پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
در نقد تاریخی ایرانیان همت گماشتن!
نویسندگان ما، از هر اندیشه ای که باشند، غالبا به بزک ایران و ایرانیان میپردازند و این باعث میشود که ما ایرانیان را دچار خیالبافی کرده و در وهمی بیمارگونه غرق سازند. احمد کسروی جزء اندیشمندان استثنائی ماست که شامل نقد ما نمیشود.
هدف از این بحث بهیچوجه بحث صرف نیست، و مقصود نویسنده تنها اینست که، هر ایرانی، با خواندن سیاههی حاضر، به یک خود نقدی دست زده و تا حد ممکن در مسیر شفافیت روح و جان خود بکوشد؛ خود را در مقابل آینه ای قرار دهد و به تک تک ویژگیهای زیرین صبورانه، مانند جراحی معالج، بیندیشد و راه چاره ای برای خویش بیابد و امید که تیرهگیها از جان و روح خویش بشوید.
روی سخن من با تمامی ایرانیان است؛ چه آنان که در اوج قدرت میزیند و چه آنانکه در حضیض ذلت بسر میبرند. نویسنده ی این خطوط در تجربیات شخصی و مشاهدات عینی خویش تفاوتی از نظر موضوع بحث بین این دو گروه ندیده است.
● ویژگیهای خطرناک ما ایرانیان عبارتند از:
▪ نژادپرستی
▪ دروغگوئی
▪ زبانبازی
▪ اغراق
▪ بدگوئی ویا بگفته ای"فرهنگ غیبت"
▪ خودخواهی و خود پسندی
▪ خود بزرگ بینی و برتر اندیشی
▪ خودنمائی و تظاهر
▪ فخر فروشی
▪ پایمالی حقوق دیگران
▪ دنباله روی و مریدی گری و عواقب آن چاپلوسی، مداحی و دستبوسی
▪ عدم پذیرش اندیشهی مخالف.
امید که این فهرست همچنان محدود باقی بماند!
اینکه عدم پذیرش اندیشهی مخالف در پایان این فهرست آمده از این نظر است، که نویسندهی این سیاهه، آن را نتیجه و معلول ویژگیهائی میداند که قبل از آن مطرح شده اند.
درکنار این وضع اسفناک روحی ما ایرانیان، نمیتوان فراموش کرد، که در ایران ما، اندیشمندان بزرگی زیسته و دارای دانش و بینشهائی بوده اند که مرزهای جغزافیائی ایران را شکسته و جهانشمول شدهاند.
در اصل می توان گفت که، علت وجودی اندیشمندان بزرگی چون:
ـ زرتشت
ـ مزدک
ـ مانی
ـ فردوسی
ـ ناصر خسرو قبادیانی
ـ خداوند الموت(حسن صباح)
ـ عین القضات همدانی
ـ حلاج
ـ عشقی
ـ فرخی یزدی
ـ احمد کسروی
ـ تقی ارانی
ـ آیت الله منتظری
ـ احسان طبری
...
این کاروان را تمامی نیست
آری اینان و هزاران اندیشمندی که هر یک به طریقی، درحرمان زیسته و یا جان بر سر اندیشهی خویش گذاشته اند و بدست خود ما ایرانیان به نابودی و مرگ کشانده شدهاند، تنها نتیجهی خصوصیات نامبردهی مردم ایران است. یعنی این اندیشمندان، در اثر دیدن خصوصیات این مردم، راه برون رفتی را پیشنهاد کرده اند ودر این راه، یا بی حد و مرز رنج دیده اند، و یا در غالب موارد، جان و هستی خویش را، باختهاند.
● تراژدی اول:
▪ از زرتشت آغاز می کنیم (بیش از هشت قرن قبل از میلاد تا قرن پنجم میلادی:)
اصول بنیادین اندیشه ی زرتشت عبارتند از:
- پندار نیک
- گفتار نیک
- رفتار نیک
اینکه این سه اصل، در ایران، مورد توجه اندیشمند تیز بینی چون زرتشت قرار گرفته، درست بخاطر این بوده که زرتشت متوجه شد که، در روح و روان مردم ایران، این سه اصل بنیادین دچار ضعف های پایه ایست و بر این واقعیت فلسفه ی خویش را بنا نهاد و اندیشه ای جهانی را پایه گذاری کرد. اگر از ضعفهای زرتشتیان بگذریم که مورد بحث این مقوله نیست تنها بیان این حقیقت کافی است که در اثر تحولات اجتماعی سیاسی در ایران زمان ساسانیان، تمامی زرتشتیان نیز آواره شده و میلیونها تن از آنان به هند و دیگر کشورها مهاجرت کرده و در رشد فرهنگ هند نیز نقش بسزائی را ایفاء کرده اند. نمونه آن شاعر بزرگ زرتشتی هند، رابینت رانات تاگور است که ریشه در زرتشتیان ایرانی الاصل دارد. اینها نسلهای از ایران گریخته اند که سر نوشتشان باید برای دیگران درسی باشد. نتیجه این شد که با اینکه زرتشت ضعفهای ایرانیان را بدرستی فرموله کرد، در پایان، طرفداران او نیز قربانی همان ضعفهائی شدند که مورد تحلیل زرتشت قرار گرفته بود و سر انجام، باجبار، آنان به دیار غربت گریختند. من نگران اینم که فراموش کنید که این فاجعه بدست خود ایرانیان وقوع یافته است.
● تراژدی دوم:
▪ مانی و مانیگری (از اوایل قرن سوم میلادی به بعد):
اندیشمند بزرگی چون مانی، که در روح و جان فرهنگ جهانی رسوخ کرده است، اندیشمندی که محققان غربی او را سنتزی از موزارت(Mozart) و مونه((Monet، میدانند ، در ۶۳ سالگی، پیکردر غل و زنجیر کشیده، به سوی مرگی رقت بار راهی شد. بدست خود ایرانیان!
مانی که یکی از جذاب ترین و بزرگترین اندیشمندان جهانی است، توانست اندیشه های پیشروی خویش را با اسلوب ویژه ای به جهانیان بشناساند. مانی بدین درک راه یافته بود که از نقاط مشترک سه مذهب آن زمان یعنی زرتشتیگری، بودائی گری و مسیحیت، مذهبی یگانه بسازد و بدین هدف نیز راه یافت. او بدان اندازه در چین جای بازکرد که بدو لقب بودای چین داده شد. اسلوب ویژه او در تبلیغ نظریاتش این بود که از طریق هنر نقاشی، شعر و موسیقی به تبلیغ نظریات خویش می پرداخت و نزدیکی به خدای یگانه را از طریق این هنرها عملا تبلیغ میکرد. از این نظر میتوان مانی را استاد جلال الدین مولانا (رومی) دانست که برای نزدیکی به خدا شعر و موسیقی و رقص را انتخاب کرد.
در مورد این شخصیت جذاب ایرانی سخن بسیار است که به بررسی جداگانه ای احتیاج دارد.
● تراژدی سوم:
▪ مزدک و مزدکیان و... (قرن ۵ میلادی به بعد)
حکیم فردوسی در باره ی مزدک چنین میسراید:
بیا مد یکی مرد مزدک بنام
سخنگوی و با دانش و رای و کام
همی گشت درویش با او یکی
اگر پیر بو د و اگر کودکی!
مزدک، فیلسوفی بود سیاستمدار که حضور بی عدالتی و تجمع ثروت در دست محدودی از افراد را نمیتوانست تحمل کند. او برای افراد یک جامعه حقوقی مساوی قائل بود و از این جهت او را بعنوان ایدئولوک نوع ابتدائی کمونیسم شناخته اند. او در فعالیتهای اجتماعی و عدالتجویانهی خویش دست به موعظه نزد و به سازماندهی هوادارانش پرداخت. تساوی حقوق زنان و مردان یکی از اصول فکری او بود. قدرتمندان نتوانستند او را ببینند و به کشتن او کمر بستند. مزدکیان نیز غیر قانونی شناخته شده از میهن خویش گریختند. آنان در آن دوران، در کشورهای همجوار، به بردگی گرفته میشدند (بردگی را به ماندن در ایران ترجیح دادند. به عمق فاجعه تعمق کنید) و عده ی بسیاری از آنان به اسلام گرویدند و از بردگی آزاد شدند و به حواریون حضرت محمد بدل گردیدند. اندیشه های تساوی خواهانه و ضد نژاد پرستی در اسلام از تاثیرات این اندیشمندان ناشی شده است.
حال از مرگ مزدک و مزدکیان حدود ۱۵ قرن میگذرد و هنوز ما بدنبال عدالت اجتماعی و تساوی حقوق زنان و مردان، له له میزنیم. تا زمانی که اندیشمندان ما با دست خود ما به مسلخ میروند امید به کشوری، بهتر از آنچه داریم، تصوری خام بیش نخواهد بود.
جوانان میهن دوست عزیز ما باید آگاه باشند، که صفحات خونین تاریخ ایران، تنها به تسلط اسکندر و ترکان و مغولها و عربها خلاصه نمیشود. در این صفحات اثر دستان خونآلود خود ما ایرانیان نیز حکاکی شده است.
مسئله دیگری که یاد آوری آن بسیار پر اهمیت است، اینست که، همگام با آنچه گفته شد، ما هر روز بخاطر همین نادانی ها و عدم حمایت از پیشروترین میهن پرستان، در هر دورهای، تکه ای از خاک ایران را به زورمندان جهان بخشیده ایم و اکنون ایرانی را از نظر جغرافیائی در مقابل داریم که شاهد آنید. این درد بزرگ دیگری است که فقدان خرد تاریخی ما را به اثبات میرساند.
در ما ایرانیها براستی چه مرض علاج ناپذیری وجود دارد که قادر نیستیم وحدت کشور و وحدت مردم آن را هشیارانه حفظ کنیم؟
برای جلوگیری از طولانی شدن بحث،از صفحات میانی تاریخ میهن عزیزمان میگذریم، و به تاریخ دوره ی کنونی اشاره ای میکنیم..
در تاریخ معاصر ایران شخصیت هائی چون احمد کسروی، برای حفظ جان خویش بخاطر اندیشه های میهن پرستانه، مجبور شد مسلح شود، اما بالاخره در دادگاه، در هنگام دفاع از اندیشه های خویش، بدست گروهی متعصب ایرانی از پای در آمد.
حکایت میکنند که ملک االشعرای بهار، بعد از یک سخرانی پر شور در باره ی صلح و کف زدنها، برای گرفتن کلاه و عصای خود که در جای ویژه ای قرار داشت باز گشت، اما اثری از کلاه وعصای خویش ندید و چنین گفت :" این مردم آدم بشو نیستند".
به کلام زیرین نویسنده این سیاهه لختی بیندیشید:
بین تکفیر و تقدس پرده ایست نازک و موئین
غافل!
غفلتی بس تا کافر ابلیس بر عزت اقدیس رسد!
این سخن بسیار نغز، از دوستی است که میگفت: "ایرانیان همیشه در مقابل زور جهانی فریاد بسیار کرده اند اما نتیجه کار قدرتمندان ایران و نادانان دنباله روی آنان، تنها کشتار ایرانیانی بوده است که می اندیشیدند و می اندیشند".
آیا با کشتن، طرد و توهین اندیشمندانی که نام برده شدند و هزارانی که شما نیز میشناسید، می توان توقع داشت که سیاستمداران ایران در کیفیتی والاتر از آنچه هستند، باشند؟
● نتیجه گیری:
جهان بینیهای ایرانی که تا بحا ل توانسته اند، محدودیت جغرافیائی ایران را شکسته و جهانشمول شوند، تا حد اطلاعات نویسنده این سطور، چهار گانه اند و عبارتند از :۱. میترائیسم (آئین میترا)، ۲. زرتشت و زرتشت گری، ۳. مانی و مانی گری، ۴. حسن صباح و فلسفه ی باطنیان.
با حضور اندیشمندانی چنین، می توان گفت که ایران همانند یک لابراتوآر اندیشه است و مداوم میزاید و می آفریند؛ اندیشمندانی را که هر یک بگونه ای متفاوت و متضاد نسبت به دیگری می اندیشد. این ویژگی و خود بودگی این آب و خاک است. هیچ قدرتی تا بحال قادر نشده است این سرمایه را از ما برباید. تاریخ کشور ما این نظر را باثبات میرساند.
آگر ما ایرانیان، بر اساس آنچه در خطوط بالا اشاره شد، به یک خود نقدی و روان درمانی جدی بنشینیم و سیاهی و تباهی را، ابتدا در درون خویش، بشناسیم و با درس گرفتن از اندیشمندان خویش به تزکیهی درونی خود بپردازیم، دست یابی به نتیجه ی عالی زیرین احتمال بیشتری می یابد:
آزادی اندیشه از بزرگترین رهاوردهای یک جامعه ی مدرن و پیشرفته است و کشور ما که همانند لابراتوار اندیشههاست به این پرنسیپ احتیاجی حیاتی دارد. ما با برسمیت شناخنن این اصل و با سرمایه ای که اندیشمندان عاشق این خاک برایمان بارث گذاشته اند می توانیم دنیای تازه ای را در میهن عزیز خویش بر پا کنیم. نسلهای آیندهی این خاک لایقتر از آنند که ما تصور میکنیم!
ذره را تا نبود همت عالی، حافظ
طالب چشمه ی خورشید درخشان نشود!
مهندس سهراب مژده
sohrab.mojdeh@yahoo.it
sohrab.mojdeh@yahoo.it
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست