پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
فرصتهای از دسترفته
در سال ۲۰۰۴ در هنگامه انتخابات ریاست جمهوری امریکا که در آن جورج دبلیو بوش برای بار دوم به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شد، شورای پرنفوذ روابط خارجی امریکا گزارشی را با عنوان «ایران: زمانی برای رویکرد جدید» منتشر کرد. این گزارش۱۰۰ صفحهای حداقل به دو دلیل حائز اهمیت بود. اول اینکه توسط افراد و شخصیتهایی تهیه و امضا شده بود که یا مثل رابرت گیتس که بعدها وزیر دفاع دولت دوم بوش شد و حالا هم در کابینه اوباما سمت خود را حفظ کرده است و یا مثل زبیگنیو برژینسکی علاوه بر تأثیرگذاری خود در حال حاضر نیز در دولت اوباما پرونده سیاسی، امنیتی امریکا را در دست دارد. ویژگی دوم این گزارش آن بود که بر خلاف سیاست رسمی بوش در گنجاندن ایران در محور شرارت این گزارش به زبان بیزبانی میگفت ایران کشوری غیرقابل انکار است و امریکا در تأمین منافع خود در منطقه بدون ایران طرفی نخواهد بست. در گزارش سال ۲۰۰۴ آمده است که امریکا برای رفع نگرانیهای اساسی خود (بخوانید تأمین منافع حیاتی خود) باید با ایران تعامل کند. در توجیه دلایل اهمیت ایران نویسندگان گزارش که امروزه یا در زمره صاحب منصبان دولت اوباما و یا در جرگه کارشناسان دولتی قرار دارند، آوردهاند که ایران به دلیل تحولات جاری در عراق و افغانستان و پاکستان و آذربایجان و ترکمنستان و ترکیه و شیخ نشینان خلیج فارس برای تأمین منافع حیاتی امریکا مهم است. از طرف دیگر در گزارش سال ۲۰۰۴ آمده است که ایران به لحاظ دارا بودن ۱۱ درصد ذخایر اثبات شده نفت جهان و دومین کشور گازی جهان نقش مهمی در اقتصاد و انرژی جهان دارد. جالبتر اینکه در گزارش اذعان شده است که ایران به دلیل سابقه طولانی حکمرانی و مملکتداری حتی برای دورانگذار از دولتهای سنتی به دولتهای مدرن الگوی مناسبی است. همچنین در گزارش ۲۰۰۴ آمده است که امریکا در خاورمیانه با سه چالش عمده عراق و افغانستان و مناقشه فلسطین روبهرو است و ایران در هر سه پرونده نفوذ دارد و بدون ملاحظه ایران کاری از پیش نمیرود.
در ارزیابی گزارش ۲۰۰۴ اینگونه آمده است که:
۱) فقدان ارتباط مستقیم با ایران، امریکا را از درک تحولات داخلی ایران و مبانی سیاست خارجی منطقهای ایران محروم کرده است.
۲) فقدان تعامل و ارتباط مستقیم با ایران، نفوذ امریکا را در کل خاورمیانه ضایع کرده است.
۳) رویکرد ارتباط مستقیم با ایران بر سر نگرانیهای مشترک در خدمت منافع ایران هم خواهد بود. (این جمله خطاب به نومحافظه کاران هم بود که بازی برد-برد چاره کار است)
۴) برای ارتباط با ایران لازم نیست دولتهای ایران و امریکا کاملاً در همه عرصهها با هم هماهنگ باشند. در طول تاریخ امریکا با دولتها و ملتهایی که فلسفه سیاسی و دولتهای متفاوت داشتهاند، کار کرده است.
۵) دیپلماسی روشی است برای قانع کردن ملتها و ابداً به معنی آن نیست که تا رفع همه مسائل باید از تماس با تهران خودداری کرد.
۶) تعامل با ایران در هر عرصهای (هستهای، اسرائیل، عراق و....) باید بدون پیش شرط باشد.
۷) ایده معامله با ایران واقعبینانه نیست و برای رفع نگرانیهای امریکا (تأمین منافع امریکا) باید ایران بصورت گزینشی تعامل شود.
۸) تعامل با ایران باید بصورت ورقههای کالباس (هر مذاکره جزیی از یک کل است. شکست در یک جز کل مذاکره را به خطر نمیاندازد و هر امتیازی به صورت قطره چکان و جزیی داده میشود،) صورت گیرد.
۹) لازم نیست یک نقشه راه کامل با جزئیات گیج کننده برای تعامل با ایران تدوین شود. برای شروع ابتکاری مثل بیانیه شانگهای در سال ۱۹۷۲ کافی است. (بیانیه شانگهای در سال ۱۹۷۲ پس از دیدار یک هفتهای نیکسون از چین منتشر شد.دراین بیانیه امریکا و چین موافقت کردند اولاً روابط پکن و واشنگتن عادی شود (عادی سازی روابط ۷ سال طول کشید) ثانیاً نه چین و نه امریکا و نه هیچ قدرت دیگری (شوروی) نباید درصدد برقراری هژمونی در منطقه آسیا پاسیفیک برآید. بالاخره در مورد تایوان هم امریکا قبول کرد که از سیاست یک چین حمایت کند و پایگاههای خود را از تایوان برچیند.)
۱۰) امریکا باید از لفاظی در باره تغییر رژیم در ایران دست بردارد چه این حرفها فقط خاطره کودتای سیا بر ضد مصدق را زنده میکند و روح ملیگرایی در ایران را تقویت مینماید.
این گزارش با واکنش منفی جناح محافظهکار امریکا مواجه شد و در رأس همه هنری کیسینجر پدرخوانده جمهوری خواهان راهکارهای ارائه شده برای تعامل با ایران را رد کرد و نوشت هرگونه تماس با ایران به معنی مشروعیت دادن به جمهوری اسلامی است و اساساً تعامل با ایران را appeasement نوعی دلجویی خواند. (appeasement اصطلاحی است که به رفتار چمبرلین نخست وزیر انگلیس نسبت به هیتلر گفته میشود. از نظر اروپائیان اگر زمانی که هیتلر اتریش را ضمیمه خاک آلمان کرد و یا زمانی که به چکسلواکی حمله کرد، انگلیس محکم با وی برخورد میکرد هیچگاه جنگ جهانی دوم شروع نمیشد. Appeasement به طور خلاصه یعنی دلجویی از کسی که اساساً مستوجب مجازات است.) این دیدگاه در دوره بوش بشدت رواج یافت. هرکس در هر سمتی بر لزوم تعامل با ایران حرف می زد با این دو کلید واژه سرکوب میشد. چنانکه الیوت آبرامز مسئول خاورمیانه در شورای امنیت ملی امریکا در دوره بوش که همچنان بر منش سابق است به ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوری اوباما نمره صفر داده است. وی معتقد است اوباما دوره افتاده و از دشمنان امریکا عذرخواهی میکند و مسئولیت مشکلات را بر عهده امریکا میداند.
به هرحال گزارش ۲۰۰۴ شورای روابط خارجی با مخالفت شدید اسرائیل و طرفدارانش در دولت بوش و در عناصر فکری و روزنامهها مسکوت ماند، اما پرونده ناکامیهای امریکا هر روز قطورتر میشد، چنانکه بار دیگر در سال ۲۰۰۶ گزارش گروه مطالعاتی عراق مرکب از اعضای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در ۱۶۰ صفحه منتشر شد. گرچه عنوان رسمی مطلب «گزارش گروه مطالعاتی عراق» است اما عنوان اصلی «راه پیش رو،رویکرد جدید» نام دارد. این گزارش که گویا مثل گزارش سال ۲۰۰۴ برای مخاطب امریکایی تنظیم شده بود، تماماً درصدد اثبات موقعیت دشوار امریکا در خاورمیانه بود و صریحاً از دولت امریکا میخواست برای برون رفت از این بحران باید راه گفتوگو با ایران و سوریه باز شود. گزارش عراق که به گزارش بیکر همیلتون نیز شهرت دارد در یک کلام میخواست ثابت کند تعامل با ایران یک انتخاب نیست یک ضرورت است. این گزارش نیز با مخالفت اسرائیل و حامیانش مواجه شد و این بار نیز کیسینجر وارد میدان شد و علاوه بر بحثهای مربوط به مشروعیت بخشی و appeasement بیکر و همیلتون، گروه مطالعاتی عراق را گروهی واداده (defeatist) خواند. (لقبی توهینآمیز که کمتر از نسبت دادن خیانت نیست و به فارسی چیزی در حد «بریده» و «خائن» معنی میدهد.)
با این پیشینه اخیرأ جان تیرمن رئیس مرکز مطالعات بینالمللی مؤسسه فناوری ماساچوست نیز در گزارشی ۵۰ صفحهای به روابط ایران و امریکا پرداخته است. جالب اینکه این گزارش نیز باعنوان «رویکردی جدید نسبت به ایران» منتشر شده است. این گزارش ارزش چند بار خواندن را دارد و نویسنده با تلاشی محققانه با ایران و موقعیت منطقهای جمهوری اسلامی برخورد کرده است. قطعاً همه تعابیر وی مورد توافق نیست ولی به هرحال اشارات وی درباره پیشرفتهای ایران و موقعیت ایران بسیار غرورانگیز است. استدلال وی در اهمیت ایران مشابه استدلال گزارش سال ۲۰۰۴ شورای روابط خارجی امریکا است با این تفاوت که وی بدون پرده پوشی و با کلماتی بینیاز از تفسیر و تأویل سخن میگوید و ملاحظات دولتمردان را ندارد و خیلی صریح میگوید بدون ایران، امریکا هیچ کنترلی بر روسیه و هند و ژاپن و کشورهای خلیج فارس و نفت و گاز جهان و مناقشه فلسطین ندارد. نویسنده صریحاً بر بیاثر بودن تحریمها تأکید دارد و معتقد است که باید بیقید و شرط تحریمها برچیده شود، داراییهای ایران آزاد شود، ملاحظات امنیتی ایران به رسمیت شناخته شود و با ایران به عنوان یک بازیگر عمده منطقهای محترمانه برخورد شود. مضافاً اینکه هیچیک از اینها مغایر منافع امریکا نیست.
نویسنده توصیه میکند امریکا در تعامل با ایران:
الف) به حاکمیت و تمدن ایران احترام بگذارد
ب) لفاظیهای بی مورد را پایان دهد
ج) منافع امنیتی ایران را به رسمیت بشناسد و به زبان تهدید پایان دهد
د) وارد بحث اشتباهات واشنگتن در قبال ایران شود.
نویسنده بحث تعامل با ایران را ترکیبی از «فوریت و صبر» توصیف میکند و در واقع تأکید میکند که امریکا ۵ سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ را از دست داده است.
عزیز شاهمحمدی
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست