جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

استاویسکی... - Stavisky


استاویسکی... - Stavisky
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : فرانسه و ایتالیا
محصول : آلن بلموندو
کارگردان : آلن رنه
فیلمنامه‌نویس : خورخه سمپرون
فیلمبردار : ساشا ویرنی
آهنگساز(موسیقی متن) : استیون سوندهایم
هنرپیشگان : ژان پل بلموندو، فرانسوا پریه، آنی دوپری، میشل لونسدال، روبرتو بیزاکو، کلود ریش، شارل بوایه، ژاک ایسر، مارسل کوولیه، سیلویا بادسکو، ژی‌ژی بالیستا، ژاک اسپیسر و پی‌یر ورنیه.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه.


ژوئیه سال 1933. در روزی که تقاضای پناهندگی سیاسی «تروتسکی» به فرانسه پذیرفته می‌شود، «سرژ الکساندر» (بلموندو) - یهودی روسی‌تباری که به «ساشا استاویسکی» مشهور است - در پاریس کارهای متفاوت و مرموزی انجام می‌دهد: با رشوه از دوست پلیسش، «بوسو» (کوولیه) می‌خواهد که از دشمن خونی‌اش که «بازرس بونی» (ریش) به‌دنبالش فرستاده، بازجوئی کند؛ برچاپ اوراق قرضه تقلبی در مؤسسه رهنی یایون نظارت می‌کند؛ برچاپ اوراق قرضه تقلبی در مؤسسه رهنی بایون نظارت می‌کند؛ نمایش جدیدی را در تآتر امپایر به‌روی صحنه می‌برد (و جلب یکی از بازیگران زن، پناهنده‌ای آلمانی به‌نام «ارنا ولفگانگ» / بادسکو می‌شود که روی یهودی بودنش، و سرنوشت نژادش برای زجر کشیدن تأکید می‌کند)؛ و با «بارون رائولِ» با نفوذ (بوایه) گرم می‌گیرد که خبر می‌دهد همسر «استاویسکی»، «آرلتی» (دوپری) موفق شده نظر اسپانیائی مهاجری به‌نام «مونتالبان» (بیزاکو) را که می‌خواهد با خرید اسلحه از «موسولینی» کودتائی در اسپانیا به راه بیندازد، جلب کند. «استاویسکی» با وجود وضعیت متزلزل اقتصادی و قانونی‌اش، و احساس نگرانی همکارانش - «بورلی» حسابدار (پریه)، «دکتر مزی» (لونسدال)، وکیلی به‌نام «گرامون» (ورنیه) - باز هم به پیشرفتن خوشبین است. وقتی می‌فهمد که «بونی» می‌خواهد با ترتیب دادن به جنوب سفر کند و به این ترتیب هم نقشه «بونی» را نقش بر آب می‌کند و هم به «آرلتی» ملحق می‌شود. او دوستانش را از نقشه «بونی» مطلع می‌کند، سپس حساب بانکی‌اش در ژنو را در اختیار «مونتالبان» قرار می‌دهد تا از آن برای بودجه برنامه‌های سیاسی‌اش استفاده کند. اما سفر به سرزمینی که پدرش ددر آن خودکشی کرده بوده (ظاهراً به‌دلیل تبهکار شدن پسرش) و دیدار تصادفی با «ارنا ولفگانگ» (که با «مایکل گرانویل» / اسپیسر یکی از هواداران «تروتسکی» - همراه شده است) او را به افسردگی می‌کشاند. در ماه دسامبر به پاریس باز می‌گردد، می‌فهمد که ماجرای کلاهبرداری بایون افشا شده، و دوستان و رشوه‌گیران سابقش ترکش می‌کنند. با وجود این از چنگ «بونی» فرار می‌کند، و در شامونی پنهان می‌شود. در این «تبعید» خودخواسته تصمیم می‌گیرد مشارکت نیروهای دولتی را در تبهکاری‌هایش افشا کند، اما پلیس با کمک اطلاعات محرمانه «وریکورت» (ایسر)، یکی از کارمندان دولت که قبلاً با «استاویسکی» همکاری می‌کرده، مخفیگاهش را محاصره می‌کند. با هجوم پلیس «استاویسکی» می‌میرد - ظاهراً خودکشی کرده. پس از شورش‌های فوریه 1934 از «تروتسکی» می‌خواهند پاریس را ترک کند. در برابر کمیته تحقیق درباره «پرونده استاویسکی»، «آرلتی» می‌گوید که شک دارد شوهرش خودکشی کرده باشد. «رائول» به «مونتالبان» می‌گوید که «استاویسکی» پیام‌آور مرگ بود... نه تنها مرگ خودش، بلکه مرگ یک دوران.
* ماجرای استاویسکی یکی از بزرگترین رسوائی‌های جمهوری سوم فرانسه است. رنه پیش از اینکه به جنبه تاریخی، سیاسی و اجتماعی ماجرا بپردازد، تصویر ساده‌ای از یک کلاهبردار را نشان می‌دهد که بیشتر شبیه «آرسن لوپن» یا «فانتوما»ست. فیلم چندان مورد توجه منتقدان واقع نمی‌شود. بلموندو یکی از بهترین بازی‌هایش را ارائه می‌دهد. فیلم با نمایش دقیق فضای آن دوران فقط زیبائی تجسمی یافته است.