حضور لاریجانی در بریتانیا توسط خبرگزاری رویترز اعلام میشود. لاریجانی در آن سفر در یك كنفرانس مطبوعاتی شركت كرد و از علی اكبر ناطقنوری كه كاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ بود، حمایت جانانهای كرد و گفت كه اگر ناطق نوری رییسجمهور ایران شود، برنامههای اقتصادی، در وضعیت خوبی قرار خواهند گرفت. لاریجانی حتی ناطقنوری را بهتر از رفسنجانی خواند.
اگر در ایران، نیروهای چپ اسلامی ناطقنوری را كه كاندیدای جناح راست بود تعقیب میكردند و پیگیر اظهارات لاریجانی در لندن بودند، اما دیگرانی نیز بودند كه از سفر لاریجانی به لندن ناخشنود بودند. جدا از سید محمد خاتمی كه كاندیدای مجمع روحانیون مبارز بود، محمدمحمدیریشهری، وزیر سابق اطلاعات نیز نامزد انتخابات ریاستجمهوری بود. كسی كه دستگاه مربوطهاش حضور لاریجانی را در وزارت خارجه، به صلاح ندانسته بود و به گفته ولایتی از او خواسته بودند تا عذرش را بخواهند.
پس بیراه نیست اگر در تحلیل خود، از نقش روحالله حسینیان، محمد محمدی ریشهری و علی اكبر ولایتی در افشای دیدار جواد لاریجانی با نیك براون سخن بیاوریم. ماجرایی كه به «لاری گیت» معروف شد و ضربه محكمی به ناطقنوری وارد كرد.
در آن ایام روحالله حسینیان چندین گفتوگو و سخنرانی انجام داد و در آنها به ماجرای لاری گیت دامن زد. بلافاصله متن كامل دیدار جواد لاریجانی با نیك براون منتشر و در سطح وسیعی توزیع شد.
لاریجانی در مذاكرات خود با نیك براون كه مسوول میز ایران در وزارت خارجه انگلیس بود، گفته بود كه همواره با حركت دانشجویان در ۱۳ آبان مخالف بوده و آن را محكوم میكند. او از سوی دیگر فتوای آیتالله خمینی، بنیانگذار انقلاب ایران را درباره سلمان رشدی یك موضوع فقهی دانسته بود و نه یك حكم حكومتی و تاكید كرده بود كه دولت ایران قصدی برای اجرای این حكم ندارد.
اكنون جواد لاریجانی، آن اتفاقات را بداخلاقیهای انتخاباتی میخواند و دیدار با نیك براون را یك برنامه روتین از سوی وزارت خارجه میداند. او در همین برنامه تلویزیونی نیز در این باره توضیح داد و تاكید كرد كه «ملاقات با نیك براون داخل سفارت ما به درخواست وزارت خارجه انجام شد چون میخواستیم او بیاید سفیر شود».
به هر حال پس از نامه تند و تیز جواد لاریجانی، اكنون علی اكبر ولایتی سكوت سنگینی را پیشه كرده است. گر چه روزنامه جامجم در یادداشتی از دو طرف خواست كه این مجادله را پایان دهند چرا كه هیچ حاصلی برای آنها نخواهد داشت، اما معلوم نیست این توصیه، مورد توجه قرار گیرد. اگر جواد لاریجانی بخشی از ناگفتههای خود را منتشر كرد، بیشك علی اكبر ولایتی نیز ناگفتههای بسیاری خواهد داشت؛ ناگفتههایی كه میتواند زوایایی از تاریخ معاصر ایران را روشن كند. اما باید دید مصلحت در چیست. سكوت یا بیان ناگفتهها؟
رضا خجسته رحیمی
اكبر منتجبی
یادداشتها:
۱- گفتوگوی ابراهیم نبوی با عباس عبدی، حقیقت یا آزادی، انتشارت همشهری، چاپ اول ۱۳۸۰، ص۱۳۱
۲- آرامش و چالش، خاطرات سال ۱۳۶۲ هاشمیرفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم ۱۳۸۲، ص۱۹۳
۳- همان، ص۱۹۶
۴و ۵-خاطرات علی اكبر ناطق نوری، جلد دوم، مركز اسناد انقلاب اسلامی ، چاپ اول ۱۳۸۴، ص۱۵۰
۶- همان، ص۱۷۰
۷- همان، صص۱۸۱-۱۸۰
۸- هفتهنامه عصر ما، شماره ۷۵- ۸ مرداد ۱۳۷۶
۹- عبور از بحران، خاطرات سال ۱۳۶۰ هاشمیرفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ هشتم ۱۳۷۸، ص ۳۳۵
۱۰- به سوی سرنوشت، خاطرات سال ۱۳۶۳ هاشمیرفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول ۱۳۸۶،ص۱۵۵
۱۱- عبور از شط شب، خاطرات علی محمد بشارتی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۹، ص۲۳۰
۱۲ و ۱۳ و ۱۴- خاطرات علیاكبر ناطقنوری، جلد اول، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۲، ص۲۲۷-۲۲۶
اكبر منتجبی
یادداشتها:
۱- گفتوگوی ابراهیم نبوی با عباس عبدی، حقیقت یا آزادی، انتشارت همشهری، چاپ اول ۱۳۸۰، ص۱۳۱
۲- آرامش و چالش، خاطرات سال ۱۳۶۲ هاشمیرفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم ۱۳۸۲، ص۱۹۳
۳- همان، ص۱۹۶
۴و ۵-خاطرات علی اكبر ناطق نوری، جلد دوم، مركز اسناد انقلاب اسلامی ، چاپ اول ۱۳۸۴، ص۱۵۰
۶- همان، ص۱۷۰
۷- همان، صص۱۸۱-۱۸۰
۸- هفتهنامه عصر ما، شماره ۷۵- ۸ مرداد ۱۳۷۶
۹- عبور از بحران، خاطرات سال ۱۳۶۰ هاشمیرفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ هشتم ۱۳۷۸، ص ۳۳۵
۱۰- به سوی سرنوشت، خاطرات سال ۱۳۶۳ هاشمیرفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول ۱۳۸۶،ص۱۵۵
۱۱- عبور از شط شب، خاطرات علی محمد بشارتی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۹، ص۲۳۰
۱۲ و ۱۳ و ۱۴- خاطرات علیاكبر ناطقنوری، جلد اول، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۲، ص۲۲۷-۲۲۶
منبع : شهروند امروز
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست